پاورپوینت دوران بلوغ
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت دوران بلوغ دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت دوران بلوغ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت دوران بلوغ :
بلوغ
در مرحلهای از سن، دگرگونیهایی در اندام و احساسات و اندیشه انسان پدیدار میگردد که آن را بلوغ مینامند. در فقه اسلامی، بلوغ جایگاه ویژهای دارد و در عبادات، ازدواج، انعقاد معاملات، شهادت، قضاوت، اجرای حدود، قصاص و … از آن بحث میشود. بهطور کلّی بلوغ مبدا تکلیف است، زیرا غیربالغ مرفوع القلم است. اهمیت بلوغ در فقه و حقوق اسلامی به آن است که نقطه آغاز شمول تکالیف و بسیاری از حقوق و احکام شرعی نسبت به هر فرد مسلمان شمرده میشود.
در فقه پنج علامت اصلی برای بلوغ ذکر شده که از این میان فقها سه علامت را میان دختر و پسر مشترک دانستهاند: احتلام، انبات، رسیدن دختران به سن نه سالگی و پسران به سن پانزده سالگی. برخی از فقیهان در مورد دختران دو علامت، رؤیت خون حیض و حامله شدن را نیز اضافه نمودهاند. در ادامه دیدگاه علما را در رابطه با علامات بلوغ بهصورت تفصیل بیان میکنیم.
فهرست مندرجات
۱ – اهمیت تحقیق در مورد بلوغ
۲ – واژهشناسی
۲.۱ – معنای لغوی
۲.۲ – تعریف فقهی
۲.۳ – تعریف حقوقی
۳ – دیدگاه قرآن
۴ – علائم
۴.۱ – احتلام
۴.۱.۱ – آیات قرآن
۴.۱.۱.۱ – آیه اول
۴.۱.۱.۲ – آیه دوم
۴.۱.۱.۳ – آیه سوم
۴.۱.۲ – روایات
۴.۱.۲.۱ – دستهی اوّل
۴.۱.۲.۲ – دستهی دوّم
۴.۱.۲.۳ – دستهی سوم
۴.۱.۲.۴ – دستهی چهارم
۴.۱.۳ – مباحث مطرح شده در ذیل علامت اوّل
۴.۲ – انبات
۴.۲.۱ – ادّله انبات
۴.۳ – سن خاص
۴.۳.۱ – دیدگاه اهلسنت
۴.۳.۲ – دیدگاه امامیه
۴.۳.۳ – سن بلوغ در پسران
۴.۳.۳.۱ – ادلّه فقهی
۴.۳.۴ – سن بلوغ دختران
۴.۳.۴.۱ – ادلّه فقهی
۴.۳.۴.۲ – دیدگاههای دیگر
۴.۳.۵ – رفع تعارضات
۴.۴ – علامت چهارم و پنجم در بلوغ دختران
۴.۵ – علائم دیگر
۵ – تحقیق در سن بلوغ دختران
۶ – طبیعت بلوغ در دختران
۶.۱ – دیدگاه اوّل
۶.۲ – دیدگاه دوّم
۷ – ترجیح دیدگاه مشهور فقها در سن بلوغ
۷.۱ – اشکالات بر دیدگاه فقها
۷.۲ – نرسیدن به بلوغ جنسی
۷.۳ – ناتوانی بر انجام تکالیف
۸ – راههای اثبات حقوقی تحقق بلوغ
۹ – تکالیف بعد از بلوغ
۱۰ – شرط صحت عبادات
۱۱ – شرط انجام معاملات
۱۲ – شرط شمول احکام حقوقی و سیاسی
۱۳ – پانویس
۱۴ – منبع
اهمیت تحقیق در مورد بلوغ
در مرحلهای از سن، دگرگونیهایی در اندام و احساسات و اندیشه انسان پدیدار میگردد که آن را بلوغ مینامند. این حالت در همهی جوامع و در نزد همه مکاتب، آغاز مسئولیت و لیاقت برای ورود در صحنهی اجتماع بهشمار میرود. این دگرگونی عمیق روحی و جسمی، در علوم مختلف مورد بررسی قرار گرفته است.
در علم روانشناسی از آنجهت که آغاز تحوّلات درونی انسان است. در علم طبّ بهجهت آثاری مانند: تغییر صدا، افزایش قد و حجم، رشد استخوانهای سینه در پسران، پیدایش پستان در دختران و اموری از این قبیل و در حقوق به اینعلّت که بلوغ نقطه شروع تعهّدات حقوقی اعمّ از حقوق مدنی، کیفری و سیاسی است.
و امّا در فقه اسلامی، بلوغ جایگاه ویژهای دارد و در عبادات مانند نماز، روزه و حج و نیز در ازدواج و انعقاد معاملات مانند عقد بیع، مضاربه، ضمان، حواله و همچنین در شهادت، قضاوت، اجرای حدود، قصاص و … از آن بحث میشود.
بهطور کلّی مبدا تکلیف است، زیرا غیر بالغ مرفوع القلم است. و از طرفی در پیدایش این تحوّل و دگرگونی و یا به تعبیری دیگر سن بلوغ و اینکه آیا تعیین سن خاص برای بلوغ، امر تعبّدی و شرعی است و یا طبیعی و عرفی؟ اختلافنظر وجود دارد.
اهمیت بلوغ در فقه و حقوق اسلامی به آن است که نقطه آغاز شمول تکالیف و بسیاری از حقوق و احکام شرعی نسبت به هر فرد مسلمان شمرده میشود، و ازاینرو سن بلوغ را سن تکلیف نیز مینامند. از آنجا که در منابع فقهی تعریفی خاص از بلوغ ارائه نشده،
[۱] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۱۴۰، قم ۱۳۷۶ ش.
[۲] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۱۹۷، قم ۱۳۷۶ ش.
شاید بتوان گفت که مراد از بلوغ در اصطلاح فقها همان بلوغ طبیعی است.
[۳] نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۱۷.
[۴] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۲۵۷، قم ۱۳۷۶ ش.
[۵] فقیه، یوسف، الاحوال الشخصیه فی فقه اهل البیت (ع)، ج۱، ص۱۶، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
با اینهمه، چون از میان امارات و نشانههای بلوغ طبیعی تنها برخی از آنها در فقه پذیرفته و سن بلوغ نیز در فقه اسلامی معین شده است، بلوغ و بالغ در فقه اسلامی به اصطلاحی خاص تبدیل شده که با مفهوم لغوی و عرفی آن انطباق کامل ندارد
[۶] مراغی، عبدالفتاح بن علی، العناوین (عناوین الاصول)، قم ۱۴۱۸.
هر چند امارات و نشانههای بلوغ شرعی همان نشانههای بلوغ طبیعی است.
[۷] نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۱۷ .
بر اساس آنچه ذکر شد حسّاسیت و اهمّیت تحقیق در موضوع بلوغ روشن میشود.
واژهشناسی
در ادامه به معنای بلوغ در لغت، فقه و حقوق میپردازیم:
معنای لغوی
در لغت به معانی وصول به چیزی، رسیدن به مراد، رسیدن یا نزدیک شدن به پایان مقصد (مکان، زمان یا امری دیگر)، کامل شدن و پختن میوه و رسیدن کودک به سنّ رشد بهکار رفته است.
[۸] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ذیل «بلغ».
[۹] ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ذیل «بلغ».
[۱۰] فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ذیل «بلغ».
[۱۱] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ذیل «بلغ».
[۱۲] فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، ج۱، ص۶۱.
[۱۳] طریحی فخرالدین، مجمع البحرین، ج۱، ص۲۴۳.
[۱۴] عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ج۱، ص۳۷۳.
[۱۵] حسن حسنزادهآملی، محمدتقی جعفریتبریزی، لویس معلوف، فرهنگ بزرگ جامع نوین، ج۱، ص۱۵۲.
ابلاغ از همین ریشه و بهمعنی رساندن میباشد. موجود زندهای که به مرحلهی رشد کامل رسیده و میتواند تولید مثل کند، بالغ نامیده میشود.
[۱۶] انوری، حسین، فرهنگ بزرگ سخن، ج۲، ص۱۰۲۱.
در لسان العرب آمده است: «کودک بالغ شد، یعنی محتلم شد. گویا وقت آن رسیده که از نظر شرعی مسئولیتپذیر و مکلّف گردد».
[۱۷] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۸، ص۴۲۰.
تعریف فقهی
و امّا در اصطلاح، این حکم در بین فقها مسلّم و اجماعی است که رفع حجر از کودک با بلوغ تحقّق مییابد. بهتعبیری دیگر، پایان محجوریت کودک، رسیدن به حدّ بلوغ است. ولی در تعریف آن تنها به ذکر علائم بلوغ اکتفا کرده و معنایی غیر از معنای لغوی برای آن ذکر ننمودهاند.
[۱۸] علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکره الفقها، ج۱۴، ص۱۸۵.
[۱۹] طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۹، ص۲۳۷.
[۲۰] فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، التنقیح الرائع، ج۲، ص۱۷۹.
[۲۱] فخرالمحققین، محمد بن حسن، ایضاح الفوائد، ج۱، ص۲۴۴.
[۲۲] شهید ثانی، زینالدین بن علی، مسالک الافهام، ج۴، ص۱۴۰.
در اصطلاح عام، بلوغ آغاز مرحلهای طبیعی در زندگی کودک است که در آن، با پیدایی و شکوفایی غریزه جنسی و پدید آمدن برخی دگرگونیهای جسمی و روانی و رشد عقلی و ادراکی، به مرتبه مردان و زنان نایل میشود.
[۲۳] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ذیل «بلغ».
[۲۴] ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ذیل «بلغ».
[۲۵] فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ذیل «بلغ».
[۲۶] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ذیل «بلغ».
[۲۷] طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، ذیل «بلغ»، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۲۸] فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ذیل «بلغ»، بیروت (بی تا).
[۲۹] مهریزی، مهدی، ج۱، ص۸۴ـ۸۵و ص۱۲۹-۱۳۰،بلوغ دختران: مجموعه مقالات، قم ۱۳۷۶ ش.
تعریف حقوقی
بعضی از صاحبنظران در حقوق مدنی، بلوغ را اینگونه تعریف کرده است: «بلوغ زمانی میباشد که قوای جسمی صغیر، رشد و نموّ مییابد و آماده برای توالد و تناسل میگردد و آن امری طبیعی است».
[۳۰] امامی، سیدحسن، حقوق مدنی، ج۵، ص۲۴۴.
دیگری مینویسد: «بلوغ رشد جسمانی و فیزیکی انسان است و غالباً سرآغاز تحوّل فکری است».
[۳۱] جعفری لنگرودی، محمدجعفر، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ج۲، ص۸۸۲.
[۳۲] انصاری، مسعود و محمدعلی طاهری، دانشنامه حقوق خصوصی، ج۱، ص۵۶۰.
[۳۳] صفائی، سیدحسین و سیدمرتضی قاسمزاده، حقوق مدنی اشخاص و محجورین، ص۱۷۸.
در حقوق نیز همانند فقه، به معنای لغوی بلوغ اکتفا شده و علائم بلوغ در بیان حقیقت و معرّفی آن ذکر گردیده است. از نظر کنوانسیون حقوق کودک، بلوغ برای دختر و پسر از سن هیجده سالگی آغاز میگردد، مگر اینکه طبق قانون قابل اجرا در مورد کودک، سن بلوغ کمتر تشخیص داده شود.
[۳۴] شاکریان، شاهرخ، مجموعه کنوانسیونهای بینالمللی، ج۳، ص۵۹۷، ماده۱.
از نظر تدوینکنندگان این کنوانسیون، کودکی طیف گسترده سنّی از لحظهی تولّد تا رسیدن به هیجده سالگی و بلوغ است. بدیهی است که، سنین مختلف این طیف، نیازها، تواناییها و قابلیتهای فرد متفاوت است و مادهی مذکور در توضیح و تشریح آنها ساکت است. بهعلاوه کنوانسیون، پایان کودکی و سن بلوغ را برای پسر و دختر هر دو یکسان در نظر گرفته که با توجّه به طبیعت جسمانی و اختلاف فکری و روحی و تمایلات آنها، قابل نقد و بررسی است.
دیدگاه قرآن
در قرآن درباره بلوغ سه تعبیر به کار رفته است: بلوغ نکاح،
[۳۵] نساء/سوره۴، آیه۶.
بلوغ حُلُم
[۳۶] نور/سوره۲۴، آیه۵۸.
[۳۷] نور/سوره۲۴، آیه۵۹.
و بلوغ اَشُدّ.
[۳۸] یوسف /سوره۱۲، آیه۲۲.
[۳۹] انعام /سوره۶، آیه۱۵۲.
[۴۰] قصص /سوره۲۸، آیه۱۴.
[۴۱] احقاف /سوره۴۶، آیه۱۵.
[۴۲] اسراء/سوره۱۷، آیه۳۴.
بیشتر مفسران، مراد از بلوغ نکاح را رسیدن کودک به سنی میدانند که در آن توانایی ازدواج پیدا میشود، اما برخی مراد از آن را احتلام دانستهاند.
[۴۳] طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ذیل نساء:۶.
[۴۴] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ذیل نساء:۶.
[۴۵] زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ذیل نساء:۶.
همچنین مفهوم «بلوغ حُلم»، به اتفاق مفسران، رسیدن به اوان بلوغ جنسی است.
[۴۶] طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ذیل نور:۵۸ ۵۹.
[۴۷] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ذیل نور:۵۸ ۵۹.
[۴۸] زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ذیل نور:۵۸ ۵۹.
در این میان، توضیح راغب اصفهانی
[۴۹] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ذیل «حلم».
مبنی بر اینکه زمان بلوغ از آنرو بلوغ حُلم نامیده شده که انسان بالغ شایستگی و توانایی حِلم، به معنای نگاهداری نفس از خشم، را دارد در خور ذکر است. بیشتر مفسران مراد از بلوغ اَشُدّ را رسیدن به سنی دانستهاند که در آن قوای جسمی و عقلی به رشد و شکوفایی میرسد، ولی در اینباره سنین مختلفی (از ۱۸ تا ۶۲ سال) ذکر کردهاند.
[۵۰] طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۲۰۱.
[۵۱] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ذیل نور:۵۸ ۵۹.
[۵۲] زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ذیل نور:۵۸ ۵۹.
[۵۳] سبحانی، جعفر، البلوغ والتلیه رساله فی تأثیرالزمان و المکان الی استنباط الاحکام، ج۱، ص۷۱۴، قم ۱۴۱۸.
در احادیث، هرسه تعبیر به احتلام معنا شده است.
[۵۴] مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۱۶۱ ۱۶۵، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۵۵] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۱، ص۴۲، قم ۱۴۰۹۱۴۱۲.
[۵۶] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۱۸، ص۴۰۹، قم ۱۴۰۹۱۴۱۲.
[۵۷] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۱۸، ص۴۱۲، قم ۱۴۰۹۱۴۱۲.
[۵۸] بروجردی، حسین، جامع احادیث الشیعه، ج۱، ص۳۵۰ ۳۵۵، قم ۱۳۹۹.
علائم
در فقه پنج علامت اصلی برای بلوغ ذکر شده که از این میان فقها سه علامت را میان دختر و پسر مشترک دانستهاند:
۱. احتلام.
۲. رویش موی خشن بر عورت که مشترک بین پسران و دختران میباشد.
۳. رسیدن دختران به سن نه سالگی و پسران به سن پانزده سالگی.
برخی از فقیهان در مورد دختران دو علامت، رؤیت خون حیض و حامله شدن را نیز اضافه نمودهاند.
[۵۹] شیخ طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۲۸۲.
[۶۰] علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکره الفقها، ج۱۴، ص۱۸۶.
[۶۱] علامه حلی، حسن بن یوسف، ارشاد الاذهان، ج۱، ص۳۹۵.
البته برخی دیگر این دو را دلیل سبق بلوغ میدانند.
[۶۲] محقق حلّی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۲، ص۸۵.
به هر صورت فقها در مورد سه علامت اوّل اتفاقنظر دارند.
[۶۳] محقق کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۵، ص۱۸۰-۱۸۲.
[۶۴] امام خمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، ج۲، ص۱۳.
[۶۵] فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعه، (کتاب المضاربه)، ص۲۷۵.
اموری که ذکر شد در حقوق مدنی و جزا نیز از علائم بلوغ دانسته شده است.
[۶۶] امامی، سیدحسن، حقوق مدنی، ج۵، ص۲۴۴.
[۶۷] جعفری لنگرودی، محمدجعفر، ترمینولوژی حقوق جزای اسلامی، ص۴۱.
احتلام
احتلام به معنی خروج منی (آب لزجی که مبدا خلقت انسان است) علامت بلوغ در مرد و زن است. با توجه به تعابیر آیات
[۶۸] نور/سوره۲۴، آیه۵۸.
[۶۹] نور/سوره۲۴، آیه۵۹.
و احادیث
[۷۰] زحیلی، وهبه مصطفی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۴۴۷۳.
[۷۱] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۱، ص۴۲۴۶، قم ۱۴۰۹۱۴۱۲.
[۷۲] مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۱۶۱ ۱۶۵، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
این حکم در بین فقها مورد اتّفاق است و کسی مخالفت ننموده است.
[۷۳] علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکره الفقها، ج۱۴، ص۱۹۰.
[۷۴] ابن زهره حلی، حمزه بن علی، غنیه النزوع، ج۱، ص۲۵۱.
[۷۵] شهید ثانی، زینالدین بن علی، مسالک الافهام، ج۴، ص۱۴۲-۱۴۳.
[۷۶] طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۹، ص۲۳۸.
[۷۷] فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعه، (کتاب الحجر)، ص۲۸۰.
و تمامی فقها احتلام (یا اِنزال) را، چه در خواب چه در بیداری، نشانه (اَماره) بلوغ شمردهاند.
[۷۸] طوسی، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الامامیه، ج۲، ص۲۸۲، ج ۲، چاپ محمد تقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
[۷۹] نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۱۰.
[۸۰] بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، ج۲۰، ص۳۴۵، قم ۱۳۶۳۱۳۶۷ ش.
[۸۱] فقیه، یوسف، الاحوال الشخصیه فی فقه اهل البیت (ع)، ج۱، ص۱۶، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
[۸۲] زحیلی، وهبه مصطفی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۴۴۷۲.
[۸۳] ابن قدامه، عبدالله بن أحمد، المغنی، ج۴، ص۵۱۳، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۸۴] جزیری، عبدالرحمن، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۲، ص۳۱۴.
هرچند درباره برخی جزئیات و شرایط آن اختلافنظر دارند، برای مثال در فقه امامی و شافعی این علامت باید در سنی حاصل شود که عادتاً ممکن باشد.
[۸۵] نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۱۳.
[۸۶] زحیلی، وهبه مصطفی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۴۴۷۳.
[۸۷] جزیری، عبدالرحمن، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۲، ص۳۱۵.
همچنین معدودی از فقهای عامه و شیعه درباره نشانه بودنِ احتلام برای بلوغ دختر تردید کردهاند.
[۸۸] نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۱۴-۱۵.
[۸۹] سبحانی، جعفر، البلوغ والتلیه رساله فی تأثیرالزمان و المکان الی استنباط الاحکام، ج۱، ص۱۷، قم ۱۴۱۸.
در هرحال، احتلام تنها نشانه بلوغ است که در قرآن به وضوح ذکر شده است.
[۹۰] سبحانی، جعفر، البلوغ والتلیه رساله فی تأثیرالزمان و المکان الی استنباط الاحکام، ج۱، ص۱۵، قم ۱۴۱۸.
آیات قرآن
ادلّه فقهی علامت بودن احتلام آیات قرآن و روایات است که در ادامه بیان میکنیم:
آیه اول
«وَاِذَا بَلَغَ الاَطفَالُ مِنکُمُ الحُلُمَ فَلیسْتَاْذِنُوا کَمَا استَاذَنَ الَّذینَ مِن قَبلِهِم کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللهُ لَکُم آیَاتِهِ؛
[۹۱] نور/سوره۲۴، آیه۵۹.
آنگاه که اطفال شما به حدّ بلوغ و احتلام رسیدند، باید مانند سایر بالغین، با اجازه (بر پدر و مادر) وارد شوند. خداوند آیات خود را برای شما اینگونه بیان میکند.»
آنچه شخص در خواب میبیند «حُلُم» نامیده میشود
[۹۲] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۱۴۵.
که جمع آن احلام است و احتلام درک لذّت در خواب را گویند.
[۹۳] طریحی فخرالدین، مجمع البحرین، ج۱، ص۵۶۶.
«حُلُم الصبی» به معنی بالغ شدن طفل است.
[۹۴] فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، ص۱۴۸.
این کلمه در آیه شریفه کنایه از استعداد و توانمند بودن برای خروج منی است مطلقاً، خواه از زن باشد یا مرد، خواه در خواب باشد یا بیداری بهطوری که اگر شخص اراده کرد با عمل زناشویی و یا استمنا، از خود منی خارج سازد، بتواند. در این صورت خروج منی شرط وجوب غسل است.
[۹۵] شهید ثانی، زینالدین بن علی، مسالک الافهام، ج۴، ص۱۴۳.
[۹۶] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۶، ص۱۱.
[۹۷] سبحانی، جعفر، الرسائل الفقهیه، ج۱، ص۲۱ـ۲۲.
در آیهی قبل خداوند فرمان داده باید کودکان غیربالغ در مواقع خلوت، برای ورود بر پدر و مادر از آنها اذن بگیرند.
الف. قبل از نماز صبح «مِن قَبلِ صَلاهِ الفَجرِ»
[۹۸] نور/سوره۲۴، آیه۵۸.
.
ب. وقت استراحت، بعد از نماز ظهر که لباس از تن بیرون میآورید. «وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُم مِّنَ الظَّهِیرَهِ»
[۹۹] نور/سوره۲۴، آیه۵۸.
.
ج. بعد از نماز عشا: که برای خواب به رختخواب میروید. «وَ مِن بَعدِ صَلاهِ العِشَاءِ»
[۱۰۰] نور/سوره۲۴، آیه۵۸.
این سه وقت، هنگام خلوت شماست.
و در این آیه حکم شده که کودکان بعد از احتلام باید همانند دیگر بالغین، همیشه با اجازه وارد شوند. از این رو به خوبی از آن استفاده میشود که اطفال بعد از بلوغ با دیگر بالغین در حکم مشترکند و احتلام، علامت بلوغ میباشد.
آیه دوم
«وَ ابتَلُوا الیَتَامی حَتَّی اِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ فَاِن انَستُم مِّنهُم رُشداً؛
[۱۰۱] نساء/سوره۴، آیه۶.
یتیمان را آزمایش کنید تا هنگامیکه بالغ شده و تمایل به نکاح پیدا کنند، آنگاه اگر آنها را دانا به درک مصالح زندگانی خود یافتید، اموالشان را در اختیارشان قرار دهید.»
(بَلَغُوا النِّکاحَ)، یعنی به حدّی برسند که قادر بر مجامعت و انزال منی باشند و استعداد آن را داشته باشند. باید دانست مقصود از خروج منی و احتلام، بالفعل نیست.
[۱۰۲] شیخ طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۳، ص۲۸۶.
[۱۰۳] مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، زبده البیان، ج۱، ص۴۸۰-۴۸۱.
[۱۰۴] سیوری، مقداد بن عبدالله، کنز العرفان، ج۲، ص۱۰۲.
[۱۰۵] قمی، میرزاابوالقاسم، غنایم الایام، ج۵، ص۲۷۰.
[۱۰۶] شهید ثانی، زینالدین بن علی، مسالک الافهام الی آیات الاحکام، ج۴، ص۱۴۳.
آیتالله فاضل لنکرانی در اینباره مینویسد: «مقصود از فرمودهی خداوند متعال: «حَتَّی اِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ» استعداد خروج منی است، در خواب باشد یا بیداری، با آمیزش باشد یا با غیر آن، و شاید اینکه فقها، حامله شدن دختران را دلیل بر سبق بلوغ آنان دانستهاند، به اینجهت باشد که در این صورت معلوم میگردد پیشتر منی از آنها خارج شده است».
[۱۰۷] فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعه، (کتاب الحجر)، ص۲۸۲.
خلاصه آنکه در این آیه، حکم جواز دفع مال به ایتام و دخالت آنها در اموال خود، معلّق بر بلوغ نکاح شده است و معنی آن چنانکه مفسّرین ذکر نمودهاند، استعداد و توان نکاح و قدرت بر انزال میباشد و معلوم است استعداد انزال، مستلزم وقوع آن در خارج نیست. بنابراین ممکن است شخص، بالغ باشد، هرچند به دلیل عدم خروج منی از او، لازم نباشد غسل نماید.
[۱۰۸] طباطبایی مجاهد، سیدمحمد، المناهل، ص۸۷.
آیه سوم
«وَ لَا تَقرَبُوا مَالَ الیَتِیمِ اِلاّ بِالَّتی هِیَ اَحسَنُ حَتَّی یَبلُغَ اَشُدَّهُ؛
[۱۰۹] انعام/سوره۶، آیه۱۵۲.
هرگز به مال یتیم نزدیک نشوید، مگر بهگونهای که بهتر است تا به حدّ بلوغ و رشد برسد.»
[۱۱۰] راوندی، قطبالدین، فقه القرآن، ج۲، ص۳۰۸.
جملهی «یَبلُغَ اَشُدَّهُ» کنایه از رسیدن به حدّ احتلام و بلوغ است و اینگونه معنی میشود: تا زمانیکه یتیم بالغ شود و حجر و صغر از او مرتفع گردد.
[۱۱۱] خوئی، سیدابوالقاسم، موسوعه الامام الخویی، ج۱۰، ص۳۵۴.
بنابراین در این آیه نیز حکم (جواز دخالت در اموال ایتام و طرف معامله قرار گرفتن آنها) معلّق بر احتلام گردیده و معلوم میشود احتلام علامت بلوغ است. بعضی از آیات و روایات شاهد این برداشت است، مانند آیه شریفه: «ثُمَّ نُخرِجُکُم طِفلاً ثُمَّ لِتَبلُغُوا اَشُدَّکُم»
[۱۱۲] حج/سوره۲۲، آیه۵.
این آیه دلالت دارد که بلوغ اشد به معنی خروج از طفولیت و دخول در مرحلهی احتلام است.
همچنین عبدالله بن سنان در روایت معتبر، از امام صادق (علیهالسّلام) نقل میکند که فرموده است: در جلسهای حاضر بودم، شخصی از پدرم سؤال کرد، چه زمان امور یتیم به خودش واگذار میشود و میتواند سرنوشت خود را به دست گیرد؟ قالَ: «حَتّی یَبلُغَ اَشُدَّهُ» آنگاه که بالغ شود. سؤال کرد، چه زمان بالغ میگردد؟ قالَ: «اِحتِلامُهُ»
[۱۱۳] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۴۱۲، باب ۲، من ابواب احکام الحجر، ح۵.
هر زمان محتلم شود.
برخی دیگر از فقیهان معتقدند «حَتّی یَبلُغَ اَشُدَّهُ» به معنی کمال قوای عقلی و حسّی است، یعنی برای سپردن امور به غیربالغ، علاوه بر بلوغ جنسی، رسیدن به حدّ بلوغ فکری و عقلانی نیز لازم است.
[۱۱۴] شهید ثانی، زینالدین بن علی، مسالک الافهام الی آیات الاحکام، ج۳، ص۱۴۱.
مؤید این تفسیر آیهی دیگری است که میفرماید: «ثُمَّ یُخرِجُکُم طِفلاً ثُمَّ لِتَبلُغُوا اَشُدَّکُم ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخاً؛
[۱۱۵] غافر/سوره۴۰، آیه۶۷.
در مراحل خلقت، خداوند شما را از رحم مادر، طفل بیرون آورد تا اینکه به سن رشد و کمال برسید و در مرحلهی بعد، پیری سالخورده شوید.»
در این آیه به سه مرحله از مراحل حیات انسان اشاره شده است: مرحلهی طفولیت و کودکی، مرحلهی اشّد و بلوغ، و مرحلهی شیخوخت و پیری. همچنین آیه دلالت دارد بر اینکه بلوغ امری است تدریجی، و برای آن مراتبی از قوّت و شدّت است. و شارع اوّلین مرتبهی آن را موضوع احکام قرار داده است، یعنی بلوغ اشد که با کمال انسان در قوای جسمانی و روحانی تحقّق مییابد.
در آیاتی که ذکر شد به سه بلوغ اشاره شده و یا به تعبیری دقیقتر، واژهی بلوغ با سه تعبیر توصیف و مشخص گردیده است: بلوغ حُلُم، بلوغ نکاح و بلوغ اشد.
روایات
روایات بسیاری در حدّ استفاضه بلکه متواتره، بر این نظریه که احتلام علامت بلوغ است، دلالت دارد. ما اینها را به چند دسته تقسیم و در هر مورد بهعنوان نمونه فقط یک روایت ذکر مینماییم:
دستهی اوّل
روایاتی است که دلالت دارد، کودک بعد از احتلام از حالت یتیمی و صغر خارج و به مرحلهی مرد و یا زن بودن میرسد.
در روایت صحیحه، هشام از امام صادق (علیهالسّلام) نقل میکند که فرمود: «انقطَاعُ یُتمِ الیَتِیمِ بِالاحتِلَامِ…» مرحلهی یتیمی کودک و نیاز داشتن به سرپرست، با احتلام او پایان مییابد و همان زمان وقت بلوغ اوست. اگر محتلم شود و به رشد عقلی نرسد و سفیه و یا کودک باشد، باید ولی او اموالش را نگهدارد و در اختیارش قرار ندهد.
[۱۱۶] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۴۰۹، باب ۱، من ابواب الحجر، ح۱.
دستهی دوّم
روایاتی است که دلالت دارد وجوب نماز و روزه، بر احتلام معلّق شده است. در روایت موثّق، عمار ساباطی میگوید: از امام صادق (علیهالسّلام) سؤال کردم: چه زمان بر کودک نماز واجب میشود؟ فقال: «اِذَا اَتَی عَلَیهِ ثَلَاثَ عَشَرهَ سَنَهً فان اْحتَلَمَ قَبلَ ذَلِکَ فَقَد وَجَبَت عَلَیهِ الصَّلاهُ…»
[۱۱۷] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱، ص۴۵، باب ۴، من ابواب مقدمه العبادات، ح۱۲.
آنگاه که سیزده ساله شود و اگر قبل از آن محتلم شود نماز بر او واجب میگردد. و در مورد روزه فرمود: «عَلی الصَّبِیِّ اِذَا اِحَتلَم الصِّیامٌ…»
[۱۱۸] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۲۳۶، باب ۲۹، من ابواب الصوم، ح۷.
بر کودک آنگاه که محتلم شود، روزه واجب میشود.
دستهی سوم
روایاتی است که میگوید بر زن واجب نیست موی سر خود را از کودکی که محتلم نشده است، بپوشاند. در روایت صحیح احمد بن محمد بن ابینصر، از امام رضا (علیهالسّلام) نقل میکند که فرمودهاند: «یُؤخَذُ الغُلامُ بالصَّلاهِ و هُوَ اِبْنُ سَبِع سِنِینَ، وَ لا تُغَّطِّی المَراهُ شَعرَهَا مِنهُ حَتَّی یَحتَلِمَ».
[۱۱۹] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۲۲۹، باب ۱۲۶، من ابواب مقدمات النکاح، ح۳.
کودک از سن هفت سالگی به انجام نماز ترغیب و در ترک آن نکوهش میشود (تا در وقت تکلیف به نماز خواندن عادت نماید) و لازم نیست زن موهای خود را از کودک تا زمانیکه محتلم نشده، بپوشاند.
دستهی چهارم
روایاتی است که دلالت دارد بعد از احتلام کودک، حدود الهی بهطور کامل بر وی جاری و مشمول تکالیف میگردد. حدیث معروف «رفع قلم» که شیعه
[۱۲۰] شیخ طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۵، ص۲۷۱.
[۱۲۱] مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۹۴.
و سنّی
[۱۲۲] بیهقی، احمد بن حسین، سنن الکبری، ج۸، ص۴۶۰، ح۱۷۲۱۱.
[۱۲۳] بیهقی، احمد بن حسین، سنن الکبری، ج۱۰، ص۲۷۲، ح۲۰۶۰۷.
از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کردهاند، بر همین معنی دلالت دارد.
همچنین شیخ کلینی در اصول کافی با سند صحیح از حمران نقل نموده است که گفت: از امام باقر (علیهالسّلام) سؤال کردم چه زمان کودک بهطور کامل مشمول اجرای حدود میشود؟ قال: «اذا خَرَجَ عَنهُ الیُتمُ وَ ادرَکَ» آنگاه که از حالت یتیمی (و اینکه نیاز به سرپرست داشته باشد) خارج شده و دارای ادراک گردد. سؤال نمودم: آیا برای این مرتبه علامتی است که بتوان آن را شناخت؟ فقال: «اِذَا احتَلمَ»
[۱۲۴] شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۱۹۷، باب حدّ الغلام و الجاریه ح۱.
[۱۲۵] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱، ص۴۳، باب ۴، من ابواب مقدمه العبادات، ح۲.
علامت آن احتلام است.
مباحث مطرح شده در ذیل علامت اوّل
فقیهان در مباحث فقه استدلالی در ذیل علامت اوّلِ بلوغ به ذکر مباحث دقیق تخصّصی در این زمینه پرداختهاند که به فهرست مهمترین آنها اشاره میگردد:
۱. مقصود از علامت بودن خروج منی، استعداد خروج و قدرت بر انزال است.
[۱۲۶] حسینی عاملی، سیدجواد، مفتاح الکرامه (طبع قدیم)، ج۵، ص۲۳۷.
[۱۲۷] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۶، ص۱۱۱۲.
[۱۲۸] طباطبایی مجاهد، سیدمحمد، المناهل، ص۸۷-۸۸.
۲. شرط نیست که خروج منی همراه با درک لذّت و شهوت باشد، بلکه به هر صورت خارج شود علامت بلوغ است.
[۱۲۹] علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الاحکام الشرعیه، ج۲، ص۵۳۴.
[۱۳۰] علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکره الفقها، ج۱۴، ص۱۹۱.
[۱۳۱] علامه حلی، حسن بن یوسف، ارشاد الاذهان، ج۱، ص۳۹۵.
۳. شرط نیست که منی با جهش و جستن خارج شود.
[۱۳۲] محقق حلّی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۲، ص۸۴.
[۱۳۳] علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ج۲، ص۱۳۳-۱۳۴.
[۱۳۴] خوئی، سیدابوالقاسم، موسوعه الامام الخویی، ج۶، ص۲۴۷.
[۱۳۵] حکیم، سیدمحسن، مستمسک العروه الوثقی، ج۳، ص۸-۹.
[۱۳۶] محقق حلّی، جعفر بن حسن، المختصر النافع، ص۲۳۱.
۴. اگر منی استعداد خلقت به حسب نوع انسانها داشته باشد (هر چند در بعضی اشخاص و در بعضی احوال اینگونه نباشد) میتواند علامت قرار گیرد.
[۱۳۷] شهید ثانی، زینالدین بن علی، مسالک الافهام، ج۴، ص۱۴۳.
[۱۳۸] محقق کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۵، ص۱۸۱.
[۱۳۹] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۶، ص۱۲.
[۱۴۰] علامه حلی، حسن بن یوسف، ارشاد الاذهان، ج۱، ص۳۹۵.
[۱۴۱] طباطبایی مجاهد، سیدمحمد، المناهل، ص۸۷.
۵. خروج منی از موضع معتاد باید صورت پذیرد.
[۱۴۲] فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، التنقیح الرائع، ج۱، ص۶۶.
[۱۴۳] خوانساری، سیداحمد، جامع المدارک، ج۳، ص۳۶۲.
[۱۴۴] محقق کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۵، ص۱۸۱.
[۱۴۵] طباطبایی مجاهد، سیدمحمد، المناهل، ص۸۷.
[۱۴۶] شهید ثانی، زینالدین بن علی، مسالک الافهام، ج۴، ص۱۴۲.
۶. مشهور در بین فقها این است که این علامت (خروج منّی) اختصاص به مردان ندارد، بلکه مشترک بین زنان و مردان میباشد.
[۱۴۷] شیخ طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۲۸۲.
[۱۴۸] ابن ادریس حلّی، محمد بن منصور، السرائر، ج۱، ص۳۶۷.
[۱۴۹] محقق حلّی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۲، ص۷۴.
[۱۵۰] امام خمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، ج۲، ص۱۳.
[۱۵۱] مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائده و البرهان، ج۹، ص۱۸۵.
در روایت صحیح، محمد بن اسماعیل بن بزیع میگوید: از امام رضا (علیهالسّلام) سؤال کردم، مردی با زن خود در غیر فرج مجامعت مینماید و از زن آب خارج میشود، آیا غسل بر او واجب است؟ فرمودند: بله.
[۱۵۲] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲، ص۱۸۶، باب ۷، من ابواب الجنابه، ح۳.
در روایت صحیح دیگری از امام صادق (علیهالسّلام) سؤال شده، اگر زن در خواب ببیند با او مجامعت شده است، حکمش چیست؟ قال: «ان اَنزَلت فَعَلَیهَا الغُسلُ و اِن لَم تُنزِلَ فَلِیسَ عَلَیهَا الغُسلُ».
[۱۵۳] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲، ص۱۸۷، باب ۷، من ابواب الجنابه، ح۵.
اگر انزال شود غسل بر او واجب میگردد، در غیر این صورت چیزی بر او نیست.
انبات
نشانه دیگر بلوغ، اِنبات یعنی بر آمدن موی خشن بر شرمگاه (موی زهار) است که فقهای شیعه و اهلسنت، جز حنفیان، به استناد احادیث متعدد بدان قایلاند.
[۱۵۴] ابن قدامه، عبدالله بن أحمد، المغنی، ج۹، ص۳۱۰-۳۱۱.
[۱۵۵] جزیری، عبدالرحمن، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۲، ص۳۱۴.
[۱۵۶] زحیلی، وهبه مصطفی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۴۴۷۴.
[۱۵۷] نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۵ ۶.
[۱۵۸] طوسی، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الامامیه، ج۲، ص۲۸۲ ۲۸۳، ج ۲، چاپ محمد تقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
[۱۵۹] بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، ج۲۰، ص۳۴۶.
[۱۶۰] شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، ج۲، ص۱۴۴، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
برخی فقها، از جمله شافعی، در یکی از دو نظر خود، این نشانه را خاصّ مشرکان دانستهاند، ولی این نظر در فقه شیعه و نیز نزد بیشتر فقهای عامه پذیرفته نشده است.
[۱۶۱] نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۵.
[۱۶۲] قدامه، عبدالله بن أحمد، المغنی، ج۹، ص۳۱۱.
[۱۶۳] نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۵۶.
[۱۶۴] طوسی، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الامامیه، ج۲، ص۲۸۳، ج ۲، چاپ محمد تقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
[۱۶۵] بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، ج۲۰، ص۳۴۷.
[۱۶۶] فقیه، یوسف، الاحوال الشخصیه فی فقه اهل البیت (ع)، ج۱، ص۱۶، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
فقیهان بر این حکم اتفاقنظر دارند که رویش موی خشن (زبر) بر عورت زن و مرد، نشانهی بلوغ آنها است.
[۱۶۷] علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکره الفقها، ج۱۴، ص۱۸۶.
[۱۶۸] علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ج۲، ص۱۳۳.
[۱۶۹] موسوی عاملی، سیدمحمد، مدارک الاحکام، ج۶، ص۱۵۸.
[۱۷۰] شیخ انصاری، مرتضی، سلسله تالیفات (کتاب الصوم)، ص۲۰۷.
ادّله انبات
ادّله این مساله چنین است:
۱. برخی در این حکم ادّعای اجماع نمودهاند.
[۱۷۱] مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائده و البرهان، ج۹، ص۱۸۷.
[۱۷۲] قمی، میرزاابوالقاسم، غنایم الایام، ج۱، ص۶۴.
[۱۷۳] بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره، ج۲۰، ص۳۴۶.
[۱۷۴] شهید ثانی، زینالدین بن علی، مسالک الافهام، ج۴، ص۱۴۱.
[۱۷۵] طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۹، ص۲۳۷.
۲. این علامت مورد قبول عقلا است، یکی از بزرگان در این زمینه مینویسد: «علامت بودن انبات، نیاز به تعبّد شرعی ندارد، بلکه از علایمی است که نزد عقلا مورد قبول است و موجب اطمینان برای تحقّق بلوغ میباشد و چون شارع آن را نفی ننموده است، از نظر شرعی نیز حجّت و دلیل قرار میگیرد. البتّه باید رویش مو بهطور طبیعی و به مقتضای سن اشخاص باشد نه با دارو و درمان».
[۱۷۶] خوانساری، سیداحمد، جامع المدارک، ج۳، ص۳۶۳.
۳. امام باقر (علیهالسّلام) در حدیثی میفرماید: اگر کودک پانزده ساله شود، یا در صورت و یا عورت او پیش از پانزده سالگی، موی زبر بروید، بالغ میگردد.
[۱۷۷] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۲۷۸، باب ۶، من ابواب عقد النکاح و اولیاء العقد، ح۹.
آن حضرت در حدیث دیگری میفرماید: «وَ الغُلامُ لا یَجُوزُ امرُهُ فِی الشِّراءِ و البَیعِ وَ لا یَخرُجُ مِنَ الیُتمِ حَتَّی یَبلُغَ خَمسَهَ عَشَرَهَ سَنَهً او یَحتَلِمَ او یُشعِرَ اَویُنبِتَ قَبلَ ذَلِک».
[۱۷۸] شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۱۹۸، باب حد الغلام و الجاریه، ح۱.
دخالت کودک در امر خرید و فروش جایز نیست و از حالت یتیمی (نیاز به سرپرست داشتن) خارج نمیگردد، مگر اینکه پانزده ساله شود یا محتلم گردد یا بر صورت یا عورت او قبل از پانزده سالگی موی زبر پیدا شود. از این روایت استفاده میشود رویش موی زبر، قبل از پانزده سالگی علامت بلوغ است.
بسیاری از فقها به صراحت اعلام نمودهاند، این علامت (رویش موی زبر بر عورت) مشترک بین زنان و مردان است و اختصاص به مردان ندارد.
[۱۷۹] علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الاحکام الشرعیه، ج۲، ص۵۳۴.
[۱۸۰] ابن ادریس حلّی، محمد بن منصور، السرائر، ص۳۶۷.
[۱۸۱] محقق کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۵، ص۱۸۰.
[۱۸۲] طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۹، ص۲۴۰.
برخی معتقدند، رویش موی زبر فی نفسه بلوغ است،
[۱۸۳] شیخ طوسی، محمد بن حسن، النهایه، ص۶۱۱.
[۱۸۴] ابن ادریس حلّی، محمد بن منصور، السرائر، ج۱، ص۳۶۷.
[۱۸۵] حلی، یحیی بن سعید، الجامع الشرایع، ص۱۵۳.
[۱۸۶] حلی، یحیی بن سعید، الجامع الشرایع، ص۳۶۰.
[۱۸۷] فاضل آبی، حسن بن ابیطالب، کشف الرموز، ج۱، ص۵۵۲.
نه علامت آن. ولی نظر مشهور این است که علامت است.
[۱۸۸] بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره، ج۲۰، ص۳۴۶.
[۱۸۹] علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الاحکام الشرعیه، ج۲، ص۵۳۵.
[۱۹۰] شهید ثانی، زینالدین بن علی، مسالک الافهام، ج۴، ص۱۴۱.
[۱۹۱] محقق کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۵، ص۱۸۰.
زیرا بهتدریج حاصل میشود، در حالیکه بلوغ اینگونه نیست. به علاوه ابتدای زمان رویش معلوم نیست.
[۱۹۲] فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعه (کتاب المضاربه و الحجر)، ص۲۸۰.
برای مردان، رویش موی زبر در صورت و لب نیز علامت بلوغ است.
[۱۹۳] شیخ طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۱، ص۳۶۵.
[۱۹۴] علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الاحکام الشرعیه، ج۲، ص۵۳۵.
[۱۹۵] طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۹، ص۲۳۸.
[۱۹۶] بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره، ج۲۰، ص۳۴۶.
سن خاص
نشانه دیگر بلوغ در فقه، رسیدن کودک به سن معینی است که به استناد احادیث معلوم شده است. به موجب این احادیث، هرگاه تا رسیدن کودک به سن مزبور هیچیک از دیگر امارات شرعی بلوغ تحقّق نیافته باشد، سن یاد شده زمان بلوغ کودک محسوب خواهد شد.
[۱۹۷] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۱، ص۴۳، قم ۱۴۰۹۱۴۱۲.
[۱۹۸] بروجردی، حسین، جامع احادیث الشیعه، ج۱، ص۳۵۰، قم ۱۳۹۹.
[۱۹۹] بروجردی، حسین، جامع احادیث الشیعه، ج۱، ص۳۵۳، قم ۱۳۹۹.
[۲۰۰] بروجردی، حسین، جامع احادیث الشیعه، ج۱، ص۳۵۵، قم ۱۳۹۹.
[۲۰۱] زرقاء، مصطفی احمد، المدخل الفقهی العام، ج۱، ص۷۷۸، دمشق ۱۳۸۷/۱۹۶۸.
دیدگاه اهلسنت
در مذهب شافعی و حنبلی سن بلوغ در دختر و پسر اتمام پانزده سال و در مذهب مالکی اتمام هفده یا هجده سالگی است، هر چند از مالک و فقهایی دیگر نقل شده که اصولاً سن را نشانه بلوغ نمیدانستهاند.
[۲۰۲] طوسی، محمد بن حسن، کتاب الخلاف، ج۳، ص۲۸۳، قم ۱۴۰۷۱۴۱۱.
[۲۰۳] ابن قدامه، عبدالله بن أحمد، المغنی، ج۴، ص۳۴۶.
ابوحنیفه سن بلوغ را در دختران هفده و در پسران هفده یا هجده میداند، ولی سایر حنفیان سن بلوغ را در دختر و پسر اتمام پانزده سال میدانند.
[۲۰۴] ابن قدامه، عبدالله بن أحمد، المغنی، ج۴، ص۳۴۶.
[۲۰۵] جزیری، عبدالرحمن، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۲، ص۳۱۳-۳۱۴.
[۲۰۶] زحیلی، وهبه مصطفی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۴۴۷۳.
برخی منابع اهلسنت برای دوره بلوغ فاصله سنیِ خاصّی مطرح کردهاند، بدینترتیب که سنین یاد شده را انتهای دوره بلوغ، و دوازده سالگی را در پسران و نه سالگی را در دختران ابتدای آن دانسته و کودک را در این فاصله سنّی «مُراهق» نامیدهاند.
[۲۰۷] زحیلی، وهبه مصطفی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۴۴۷۳.
[۲۰۸] زرقاء، مصطفی احمد، المدخل الفقهی العام، ج۱، ص۷۷۹، دمشق ۱۳۸۷/۱۹۶۸.
دیدگاه امامیه
براساس نظر مشهور فقهای امامی، سن بلوغ پسر پانزده سال تمام قمری است.
[۲۰۹] محقق حلّی، جعفر بن حسن، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۲، ص۸۵، قم ۱۴۰۸.
[۲۱۰] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۱، ص۴۲۴۶، قم ۱۴۰۹۱۴۱۲.
[۲۱۱] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۱۸، ص۴۱۰۴۱۱، قم ۱۴۰۹۱۴۱۲.
[۲۱۲] بروجردی، حسین، جامع احادیث الشیعه، ج۱، ص۳۵۰ ۳۵۱.
[۲۱۳] امام خمینی، سیدروحالله، ج۲، ص۱۲،مسئله ۳، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، تحریرالوسیله، قم ۱۳۶۳ ش.
[۲۱۴] نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۱۶.
[۲۱۵] بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، ج۲۰، ص۳۴۸، قم ۱۳۶۳۱۳۶۷ ش.
[۲۱۶] طوسی، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الامامیه، ج۲، ص۲۸۳، ج ۲، چاپ محمد تقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
[۲۱۷] سبحانی، جعفر، البلوغ والتلیه رساله فی تأثیرالزمان و المکان الی استنباط الاحکام، ج۱، ص۲۱۲۳، قم ۱۴۱۸.
[۲۱۸] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۳۲۶ به بعد، قم ۱۳۷۶ ش.
اما برخی سن بلوغ را آغاز پانزده سالگی و برخی دیگر آغاز چهارده سالگی دانستهاند.
[۲۱۹] بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، ج۲۰، ص۳۵۰، قم ۱۳۶۳۱۳۶۷ ش.
[۲۲۰] مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائده و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج۹، ص۱۹۰۱۹۱، ج ۹، چاپ مجتبی عراقی، علی پناه اشتهاردی، و حسین یزدی، قم ۱۴۱۴.
[۲۲۱] نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۲۸.
ریشه این اختلافنظر، وجود احادیث مختلف است، و فقها به روشهایی بین مضامین این روایات جمع کردهاند.
[۲۲۲] سبحانی، جعفر، البلوغ والتلیه رساله فی تأثیرالزمان و المکان الی استنباط الاحکام، ج۱، ص۳۳۳۶، قم ۱۴۱۸.
بعلاوه، در معدودی از روایات و آرای فقهی، ده سالگی و هشت سالگی ذکر شده است که فقها آن را بر صلاحیت کودک نسبت به برخی اعمال حقوقی، مانند وصیت، حمل کردهاند، نه بر بلوغ.
[۲۲۳] محقق حلّی، جعفر بن حسن، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۲، ص۱۶۷، قم ۱۴۰۸.
[۲۲۴] محقق حلّی، جعفر بن حسن، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۲، ص۱۵۵، قم ۱۴۰۸.
[۲۲۵] بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، ج۲۰، ص۳۴۹، قم ۱۳۶۳۱۳۶۷ ش.
[۲۲۶] نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۳۱.
[۲۲۷] فقیه، یوسف، الاحوال الشخصیه فی فقه اهل البیت (ع)، ج۱، ص۱۷، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
[۲۲۸] سبحانی، جعفر، البلوغ والتلیه رساله فی تأثیرالزمان و المکان الی استنباط الاحکام، ج۱، ص۳۲، قم ۱۴۱۸.
[۲۲۹] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۲۳۲ـ۲۵۴، قم ۱۳۷۶ ش.
[۲۳۰] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۳۵۸ـ۳۶۴، قم ۱۳۷۶ ش.
بنابر فتوای مشهور فقهای امامی، سن بلوغ دختر پایان نه سالگی است.
[۲۳۱] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۱، ص۴۲۴۶، قم ۱۴۰۹۱۴۱۲.
[۲۳۲] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۱۸، ص۴۱۰۴۱۱، قم ۱۴۰۹۱۴۱۲.
[۲۳۳] بروجردی، حسین، جامع احادیث الشیعه، ج۱، ص۳۵۰۳۵۵.
[۲۳۴] محقق حلّی، جعفر بن حسن، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۲، ص۸۵، قم ۱۴۰۸.
[۲۳۵] نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۳۶.
[۲۳۶] بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، ج۲۰، ص۳۴۸، قم ۱۳۶۳۱۳۶۷ ش.
[۲۳۷] امام خمینی، سیدروحالله، تحریرالوسیله، ج۲، ص۱۲،مسئله ۳، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، قم ۱۳۶۳ ش.
[۲۳۸] خوئی، ابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۲، ص۱۷۹، نجف ۱۳۹۷.
[۲۳۹] شیخ انصاری، مرتضی بن محمد امین، کتاب الصّوم، ج۱، ص۲۱۲، قم ۱۴۱۳.
و احادیث بسیاری در این باره نقل شده است.
[۲۴۰] سبحانی، جعفر، البلوغ والتلیه رساله فی تأثیرالزمان و المکان الی استنباط الاحکام، ج۱، ص۴۳۵۶، قم ۱۴۱۸.
فتوای به ده سالگی نیز در میان معدودی از فقها مطرح بوده است.
[۲۴۱] طوسی، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الامامیه، ج۱، ص۲۶۶، ج ۲، چاپ محمد تقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
[۲۴۲] بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، ج۲۰، ص۳۴۹، قم ۱۳۶۳۱۳۶۷ ش.
[۲۴۳] نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۳۷.
همچنانکه در احادیث و معدودی از منابع فقهی متقدّم سنین دیگری جز نه سالگی برای بلوغ دختر ذکر شده است.
[۲۴۴] سبحانی، جعفر، البلوغ والتلیه رساله فی تأثیرالزمان و المکان الی استنباط الاحکام، ج۱، ص۶۴۷۱، قم ۱۴۱۸.
[۲۴۵] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۱۶۵ـ۱۷۳،۳۴۲-۳۵۳، قم ۱۳۷۶ ش.
[۲۴۶] نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۳۶۳۷.
[۲۴۷] شیخ انصاری، مرتضی بن محمد امین، کتاب الصّوم، ج۱، ص۲۱۲، قم ۱۴۱۳.
[۲۴۸] بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، ج۲۰، ص۳۴۹، قم ۱۳۶۳۱۳۶۷ ش.
از سوی دیگر، با توجه به آنکه مطالعات تجربیِ علمی احتمال تحقّق بلوغ طبیعی و عقلی دختر در نه سالگی و توانایی وی بر انجام عبادات و معاملات را ضعیف میدانند،
[۲۴۹] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۱۰۰، قم ۱۳۷۶ ش.
[۲۵۰] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۱۱۴ـ ۱۱۸، قم ۱۳۷۶ ش.
[۲۵۱] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۱۷۴ـ ۱۷۵، قم ۱۳۷۶ ش.
برخی فقها و معدودی از نویسندگان معاصر نسبت به بلوغ دختر در نه سالگی مناقشه کرده اند. فیض کاشانی
[۲۵۲] فیض کاشانی، ملامحسن، مفاتیح الشرائع، ج۱، ص۱۴.
و برخی دیگر،
[۲۵۳] سبحانی، جعفر، البلوغ والتلیه رساله فی تأثیرالزمان و المکان الی استنباط الاحکام، ج۱، ص۷۹۸۰، قم ۱۴۱۸.
بهمنظور رفع تعارض روایات، گفتهاند که سن بلوغ دختر در ابواب مختلف فقهی متفاوت است، مثلاً سن وجوب روزه برای او سیزده سال است. کسانی دیگر بهطور کلی سیزده سالگی را سن بلوغ دختر میدانند.
[۲۵۴] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۵۶، قم ۱۳۷۶ ش.
[۲۵۵] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۳۵۸، قم ۱۳۷۶ ش.
گروهی ـ بدین استناد که اساساً نشانههای مطرح شده در فقه باید غالبی باشد، و نیز با استدلال به تعابیر برخی احادیث (مثلاً: وَ ذ”لِکَ اَنَّها تَحیضُ لِتِسْع سِنین) ـ اصولاً سن را معیار بلوغ دختر ندانسته و تنها اَمارات طبیعی از جمله قاعدگی را ملاک آن شمردهاند که در برخی جاها معمولاً در نه سالگی روی میدهد.
[۲۵۶] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۹۱، قم ۱۳۷۶ ش.
[۲۵۷] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۱۵۶، قم ۱۳۷۶ ش.
[۲۵۸] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۲۵۹، قم ۱۳۷۶ ش.
[۲۵۹] جنّاتی، محمدابراهیم، بلوغ از دیدگاه فقه اجتهادی، ج۱، ص۴۱، کیهان اندیشه، ش ۶۱ (مرداد و شهریور ۱۳۷۴).
در برابر، برخی فقها
[۲۶۰] نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲، ج۹، ص ۲۶۰.
معتقدند که با وجود اختلاف نظر نسبت به سن بلوغ، همه فقها در اینکه سن بلوغ در ابواب مختلفِ عبادات و معاملات یگانه است و در فقه چندین سن بلوغ برای دختر مقرّر نشده است، اتفاقنظر دارند.
[۲۶۱] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۳۹۶، قم ۱۳۷۶ ش.
سن بلوغ در پسران
مشهورترین (برخی دیگر چهارده سال را ملاک قرار دادهاند. علامه حلّی در مختلف الشیعه
[۲۶۲] علامه حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعه، ج۵، ص۴۳۱.
این نظریه را از ابن جنید نقل نموده، در مهذّب البارع
[۲۶۳] ابن جنید، محمد بن احمد، مهذّب البارع، ج۲، ص۵۱۳.
نیز همین نظریه مورد پذیرش قرار گرفته است. برخی دیگر سیزده سال را ذکر نمودهاند.
[۲۶۴] مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائده و البرهان، ج۹، ص۱۸۹.
[۲۶۵] محقق سبزواری، محمدباقر، کفایه الاحکام، ج۱، ص۵۸۱.
[۲۶۶] موسوی عاملی، سیدمحمد، مدارک الاحکام، ج۶، ص۱۵۹.
و گروه سوّم بین عبادات و حدود و معاملات تفصیل قائل شده و معتقدند نسبت به اجراء حدود و انجام معاملات.حدّ بلوغ پسران، پانزده سال است. و در عبادات کمتر است.
[۲۶۷] بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره، ج۱۳، ص۱۸۵.
) نظریه در میان فقیهان، از گذشته تا به حال (قدماء، متاخّرین و معاصرین) این است که سن بلوغ در پسران پانزده سال تمام است.
[۲۶۸] محقق حلّی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۲، ص۷۵.
[۲۶۹] شهید ثانی، زینالدین بن علی، مسالک الافهام، ج۴، ص۱۴۴.
[۲۷۰] علامه حلی، حسن بن یوسف، ارشاد الاذهان، ج۱، ص۳۹۵.
[۲۷۱] امام خمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، ج۲، ص۱۳.
[۲۷۲] فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعه (کتاب المضاربه و الحجر)، ص۲۸۷.
در قوانین جمهوری اسلامی ایران نیز معیار بلوغ در سن پسر، پانزده سال تعیین شده است.
[۲۷۳] قانون مدنی با آخرین اصلاحات و الحاقات، تبصره ۱ از ماده ۱۲۱۰.
ادلّه فقهی
ادلّه فقهی معیار سن بلوغِ پسران:
۱. اجماع.
[۲۷۴] شیخ طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۳، ص۲۸۲۲۸۳.
[۲۷۵] شهید ثانی، زینالدین بن علی، مسالک الافهام، ج۴، ص۱۴۴.
[۲۷۶] سیوری، مقداد بن عبدالله، کنز العرفان، ج۲، ص۱۰۲.
[۲۷۷] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۶، ص۱۶.
۲. بعضی از فقها معتقدند آیه شریفه «وَ ابتَلُوا الیَتَامَی حَتَّی اِذا بَلَغُوا النِّکَاحَ…»
[۲۷۸] نسا/سوره۴، آیه۶.
که توضیح آن در علامت اوّل بیان گردید، بر این علامت نیز دلالت دارد، زیرا مقصود از بلوغ، قدرت بر آمیزش و انزال است و کسی که پانزده سال نداشته باشد، این توانایی را ندارد.
[۲۷۹] طباطبایی مجاهد، سیدمحمد، المناهل، ص۸۰.
[۲۸۰] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۶، ص۱۸-۲۱.
۳. در مورد اطفال استصحاب عدم بلوغ جاری است و رفع این حالت نیاز به دلیل و اطمینان دارد و دلیل روشنی غیر از اتمام پانزده سال وجود ندارد. بنابراین پانزده سال، حدّ بلوغ است.
[۲۸۱] مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائده و البرهان، ج۹، ص۱۸۷.
[۲۸۲] طباطبایی مجاهد، سیدمحمد، المناهل، ص۸۰.
[۲۸۳] شیخ انصاری، مرتضی، سلسله تالیفات، کتاب الصوم، ج۲، ص۲۰۸.
۴. قبل از پانزده سالگی، اصل برائت از تکلیف جاری است.
[۲۸۴] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۶، ص۱۷-۱۸.
[۲۸۵] طباطبایی مجاهد، سیدمحمد، المناهل، ص۸۰.
۵. قویترین دلیل در اینباره، روایاتی در حدّ استفاضه میباشد. بعضی از آنها در توضیح علامت اوّل و دوّم ذکر گردید، مانند روایت حمران از امام باقر (علیهالسّلام)، که پانزده سالگی را سن بلوغ در پسران میداند.
[۲۸۶] شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۱۹۷، باب حدّ الغلام و الجاریه، ح۱.
همچنین در روایت صحیح، معاویه بن وهب میگوید: از امام صادق (علیهالسّلام) سؤال کردم، در چه سنّی کودک را به انجام نماز ترغیب و در ترک آن تادیب مینمایند؟ فرمودند: بین سالهای هفت تا نه سال. سؤال نمودم و در چه سالی برای روزه؟ فقال: «فِیمَا بَینَ خَمسَ عَشَرهَ او اَربَعَ عَشرهَ».
[۲۸۷] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۴، ص۱۸، باب ۳، من ابواب اعداد الفرائض، ح۱.
[۲۸۸] شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۸۱.
بین سالهای چهارده و پانزده سالگی.
یکی از فقها در نحوهی استدلال به این روایت میگوید: (قبل از سنین چهارده و پانزده سالگی، وقت وادار نمودن کودک به تمرین برای انجام نماز و روزه و تادیب او در ترک آنها بیان شده است، چنانکه از سیاق عبارت و تردید بین دو عدد چهارده و پانزده، همین معنی استفاده میشود، و مقتضای عبارت، مؤید این معنی است که بلوغ در یکی از این دو سن تحقّق مییابد. لیکن در عدد اقّل، یعنی چهارده سال، ممتنع است. زیرا در اینصورت زمان متوسط بین چهارده و پانزده، تمرین محسوب نمیگردد و لازمهی تردید این است که باید اینگونه باشد. بنابراین حدّ بلوغ، عدد اکثر است، یعنی پانزده سال».
[۲۸۹] طباطبایی مجاهد، سیدمحمد، المناهل، ص۸۱.
روایات دیگری
[۲۹۰] شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۱۲۵، باب صوم الصبیان ح۲.
[۲۹۱] شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضر الفقیه، ج۲، ص۱۲۲.
نیز میباشد که به دلیل رعایت اختصار، از ذکر آنها خودداری میگردد.
سن بلوغ دختران
نظریهی مشهور بین فقهای امامیه از گذشته تا به حال این است که، سن بلوغ دختران نه سال تمام است.
[۲۹۲] شیخ طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۲۵۱.
[۲۹۳] محقق حلّی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۲، ص۷۵.
[۲۹۴] محقق کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۵، ص۱۸۲.
[۲۹۵] امام خمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، ج۲، ص۱۳.
[۲۹۶] فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعه (کتاب المضاربه و الحجر)، ص۲۹۳.
قانون مدنی ایران نیز، سن بلوغ دختران را نه سال تمام قمری اعلام کرده است.
[۲۹۷] قانون مدنی با آخرین اصلاحات و الحاقات، تبصره ۱ از ماده۱۲۱۰.
ادلّه فقهی
الف: اجماع فقها
[۲۹۸] ابن زهره حلی، حمزه بن علی، غنیه النزوع، ج۱، ص۲۵۱.
[۲۹۹] علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکره الفقها، ج۱۴، ص۱۹۷.
ابن ادریس مینویسد: «در بین فقها اختلافی نیست که حدّ بلوغ دختران، نه سالگی است. زمانی که دختر به این مرتبه از سن برسد و دارای رشد عقلی باشد، اموال او در اختیارش قرار میگیرد و میتواند برای خود شوهر انتخاب کند و برای شوهر جایز است با او همبستر شود. این مساله بین فقهای دوازده امامی (شیعه) مسلّم است و اختلافی دیده نشده است».
[۳۰۰] ابن ادریس حلّی، محمد بن منصور، السرائر، ج۱، ص۳۶۷.
ب: روایات مستفیضه، روایات وارد شده در این باب را میتوان به چند دسته تقسیم نمود.
دسته اوّل: روایاتی که دلالت دارند دختر در نه سالگی حکم یتیم از او برداشته میشود و حق تصرف در اموال خود را دارد، مانند اینکه با سند معتبر از امام باقر (علیهالسّلام) نقل شده که فرموده است: «الجَارِیَهُ اذَا بَلَغَت تِسعَ سِنِین ذَهَبَ عَنهَا الیُتمُ و زُوِّجَت واُقِیمَت عَلیهَا الحُدُودُ التّامَّهُ لَهَا و عَلَیها…».
[۳۰۱] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱، ص۴۳، باب ۴، من ابواب مقدمه العبادات، ح۳.
دختر زمانی که به سن نه سالگی برسد، حکم یتیم (که نیاز به سرپرست داشته باشد) از او برداشته میشود و میتواند ازدواج نماید و حدود بهطور کامل بر او اجرا میگردد و میتواند به نفع خود تقاضای اجرا کند.
دستهی دوّم: روایاتی است، مبنی بر اینکه معیار در بلوغ دختران، نه سالگی است. ابن ابی عمیر این مضمون را از امام صادق (علیهالسّلام) نقل میکند: «حدُّ بُلوغِ المَراهِ تِسعُ سِنِینَ»
[۳۰۲] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۱۰۴، باب ۴۵، من ابواب مقدمات النکاح، ح۱۰.
همچنین وی میگوید به امام صادق (علیهالسّلام) عرض کردم، دختر در چه سنّی کودک نیست (بالغ میشود) شش ساله و یا هفت ساله؟ فقال: «لا ابَنهُ تِسعِ لا تُستَصبَی»
[۳۰۳] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۳۶، باب ۱۲، من ابواب المتعه، ح۲.
معیار، سن شش و یا هفت ساله نیست، بلکه در نه سالگی، کودک (غیر بالغ) محسوب نمیشود.
دستهی سوّم: روایاتی است با این مضمون که دختر در نه سالگی جایز است (در صورت ازدواج) مدخول بها قرار گیرد. در روایت صحیحه، حلبی از امام صادق (علیهالسّلام) نقل میکند که فرمود: «اِذَا تَزوَّجَ الرَجُلُ الجَارِیَهَ وَ هِیَ صَغِیرَهَ فَلا یَدخُلُ بِهَا حَتَّی یَاتِیَ لَهَا تِسعُ سِنِینَ».
[۳۰۴] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۱۰۱، باب ۴۵، من ابواب مقدمات النکاح، ح۱.
اگر مردی دختر خود را به نکاح دیگری درآورد، برای شوهر جایز نیست قبل از نه سالگی به او دخول نماید (همبستر گردد).
دیدگاههای دیگر
۱. مرحوم فیض کاشانی میگوید: «روایات وارده در تعیین سن بلوغ مختلف است. جمع بین آنها ایجاب میکند بلوغ سنّی، نسبت به تکالیف مختلف، اختلاف داشته باشد، چنانکه از احادیث وارد شده در مورد روزه بهدست میآید بر دختر قبل از پایان سیزده سالگی روزه واجب نیست، مگر قبل از این سن، حیض شود. از روایات وارده در مورد حدود، نیز استفاده میشود که در نه سالگی، حدّ بر دختران جاری میشود. همچنین روایاتی در باب وصیت، عتق و … دلالت دارد که از فرد ده ساله این امور صحیح است».
[۳۰۵] فیض کاشانی، ملامحسن، مفاتیح الشرائع، ج۱، ص۱۴.
برخی از محقّقین معاصر نیز همین نظریه را پذیرفتهاند.
[۳۰۶] معرفت، محمدهادی، کتاب بلوغ دختران، ص۱۵۴.
این نظریه، مخالف نظریه مشهور است که سن نه سالگی را ملاک قرار دادهاند و به دلیل ترجیح روایاتی که مستند قول مشهور قرار گرفته، روایات مستند این نظریه، نمیتواند با آنها به معارضه برخیزد.
۲. نظریه دیگری، ده سالگی را سن بلوغ دختران میداند. شیخ طوسی در کتاب المبسوط
[۳۰۷] شیخ طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۱، ص۲۶۶.
در مسائل روزه، همچنین ابن حمزه
[۳۰۸] ابن حمزه طوسی، محمد بن علی، الوسیله الی نیل الفضیله، ص۱۳۷.
و یحیی بن سعید حلّی
[۳۰۹] حلی، یحیی بن سعید، الجامع للشّرائع، ص۱۵۳.
این نظریه را پذیرفتهاند، ولی هر سه نفر از آن عدول کردهاند.
[۳۱۰] ابن حمزه طوسی، محمد بن علی، الوسیله الی نیل الفضیله، ص۳۰۱.
[۳۱۱] حلی، یحیی بن سعید، الجامع للشّرائع، ص۳۶۰.
[۳۱۲] شیخ طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۳، ص۲۸۲.
۳. برخی از فقهای معاصر، سیزده سالگی را سن بلوغ دختران میداند.
[۳۱۳] صانعی، یوسف، رساله عملیه، ص۵۰۹.
مستند این نظریه، روایتی است ضعیف، که نمیتواند مستند فتوی قرار گیرد. در موسوعه احکام الاطفال در مورد آن تحقیق و اظهار نظر شده است.
[۳۱۴] جمعی از نویسندگان، موسوعه احکام الاطفال وادلّتها، ج۶، صباب دهم، فصل پنجم.
۴. برخی از محقّقین هم معتقدند هر چند روایات، بلوغ دختران را نه سالگی دانستهاند ولی با بررسی زمان صدور روایات، و ویژگیهایی که دختران آن زمان دارا بودند، میتوانیم از راه تحوّل اجتهاد، بگوییم که روایات، نظر به دختران آن زمان دارد، نه به دخترانی که در زمانهای بعدی هستند. وی در ادامه میگوید: پس میتوانیم بگوییم نه سالگی برای حاصل شدن بلوغ دختران در روزگار معصومین (علیهمالسّلام) موضوعیت ندارد، بلکه طریقیت دارد. در آن زمان که نُه سال گفته شده، از باب تعیین مصداق بوده است و معیار و میزان برای پیدایش بلوغ، عادت ماهانه است نه، نُه سالگی.
[۳۱۵] جنّاتی، محمّدابراهیم، کتاب بلوغ دختران، ص۲۶۹ـ۲۷۰.
این نظریه در صورتی موجّه است که ملاک در بلوغ دختران فقط حیض باشد، در حالی که از روایات، استفاده میشود که سن نه سالگی مدخلیت دارد و همان بلوغ میباشد و حیض علامت آن است.
رفع تعارضات
۱. دیدگاه مشهور (نظریه غیر مشهور این است که صرف ورود در سالهای پانزده و نه، کفایت میکند.
[۳۱۶] مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائده و البرهان، ج۹، ص۱۹۰.
[۳۱۷] بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره، ج۲۰، ص۳۵۰.
) میان فقیهان این است که بلوغ سنّی پسران با کامل شدن سال پانزدهم و در دختران با کامل شدن سال نهم، تحقّق مییابد. صرف ورود در سال پانزدهم و نهم، کفایت نمیکند. بسیاری از فقها با صراحت این مساله را بیان نمودهاند.
[۳۱۸] محقق کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۵، ص۱۸۲.
[۳۱۹] طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۹، ص۲۴۵.
[۳۲۰] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۶، ص۲۸.
مستند این نظریه، روایات معتبر
[۳۲۱] شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۶۹ ح۶-۷.
[۳۲۲] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱، ص۴۲، باب ۴، من ابواب مقدمه العبادات، ح۲.
[۳۲۳] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۲۷۸، باب ۶، من ابواب عقد النکاح و اولیاء العقد، ح۹.
و استصحاب
[۳۲۴] علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکره الفقها، ج۱۴، ص۱۹۸.
عدم تحقّق بلوغ، قبل از کامل شدن سال اخیر و دیگر ادلّه
[۳۲۵] شهید ثانی، زینالدین بن علی، مسالک الافهام، ج۴، ص۱۴۴.
[۳۲۶] طباطبایی مجاهد، سیدمحمد، المناهل، ص۸۰.
میباشد.
۲. ملاک در کامل شدن سال اخیر، عرف است و دقّتهای عقلی و ریاضی مستند عمل قرار نمیگیرد.
[۳۲۷] طباطبایی مجاهد، سیدمحمد، المناهل، ص۸۴.
۳. معیار در تعیین سال بلوغ، قمری است، زیرا متعارف در زمان صدور روایات و بیان ادّله و نیز متبادر از آنها، سالهای قمری است.
[۳۲۸] علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ج۲، ص۱۳۴.
[۳۲۹] شهید ثانی، زینالدین بن علی، مسالک الافهام، ج۴، ص۱۴۴.
[۳۳۰] سبزواری، سیدعبدالأعلی، مهذّب الاحکام ج۲۱، ص۱۲۵.
۴. اثبات سنّی که معیار بلوغ است، با موازین و ملاکهای شرعی، مانند علم، بیّنه و شهادت شهود، شیوع، و گفتار پدر و مادر تحقّق مییابد. در انبات، علاوه بر این امور، در صورت ضرورت و نیاز، با بررسی و امتحان موضع، و در خصوص احتلام، ادّعای کودک نیز مسموع و قابل قبول است.
[۳۳۱] شهید ثانی، زینالدین بن علی، مسالک الافهام، ج۲، ص۴۹.
[۳۳۲] شهید ثانی، زینالدین بن علی، الروضه البهیه، ج۲، ص۱۴۵-۱۴۶.
۵. برخی محققّان ضمن قبول این نکته که بلوغ در اصل امری طبیعی و غریزی است، گفتهاند که چون راه اثبات امارات طبیعی بلوغ منضبط و قانونمند نیست، برای احراز بلوغ کودک و اهلیت وی از نگاه شرعی ناچار باید به معیار مشخص و قابل اثبات سن توجه کرد. از آن گذشته، ناتوانی احتمالی دختر در نه سالگی نسبت به انجام دادن برخی عبادات یا معاملات، با وجود قواعد فقهی مانند لاحرج و لاضرر و همچنین نیاز به احراز رشد برای انجام معاملات، قابل حل است.
[۳۳۳] گرامی، محمدعلی، پژوهش در بلوغ دختران، ج۱، ص۳،ص۷، کیهان اندیشه، ش ۶۶ (خرداد و تیر ۱۳۷۵).
[۳۳۴] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۳۸۸،۴۱۴، قم ۱۳۷۶ ش.
همچنین گفتهاند که مراد از تعبیر مذکور در حدیث یاد شده، آمادگیِ دختر در این سن برای قاعدگی است نه قاعدگیِ بالفعل.
[۳۳۵] سبحانی، جعفر، البلوغ والتلیه رساله فی تأثیرالزمان و المکان الی استنباط الاحکام، ج۱، ص۷۲۷۳، قم ۱۴۱۸.
و بالاخره، با توجه به احادیث متواتر و شهرت فتوایی و ضعیف بودن روایات معارض، نمیتوان فتوای بلوغ دختر در نه سالگی را نادیده گرفت.
[۳۳۶] سبحانی، جعفر، البلوغ والتلیه رساله فی تأثیرالزمان و المکان الی استنباط الاحکام، ج۱، ص۶۶۷۱، قم ۱۴۱۸.
[۳۳۷] سبحانی، جعفر، البلوغ والتلیه رساله فی تأثیرالزمان و المکان الی استنباط الاحکام، ج۱، ص۷۳ ۷۸، قم ۱۴۱۸.
[۳۳۸] سبحانی، جعفر، البلوغ والتلیه رساله فی تأثیرالزمان و المکان الی استنباط الاحکام، ج۱، ص۸۰ ۸۱، قم ۱۴۱۸.
علامت چهارم و پنجم در بلوغ دختران
از نشانههای اختصاصی بلوغ دختران، که در فقه اسلامی پذیرفته شده، نخستین عادت ماهانه ( حیض ) و بارداری (حمل) است. به نظر مشهور فقهای امامی و نیز برخی مذاهب عامه از جمله حنبلی، قاعدگی و بارداری در واقع نشان میدهند که بلوغ پیشتر تحقّق یافته است (سبق بلوغ). ظاهراً به همینسبب، برخی فقها حمل را در شمار امارات بلوغ نیاوردهاند.
[۳۳۹] محقق حلّی، جعفر بن حسن، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۲، ص۸۵.
[۳۴۰] نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۴۴.
[۳۴۱] طوسی، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الامامیه، ج۲، ص۲۸۳، ج ۲، چاپ محمد تقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
[۳۴۲] امام خمینی، سیدروحالله، ج۲، ص۱۲، مسئله ۳، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، تحریرالوسیله، قم ۱۳۶۳ ش.
[۳۴۳] خوئی، ابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۲، ص۱۷۹، نجف ۱۳۹۷.
[۳۴۴] زحیلی، وهبه مصطفی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۴۴۷۳-۴۴۷۴.
[۳۴۵] ابن قدامه، عبدالله بن أحمد، المغنی، ج۴، ص۳۴۶.
[۳۴۶] جزیری، عبدالرحمن، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۲، ص۳۱۵.
به اتفاق فقیهان دختری که حائض و یا حامل میشود بالغ است، هرچند در اینکه این دو خود مصداق بلوغ هستند و یا نشانه و کاشف از بلوغ میباشند اختلافنظر وجود دارد.
[۳۴۷] شیخ طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۲۸۲-۲۸۳.
[۳۴۸] ابن زهره حلی، حمزه بن علی، غنیه النزوع، ج۱، ص۲۵۱.
[۳۴۹] ابن ادریس حلّی، محمد بن منصور، السرائر، ج۲، ص۱۹۹.
ولی نظریهی معروف بین فقها این است که حمل و حیض کاشف از سبق بلوغ میباشند.
[۳۵۰] محقق حلّی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۲، ص۸۵.
[۳۵۱] علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الاحکام الشرعیه، ج۲، ص۵۳۴.
[۳۵۲] شهید ثانی، زینالدین بن علی، مسالک الافهام، ج۴، ص۱۴۵.
[۳۵۳] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۶، ص۴۲-۴۴.
مستند این نظریه، آیاتی از قرآن و روایات است، مانند: «اِنَّا خَلَقنَا الاِنسَانَ مِن نُطفَهٍ اَمشَاجٍ نَّبتَلِیهِ…؛
[۳۵۴] انسان/سوره۷۶، آیه۷۶.
ما انسان را از نطفهی مختلط خلق کردیم.» امشاج به معنی اختلاط آب مرد و زن در رحم میباشد.
[۳۵۵] علامه طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۱۳.
و نیز آیه «خُلِقَ مِن مّاءِ دَافِقٍ یَخرُجُ مِن بَینِ الصُّلبِ وَ التَّرائِبِ؛
[۳۵۶] طارق/سوره۸۶، آیه۶-۷.
انسان از نطفهی جهنده خلق گردیده که از میان صلب پدر و سینهی مادر بیرون میآید.»
این آیات دلالت دارد که خلقت انسان از منی زن و مرد است و از آنها استفاده میشود زنی که حامله شده، قبل از حمل بالغ بوده وگرنه حامله نمیشد. در روایت موثّق، محمد بن مسلم از امام باقر (علیهالسّلام) نقل میکند که فرموده است: «الَّتِی لا تَحبَلُ مِثلُها لا عِدَّهَ عَلَیهَا».
[۳۵۷] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۲، ص۱۸۲، باب ۳، من ابواب العدد، ح۲.
دختری که حامله نشود عدّه ندارد، یعنی موضوع حکم (وجوب عدّه در طلاق) بلوغ است، و دختر اگر در سنّی باشد که مانند او حامله نمیشود، چون بالغ نشده مشمول حکم بلوغ قرار نمیگیرد، بنابراین حمل، دلیل بر سبق بلوغ است.
[۳۵۸] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۶، ص۴۲-۴۴.
[۳۵۹] خوانساری، سیداحمد، جامع المدارک، ج۴، ص۵۵۰ به بعد.
[۳۶۰] فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعه (الطلاق و المواریث)، ص۱۱۲ به بعد.
این اختلافنظر در قضای عبادات واجب، و نفوذ اقرار در اموری که اقرار نسبت به آنها صحیح است، و نیز در صحّت تصرّفات مالی، ثمرهی عملی دارد.
[۳۶۱] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۶، ص۱۰-۱۱.
علائم دیگر
علاوه بر علائمی که ذکر شد، برخی از فقها علائم دیگری را نیز برای تشخیص بلوغ ذکر نمودهاند، مانند:
۱. به کمال رسیدن عقل کودک.
[۳۶۲] شیخ طوسی، محمد بن حسن، النهایه، ص۶۱۱.
[۳۶۳] شیخ طوسی، محمد بن حسن، النهایه، ج۳، ص۱۵۲ـ۱۵۳.
[۳۶۴] ابن براج، عبدالعزیز، المهذّب، ج۲، ص۱۱۹.
البته مقصود از این علامت، رشد کودک و خارج شدن او از زمرهی سفیهان نیست، زیرا بسیاری از کودکان سفیه نیستند، در عینحال بالغ هم نمیباشند.
۲. غلظت و کلفتی صدا در پسران و حجیم شدن پستان در دختران. مرحوم علامه حلّی این امور را دلیل سبق بلوغ میداند.
[۳۶۵] علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکره الفقها، ج۱۴، ص۱۸۹.
[۳۶۶] قمی، میرزاابوالقاسم، غنایم الایام، ج۵، ص۲۶۸.
مالکیان علاوه بر امارات یاد شده، نشانههای دیگری چون بم شدن صدا را نیز برای بلوغ ذکر کردهاند.
[۳۶۷] زحیلی، وهبه مصطفی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۴۴۷۳-۴۴۷۴.
[۳۶۸] جزیری، عبدالرحمن، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۲، ص۳۱۴.
برخی از این نشانهها و نیز علاماتی دیگر، از جمله رسیدن قد کودک به حدّی معین، در احادیث شیعه بهعنوان امارات بلوغ آمده، ولی فقها بر پایه آن فتوا ندادهاند.
[۳۶۹] مهریزی، مهدی، ج۱، ص۱۵۰،۱۷۸-۱۸۰، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، قم ۱۳۷۶ ش.
[۳۷۰] نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲ج ۹، ص ۲۵۷ـ ۲۵۸).
تحقیق در سن بلوغ دختران
نژاد، تغذیه و عوامل فیزیکی و روانی موجود در محیط زندگی، در زمان ظهور بلوغ و میزان ترشّح هورمونهای مربوط، اثر میگذارد. مثلاً ویتامین «E» را از جمله عوامل تغذیهای مؤثر بهشمار میآورند، همچنین نژاد و عوامل فیزیکی و محیط جغرافیایی، در اقوام و مناطق گرمسیر نزدیک خط استوا، موجب بلوغ زودرس میشود.
آثار بلوغ جسمانی دختران در حبشه که از ممالک آفریقایی بهشدّت گرمسیر است، در نه سالگی بروز میکند در حالی که در لایونی، شمالیترین منطقهی اروپا در شمال شبه جزیره اسکاندیناوی، در هیجده سالگی رخ میدهد. وضع نامساعد اخلاقی در اجتماعات بیبند و بار نیز باعث بلوغ زودرس در آن جوامع میشود.
[۳۷۱] ارودوبادی، احمد صبور، روانشناسی نوجوانان و جوانان، ص۱۴۹ـ۱۵۰.
از سوی دیگر، در همین جامعه به اصطلاح متمدّن امروز، در گوشه و کنار دنیا از کودکان در قاچاق مواد مخدّر، بهرهکشی جنسی، بردهداری برای کار در مزارع و کارگاههای کوچک و … به شکل ظالمانه و بهمیزان باور نکردنی، سوء استفاده میشود و چهبسا بر اثر عوامل قابل پیشگیری، جان خود را از دست میدهند.
تاثیر عوامل مختلف در تحقّق بلوغ زودرس و یا تاخیر آن از یکسو و نادیده گرفتن حقوق اطفال و ظلم و ستم بر آنها از سوی دیگر، دانشمندان علم حقوق و حامیان کودک را بر آن داشت تا با افزایش سن بلوغ و بهویژه در خصوص بلوغ دختران و تعیین زمان برای این پدیدهی طبیعی، بهحمایت قشر عظیمی از محرومین جامعه (کودکان) برخیزند. شاید بههمین علّت در قوانین مدنی برخی از کشورها، (به عنوان مثال در برخی کشورها، سن رشد ۲۱ سال کامل میلادی معین شده
[۳۷۲] سنهوری، عبدالرزاق، الوسیط، ج۱، ص۲۷۷.
و یا در قوانین اردن، سن ازدواج برای پسر ۱۶ سال و برای دختر ۱۵ سال تعیین گردیده.
[۳۷۳] قدر پاشا، محمد، الاحکام الشرعیه فی الاحوال الشخصیه، ج۴، ص۱۸۴۷ ماده ۵.
) سن بلوغ بهویژه در خصوص بلوغ دختران افزایش داده شد و برای رعایت حقوق مختلف کودک، قوانین خاصّی وضع گردید. در کنوانسیون حقوق کودک که بیشترین حمایت از کودکان را بهخود اختصاص داده است، سن بلوغ برای دختر و پسر هیجده سال تمام پیشنهاد شده
[۳۷۴] کنوانسیون حقوق کودک، ماده ۱.
؛ و مقرر گردیده است که قبل از هیجده سال، تحت حمایت اولیا و یا مراکزی که در این خصوص فعالیت میکنند، قرار گیرند.
ظاهراً تاثیر عواملی که ذکر شد، و نیز اختلاف روایات وارد شده در خصوص سن بلوغ دختران، سبب گردیده در بین صاحبنظران علوم اسلامی و فقیهان نیز، نظریه افزایش سن بلوغ در دختران بیش از آنچه مشهور فقهای امامیه به آن معتقدند (نه سال)، پیدا شود.
مقصود از بلوغ در لسان ادّله (اعم از آیات و روایات) معنای لغوی و عرفی آن یعنی ادراک و رسیدن به حدّ نکاح میباشد. مرحوم صاحب جواهر بعد از توضیح در مفهوم بلوغ، مینویسد: «بلوغ، کمال طبیعی انسان است که بهواسطهی آن نسل باقی میماند و عقل کامل میگردد و اطفال از مرحلهی کودکی به کمالی که مردان و زنان آن را دارا میباشند، میرسند».
وی در ادامه میگوید: «بلوغ از موضوعات شرعیهای که نیاز باشد توسط شارع بیان گردد (مانند: الفاظ عبادات) نیست، بلکه موضوعی است کاملاً طبیعی که از نظر لغت و عرف روشن است».
[۳۷۵] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۶، ص۴.
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.