پاورپوینت بنی عبدالدار


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
6 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت بنی عبدالدار دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت بنی عبدالدار،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت بنی عبدالدار :

بنی‌عبدالدار

تیره‌ای از قریش ، که دارای مناصب گوناگون کعبه بودند.

فهرست مندرجات

۱ – شرح حال اجمالی
۲ – نسب بنی‌عبدالدار
۳ – فرزندان عبدالدار
۴ – شخصیت‌هایی اثرگذار در آغاز اسلام
۵ – فرزندان عثمان بن عبدالدار
۶ – نسل سباق بن عبدالدار
۷ – مناصب بنی‌عبدالدار
۷.۱ – منصب سدانت
۷.۲ – منصب دار الندوه
۷.۳ – منصب حجابت (کلیدداری)
۷.۳.۱ – حاجبان نخستین کعبه
۷.۳.۲ – تفویض حجابت به بنی‌عبدالدار
۷.۳.۳ – بازگشت حجابت به عثمان بن طلحه
۷.۳.۴ – حجابت پس از ظهور اسلام
۷.۴ – منصب لواء
۷.۴.۱ – نبرد احد
۷.۴.۲ – تشجیع بنی‌عبدالدار
۷.۴.۳ – سرگذشت لواء پس از فتح مکه
۸ – نقش بنی‌عبدالدار در نزاع‌های درونی خاندان‌های قریش
۸.۱ – علت وقوع ستیز
۸.۲ – منشأ دودستگی میان طوایف قریش
۸.۳ – احلاف و مطیبین
۹ – واکنش بنی‌عبدالدار در برابر اسلام
۹.۱ – دوره پیش از هجرت
۹.۲ – دوره پس از هجرت
۱۰ – فهرست منابع
۱۱ – پانویس
۱۲ – منبع

شرح حال اجمالی

بنی‌عبدالدار از طوائف بزرگ قریش به شمار می‌روند که ریاست مناصب پرده‌داری کعبه ، پرچم‌داری در جنگ‌ها و دار الندوه (مرکز مشورتی قریش) در اختیارشان بود. از این جهت، افراد این خاندان از تأثیری ویژه‌ در پیشبرد یا ممانعت از گسترش اسلام برخوردار بودند.

نسب بنی‌عبدالدار

این تیره قریش از نسل عبدالدار بن قصیّ بن کلاب از نیاکان معروف عرب پیش از اسلام است که برادر عبدمناف ، جدّ سوم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به شمار می‌رود. عبدالدار که بر پایه برخی نقل‌ها، نام دیگرش عبدالله بود

[۱] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۸-۵۹.

، نخست‌زاده قصیّ است.

[۲] المنمق، ابن حبیب، ج۱، ص۳۲.

قصی وی را منسوب به خانه‌اش نام نهاد و دو برادر دیگرش به نام عبدمناف و عبدالعزّی را منسوب به خدایش خواند و عبد بن قصی مشهور به عبد قصی

[۳] الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۵۸.

[۴] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۸.

را نیز منسوب به خویش نامید.

[۵] الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۵۷-۵۸.

[۶] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۹.

[۷] المنمق، ابن حبیب، ج۱، ص۳۲.

فرزندان عبدالدار

بلاذری (م.۲۷۹ق.) پنج پسر برای عبدالدار به نام عثمان، وهب، کلده، عبدمناف و سبّاق یاد کرده که چهار فرزند نخست از هند بنت لؤیّ بن ملکان خزاعی و مادر فرزند پنجم نیز از طایفه هوازن بود. اما ابن حزم (م.۴۵۶ق.) تنها سه فرزند به نام عثمان، عبدمناف و سبّاق را نام می‌برد.

[۸] انساب الاشراف، البلاذری، ج۹، ص۴۰۳.

[۹] جمهره انساب العرب، ابن حزم، ج۱، ص۱۲۵.

در منابع پیش از بلاذری، نامی از وهب بن عبدالدار نیامده و کلده نیز تنها از جانب ابن سعد (م.۲۳۰ق.) در ذیل نسب رقیه بنت هاله آمده است. ولی در جای دیگر، نسب وی را به صورت کلده بن عبدمناف بن عبدالدار می‌آورد

[۱۰] الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۴۱.

که در این صورت، سخن ابن حزم درست به نظر می‌رسد.

[۱۱] جمهره انساب العرب، ابن حزم، ج۱، ص۱۲۵.

منسوبین به قبیله بنی‌عبدالدار را عبدری یا داری می‌نامند.

[۱۲] الانساب، عبدالکریم السمعانی، ج۴، ص۱۳۱.

[۱۳] اللباب، ابن اثیر، ج۱، ص۴۸۴.

[۱۴] السیره النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴.

شخصیت‌هایی اثرگذار در آغاز اسلام

از نسل عبدمناف بن عبدالدار شخصیت‌هایی اثرگذار در آغاز اسلام پدید آمده‌اند:نضر بن حارث، دشمن سرسخت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم

[۱۵] السیره النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۳۵۰.

[۱۶] البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج۳، ص۸۶-۸۷.

؛ فرزندش فراس از مهاجران به حبشه

[۱۷] السیره النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۳۲۵.

؛ برادرش نضیر در زمره « مؤلفه قلوبهم »

[۱۸] الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۶.

[۱۹] تاریخ طبری، الطبری، ج۳، ص۹۰.

و بر پایه روایتی دیگر، از مهاجران به حبشه

[۲۰] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۲۰۳.

[۲۱] الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۵۲۵.

؛ مصعب بن عمیر (مصعب الخیر) پرچم‌دار مسلمانان در نبرد بدر

[۲۲] الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۸۹.

[۲۳] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۹.

و احد

[۲۴] المغازی، الواقدی، ج۱، ص۲۲۱.

[۲۵] الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۸۹.

؛ ابوالروم برادر مصعب، از مهاجران به حبشه

[۲۶] السیره النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۳۲۵.

[۲۷] الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۹۱.

و شهید در نبرد یرموک

[۲۸] جمهره انساب العرب، ابن حزم، ج۱، ص۱۲۶.

[۲۹] الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۶۶۰.

؛ برادر دیگرش ابوعزیز بن عمیر از اسرای مشرکان در نبرد بدر

[۳۰] المغازی، الواقدی، ج۱، ص۱۴۰.

[۳۱] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۱۳.

[۳۲] السیره النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴.

؛ عبدشرحبیل بن هاشم و فرزندش ارطاه، پرچم‌داران شرک در نبرد احد

[۳۳] الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۳۳.

[۳۴] تاریخ خلیفه، خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۲۸.

[۳۵] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۴.

؛ منصور بن عبدشرحبیل نگارنده پیمان محاصره مسلمانان در شعب ابی طالب

[۳۶] جمهره انساب العرب، ابن حزم، ج۱، ص۱۲۷.

؛ و عکرمه بن عامر صاحب دار الندوه .

[۳۷] الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۶۳.

[۳۸] المنمق، ابن حبیب، ج۱، ص۳۴.

فرزندان عثمان بن عبدالدار

از عثمان بن عبدالدار نیز دو فرزند به نام عبدالعزّی و شریح بر جای ماندند.

[۳۹] جمهره انساب العرب، ابن حزم، ج۱، ص۱۲۷.

برّه بنت عبدالعزّی، جدّ مادری پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم

[۴۰] المحبر، ابن حبیب،ج۱، ص۹.

[۴۱] المعارف، ابن قتیبه، ج۱، ص۱۳۱.

، قاسط بن شریح پرچم‌دار شرک در نبرد احد

[۴۲] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۴.

، ابوطلحه عبدالله بن عبدالعزّی رهبر عبدریان در نبرد فجار

[۴۳] جمهره انساب العرب، ابن حزم، ج۱، ص۱۲۷.

، طلحه بن ابوطلحه و برادر وی ابوسعد

[۴۴] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۴.

و فرزندانش مسافع و کلاب و جلاس عثمان و ابوسعد و حارث پرچم‌داران مشرکان در نبرد احد

[۴۵] المغازی، الواقدی، ج۱، ص۲۰۲.

[۴۶] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۰-۳۱.

[۴۷] تاریخ خلیفه، خلیفه بن خیاط، ج۱، ص ۶۸.

، عثمان بن طلحه پرچم‌دار شرک در نبرد خندق

[۴۸] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۵۰.

و کلید دار کعبه پس از فتح مکه

[۴۹] المغازی، الواقدی، ج۲، ص۸۳۳.

[۵۰] السیره النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۱۱.

[۵۱] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۱۰۴.

، شیبه پسر عموی وی کلیددار کعبه

[۵۲] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص ۵۳.

که از نسل وی خاندان بنی‌شیبه به عنوان کلیدداران کعبه پدید آمد

[۵۳] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۱۰۴.

[۵۴] انساب الاشراف، البلاذری، ج۹، ص۴۰۳-۴۰۴.

، و ابراهیم بن عبیدالله از نسل عثمان بن طلحه که در روزگار هارون الرشید حکمران یمن بود و در شورش علویان در دوره مأمون کشته شد، از این خاندان بودند.

[۵۵] جمهره انساب العرب، ابن حزم، ج۱، ص۱۲۸.

نسل سباق بن عبدالدار

از سبّاق بن عبدالدار نیز نسلی فراوان پدید آمدند که بسیاری از آن‌ها بر پایه گزارش تاریخ‌نگاران به سبب ظلم هلاک شدند.

[۵۶] انساب الاشراف، البلاذری، ج۹، ص۴۰۳.

از میان آن‌ها می‌توان به اسود بن عامر که در نبرد بدر کشته شد و نیز سویبط بن سعد که از مهاجران به حبشه و بدریان به شمار می‌رود، اشاره نمود.

[۵۷] جمهره انساب العرب، ابن حزم، ج۱، ص۱۲۶.

مناصب بنی‌عبدالدار

بر پایه گزارش تاریخ‌نگاران، عبدالدار از بهره هوشی پایینی برخوردار بود

[۵۸] المنمق، ابن حبیب، ج۱، ص۳۹۰.

[۵۹] المحبر، ابن حبیب، ج۱، ص۳۷۹.

[۶۰] تاریخ طبری، الطبری، ج۲، ص۲۵۹.

و برای آن که از دیگر برادران عقب نماند، پدرش مناصب مربوط به کعبه و حج را به وی واگذارد. وی مورد دلبستگی فراوان قصی و نخست‌زاده او بود.

[۶۱] المنمق، ابن حبیب، ج۱، ص۱۸۸.

[۶۲] تاریخ طبری، الطبری، ج۲، ص۲۵۹.

[۶۳] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص ۵۳.

درباره شمار و گونه این مناصب اختلاف بسیار به چشم می‌خورد. برخی این مناصب را ریاست دار الندوه ، حجابت (کلیدداری کعبه)، لواء (پرچم‌داری در جنگ‌ها)، رفادت (پذیرایی از حجّاج) و سقایت (آب دادن به حجّاج) خوانده‌اند.

[۶۴] السیره النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۲.

[۶۵] الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۶۳.

[۶۶] المحبر، ابن حبیب، ج۱، ص۱۶۶.

برخی نیز از این مجموعه، سقایت را استثناء کرده و آن را متعلق به عبدمناف در روزگار زندگانی قصی دانسته

[۶۷] المعارف، ابن قتیبه، ج۱، ص۶۰۴.

یا رفادت و سقایت را از آنِ عبدقصی شمرده‌اند که پس از وفات قصی، به دستور وی به عبدالدار منتقل شده است

[۶۸] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۳.

و یا از این میان، تنها ریاست دار الندوه را متعلق به عبدالدار دانسته و ریاست و سقایت را از آن عبدمناف و رفادت را از آنِ عبدالعزّی و دو طرف وادی مکه را متعلق به عبدقصی دانسته‌اند.

[۶۹] تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۱، ص۲۴۱.

برخی نیز از زبان معمر بن مثنّی (م.۲۰۳ق.) سقایت و رفادت را دو منصب واگذارده به عبدمناف در روزگار قصی خوانده‌اند

[۷۰] التنبیه و الاشراف، المسعودی، ج۱، ص۱۸۰.

و یا از میان همه مناصب، تنها حجابت و لواء را مناصب تفویض شده به عبدالدار شمرده و سقایت و دار الندوه را به عبدمناف و رفادت و مهمان‌داری ایام منی را متعلق به عبدالعزّی دانسته‌اند.

[۷۱] سبل الهدی، محمد بن یوسف الصالحی، ج۱، ص۲۷۶.

منصب سدانت

سازگار با شواهد روایی، منصب سدانت (خدمت‌گزاری و محافظت از کعبه) نیز در اختیار بنی‌عبدالدار بوده است.

[۷۲] السیره النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۱۲.

[۷۳] البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج۲، ص۲۱۰.

[۷۴] المنتظم، ابن جوزی، ج۲، ص۲۱۶.

این منصب از افتخارات عرب جاهلی به شمار می‌رفت

[۷۵] المحبر، ابن حبیب، ج۱، ص۲۴۱.

[۷۶] انساب الاشراف، البلاذری، ج۴، ص۱۶.

که قصیّ از خزاعیان دریافت نمود.

[۷۷] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۴۹.

برخی نیز این منصب را همان حجابت دانسته‌اند.

[۷۸] العین، خلیل، ج۷، ص۲۲۸، «سدن».

[۷۹] السیره النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۱۲.

شماری نیز آن را کنار حجابت از مناصب عبدالدار شمرده‌اند.

[۸۰] المنتظم، ابن جوزی، ج۲، ص۲۱۶.

[۸۱] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص ۴۹.

[۸۲] البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج۲، ص۲۱۰.

با این حال، تفاوت میان سدانت و حجابت چندان آشکار نمی‌نماید. پیرامون برخی از این مناصب پس از وفات قصّی نزاعی درگرفت که به سازش انجامید. نتیجه این سازش، وا‌گذاری سه منصب دارالندوه، حجابت، و لواء

[۸۳] السیره النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۳۲.

[۸۴] المنمق، ابن حبیب، ج۱، ص۳۴.

و به روایتی حجابت و لواء

[۸۵] المحبر، ابن حبیب، ج۱، ص۱۶۷.

[۸۶] تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۲، ص۴۰۱.

به بنی‌عبدالدار بود. ابن حبیب (م.۲۴۵ق.) سرپرستی این مناصب را با ابوطلحه بن عبدالعزّی دانسته است.

[۸۷] المنمق، ابن حبیب، ج۱، ص۳۴.

[۸۸] المنمق، ابن حبیب، ج۱، ص ۱۹۰.

منصب دار الندوه

دار الندوه به جایی برای مشورت قریش در امور جنگ و صلح و بستن پیمان‌ها و حتی تزویج اطلاق می‌گشت

[۸۹] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص ۵۳.

که تا هنگام خلافت معاویه در دست بنی‌عبدالدار بود. معاویه این منصب را از عکرمه بن عامر به صد هزار درهم خریداری نمود و دارالاماره خویش گرداند.

[۹۰] المنمق، ابن حبیب، ج۱، ص۳۴.

[۹۱] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۳.

[۹۲] انساب الاشراف، البلاذری، ج۹، ص۴۱۲.

[۹۳] انساب الاشراف، البلاذری، ج۹، ص۴۵۴.

بر پایه گزارشی دیگر، منصب سرپرستی دار الندوه در روزگار جاهلیت به دست حکیم بن حزام از تیره بنی‌عبدالعزی بن قصی در برابر ظرف شرابی از بنی‌عبدالدار خریداری شد و حکیم بن حزام دار الندوه را به صد یا صدهزار درهم یا چهل هزار دینار به معاویه فروخت و در پاسخ طعنه عبدالله بن زبیر به وی که شرف قریش یا قوم خود را فروخته است، پاسخ داد:شرف به تقوا است و من در روزگار جاهلیت، آن را به ظرف شرابی خریدم و اکنون پول آن را صدقه قرار دادم.

[۹۴] جمهره انساب العرب، ابن حزم، ج۱، ص۱۲۱.

[۹۵] الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۳۶۲.

[۹۶] البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج۲، ص۲۰۷.

[۹۷] البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج۸، ص۶۹.

ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.) بدون اشاره به دار الندوه، به فروخته شدن خانه حکیم بن حزام که در روزگار جاهلیت در برابر ظرف شرابی خریداری شده بود، به معاویه در برابر ۶۰۰۰۰ دینار اشاره نموده

[۹۸] المعارف، ابن قتیبه، ج۱، ص۳۱۱.

و بلاذری (م.۲۷۹ق.) این پنداشت را که آن خانه دار الندوه بوده، اشتباه دانسته است.

[۹۹] انساب الاشراف، البلاذری، ج۹، ص۴۵۴.

منصب حجابت (کلیدداری)

حجابت سمتی است که به حاجب اختیار اجازه یا ممانعت از ورود دیگران به مکان یا محضر شخصی ویژه را می‌دهد. حجابت کعبه به معنای امتیاز کلیدداری و ممانعت از ورود دیگران به آن است.

[۱۰۰] تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۱، ص۲۹۹.

[۱۰۱] دائره المعارف اسلام انگلیسی، مدخل:حجابت EI (The Encyclopaedia of Islam):hadjib.

حاجبان نخستین کعبه

حاجبان نخستین کعبه را عبدالدار، عثمان بن عبدالدار، عبدالعزّی بن عثمان، ابی‌طلحه عبدالله بن عبدالعزی و طلحه بن ابی‌طلحه دانسته‌اند.

[۱۰۲] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۳.

واقدی (م.۲۰۷ق.) در گزارش فتح مکه، به نحوه ابقای این منصب میان بنی‌عبدالدار به دست پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم اشارت نموده که عثمان بن طلحه به فرمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و ابلاغ بلال و دخالت ابابکر و عمر

[۱۰۳] المغازی، الواقدی، ج۲، ص۸۳۳.

و بر پایه گزارشی، بدون دخالت بلال و ابابکر، کلید کعبه را که نزد مادرش ام سعید از قبیله بنی‌عمرو بن عوف و دختر شیبه بود، به اکراه دریافت نمود و آن را به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم واگذارد.

[۱۰۴] السیره النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۱۱.

[۱۰۵] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۱۰۴.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این منصب را پس از پاکیزه نمودن کعبه برای همیشه به عثمان بن طلحه بازگرداند و فرمود:جز ظالم آن را بازنستاند.

[۱۰۶] المغازی، الواقدی، ج۲، ص۸۳۷-۸۳۸.

[۱۰۷] السیره النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۱۲.

آورده‌اند که آن را به شیبه بن عثمان فرزند

[۱۰۸] المعارف، ابن قتیبه، ج۱، ص۷۰.

یا پسر عموی عثمان بن طلحه

[۱۰۹] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۳.

یا هر دو آن‌ها سپرد.

[۱۱۰] الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۲، ص۷۱۲.

[۱۱۱] الوافی بالوفیات، الصفدی، ج۲۰، ص۲۳.

برخی نیز بر آنند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کلید را نخست به عثمان بن طلحه و پس از وفات وی به شیبه داد.

[۱۱۲] البدء و التاریخ، المطهر المقدسی، ج۴، ص۱۱۰.

اما تاریخ وفات عثمان بن طلحه در روزگار خلافت معاویه دانسته شده است.

[۱۱۳] الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۶.

ذهبی (م.۷۴۸ق.) نیز به گزارش از واقدی (م.۲۰۷ق.) تفویض حجابت به شیبه را به سبب کفر وی درست نمی‌داند.

[۱۱۴] تاریخ الاسلام، الذهبی، ج۲، ص۵۵۱.

درباره عثمان بن طلحه، برخی بر اسلام آوردن وی پیش از فتح مکه اصرار دارند. اما بعضی اسلام آوردن او را پس از تحویل منصب از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دانسته‌اند.

[۱۱۵] المنمق، ابن حبیب، ج۱، ص۲۷۵.

[۱۱۶] المغازی، الواقدی، ج۲، ص۶۶۱.

[۱۱۷] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۳۶۱.

[۱۱۸] تاریخ طبری، الطبری، ج۳، ص۳۱.

[۱۱۹] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص ۵۳.

جبرائیل بن شاذان (قرن ششم ق.) این منصب را نخست در اختیار بنی‌امیه و سپس عامر بن شیبه دانسته است.

[۱۲۰] الفضائل، شاذان بن جبرئیل القمی، ج۱، ص۵۰.

تفویض حجابت به بنی‌عبدالدار

درباره تفویض حجابت به بنی‌عبدالدار، اختلاف فراوان به چشم می‌خورد. برخی به درخواست عباس از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای اعطای منصب کلیدداری کعبه به خاندان وی و مخالفت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اشاره نموده‌اند.

[۱۲۱] المغازی، الواقدی، ج۲، ص۸۳۳.

[۱۲۲] شرف النبی، خرگوشی، ج۱، ص۴۰۲.

[۱۲۳] امتاع الاسماء، المقریزی، ج۱، ص۳۹۲.

شماری این پیشنهاد را از زبان علی علیه السلام در حالی که کلید کعبه در دستش بود، یاد نموده‌اند که خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفت:حجابت را با سقایت برای ما جمع نما! اما پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عثمان بن طلحه را فراخواند و فرمود:امروز روز نیکی و وفا است.

[۱۲۴] السیره النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۱۲.

[۱۲۵] عیون الاثر، ابن سید الناس، ج۲، ص۲۲۷.

[۱۲۶] البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج۴، ص۳۰۱.

همچنین از پیشنهاد علی علیه السلام به عباس برای ستاندن این منصب از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، اشاره شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به عباس فرمود:من منصبی بهتر از حجابت، یعنی سقایت را به شما دادم.

[۱۲۷] الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۱۸.

بر پایه گزارش فسوی (م.۲۷۷ق.) خود عباس در پاسخ علی علیه السلام گفت:آن چه بهتر است را به شما داده است.

[۱۲۸] المعرفه و التاریخ، الفسوی، ج۱، ص۵۱۴.

برخی نیز بی آن که به درخواست عباس اشاره نمایند از تمایل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای اعطای این منصب به عباس و یا اعطا و سپس بازپس‌گیری آن از وی سخن گفته‌اند.

[۱۲۹] انساب الاشراف، البلاذری، ج۹، ص۴۰۳.

بازگشت حجابت به عثمان بن طلحه

درباره علت بازگشت این منصب به عثمان بن طلحه، آیه (إِنَّ اللهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَی أَهْلِهَا…)

[۱۳۰] نساء/سوره ۴، آیه ۵۸.

نازل شد.

[۱۳۱] تفسیر مقاتل، مقاتل، ج۱، ص۳۸۱.

[۱۳۲] الدر المنثور، السیوطی، ج۲، ص۱۷۴.

ابن حبیب (م.۲۴۵ق.) در این زمینه می‌افزاید:عثمان بن طلحه از آن پس که کلید را به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تحویل داد، به وی گفت:ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این کلید را به امانت الهی بستان! پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مایل بود این منصب را به عباس تفویض نماید و از این رو، آیه نازل شد.

[۱۳۳] المنمق، ابن حبیب، ج۱، ص۲۸۷.

در گزارش پیش‌گفته از مقاتل، خود رسول اسلام صلی الله علیه و آله و سلم جمله یاد شده را پس از نزول آیه به عثمان فرمود. بلاذری نیز بی آن که سخن عثمان بن طلحه را بازگوید، به نزول آیه یاد شده در این زمینه اشاره نموده است.

[۱۳۴] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۳.

[۱۳۵] انساب الاشراف، البلاذری، ج۴، ص۱۶.

[۱۳۶] انساب الاشراف، البلاذری، ج۹، ص۴۰۳.

حجابت پس از ظهور اسلام

منصب حجابت از مناصب بسیار ارزشمند و مایه مباهات عبدریان بر دیگران شمرده شده است. در ذیل آیه (مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَن یَعْمُرُواْ مَسَاجِدَ الله شَاهِدِینَ عَلَی أَنفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ) و نیز:(أَ جَعَلْتُمْ سِقایَهَ الْحاجِّ وَ عِمارَهَ الْمسجدالحرام کَمَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فی سَبیلِ اللهِ لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللهِ وَ اللهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ)

[۱۳۷] توبه/سوره ۹، آیه ۱۷.

[۱۳۸] توبه/سوره ۹، آیه ۱۹.

فخر‌فروشی بنو ابی‌طلحه از جمله شیبه بن عثمان بر علی علیه السلام آن گاه که در نبرد بدر اسیر گشتند، به چشم می‌خورد.

[۱۳۹] تفسیر مقاتل، مقاتل، ج۲، ص۱۶۲-۱۶۳.

[۱۴۰] تفسیر قمی، قمی، ج۱، ص۲۸۴.

[۱۴۱] تفسیر ابن ابی حاتم، ابن ابی حاتم، ج۶، ص۱۷۶۷-۱۷۶۸.

منصب حجابت پس از ظهور اسلام نیز باقی ماند. در روایت‌های نبوی با الفاظ مشابه، از نادیده انگاشتن همه مناصب جز دو منصب سقایت و سدانت سخن به میان آمده است.

[۱۴۲] المغازی، الواقدی، ج۲، ص۸۳۶.

[۱۴۳] مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۲۴، ص۱۰۸.

[۱۴۴] مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۱۰.

[۱۴۵] مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۸، ص۵۲۱.

[۱۴۶] مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۲، ص۳۶.

برخی منابع نیز به تصریح پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم درباره همیشگی بودن منصب حجابت برای بنی‌عبدالدار اشاره نموده‌اند.

[۱۴۷] المغازی، الواقدی، ج۲، ص۸۳۸.

[۱۴۸] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۱۰۴.

[۱۴۹] انساب الاشراف، البلاذری، ج۹، ص۴۰۴.

در برخی گزارش‌ها، به واگذاری این منصب به شیبه بن عثمان پس از عثمان بن طلحه، و باقی ماندن این منصب میان بنی‌شیبه، تیره‌ای از بنی‌عبدالدار، اشاره شده است.

[۱۵۰] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۳.

[۱۵۱] المعارف، ابن قتیبه، ج۱، ص۷۰.

[۱۵۲] انساب الاشراف، البلاذری، ج۹، ص۴۰۵.

منصب لواء

این منصب به معنای رهبری نظامی قریش در جنگ‌ها، از دیگر سمت‌های بنی‌عبدالدار به شمار می‌رود. این منصب کنار سرپرستی دار الندوه گزارش از جایگاه ممتاز بنی‌عبدالدار در سیاست و امور نظامی می‌دهد. پیش از ظهور اسلام، در قالب نبردهای فجّار به رهبری طلحه بن ابی‌طلحه

[۱۵۳] جمهره انساب العرب، ابن حزم، ج۱، ص۱۲۷.

یا عکرمه بن عامر

[۱۵۴] الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۰۲.

[۱۵۵] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱۱، ص۸۸.

و نیز در سال‌های آغازین هجرت ، شاهد پرچم‌داری بنی‌عبدالدار هستیم؛ پرچم‌دار مسلمانان در نبرد بدر را مصعب بن عمیر عبدری دانسته‌اند.

[۱۵۶] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۳.

[۱۵۷] الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۸۹.

اما ابن سعد (م.۲۳۰ق.) در گزارشی، علی علیه السلام را پرچم‌دار اسلام در همه جنگ‌ها به شمار می‌آورد.

[۱۵۸] الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۱۶.

پرچم‌داران سپاه کفر نیز ابی‌عزیز بن عمیر، نضر بن حارث، و طلحه بن ابی‌طلحه بوده‌اند که همگی عبدری‌ هستند. آورده‌اند که تنها طلحه بن ابی‌طلحه پرچم‌دار بوده است.

[۱۵۹] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۱۰.

[۱۶۰] تاریخ خلیفه، خلیفه بن خیاط، ج۱، ص ۶۷.

[۱۶۱] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۳.

نبرد احد

در نبرد احد، در سپاه مشرکان، سفیان بن عویف، فردی از حبشی‌ها و طلحه بن ابی‌طلحه لواء را بر عهده گرفتند. آورده‌اند که سرپرستی پرچم با طلحه بن ابی‌طلحه پرچم‌دار قریشیان بود.

[۱۶۲] المغازی، الواقدی، ج۱، ص۲۰۳.

[۱۶۳] المغازی، الواقدی، ج۱، ص۲۲۰.

[۱۶۴] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۰.

[۱۶۵] تاریخ خلیفه، خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۶۷.

طلحه بن ابی‌طلحه به دست علی علیه السلام کشته شد.

[۱۶۶] المغازی، الواقدی، ج۱، ص۲۲۵-۲۲۶.

[۱۶۷] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۱.

کشته شدن وی را پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم پیشتر در خواب دیده و مژده آن را به مسلمانان داده بود.

[۱۶۸] المغازی، الواقدی، ج۱، ص۲۰۹.

[۱۶۹] المغازی، الواقدی، ج۱، ص ۲۲۶.

با کشته شدن وی که کبش الکتیبه (فرمانده سواره نظام) بود، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و مسلمانان تکبیر گفتند و اظهار خشنودی نمودند و نبرد عمومی درگرفت.

[۱۷۰] المغازی، الواقدی، ج۱، ص۲۲۶.

[۱۷۱] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۱.

حسّان بن ثابت نیز در مدح علی علیه السلام شعر سرود.

[۱۷۲] السیره النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۱۵۱.

پس از وی، پرچم‌داری با عثمان بن ابی‌طلحه در پیشاپیش زنان

[۱۷۳] المغازی، الواقدی، ج۱، ص۲۲۶.

[۱۷۴] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۱.

یا ابوسعد/ابوسعید بن ابی‌طلحه بود

[۱۷۵] السیره النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۷۴.

[۱۷۶] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۴.

[۱۷۷] تاریخ خلیفه، خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۶۷.

که به دست سعد بن ابی‌وقاص یا علی بن ابی‌طالب علیه السلام کشته شد.

[۱۷۸] السیره النبویه، ابن هشام، ج۲، ص ۱۲۷.

[۱۷۹] السیره النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۷۴.

[۱۸۰] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۱.

[۱۸۱] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۴.

عثمان بن ابی‌طلحه نیز به دست حمزه بن عبدالمطلب هلاک شد.

[۱۸۲] المغازی، الواقدی، ج۱، ص۲۲۶.

[۱۸۳] السیره النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۷۴.

[۱۸۴] السیره النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۱۲۷.

پس از این سه تن، مسافع بن طلحه، کلاب بن طلحه، جلاس بن طلحه، ارطاه بن (عبد) شرحبیل، و سپس شریح بن قارض که همگی از بنی‌عبدالدار بودند، به ترتیب پرچم را برگرفتند و سپس پرچم به دست صوأب، غلام او، افتاد. به گزارش دیگر، پس از مسافع، حارث بن طلحه و سپس ارطاه و شریح و صوأب پرچم‌داران سپاه قریش بودند،

[۱۸۵] المغازی، الواقدی، ج۱، ص۲۲۸.

[۱۸۶] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۱.

به گزارش سوم، پس از وی، برادرش جلاس و سپس کلاب و حارث پرچم را بر دوش گرفتند. آن گاه ارطاه بن (عبد) شرحبیل یا شرحبیل بن هاشم و سپس زراره بن عمیر (بن هاشم) و آن گاه صوأب غلام حبشی یا نخست قاسط بن شریح و سپس صوأب به ترتیب پرچم را به دست گرفتند.

[۱۸۷] تاریخ خلیفه، خلیفه بن خیاط، ج۱، ص ۶۷.

[۱۸۸] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص ۵۴.

مسافع و جلاس به دست عاصم بن ثابت أوسی کشته شدند.

[۱۸۹] المغازی، الواقدی، ج۱، ص۲۲۷.

[۱۹۰] السیره النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۷۴.

[۱۹۱] السیره النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۱۲۷.

[۱۹۲] تاریخ خلیفه، خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۶۷.

کلاب نیز به دست زبیر بن عوام یا عبدالرحمن بن عوف و به روایتی، قزمان به قتل رسید

[۱۹۳] المغازی، الواقدی، ج۱، ص۲۲۸.

[۱۹۴] السیره النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۱۲۷.

[۱۹۵] تاریخ خلیفه، خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۶۸.

و حارث هم به دست قزمان کشته شد.

[۱۹۶] السیره النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۱۲۷.

[۱۹۷] تاریخ خلیفه، خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۶۷.

[۱۹۸] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۴.

شرحبیل بن هاشم به دست مصعب بن عمیر و زراره بن عمیر؛ قاسط بن شریح به دست قزمان

[۱۹۹] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۴.

[۲۰۰] تاریخ خلیفه، خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۶۸.

؛ ارطاه بن (عبد) شرحبیل به دست علی علیه السلام یا مصعب و به روایتی حمزه

[۲۰۱] المغازی، الواقدی، ج۱، ص۲۲۸.

[۲۰۲] السیره النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۱۲۸.

[۲۰۳] تاریخ خلیفه، خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۶۸.

؛ و شریح بن قارظ به دست فردی نامعلوم

[۲۰۴] المغازی، الواقدی، ج۱، ص۲۲۸.

[۲۰۵] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۱.

کشته شدند؛ در سپاه اسلام نیز مصعب بن عمیر پرچم‌دار مهاجران شمرده شده است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با آگاهی از پرچم‌داری بنی‌عبدالدار در سپاه مشرکان اظهار داشت:ما برای وفاداری سزاوارتریم.

[۲۰۶] المغازی، الواقدی، ج۱، ص۲۱۵.

[۲۰۷] المغازی، الواقدی، ج۱، ص۲۲۱.

[۲۰۸] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۰.

اما منابع گوناگون از پرچم‌داری علی علیه السلام کنار مصعب

[۲۰۹] تاریخ خلیفه، خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۶۷.

[۲۱۰] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۲۹.

یا پس از شهادت وی

[۲۱۱] السیره النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۷۳.

[۲۱۲] تاریخ طبری، الطبری، ج۲، ص۵۱۶.

حکایت دارند. بلاذری (م.۲۷۹ق.) می‌نویسد:پرچم‌داری سپاه اسلام نخست با علی علیه السلام بود و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را به مصعب سپرد.

[۲۱۳] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۵.

به باور وی، پس از شهادت مصعب، مالک یا برادرش ابوالروم پرچم را در دست گرفت.

[۲۱۴] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۵.

قاتل مصعب، ابن قمئه /قمیئه لیثی بود.

[۲۱۵] السیره النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۷۳.

[۲۱۶] تاریخ خلیفه، خلیفه بن خیاط، ج۱، ص ۶۹.

برخی منابع به نزول آیه ۲۳ سوره احزاب

[۲۱۷] احزاب/سوره ۳۳، آیه ۲۳.

در شأن مصعب و اصحاب وی اشاره دارند.

[۲۱۸] تفسیر مقاتل، مقاتل، ج۳، ص۴۸۴.

[۲۱۹] تفسیر بغوی، البغوی، ج۳، ص۶۲۴.

تشجیع بنی‌عبدالدار

در این نبرد، ابوسفیان با ترفندی زیرکانه برای تشجیع بنی‌عبدالدار، با یادآوری شکست آن‌ها در رویداد بدر و جایگاه پرچم‌داران در سپاه، آن‌ها را برای ایستادگی مصمم می‌کند.

[۲۲۰] المغازی، الواقدی، ج۱، ص۲۲۱.

[۲۲۱] السیره النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۶۷.

در این میان، هند و گروهی از زنان نیز با خواندن این شعر:«ویها بنی‌عبدالدّار، ویها حماه الأدبار، ضربا بکلّ بتار» آن‌ها را برای نبرد تحریک می‌نمودند.

[۲۲۲] السیره النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۶۷.

در نبرد احزاب نیز پرچم‌داری مشرکان با عثمان بن طلحه بن ابی‌طلحه بوده است.

[۲۲۳] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۵۰.

سرگذشت لواء پس از فتح مکه

درباره سرگذشت این منصب پس از فتح مکه نیز آورده‌اند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به رغم درخواست عبدریان، فرمود:اسلام فراتر از منصب لواء است. بدین وسیله، حق انحصاری این منصب باطل شد.

[۲۲۴] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۵.

[۲۲۵] الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۲۲.

نقش بنی‌عبدالدار در نزاع‌های درونی خاندان‌های قریش

یکی از نقاط عطف در زندگی بنی‌عبدالدار، ستیز میان آن‌ها و بنی‌عبدمناف (عبدشمس، هاشم، مطّلب و نوفل) بر سر مناصب است. برخی این ستیز را میان فرزندان قصیّ و بنی‌عبدالدار دانسته‌اند؛ اما گروهی بنی‌عبدشمس را از این دایره بیرون نموده‌اند.

[۲۲۶] تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۱، ص۲۴۸.

ریاست بنی‌عبدمناف با عبدشمس، برادر بزرگ‌تر آن‌ها، یا هاشم بود و رهبری بنی‌عبدالدار را عامر بن هاشم بر عهده داشت.

[۲۲۷] السیره النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۳۰-۱۳۱.

[۲۲۸] الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۶۳.

این تنش در روزگار زندگانی مطّلب و هاشم و پیش از آوازه یافتن عبدالمطلب و هنگامی که وی تنها نخست‌زاده‌اش حارث را داشت، به وقوع پیوست.

[۲۲۹] تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۱، ص۲۴۶-۲۴۷.

این تاریخ‌گذاری با برخی دیگر از گزاره‌ها درباره شرکت یکی از دختران عبدالمطلّب در بستن پیمان منافات دارد.

[۲۳۰] المحبر، ابن حبیب، ج۱، ص۱۶۶.

[۲۳۱] تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۲، ص۱۷.

[۲۳۲] التنبیه و الاشراف، المسعودی، ج۱، ص۱۸۰.

به هر حال، در تقدم حلف المطیبین بر حلف الفضول تردید نیست. ( حلف الفضول) برخی به پشتوانه روایت نبوی حاکی از حضور پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در حلف مطیبین

[۲۳۳] دلائل النبوه، البیهقی، ج۲، ص۳۸-۳۹.

این دیدگاه را تقویت نموده‌اند؛ اما این روایت به قرینه روایت‌های هم‌سیاق، مربوط به حلف الفضول است.

[۲۳۴] البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج۲، ص۲۹۱.

علت وقوع ستیز

این ستیز بدان سبب روی داد که بنی‌عبدمناف که از وجاهت و شرافتی بالاتر برخوردار بودند، خود را برای این مناصب سزاوارتر می‌دانستند.

[۲۳۵] السیره النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۳۱.

آن‌ها به رغم واگذاشت مناصب به عبدالدار پس از مرگ قصیّ، در عمل سرپرستی امور را بر عهده گرفتند.

[۲۳۶] المنمق، ابن حبیب، ج۱، ص۳۲-۳۳.

برخی دلیل اصلی را ستیز بر دو منصب رفادت و سقایت دانسته‌اند که عبدالدار پس از مرگ پدر، از برادرش عبد بن قصیّ دریافت کرده بود. گویا بدین جهت، در مصالحه ، همین دو منصب به بنی‌عبدمناف منتقل شد.

[۲۳۷] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۲.

برخی از تاریخ‌نگاران به حسادت ورزیدن قریشیان و در رأس آن‌ها بنی‌عبدالدار به افتخارات عبدالمطلب از جمله نجات دادن معجزه آسای مکیان از خشکسالی، اشاره کرده‌اند.

[۲۳۸] تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۱، ص۲۴۸.

منشأ دودستگی میان طوایف قریش

این ستیز منشأ دودستگی میان طوایف قریش شد. بر پایه گزارش مشهور، طوائف بنی‌اسد بن عبدالعزّی، بنی‌زهره بن کلاب، بنی‌تیم بن مرّه، و بنی‌حارث بن فهر به هواداری از بنی‌عبدمناف برخاستند و طوائف بنی‌مخزوم بن یقظه، بنی‌سهم بن عمرو، بنی‌جمح بن عمرو، و بنی‌عدیّ بن کعب نیز به هواداری از بنی‌عبدالدار پرداختند و برخی نیز اعلام بی‌طرفی نمودند.

[۲۳۹] السیره النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۳۰-۱۳۱.

[۲۴۰] الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۶۳- ۶۴.

این دو طایفه میان خود پیمانی استوار بستند تا خیانت نورزند و یکدیگر را تسلیم طرف مخالف ننمایند.

[۲۴۱] السیره النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۳۰-۱۳۲.

احلاف و مطیبین

در این جریان، دو گروه احلاف و مطیّبین پدید آمدند و پیمان لَعَقه الدم شکل گرفت. احلاف به بنی‌عبدالدار و طایفه‌های حامی او اطلاق شد؛ از آن رو که او به ابتکار بنی‌عدی و به روایتی بنی‌سهم

[۲۴۲] تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۱، ص۲۴۸.

، ماده شتری نحر نمود و خون آن را در ظرفی ریخته، کنار کعبه نهاد و آنان به نشان پیمان بستن، دست در ظرف فروکردند و بر کعبه کشیدند.

[۲۴۳] الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۶۳.

[۲۴۴] المحبر، ابن حبیب، ج۱، ص۱۶۶.

[۲۴۵] المنمق، ابن حبیب، ج۱، ص۳۳.

در این هنگام، فردی از بنی‌عدی اندکی از آن خون را لیسید. دیگران نیز به نشانه پیمان چنین کردند و از این رو، اصطلاح «لعقه الدم» را بر هم‌پیمانان یا تنها بر بنی‌عدی اطلاق نمودند.

[۲۴۶] المحبر، ابن حبیب، ج۱، ص۱۶۶-۱۶۷.

[۲۴۷] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۶.

بنی‌عبدمناف و هم‌پیمانان آن‌ها را مطیّبین گویند؛ زیرا پیش از پیمان عبدریان، با فروکردن دستان خود در ظرف عطر و کشیدن دستان بر پرده کعبه ، با یکدیگر پیمان بستند.

[۲۴۸] السیره النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۳۲.

[۲۴۹] الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۶۳.

این پیمان کنار کعبه یا در خانه عبدالله بن جدعان که از نفوذمندان قریش به شمار می‌رفت، بسته شد.

[۲۵۰] السیره النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۳۳.

[۲۵۱] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۶.

برخی خانه ابن جدعان را محلّ حلف الفضول دانسته‌اند.

[۲۵۲] انساب الاشراف، البلاذری، ج۲، ص۱۲.

[۲۵۳] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱۰، ص۱۵۷.

اما منافاتی میان این دو گزاره نیست.

[۲۵۴] التنبیه و الاشراف، المسعودی، ج۱، ص۱۸۰.

[۲۵۵] البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج۲، ص۲۹۱.

گویا این راه حلّی مناسب درباره روایت نبوی حاکی از مشارکت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حلف الفضول در خانه ابن جدعان

[۲۵۶] السیره النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۳۴.

[۲۵۷] المنمق، ابن حبیب، ج۱، ص۲۷۹.

باشد؛ عموم تاریخ‌نگاران این دو پیمان را مربوط به پیش از صف‌آرایی و سپس سازش آن‌ها دانسته‌اند. اما مقدسی (م.۵۰۷ق.) هنگام این دو پیمان را پس از سازش می‌داند.

[۲۵۸] البدء و التاریخ، المطهر المقدسی، ج۴، ص۱۲۸.

درباره درگرفتن نبرد میان مطیبین و احلاف نیز اختلاف نظر وجود دارد. بسیاری، نبرد را منتفی می‌شمارند

[۲۵۹] السیره النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۳۲.

[۲۶۰] الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۶۳.

[۲۶۱] المحبر، ابن حبیب، ج۱، ص ۱۶۷.

؛ اما بلاذری (م.۲۷۹ق.) سازش را پس از نبرد می‌داند.

[۲۶۲] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۶.

واکنش بنی‌عبدالدار در برابر اسلام

ریاست بنی‌عبدالدار بر مناصب مهم جاهلی، آن‌ها را در صف مقدّم مبارزه با اسلام قرار داده بود. آنان در دوره‌های گوناگون اسلام به رویارویی با آن پرداختند.

دوره پیش از هجرت

عبدریان در این دوره به سبب احساس رقابت با آیین جدید و نگرانی از فقدان موقعیت خود، به دسیسه‌چینی بر ضد اسلام پرداختند. این واقعیت در چند آیه بازتاب یافته است. آیه ۴۲ سوره فاطر

[۲۶۳] فاطر/سوره ۳۵، آیه ۴۲.

که بیانگر سرکشی و عناد کافران در برابر وحی است، در شأن نضر بن حارث وارد شده و نیز درباره توطئه‌های این فرد در برابر پیامبر صلی الله علیه وآله به آیاتی چون ۱۰۳ سوره نحل

[۲۶۴] نحل/سوره ۱۶، آیه۱۰۳.

و ۵ سوره فرقان

[۲۶۵] فرقان/سوره ۲۵، آیه ۵.

مربوط به اتهام «بشری خواندن قرآن» و آیه۳۲ سوره انفال

[۲۶۶] انفال/سوره ۸، آیه ۳۲.

و ۶ سوره فرقان

[۲۶۷] فرقان/سوره ۲۵، آیه ۶.

مربوط به اتّهام «افسانه پیشینیان بودن داستان‌های آن» استناد شده است.

[۲۶۸] تفسیر مقاتل، مقاتل، ج۳، ص۲۲۶.

[۲۶۹] تفسیر مقاتل، مقاتل، ج۲، ص۴۸۷.

[۲۷۰] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۱۵۸-۱

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.