پاورپوینت محمدحسن فروزانفر خراسانی احمدی


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
5 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت محمدحسن فروزانفر خراسانی احمدی دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت محمدحسن فروزانفر خراسانی احمدی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت محمدحسن فروزانفر خراسانی احمدی :

بدیع‌الزمان محمدحسن فروزانفر خراسانی

عبدالجلیل، محمدحسن (محمدحسین) فروزانفر خراسانی (احمدی)، بشرویه‌ای، بدیع‌الزمان، استاد برجسته زبان و ادبیات فارسی و ادیب سرشناس، نویسنده، استاد دانشگاه، محقق، مصحح، مترجم و شاعر معاصر است. وی شارح بزرگ مثنوی، معرف ممتاز مولانا جلال‌الدین رومی، مطلع کم‌مانند در تصوف اسلامی‌ و آشنای واقعی به رموز ادبیات فارسی بود.

فهرست مندرجات

۱ – اجمال زندگی
۲ – تحصیلات
۲.۱ – فروزانفر در مشهد
۲.۲ – تدریس
۳ – سمت‌ها
۴ – سفرهای استاد فروزانفر
۵ – بعد علمی
۶ – روش نقادی استاد
۷ – شاگردان
۸ – نحوه تدریس استاد
۸.۱ – خصوصیات تدریس
۸.۲ – حافظه قوی
۸.۳ – ایرادهای استاد
۹ – نثر استادفروزانفر
۹.۱ – نمونه‌ای از نثر استاد
۱۰ – شعر استاد فروزانفر
۱۰.۱ – نمونه‌ای از شعر استاد
۱۱ – معتقدات دینی
۱۲ – آثار
۱۲.۱ – حوزه آثار استاد
۱۲.۲ – سخن و سخنوران
۱۲.۳ – شرح آثار عطار
۱۲.۴ – زنده بیدار
۱۲.۵ – مجموعه مقالات
۱۲.۶ – مناقب
۱۲.۷ – تحقیق در زندگانی بلخی
۱۲.۸ – کلیات شمس
۱۲.۹ – معارف بهاءالدین
۱۲.۱۰ – معارف
۱۲.۱۱ – فیه ما فیه
۱۲.۱۲ – ترجمه رساله قشیریه
۱۲.۱۳ – آثار برجای مانده
۱۳ – خاطره خواندنی از استاد
۱۴ – رحلت
۱۴.۱ – شعر در سوگ استاد
۱۴.۲ – پس از درگذشت
۱۵ – فهرست منابع
۱۶ – پانویس
۱۷ – منبع

اجمال زندگی

عبدالجلیل در تیرماه ۱۲۷۶ شمسی، (و به نقلی در سال ۱۲۸۲ش) در آبادی زیرک بشرویه از توابع طبس، در خانواده‌ای از اهل علم و فرهنگ به دنیا آمد. پدر، وی را «عبدالجلیل» نام نهاد، ولی هنگامی که در دوره پادشاهی رضا شاه بر طبق قانونی مقرر گردید برای همه ایرانیان شناسنامه صادر شود و هرکس برای خود نام خانوادگی برگزیند، وی لقب «بدیع‌الزمان» را که ظاهرا قوام‌السلطنه، والی خراسان به او اعطاء کرده بود، به عنوان «نام» خود برگزید و «فروزانفر» را به عنوان «نام خانوادگی». پدرش شیخ علی،‌ پسر آخوند ملا محمدحسن قاضی است که هر دو شاعر و فقیه و طبیب بودند و نسل‌شان به ملا احمد تونی، از علمای معاصر شاه عباس صفوی می‌رسد.

[۱] اتحاد، هوشنگ، پژوهشگرن معاصر ایران، ص۳۱۴، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۷۸.

تحصیلات

فروزانفر، از کودکی به شیوه سنتی معمول در آن روزگار، به تحصیل پرداخت؛ بدین‌ترتیب که «مقدمات» را در زادگاهش نزد پدر و برادر خود آموخت و بیشتر قرآن مجید را از بر کرد، اما این «مقدمات» از آن‌گونه بود که چون در نوجوانی- در حدود ۱۳ یا ۱۶ سالگی- به مشهد رفت و به همراه پدر در جمع شاعران و سخن‌شناسان خراسان قدم نهاد، قصیده‌های فارسی و عربی خود را برای آنان خواند و مایه شگفتی حاضران گردید. مقدمات علوم دینی را در زادگاهش آموخت و در سال ۱۲۹۸ (۱۳۳۸ق) به مشهد آمد و پس از دو ماه پای درس ادیب نیشابوری نشست تا علوم ادبی و منطق را فرا گیرد.

[۲] اتحاد، هوشنگ، پژوهشگرن معاصر ایران، تهران، ص۲۴۸، فرهنگ معاصر، ۱۳۷۸.

این شاگردی تا سال ۱۳۰۲ ادامه داشت. چندی نیز از محضر حاج میرزا حسین سبزواری بهره برد و اصول و بعضی مباحث فقه را نزد حاج شیخ مرتضی آشتیانی و بخشی را نزد حاج شیخ مهدی خالصی فرا گرفت. برای آنکه وقتش بیهوده تلف نشود، به جای گرفتن حجره در مدرسه، اتاقی در کاروان اجاره کرد تا با فراغت کامل درس بخواند. کمتر کسی را می‌پذیرفت،‌ حتی روزهای پنج‌شنبه و جمعه که همه تعطیل بودند، او یک دوره معلقات سبع را نزد ادیب خواند. فروزانفر در آن سال‌ها از شاگردان شاخص و خاص درس ادیب به شمار می‌رفت. در همان آغاز جوانی طبع شعری هم داشت و با توجه و آگاهی به دو زبان فارسی و عربی قصاید غرایی به هر دو زبان می‌سرود. در کنار تلاش علمی و جدیت، آنچه در آن سال‌ها موجب پیشرفت او شد، هوش سرشار و ذهن وقاد وی بود. دیگر محیط مشهد برای پیشرفت و پرورش ذوق خود کافی نمی‌دید، علی‌الخصوص که این پیشرفت او حسادت و رشک هم‌درسان را نیز برانگیخته بود. پس در سال ۱۳۰۳ شمسی به تهران آمد و حجره‌ای در مدرسه سپهسالار گرفت و یه دوره شرح اشارات و شفا و کلیات قانون را نزد میرزا طاهر تنکابنی و فقه و اصول و قواعد علامه را در محضر آقا حسین نجم‌آبادی فرا گرفت. علاوه بر آن تحریر اقلیدس و قسمت الهیات کتاب اسفار را نزد آقا مهدی آشتیانی خواند و شرح چغمینی و محبسطی را نزد ادیب پیشاوری.
فروزانفر استادش ادیب پیشاوری را ابوعلی سینای ثانی و تالی ابن رشد و ابوریحان می‌دانست و می‌گفت: «برکت صحبت و فیض مجالستش در تطور و تحول افکار این ضعیف و نظر وی در فهم و تشخیص اشخاص و معرفت درجات شعرا تاثیر به‌سزا داشت.»

[۳] محجوب، غمنامه در سوگ فروزانفر، ص۴۶.

فروزانفر، از آغاز ورود به تهران، با ادیب پیشاوری و شمس‌العلمای گرکانی و میرزا لطفعلی صدرالافاضل و میرزا رضاخان نائینی و شاهزاده افسر و ذکاءالملک فروغی و علامه محمد قزوینی مانوس و محشور بود.

[۴] انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، زندگی‌نامه و خدمات علمی‌ و فرهنگی استاد بدیع‌الزمان فروزانفر، ص۱۸۵، تهران، ۱۳۸۶.

فروزانفر در مشهد

وی در مشهد، به حوزه درس ادیب نیشابوری (متوفای ۱۳۰۴ ش) که بزرگ‌ترین مرکز ادبی خراسان و شاید هم سراسر ایران آن روزگار بود، راه یافت و در کمترین سن و سال، نسبت به اقران خویش بیشترین درخشش و امتیاز را داشت و با اینکه حوزه درس ادیب، آراسته به وجود بسیاری استعدادهای ممتاز عصر بود، باز فروزانفر سرآمد جمله هم‌درسان خویش بود؛ چه در شاعری و چه در آگاهی از ادبیات فارسی و عربی. او به موازات درس ادیب، از دروس مدرسین عالی مقام «سطح» در مشهد نیز بهره‌مند گردید.

تدریس

در سال ۱۳۰۵ به توصیه‌ شمس‌العلما گرکانی و به جای شمس‌العلما تدریس فقه و اصول و عربی و ادبیات را در مدرسه دارالفنون بر عهده گرفت.

[۵] مجیدی، عنایت‌الله، نامه شمس‌العلما درباره فروزانفر، ص۵۴۷.

و در ۱۳۰۶ش معلم منطق در مدرسه‌ حقوق شد و سال بعد معلم زبان عربی و منطق. و از ۱۳۰۸ش استاد زبان و ادبیات فارسی در دانش‌سرای عالی شد.

[۶] یاسمی، رشید، ادبیات معاصر، ص۲۷، انتشارات ابن سینا، بی تا، چاپ دوم، ۱۳۵۲.

با تاسیس دارالمعلمین عالی در سال بعد، تدریس ادبیات فارسی و عربی را به وی سپردند و همکار استادان بزرگ آن عصر چون ملک‌الشعرا بهار، رشید یاسمی، نصرالله فلسفی، عباس اقبال آشتیانی، بهمنیار، سعید نفیسی، همایی، شفق و سیاسی گردید. در سال ۱۳۱۰ به استادی تفسیر قرآن و ادبیات عرب در مدرسه‌ سپهسالار نیز برگزیده شد و پس از تاسیس دانشکده‌ معقول و منقول در سال ۱۳۱۳ معاونت آن جا به او واگذار گردید.
پس از تاسیس دانشکده علوم معقول و منقول به سمت معاونت آن‌جا انتخاب و ریاست مؤسسه‌ وعظ و خطابه را به عهده داشت.

[۷] یاسمی، رشید، ادبیات معاصر، ص۲۸، انتشارات ابن سینا، بی تا، چاپ دوم، ۱۳۵۲.

در دانشکده‌ معقول و منقول نیز تصوف درس می‌داد. او در هدایت و تقویت بنیه‌ علمی دانشکده از طریق جلب استادان و تنظیم برنامه‌های مفید نقش مهمی داشت. یکی از خدمات او در آن سالیان کوشش فراوان برای تاسیس دوره‌ دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران بود. گرچه بسیاری با آن مخاالفت می‌کردند اما با عزم جدی او در سال ۱۳۱۶ این دوره تاسیس شد و استادان نسل دوم و سوم تاکنون حاصل این تلاش ارزنده هستند.
از ابتدای تاسیس دانشگاه تهران، استاد تاریخ ادبیات فارسی شد. وی سمت‌های متعددی در دانشکده‌های مختلف داشت. (از جمله ریاست دانشکده الهیات و معارف اسلامی)

[۸] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲و ۱۳و ۱۴ هجری، ج۵، ص۳۶، تهران، کتابفروشی زوار، چاپ دوم، ۱۳۵۷.

در سال ۱۳۱۴ رساله‌ دکتری خود را با عنوان «زندگانی مولانا جلال‌الدین رومی» نگاشت تا بتواند رتبه‌ استادی را دریافت کند. علامه دهخدا، سیدنصرالله تقوی از ممیزان و داوران رساله‌ وی بودند. از آن پس توانست به عنوان استاد تاریخ ادبیات به تدریس در دانشگاه تهران بپردازد. در همین سال بود که کتاب «سخن و سخنوران» را نگاشت که در آن سال‌ها منبع اساسی و مهم ادبیات ایران به شمار می‌رفت.

سمت‌ها

در همان سال نیز به عضویت فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی برگزیده شد و جزو اعضای اولیه و پیوسته‌ آن گردید. او همچنین به عضویت شورای علمی معارف درآمد.
در سال ۱۳۲۳ ریاست دانشکده‌ معقول و منقول را برعهده گرفت و بیست و سه سال بر این شغل باقی بود تا آن که در سال ۱۳۴۶، پس از چهل سال خدمت فرهنگی بازنشسته شد. در طول این سال‌ها مشاغل دیگری هم داشت؛ از جمله عضویت هیئت علمی رئیسه‌ نخستین کنگره‌ نویسندگان ایران (۱۳۲۵)، عضویت در مجلس شورای سنا و مجلس شورای ملی (۱۳۲۸- ۱۳۳۱). پس از بازنشستگی به درخواست گروه زبان و ادبیات دانشگاه تهران و به دلیل نیاز علمی دانشگاه، تدریس دوره‌های عالی را بر عهده گرفت. دانشگاه تهران به پاس خدمات علمی‌اش استادی ممتاز را به او اعطا کرد.
وی از جمله‌ مؤلفان کتاب‌های درس نیز بود و یک دوره منتخبات ادبیات فارسی برای سال‌های اول، دوم، سوم با همکاری دکتر زرین‌کوب و منوچهر آدمیت برای دبیرستان‌ها تالیف کرد. متون انتخابی به لحاظ دقت در انتخاب و توضیحات بی‌نظیر است. همچنین در تالیف دستور زبان فارسی برای دبیرستان‌ها همکاری کرد.

سفرهای استاد فروزانفر

فروزانفر سفرهای علمی متعددی به خارج از کشور داشت؛ از جمله
سفر به لبنان و راه‌اندازی کرسی زبان فارسی، به دعوت دانشگاه بیروت برای تاسیس کرسی زبان فارسی.
شرکت در کنگره‌ اسلامی پاکستان.
بازدید از مؤسسات فرهنگی و خاورشناسی آمریکا و انگلیس.
زیارت آرامگاه مولانا در ترکیه.

[۹] فروزانفر، بدیع‌الزمان، زندگی‌نامه فروزانفر به قلم خودش، تماشا، س ۷، ش ۳۱۲، ص۹۹.

ماموریت‌های متعدد فرهنگی به افغانستان، و عربستان و اردن و سوریه.
سفر به مراکش و سخنرانی و گرفتن نشان عالی دولت مراکش.

بعد علمی

در بُعد علمی به قول خود وی از ادب پیش از اسلام و بعد از اسلام چیزی نبود که نداند.

[۱۰] محجوب، محمدجعفر، غمنامه در سوگ، ص۷.

این نکته ادعایی صرف نبود؛ تسلط بر بیان مطلب و وسعت دایره‌ اطلاعات در تمامی پژوهش‌ها و نوشته‌های علمی وی مشهود و محسوس است.
دانش او محدود به ادب فارسی نمی‌شد بلکه در ادبیات قدیم عرب دارای مقامی شامخ بود و در سخن گفتن و نگارش مسلط. او ادیبی جامع و بصیر و توانا در تمامی زمینه‌های لغت، ‌نحو، صرف، معانی و بیان و بدیع و نقدالشعرا بود. عادت داشت تا کتابی را که تازه به دست آمده بود نمی‌خواند بر زمین نمی‌گذاشت. به گفته‌ دکتر محجوب «فروزانفر دانشمندی نکته سنج، ‌استادی محقق و مدرسی بی نظیر بود. او نمونه‌ مردان خود ساخته بود.»

[۱۱] محجوب، محمدجعفر، غمنامه در سوگ، ص۷.

او به گفته‌ دکتر اسلامی ندوشن «دریایی از معلومات و اطلاعات مربوط به ادب و فرهنگ ایران بود»

[۱۲] اسلامی ندوشن، محمدعلی، هستی، ص۱۸۰.

همچون دایرهالمعارفی زنده و برآورنده‌ نیاز همگان بود و چنان احاطه‌ای بر کار و کلامش داشت که سخنش حجت و بی‌نیاز از مراجعه به مآخذ بود. در تمامی زمینه اطلاعات کافی داشت حتی موسیقی؛ چنان‌که با کلنل وزیری در جهت سامان‌دهی به موسیقی همکاری می‌کرد.

[۱۳] خالقی، روح‌الله، سرگذشت موسیقی ایران، ج۲، ص۲۹۶.

«در کار تحقیقات ادبی به سابقه ذوق، بسیاری از اصول تحقیق و به شیوه‌ اروپائیان را دریافته بود. طرز تحقیق او کاملاً اروپایی بود. اقوال را با محک عقل و حتی گاه نوعی آمارگیری می‌سنجید.»

[۱۴] شفیعی کدکنی، محمدرضا، درگذشت فروزانفر، ص۹۹.

تحقیقات محمد قزوینی و روش علمی او در بدیع‌الزمان تاثیر عمیقی بخشیده بود. دقت و احتیاط در نقد متون و تصحیح آثار را باید آموخت.»

[۱۵] زرین‌کوب، عبدالحسین، ضمیمه، راهنمای کتاب، ص۱۳- ۱۲.

یک بُعد تحقیقات او یافتن و کشف نکته‌های تازه است و این نبود مگر به مدد هوش و نبوغ او. بی‌دلیل نیست که ایرج افشار او را «یکی از بنیان‌گذاران نقد ادبی ایران می‌داند.»

[۱۶] افشار، ایرج، درگذشت فروزانفر، ص۱۶۹.

وی دانشمندی نکته‌سنج، استادی محقق و مدرسی بی‌نظیر بود. فروزانفر شارح بزرگ مثنوی، معرف ممتاز مولانا جلال‌الدین رومی، مطلع کم‌مانند در تصوف اسلامی‌ و آشنای واقعی به رموز ادبیات فارسی بود.

[۱۷] اتحاد، هوشنگ، پژوهشگرن معاصر ایران، ص۲۵۴، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۷۸.

به عقیده آنه ماری شیمل، ‌ایران شناس آلمانی و استاد دانشگاه بن، بسیاری از دانشمندان بزرگ، ‌در قرون گذشته و حال، در راه نشر افکار و آثار مولانا خدمت کرده‌اند و در این زمان، عشق مولوی در تحقیقات و تدقیقات بدیع‌الزمان فرزوانفر به صورت کامل منعکس است و همه خاورشناسان غرب و شرق و عاشقان مولانا از آن محقق بزرگوار سپاسگذارند.

[۱۸] شیمل، آنه ماری، تاثیر مولوی در ادبیات غربی و شرقی، معارف اسلامی، س ۱، ش ۳، ص۳۶.

روش نقادی استاد

در نقادی شیوه‌ای دقیق و متین به کار برد و با جمع بین ذوق و علم، نقدی لطیف و قوی پدید آورد. او اصول نقد کهن را با شیوه‌های انتقادی جدید درآمیخت و معتقد بود برای جان بخشیدن به ادبیات باید با ادبیات اروپایی ارتباط برقرار کرد. نمونه‌ای از این تحقیقات مقاله عالمانه‌، «قدیم‌ترین اطلاع از زندگی خیام» است که نمونه‌ای از پژوهش‌های ممتاز فروزانفر از شیوه‌ قدما در نقد انتقاد می‌کند و آرای انتقادی آنان را مبهم، ضعیف و مبتنی بر ذوق و به دور از اصول و قواعد مرتب می‌داند.

[۱۹] دهقانی، محمد، بررسی نقد ادبی ایران، ص۲۷-۲۴.

با وجود تاثیری که فروزانفر از روش‌های تحقیق فرنگ، نه به طور مستقیم، بلکه به واسطه‌ آشنایی با قزوینی و تقی‌زاده پذیرفته بود، شیفته نبود بلکه میزان آشفتگی او به ادب کهن فارسی و عرفان ایران بر همگان معلوم است. پژوهش‌های او در زمینه تاریخ ادبیات ایران، مولوی شناسی، عطار شناسی و تصحیحات جملگی مبین روش‌های تازه و ابتکار وی در تحقیق است. در کنار تحقیق و پژوهش، یکی از بارزترین ابعاد شخصیتی او تربیت نسلی پژوهنده و عالم بود که پس از او سالیان دراز به خدمات علمی پرداختند.

شاگردان

طبقه‌ اول ادبای معاصر و از پایه‌گذاران آموزش‌های دانشگاهی است که شاگردان و ترببیت یافتگان او اکنون از نامداران عرصه‌ ادبیات معاصر هستند.
استادانی چون: دکتر زرین‌کوب، دکتر شهیدی، دکتر شفیعی، کدکنی، دکتر علی‌محمد حق‌شناس، دکتر حسین خطیبی، دکتر سادات ناصری، دکتر امیرحسین یزدگردی، دکتر ضیاءالدین سجادی، دکتر مظاهر مصفا، دکتر معین، دکتر اسماعیل حاکمی، دکتر حمیدی، دکتر بحرالعلومی، دکتر خانلری، دکتر احمدعلی رجایی، دکتر احمدمهدوی دامغانی، دکتر محمدجعفر محجوب، دکتر غلام‌حسین یوسفی و ده‌ها استاد ممتاز و برجسته‌ دیگر.

نحوه تدریس استاد

در هنگام تدریس به درس و کلاس مسلط بود. در مباحثی که وقوف نداشت، وارد نمی‌شد. شاگردان به دلیل بیان شیوا و عمیق و مستند استاد از کلاس لذت می‌بردند و گذشت زمان را نمی‌فهمیدند. روش او دادن دید وسیع بود. معانی کلی را آرام آرام و جزء جزء در قالب الفاظ می‌ریخت. هیچ سخنی را بدون مآخذ نقل نمی‌کرد. درس او جنبه‌ تفریح داشت؛ یعنی منفعت و لذت تواماً حس می‌شد.

خصوصیات تدریس

در کلاس اهل ظرافت و مزاح بود که گاه به طنز نیش دار بدل می‌شد که بسیار سریع‌الانتقال و حاضر جواب بود. در لابه‌لای درس نکات ظریفی نقل می‌کرد. به دلیل داشتن همین ویژگی‌ها بود که هیچ‌گاه شاگردان در کلاسش غیبت نمی‌کردند در طول قریب پنج سال شاگردی او، هرگز درسش را ترک نگفتم، یک مطلب مکرر یا مبتذل از او نشنیدم حتی شوخی‌های او، احوال پرسی‌های او چیزی به دانشجو می‌آموخت.»

[۲۰] شفیعی کدکنی، محمدرضا، مجموعه اشعار، ص۱۸.

حضور ذهن عجیبی داشت.
همان روز اول تمام دانشجویانش را به خاطر می‌سپرد، بعد در باب صفات، خصوصیات، علایق و روابط، خانواده، کار و مطالعات دانشجویانش می‌پرسید و به خاطر می‌سپرد؛ حتی جای افراد را به خاطر داشت. تکیه کلامش هنگام تدریس «توجه می‌کنید!» بود. غالباً دانشجویان را فرزند خطاب می‌کرد و هنگام خواندن شعر و تلفظ کلمات به خراسانی متمایل بود. حسن خلق و سلوکش با دانشجویان، زبان‌زد بود. در کلاس مؤدب، متین، موقر و مهربان بود.
الفاظ سبک به کار نمی‌برد. حرف‌زدن معمولی او هم فصیح و بی‌غلط بود. چنان رسا سخن می‌گفت که گویی قبلاً مطالب را نوشته و حفظ کرده است. هنگام پاسخ به سؤالات با حوصله بود و با موشکافی و اقامه دلیل و آوردن مثال‌های فراوان از گنجینه‌ حافظه‌اش پاسخ می‌داد. هنگام تدریس پشت میز و بر سکو نمی‌رفت. صندلی خود را در همان ردیف جلو قرار می‌داد، ‌ابتدای جلسه‌ قبل را به طور مختصر بیان می‌کرد و در پایان نیز موضوع بحث جلسه‌ بعد را می‌گفت تا دانشجویان مطالعه کنند. بر تمامی دروس تسلط کافی داشت؛ خصوصاً مثنوی و مضامین آن، که توام با عشق و اعجاب‌آور بود.

حافظه قوی

طبعی شوخ و نکته‌گو داشت. شوخی‌های او به جا، ظریف و نکته آموز بود، شاید لطایف و شوخ طبعی‌های به یاد ماندنی در ذهن شاگردانش بالغ بر مجموعه‌ای قطور شود. دکتر اسلامی ندوشن می‌نویسد: «فروزانفر بی‌تردید نافذترین استاد ادبیات فارسی در تاریخ دانشگاه ایران بوده است و شاگردانش از او بیش از هر استاد دیگر خاطره به یاد دارند. این به علت جودت ذهن، فصاحت بیان، حافظه‌ قوی و نکته سنجی‌های رندانه‌ اوست.

[۲۱] اسلامی ندوشن، محمدعلی، هستی، ص۱۷۹.

»
دکتر محجوب درباره‌ حافظه‌ او می‌نویسد: «در مورد فروزانفر چه بگویم؟ برای این‌که خداوند تاکنون چنین حافظه‌ای، چنین درک و موقع‌شناسی و ذوقی نیافریده است.

[۲۲] محجوب، محمدجعفر، خاکستر هستی، ص۲۳- ۱۸.

» بسیاری شعر و مثل و حکمت فارسی و عربی و آیات و احادیث را در حافظه داشت و هروقت که می‌خواست به آسانی از گنجینه‌ خاطر بر می‌گزید و چاشنی سخن خود می‌کرد؛ یا از این‌رو سخنش همیشه به مقتضای حال و مقام و حاوی نکته سنجی‌های لطیف بود. سحر خیز و راه پیما و طبیعت دوست بود. در دو دهه‌ آخر عمر بسیار سفر می‌کرد. خوش سفر و خستگی‌ناپذیر بود.

ایرادهای استاد

مهدی بامداد در شرح حال رجال ایران او را به عنوان مردی زیرک، زرنگ و موقع‌شناس معرفی می‌کند و می‌نوسید: «و این‌که او چاپلوس، ‌ابن‌الوقت و در جلب اشخاص و مخاطبان خود بسیار زبر دست بود. در ظرف چند ثانیه یا چند دقیقه، ‌چندین عقیده‌ متضاد پیدا می‌کرد.

[۲۳] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ص۲۷۳.

» این خرده را دیگران

[۲۴] شفیعی کدکنی، محمدرضا، مجموعه اشعار ص۱۶۶.

[۲۵] مرتضی رسولی، تاریخ معاصر ایران، ص۲۷۳.

نیز بر او گرفته‌اند که اهل اغراق و مبالغه بود و به همان نسبت از تحسین دیگران درباره‌ خود خشنود می‌شد. گاه تحت تاثیر واقعه‌ای اغراق گویی را از حد می‌گذراند و گاه در حق برخی سخنان ستایش‌آمیز می‌گفت و در غیاب آنان به نکوهش می‌پرداخت. دیگر ایرادی که بر او گرفته‌اند، ورود او به سیاست است. «فروزانفر» یکی از شخصیت‌های بسیار جذاب ایران معاصر بود که شگفتگی وجود خود را در حسن ارتباط با قدرت حکومتی می‌جست و از خار خار تعین‌های سیاسی بر کنار نبود.

[۲۶] اسلامی ندوشن، محمدعلی، هستی، ص۱۸۰.

» این علاقه تا حد زیادی اوقات عزیز او را به هدر می‌داد و در عین حال از قدر او می‌کاست، در حقیت همین علاقه به کارهای غیر علمی بود که او را در سال‌های آخر عمر، ‌قدری بیش از حد خسته کرد و خیلی مایوس.

[۲۷] زرین‌کوب، عبدالحسین، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ص۱۵- ۱۴، سال ۲۲ ش ۱.

» حتی دکتر شفیعی کدکنی

[۲۸] شفیعی کدکنی، محمدرضا، درگذشت فروزانفر، ص۹۹- ۴۹.

مانع اصلی در راه شاعری‌اش را مشغله‌های اداری و سیاسی می‌داند، از لقب بدیع‌الزمان گرفتن از فرماندار مشهد تا سناتور انتصابی شدن، چنان‌که عباس اقبال در قطعه‌ای به مطلع زیر او را نکوهش می‌کند:
استاد یگانه، ‌ای فروزانفر
رفتی به سنا چه کار بدی کردی.
اما سیاسی بودن او از نوع سیاسی بودن بهار نبود. بهار در طول نیم قرن کار سیاسی پیوسته در افت و خیز بود. و گاه در زندان، گاه در مجلس، مبارزی تند و تیز.

نثر استادفروزانفر

استاد فروزانفر نثری بلیغ و استوار به فخامت و متانت قدما دارد بدون تعقید و دوری از فهم عامه، نثر او در عین سادگی و روانی نثر معاصر در نهایت پختگی و انسجام است؛ چنان‌که سر مشق پیروی است. دکتر شفیعی کدکنی در توصیف نثر او می‌نوسد: «در قلمرو نثر معاصر از پخته‌ترین و استوارترین نثرهای قرن اخیر است؛ نثری زنده، پویا با مجموعه متنوعی از ترکیبات و مفردات ساختارهای نحوی جان دار شعر قدما و نثر قدما که از صافی انتخابی هوشیارانه گذشته، به گونه‌ای طبیعی در متن این سادگی و روانی حضور یافته است. با این همه کوچک‌ترین نشانه‌ای از صنعت در آن راه ندارد و نثری شیرین و جذاب است.
نثر او در شیوه‌ خاص خودش یعنی نثر باستان‌گرای غیر مصنوع با آگاهی از امکانات نثر قدمایی، عالی‌ترین نمونه‌ نثر فارسی معاصر است.

[۲۹] شفیعی کدکنی، محمدرضا، کلک، ص۹- ۱۶.

» دکتر حسین خطیبی درباره‌ شیوه‌ نثر او علاوه بر ذکر جذابیت و شیوایی و سرمشق بودن اشاره می‌کند. «عبارت او از حیث کوتاهی و به هم پیوستگی جمل و دوری از حشو و زواید سادگی و روانی…. چنان‌که دانه‌ ریگ در قعر آن بتوان شمرد و بیضه‌ ماهی از فراز آن بتوان دید.

[۳۰] خطیبی، حسین، یادی از استادم، کلک، ص۲۰۶.

دکتر زرین‌کوب و دشتی

[۳۱] خطیبی، حسین، یادی از استادم، کلک، ص۲۱۶.

و دیگران بر این نکات تاکید داشته‌اند. در مجموع می‌توان گفت، احمد بهمنیار و سعید نفیسی و فروزانفر از بنیان‌گذاران نثر دانشگاهی هستند.

نمونه‌ای از نثر استاد

نمونه‌ای از نثر استاد را با عنوان درس املا ـ که تلخیص و گزیده‌ آن است ـ با هم می‌خوانیم:
درس املا
یکی از مشکلاتی که در دبستان‌ها و دبیرستان‌ها بدان بر می‌خوریم و پیوسته در آن مناظره و بحث می‌رود، املا و طرز نوشتن کلمات است که از محیط مدرسه به خارج هم سرایت کرده و بعضی اوقات در میانه‌ فضلا و کسانی که دوستدار انتساب به فضل و فضلا می‌باشند هم مورد بحث واقع می‌شود و آن را بعضی بدی خط می‌دانند و به عقیده‌ یک دسته تنها سبب آن بی‌دانشی نویسنده و عدم اطلاع اوست. چندان‌که اگر در بسیاری از علوم و فنون مهارت داشته و به فکر توانای خود معضلات فنی را گشوده و حل کرده باشد ولی مثلاً تمنا را با یا ننویسد، می‌گویند هیچ نمی‌داند و از هیچ حقیقتی آگاهی ندارد.
معلمان و آموزگاران ـ که با طبقه‌ محصلین و دانش آموزان سر و کار دارند، به خوبی از این اشکال باخبرند، زیرا دامنه‌ اشتباه املایی به حدی وسیع است که به کلمات فارسی مشهود و متداول هم سرایت کرده و غلط نوشته می‌شود. به گمان بنده یکی از علل عمده‌ این گونه اشتباهات طرز تدریس املا و عقیده‌ برخی از ما باشد که پندارند هرگاه از نوادر لغت و مفردات غریب که به گوش محصلین نخورده و حتی بیشتر فضلا هم در کتابی نخوانده یا از کسی نشنیده باشند، عبارتی چند مرتب ساخته بر محصلین املا کنند، خدمتی به زبان فارسی کرده و نویسندگان را از ارتکاب غلط رهایی بخشیده و قوه ادبی محصلین را بیشتر کرده‌اند ـ این اشتباه است ـ زیرا اگر هم یکی از دانش آموزان روی سختی و تکلف به پاس حرمت آموزگار ـ که در کیش خرد و آئین عقل واجب است ـ آن کلمات ناهموار و زننده را فرا گیرد و درست بنویسد، چون در گفت‌وگوی روزانه بدان‌ها نیازمند نمی‌شود و در کتب فصحا و بزرگان پیشین هم امثال آن لغات را کم‌تر می‌بیند، همین که روزگار دانش آموزی او به انجام رسید یا از آن اتاق به اتاق دیگر رفت و در خدمت آموزگاران دیگر به اکتساب فضیلت پرداخت، همه‌ آن نوادر ا زیاد وی خواهد رفت و جز وحشت و نفرت از درس املا یادگاری از ایام گذشته نخواهد داشت. به خاطر دارم چند سال پیش در یکی از خیابان‌های شهر می‌گذشتم یکی از دبستانیان پیش آمد و از بنده پرسید (توقل) به چه معنی است؟ تعجحب کردم که این خردسال نوآموز این لغت غیر مانوس اجنبی را که بادیه‌نشینان نجد و حجاز هم شاید استعمال نکنند، از کجا آموخته است. پرسیدم این کلمه را کجا خوانده‌اید؟ نوشته‌ای از کیف خود بیرون آورد. گرفتم و خواندم. عبارتی چند بی‌مزه دیدم که چون برگ خزان رسیده بی آب و رونق مانده و از دورترین لغت‌های عربی که سال‌ها پیش ادبا از استعمال آن در نظم و نثر چشم پوشیده‌اند، ترکیب یافته بود و لفظ توقل را بدین طریق آورده بودند «مرد بلند همت که رائد عزیمت در پیش دارد، به توقل قلل معالی نائل آید.» و معلوم شد این نوشته یکی از دروس املاست.
ارباب نظر و اهل بینش می‌دانند که آشنایی به تلفظ و املای این‌گونه کلکات برای هیچ یک ازن و عهدان دبستان‌ها و دبیرستان‌ها ضرورت ندارد بلکه مضر است و جز خراشیدن گوش و رنجه کردن زیاد در شنیدن و گفتن نتیجه‌ای نمی‌دهد و هرگز فضلا و ادبای متخصص ـ تا چه رسد به دیگران ـ به امثال این کلمات حاجتمند نخواهند شد.
وقتی در دبیرستان‌ها معمول شده بود که برای املا قطعاتی از تاریخ معجم و وصاف و نفثه‌المصدور و نظایر آن انتخاب می‌کردند و بنده هم یکی از پیروان این طریقه بودم و از خبط و خطای خود به کلی غفلت داشتم و به خیالم که کاری سودمند می‌کنم و از چند سال پیش به این طرف ملتفت شدم که این رویه علاوه بر نداشتن نفع، ضرر بسیار هم دارد. این‌گونه لغت‌ها قطع نظر از زنندگی دشوار تلفظ چون در محاوره به کار نمی‌رود، به خاطر هیچ‌یک از دانش‌جویان نخواهد ماند و کوشش آموزندگان بیهوده خواهد بود و هرگاه یکی از محصلین سعی کند که هر چه در ایام تحصیل آموخته از یاد نبرد و هر وقت نوشتن و گفتن آن کلمات را در ضمن الفاظ نرم و خوش آهنگ زبان فارسی بگنجاند، گذشته از آن‌که شنودگان به چشم تعجب و حیرت در وی خواهند نگریست، مشتی لغات نا زیبا را که نقاد روزگار به گوشه‌ای افکنده و مانند زرناسره از رواج افکنده، رایج خواهد ساخت.
علاوه بر این دیده شده که بسیاری از دانش آموزان دبستان‌ها یا دبیرستان‌ها در نوشتن الفاظ ساده‌ فارسی یا عربی متداول اشتباه می‌کنند. به نظر من سهل‌ترین و مفیدترین راه برای املا و درست نوشتن آن است که آموزگاران گران مایه و دل بستگان عظمت ایران و شیفتگان زبان پارسی، لغات متداول فارسی و عربی را که مورد احتیاج روزانه‌ هر ایرانی است ـ با رعایت مهم و اهم املا کنند تا بتوانند از نو ساختن الفاظی که دست فرسود حوادث گردیده و زبان امروزی ما بدان نیازمند نیست، خودداری کنند.

[۳۲] زرین‌کوب، عبدالحسین، تجدید عهد با خاطره استاد، مجموعه مقالات، ص۴۱- ۴۶.

شعر استاد فروزانفر

فروزانفر شعر نیز می‌سرود و مجموعه‌ اشعار او به چاپ رسیده است. او از همان ایام جوانی شعر می‌گفت و قصاید غرای او زبانزد بود.
احمدعلی رجایی

[۳۳] رجایی، احمدعلی، درباره استاد فروزانفر، ص۱۸.

شعر فروزانفر را زائیده‌ دو چیز می‌داند؛ یکی ذوق فطری و دوم لطایف اکتسابی.
دکتر شفیعی کدکنیشعر او در ردیف رشید یاسمی، فرخ، صو. رتگر و یغمایی و بل گامی فراتر از آن‌ها می‌داند اما دلیل عدم شهرت او به شاعری را، جنبه‌ای تحقیقاتی و عدم حضور در مطبوعات و چاپ نکردن اشعار می‌داند. فروزانفر خود پیوسته از این عقب ماندگی در شعر در شکوه بود.
اما دکتر زرین‌کوبمعتقد بود او شاعری را در دون شآن خود می‌دید و از طرفی زندگی مخاطره‌آمیز بهار و زندگی طفیلی گونه‌ ادیب پیشاوری او را از پیشه کردن شعر باز می‌داشت و در حد یک تفنن به آن می‌نگریست.
دکتر حمیدی

[۳۴] حمیدی شیرازی، مهد

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.