پاورپوینت محمد اولجایتو
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت محمد اولجایتو دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت محمد اولجایتو،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت محمد اولجایتو :
محمد خدابنده اولجایتو
اولْجایْتو، یا اُلجایتو، سلطان غیاثالدین محمد خدابنده (۶۸۰ – رمضان ۷۱۶ق/۱۲۸۱- دسامبر ۱۳۱۶م)، از فرمانروایان نامدار سلسله ایلخانان ایران بود.
فهرست مندرجات
۱ – مهمترین منبع درباره اولجایتو
۲ – نامگذاری اولجایتو
۳ – زندگینامه
۴ – لشکرکشی اولجایتو
۴.۱ – لشکرکشی به گیلان
۴.۲ – لشکر کشی به هرات
۵ – اصلاحات در دستگاه دیوانی
۶ – اواخر پادشاهی اولجایتو
۷ – وفات
۸ – پیمان صلح با مغولان
۹ – روابط اولجایتو با آلتین اردو
۱۰ – بزرگترین دشمن ایلخانان
۱۱ – اتحاد با اروپا
۱۲ – روابط با امپراتور روم شرقی
۱۳ – مذهب اولجایتو
۱۴ – پایبندی به احکام شریعت
۱۵ – تلاش برای آبادانی
۱۶ – برخی بزرگان دوران اولجایتو
۱۷ – فهرست منابع
۱۸ – پانویس
۱۹ – منبع
مهمترین منبع درباره اولجایتو
مهمترین منبع درباره اولجایتو کتاب تاریخ اولجایتو، نوشته ابوالقاسم کاشانی (ه م)، مورخ معاصر اوست که خود منبع مورخان بعدی، به ویژه حافظ ابرو در ذیل جامع التواریخ به شمار میآید. همچنین تاریخ وصاف به عنوان منبعی مستقل و در کنار تاریخ اولجایتو از اهمیت بسزایی برخوردار است. از میان مورخان عرب، گزارشهای ابن دواداری (ه م)، مورخ مصری معاصر ایلخانان قابل توجه است.
نامگذاری اولجایتو
به هر حال به گفته ابوالقاسم کاشانی
[۱] ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو، ج۱، ص۱۷- ۱۸، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش.
او را نخست «اولجایبوقا» و سپس «ماتمودار» و سرانجام «خربنده» نامیدند.
[۲] حافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ج۱، ص۶۶، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۳] دولتشاه سمرقندی، تذکره الشعراء، ج۱، ص۲۱۷، به کوشش ادوارد براون، لیدن، ۱۳۱۸ق/۱۹۰۰م.
[۴] ابن بطوطه، رحله، ج۱، ص۱۷۳، به کوشش محمد عبدالمنعم عریان، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
بلوشه مصحح بخشی از جامع التواریخ، خربنده را شکل دیگر «خوربندا» یا «قوربندای» مغولی به معنای سومی (پسر سوم) دانسته است.
[۵] موسوی، مصطفی و محمد روشن، تعلیقات بر جامع التواریخ، ج۳، ص۲۰۲۳.
به گفته رشیدالدین فضلالله،
[۶] رشیدالدین فضل الله، جامع التواریخ، ج۱، ص۶ -۷، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
برای پوشاندن زشتی این نام به حساب جُمّل پناه برده، و از این نام، معنی «سایه خاص آفریننده» را بر آوردهاند. به هر حال خربنده را پس از آنکه بر تخت نشست، اولجایتو (مرکب است از دو جزء مغولی «اولجای» یعنی نیک بختی و «تو» که نشانه مالکیت و نسبت، یعنی دارای نیک بختی،
[۷] Doerfer، G، ج۱، ص۱۷۴، T O rkische und mongolische Elemente im Neupersischen، Wiesbaden، ۱۹۶۳.
و سپس اولجایتو را سلطان محمد خدابنده خواندند.
[۸] حافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ج۱، ص۶۶، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، ۱۳۵۰ش.
زندگینامه
اولجایتو دومین یا سومین پسر ارغون خان (ه م) از اروک خاتون در جایی میان مرو و سرخس زاده شد.
[۹] ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو، ج۱، ص۷_ ۱۶، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش.
[۱۰] رشیدالدین فضل الله، جامع التواریخ، ج۲، ص۱۱۵۳، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۱۱] حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۶۰۶، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۲ش.
اولجایتو در ۶۸۲ق/۱۲۸۳م همراه برادرش غازان از سوی پدر به فرمانروایی خراسان گمارده شد و امیر نوروز مقام اتابکی آن دو را بر عهده گرفت.
[۱۲] ابوالفدا، المختصر فی اخبار البشر، ج۷، ص۲۳، بیروت، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
[۱۳] مقریزی، احمد، السلوک، ج۱، ص۷۱۴، به کوشش محمد مصطفیزیاده، قاهره، ۱۹۴۱م.
در زمان فرمانروایی غازان (۶۹۴ -۷۰۲ق)، بنابر سنت ایلخانان، اولجایتو در مقام ولایت عهدی، امارت خراسان یافت
[۱۴] ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو، ج۱، ص۱۰، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش.
[۱۵] حافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ج۱، ص۶۳، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، ۱۳۵۰ش.
و در آنجا، در سرکوب امرای شورشی ترک و شاهزادگان مغولی رقیب، کفایت نشان داد.
[۱۶] بناکتی، داوود، تاریخ، ج۱، ص۱۸، به کوشش جعفر شعار، تهران، ۱۳۴۸ش.
چون غازان درگذشت (شوال ۷۰۳/ مه ۱۳۰۴)، اولجایتو به تدبیر امیر مولای و پیش از آنکه خبر مرگ ایلخان را آشکار کند، دو تن از مدعیان و مخالفان احتمالی خود را از میان برداشت. اولجایتو در ۱۵ ذیحجه /۱۹ ژوئیه همان سال بیمنازعی در اوجان بر تخت نشست.سپس سعدالدین و رشیدالدین فضل الله را در وزارت ابقا کرد و قتلغشاه را به مقام امیرالامرایی برگمارد.
[۱۷] بناکتی، داوود، تاریخ، به کوشش جعفر شعار، تهران، ۱۳۴۸ش.
[۱۸] حافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ج۱، ص۶۳ – ۶۶، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۱۹] ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو، ج۱، ص۲۸- ۲۹، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش.
[۲۰] وصاف، تاریخ، ج۱، ص۴۷۱-۴۷۲، بمبئی، ۱۲۶۹ق.
لشکرکشی اولجایتو
اولجایتو نیز مانند بیشتر فرمانروایان سلف مجبور بود برای استقرار نفوذ و سلطه خودگردنکشان را فروکوبد.
لشکرکشی به گیلان
نخستین و مهمترین لشکرکشی او در ۷۰۶ق/۱۳۰۶م برضد امرای شورشی در گیلان رخ داد که به سبب کوههای بلند و بیشههای انبوه و راههای سخت پس از ۵۰ سال هنوز به فرمانبرداری از ایلخانان گردن ننهاده بودند. بدین منظور، وی امیر چوپان را از راه اردبیل، قتلغ شاه را از طریق خلخال، و طغان و مؤمن را از راه قزوین بدان سو فرستاد و سرانجام خود نیز از سوی طارم به راه افتاد. امیر چوپان امرای آستارا و کسگر را فرمانبردار ساخت و در میانه راه به ایلخان پیوست. طغان و مؤمن در جنوب گیلان به پیروزیهایی دست یافتند و اولجایتو نیز بر لاهیجان چیره شد. اما قتلغ شاه به دست گیلانیان مقتول شد و اولجایتو پس از هجوم سراسری آنها را به اطاعت واداشت. این منطقه از آن پس خراجگزار ایلخانان شد.
[۲۱] ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو، ج۱، ص۵۹ -۷۱، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش.
[۲۲] حافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ج۱، ص۶۹ -۷۶، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۲۳] اشپولر، برتولد، تاریخ مغول در ایران، ج۱، ص۱۱۴- ۱۱۵، به کوشش محمود میرآفتاب، تهران، ۱۳۵۱ش.
ابن دواداری به نقل از یکی از جنگجویان گیلانی آورده است که گیلانیان سپاه قتلغشاه و امیر چوپان را محاصره کردند و بسیاری را کشتند.
[۲۴] ابن دواداری، ابوبکر، کنز الدرر، ج۹، ص۱۴۹- ۱۵۰، به کوششهانس رومر، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰م.
لشکر کشی به هرات
پس از جنگ گیلان در همین سال، اوضاع هرات در شرق قلمرو ایلخانان، اولجایتو را سخت نگران کرد، زیرا ملک فخرالدین کرت که پیشتر با اولجایتو نزاع داشت، هنوز برای ابراز وفاداری نزد ایلخان نیامده بود. از اینرو، ایلخان سپاهی به فرماندهی امیر دانشمند بهادر بدانجا فرستاد. با آنکه کار به صلح انجامید، ولی در داخل هرات غوریان و سجزیان و هرویان بر دانشمند هجوم بردند و خود او و بسیاری از مردانش را کشتند. اولجایتو نیز امیر یساول را بدانجا فرستاد. در این میان فخرالدین درگذشت و نایب او محمد سام تسلیم شد.
[۲۵] حافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ج۱، ص۷۷- ۹۵، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۲۶] هروی، سیف، تاریخ نامه هرات، ج۱، ص۵۰۳، به کوشش محمد زبیر صدیق، کلکته، ۱۳۶۲ق/۱۹۴۳م.
[۲۷] اسفزاری، محمد، روضات الجنات، ج۱، ص۴۴۲- ۴۴۹، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، ۱۳۳۸ش.
اصلاحات در دستگاه دیوانی
اولجایتو چندان درگیر این جنگها و سرکوب شورشها نبود؛ از همینرو، اصلاحاتی که غازانخان در دستگاه دیوانی آغاز کرده بود و نقطه عطفی در تاریخ این سلسله به شمار میرفت، ادامه یافت. اولجایتو از آغاز حکمرانی، فرمان داد که همه یاساهایی که از سوی برادرش غازان صادر شده، از هر گونه تحریف مصون بماند و نیز رشیدالدین فضل الله، وزیر پر آوازه غازان را که تدبیرهای او موجد این اصلاحات بود، در سراسر حکومت خویش به خدمت گرفت
[۲۸] وصاف، تاریخ، ج۱، ص۴۷۱، بمبئی، ۱۲۶۹ق.
و چون دستهای از بدخواهان خواجه در ۷۰۵ق/۱۳۰۵م نزد ایلخان به سعایت از او و سعدالدین پرداختند، ایلخان به تحقیق پرداخت و سخنچینان را به سختی گوشمال داد.
[۲۹] وصاف، تاریخ، ج۱، ص۴۹۷، بمبئی، ۱۲۶۹ق.
با اینهمه، در ۷۱۱ق/۱۳۱۱م میان رشیدالدین و سعدالدین اختلاف افتاد و کار به طرد و قتل سعدالدین انجامید. جانشین او تاجالدین علیشاه که مقرب ایلخان بود و با رشیدالدین نیز روابط حسنه داشت، چندی بعد به دشمنی برخاست و کار چندان بالا گرفت که امور دیوانی به دو حوزه جداگانه، هر یک زیر نظر یکی از دو وزیر، تقسیم شد. نیز قتل رشیدالدین در ایام ابوسعید بهادرخان به کوشش و تفتین تاجالدین صورت پذیرفت.
[۳۰] ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو، ج۱، ص۱۲۱-۱۳۴، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش.
[۳۱] حافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ج۱، ص۹۵ -۱۰۰، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۳۲] حافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ج۱، ص۱۱۶- ۱۱۸، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۳۳] حافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ج۱، ص۱۲۶- ۱۲۸، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۳۴] Boyle، J A، ج۱، ص۴۰۰_ ۴۰۵، X Dynastic and Political History of the Kh ns n، The Cambridge History of Iran، Cambridge، ۱۹۶۸، vol V.
اواخر پادشاهی اولجایتو
در اواخر پادشاهی اولجایتو، ولایاتی در شرق، غرب و جنوب قلمرو ایلخانان دچار آشوب و باعث دل مشغولی ایلخان شد. کشمکش در شرق از زمانی آغاز شد که ایلخان کوشید با استفاده از اختلافهای داخلی نکودریان، در حوالی شاپورقان کنار رود سند، قدرت خود را توسعه دهد. تیمور گورکانی با موافقت اولجایتو و همراهی لشکر خراسان، داوود خواجه امیر نکودری را بشکست و به آن سوی جیحون براند (۷۱۲ق). اما امیر نکودری در ماوراءالنهر با ایسن بوقا جغتایی و برادرش کبک و یساور (ییسور)، نواده بایدو، متحد شد و همه به خراسان تاختند و پس از غارت نواحی آنجا بازگشتند.
[۳۵] ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو، ج۱، ص۱۵۲-۱۵۳، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش.
[۳۶] حافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ج۱، ص۱۰۶-۱۱۱، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، ۱۳۵۰ش.
در همان ایام عزالدین بن جمالالدین ابراهیم سواحلی عامل فارس، پس از پرداخت اموالی هنگفت به ایلخان دست به مصادره اموال مردم در شیراز زد و سر به عصیان برداشت، ولی اندکی بعد از پیش سپاه ایلخان گریخت و به هرمز رفت.
[۳۷] ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو، ج۱، ص۱۵۴-۱۵۶، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش.
سال بعد نیز قرامانیان در آسیای صغیر بر ایلخان شوریدند و مدت کوتاهی بر قونیه و ملطیه به استقلال فرمان راندند تا امیر چوپان آنها را سرکوب کرد.
[۳۸] ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو، ج۱، ص۱۶۶-۱۷۰، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش.
[۳۹] اشپولر، برتولد، تاریخ مغول در ایران، ج۱، ص۱۱۹، به کوشش محمود میرآفتاب، تهران، ۱۳۵۱ش.
وفات
اولجایتو در ۳۶ سالگی در سلطانیه درگذشت.
[۴۰] ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو، ج۱، ص۲۲۲، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش.
[۴۱] وصاف، تاریخ، ج۱، ص۶۱۷، بمبئی، ۱۲۶۹ق.
[۴۲] حافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ج۱، ص۱۹، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، ۱۳۵۰ش.
گفتهاند که مرگ او بر اثر زهری بود که عزالدین ابراهیم پسر خواجه رشیدالدین به اشاره پدر به ایلخان خورانده بود و خواجه و پسرش نیز به همین اتهام کشته شدند.
[۴۳] حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۶۱۳، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۴۴] حافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ج۱، ص۱۲۶- ۱۲۹، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، ۱۳۵۰ش.
پیکر اولجایتو در آرامگاهی در قلعه سلطانیه که خود در زمان حیات به ساختن آن فرمان داده بود، به خاک سپرده شد؛ سپس بنا به وصیت او، پسرش ابوسعید، بر تخت نشست.
[۴۵] حافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ج۱، ص۶۷ – ۶۹، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۴۶] حافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ج۱، ص۱۱۹، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، ۱۳۵۰ش.
پیمان صلح با مغولان
پس از مرگ قوبیلای قاآن، خان بزرگ مغول در ۶۹۳ق/۱۲۹۴م، نظارت عالیه این خانات بر سراسر قلمرو تیرههای مختلف حکام مغول روی به ضعف نهاد. اندکی پس از جلوس اولجایتو فرستادگان برخی از فرمانروایان مغول نزد او آمدند و پیمانی بستند مبنی بر آنکه از کشمکش با یکدیگر دوری کنند و کاروانهای بازرگانی آزادانه در سراسر قلمرو مغولان به فعالیت بپردازند.
[۴۷] وصاف، تاریخ، ج۱، ص۴۷۵-۴۷۶، بمبئی، ۱۲۶۹ق.
[۴۸] Boyle، J A، ج۱، ص۳۹۸_ ۳۹۹، X Dynastic and Political History of the Kh ns n، The Cambridge History of Iran، Cambridge، ۱۹۶۸، vol V.
این پیمان برای اولجایتو چنان مهم بود که آن را به وسیله هیاتهایی به اطلاع فیلیپ چهارم پادشاه فرانسه و ادوارد اول پادشاه انگلستان رساند.
[۴۹] اشپولر، برتولد، تاریخ مغول در ایران، ج۱، ص۱۱۳، به کوشش محمود میرآفتاب، تهران، ۱۳۵۱ش.
گویا در همین زمان، قاآن برای اولجایتو نشان حکومت فرستاد.
[۵۰] اشپولر، برتولد، تاریخ مغول در ایران، ج۱، ص۲۷۱، به کوشش محمود میرآفتاب، تهران، ۱۳۵۱ش.
اما طرح اتحاد شاخههای مختلف دودمان چنگیزی، هرگز عملی نشد. آتش جنگهای داخلی میان آنان روشن شد و از آن جمله هجوم برخی از امرای مغول به ماوراءالنهر و نکودریان به خراسان در ۷۱۲ق بود که میخواستند تا طوس پیش روند، ولی در برابر تهدید قاآن عقب نشستند. پس از آن میان همین امرا نیز اختلاف افتاد.
روابط اولجایتو با آلتین اردو
روابط اولجایتو با خان اردوی زرین یا آلتین اردو (ه م) در دشت قپچاق، در آغاز دوستانه بود.
[۵۱] ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو، ج۱، ص۴۲، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش.
[۵۲] ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو، ج۱، ص۸۹، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش.
اما ازبک خان (ه م) جانشین توقتا، ادعای پیشین خانات آلتین اردو را که اران و آذربایجان را بخشی از قلمرو خود میپنداشتند، تجدید کرد؛ به خصوص در اواخر حیات اولجایتو روابط او با خان اردوی زرین سخت رو به تیرگی نهاد. در ۷۱۵ق/۱۳۱۵م، بابا اغول از اردوی زرین پس از آنکه خوارزم را به باد غارت داد، به اولجایتو پناه برد و بدینسان، میان ایلخان ایران و ازبک، بدگمانی پدید آمد، ولی سرانجام بابا اغول به فرمان اولجایتو به قتل رسید و روابط او با ازبک رو به بهبود نهاد.
[۵۳] ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۶، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش.
بزرگترین دشمن ایلخانان
بزرگترین دشمن ایلخانان ایران در این عصر مملوکان مصر بودند. اولجایتو در اوایل فرمانروایی کوشید تا روابط دوستانه با آنان برقرار کند
[۵۴] ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو، ج۱، ص۴۸، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش.
[۵۵] مقریزی، احمد، السلوک، ج۱، ص۹۵۴، به کوشش محمد مصطفیزیاده، قاهره، ۱۹۴۱م.
[۵۶] مقریزی، احمد، السلوک، ج۲، ص۶ -۷، به کوشش محمد مصطفیزیاده، قاهره، ۱۹۴۱م.
و طی نامهای که در تاریخ وصاف
[۵۷] وصاف، تاریخ، ج۱، ص ۴۷۲، بمبئی، ۱۲۶۹ق.
آمده، به وعد و وعید پیش آمد. این کار باعث شد نوقتا، خان اردوی زرین در تحریک سلطان مصر به یورش به قلمرو ایلخانان توفیقی نیابد. تنها لشکرکشی اولجایتو به قلمرو مملوکان، در ۷۱۲ق/۱۳۱۲م روی داد. در این سال ملکالناصر محمد بن قلاوون به قتل مخالفان خود دست گشود و قراسنقر حاکم دمشق، جمالالدین افرم، والی حلب و بعضی دیگر از امرای شام به اولجایتو پناه بردند و او را به لشکرکشی به شام واداشتند. به روایت منابع ایرانی اولجایتو به رحبه لشکر کشید و قلعه آنجا را گشود و به بغداد بازگشت،
[۵۸] ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو، ج۱، ص۱۳۶-۱۴۳، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش.
[۵۹] حافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ج۱، ص۹۵، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۶۰] حافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ج۱، ص۱۰۴- ۱۰۵، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۶۱] وصاف، تاریخ، ج۱، ص۵۵۲ – ۵۵۵، بمبئی، ۱۲۶۹ق.
اما به روایت ابوالفدا
[۶۲] ابوالفدا، المختصر فی اخبار البشر، ج۷، ص۸۲ -۸۳، بیروت، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
– که خود در آن زمان والی حماه بود – اولجایتو به سبب پایداری مدافعان و نیز قحطی، کار محاصره قلعه را پس از یک ماه رها کرد.
[۶۳] ابن دواداری، ابوبکر، کنز الدرر، ج۹، ص۲۴۵، به کوششهانس رومر، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰م.
اتحاد با اروپا
ایلخانان ایران، از همان آغاز فرمانروایی برای مقابله با ممالیک مصر میکوشیدند تا با پادشاهان مسیحی اروپا متحد شوند. اولجایتو نیز همین شیوه پدرش ارغون و برادرش غازان را پی گرفت و در آغاز حکومت، دو سفیر نزد پاپ کلمان پنجم، فیلیپ لوبل، پادشاه فرانسه و ادوارد دوم، پادشاه انگلستان فرستاد. ایلخان در نامهای به فیلیپ لوبل که در ۷۰۴ق/۱۳۰۴م از اوجان نوشته شده، از او خواسته که بر ضد دشمن مشترک، یعنی ممالیک مصر متحد شوند و تاکید میکند که اختلافهای خود را با شاهزادگان دیگر مغول کنار نهاده است. از پاسخ فیلیپ لوبل به این نامه، آگاهی در دست نیست.
[۶۴] Howorth، H H، ج۳، ص۵۷۳_ ۵۷۵، History of the Mongols، London، ۱۸۸۸.
[۶۵] Boyle، J A، ج۱، ص۳۹۹، X Dynastic and Political History of the Kh ns n، The Cambridge History of Iran، Cambridge، ۱۹۶۸، vol V.
[۶۶] جوادی، حسن، «ایران از دیده سیاحان اروپایی در دوره ایلخانان»، ج۱، ص۳۶-۳۷، بررسیهای تاریخی، تهران، ۱۳۵۱ش، س ۷، شم ۴.
اما ادوارد دوم، پادشاه انگلستان که مقارن ورود سفیران ایلخان به پادشاهی نشسته بود، دو نامه یکی در ۱۷ جمادیالاول ۷۰۷ق/۱۶ اکتبر ۱۳۰۷م و دیگری در ۴ جمادیالاخر/ ۳۱ نوامبر همان سال به ایلخان نوشت. پاپ کلمان پنجم نیز در نامهای که در ۶ رمضان ۷۰۷ق/۱ مارس ۱۳۰۸م به اولجایتو نوشت، از وی خواست هنگام ورود جنگجویان مسیحی به ارمنستان، اسب و آذوقه در اختیار آنان گذارد و خود با صد هزار سوار آنان را در تسخیر ارض مقدس یاری رساند.
[۶۷] Howorth، H H، ج۳، ص۵۷۵_ ۵۷۶، History of the Mongols، London، ۱۸۸۸.
از این نامهها پیداست که اروپای مسیحی تصور درستی از اوضاع شرق، به ویژه ایلخانان ایران و گرایشهای دینی آنها نداشتند؛ چه، گویا گمان میکردند که اولجایتو مسیحی است و در ترویج دین مسیح میکوشد، حال آنکه او خود را چنان مسلمانی میپنداشت که مصریان مسلمان را به سستی در ایمان متهم میکرد و همو در ۷۱۴ق/۱۳۱۴م به قتل ۳ راهب در تبریز و ارزنجان فرمان داد.
[۶۸] اشپولر، برتولد، تاریخ مغول در ایران، ج۱، ص۲۳۵-۲۳۶، به کوشش محمود میرآفتاب، تهران، ۱۳۵۱ش.
تصور اروپاییان از مغولان ایران بیشتر بر گزارش یک شاهزاده فراری ارمنی متکی بود به نام هیتون۱ که کتابی به نام «تاریخ سرزمینهای شرقی» مشحون از اخبار نادرست و مبالغهآمیز نوشت
[۶۹] اشپولر، برتولد، تاریخ مغول در ایران، ج۱، ص۲۳۴- ۲۳۵، به کوشش محمود میرآفتاب، تهران، ۱۳۵۱ش.
[۷۰] Howorth، H H، ج۳، ص۵۷۷_ ۵۷۹، History of the Mongols، London، ۱۸۸۸.
به هر حال اتحاد اولجایتو با دولتهای مسیحی اروپایی هرگز تحقق نیافت.
[۷۱] اشپولر، برتولد، تاریخ مغول در ایران، به کوشش محمود میرآفتاب، تهران، ۱۳۵۱ش.
[۷۲] Richard، J، ج۱، ص۵۰، X European Voyages in the Indian Ocean and Caspian Sea n، Iran، London، ۱۹۶۷، vol V.
روابط با امپراتور روم شرقی
اولجایتو با اندرونیکوس دوم، امپراتور روم شرقی روابط دوستانه داشت و امپراتور برای حفظ قلمرو خود از یورشهای ترکمانان آسیای صغیر و کیلیکیه، با ایلخان ایران پیمان اتحاد بست و خواهر خود، مریم را بدو به زنی داد. اولجایتو نیز برای مقابله با حاکمان ترک آناتولی، ۳۰ هزار سپاهی به مرزهای غربی آسیای صغیر روانه کرد؛ با اینهمه، ترکان به تدریج قلمرو خود را گسترش دادند.
[۷۳] Howorth، H H، ج۳، ص۵۷۹، History of the Mongols، London، ۱۸۸۸.
[۷۴] اشپولر، برتولد، تاریخ مغول در ایران، ج۱، ص۱۱۳، به کوشش محمود میرآفتاب، تهران، ۱۳۵۱ش.
[۷۵] گروسه، رنه، امپراتوری صحرانوردان، ج۱، ص۶۳۰ -۶۳۱، به کوشش عبدالحسین میکده، تهران، ۱۳۵۳ش.
مذهب اولجایتو
اولجایتو در کودکی، به دست مادر مسیحی خود اروک خاتون و برای تبرک از پاپ نیکولاوس چهارم، به نام نیکولاوس غسل تعمید داده شد؛ اما او سپس به دین بودایی درآمد
[۷۶] علامه حلی، حسن، نهج الحق، ص۲۹، به کوشش عینالله حسنی ارموی و دیگران، قم، ۱۴۰۷ق.
[۷۷] اشپولر، برتولد، تاریخ مغول در ایران، ج۱، ص۱۹۵، به کوشش محمود میرآفتاب، تهران، ۱۳۵۱ش.
و چون برادرش غازان خان اسلام آورد، او که در این زمان ولیعهد و حکمران خراسان بود، مسلمان شد و مانند برادرش مذهب حنفی اختیار کرد.
[۷۸] ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو،ج۱، ص۹۶، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش.
غازان خان در اواخر عمر به زیارت بارگاه علی (علیهالسلام) به نجف رفت و در همانجا به تشیع گرایش یافت و فرمان داد خطبه به نام «اهل بیت» بخوانند؛ اما پس از درگذشت غازان و جلوس اولجایتو، حنفیان، ایلخان جدید را بر آن داشتند که خطبه و سکه به نام خلفای راشدین کند و از همین زمان، رقابت میان فرقههای مختلف مذهبی در دربار ایلخان بالا گرفت و هر یک میکوشیدند تا اولجایتو را به کیش خود درآورند.
[۷۹] ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو، ج۱، ص۹۰-۹۶، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش.
[۸۰] بیانی، شیرین، دین و دولت در ایران عهد مغول، ج۲، ص۴۸۱-۴۸۲، تهران، ۱۳۷۱ش.
در این میان خواجه رشیدالدین که مذهب شافعی داشت،
[۸۱] حافظ ابرو، عبدالله،
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.