پاورپوینت لمس قرآن


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
9 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت لمس قرآن دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت لمس قرآن،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت لمس قرآن :

دست‌زدن به قرآن

در آموزه‌های دینی، آدابی برای بهره گرفتن از قراءت و مطالعه قرآن بیان شده است. نگهداشت این آداب، در حقیقت، نوعی بزرگداشت آموزه‌های وحی و حفظ و نگهداشت متن اصلی دین دانسته می‌شود.

فهرست مندرجات

۱ – برسی حکم دست زدن به نوشته‌های قرآن بدون وضو
۲ – دو نکته را یاد آور می‌شویم
۳ – مقام فقهی بحث
۳.۱ – نظر مشهور
۴ – ارزیابی دلیلهای جواز مس قرآن
۴.۱ – استناد به آیه شریفه
۴.۱.۱ – شیخ طوسی
۴.۱.۲ – نظر محقق خوانساری
۴.۱.۳ – نظر ابن کثیر
۴.۱.۴ – نظر علامه طباطبایی
۴.۱.۵ – نظر محقق خوانساری درباره مطهرون
۴.۱.۶ – نهی برای تحریم
۴.۲ – فاضل هندی در کشف اللثام
۴.۲.۱ – صاحب مدارک
۴.۲.۲ – صاحب جواهر
۴.۲.۳ – دیدگاه محقق خوانساری
۴.۲.۴ – دیدگاه آیت الله خویی
۴.۲.۵ – استناد به قرآن ناتمام
۴.۳ – استناد به احادیث
۴.۳.۱ – نظر محقق خوانساری
۴.۳.۲ – صیغه نهی برای کراهت
۴.۳.۳ – ناتمام بودن استدلال به روایت
۴.۳.۴ – قائلین ن به کراهت
۴.۳.۵ – ناتمامی تمام روایات
۴.۳.۶ – چهار روایت دیگر
۴.۳.۷ – تنها روایت درخور استناد
۴.۳.۸ – مناقشه محقق خوانساری
۴.۴ – قائلین ن به جواز
۴.۵ – نظر نهایی محقق خوانساری
۴.۶ – میان مشهور فقیهان
۴.۷ – دو پرسش
۴.۸ – بررسی پرسش اول
۴.۸.۱ – تحلیل صاحب جواهر
۴.۸.۲ – درنگ در سخن صاحب جواهر
۴.۸.۳ – مفهوم ‌گسترده هتک و تعظیم
۴.۹ – بررسی پرسش دوم
۴.۹.۱ – نهی از واجب و حرام کردن امور معنوی
۴.۹.۲ – نهی از تکلف
۵ – نظر محقق خوانساری درباره پاره‌ای مسائل فرعی
۵.۱ – بسودن آیه‌های قرآن در لا به لای نوشته‌ها
۵.۲ – تمسک شهید اول به روایت محمد بن مسلم
۵.۳ – بسودن نامهای مقدس
۵.۳.۱ – استناد محقق خوانساری به دو روایت
۵.۳.۲ – تمسک به دلیل لا حرج
۵.۴ – دست زدن کودکان به نبشته قرآن
۵.۴.۱ – نظر محقق خوانساری
۶ – پانویس
۷ – منبع

برسی حکم دست زدن به نوشته‌های قرآن بدون وضو

در مجموعه‌های روایی، مانند: اصول کافی ، آداب آن به شرح آمده است. شماری از آن آداب جنبه فقهی پیدا کرده و به کتابها، نوشته‌ها و گفت و گوهای فقهی راه یافته است، مانند:جایز نبودن آلودن قرآن ، عدم جواز فروش قرآن به کافر و مشرک ، ناروا بودن غلط نگاری واژگان قرآن و از جمله بسودن واژگان قرآن، موضوع بحث قرار گرفته که آیا چنین کاری بدون وضو ، رواست، یا ناروا؟
محقق خوانساری ، برای پاسخ به آن، به بررسی نه چندان گسترده؛ اما استوار و درخور پرداخته است.این پرسش، چندین پرسش دیگر را نیز به دنبال آورده است، از جمله:
حکم بساویدن آیه‌ها و واژگان قرآن در لا به لای کتابها و نگاشته‌ها چیست؟
دست زدن به واژه ( الله ) و نامهای پیامبران -صلی اله علیه و آله – و امامان -علیه السلام – چه حکمی دارد؟
کودکان نابالغ در این باره، تکلیفی دارند یا خیر؟ اولیای ایشان چطور؟
درباره این پرسشها، پاسخ استدلالی و اجتهادی محقق خوانساری در مشارق الشموس، کانون بحث خواهد بود. با این وصف خواهیم کوشید تا دیدگاه‌های دیگر را نیز باز شناسیم؛ هندسه فکری محقق خوانساری، وقتی به درستی تبیین خواهد شد که زوایای این موضوع در ساحت فقه و آرای فقیهان نیز نگریسته شود.

دو نکته را یاد آور می‌شویم

۱. انقلاب اسلامی سبب گشت، قرآن، آیه‌های قرآن و واژه‌های مقدس، نامهای خدا ، پیامبران و امامان -علیه السلام -، در مجله‌ها، روزنامه‌ها، اطلاعیه‌ها، آرمها و … به گونه گسترده در سطح جامعه و میان مردمان نشر یابد. این کار، اگرچه به منظور آشنایی بیش‌تر مردمان خداجوی، با قرآن و حقایق قرآنی و اسلامی انجام گرفته و می‌گیرد، اما این مسأله را در ذهنها پدید آورد که در دسترس قرار گرفتن آیه‌های قرآن و واژگان مقدس و دست زدن افراد به آنها، بدون وضو، در شریعت اسلام امری ناروا و حرام است، چه باید کرد؟ آیا باید از درج و نگارش آنها دست برداشت، یا باید به بررسی دوباره و دقیق و موشکافانه این مسأله در فقه پرداخت و روایات را دید و دیدگاهها را وارسی کرد و به نتیجه درخور رسید چه بسا در این وارسیها و دقتها و باریک اندیشیها، نظریه روایی بسودن خط قرآن را استوار و شایسته دید و برگزید و دست به کار شد و فضای ذهنی جامعه را ساخت و با ژرف بخشی و عقیده به تقدس و جایگاه بلند قرآن و گسترش احترام خردمندانه و عاقلانه به قرآن، جواز بساویدن و دست زدن به واژگان قرآن را اعلام کرد.
در این نوشتار، این مقوله را پی می‌گیریم و آن را از زوایای گوناگون می‌نمایانیم. البته ارائه حکم اجتهادی و صدور فتوا مرتبه‌ای بالاتر از بحث و تحقیق تئوریک درباره موضوع است. پس روشن است که در عمل، هر شخص پیرو حکم و رأی مرجع خود خواهد بود. هدف ما بررسی زمینه‌های فتوایی و روشن گری و نمایاندن استنباطها و قراءتهای ممکن در این مسأله است. در واقع دیدگاه محقق خوانساری را به عنوان راهی روشن و راهگشا، می‌کاویم.
۲. در این جا، از این مقوله سخن به میان خواهد آمد که آیا برای بسودن واژگان قرآن، وضو واجب است، به گونه‌ای که اگر شخص بدون وضو، به آیه‌ها و واژگان قرآن دست بزند، حکمی را فرو نهاده و کار حرامی را انجام داده است، یا در متون اسلامی، دلیل و مستندی برای چنان الزام و تکلیفی یافت نمی‌شود؟
آنان که بسودن واژگان را حرام دانسته‌اند، با استناد به دلیلهایی، می‌خواهند دیدگاه و نظر خود را به کرسی بنشانند اما برابر نظریه محقق خوانساری آن دلیلها از اثبات و تأسیس چنین حکمی ناتوانند. ناتمام دانستن دلیلها به معنای آن است که شریعت در این مورد حکم و تکلیف الزام آور ندارد؛ اما ادب و احترام قرآن اقتضا دارد که شخص مؤمن، با وضو بر واژگان آن دست نهد، جای هیچ سخنی نیست. بنابراین، پسندیده بودنِ تعهد بر وضو به عنوان یک ارزش، نه به عنوان یک حکم، به دید و نظر هیچ یک از فقیهان، نه تنها ردّ نمی‌شود که همواره مورد سفارش بوده و هست؛ اما در این جا سخن از حکم فقهی است که دینداران، ناگزیر از اجرای آنند.

مقام فقهی بحث

فقیهان در دو مقام این مسأله را مطرح کرده‌اند:
نخست در باب (وضو)، آن گاه که خواسته‌اند احکام و یا انگیزه‌ها و سببهای وضو را بیان کنند؛ در چه هنگام وضو واجب و در چه هنگام مستحب است.
دیگر در باب احکام غسل ، که تماس بدن شخص جنب و حائض با خط قرآن را یکی از کارهای حرام برشمرده‌اند.
اگرچه بحث در این دو مقام پیوند تنگاتنگ دارد، ولی در همه انگاره‌ها، حکم آن دو یکسان و برابر نیست؛ در مثل، شماری بسودن واژگان قرآن توسط شخص جُنب و حائض را از کارهای حرام شمرده‌اند، اما وضو گرفتن را واجب ندانسته‌اند. بحث ما در مقام نخست است؛ یعنی کسی که محدث به حدث اصغر می‌باشد، آیا برای او جایز است به واژگان قرآن دست بزند یا جایز نیست. اگر جایز نباشد، حرام است یا مکروه ؟ گروهی آن را حرام و گروهی مکروه و گروهی جایز دانسته‌اند.
محقق خوانساری، در شمار دسته سوم قرار دارد؛ اما پیروی از مشهور را نیکو می‌شمارد:
وجوبه لمسّ خط المصحف الواجب بنذر أو شبهه أو لإصلاح غلط لا یمکن بدونه بناءً علی وجوب الإصلاح فهو مبنی علی تحریم المس علی المحدث بالحدث الاصغر و فیه خلاف.

[۱] مشارق الشموس فی شرح الدروس، محقق خوانساری، ص۱۱، مؤسسه آل البیت.

اگر به نذر ، یا همانند آن و یا برای اصلاح و اشتباه گیری واژگان، بسودن قرآن واجب شده باشد. وضو نیز واجب خواهد بود. این حکم بستگی به آن دارد که بسودن قرآن را بدون وضو حرام بدانیم؛ اما این موضوع مورد اختلاف است.
همان گونه که می‌بینید محور و اساس حکم در این بحث بر آن نهاده می‌شود که آیا بسودن خط قرآن، بدون وضو حرام هست یا خیر؟ اگر پاسخ مثبت باشد آن گاه وضو گرفتن برای دست زدن به نبشته قرآن، واجب شمرده خواهد شد. از نظر محقق خوانساری ، دلیلهایی که در سخنان فقیهان ارائه شده است، تمام و کافی نیستند و نمی‌توان آنها را مستند حکم قرار داد. اکنون شرح سخن:

نظر مشهور

مشهور فقیهان، دست نهادن بر نبشته قرآن را بدون وضو، حرام دانسته و بر این نظر، دلیلهایی اقامه کرده‌اند که از لا به لای سخنان آنان می‌شود فهمید:
۱. شیخ صدوق می‌نویسد: من کان جنباً أو علی غیر وضوء فلا یمس القرآن و جازله ان یمس الورق.

[۲] من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق،ج۱، ص۸۷.

شخصی که جنب یا بدون وضوست، به قرآن دست نزند، و اما دست زدن به برگه‌های قرآن اشکالی ندارد.
شیخ صدوق، این عبارت را از سخن امام -علیه السلام – در فقه الرضا ، برگرفته است که می‌فرماید:و لا تمس القرآن إذ کنت جنباً أو کنت علی غیر وضوء، و مس الأوراق.

[۳] ینابیع الفقهیه، گرد آوری علی اصغر مروارید،ج۱، ص۹، مؤسسه فقه الشیعه، بیروت.

پس در حقیقت شیخ صدوق، برابر روایت فتوا داده است، چنانکه شیوه اوست. در کتابهای فقهی خود:مقنع

[۴] ینابیع الفقهیه، گرد آوری علی اصغر مروارید، ج۱، ص۳۵، مؤسسه فقه الشیعه، بیروت.

و هدایه

[۵] ینابیع الفقهیه، گرد آوری علی اصغر مروارید، ج۱، ص۵۳، مؤسسه فقه الشیعه، بیروت.

بسودن خط قرآن را بدون وضو، جایز ندانسته است.

۲. شیخ طوسی با آن که در أستبصار

[۶] الإستبصار، شیخ طوسی، ج۱، ص۱۱۳ ۱۱۴، دارالتعارف، بیروت.

و مبسوط

[۷] المبسوط، شیخ طوسی، ج۱، ص۲۳، مکتبه المرتضوی.

قائل به کراهت شده است، ولی در خلاف، می‌نویسد: لا یجوز للجُنب و الحائض و المحدث أن یمسّوا المکتوب من القرآن، و لا بأس بأن یمسّوا اطراف أوراق المصحف، و التنزّه عنه أفضل… ما یدل علی انّ نفس الکتابه لا یجوز مسّها قوله تعالی:لا یمسّه الاّ المطهرون.

[۸] خلاف، شیخ طوسی، ج۱، ص ۹۹- ۱۰۰، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین.

برای شخص جنب و حائض و بی وضو ، بِساویدن قرآن جایز نیست؛ اما بسودن حاشیه برگه‌ها اشکال ندارد، اگرچه بهتر است که از آن نیز پرهیز شود… و بر آن دلالت دارد آیه شریفه:…جز دست پاکان به آن نرسد. او برای ثابت کردن این نظر، به دو حدیث و اجماع نیز استناد جسته است.
۳. راوندی در فقه القرآن ، از آیه:(لا یمسّه الا المطهرون) چنین برداشت کرده است.
حظر الله مسّ القرآن مع ارتفاع الطهاره. فان قیل:هذا یلزمکم أن لا تجوزّوا علی من لیس علی الطهاره الصغری ایضا أن یمس القرآن.
قلنا: و کذلک نقول، و انما یجوز أن یمسّ حواشی المصحف و أمّا نفس المکتوب فلا یجوز.

[۹] فقه القرآن، قطب راوندی، تحقیق سید احمد حسینی، ج۱، ص۵۰.

(در این آیه) خدا انسان را از بسودن قرآن بدون طهارت ، پرهیز داده است. اگر گفته شود: از این برداشت استفاده می‌شود که شخص بدون وضو نیز، به واژگان قرآن دست نزند. می‌گوییم: آری چنین است. شخص بی وضو، تنها می‌تواند به حاشیه قرآن دست بزند؛ اما واژگان را خیر.
پس، از نظر راوندی باید جایز نبودن بسودن واژگان قرآن را بدون وضو، مدلول التزامی آیه دانست.
۴. علامه حلّی ، رأی شیخ طوسی (جایز نبودن بسودن واژگان قرآن) را نقل می‌کند و آن را می‌پذیرد و به آیه شریفه لا یمسّه الا المطهرون

[۱۰] مختلف، علامه حلی،ج۱، ص ج۱۳۸ ۱۳۹.

، استناد می‌جوید. و افزودن بر آیه شریفه، به چهار حدیث نیز استناد می‌جوید.
او در تذکره نیز، یکی از احکام شخص بی وضو را پرهیز از بسودن واژگان و نوشته قرآن برشمرده و به آیه شریفه بالا استناد کرده است.

[۱۱] تذکره الفقهاء، علامه حلی،ج۱، ص۱۳۴، مؤسسه آل البیت.

۵. شهید اول می‌نویسد:
یجب الوضوء…و لمسّ کتابه القرآن ان وجب بنذر و شبهه علی الاقرب للآیه، و لقول الصادق -علیه السلام -.

[۱۲] ذکری الشیعه، شهید اول، ج۱، ص۱۹۳، مؤسسه آل البیت.

برای بسودن خط قرآن، باید وضو گرفت. در صورتی که دست زدن به خط قرآن به سبب نذر یا مانند آن واجب شده باشد.
۶. صاحب حدائق ، دست زدن به نوشته قرآن را بر شخص بی وضو حرام دانسته و برای این رأی به آیه :(لا یمسه الا المطهرون) و نیز احادیث تمسک جسته است.

[۱۳] حدائق الناظره، شیخ یوسف بحرانی، ج۲، ص ۱۲۲-۱۲۴، انتشارات اسلامی.

۷. صاحب جواهر ، رأی به حرام بودن را قوی دانسته است. ادعای اجماع را از شیخ طوسی نقل می‌کند و آیه:لا یمسه الا المطهرون) و پاره ای روایات را مورد استناد قرار می‌دهد. مناقشه در دلالت آیه و سند روایات را با وجود شهرت و اجماع کنار می‌نهد و سرانجام حرام بودنِ دست زدن به خط قرآن را بدون وضو، سازوار با بزرگداشت و احترام قرآن می‌داند.
و بذلک کلّه مع المناسبه لتعظیم الکتاب ینقطع الأصل المتمسک به لنفی الحرمه.

[۱۴] جواهر الکلام، محمدحسن نجفی، ج۲، ص ۵۶۱؛ دار احیاء التراث العربی، بیروت.

با وجود دلیل بر حرام بودن دست بی وضو به واژگان قرآن زدن، که با بزرگداشت قرآن سازواری دارد، آن اصل (اباحه) که برای حرام نبودن این کار، بدان تمسک می‌شود، از میان می‌رود.
۸. فقیهان اهل سنت نیز، در این مقوله دو رأی دارند:مشهور از ایشان حرام دانسته و برخی به جایز بودن بساویدن قرآن، بدون وضو، فتوا داده‌اند.
ابن رشد قرطبی ، می‌نویسد:
هل هذه الطهاره (وضوء) شرط فی مسّ المصحف ام لا؟ فذهب مالک و ابوحنیفه والشافعی الی انها شرطٌ فی مس المصحف، و ذهب أهل الظاهر الی أنها لیست بشرط فی ذلک. و السبب فی اختلافهم تردد مفهوم قوله تعالی:لایمسّه الا المطهرون.

[۱۵] بدایه المجتهد، ابن رشد، ج۱، ص۴۱، بیروت.

ابن قدامه در المغنی، رأی تردد جایز بودن دست زدن به واژگان قرآن را از داود دانسته و عقیده دارد که داود برای این رأی به مضمون حدیثی از پیامبر -صلی اله علیه و آله -، استناد جسته است اما قدامه در دلالت آن بر جواز، مناقشه می‌کند.

[۱۶] المغنی، ابن قدامه، همراه با شرح الکبیر، ج۱، ص۱۳۷، بیروت.

تفاوت میان فقیهان شیعه و اهل سنت در آن است که در فقه شیعه ، خط و واژگان قرآن موضوع حکم است، ولی در فقه اهل سنت، قرآن به عنوان کتاب، دست زدن به آن حرام یا جایز دانسته می‌شود.
همان گونه که می‌بینید سخنان کسانی که به حرام بودن دست بی وضو به قرآن زدن باور دارند، نشان می‌دهد که مهم ترین دلیل ایشان آیه: لا یمسه الاّ المطهرون) است و نیز احادیثی که در ذیل آیه و یا در باب احکام آمده است. البته برخی ادعای اجماع کرده و از بزرگداشت قرآن، به عنوان مستند حرمت یاد کرده اند.

ارزیابی دلیلهای جواز مس قرآن

محقق خوانساری ، با دیده انتقادی به دلالت آیه و احادیث نگریسته است و برداشت و استنباط چنان حکمی را از آن دو، برداشت و استنباطی نادرست می‌داند که در این جا هم درباره استناد به قرآن و هم درباره استناد به احادیث از دید ایشان سخن خواهیم گفت:

استناد به آیه شریفه

استناد به آیه شریفه إنه لقرآن کریم. فی کتاب مکنون. لا یمسه الا المطهرون. تنزیل من رب العالمین.

[۱۷] واقعه/سوره۵۶، آیه ۷۷-۸۰.

آن قرآنی گرانمایه است. اندر دیوانی پوشیده که جز دست پاکان بدان نرسد. فرو فرستاده شده از پیشگاه پروردگار جهانیان است.
این آیه در صورتی بر حرام بودن بسودن واژگان قرآن، بدون وضو، دلالت خواهد داشت که ابتدا سه امر ثابت شود:
۱.ضمیر در لایمسّه به قرآن باز گردد.
۲. مراد از المطهرون طهارت فقهی باشد نه طهارت لغوی.
۳. لایمسّه جمله خبریه به معنای نهی باشد.
در هیچ یک از این سه مقام، صاحب نظران رأی یکسان ندارند.

شیخ طوسی

شیخ طوسی از ابن عباس و مجاهد و برخی دیگر نقل می‌کند که گفته‌اند:لا یمسّ الکتاب الذی فی السماء الا المطهرون من الذنوب و هم الملائکه.

[۱۸] التبیان فی تفسیر القرآن شیخ طوسی، ج۹، ص۵۱۰.

قرآن آسمانی را جز کسانی که از گناه پاکند، دسترسی ندارند و آنان فرشتگانند.
برابر این نقل، ضمیر به (کتاب مکنون) باز می‌گردد، نه به قرآن و مراد از (مطهرون) ملائکه است و جمله خبریه هم، بر ظاهر خودش باقی می‌ماند.
سپس او، نظر کسانی را یادآور می‌شود که برای حرام بودن دست بی وضو به قرآن زدن، به این آیه استدلال کرده‌اند و آن گاه رأی خود را بیان می‌کند. اعتقاد دارد ضمیر به قرآن باز می‌گردد؛ چرا که در آیه بعد یعنی:(تنزیل من رب العالمین)، قرآن وصف شده است، پس در آیه:(لایمسه الا المطهرون) نیز باید ضمیر به قرآن باز گردد. از همین جا همرأیی او با کسانی که نظر به حرام بودن دست بی وضو به قرآن زدن دارند، دانسته می‌شود.

نظر محقق خوانساری

محقق خوانساری ، گویا در اشاره به همین سخن و رأی طوسی است که در تقریر آن می‌نویسد: انّ قوله تعالی بعد هذه الآیه متّصلاً بها (تنزیل من رب العالمین) صفه للقرآن… و قوله سبحانه (کریم) و (فی کتاب مکنون) ایضاً صفه له فینبغی ان یکون (لایمسه) ایضاً صفه له والاّ لم یحسن التوسیط.

[۱۹] مشارق الشموس، ص۱۲.

از آن جا که در آیه پس از (لایمسه…) و دو آیه پس از آن، سخن از وصف قرآن هست، پس سزاوار است که آیه (لایمسُّه…) نیز وصف قرآن باشد وگرنه میان سیاق آیه‌ها از جهت مضمون فاصله می‌افتد و این نیکو نیست.
محقق خوانساری ، دو پاسخ برای این سخن یاد می‌کند: پاسخی از دیگران، ولی آن را درخور نمی‌داند و پاسخی از خود می‌دهد.
او می‌گوید: درست است که اگر ضمیر (لایمسُّه) به قرآن بازنگردد، از جهت مضمون فاصله و واسطه میان آیه‌ها پدید می‌آید، ولی واسطه نامناسب و نابجا نیست که به زیبایی کلام و بلاغت قرآن خلل رساند؛ چه وقتی ضمیر به کتاب باز گردد، در این صورت (لایمسُّه) وابسته‌ای برای صفت (مکنون) خواهد بود و به عنوان تمام کننده‌ای که چگونگی صفت (مکنون) را توصیف می‌کند. در حقیقت، مجموع (مکنون) و (لایمسُّه…) به صورت یک وصف یگانه برای (قرآن) دانسته خواهد شد. پس مفهوم آیه چنین می‌شود:حقیقت قرآن بر کسانی که دل و فکرشان آلوده و ناپاک است، پوشیده می‌ماند.
(مکنون) بودن قرآن، تنها از همین جهت است وگرنه پوشیدگی دیگری ندارد.
این سخن و تفسیر محقق خوانساری، با آنچه در پاره‌ای کتابهای تفسیر یاد شده که مراد از (مطهرون) ملائکه است، کمال وفاق را دارد.

نظر ابن کثیر

ابن کثیر از مفسران بزرگِ دوره صحابیان و دوره تابعین نقل می‌کند که (مطهرون) را فرشتگان دانسته‌اند. اشاره به فرشتگان مطهری است که از قرآن آگاهی دارند و واسطه وحی بر قلب پیامبر -صلی اله علیه و آله – بوده‌اند. در برابر سخن مشرکان که می‌گفتند:این سخنان را شیاطین بر او نازل می‌کنند، خداوند پاسخ می‌گوید: نسخه اصلی قرآن در کتاب فرو بسته و پوشیده‌ای جای دارد که جز فرشتگان کسی دیگر از آن آگاهی و به آن دسترسی ندارد، چنانکه در آیات دیگر نیز به همین مطلب اشاره شده است:
فی صحف مکرّمه، مرفوعه مطهره

[۲۰] عبس/سوره۸۰، آیه۱۳.

( ترجمه و تفسیر قرآن، محمدباقر بهبودی)
این قرآن در نوشته‌های گرانمایه، به دور از دسترس نامحرمان و پاک از آلودگی ناپاکان است.

نظر علامه طباطبایی

علامه طباطبایی ، (لا یمسّه) را صفت برای (کتاب مکنون) می‌داند و اعتقاد دارد که حتی اگر آن را پس از:(کریم) و (مکنون) وصف سوّم قرآن بدانیم، باز منظور قرآنی است که در کتاب مکنون ثبت شده، بسان مضمون این آیه که می‌گوید: قرآن در متن کتاب تکوین نزد خداست:
إنّا جعلناه قرآناً عربیاً لعلکم تعقلون. وانّه فی أمّ الکتاب لدینا لعلی حکیم

[۲۱] زخرف/سوره۴۳، آیه۳.

ما این قرآن را به زبان عرب در آوردیم تا شما بیندیشید. این قرآن در متن کتابِ تکوین که نزد ما محفوظ هست، والا و کاردان است.
ایشان معتقد است: مراد از (مطهرون) کسانی هستند که خداوند نفوس آنان را از پلیدی گناه پاک داشته است و یا بالاتر، کسانی که در سویدای دلشان هیچ آویزه‌ای به غیر خدا وجود ندارد،

[۲۲] المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی،ج۱۹، ص۱۳۷، اعلمی، بیروت.

مانند فرشتگان و انسانهای پاک شده که در این آیه ذکر شده‌اند:
إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً

[۲۳] احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳.

در حدیثی از ابن عباس از پیامبر -صلی اله علیه و آله – نقل شده که فرمود: (انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون) قال:عند الله فی صحف مطهره. (لا یمسّه الا المطهرون) قال:المقربون.

[۲۴] تفسیر الدّر المنثور، جلال الدین سیوطی، ج۶، ص۱۶۲.

مراد از:(قرآن کریم در کتابی پوشیده) قرآنی است که در نوشته‌های پاک نزد خدا ثبت است و مراد از:(جز پاکان آن را مس نمی‌کند) نزدیکان و بار یافتگان دستگاه ربوبی است.
روشن است که (مطهرون) اختصاص به ملائکه ندارد، بلکه شخص پیامبر -صلی اله علیه و آله – و امامان معصوم -علیه السلام – نیز، نمونه روشن پاکان و نزدیکانند و حقایق قرآن را خالص و ناب احساس و درک می‌کنند؛ از این روی، تفسیر کننده و روشن گر قرآن شمرده می‌شوند.

نظر محقق خوانساری درباره مطهرون

محقق خوانساری با درنگ بخردانه در مفهوم و مضمون آیه و با استناد به بعضی روایات می‌نویسد:
یجوز ان یکون المراد، والله أعلم، انّه لا یعلم حقائقه و دقائقه و اسراره الاّ المطهرون من الذنوب و هم اصحاب العصمه، سلام الله علیهم اجمعین.

[۲۵] مشارق الشموس، ص۱۲.

رواست که مراد آیه این باشد که حقایق و دقایق و اسرار قرآن را درک نمی‌کنند جز، پاکان که همانا معصوم‌اند.
از سوی دیگر، محقق خوانساری نمی‌پذیرد که در زمان نزول قرآن ، واژه ( طهارت ) از معنای لغوی خود، یعنی پاک، برگردانده شده و در معنای وضو حقیقت شده باشد. به تعبیر فقهی نمی‌توان ادعا کرد که واژه (طهارت) حقیقت شرعیه برای وضوست تا گفته شود که (مطهرون)، در این آیه، منظور کسانی است که وضو دارند. بر فرض (طهارت) حقیقت شرعیه باشد، ولی ایشان نمی‌پذیرد که فقط در طهارت حدثی (وضو و غسل ) حقیقت بوده باشد، بلکه می‌توان برای طهارت خبَثی (نجاست) نیز آن را حقیقت دانست. بنابراین، مراد از (مطهرون) کسانی خواهد بود که از هر نوع حدث و خبَث، پاک و به دور باشند و چنین طهارتی برای فرشتگان ثابت است.

افزون آن که واژه (مطهرون) غیر از واژه (متطهرون) است. (مطهر) کسی است که خدا او را از لغزش و خطا و گناه پاک و پاکیزه گردانیده باشد و (متطهر) کسی است که از آلودگی و پلیدی کوچک و یا بزرگ پاک شده باشد. در قرآن و احادیث، هیچ گاه، واژه (مطهر) بر شخص با وضو و غسل اطلاق نشده است، پس چگونه می‌توان (مطهرون) در این آیه را به معنای کسانی دانست که با وضو و یا غسل هستند! اگر آیه چنین می‌بود:(لا یمسه الا المتطهرون) در این صورت ممکن بود گفته شود:مراد، پاکان از آلودگی و پلیدی کوچک و بزرگ است، ولی در آیه واژه (مطهرون) آمده که معنای آن، پاکان از گناه است.
باری، در نظر محقق خوانساری، مراد از (مطهرون) کسانی هستند که از آلودگی و پلیدی بزرگ، پاکند و دیگر آن که:
ثم لو سلّم انّ المراد الطهاره من الحدث الاصغر أو جمیع الأحداث فلا نسلّم أنّ النهی هیهنا للتحریم.

[۲۶] مشارق الشموس، ص۱۲.

نهی برای تحریم

گیریم بپذیریم که مراد از طهارت، پاک بودن از پلیدی و آلودگی کوچک و تمامی‌ آلودگیهاست؛ اما نمی‌پذیریم که نهی در این آیه برای تحریم باشد.
ایشان بر آن است که ظهور اوّلی نهی برای تحریم نیست و دیگر آن که گیریم چنین باشد، در جایی است که به روشنی صیغه نهی به کار رفته باشد، ولی در این جا صیغه نفی آمده است، نه صیغه نهی. پس از آیه ، حرمت استفاده نمی‌شود.
همان گونه که در آغاز بحث گفته شد، کسانی که می‌خواهند حرام بودن دست زدن به قرآن را بدون وضو، استفاده کنند، باید چند امر را ثابت کنند: صیغه نفی (لا یمسُّه) به معنای نهی باشد، ضمیر به (قرآن) باز گردد، نه به (کتاب) با آن که کتاب نزدیک تر به ضمیر است تا قرآن و مهم تر آن که ثابت کنند (مطهرون) به معنای لغوی خود نیست، بلکه به معنای طهارت مصطلح در فقه است. ولی همان گونه که گذشت، محقق خوانساری هیچ کدام از این سه امر را درخور اثبات ندانست. از همین روی، برخی فقیهان که خواسته‌اند به این آیه تمسک جویند با تردید رو به رو بوده‌اند:

فاضل هندی در کشف اللثام

فاضل هندی در کشف اللثام، استنباط نظریه حرام بودن دست بی وضو زدن به قرآن را، از آیه به گونه تردید می‌نگرد:
و فیه احتمال العود علی (کتاب مکنون) و التطهیر من الکفر.

[۲۷] کشف اللثام، فاضل هندی، ج۱، ص۵۷۵، انتشارات اسلامی.

در استناد به آیه اشکال هست؛ زیرا احتمال می‌رود ضمیر به (کتاب مکنون) باز گردد و مراد از تطهیر ، پاک بودن از کفر باشد.

صاحب مدارک

صاحب مدارک، استدلال مشهور فقها به آیه را چنین یاد کرده است:
و هو إنّما یتمّ اذا قلنا أن الضمیر عائد الی القرآن، و أن الجمله الخبریه فی معنی النهی، و حمل المطهر علی من حصل منه الطهاره الرافعه للحدث، و فی جمیع هذه المقدمات نظر.

[۲۸] مدارک الاحکام، موسوی عاملی،ج۱، ص۲۴۲، مؤسسه آل البیت.

استدلال به آیه، وقتی تمام خواهد بود که از پیش اثبات شود: ضمیر به (قرآن) باز می‌گردد، و جمله خبریه: (لا یمسّه) به معنای نهی است و واژه طهارت به معنای وضو به کار رفته؛ ولی اثبات تمام این امور، مورد تأمل و نظر است.

صاحب جواهر

صاحب جواهر پس از ذکر آیه می‌نویسد: وهی وان کانت لیست صریحه فی المطلوب، لإحتمال رجوع الضمیر الی الکتاب ویکون المراد بالمطهّرین الملائکه، لکنّها ظاهره فیه.

[۲۹] جواهر الکلام، ج۲، ص۵۵۸.

این آیه اگرچه به روشنی حرام بودن را نمی‌رساند؛ زیرا ممکن است ضمیر به (کتاب) باز گردد و نیز مراد از (مطهرون) ملائکه باشد، اما به ظاهر آن می‌توان استناد کرد.

دیدگاه محقق خوانساری

از دیدگاه محقق خوانساری، ظاهر آیه نیز درخور استناد نیست؛ زیرا به گونه استدلالی دانسته می‌شود که ضمیر به (کتاب) باز می‌گردد و مراد از (مطهرون) پاکان از شرک و کفر و نفاق و گناه است که معنای لغوی آن باشد و (لا یمسّه) ظهور در حرمت ندارد؛ چرا که در همه جا ظاهرِ نهی حرمت نیست، بویژه در این آیه که صیغه نهی هم به کار نرفته است.

دیدگاه آیت الله خویی

آقای خویی ، که به گونه استدلالی در این موضوع بحث کرده است، به روشنی می‌نویسد: این آیه بر حرمت دلالت ندارد:

[۳۰] التنقیح، آیت الله خویی، ج۵، ص۳۸۱، دارالهادی، قم.

(هذه الآیه) بنفسها لا تدل علی ذلک لانه من المحتمل بل الظاهر من (مطهرون) هو مَن طهّرهم الله سبحانه کما فی قوله تعالی (ویطهرکم تطهیراً.)

[۳۱] احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳.

و المراد بالمسّ فهْمُ الکتاب و درک حقایقه دون المسّ الظاهری لکتابته.

[۳۲] التنقیح، ج۷، ص۱۸۴- ۱۸۵.

این آیه به تنهایی بر حرام بودن دست زدن به قرآن ، بدون وضو، دلالت نمی‌کند؛ زیرا احتمال دارد، بلکه ظاهر واژه (مطهرون) چنین اقتضا دارد کسانی باشند که خدا آنان را پاک خواسته؛ یعنی افراد منظور در این آیه: (ویطهرکم تطهیراً.) و چه بسا مراد از واژه مسّ دریافتنِ حقایق قرآن باشد، نه مسّ ظاهری خط قرآن.

استناد به قرآن ناتمام

بنابراین، در نظر محقق خوانساری و نیز شماری از فقیهان و مفسران، نمی‌توان قرآن را منبع استناط برای نظریه حرمت دانست؛ چرا که برداشت چنین حکمی از آیه با اشکالهایی جدّی همراه است.

استناد به احادیث

مهم ترین روایتی که باورمندان به حرمت بر آن تکیه دارند، روایتی است که امام -علیه السلام – برای بازداشتن از دست زدن بدون وضو به آیه: (لا یمسّه الا المطهرون) استناد کرده است. از همین روی، فقیهان باوردار به نظریه حرمت، این روایت را مفسر آیه دانسته‌اند و به پیروی از آن، آیه را نیز برابر با نظریه خود تفسیر کرده‌اند:
علی بن الحسن بن فضال عن جعفر بن محمد بن حکیم و جعفر بن محمد بن أبی الصباح جمیعاً عن ابراهیم بن عبد الحمید عن ابی الحسن -علیه السلام – قال:
المصحف لا تمسّه علی غیر طهر ولا جنباً ولا تمس خطه ولا تعلقه ان الله تعالی یقول:لا یمسّه الا المطهّرون.

[۳۳] الإستبصار، ج۱، ص۱۱۳ ۱۱۴.

[۳۴] فروع کافی، ثقه الاسلام کلینی، ج۱، ص۱۶، دارالتعارف بیروت.

امام رضا -علیه السلام – فرمود:بی وضو به قرآن دست نزن و نه در حال جنابت و نیز به خط آن دست نزن و آن را بر گردن نیاویز زیرا خدا می‌فرماید: (لا یمسّه الا المطهرون.)
در بعضی از نسخه‌های (تهذیب الاحکام) به جای (خطّه)، (خیطه) ذکر شده است.

[۳۵] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج۱، ص۱۲۷، دارالتعارف، بیروت.

نظر محقق خوانساری

درباره تمسک به این روایت، محقق خوانساری می‌نویسد:
هذا بالحقیقه استدلالان، أحدهما من حیث دلاله الروایه فی نفسها علی المطلوب، و الآخر من حیث دلالتها علی انّ المراد من الآیه الکریمه هذا المعنی فیتمّ الإستدلال بها

[۳۶] مشارق الشموس، ص۱۲.

تمسک به این روایت، در حقیقت دو نوع استدلال است: یکی استدلال به مضمون خود روایت که در آن از مس خط قرآن بازداشته شده و دیگر از آن جهت که معنای آیه را برابر نظریه حرام بودن مس بیان می‌کند. پس استدلال به آن تمام است.
اما در نظر ایشان، این روایت از دو جهت خدشه پذیر است:
۱. از جهت سند:
هیچ کدام از راویانی که در سلسله سند هستند، درخور اعتماد نیستند. همان گونه که پیش از این یاد آوری شد، این روایت، با چهار راوی از امام رضا -علیه السلام – نقل شده است:
راوی نخست، ابراهیم بن عبد الحمید ، شیخ طوسی او را واقفی دانسته است.

[۳۷] رجال طوسی، ج ۳۶۶، رضی، قم.

راوی دوم، جعفر بن محمد بن ابی الصباح ، در علم رجال شخصی مجهول و ناشناخته است.(رجالیان از چنین شخصی یاد نکرده‌اند.) راوی سوم، جعفر بن حکیم ، در میان رجالیان مدح و توثیق نشده است.

[۳۸] رجال کشّی، تصحیح حسن مصطفوی، ص۵۴۵، دانشگاه مشهد.

چهارمین راوی، حسن بن فضال فطحی است.

[۳۹] رجال نجاشی، ج۱، ص۱۲۷، بیروت.

آقای خویی نیز، سند این روایت را ضعیف دانسته است.

[۴۰] التنقیح، ج۳، ص۵۲۰.

۲. از جهت دلالت و مضمون:
(لا تمس خطّه) در این روایت ممکن است نفی باشد نه نهی . در این صورت، چه بسا به معنای کراهت باشد. بر فرض، نهی باشد و نیز بپذیریم که صیغه نهی ظهور در حرمت دارد، با این حال نمی‌توان گفت نهی در این روایت، به معنای حرام بودن است؛ زیرا جست و جوی در احادیث و سخنان امامان -علیه السلام – نشان می‌دهد که کاربری صیغه نهی برای کراهت، امری مرسوم و جاری است.

صیغه نهی برای کراهت

از این روی، خوانساری اعتقاد دارد که: در روایات، صیغه نهی برای کراهت بسیار به کار رفته است. به همین جهت، وقتی صیغه نهی به طور مطلق و بدون قرینه باشد، به معنای حرام بودن نخواهد بود. علاوه بر این، در همین روایت شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد نهی به معنای کراهت به کار رفته است. زیرا در آن، از آویختن قرآن به بدن شخص بی وضو و آلوده و نیز از بسودن ظاهر قرآن بازداشته شده، در حالی که تمام فقیهان، اتفاق دارند آویختن قرآن و بسودن ظاهر قرآن (جلد و کاغذ ) برای شخص بی وضو و آلوده حرام نیست، بلکه مکروه است. این خود گواهی می‌دهد (لا تمسّ خطه) به معنای کراهت است، تا سیاق روایت در این فراز نیز حفظ شود.
شیخ طوسی نیز، خود در استبصار ، نهی در این روایت را حمل بر کراهت کرده است:
فالوجه فی هذا الخبر أن نحمله علی ضرب من الکراهیه دون الحظر.

[۴۱] الإستبصار، ج۱، ص۱۱۴.

بهتر این است که نهی در این خبر را بر کراهت حمل کنیم، نه حرمت.

ناتمام بودن استدلال به روایت

وقتی روشن شد نهی در این روایت، به معنای کراهت است، روشن می‌شود که نهی در آیه برای کراهت باید باشد؛ زیرا امام -علیه السلام – خواسته است برای بیان مکروه بودن دست بدون وضو به قرآن زدن، به این آیه استشهاد کند و این وقتی درست خواهد بود که نهی در آیه برای کراهت باشد. بنابراین، فقیهانی که خواسته‌اند به این روایت تمسک جویند و بدین وسیله دلالتِ مضمون آیه را بر حرام بودن بسودن قرآن، بدون وضو، مقتضای تفسیر و دریافت روایی بدانند، نه تنها تمسّک آنان نادرست که برخلاف خواسته آنان خواهد بود؛ چرا که این روایت، خود قرینه و گواهی بر دلالت نداشتن آیه بر حرام بودن بسودن قرآن است. از این روی، گروهی از فقیهان، بساویدن قرآن را، بدون وضو، مکروه دانسته‌اند، از جمله:

قائلین ن به کراهت

۱. ابن جنی د می‌نویسد: یکره للجنب و الحائض مسّ الکتابه من المصحف أو الدراهم علیها القرآن أو اسم (أسماء) الله تعالی.

[۴۲] الفتاوی لابن الجنید الاسکافی، محسنی خرمشهری، ص۲۸.

برای جنب و حائض ، بسودن خط قرآن و یا درهمهایی که آیه قرآن یا نام الله بر روی آنها نقش بسته، مکروه است.
۲. شیخ طوسی در استبصار

[۴۳] الإستبصار، ج۱، ص۱۱۴.

و مبسوط ، رأی به کراهت داده است: یکره للمحدث مس کتابه المصحف

[۴۴] المبسوط، ج۱، ص۲۳.

برای شخص بی وضو و آلوده، بسودن خط قرآن مکروه است.
۳.صاحب وسائل باب را چنین عنوان می‌زند: (باب استحباب الوضوء لمسّ کتابه القرآن.)

[۴۵] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج۱، ص۲۶۹.

یادآور می‌شویم عنوان باب در این کتاب، به منزله فتوای صاحب وسائل است.
۴. صاحب مدارک پس از نقد و بررسی روایات، می‌نویسد: فالروایات کلها قاصره و الآیه الشریفه محتمله لغیر ذلک المعنی و من ثم ذهب الشیخ فی المبسوط و ابن براج و ابن ادریس الی الکراهه، وهو متّجه، غیر أنّ المنع أحوط و أنسب بالتعظیم.

[۴۶] مدارک الاحکام،ج۱، ص ۲۴۱- ۲۴۲.

ناتمامی تمام روایات

تمام این روایات از اثبات کوتاهند و برای آیه معنایی غیر از بسودن ظاهری احتمال می‌رود و به همین خاطر، شیخ طوسی و ابن براج و ابن ادریس به کراهت رأی داده‌اند و آن رأیی نیکوست جز آن که بازداشتن از بساویدن به احتیاط نزدیک‌تر و با بزرگداشت قرآن سزاوارتر است.
همو در باب جنابت نیز رأی به کراهت از سوی شیخ طوسی و ابن جنید را نیکو دانسته و آن را تأیید کرده است.

[۴۷] مدارک الاحکام،ج۱، ص ۲۷۹.

چهار روایت دیگر

به جز روایتی که به عنوان تفسیر آیه یاد شد و همان گونه که دیدیم دلالتی بر حرمت ندارد، چهار روایت دیگر مورد استناد باورمندان به حرمت قرار گرفته است، ولی در نظر محقق خوانساری هیچ یک از آنها درخور استناد نیستند؛ زیرا یا از جهت سند و یا از جهت دلالت مورد خدشه‌اند؛ از این روی، با تمسک به آنها نیز، حرام بودن بسودن قرآن، بدون وضو ، ثابت نمی‌شود.
صاحب مدارک نیز در توجیه رأی خود:کراهتِ بساویدن قرآن، می‌نویسد:
لأن الاخبار التی استدّل بها علی المنع لا تخلو من ضعف فی سند أو قصور فی دلاله، والآیه الشریفه محتمله لمعان متعدده.

[۴۸] مدارک الاحکام،ج۱، ص ۲۷۹.

حرام بودن ثابت نمی‌شود؛ زیرا روایاتی که به آنها برای حرام بودن استدلال شده، یا از نظر سندشناسی با اشکال رو به رویند، و یا دلالت آنها بر حرام بودن ناتمام است و آیه معنای واحد و مورد اتفاق ندارد.

تنها روایت درخور استناد

آقای خویی از میان روایات این باب، تنها روایت زیر را درخور استناد دانسته است:
عن ابی بصیر قال:سئلت ابا عبدالله -علیه السلام – عمن قرء فی المصحف وهو علی غیر وضوء قال:لابأس و لا یمسّ الکتابه.

[۴۹] الإستبصار، ج۱، ص۱۱۳.

ابوبصیر می‌گوید:از امام صادق -علیه السلام – پرسیدم درباره کسی که بدون وضو قرآن می‌خواند. امام -علیه السلام – فرمود:اشکال ندارد و به نوشته قرآن دست ننهد.
آقای خویی سند این روایت را موثق می‌داند و درباره دلالت آن می‌نویسد:
فان دلالتها علی ما ذهب الیه المشهور من حرمه مس کتابه القرآن علی غیر المتطهر غیر قابله للمناقشه.

[۵۰] التنقیح، ج۳، ص۵۲۰.

دلالت این روایت بر حرام بودن بسودن خط قرآن ، بدون وضو ، که مشهور بر آنند، قابل مناقش

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.