پاورپوینت گریه‌ پیامبر در شهادت امام حسین


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
8 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت گریه‌ پیامبر در شهادت امام حسین دارای ۹۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت گریه‌ پیامبر در شهادت امام حسین،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت گریه‌ پیامبر در شهادت امام حسین :

گریه‌های پیامبر در عزای امام حسین

ما در این جا به چند روایت از گریه‌های پیامبر اسلام (صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) بر امام حسین(علیه‌السلام) اشاره می‌کنیم. روایت در این باب، بیش از آن است که بتوان همه آن‌ها را در این مختصر جمع کرد، اما از باب نمونه چند روایت از طریق شیعه و چند روایت دیگر از کتاب‌های معتبر اهل سنت نقل می‌کنیم.

فهرست مندرجات

۱ – عزاداری برای امام حسین
۲ – گریه پیامبر در روایات شیعه
۲.۱ – روایت شیخ صدوق
۲.۲ – روایت شیخ مفید
۳ – گریه پیامبر اسلام در روایات اهل سنت
۳.۱ – روایات حاکم نیشابوری
۳.۲ – سایر علمای اهل سنت
۳.۲.۱ – روایت دیگر
۳.۲.۲ – نظر ابن‌حجر عسقلانی
۳.۲.۳ – روایت هیثمی
۴ – پانویس
۵ – منبع

عزاداری برای امام حسین

روایتی از رسول خدا در باره عظمت گریه بر امام حسین وارد شده است:
«یَا فَاطِمَهُ کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَهٌ یَوْمَ الْقِیَامَهِ اِلَّا عَیْنٌ بَکَتْ عَلَی مُصَابِ الْحُسَیْنِ فَاِنَّهَا ضاحِکَهٌ مُسْتَبْشِرَهٌ بِنَعِیمِ الْجَنَّه؛

[۱] مجلسی، محمد‌باقر، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، ج۴۴، ص۲۹۳.

‌ای فاطمه! هر چشمی فردای قیامت گریان است غیر از چشمی که در مصیبت حسین گریه کند؛ صاحب آن چشم خندان است و مژده نعمت‌های بهشت به وی داده خواهد شد.»

یکی از سنن‌الهی در انسان که جنبه فطری و ذاتی هم دارد عکس‌العمل‌های روحی و روانی او در هنگام مواجهه و برخورد با پیش آمدهای شادی‌آور و یا‌ اندوه‌گین است. که هنگام شنیدن خبر و یا روبرو شدن با پدیده‌ای غیر منتظره احساسات درونی تحریک و عکس‌العمل متناسب از او دیده می‌شود.
این حالت در برابر حوادث تلخ به مصائب و رنج‌ها تعبیر می‌شود و انسان عکس‌العمل خود را با اشک و گریه و افسوس ابراز می‌دارد. همان‌گونه که در برابر حوادث و صحنه‌های خوش و خبرهای خوشحال کننده، حالت درونی خود را باشادی و خوشی اظهار می‌کند.
مادری که فرزند و یا یکی از عزیزانش را از دست داده و قطرات اشکش حکایت از رنج درونی و روحی او دارد، و در مرگ عزیزش بی‌تابی می‌کند نمونه‌ای روشن از احساسات فطری مادرانه است که نه تنها مذمّت و سرزنش نمی‌شود؛ بلکه تحسین برانگیز و غرورآفرین نیز می‌باشد.
بنابراین، نوحه‌سرائی و عزاداری و مرثیه‌خوانی خواستگاه اصلی آن فطرت و نهاد انسان‌ها است، و نفی آن به معنای نفی فطریّات خواهد بود.
هریک از معصومین (علیهم‌السّلام) ویژگی‌های خاصی داشته‌اند که دیگران از آن بی‌بهره بوده‌اند. حضرت سید الشهداء (علیه‌السّلام) نیز دارای ویژگی‌های است که در میان معصومان کسی به آن متصف نیست؛ از جمله این که تمامی پیامبران و اوصیاء بر مصائب آن حضرت اشک ریخته‌اند؛ هم قبل از تولد و هم بعد از آن، و این اشک‌ها را مایه مباهات و فخر خود دانسته‌اند.
ما در این جا به چند مورد از گریه‌های پیامبر اسلام (صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) اشاره می‌کنیم. روایت در این باب، بیش از آن است که بتوان همه آن‌ها را در این مختصر جمع کرد، ما از باب مشت نمونه خروار چند روایت از طریق شیعه و چند روایت دیگر از کتاب‌های معتبر اهل سنت نقل می‌کنیم.

گریه پیامبر در روایات شیعه

روایات فراوانی از طریق شیعه در این باره نقل شده است که ما فقط به چند روایت اشاره می‌کنیم.

روایت شیخ صدوق

مرحوم شیخ صدوق (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) در کتاب شریف عیون اخبار الرضا(علیه‌السّلام) می‌نویسد:

«… فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ حَوْلٍ وُلِدَ الْحُسَیْنُ (علیه‌السّلام) وَ جَاءَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فَقَالَ یَا اَسْمَاءُ هَلُمِّی ابْنِی فَدَفَعْتُهُ اِلَیْهِ فِی خِرْقَهٍ بَیْضَاءَ فَاَذَّنَ فِی اُذُنِهِ الْیُمْنَی وَ اَقَامَ فِی الْیُسْرَی وَ وَضَعَهُ فِی حَجْرِهِ فَبَکَی فَقَالَتْ اَسْمَاءُ بِاَبِی اَنْتَ وَ اُمِّی مِمَّ بُکَاؤُکَ قَالَ عَلَی ابْنِی هَذَا قُلْتُ اِنَّهُ وُلِدَ السَّاعَهَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ تَقْتُلُهُ الْفِئَهُ الْبَاغِیَهُ مِنْ بَعْدِی لَا اَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی ثُمَّ قَالَ یَا اَسْمَاءُ لَا تُخْبِرِی فَاطِمَهَ بِهَذَا فَاِنَّهَا قَرِیبَهُ عَهْدٍ بِوِلَادَتِه… »

[۲] صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۲۶.

«اسماء گوید: در سال بعد حسین (علیه‌السّلام) متولّد شد، رسول خدا (صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) به سراغ او آمد و فرمود: ‌ای اسماء فرزندم را بیاور، اسماء حسین را در حالی که در پارچه سفیدی پیچیده شده بود به دست آن حضرت داد، و ایشان در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه خواند، آن‌گاه او را در آغوش گرفت و گریست، اسماء گفت: پدر و مادرم فدای تو باد، گریه برای چیست و از چه رو می‌گریی؟ حضرت فرمود: بر حال این فرزندم می‌گریم، عرض کردم یا رسول اللَّه! او هم اکنون به دنیا آمده است! حضرت فرمود: ستم‌کاران او را پس از من شهید می‌کنند، خدا شفاعت مرا نصیب آنان نگرداند، آن‌گاه فرمود: ‌ای اسماء این خبر را (که او را می‌کشند) به فاطمه نرسانید، زیرا او تازه فارغ گشته است.»

روایت شیخ مفید

مرحوم شیخ مفید (رحمت‌الله‌علیه) در کتاب الارشاد می‌نویسد:

«عَنْ اُمِّ سَلَمَهَ اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا ذَاتَ لَیْلَهٍ فَغَابَ عَنَّا طَوِیلًا ثُمَّ جَاءَنَا وَ هُوَ اَشْعَثُ اَغْبَرُ وَیَدُهُ مَضْمُومَهٌ فَقُلْتُ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لِی اَرَاکَ اَشْعَثَ مُغْبَرّاً فَقَالَ اُسْرِیَ بِی فِی هَذِهِ اللَّیْلَهِ اِلَی مَوْضِعٍ مِنَ الْعِرَاقِ یُقَالُ لَهُ کَرْبَلَاءُ فَرَاَیْتُ فِیهِ مَصْرَعَ الْحُسَیْنِ وَ جَمَاعَهٍ مِنْ وُلْدِی وَ اَهْلِ بَیْتِی فَلَمْ اَزَلْ اَلْتَقِطُ دِمَاءَهُمْ فِیهَا هِیَ فِی یَدِی وَ بَسَطَهَا فَقَالَ خُذِیهِ وَ احْتَفِظِی بِهِ فَاَخَذْتُهُ فَاِذَا هِیَ شِبْهُ تُرَابٍ اَحْمَرَ فَوَضَعْتُهُ فِی قَارُورَهٍ وَ شَدَدْتُ رَاْسَهَا وَ احْتَفَظْتُ بِهَا فَلَمَّا خَرَجَ الْحُسَیْنُ (علیه‌السّلام) مُتَوَجِّهاً نَحْوَ اَهْلِ الْعِرَاقِ کُنْتُ اُخْرِجُ تِلْکَ الْقَارُورَهَ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَهٍ فَاَشَمُّهَا وَ اَنْظُرُ اِلَیْهَا ثُمَّ اَبْکِی لِمُصَابِهَا فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ الْعَاشِرِ مِنَ الْمُحَرَّمِ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی قُتِلَ فِیهِ اَخْرَجْتُهَا فِی اَوَّلِ النَّهَارِ وَ هِیَ بِحَالِهَا ثُمَّ عُدْتُ اِلَیْهَا آخِرَ النَّهَارِ فَاِذَا هِیَ دَمٌ عَبِیطٌ فَضَجِجْتُ فِی بَیْتِی وَ کَظَمْتُ غَیْظِی مَخَافَهَ اَنْ یَسْمَعَ اَعْدَاؤُهُمْ بِالْمَدِینَهِ فَیُسْرِعُوا بِالشَّمَاتَهِ فَلَمْ اَزَلْ حَافِظَهً لِلْوَقْتِ وَ الْیَوْمِ حَتَّی جَاءَ النَّاعِی یَنْعَاهُ فَحُقِّقَ مَا رَاَیْتُ.»

[۳] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۳۰، فصل فی فضائل الامام الحسین و مناقبه.

[۴] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ص۴۲۹، الفصل الثالث فی ذکر بعض خصائصه و مناقبه و فضائله.

«از‌ ام‌سلمه روایت شده که وی گوید: در یکی از شب‌ها حضرت رسول از ما دور شدند و این غیبت مقداری بطول انجامید، پس از مدتی آمدند در حالی که غبار‌آلود و گرفته به نظر می‌رسیدند، و دست خود را هم بهم گذاشته بودند، عرض کردم: یا رسول اللَّه ترا غبار‌آلود می‌بینم، فرمودند: مرا در این شب به عراق بردند و در محلی بنام کربلا فرود آوردند، و من در آن جا محل شهادت حسین را دیدم که با گروهی از فرزندان و اهل‌بیتم در آن جا شهید خواهند شد، و من همواره خون آن‌ها را جمع می‌کردم و اینک مقداری از آن خون‌ها در دست من موجود است.
در این هنگام پیغمبر خون‌ها را به من دادند و فرمودند: این خون را نگه‌دارید من خون را از آن جناب گرفتم؛ در حالی که مانند خاک سرخی بودند، خون را در میان شیشه‌ای نگه‌داشتم، هنگامی که حسین (علیه‌السّلام) به طرف عراق حرکت کردند من هر روز آن شیشه را نگاه می‌کردم و او را می‌بوئیدم، و به مصیبت او می‌گریستم.
روز دهم محرم که فرا رسید اول روز به شیشه نگاه کردم او را به حال اول دیدم و در آخر روز بار دیگر در وی نگاه کردم مشاهده کردم تبدیل بخون غلیظی شده، ناگهان فریادی کشیدم، و لیکن از ترس دشمنان او مطلب را مخفی داشتم، من همواره در انتظار بودم که ناگهان خبر قتل حسین بن علی (علیهما‌السّلام) را در مدینه اعلام کردند.»

و نیز می‌نویسد:

«وَ رَوَی السَّمَّاکُ عَنِ ابْنِ الْمُخَارِقِ عَنْ اُمِّ سَلَمَهَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ بَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ذَاتَ یَوْمٍ جَالِسٌ وَ الْحُسَیْنُ (علیه‌السّلام) فِی حَجْرِهِ اِذْ هَمَلَتْ عَیْنَاهُ بِالدُّمُوعِ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ اَرَاکَ تَبْکِی جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ جَاءَنِی جَبْرَئِیلُ (علیه‌السّلام) فَعَزَّانِی بِابْنِیَ الْحُسَیْنِ وَ اَخْبَرَنِی اَنَّ طَائِفَهً مِنْ اُمَّتِی سَتَقْتُلُهُ لَا اَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی.»

[۵] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۳۰، فصل فی فضائل الامام الحسین و مناقبه. و اعلام الوری باعلام الهدی، ص۲۱۹.

«ام‌سلمه گوید: یکی از روزها حضرت رسول نشسته بودند و حسین (علیه‌السّلام) نیز در دامن او بودند، در این هنگام ناگهان چشمانش پر اشگ شد، عرض کردم:

یا رسول اللَّه تو را گریان مشاهده می‌کنم. فرمود: جبرئیل نزد من آمد و مرا نسبت به حسین تسلیت گفت، و به من اطلاع داد که گروهی از امت من او را خواهند کشت، خداوند آنان را از شفاعت من محروم می‌گرداند.»

گریه پیامبر اسلام در روایات اهل سنت

شمس الدین ذهبی که از استوانه‌های علمی اهل سنت به حساب می‌آید در کتاب تاریخ الاسلام می‌نویسد:
«و قال الامام احمد فی مسنده ثنا محمد بن عبید ثنا شرحبیل بن مدرک عن عبدالله بن نجی عن ابیه انه سار مع علی وکان صاحب مطهرته فلما حاذی نینوی وهو سائر الی صفین فنادی اصبر ابا عبدالله بشط الفرات قلت وما ذاک قال دخلت علی النبی صلی الله علیه وسلم وعیناه تفیضان فقال قام من عندی جبریل فحدثنی ان الحسین یقتل بشط الفرات وقال هل لک ان اشمک من تربته قلت نعم فقبض قبضه من تراب فاعطانیها فلم املک عینی ان فاضتا وروی نحوه ابن سعد عن المدائنی عن یحیی بن زکریا عن رجل عن الشعبی ان علیاً قال وهو بشط الفرات صبراً ابا عبدالله وذکر الحدیث
وقال عماره بن زاذان ثنا ثابت عن انس قال استاذن ملک القطر علی النبی صلی الله علیه وسلم فی یوم‌ام سلمه فقال یا‌ام سلمه احفظی علینا الباب لا یدخل علینا احد فبینا هی علی الباب اذ جاء الحسین فاقتحم الباب ودخل فجعل یتوثب علی ظهر النبی صلی الله علیه وسلم فجعل النبی صلی الله علیه وسلم یلثمه فقال الملک اتحبه قال نعم قال فان امتک ستقتله ان شئت اریتک المکان الذی یقتل فیه قال نعم فجاءه بسهله او تراب احمرقال ثابت فکنا نقول انها کربلاء
عماره صالح الحدیث رواه الناس عن شیبان عنه
وقال علی بن الحسین بن واقد حدثنی ابی ثنا ابو غالب عن ابی امامه قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم لنسائه لا تبکوا هذا الصبی یعنی حسیناً فکان یوم‌ام سلمه فنزل جبریل فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم لام سلمه لا تدعی احداً یدخل فجاء حسین فبکی فخلته‌ام سلمه یدخل فدخل حتی جلس فی حجر رسول الله صلی الله علیه وسلم فقال جبریل ان امتک ستقتله قال یقتلونه وهم مؤمنون قال نعم واراه تربته رواه الطبرانی
وقال ابراهیم بن طهمان عن عباد بن اسحاق وقال خالد بن مخلد واللفظ له ثنا موسی بن یعقوب الزمعی کلاهما عن‌هاشم بن‌هاشم الزهری عن عبدالله بن زمعه قال اخبرتنی‌ام سلمه ان رسول الله صلی الله علیه وسلم اضطجع ذات یوم فاستیقظ وهو خاثر ثم اضطجع ثم استیقظ وهو خاثر دون المره الاولی ثم رقد ثم استیقظ وفی یده تربه حمراء وهو یقبلها فقلت ما هذه التربه قال اخبرنی جبریل ان الحسین یقتل بارض العراق وهذه تربتها
وقال وکیع ثنا عبدالله بن سعید عن ابیه عن عائشه او‌ام سلمه شک عبدالله ان النبی صلی الله علیه وسلم قال لها دخل علی البیت ملک لم یدخل علی قبلها فقال لی ان ابنک هذا حسیناً مقتول وان شئت اریتک من تربه الارض التی یقتل بها
رواه عبد الرزاق عن عبدالله بن سعید بن ابی هند مثله الا انه قال‌ام سلمه ولم یشک
واسناده صحیح رواه احمد والناس
وروی عن شهر بن حوشب وابی وائل کلاهما عن‌ام سلمه نحوه.»

[۶] ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۱۰۲.

«احمد بن حنبل در مسندش گفته است که… همراه علی می‌رفت وظرف آب حضرت را همراه داشت. پس وقتی به نینوا رسید (در حالی‌که به صفین می‌رفت) پس صدا زد که‌ای ابا عبدالله در شط فرات صبر کن. گفتم این چه معنی دارد؟ فرمودند: به نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رفتم و حال آن‌که دو چشم ایشان (مانندچشمه) می‌جوشید. پس به من فرمودند که جیریل در کنار من ایستاد و گفت که حسین در کنار شط فرات کشته می‌شود. وگفت آیا می‌خواهی که بوی تربت وی را احساس کنی؟ گفتم آری، پس کفی از خاک وی را گرفته به من داد، پس نتوانستم که جلوی اشک چشم خود را بگیرم…
… از انس نقل شده است که فرشته باران در روز‌ ام‌سلمه (روزی که رسول خدا در خانه وی بودند) از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اجازه حضور گرفت. پس حضرت فرمودند که ای‌ ام‌سلمه، مراقب در باش که کسی بر ما وارد نشود. در این هنگام حسین (علیه‌السّلام) آمد پس با اصرار وارد اتاق شد و بر پشت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پرید. و رسول خدا او را بوسیدند؛ پس فرشته باران گفت: آیا او را دوست می‌دارید؟ حضرت فرمودند: آری، گفت: بدرستی‌که امت تو او را بعد از تو می‌کشند. اگر بخواهید مکان شهادت وی را به شما نشان خواهم داد. پس حضرت قبول فرمودند. پس وی حضرت را در کنار تپه‌ای یا خاک سرخی آورد.
ثابت گفت: ما آن را کربلا می‌گفتیم. روایت‌های عماره روایات خوبی است.
… رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به همسرانشان فرمودند این کودک (حسین) را به گریه نیندازید. پس نوبت‌ ام‌سلمه شده بود که جبریل نازل شد پس حضرت به‌ام‌سلمه فرمودند که نگذار کسی وارد اتاق شود. پس حسین آمد و شروع به گریه کرد. پس‌ام‌سلمه اجازه داد که ایشان وارد شود. پس وارد شده بر دامان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نشست. پس جبریل گفت که‌ امت تو او را خواهند کشت. حضرت پرسیدند او را می‌کشند وحال آنکه مومنند!! ! (ادعای ایمان دارند؟) گفت آری و تربتش را به حضرت نشان داد.
… ‌ام‌سلمه به من خبر داد که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روزی خوابیده بودند، پس در حالت ناراحتی بیدار شدند، سپس دوباره استراحت فرموده و دوباره بیدار شدند و حال آن‌که گرفتگی ایشان کمتر بود. دوباره خوابیدند و بیدار شدند و در دستشان خاک سرخی بود که آن را می‌بوسیدند. سوال کردم که این خاک چیست؟ فرمودند جبریل به من خبر داد که حسین در عراق کشته خواهد شد و این تربت وی است…
رسول خدا به وی فرمودند که فرشته‌ای به نزد من آمد که تا کنون نیامده بود. پس گفت که فرزندت حسین کشته خواهد شد و اگر بخواهی خاک زمینی را که در آن کشته می‌شود به تو نشان دهم…. . سندش صحیح است احمد و عده‌ای آن را نقل کرده‌اند.»

روایات حاکم نیشابوری

حاکم نیشابوری از علمای اهل سنت در کتاب المستدرک علی الصحیحین می‌نویسد:

«(اخبرنا) ابو عبدالله محمد بن علی الجوهری ببغداد ثنا ابو الاحوص محمد بن الهیثم القاضی ثنا محمد بن مصعب ثنا الاوزاعی عن ابی عمار شداد بن عبدالله عَنْ اُمِّ الْفَضْلِ بِنْتِ ال

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.