پاورپوینت کمال حقیقی انسان


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
8 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کمال حقیقی انسان دارای ۱۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کمال حقیقی انسان،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کمال حقیقی انسان :

کمال انسان

خدای سبحان کمال محض و کمال آفرین است؛ هر چه از او ظهور کند کامل است. عالم و آدم از او ظهور کرده و هر دو از مظاهر کمال حقند، هم کمال نفسی دارند و هم از کمال نسبی برخوردارند، همه ذرات عالم هستی به سوی کمال در حرکتند و مسیر امر الهی را طی می‌ کنند، انسان نیز تافته‌ای جدا بافته از جهان خلقت نیست، از این رو سعی می‌ کند با رسیدن به کمال مطلوب خود را با سایر مخلوقات وفق دهد و با مجموعه جهان آفرینش هماهنگ سازد، راه هماهنگ شدن با نظام پیوسته جهان، در سیر به سوی کمال مطلوب، کسب فضایل اخلاقی است. اخلاق این توانایی را دارد که انسان متخلق را در این مسیر با این مجموعه هماهنگ کند، انسان نیز به طور طبیعی پذیرای چنین هماهنگی است و در مسیر کمال مطلق در حرکت است.

فهرست مندرجات

۱ – خداوند کمال محض
۲ – کمال در علوم
۲.۱ – کمال در علوم ادبی
۲.۲ – کمال در علوم استدلالی
۲.۳ – کمال در علوم حقیقی
۲.۴ – علم توحید پایه علوم
۳ – نشانه توحید عملی
۴ – نعمت یاد آوری گناه
۵ – کمال در بینایی و دارایی
۶ – جهاد اکبر و فیوضات الهی
۷ – شیطان در کمین کمال
۸ – کامل شدن بوسیله تهذیب
۹ – کمال در گرو احساس خطر
۱۰ – کمال نتیجه عمل
۱۱ – کمال و سعادت روح و بدن
۱۱.۱ – دو بعد انسان
۱۱.۲ – کمال و سعادت بدن
۱۱.۳ – کمال و سعادت روح
۱۲ – کمال انسان بر محور خلیفه الهی
۱۲.۱ – خلیفه اللهی موضوع آفرینش
۱۲.۲ – صفات خدا
۱۲.۲.۱ – غنای خدا
۱۲.۲.۲ – علم خدا
۱۲.۲.۳ – تعلیم خدا
۱۲.۳ – تخلق خلیفه خدا به صفات الهی
۱۲.۴ – خلیفه اللهی و وجه الله بودن
۱۲.۴.۱ – پیام خلیفه اللهی انسان
۱۳ – پانویس
۱۴ – منبع

خداوند کمال محض

خدای سبحان کمال محض و کمال آفرین است؛ هر چه از او ظهور کند کامل است. عالم و آدم از او ظهور کرده و هر دو از مظاهر کمال حقند، هم کمال نفسی دارند و هم از کمال نسبی برخوردارند: «ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل تری من فطور»

[۱] ملک/سوره۶۷، آیه۳.

همه ذرات عالم هستی به سوی کمال در حرکتند و مسیر امر الهی را طی می‌ کنند، خدای سبحان به آسمان‌ها و زمین فرمود: «فقال لها وللارض ائتیا طوعا او کرها قالتا اتینا طائعین؛

[۲] فصلت/سوره۴۱، آیه۱۱.

خواسته یا ناخواسته به سوی من بیایید، گفتند ما خواهانیم و با طوع و رغبت می‌ آییم». انسان نیز تافته‌ای جدا بافته از جهان خلقت نیست، از این رو سعی می‌ کند با رسیدن به کمال مطلوب خود را با سایر مخلوقات وفق دهد وبا مجموعه جهان آفرینش هماهنگ سازد، راه هماهنگ شدن با نظام پیوسته جهان، در سیر به سوی کمال مطلوب، کسب فضایل اخلاقی است. اخلاق این توانایی را دارد که انسان متخلق را در این مسیر با این مجموعه هماهنگ کند، انسان نیز به طور طبیعی پذیرای چنین هماهنگی است و در مسیر کمال مطلق در حرکت است.

کمال در علوم

صاحبان علوم گوناگون، تفسیرهای متنوع و متفاوتی از کمال انسان دارند. هر کسی کمال را در رشته علمی خاص خود می‌ داند؛ ولی آخرین سخن را کمال آفرین جهان هستی، خدای سبحان، می‌ گوید و چه کسی راستگوتر از اوست؟: «ومن اصدق من الله قیلا»

[۳] نساء/سوره۴، آیه۱۲۲.

.

کمال در علوم ادبی

در علوم اعتباری و قراردادی، صاحبان علوم ادبی، کسی را که در علوم ادبی جامع باشد، «کامل» می‌ نامند. آنان به کسی که لغت شناس ماهر و در فن لغت سرآمد باشد، «لغوی» و به کسی که در علم «اعراب» سرآمد باشد «نحوی» و به کسی که در فن شعر و قافیه و وزن شناسی ماهر باشد، «عروضی» و به کسی که جامع بین این رشته‌ها شده «ادیب کامل» می‌ گویند.

کمال در علوم استدلالی

در علوم استدلالی، به کسی که در هندسه، ریاضیات و علوم تجربی، طبیعی و منطق سرآمد و ماهر باشد و با جمع این سه رشته بتواند در معارف الهیه، حقایق را به خوبی استنباط کند، فیلسوف کامل و «حکیم» می‌ گویند؛

کمال در علوم حقیقی

ولی در علوم حقیقی و نزد اهل معرفت، کمال به معنای دیگری تفسیر شده است. مرحوم سید حیدر آملی، که از عرفای بنام امامیه و از معتقدان به ولای اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السّلام) است می‌ گوید: به کسی که در علم شریعت، سرآمد و در علم طریقت، دارای کارآیی لازم و در علم حقیقت، صاحب بصر باشد، شیخ می‌ گویند. بنابراین، شیخ، انسان کاملی است که دارای این ویژگی‌های یاد شده باشد.
البته هر کدام از این علوم، اصطلاح خاص خود را داراست؛ در روایات معصومین (علیهم‌السّلام) نیز آمده است که همه کمال، در اموری، مانند «تفقه در دین» است:
«الکمال کل الکمال التفقه فی الدین و…» .

[۴] حرانی، ابن شعبه، تحف العقول، ص۲۹۲.

تفقه در دین، عبارت از دین شناسی و دین باوری است. کسی که دین شناس نیست یا دین شناس است ولی دین باور نیست، فقیه نیست. تفقه در دین به معنای ماهر و ممحض بودن در دین است.

علم توحید پایه علوم

دین، سلسله‌ای از مسائل نظری و مسائل عملی است و کسی متفقه در دین است که در آنها سر آمد باشد. دین، هم دستور علم و هم دستور استغفار می‌ دهد. ذات اقدس اله به پیغمبر می‌ فرماید : «قل رب زدنی علما»

[۵] طه/سوره۲۰، آیه۱۱۴.

یعنی، به خدا بگو که بر علم من بیفزا. نیز خداوند در قرآن، بیان می‌ کند که پیغمبر چه علمی را از خدا طلب کند.
همه علومی که در تامین سعادت و رفع نیازهای بشری سهم مؤثری دارند از یک نظر، صبغه اسلامی و دینی دارند؛ چون فراهم کردن و فراگیری آنها و نیز استفاده از آنها در رفع نیاز جامعه اسلامی واجب عینی یا کفایی است و علوم از این جهت «اسلامی» می‌ شود (البته برای اسلامی بودن علوم انسانی در رتبه اول و علوم تجربی در رتبه دوم معنای دقیقی است که خارج از بحث کنونی است)؛ ولی قرآن کریم، علمی را که اساس و پایه همه علوم است که اگر باشد، علوم دیگر فراهم و به جا مصرف می‌ شود و اگر نباشد، علوم دیگر یا تحصیل نمی‌ شود یا اگر تحصیل شود، به جا صرف نمی‌ شود، به پیغمبر آموخت و فرمود: «فاعلم انه لا اله الا الله واستغفر لذنبک»

[۶] محمد/سوره۴۷، آیه۱۹.

و آن، علم توحید است.
اگر کسی بداند در کل جهان، خالق، مدبر و مربی عالم و آدم، خداست و همه کمال‌ها و جمال‌ها را او آفریده و زمام آنها به دست اوست، قهرا در فراگیری کمال از خدا غفلت نمی‌ کند و اگر کامل شد، در نشر آن هم برای رضای خدا می‌ کوشد و قصور و دریغی نمی‌ ورزد. این علم، علمی استدلالی است. عالم شدن به وحدانیت حق، کار آسانی نیست. ممکن است کسی بر اساس همان تفکر سنتی و عادی بگوید: «لا اله الا الله» اما، در برنامه‌های عملی او توحید ظهور نکند.

نشانه توحید عملی

توحید در برنامه‌های عملی آنگاه ظهور می‌ کند که انسان در آغاز و پایان هر کاری «خدا» بگوید:
«وقل رب ادخلنی مدخل صدق واخرجنی مخرج صدق»

[۷] اسراء/سوره۱۷، آیه۸۰.

همان گونه که قبلا اشاره شد، این آیه، اختصاصی به ورود در دنیا یا برزخ یا قیامت و خروج از دنیا یا برزخ یا صحنه قیامت ندارد، بلکه موحد هر کاری را انجام می‌ دهد باید بتواند «نام خدا» را ببرد و این کار. قهرا واجب و یا مستحب است. به عبارت دیگر، کاری که انسان به نام خدا شروع می‌ کند، کار حرام و مکروه یا مشتبه و مشکوک نمی‌ تواند باشد؛ زیرا چنین کارهایی هرگز مورد رضایت خدای سبحان نیست و با ذکر نام او نیز هیچ تناسبی ندارد.
این که گفته‌اند: هر کاری را که انجام می‌ دهی نام خدا را ببر؛ یعنی کار باید به گونه‌ای باشد که انسان بتواند به نام خدا بگوید و این، بهترین برنامه‌های توحیدی است که در همه شئون زندگی ما هست. انسان موحد، در همه امور چنین می‌ اندیشد. گاهی ممکن است انسان، در اوایل امر با حسن نیت، وارد کاری بشود و به نام خدا بگوید؛ ولی دراثنای عمل، جاذبه‌های طبیعی، او را به سمت خود منحرف کند و او نتواند در پایان کار به نام خدا بگوید. آیه سوره اسراء می‌ گوید: در آغاز هر کاری که وارد می‌ شوید، به نام خدا بگویید و به همین صورت کار را ادامه دهید به گونه‌ای که وقتی از آن دست کشیدید نیز بتوانید به نام خدا بگویید با این ترتیب، سراسر آن کار واجب یا مستحب، مظهر توحید می‌ شود.
چنین انسانی اهل استغفار هم هست، یعنی از خدا طلب مغفرت می‌ کند که اگر غفلتی کرد یا قصوری ورزید و یا گاهی به برخی از گناهان صغیره مبتلا شد، خدا از او در گذرد و می‌ دانیم که استغفار برای نوع اولیا، جنبه دفعی دارد، یعنی آنان با این استغفار از خطر ارتکاب به گناه می‌ رهند، نه جنبه رفعی تا آنان با استغفار از خطر کیفر گناه ارتکاب شده نجات یابند.
انسان مهذب و منزه از غبار طبیعت، کامل است. و بهشت، دارکمال نامیده می‌ شود. اسلام نیز، کامل است و نقصی در آن نیست.

نعمت یاد آوری گناه

مشکل ما در نقص و نرسیدن به کمال، فراموشی است که از بدترین مصیبت‌های ماست. کار خوبی را که انجام می‌ دهیم، فراموش نمی‌ کنیم. چون آن را بارها بازگو کرده و به آن علاقمندیم؛ ولی چون گناه مرتکب شده را پنهان می‌ کنیم، کم کم از یادمان می‌ رود. و در صدد جبران آن هم نیستیم؛ زیرا انسان آنگاه در صدد جبران نقص است که متذکر آن نقیصه باشد.
از این رو به ما گفته‌اند: اگر کار خیری کردید، آن را فراموش کنید و اگر از شما اشتباهی سر زد، به یاد آن باشید؛ زیرا تذکر خطا وسیله استغفار و سبب انفعال است ولی یاد آوری کار خیر، زمینه غرور را فراهم می‌ کند. گاهی انسان آن قدر کار خیر را بازگو می‌ کند که کار خیرش پژمرده می‌ شود.
در بعضی از روایات اهل بیت (علیهم‌السّلام) آمده است که اگر شما کار خیری را انجام دادید، لازم نیست آن را برای کسی بازگو کنید؛ مثل اینکه، شما گلی را از بوستان بکنید و چند بار به آن دست بزنید. طبیعی است که پژمرده می‌ شود و عطر و زیبایی آن از بین می‌ رود. کار خیر نیز وقتی زیبا و معطر است که پنهان بماند یا اگر در شیشه عطری را باز کنیم، عطر از آن می‌ پرد. ولی کار شر مثل بوی بد است، در شیشه آن را بر دارید بگذارید زود بویش برود، یعنی به یاد آن باشید. وقتی به یاد بودید با توبه آن را جبران می‌ کنید.

[۸] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶۶، ص۳۹۶.

غیر معصومین (علیهم‌السّلام) نوعا کم یا زیاد به گناه آلوده‌اند و فراموشی، آلودگی را می‌ افزاید. از این رو تذکر گناه، جزو بهترین نعمت هاست؛ زیرا انسان را به توبه وادار می‌ کند. به همین جهت به پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دستور داده شده که: «فاعلم انه لا اله الا الله واستغفر لذنبک وللمؤمنین»

[۹] محمد/سوره۴۷، آیه۱۹.

تا هشداری باشد برای امت آن حضرت.

کمال در بینایی و دارایی

با این بیان، معلوم می‌ شود کمال، در بینایی و دارایی انسان است، انسان باید معارف الهی را به خوبی بفهمد و بر اساس آن عمل کند، یعنی آنچه را که یاد گرفته به عمل برساند. همان گونه که خوبی‌ها با عبادت‌های خوب تلازم دارند، بدی‌ها نیز با عبادت‌های ناقص متلازمند؛ یعنی، اگر کسی به بخشی از کارهای خوب موفق شود، توفیق انجام نمازهای خوب هم نصیب او می‌ گردد. و آن نمازهای خوب، زمینه می‌ شود که بعد از نماز به کارهای خوب دیگری دسترسی پیدا کند؛ متقابلا اگر کسی تن به گناه بدهد، به عبادات خوب، موفق نمی‌ شود عبادات او ناقص است و عبادات ناقص، توان ندارد او را از زشتی‌ها باز دارد. چون نمازی که عمود دین و با روح است، انسان را از زشتی باز می‌ دارد. این خود نهی از منکری است که ضامن اجرا دارد. اینکه خداوند در قرآن می‌ فرماید: «ان الصلاه تنهی عن الفحشاء والمنکر»

[۱۰] عنکبوت/سوره۲۹، آیه۴۵.

یعنی، نماز واقعا انسان را در درون خود، حفظ می‌ کند و باز می‌ دارد. این نهی از منکر تشریعی نیست.
گاهی ممکن است ما به گناهی تن در دهیم و دیگری ما را نهی از منکر کند؛ ولی سخن او در ما اثر نکند؛ اما اگر کسی از درون، ما را نهی از منکر کند، یقینا اثر دارد. نماز نهی از منکر از درون است و انسان را از زشتی باز می‌ دارد و اگر انسان از زشتی بازداشته شود، «کامل» می‌ شود.

جهاد اکبر و فیوضات الهی

از سخنان شیرین افلاطون این است که می‌ گوید: من در علوم دیگر می‌ نوشیدم تا سیراب بشوم؛ ولی در علم الهی، سیراب شده‌ام بدون اینکه بنوشم.
در علوم دیگر، اگر انسان کتابی را مطالعه کند و با رنج و کوشش مطلبی را بفهمد، به همان نسبت لذت می‌ برد. مانند کسی که با کندوکاو مقداری آب، استخراج کرده ونوشیده و رفع عطش کرده و لذت برده است؛ اما در معارف حقه، کمال به گونه‌ای است که انسان بدون رنج کتاب، کتیبه، درس، الفاظ علوم حصولی و مفهوم ذهنی و… سیراب می‌ شود؛ مثل این که در بهشت اگر کسی بخواهد از کوثر استفاده کند، با رنج و تلاش همراه نیست. لذا می‌ گویند: «دولت آن است که بی خون دل آید به کنار»
رنج‌های ما محصول موقتی دارد؛ لطف آن است که از جای دیگر، نصیب انسان شود و وقتی از جای دیگر، نصیب وی می‌ شود که قلب منزه داشته باشد. ماموران الهی دائما فیض می‌ رسانند و قلب منزه و مهذب طلب می‌ کنند این ما هستیم که متاسفانه همواره سعی می‌ کنیم باری بر دوشمان افزوده و با همین علوم حصولی و مدرسه‌ای خود را سرگرم کنیم! از این رو مشغول کند وکاو هستیم تا اندک آبی از زمین بجوشد؛ اما تلاش و کوشش نمی‌ کنیم که کوثر علم الهی از بالا ریزش کند، و این با جهاد اکبر حاصل می‌ شود که بسیار سخت است، به این دلیل که ما در نمازی دو رکعتی، که حداکثر پنج دقیقه وقت لازم دارد، نمی‌ توانیم خود را حفظ کنیم!

شیطان در کمین کمال

ما می‌ خواهیم با خلوص و حضور باشیم و به آن علاقمندیم و دین نیز به آن دستور داده، پس کیست که حواس ما را به شرق و غرب و بالا و پایین، منحرف می‌ کند؟ معلوم می‌ شود ما امین نبوده و در نعمت‌های الهی امانت را رعایت نکرده و دشمن دین خود و خدا را که شیطان است به درون دل، راه داده‌ایم و او فکر ما را رهبری می‌ کند! او در حال عادی کاری با ما ندارد کسی که می‌ خواهد یک ساعت در جایی بنشیند و فقط به در و دیوار نگاه کند، حواسش جمع است و نگاه می‌ کند، چون اتلاف عمر است و شیطان در حال اتلاف عمر، با تمرکز حواس انسان کاری ندارد.
نیز اگر کسی بخواهد به آهنگ حرامی گوش بدهد یا منظره حرامی را بنگرد، حواسش جمع است و با کمال حضور دل، آن آهنگ باطل را گوش می‌ دهد و آن منظره حرام را هم می‌ نگرد، چون او دل را به دست کسی داده که خواسته اش همین است؛ ولی اگر بخواهد مواعظ و معارف دینی را گوش بدهد یا قرآن و دعا بخواند تمرکز حواس ندارد، کلمات را بر زبان جاری می‌ کند؛ ولی معانی در دلش راه ندارد؛ زیرا صحنه دل را دیگری گرفته، مانند مال باخته‌ای که دیگری به خانه او آمده و غاصبانه آن را اشغال کرده است. ذات اقدس اله می‌ فرماید: «بل الانسان علی نفسه بصیره ولو القی معاذیره»

[۱۱] قیامت/سوره۷۵، آیه۱۴-۱۵.

انسان بر جان خود، «بصیره» است، یعنی خودش را می‌ شناسد (تاء «بصیره» برای مبالغه است، مانند «علامه»، نه تانیث.) هر کس وقتی به درون خود، سری می‌ زند خود را خوب می‌ شناسد؛ اگر چه ممکن است بخواهد برای تبهکاری‌های خود توجیه‌های ناروا کند و عذرهای باطل بتراشد: «ولو القی معاذیره» و این البته اختصاصی به قیامت ندارد. در دنیا هم ما خود را خوب می‌ شناسیم.

کامل شدن بوسیله تهذیب

اگر بخواهیم کامل بشویم چاره‌ای جز تهذیب روح نیست و تهذیب روح راه ندادن بیگانه به حریم دل است. وقتی هر گونه سخنی را می‌ گوییم، به هر جایی نگاه کرده، به هر چیزی گوش فرا می‌ دهیم، هر غذایی را خورده، و به مال هر کسی چشم طمع دوخته‌ایم، بدانیم بیگانه را در دل خود جای داده‌ایم. آنگاه که بیگانه در دل ما جای کند، آن را تصاحب می‌ کند. به همین جهت، نمازی خوانده می‌ شود که از نظر فقهی و شریعت صحیح است اما از نظر کلامی، اخلاق و طریقت مقبول نیست. چون در بعضی روایات اهل بیت (علیهم‌السّلام) هم آمده است که: همان مقداری از نماز مقبول است که انسان می‌ فهمد با خدا مناجات می‌ کند. آن نقاط روشنی که در نماز هست چند جمله‌ای است که انسان می‌ فهمد با چه کسی حرف می‌ زند، جملاتی که با خلوص، ادا می‌ شود، عنهم (علیهم‌السّلام) : «لیس لک من صلاتک الا ما احضرت فیه قلبک»

[۱۲] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸۴، ص۲۵۹.

بنابراین، کمالی که فقه و دین آن را به رسمیت می‌ شناسد در تقرب به خدا و مظهریت انسان برای ذات اقدس اله است. چون هیچ نقصی در او نیست. و او هستی، علم، قدرت، حیات و کمال محض است و بنده خدا هر اندازه به او نزدیک شود از این اوصاف سهمی می‌ برد و طرفی می‌ بندد و به همان اندازه، کامل می‌ شود و تنها مانع رفتن به سوی دوست، «غبار ره» است که با تهذیب، زدوده می‌ شود.

کمال در گرو احساس خطر

کسی که می‌ داند خطری تهدیدش می‌ کند و او را در بین راه، گرسنه و تشنه می‌ گذارد، در فکر علاج خطر بر می‌ آید. جهنمی ‌ها در عین حال که غذاهای فراوانی می‌ خورند و آبهای فراوانی می‌ نوشند، همیشه گرسنه و تشنه‌اند؛ زیرا غذایشان غسلین و ضریع است: «فلیس له الیوم‌ها هنا حمیم ولا طعام الا من غسلین»

[۱۳] حاقه/سوره۶۹، آیه۳۵ و۳۶.

و «غسلین» همان چرکابه است، «لیس لهم طعام الا من ضریع»

[۱۴] غاشیه/سوره۸۸، آیه۶.

و «ضریع» یعنی تیغ. چون آنان، در دنیا به طور مرتب به این و آن نیش می‌ زدند و خار راه بودند. زخم زبان و زبانه قلم، بدگویی و سلب حیثیت از این و آن در حقیقت، تیغی است که به جان دیگران فرو می‌ رود و همین تیغ‌ها در قیامت، ظهور می‌ کند و به بوته تیغ تبدیل می‌ شود که آن را به تیغ زن می‌ خورانند.
انسان در دنیا هر شبانه روز، دو یا سه وعده غذا می‌ خورد و سیر می‌ شود. مگر انسان طماع که شبانه روز غذا می‌ خورد، شب به امید صبح بر می‌ خیزد و صبح به امید شب می‌ کوشد؛ ولی هرگز سیر نمی‌ شود. غذای دوزخیان دایمی است و مدام باید غسلین و ضریع بخورند. این گونه از پی آمدهای تلخ، ناله و استغفار دارد و بدون آن، کمال ممکن نیست و سخن خدا هم سخن

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.