پاورپوینت قیام علیه حاکمان جور
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت قیام علیه حاکمان جور دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت قیام علیه حاکمان جور،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت قیام علیه حاکمان جور :
پاورپوینت قیام علیه حاکمان جور
قیام بر ضد حاکمان ستمگر بر چند نوع است و راهکارها و ضوابط شرعی آن طبق باورهای شیعه و سنی چیست؟ طاغوت کیست و آموزههای قرآن و احادیث در اینباره کدام است؟ کفر به طاغوت چه معنایی دارد و» رکون «بر ستمگران، که در قرآن از آن نهی شده، به چه معناست؟ جهاد با طاغوت در سیره اهلبیت (ع) چگونه بوده، دلایل قائلان به حرمت جنبش بر ضد حاکمان ستمگر کدام است؟ امر به معروف و نهی از منکر در مورد حاکمان چگونه است؟
فهرست مندرجات
۱ – اصطلاحات
۱.۱ – جهاد علیه کفر
۱.۲ – بغی
۱.۳ – محاربه
۱.۴ – جهاد علیه طاغوت
۲ – تفاوت بغی با محاربه
۳ – ضابطه و شرایط قانونی خروج علیه حاکم ظالم
۴ – وجوب خروج علیه حاکم در کتاب و سنت
۴.۱ – مراد از طاغوت
۴.۲ – کفر به طاغوت
۴.۳ – عبادت طاغوت
۴.۴ – نهی از رکون در برابر ستمگران
۴.۴.۱ – تفاسیر آیه مذکور
۴.۴.۲ – تفاسیر درباره (و لا ترکنوا الی الذین ظلموا)
۴.۵ – وجوب جهاد با طاغوت در احادیث
۴.۵.۱ – روایت جابر از امام صادق
۴.۵.۲ – یحییالطویل از امام صادق (ع)
۴.۵.۳ – کلام امام حسین به سپاه حر
۴.۵.۴ – روایات وارده از طرق اهل سنت
۴.۶ – وجوب جهاد با طاغوتیان در سیره اهلبیت(ع)
۵ – بررسی نظرات قائلان به حرمت قیام علیه حاکم
۵.۱ – سخنان عبداللّه بن عمر
۵.۲ – نظرعبداللّه بن عمرو العاص
۵.۳ – کلام حسن بصری
۵.۴ – سخن سفیان الثوری
۵.۵ – نظر علی بن مدینی
۵.۶ – کلام اللالکائی (متوفای ۸۱۴ ه. ق) و بخاری
۵.۷ – دیدگاه نووی
۵.۸ – سخن ابنحجر
۵.۹ – سخن ابوبکر اسماعیلی
۵.۱۰ – کلام طحاوی و شارح الطحاویه
۵.۱۱ – سخن الشیخ الصابونی (متوفای ۹۹۴ ه. ق)
۶ – آرا و نظریات دانشمندان وهابیت درباره قیام علیه حاکم
۶.۱ – سخن شیخ عبداللّه بن عبداللطیف
۶.۲ – نظر شیخ محمد بن عبداللطیف
۶.۳ – دیدگاه شیخ عبداللّه بن عبدالعزیز العنقری
۶.۴ – نظر شیخ عبدالعزیز بن باز
۶.۵ – ذکر چند حدیث دالّ بر مطلب مذکور
۶.۶ – دیدگاه شیخ محمد بن عبداللّه بن سبیل
۷ – دلایل قائلان به حرمت خروج علیه حاکم
۷.۱ – تمسک به اطلاق آیات قرآن
۷.۱.۱ – نقد دلیل اول
۷.۱.۲ – کلام ابنتیمیه
۷.۱.۳ – روایت عمر بن حنظله
۷.۲ – استدلال به روایات
۷.۲.۱ – روایات مسلم در صحیح
۷.۲.۲ – روایت عباده بن الصامت
۷.۲.۳ – روایت عوف بن مالک از رسول خدا (ص)
۷.۲.۴ – روایت امسلمه از رسول خدا
۷.۲.۵ – روایت ابنعباس
۷.۲.۶ – روایت قاضی ابویوسف در کتاب الخراج
۷.۲.۷ – در سنن ابیداوود از ابیهریره
۷.۳ – وجوب امر به معروف و برچیدن منکر به صورت اقدام عملی
۷.۳.۱ – حدیث ترمذی از طارق بن شهاب
۷.۳.۲ – کلام نعمان بن بشیر
۷.۳.۳ – روایت نقل شده در صحیح مسلم
۷.۳.۴ – روایت جابر بن عبداللّه
۷.۳.۵ – روایت نقل شده در سنن ابیداوود
۷.۳.۶ – روایت عمرو از هشیم
۷.۳.۷ – روایت نقل شده در سنن ابنماجه
۷.۳.۸ – روایت موجود در نهج السعاده
۷.۳.۹ – روایت جابر از امام صادق
۷.۳.۱۰ – روایت شریف رضی در نهج البلاغه
۷.۳.۱۱ – روایت نقل شده در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (ع)
۷.۳.۱۲ – کلام حضرت اباعبداللّه الحسین (ع)
۷.۴ – تحریم کمک به حاکم ستمگر
۷.۴.۱ – روایت ترمذی در کتاب الفتن
۷.۴.۲ – روایت احمد بن حنبل جابر بن عبداللّه
۷.۴.۳ – صحیحه ابنحمزه از امام زینالعابدین (ع)
۷.۴.۴ – خبر طلحه بن زید، از امام صادق (ع)
۷.۴.۵ – محمد بن عذافر از امام صادق
۷.۴.۶ – روایت حریز از امام صادق
۷.۴.۷ – روایت ابیبصیر از امامصادق
۷.۴.۸ – روایت ابییعفور
۷.۴.۹ – دو روایت از امام صادق
۷.۴.۱۰ – روایت صفوان بن مهران
۷.۴.۱۱ – روایت سکوتی از امام صادق (ع)
۷.۴.۱۲ – سخن ابنحجر در کتاب الزواجر
۸ – ادعای اجماع قائلان به عدم حرمت
۸.۱ – نقد
۹ – دیدگاه علمای اهلسنت در تمجید از قیام امام حسین
۹.۱ – ابنخلدون
۹.۲ – ابنالجوزی
۹.۳ – تفتازانی
۹.۴ – ابنحزم و شوکانی
۹.۵ – جاحظ
۹.۶ – حلبی
۹.۷ – ذهبی
۹.۸ – شیخ آلوسی
۹.۸.۱ – ملعونین از سوی خدا
۹.۹ – شیخ محمد عبده
۹.۱۰ – سید قطب
۱۰ – نمونهای دیگر از خروج مسلمانان علیه زمامداران ستمگر
۱۱ – مخالفت فقها با ادعای اجماع
۱۲ – پیامدها و آثار سوء خروج علیه حاکم
۱۲.۱ – کلام نووی در شرح صحیح مسلم
۱۲.۲ – کلام در شرح العقیده الطحاویه
۱۲.۳ – سخن امام مسجد الحرام
۱۲.۴ – نقد
۱۲.۵ – پاورپوینت قیام علیه حاکمان جور در روایات
۱۲.۶ – حکم اولی و ثابت در شریعت
۱۲.۷ – روایت مسند احمد از پیامبر (ص)
۱۲.۸ – روایت صدوق از مسعده بن صدقه از امام صادق (ع)
۱۳ – تأثیر منفی فتواها
۱۳.۱ – کلام سفیان ثوری
۱۳.۲ – سخن علی بن المدینی
۱۳.۳ – چگونگی جمع میان فتاوا و آیات
۱۳.۴ – سخن مالک بن دینار
۱۴ – نتیجه
۱۵ – پانویس
۱۶ – منبع
اصطلاحات
پیش از ورود به بحث ابتدا اصطلاحات متعارف» خروج علیه حاکم «را تعریف و سپس ضوابط و شرایط قیام را بررسی خواهیم کرد:
جهاد علیه کفر
چنانچه نظام حاکم، نظامی کافر ، غاصب و در حال جنگ با مسلمانان باشد، جهاد بر مسلمانان واجب خواهد شد. در این فرض، جهاد دفاعی که از بهترین انواع جهاد است، وظیفه آحاد ملت اسلامی است، که در قرآن نیز بدان اجازه داده شده است:» به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل شده، رخصت جهاد داده شده؛ چراکه مورد ظلم قرار گرفته، خدا بر پیروزی آنان تواناست «.
[۱] بقره/سوره۲، آیه۱۹۰ ۱۹۱.
» در راه خدا با کسانی که با شما میجنگند، بجنگید… هر کجا بر متجاوزان دست یافتید، آنان را بکشید و همان گونه که شما را بیرون کردند، آنان را بیرون برانید؛ چراکه فتنه (شرک) از قتل بدتر است… «.
[۲] حج/سوره۲۲، آیه۳۹.
این آیات با وضعیت حاکم در فلسطین اشغالی کاملاً مطابقت دارد، و رژیم اشغالگر قدس از مصادیق اَتَمّ برای وجوب جهاد دفاعی به شمار میرود.
بغی
اگر نظام حاکم، مطابق شرع باشد، خروج و اقدام مسلحانه علیه آن از مصادیق بغی خواهد بود. وظیفه مسلمانان در چنین مواردی، اصلاح و بازگرداندن گروه سرکش و دعوت آنان به اطاعت الهی است، و در صورت عدم قبول و مقاومت در برابر اصلاح، تا زمانی که به اطاعت و فرمانبری از حکومت گردن گذارند، باید با آنها جنگید.
محاربه
در صورتی که نظام شرعی و کارآمد بر سر کار باشد، و فرد یا گروه مسلحی با هدف اخلال در نظام اقتصادی و یا اجتماعی علیه آن قیام کنند، خداوند مردم را به تعقیب و کشتن آنان امر نموده است.
جهاد علیه طاغوت
چنانچه حاکم ستمگر بر یکی از کشورهای اسلامی مسلط شود و در جهت ایجاد فساد، ظلم و ستم و زیرپا گذاردن حدود الهی و حقوق انسانها تلاش کند، مصداق طاغوت است و خداوند دستور داده است که زیر بار این حکومت نباید رفت و در مقابلش نباید سرفرود آورد. از بارزترین مثالهای حکومت طاغوت، حکومت یزید بن معاویه و حجّاج بن یوسف است. برخی حاکمان کشورهای اسلامی در عصر حاضر (که از هیچ ظلم و ستمی بر مسلمانان فروگذاری نمیکنند) نیز از مصادیق طاغوت به شمار میروند. جهاد برضد اینگونه حکومتها،» جهاد با طاغوت «نامیده میشود.
تفاوت بغی با محاربه
میان» بغی «و» محاربه «تفاوتهای بسیاری وجود دارد. بغی در جایی است که گروهی مسلح از مسلمانان با هدف ایجاد اختلاف و تفرقه میان مسلمانان و ساقط کردن قدرت مرکزی و قانونی، علیه حاکم عادل خروج کنند؛ در این صورت بر مسلمانان واجب است که آنان را به اطاعت و بازگشت از مواضع خویش دعوت نمایند و در صورت عدم تمکین و قبول، همه مسلمانان موظف به مبارزه مسلحانه با آنان خواهند شد:
اگر دو طائفه از مؤمنان با هم بجنگند، میان آن دو را اصلاح دهید و اگر باز یکی از آن دو بر دیگری تعدّی کرد، با طائفهای که تعدّی میکند، بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد….
[۳] حجرات/سوره۴۹، آیه۹.
بنابراین بغی عبارت است از حرکت سیاسی، گروهی، مسلحانه و سازمانیافته که در برابر نظام قانونی و قدرت مرکزیِ حکومت اسلامی با هدف ایجاد تفرقه و ساقط کردن آن تمرّد و سرکشی نماید.
اما محاربه عبارت است از حرکت مسلحانه فردی یا گروهی با هدف ایجاد اختلال در امنیت اقتصادی، اجتماعی و یا دینی، از طریق راهزنی، سرقت اموال، هتک حرمت نوامیس، آدمربایی و دیگر موارد ایجاد اختلال در امنیت عمومی .
پس در محاربه ، گروه یا فرد محارب، انگیزه سیاسی ندارد و درپی ایجاد تفرقه و یا ساقط کردن نظام سیاسی حاکم نیست، بلکه به دنبال اختلال در نظام اجتماعی و امنیتی است.
آیات ۳۳ – ۴۱ سوره مائده ،
[۴] مائده/سوره۵، آیه۳۳ ۴۱.
روش برخورد با اینگونه افراد را روشن مینماید:» سزای کسانی که با دوستداران خدا و پیغمبر او میجنگند… «.
ضابطه و شرایط قانونی خروج علیه حاکم ظالم
ضابطه اول:ثبوت ظلم حاکم و تلاش وی جهت افساد و تباهی جامعه و تجاوز از حدود الهی و نقض حقوق مردم؛
ضابطه دوم:با امر به معروف و نهی از منکر نتوان حاکم را از اعمال خود بازداشت.
در این صورت مسلمانان موظف خواهند بود ولایت امر و حکومت وی را رها کرده و از تحت سیطره او خارج شوند و به دستورات وی توجهی نکرده و برای داوری و قضاوت نزد او نروند.
وجوب خروج علیه حاکم در کتاب و سنت
مراد از طاغوت
در شأن نزول آیه ۶۰ سوره نساء ،
[۵] نساء/سوره۴، آیه۶۰.
درباره طاغوت آمده است:
میان یک یهودی و یکی از منافقان درگیری و خصومتی پیش آمد. منافق اصرار داشت نزد یهودیان رفته و از آنان بخواهد داوری کنند؛ چرا که میدانست آنان رشوه میگیرند، ولی یهودی بر قضاوت مسلمانان در این مسئله پافشاری میکرد؛ چراکه مسلمانان رشوه نمیگرفتند؛ در نهایت به این نتیجه رسیدند که نزد جهنیّه روند تا آنان داوری نمایند. خداوند این آیه را نازل کرد.
مقصود از» انهم آمنوا بما انزل الیک «منافقان، و» ما انزل من قبلک «یهود، و» یریدون أن یتحاکموا الی الطاغوت «کاهن است.
[۶] محمد بن جریر طبری، جامع البیان (تفسیر طبری)، ج۵، ص۹۷.
ثعلبی و ابنابیحاتم از ابنعباس همچنین روایت کردهاند:
میان یکی از منافقان به نام بشر و فردی یهودی منازعهای پیش آمد. یهودی از او خواست نزد پیامبر رفته و از ایشان بخواهند میان آن دو داوری کند، ولی بُشرِ منافق، کعب بن الاشرف را به عنوان داور و قاضی معرفی نمود.
[۷] روح المعانی، ج۵، ص۶۸، دارالکتب العلمیه، بیروت.
کفر به طاغوت
کفر به طاغوت، به معنای تبّری جستن و عدم پذیرش آن است.
راغب اصفهانی در المفردات مینویسد:
گاهی از برائت جستن، به کفر تعبیر میشود:» ثم یوم القیامه یکفر بعضکم ببعض «
[۸] عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲۵.
و» انی کفرت بما اشترکتمونی «،
[۹] ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۲.
وقتی میگویند فلانکس به شیطان کفر ورزید، به معنای آن است که ایمان آورده و با شیطان مخالفت کرده است:» فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن باللّه «.
[۱۰] بقره/سوره۲، آیه۲۵۶.
علامه طباطبائی در تفسیر المیزان میفرماید:
کفر در این آیه تنها با قلب حاصل نمیشود، بلکه نیازمند رویارویی عملی و مبارزه با طاغوت میباشد. در آیه دیگری با عبارت» اجتناب از طاغوت «به این معنا اشاره شده،
[۱۱] نحل/سوره۱۶، آیه۳۶.
مقصود از اجتناب از طاغوت آن است که مسلمان موقعیت، جهتگیری، تشکیلات و خویش را از طاغوت جدا کرده و جدایی و برائت خویش را علنی سازد.
عبادت طاغوت
در مقابلِ کفر به طاغوت و برائت جستن از آن،» عبادت طاغوت «، به معنای اطاعت از آن است.
در تفسیر آیه ۱۷ سوره زمر آمده:» کسی که از طاغوت اطاعت کند، او را عبادت کرده است «.
[۱۲] تفسیر نورالثقلین، ج۴، ص۴۸۱.
امام صادق (ع) میفرمایند:
روزی حضرت عیسی (ع) از کنار روستایی میگذشت که اهالی آن مرده بودند، یکی از آنان را زنده کرد و فرمود:» وای بر شما! چه کارهایی از شما سرزده بود؟ «
جواب داد:عبادت طاغوت و دنیادوستی حضرت فرمود:» چگونه عبادت طاغوت میکردید؟ «گفت:از گناهکاران فرمانبری و اطاعت میکردیم.
[۱۳] تفسیر نورالثقلین، ج۵، ص۵۳۱.
[۱۴] میزان الحکمه، ج۵، ص۵۴۳.
خدای متعال بندگان خویش را از قبول داوری طاغوت و اطاعت از او نهی کرده و به آنان دستور میدهد که از طاغوت اجتناب و دوری نمایند؛ چراکه اطاعت و فرمانبری از طاغوت (حتی در کارهایی که معصیت الهی به شمار نمیروند) نوعی پشتیبانی و تأیید وی است و زمینهساز تسلط او بر مسلمانان خواهد شد.
عمر بن حنظه در روایتی مقبوله میگوید:
از امام صادق (ع) پرسیدم:آیا جایز است دو تن از شیعیان که در مسئلهای همانند قرض یا میراث با هم اختلاف کنند، برای قضاوت نزد سلطان بروند؟ فرمود:» هرکس (چه در مسئله حق و چه در باطل) نزد سلطان برود، قطعاً نزد طاغوت رفته و هرچه سلطان حکم کند و به او بدهد، حرام خواهد بود حتی اگر حق ثابت او باشد؛ چراکه با قضاوت و به فرمان طاغوت آن را به دست آورده است؛ طاغوتی که خداوند امر فرموده به آن کفر بورزیم.
[۱۵] هود/سوره۱۱، آیه۱۱۳.
[۱۶] وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۹۹-۹۸.
نهی از رکون در برابر ستمگران
لغتشناسان» رکون «را به دوستی، مودّت ، اطاعت و فرمانبری، رضایت و خشنودی، میل و رغبت ، کمکخواستن و نزدیکی و چاپلوسی معنا کردهاند. خدای متعال در آیه ۱۱۳ سوره هود
[۱۷] هود/سوره۱۱، آیه۱۱۳.
از رکون بر ستمگران نهی کرده است. زمخشری در تفسیر این آیه میگوید:
» أرکنه «یعنی به او متمایل شد. نهی در این آیه شامل:هواداری، تمایل و همراهی، همنشینی، بازدید، چاپلوسی و رضایت به کارهای ستمگران، خود را شبیه آنان کردن، همانند آنها لباس پوشیدن، چشم به عنایت آنان داشتن و آنان را با عظمت یاد کردن میشود.
حکایت شده است که روزی موفق پشت سر امام نماز میخواند که این آیه را خواند:» ولا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار «؛ بلافاصله از هوش رفت. وقتی که به هوش آمد، به او گفتند:این در مورد کسی است که نسبت به ستمگران تمایل داشته باشد، پس خود ستمگران چه عذابی خواهند داشت؟
[۱۸] زمخشری، کشاف، ص۴۳۳.
تفاسیر آیه مذکور
قرطبی در تفسیر این آیه مینویسد: رکون اتکا و اعتماد و تمایل و رضایت نسبت به چیزی را گویند.
قتاده میگوید: معنای آیه آن است که ستمگران را دوست نداشته باشید و از آنان اطاعت نکنید.
ابنجریح گفته است: یعنی نسبت به آنان تمایل نداشته باشید.
ابوالعالیه مینویسد: از کارها و اعمال آنان راضی نباشید.
تمام این عبارات یک مفهوم را میرساند.
ابنزید میگوید: رکون به معنای چاپلوسی است.
قرطبی درباره» الذین ظلموا «مینویسد:گفته شده مقصود از ستمگران در این آیه مشرکان میباشند. قولی دیگر میافزاید:هم مشرکان و هم گناهکاران را شامل میشود، همان گونه که در آیه» و اذا رأیت الذین یخوضون فی آیاتنا «آمده بود که دلالت بر دوری از کفار و گناهکاران بدعت گذار دارد.
[۱۹] ابوعبداللّه قرطبی، جامع البیان لأحکام القرآن، ج۹، ص۱۰۸.
تفاسیر درباره (و لا ترکنوا الی الذین ظلموا)
ابنکثیر در تفسیر» و لا ترکنوا الی الذین ظلموا «مینویسد:ابنعباس رکون را به چاپلوسی و تملّق معنا کرده است. ابوالعالیه میگوید:یعنی به اعمال ستمگران رضایت ندهید. ابنجریر به نقل از ابنعباس آن را به معنای متمایل شدن نسبت به ستمگران گرفته است. این قولِ خوبی است و میتوان بدین صورت آیه را معنا کرد:ستمگران را یاری نکنید؛ چراکه در صورت یاری آنان همانند کسانی خواهید شد که به رفتار و کارهایشان راضی هستند.
[۲۰] تفسیر ابنکثیر، ج۲، ص۴۶۱.
سیدقطب میگوید: ولاترکنوا الی الذین ظلموا ، یعنی به ستمگران اتکا و به آنان اطمینان نکنید؛ ستمگران سرکش و صاحبان قدرتی که بر بندگان خدا چیره شده و آنان را به بردگی و بندگی خویش درآوردهاند. زیر سلطه آنان نروید، چراکه زیر سلطه ستمگران رفتن به معنای اقرار و قبول این منکر بزرگ خواهد بود و مشارکت با آنان حرام است.
[۲۱] سیدقطب، فی ظلال القرآن، ج۱۲، ص۱۴۷.
از کلمات مفسران در نهی از رکون بر ستمگران، چنین برداشت میشود که اجتناب از تمایل به آنان، سکوت در برابر آنها، کمک خواستن از آنان، رضایت به عملکردشان، چاپلوسی، محبت ، اطاعت، زیربار حکومت آنها رفتن و قبول آنان روا نیست.
مقصود از ستمگران، گناهکاران میباشند. توجه به این نکته بسیار با اهمیت است که اگر تمام موارد فوق به تصریح قرآن حرام است
[۲۲] شعراء/سوره۲۶، آیه۱۵۱ ۱۵۲.
[۲۳] انسان/سوره۷۶، آیه۲۴.
و حتی جایز نیست نسبت به ستمگران تمایل داشته باشیم، پس چگونه میتوان ولایت و رهبری آنان را پذیرفت و حاکمیت آنان را قبول نمود؟
وجوب جهاد با طاغوت در احادیث
روایات در این زمینه بسیار است، و به عنوان شاهد بر مدعی تنها به تعدادی از روایات اشاره خواهیم کرد:
روایت جابر از امام صادق
کلینی به نقل از جابر روایت میکند که امام صادق (ع) فرمودند:
فأنکروا بقلوبکم والفظوا بألسنتکم و صکّوا بهاجباهم و لا نخافوا فی الله لومه لائم…؛
[۲۴] وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۰۳.
منکر را با دلهایتان ناخوشایند بدارید و با زبانهایتان نهی کنید و با اِعمال قدرت ، پیشانی کسانی را که مرتکب منکر میشوند، بکوبید و در راه خدا از ملامت هیچ ملامت کنندهای نهراسید؛ پس اگر اندرز گرفتند و به حق بازگشتند، دیگر کاری با آنان نداشته باشید؛ زیرا مبارزه همواره با کسانی است که به مردم ستم میکنند و به ناحق در زمین فساد برمیانگیزند؛ برای اینان کیفر دردناک است. با اینان است که باید با پیکرهای خود جهاد کنید و با دلهایتان به آنان کینه بورزید، بدون آنکه بخواهید خود سلطه بیابید.
یحییالطویل از امام صادق (ع)
یحییالطویل از امام صادق (ع) چنین روایت میکند:
ما جعل الله بسط اللسان و کفّ الید و لکن جعلهما یبسطان معاً و یکفّان معاً؛
[۲۵] وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۰۴.
چنین نیست که خدا اجازه داده باشد که تنها زبان باز، ولی دست بسته باشد، بلکه باید هردو باز باشد و اگر میخواهد بسته باشد، هردو بسته باشد.
شریف رضی در نهج البلاغه از امیرمؤمنان (ع) روایت میکند که در صفین فرمود:
ایها المؤمنین من رأی عدواناً یُعمل به و منکراً یدعی إلیه فأنکره بقلبه فقد سلم و بریء و مَن أنکره بلسانه فقد أجر و مَن انکره بالسیف لتکون…؛
[۲۶] نهج البلاغه، ج۴، ص۸۹.
ای مؤمنان! بدانید کسی که تجاوز و ستمی را مشاهده نمود که بدان عمل میشود یا کار زشتی که به آن فرا میخوانند و آن را در دل انکار کند، بیشک سالم و مبّرا خواهد ماند. هرکه آن را با زبان انکار کند، پاداش خواهد یافت و او از اولی برتر است. هرکه با شمشیر به انکار برخیزد، تا سخن خدا بلند و سخن ستمگران پست شود، راه هدایت را یافته و بر راه راست ایستاده و نور یقین در دلش تابیده است.
کلام امام حسین به سپاه حر
حضرت امام حسین (ع) در منطقه البیضه خطاب به سپاهیان حر بن یزید تمیمی فرمود:
هان ای مردم! همانا رسول خدا (ص) فرمود:» مَن رأی منکم سلطاناً جائراً مستحداً لحرام الله، ناکثاً لعهدالله، مخالفاً لسنّه رسول الله (ص) یعمل فی عبادالله بالإثم والعدوان… «؛
هرکه فرمانروایی ستمگر ببیند که حرامهای خدا را حلال میشمرد، پیمان خدا را میشکند، با سنت رسول خدا مخالفت میکند، میان بندگان خدا با گناه و تجاوز رفتار مینماید و با کردار و گفتار خود بر او نشورد، بر خداست که او را در جایگاه (پست و عذابآور) آن ستمگر درآورد.
روایات در این زمینه به حد تواتر میرسد؛ از این رو نیازمند مراجعه به اسناد آنها نیست.
روایات وارده از طرق اهل سنت
از طرق اهلسنت نیز روایات بسیاری وارد شده است. ترمذی از طارق بن شهاب چنین نقل میکند:
اولین کسی که خطبهها را بر نماز مقدم نمود، مروان بود. مردی بلند شد و به او گفت:سنت رسول خدا را عوض کردی و با آن مخالفت نمودی؛ سپس ابوسعید گفت:این مرد به وظیفه خویش عمل کرد؛ چراکه از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود:» هر آن کس که منکری را مشاهده کند، باید با دست خویش از آن جلوگیری کند (اقدام عملی نماید) و اگر نتوانست، با زبان خویش به مقابله با آن برخیزد و در صورت عدم توان، با قلب خود آن عمل را انکار نماید و این ضعیفترین مراتب ایمان است «.
ابوعیسی میگوید:این حدیث ، حسن و صحیح است.
[۲۷] سنن ترمذی، ج۴، کتاب الفتن، باب ما جاء فی تغییر المنکر بالید و اللسان، ص۴۷۰-۴۶۹، ح ۲۱۷۲.
احمد بن حنبل در دو جا از کتاب مسند خود آن را ذکر کرده است
[۲۸] مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۰.
[۲۹] مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۵.
و مسلم نیز قریب به همین لفظ،
[۳۰] صحیح مسلم، ج۱، ص۵۰.
و ابنماجه
[۳۱] سنن ابنماجه، ج۲، ص۱۳۳۰.
و نسائی نیز در سنن
[۳۲] سنن نسائی بشرح السیوطی، ج۸، ص ۱۱۱ – ۱۱۲.
خویش به آن اشاره نمودهاند.
وجوب جهاد با طاغوتیان در سیره اهلبیت(ع)
روشنترین مثال تاریخی در سیره اهلبیت (ع)، عملکرد امام حسین (ع) در برابر طاغوت زمان خویش بود، که همراه فرزندان، خاندان و بهترین یاران خویش به جنگ برخاست و در خطبهای در کربلا فرمود:
ألا ترون إلی الحق لا یُعمل به و إلی الباطل لا یتناهی عنه…؛
[۳۳] تاریخ طبری، ج۴، ص۳۰۱.
آیا نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل دوری نمیکنند؟ اگر مؤمن آرزوی مرگ کند، سزاوار است و من مرگ را جز سعادت ، و زندگی با ستمگران را جز خسارت و پشیمانی نمیبینم.
پس از هلاکت معاویه، مروان از امام حسین (ع) خواست با یزید بیعت کند، حضرت فرمود:
إنا لله و إنا إلیه و علی الإسلام السلام إذْ قد بلیت الأمهُ براعً مثل یزید و لقد سمعتُ جدّی رسول الله (ص) یقول:الخلافه محرّمه علی آل ابیسفیان؛ اناللّه و انا الیه راجعون!
[۳۴] سیدمحسن امین، المقتل الحسینی، ص۲۴.
باید با اسلام خدافظی کرد که امت اسلامی به فرمانروایی چون یزید گرفتار آمده است. از جدّ خود پیامبر (ص) شنیدم که فرمود:خلافت بر دودمان ابوسفیان حرام است.
در کربلا نیز وقتی از ایشان خواستند تا با یزید بیعت کند، فرمود:
لا والله لا أعطیهم بیدی إعطاء الذلیل و لا أفرّ فرار العبید؛
[۳۵] تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۰.
[۳۶] الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۸۷.
نه به خدا قسم! همانند شخص ذلیل و خوار دست بیعت با شما نمیدهم و همچون بردگان از شما فرار نخواهم کرد.
بررسی نظرات قائلان به حرمت قیام علیه حاکم
آنچه گذشت، دیدگاه اسلام در این موضوع بود، که کاملاً واضح و صریح از قرآن ، سنت و سیره معصومان (ع) فهمیده میشود.
در مقابل، نظریه دیگری وجود دارد که اطاعت از حاکمان ظالم و پیروی از آنان را مطلقاً واجب میدانند؛ هرچند که ظالم باشند؛ در بیتالمال اسراف کنند، از حدود الهی تجاوز نمایند به صورت علنی شراب بخورند و اعمال حرام را آشکارا مرتکب شوند، یا انسانهای بیگناه را به قتل برسانند. این نظریه تا موقعی که حاکمان به صورت آشکارا کافر نشوند و به معصیت و گناه دستور ندهند، اطاعت و پیروی از آنان را واجب و قیام علیه آنها را حرام میداند.
از جمله این حکام، یزید بن معاویه ، حجاج بن یوسف و ولید بود که خمر سر میکشیدند، و بنابراین نظریه خروج بر آنان حرام و پیروی از آنها در غیر معصیت الهی واجب است.
این نظریه در دوران بنیامیه ظهور کرد و تا دوران بنیعباس ادامه داشت. در این مدت بسیاری از علما و فقها برای اثبات آن نظریهپردازی کردند، تا آنجا که نزدیک بود نظریه فقهی رسمی فقهای اهلسنت در آن دوران شود و خلاف آن را بدعت بدانند! در ادامه به نمونههایی از سخنان این فقها و محدثان اشاره میکنیم:
سخنان عبداللّه بن عمر
مسلم از زید بن محمد از نافع نقل میکند:
آنگاه که واقعه حره اتفاق افتاد، عبداللّه بن عمر نزد عبداللّه بن مطیع آمد؛ وی علیه یزید شوریده بود. عبداللّه بن مطیع دستور داد بالشتی برای مهمان بیاورند. عبداللّه بن عمر گفت:نیامدهام نزد تو بنشینم، بلکه آمدهام با تو سخنی بگویم. از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود:» هرکس از طاعت (حاکم) دست بردارد، روز قیامت خداوند را ملاقات خواهد کرد، در حالی که حجتی ندارد، و هر کس بمیرد در حالی که بیعتی بر عهده او نباشد، به مرگ جاهلیت مرده است «.
[۳۷] صحیح مسلم، ج۶، ص۲۲.
نظرعبداللّه بن عمرو العاص
او نیز به همین نظر معتقد بود و مردم را به آن دعوت میکرد.
[۳۸] مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۳۴۴.
کلام حسن بصری
وی نیز به اعتقاد به این نظریه معروف بود. از وی چنین نقل شده است:
امیران و حاکمان بر پنج چیز از امور مردم ولایت دارند: نماز جمعه ، نماز جماعت ، نماز عید ، مرزها و حدود. به خدا قسم که دین برپا نمیشود مگر به وسیله آنان، اگرچه ستم و بیعدالتی کنند. به خدا قسم آنچه اصلاح میکنند، از فسادی که به بار میآورند، بیشتر است.
سخن سفیان الثوری
او بر این دیدگاه اصرار میکرد و آن را پایه ایمان میدانست! وی به یکی از شاگردان خود به نام شعیب میگوید:
اطاعت و فرمانبری از رهبران و امیران و کسانی که با اجماع و رضایت مردم خلافت را به دست گیرند، واجب است؛ چه درستکار باشند و چه فاجر و گناهکار.
نظر علی بن مدینی
وی معتقد بود: هر انسانی که به خدا و روز رستاخیز ایمان دارد، حرام است شبی را به صبح برساند مگر آنکه زیر سلطه امامی درستکار یا فاجر باشد؛ چراکه او امیرمؤمنان است. هیچکس حق ندارد نسبت به آنان بدگویی و با آنها مبارزه کند. دادن صدقات به آنها درست است و موجب برائت ذمه خواهد شد؛ چه حاکم درستکار باشد و چه فاجر و گناهکار. خواندن دو رکعت نمازجمعه پشت سر او و یا کسی که از طرف وی منصوب شده است، جایز میباشد. هرکس نماز را اعاده کند، بدعتگذار، تارک ایمان و مخالف است و از فضیلت نمازجمعه برخوردار نخواهد شد، مگر آنکه اعتقاد داشته باشد که نماز پشت سر پیشوایان، چه درستکار و چه گناهکار، درست است. مستحب است هنگامی که پشت سر آنان نماز میخوانند، درون خود تردیدی نداشته باشند و با دل و جان به آنان اقتدا نمایند. هرکس علیه امام مسلمانان خروج کند، اما مردم بر او اجماع کنند، شما نیز خلافت وی را بپذیرید. از هر راهی که آن را به دست آورده باشد، اشکالی نخواهد داشت، چه با رضایت و چه با غلبه و پیروزی بر حاکم، اما خروجکننده از سنت پیامبر پیروی نکرده است. اگر خروجکننده بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است. جنگ با سلطان و خروج علیه او جایز نیست. هرکس این کار را انجام دهد، بدعتگذار خواهد بود.
[۳۹] حوار فی التسامح والعنف، ص۷۲-۷۱.
کلام اللالکائی (متوفای ۸۱۴ ه. ق) و بخاری
لالکائی در کتاب السنّه، فصلی را به عقاید اهل سنت اختصاص داده است؛ از جمله عقاید آنان،» وجوب فرمانبرداری و اطاعت از حاکمان، چه درستکار و چه فاجر «است. وی به نقل از بخاری مینویسد:
در طول چهل و شش سال ، بیش از هزار تن از دانشمندان اهل حجاز ، مکه ، مدینه ، کوفه ، بصره ، واسط ، بغداد ، شام و مصر را به کرّات از نزدیک دیدهام و آنان را درک نمودهام و همگی بر این عقیده بودند.
[۴۰] حوار فی التسامح والعنف، ص۷۲.
دیدگاه نووی
وی در شرحی که بر صحیح مسلم نوشته، میگوید:
خروج علیه خلفا و جنگ با آنان به اجماع مسلمانان حرام است؛ حتی اگر فاسق و ستمگر باشند. اهلسنت بر این مطلب اجماع دارند که فسق باعث عزل سلطان نمیشود.
[۴۱] حوار فی التسامح والعنف، ص۷۲.
سخن ابنحجر
وی در کتاب فتح الباری فی شرح صحیح بخاری به نقل از ابنبطال، چنین آورده است:
فقها بر وجوب اطاعت از سلطانِ چیرهشده و سیطرهیافته و لزوم جهاد در رکاب او اجماع کردهاند، و اینکه اطاعت از او بهتر از خروج علیه وی است؛ چراکه باعث جلوگیری از خونریزی و آرامش توده مردم خواهد شد. این مسئله استثناپذیر نیست، مگر آنکه از سلطان، کفر صریحی واقع شود.
[۴۲] حوار فی التسامح والعنف، ص۷۳.
سخن ابوبکر اسماعیلی
او در کتاب اعتقاد اهل الحدیث مینویسد:
از جمله عقاید آنان، اعتقاد به وجوب نماز خواندن و نماز جمعه رفتن پشت سر پیشوای مسلمان است؛ چه درستکار و مؤمن باشد و چه فاجر و گناهکار؛ چراکه خداوند نماز جمعه را واجب کرد و با اینکه علم داشت که برگزارکنندگان آن ممکن است فاجر و فاسق باشند، ولی باز آن را واجب دانسته و استثنایی نگذارده؛ از جمله اعتقادات، لزوم جهاد در رکاب حاکمان است، حتی اگر ستمگر باشند.
[۴۳] حوار فی التسامح والعنف، ص۷۳.
کلام طحاوی و شارح الطحاویه
وی میگوید:
خروج علیه رهبران و زمامداران را هرچند که ظالم و بیدادگر شوند، جایز نمیدانیم. آنان را نفرین نمیکنیم و دست از اطاعتشان برنخواهیم داشت. اطاعت از آنان را تا موقعی که مردم را به گناه و معصیت امر نکنند، اطاعت الهی میدانیم و برای سلامتی و صلاح آنان دعا خواهیم کرد.
[۴۴] حوار فی التسامح والعنف، ص۷۳.
همچنین شارح الطحاویه پس از ذکر ادله وجوب فرمانبری و اطاعت از حاکمان مینویسد:
قرآن و سنت بر وجوب اطاعت از ولیّ امر تا زمانی که به معصیت امر نکند، دلالت میکند. در کلام الهی أطیعوا اللّه و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم تأمل کنید! چرا خداوند در اولیالامر ، کلمه اطیعوا را تکرار نمیکند؛ چراکه اولیالامر را نباید به صورت استقلالی اطاعت کرد؛ تنها در اموری که اطاعت خدا و پیامبر است، قابل اطاعت هستند. اطیعوا در مورد پیامبر به این دلیل تکرار شده که ثابت کند اطاعت از پیامبر قطعاً اطاعت از خداوند است و ایشان به جز اوامر الهی، دستوری را صادر نمیکند. اما در خصوص دلیل وجوب اطاعت از حاکمان، حتی در صورت ارتکاب ظلم و ستم باید گفت:اطاعت از آنان انتخاب میان بد و بدتر است؛ چراکه تالی فاسد خروج علیه آنان از تالی فاسد ستمگریشان بیشتر است. همچنین بردباری بر ظلم و ستم آنان باعث کفاره گناهان و دوچندان شدن ثواب اعمال خواهد شد؛ زیرا مسلط شدن حاکمان ظالم بر مردم، نتیجه اعمال و کردار خود آنهاست، در نتیجه وظیفه مردم تلاش در استغفار و توبه و اصلاح رفتار و اعمال است. در قرآن میخوانیم:
آیا چون به شما (در جنگ احد) مصیبتی رسید (با آنکه در جنگ بدر ) دو برابرش را (به دشمنان) رساندید گفتید:این (مصیبت) از کجا به ما رسید؟ بگو:آن از خود شما (و ناشی از بیانضباطی خودتان) است.
[۴۵] آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۵.
نیز میفرماید:
و اینگونه برخی از ستمکاران را به (کیفر) آنچه به دست میآورند، سرپرست برخی دیگر میگردانیم.
[۴۶] انعام/سوره۶، آیه۱۲۹.
پس مردم برای خلاص شدن از ظلم حاکمان باید خودشان ظلم را ترک کنند.
مالک بن دینار گفته:در برخی از کتابهای الهی آمده:من مالک مُلک هستم و دلهای ملوک و حاکمان در اختیار من است، پس هرکس مرا اطاعت کند، حاکمان را برای او رحمت ، و هرکس از دستورات من نافرمانی کند، حاکمان را برای او مایه عذاب خواهم کرد، پس وقت خود را به دشنام دادن به زمامداران سپری نکنید، بلکه توبه کنید تا با شما مهربان شوم.
سخن الشیخ الصابونی (متوفای ۹۹۴ ه. ق)
وی در کتاب عقیده أصحاب الحدیث مینویسد:
اصحاب حدیث بر این باورند که خواندن نمازجمعه و عیدین و دیگر نمازها پشت سر حاکم و پیشوای مسلمان ، چه درستکار و چه گناهکار و همچنین دعا برای موفقیت و صلاح آنان واجب است و خروج علیه آنها حتی با وجود رویآوردنشان به ظلم و ستم و حیف و میل اموال حرام میباشد.
[۴۷] حوار فی التسامح والعنف، ص۷۵.
آرا و نظریات دانشمندان وهابیت درباره قیام علیه حاکم
سخن شیخ عبداللّه بن عبداللطیف
در رساله شیخ عبداللّه بن عبداللطیف آمده است:
اصحاب پیامبر (ص) به این احادیث عمل کرده و آنها را از اصول اسلام دانستهاند، و با اینکه از یزید بن معاویه ، حجاج و خلفای پس از آن – به جز عمر بن عبدالعزیز – رفتارهای ناشایستی را دیدهاند، که به صورت علنی از آنان سرزده بود، ولی با این حال، خروج علیه خلفا و دشنام دادن به آنها را حرام دانسته، کسانی را که علیه آنان خروج کنند، همچون خوارج ، خارج از دین قلمداد نمودهاند.
[۴۸] حوار فی التسامح والعنف، ص۷۵.
برخی از مشایخ و علمای خاندان شیخ محمد بن عبدالوهاب، همچون شیخ محمد بن عبداللطیف، شیخ سعد بن حمد بن عتیق، شیخ عبداللّه بن عبدالعزیز العنقری و دیگران مینویسند:
از آیات قرآنی و احادیث نبوی و کلام علما و پژوهشگران، وجوب فرمانبرداری و اطاعت از ولیّ امر و تحریم کشمکش و مقابله با او فهمیده میشود. کوتاهی او در انجام برخی واجبات ، مجوزی برای مقابله با وی نخواهد بود، مگر آنکه کفر واضحی از وی سرزند.
[۴۹] حوار فی التسامح والعنف، ص۷۵.
نظر شیخ محمد بن عبداللطیف
شیخ محمد بن عبداللطیف مینویسد:
ادله در باب وجوب اطاعت از ولیّ امر از کتاب و سنت بسیار است تا آنجا که در برخی از روایات آمده است:» اسمعْ و أطعْ و إن أخذ مالک و ضرب ظهرک؛ فرمان حاکم را گوش دهید و از او اطاعت کنید حتی اگر اموال شما را بستاند و تازیانه به پشتتان بزند «. از این روی نافرمانی حاکم و اعتراض به او را حرام میدانیم.
[۵۰] حوار فی التسامح والعنف، ص۷۵.
دیدگاه شیخ عبداللّه بن عبدالعزیز العنقری
شیخ عبداللّه بن عبدالعزیز العنقری پس از ذکر ادله وجوب اطاعت از حاکم و نقل اقوال علما در این باب مینویسد:
پس از آنکه نصوص قرآنی و احادیث نبوی و کلام علما را در باب وجوب اطاعت از ولیّ امر و تحریم مبارزه و منازعه با او و خروج علیه حکومتش فهمیدیم، گناهان و خطاهایی که از آنان صادر میشود، موجب کفر و خروج از اسلام نمیشود. آنچه بر مسلمانان واجب است، نصیحت آنان به روش شرعی و با مدارا میباشد. باید همچون سلف صالح، چهره حاکمان را در مجالس مختلف و میان مردم خراب نکنیم.
کسانی که بر این باورند که رویارویی با حاکمان از باب نهی از منکر است (که بر همه بندگان واجب است)، سخت در اشتباه و جهل به سر میبرند. اینان از درک مفاسدی که به سبب این باور در دین و دنیا مترتب خواهد شد عاجزند. تنها کسانی این مسئله را درک میکنند که خداوند دلهایشان را نورانی ساخته و راه و روش سلف صالح را شناخته باشند. این عقیده و باور ما در خصوص حاکمان است و از کسانی که مخالف این عقیدهاند و از هوای نفس خویش تبعیت میکنند، بیزاری میجوییم!
[۵۱] حوار فی التسامح والعنف، ص۷۵.
نظر شیخ عبدالعزیز بن باز
شیخ عبدالعزیز بن باز در این خصوص میگوید:
خروج علیه پیشوایان حتی در صورت گناهکار بودن آنان جایز نیست، بلکه باید در امور پسندیده از آنان تبعیت و در معصیت مخالفت نماییم، ولی دست از اطاعت آنان برنداریم.
ذکر چند حدیث دالّ بر مطلب مذکور
سپس با ذکر چند حدیث دالّ بر این مطلب ادامه میدهد:
منظور ما وجوب اطاعت و فرمانبری در معروف و امور پسندیده از ولاه امر (امیران و علما) میباشد، که در این صورت بهبود اوضاع، امنیت مردم، دادخواهی از مظلومان، دفع ظالمان و امنیت راهها را درپی خواهد داشت. خروج علیه حاکم و ایجاد شکاف میان جامعه جایز نیست، مگر آنکه کفر آشکاری از وی سرزند، که دلیلی برای خروج در پیشگاه خدا باشد. البته مشروط به آنکه خروجکنندگان توانایی رویارویی با حاکم را داشته باشند و نتیجه بدتری درپی نداشته باشد.
[۵۲] حوار فی التسامح والعنف، ص۷۶.
دیدگاه شیخ محمد بن عبداللّه بن سبیل
شیخ محمد بن عبداللّه بن سبیل، امام و خطیب مسجدالحرام میگوید:
وجوب اطاعت از امامان، حاکمان و امیران مسلمانان در غیر معصیت خدا و رسول، عقیده غیرقابل تغییر اهل سنت است، حتی اگر انواع ظلم و جور و فسق از آنان سرزند. تا آن زمان که از دایره اسلام خارج نشدهاند و کفر آشکار و بدون شبههای از آنان سر نزده، اطاعت از آنان واجب است. همانگونه که پیامبر اسلام (ص) فرمود:» مگر آنکه کفر آشکاری که حجت و دستآویز شما در پیشگاه الهی باشد، از آنان صادر شود «. پس صبر بر ستم حاکمان و بیداد آنان واجب است و از ضرر خروج علیه آنان و دست کشیدن از اطاعتشان بهتر خواهد بود؛ چراکه خروج علیه حاکمان، مفاسد بزرگی را درپی خواهد داشت و چهبسا باعث شعلهور شدن آتش فتنهای شود که آثار آن ادامه پیدا کرده و باعث وخیمتر شدن اوضاع و حتی خونریزی شود.
[۵۳] حوار فی التسامح والعنف، ص۷۷.
دلایل قائلان به حرمت خروج علیه حاکم
تمسک به اطلاق آیات قرآن
شیخ ابوبکر اسماعیلی در کتاب اعتقاد ائمه اهل الحدیث مینویسد:خداوند نماز جمعه را واجب کرد و با علم به اینکه برگزار کنندگان آن ممکن است فاجر و یا فاسق باشند، ولی باز آن را واجب دانسته و استثنایی در آن قائل نشده است.
[۵۴] حوار فی التسامح والعنف، ص۷۸.
خلاصه استدلال ایشان این است که امر خداوند به اطاعت حاکمان، همچون امر به خواندن نمازجمعه پشت سر حاکم، به صورت مطلق آورده شده است؛ پس تنها در مواردی که حاکم به معصیت الهی امر کند، میتوان از دستور او سرپیچی کرد؛ و در موارد دیگر مطلقاً باید از وی تبعیت و پیروی کرد و خروج علیه او حرام است، مگر در صورتی که کفر آشکاری از وی سرزند.
نقد دلیل اول
تمسک به اطلاق آیه کریمه قرآن ، از عجیبترین استدلالها به کتاب الهی است؛ زیرا:
اولاً:خداوند متعالی ولایت و امامتی را برای فاسقان بر مسلمانان وضع نفرموده است:
و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود، و وی آن همه را به انجام رسانید، (خدا به او) فرمود:من تو را پیشوای مردم قرار دادم. (ابراهیم) پرسید:از دودمانم (چطور) ؟ فرمود: پیمان من به بیدادگران نمیرسد.
[۵۵] بقره/سوره۲، آیه۱۲۴.
و در آیهای دیگر از قرآن میفرماید:
و به کسانی که ستم کردهاند، متمایل مشوید که آتش دوزخ به شما میرسد.
[۵۶] هود/سوره۱۱، آیه۱۱۳.
بنابراین وقتی تمایل داشتن به ستمگران حرام است، چگونه میتوان برای آنان ولایت و امامت بر مسلمانان را تصور کرد؟! آیه ۵۹ از سوره نساء ،
[۵۷] نساء/سوره۴، آیه۵۹.
ما را به اطاعت از ولیّ امر رهنمون میسازد، در حالی که آیات ۱۲۴ سوره بقره
[۵۸] بقره/سوره۲، آیه۱۲۴.
و ۱۱۳ سوره هود ،
[۵۹] هود/سوره۱۱، آیه۱۱۳.
ولایت و امامت ظالمان را نفی کرده است. علمای اصول در اینگونه استدلالها میگویند:» انّ الحکم لا یثبت موضوعه؛ حکم، موضوع خود را ثابت نمیکند «، و در این مورد، حکم به اطاعت ولیّ امر، برای افرادی که با ظلم و ستم به قدرت دست یابند، ولایت و امامتی را ثابت نمیکند.
ثانیاً:تفاوت قائل شدن میان مخالفت با حاکمان و حرمت خروج علیه آنان – به گونهای که گفته شود با دستورات حاکم در مواردی که معصیت و گناه باشد، مخالفت میکنیم، ولی در عین حال خروج بر او را حرام میدانیم – عملاً امکانپذیر نخواهد بود؛ چراکه دستور حاکم به انجام معصیت یا به صورت موردی اتفاق میافتد و سپس از نظر خود برمیگردد، که در این صورت اگر حاکم قانونی و شرعی مسلمانان باشد، ولایت او قطع نخواهد شد؛ یا آنکه حاکم در گمراهی خویش غوطهور شده و بر ستمکاری و گمراهی و تباهی و فساد روی زمین اصرار دارد – همچون بسیاری از زمامداران گذشته و حال کشورهای اسلامی – که در این صورت جدا کردن حکم مخالفت با دستورات او براساس حدیث نبوی:» لاطاعه لمخلوق فی معصیه الخالق «
[۶۰] وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۲۲.
و حرمت خروج علیه حاکم گناهکار، امری ناممکن خواهد بود.
فرق گذاشتن میان این دو حالت، بیشتر به فرضیه میماند، تا حکم شرعی ؛ زیرا حاکمی که بداند مسلمانان از خروج علیه او منع شدهاند، قطعاً آنان را به اطاعت از دستورات غیرقانونی و اوامری که موجب معصیت شوند مجبور خواهد کرد، و این همان چیزی است که تاریخ معاصر نمونههای زیادی از آن را به نمایش گذارده است. بنابراین هیچگونه راه گریزی از گناهان و دستورات حرام وجود ندارد، مگر خروج بر حاکم.
ثالثاً:خدای متعالی ما را از تمایل و رکون نسبت به ستمکاران نهی فرموده است؛ تمایل به ستمکاران، نهتنها با اطاعت از آنان تحقق مییابد، بلکه با قبول ولایت و حاکمیتشان نیز محقق خواهد شد. پذیرش امامت و رهبری ستمکاران و زیر سلطه حکومت و زعامت آنان رفتن، از بارزترین مصادیق رکون و تمایل به ظالمان به شمار میرود.
خداوند میفرماید:» و به کسانی که ستم کردهاند، متمایل مشوید که آتش (دوزخ) به شما میرسد «.
[۶۱] هود/سوره۱۱، آیه۱۱۳.
چنانچه بپذیریم اطلاق آیه ۵۹ سوره نساء،
[۶۲] نساء/سوره۴، آیه۵۹.
شامل معصیت الهی هم میشود، آیه ۱۱۳ سوره هود آن را تخصیص میزند و تنها شامل زمامدارانی خواهد شد که به احکام دینی پایبند هستند و به حدود الهی تجاوز نمیکنند و در صورت انحراف از مسیر دیانت، امامت و ولایت آنها از بین خواهد رفت.
رابعاً:همانگونه که مخالفت با حاکم ستمگر در معصیت خداوند واجب است، اطاعت از او در غیر که معصیت الهی نیز حرام است؛ چراکه پذیرش اطاعت وی، رکون و تمایل به او خواهد بود و خداوند ما را از آن نهی فرموده است.
خامساً:خداوند ما را از پیروی افراط گرایان، مفسدان، انسانهای غافل، هواپرستان، هوسرانان و گناهکاران بهطور مطلق – چه در گناهان و چه در طاعات – نهی فرموده است. در قرآن میخوانیمو فرمان افراط گرایان را پیروی نکنید، آنان که در زمین فساد میکنند و اصلاح نمیکنند.
[۶۳] شعراء/سوره۲۶، آیه۱۵۱ ۱۵۲.
و نیز: و از آن کس که قلبش را از یاد خود غافل ساختهایم و از هوس خود پیروی کرده و (اساس) کارش بر زیادهروی است، اطاعت مکن.
[۶۴] کهف/سوره۱۸، آیه۲۸.
و همچنین:پس در برابر فرمان پروردگارت شکیبایی کن، و از آنان، گناهکار یا ناسپاسگزار را فرمان مبر.
[۶۵] انسان/سوره۷۶، آیه۲۴.
اینگونه نیست که عدم پیروی از مسرفان و ستمگران، در اسراف و ستم آنان باشد، بلکه خداوند به ما دستور میدهد بهطور مطلق، چه در صلاح و چه در فساد با آنان قطع رابطه نماییم؛ چراکه همکاری با آنها در غیر امور فاسد و ستمگرانه، باعث تقویت حکومت آنان خواهد شد؛ مسئلهای که قطعاً مورد رضایت خداوند نیست.
کلام ابنتیمیه
ابنتیمیه در کتاب منهاج السنّه مینویسد:
اگر کافر یا فاسقی دستوری بدهد که اطاعت الهی در آن باشد، اطاعت از آن حرام نیست. وجوب انجام آن عمل به خاطر دستور فاسق یا کافر ساقط نخواهد شد. همانگونه که اگر سخن درستی از وی شنیدیم، جایز نیست او را تکذیب نماییم. وجوب پیروی از سخن حق، به صرف آنکه گویندهاش فاسق است، ساقط نخواهد شد.
[۶۶] حوار فی التسامح والعنف، ص۸۰.
شگفتی این سخن آن است که میان پیروی از حق و پیروی از فاسق در مواردی که حق میگوید، تفاوت نگذاشته است. ما از حق تبعیت میکنیم، ولی از فاسق حتی در مواردی که مطلب حقی را بخواهد، پیروی نخواهیم کرد؛ چراکه خداوند ما را از رکون و پیروی از او برحذر داشته و نهی کرده است. پیروی از فاسق، مصداق رکون و اطاعت از اوست. همچنین خداوند متعالی به ما دستور میدهد به طاغوت کفر بورزیم و از پذیرش او سرباز زنیم. بدون تردید حاکم ستمگر مصداق بارز طاغوت به شمار میرود و کفر به طاغوت به معنای عدم اطاعت از اوست.
ابنتیمیه به دنبال آن است که میان اطاعت از طاغوت و اطاعت از اوامری که از سوی او صادر شده و مخالف دستورات الهی نیست، تساوی قائل شود، ولی تفاوت میان آن دو بسیار است، همانگونه که عدم پذیرش دستورات طاغوت در اینگونه موارد، معصیت الهی نخواهد بود.
خدای بزرگ میخواهد هیچ سلطه و حاکمیتی برای طاغوت حتی از راه داوری میان مردم یا دعوت آنان به اقامه نمازجمعه ثابت نگردد. خداوند میفرماید:
آیا ندیدهای کسانی را که میپندارید به آنچه به سوی تو نازل شده، ایمان آوردهاند (با این همه) میخواهند داوری میان خود را به سوی طاغوت ببرند، با آنکه قطعاً فرمان یافتهاند که بدان کفر بورزند، ولی شیطان میخواهد آنان را به گمراهی دوری دراندازد.
[۶۷] نساء/سوره۴، آیه۶۰.
روایت عمر بن حنظله
روایت عمر بن حنظله که نزد فقها به» مقبوله «شهرت یافته است، نیز به همین مسئله تصریح میکند:
من تحاکم إلیهم فی حق أو باطل فإنّها تحاکم إلی الطاغوت و ما یحکم له فإنّها یأخذه سُحْتاً و إن کان حقّاً ثابتاً له…؛
[۶۸] وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۹۹.
هرکس در دعاوی، چه حق باشد و چه باطل به سلطان مراجعه کند، در حقیقت به طاغوت مراجعه کرده و هرچه را به حکم آنها بگیرد، در حقیقت بهطور حرام گرفته، گرچه آنچه دریافت میکند، حقِ ثابتِ او باشد؛ زیرا آن را به حکم و با رأی طاغوت و قدرتی که خداوند دستور داده به او کفر بورزند، گرفته است.
به تصریح این روایت، خداوند به ما دستور میدهد به طاغوت کفر ورزیم و حاکمیت او را نپذیریم، حتی در صورتی که دستورات حقی از او صادر گردد؛ چراکه پذیرش دستورات طاغوت توسط مسلمانان، موجب تسلط آنها بر مؤمنان و داخل شدن تحت سیطره حکومت و محکم شدن پایههای نظام آنها خواهد شد، و این همان چیزی است که خدا ما را از آن نهی فرمده است.
استدلال به روایات
قائلان به وجوب اطاعت از حاکمان ستمگر، برای اثبات مدعای خویش به روایاتی تمسک کردهاند که به بخشی از آنها اشاره خواهیم کرد:
روایات مسلم در صحیح
مسلم در صحیح خود به نقل از حذیفه بن الیمان روایت میکند:
عرض کردم:یا رسول اللّه! ما در عالم شرّی بودیم که با بعثت شما وارد خیر شدیم، پس از این شرّی در پیش است؟ فرمود:آری. عرض کردم:آیا به دنبال آن شر، خیری در پیش خواهد بود؟ فرمود:آری. عرض کردم:آیا پس از آن خیر، شرّی در پیش است؟ فرمود:بله. عرض کردم:چگونه؟ فرمود:یکون بعدی أئمه لا یهتدون بهدایی و لا یستنّون بسنّتی و سیقوم فیهم رجال قلوبهم قلوب الشیاطین فی جثمان إنس؛ پس از من پیشوایانی میآیند که بر دین من نیستند؛ به هدایت راه نمیروند و به سنت من عمل نمیکنند. میان آنها مردانی قیام میکنند که دلهای آنها دلهای شیاطین در پیکره انسان است.
عرض کردم:اگر آن زمان فرا رسید و آن دوره را درک کردم، وظیفهام چیست؟ فرمود:بشنو و فرمان امیر را اطاعت کن، اگرچه بر پشت تو تازیانه زند و اموالت را ببرد؛ گوش ده و اطاعت کن!
[۶۹] صحیح مسلم، ج۳، کتاب الاماره، الباب ۱۳، ص۱۴۷۶، ح۱۸۴۷.
مسلم در روایتی دیگر از سلمه بن یزید جعفی روایت میکند:
از رسول خدا سؤال کردم:ای پیامبر! به من خبر ده و مرا متوجه کن که اگر امیرانی بر ما حاکم شدند و حق خودشان را از ما بگیرند، ولی حقی را که ما میخواهیم، به ما ندهند، تکلیف ما چیست؟ پیامبر رویش را برگرداند و اعتنا نکرد. باز سؤال کردم و پیامبر اعتنایی نکرد. باز سؤال خود را تکرار کردم، در این حال اشعث بن قیس او را به طرفی کشید که دیگر سخن نگوید. در این حال رسول خدا فرمود:إسمعوا و أطیعوا فأنما علیکم ما حمّلوا و علیکم ما حمّلتم؛ بشنوید و اطاعت کنید؛ زیرا وظیفه آنان برعهده خود آنهاست و شما هم تکلیف خودتان را دارید.
[۷۰] صحیح مسلم، ج۳، کتاب الاماره، باب۱۲، ص۱۴۷۴، ح۱۸۴۶.
روایت عباده بن الصامت
عباده بن الصامت چنین روایت کرده است:
رسول خدا (ص) از ما خواست تا با او بیعت کنیم و ما نیز بیعت کردیم. از جمله اموری که عهد کردیم، گوش فرا دادن به فرامین و اطاعت ایشان در راحتی و سختی و اوقات خوشایند و ناخوشایند و جانفشانی در راه او و اینکه در مسائل مربوط به حکومت با زمامداران منازعه نکنیم. حضرت فرمود:إلا أن تروا کفراً بواحاً عندکم من الله فیه برهان؛ مگر آنکه کفری آشکار که دلیل شما برای خروج در پیشگاه خداوند باشد، از حاکم سرزند.
[۷۱] صحیح مسلم، ج۳، کتاب الاماره، باب ۲۱، ص۱۴۷۵، ح۱۸۴۶.
روایت عوف بن مالک از رسول خدا (ص)
عوف بن مالک از رسول خدا (ص) روایت میکند که حضرت فرمود:
خیار أئمتکم الذین تحبّونهم و یحبّونکم و یصلّون علیکم و تصلّون علیهم و شرار أئمتکم الذین تبغضونهم و یبغضونکم…؛
بهترین پیشوایان شما کسانی هستند که آنان را دوست بدارید و آنان نیز شما را دوست داشته باشند و بر آنان درود فرستید و بر شما درود بفرستند؛ و بدترین پیشوایان شما کسانی هستند که آنان را دشمن میدارید و آنان شما را دشمن میدارند و آنان را لعنت میکنید و آنان نیز شما را لعنت میکنند.
گفته شد:یا رسول اللّه! آیا آنان را با شمشیر برانیم؟ فرمود:تا وقتی که بین شما نماز برپا میدارند خیر، ولی آنگاه که در حکمرانی وی چیزی را مشاهده کردید که برای شما ناخوشایند است، کار او را ناپسند شمارید، اما دست از اطاعت او نکشید.
[۷۲] صحیح مسلم، ج۳، کتاب الاماره، باب۷۱، ص۱۴۸۱، ح ۱۸۵۵.
روایت امسلمه از رسول خدا
از امّسلمه نقل شده است که رسول خدا (ص) فرمود:
ستکون اُمراء فتعرفون و تنکرون فمن عرف بریء و مَن أنکر سلم…؛
به زودی پیشوایان و حاکمانی خواهند آمد که برخی از شما نسبت به آنان شناخت دارید و برخی ندارید؛ پس آنکه شناخت پیدا کرد، قهراً تبرئه میشود و آنکه شناخت پیدا نکرد، سالم میماند، ولی بدا به حال آنکه رضایت داد و پیروی نمود.
عرض کردند:آیا با آنان مبارزه نکنیم؟ فرمود:خیر، تا آن گاه که نماز میخوانند.
[۷۳] صحیح مسلم، ج۳، کتاب الاماره، باب۱۶، ص۱۴۸۰، ح ۱۸۵۴.
مقصود از اینکه» هرکس شناخت پیدا کرد، تبرئه میشود «آن است که هرکس عمل منکر را شناخت، راهی برای برائت و دوری از گناه و عقوبت آن پیدا خواهد کرد و با دل یا زبان و یا قلب خویش آن را عوض میکند. در روایت دیگری به جای این عبارت آمده است:» فمن کره فقد بریء؛ هرکس آنان را انکار کند، تبرئه خواهد شد «که در این صورت معنای حدیث روشن خواهد بود.
روایت ابنعباس
از ابنعباس نقل شده است که پیامبر (ص) فرمود:
مَن کره مِن أمره شیئاً فلیصبر علیه فأنه لیس أحد من الناس خرج مِن السلطان شبراً فمات علیه…؛
[۷۴] صحیح مسلم، ج۳، کتاب الاماره، باب۱۳، ص۱۴۷۸، ح ۱۸۴۹.
هرکس از فرمانروای خود به سبب چیزی ناراضی است، باید صبر کند؛ زیرا هیچیک از مردم به اندازه یک وجب از حکومت خارج نمیشوند، مگر آنکه اگر به این حالت بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است.
باز در همان کتاب به نقل از نافع چنین روایت شده است:
عبداللّه بن عمر (فرزند خلیفه دوم) هنگام ماجرای» حره «در زمان یزید بن معاویه بر عبداللّه بن مطیع (که علیه یزید قیام کرده بود) وارد شد. عبداللّه بن مطیع گفت:برای ابیعبدالرّحمن (کنیه عبداللّه بن عمر) بالش بیاورید. ابنعمر گفت:برای نشستن نیامدهام، آمدهام برای تو حدیثی نقل کنم. از پیامبر (ص) شنیدم که فرمود:من خلع یداً مِن طاعه لقی الله یوم القیامه لا حجه له و مَن مات و لیس فی عنقه بیعه مات میته جاهلیه؛ کسی که دست از اطاعت بکشد، خداوند را در روز قیامت بدون آنکه حجتی داشته باشد، ملاقات خواهد کرد، و کسی که بمیرد و بر عهده وی بیعت نباشد، به مرگ جاهلیت مرده است.
[۷۵] صحیح مسلم، ج۳، کتاب الاماره، باب۱۳، ص۱۴۷۸، ح ۱۸۵.
روایت قاضی ابویوسف در کتاب الخراج
قاضی ابویوسف در کتاب الخراج از حسن بصری روایت کرده است که پیامبر (ص) فرمود:
لا تسبّوا الولاه فانهّم إنْ أحسنوا کان لهم الأجر و علیکم الشکر و إنْ أساؤوا فعلیهم الوزر و علیکم الصبر…؛
[۷۶] ابویوسف، الخراج، ص۱۰.
فرمانروایان را دشنام ندهید؛ چراکه اگر نیکوکار باشند، برای آنان ثواب و پاداش است و بر شما شکر، و اگر بد باشند، گناهش به گردن آنان است و بر شماست صبر . همانا آنان نعمتهای خدا هستند که به وسیله آنان از کسانی که خواسته باشد، انتقام میگیرد، پس با تعصب و غضب به استقبال نقمت خدا نروید، بلکه با آرامش و گریه و زاری از نقمت استقبال نمایید.
در سنن ابیداوود از ابیهریره
در سنن ابیداوود از ابیهریره روایت شده است که پیامبر (ص) فرمود:
الجهاد واجبُ علیکم مع کلّ أمیر برّاً کان أو فاجراً…؛
[۷۷] سنن ابیداوود، ج۲، کتاب الجهاد، باب فیالغز ومع ائمه الجور، ص۱۷.
جهاد بر شما همراه هر حاکمی واجب است، نیکوکار باشد یا بدکار، و نماز پشت سر هر مسلمان واجب است، نیکوکار باشد یا بدکار، اگرچه مرتکب گناهان کبیره گردد «.
روایات بسیار دیگری نیز وجود دارد که بیانگر وجوب اطاعت و فرمانبرداری از حاکمان ستمگر و عدم جواز خروج علیه آنان است. این روایات به نوعی به روایات مستفیض ما شیعیان در این باب شباهت دارند.
این روایات با دو گروه دیگر از روایات و احادیث (که از جهت سند و دلالت از روایات اشاره شده قویتر هستند) تعارض دارند. دسته اول روایاتی است که بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر دلالت دارند و به ما دستور میدهند که امور منکر را با اقدام عملی از بین ببریم، و دسته دیگر روایاتی است که ما را از کمک و یاری زمامداران ستمگر نهی کرده است. حال به توضیح این دو گروه از روایات میپردازیم:
وجوب امر به معروف و برچیدن منکر به صورت اقدام عملی
روایات در این باب بسیارند و صراحت دارند که مرتبه بالای امر به معروف و نهی از منکر، مرحله اقدام عملی، و در درجه دوم تذکر زبانی، و در پایینترین مرتبه به صورت انکار قلبی است که ضعیفترین مراتب ایمان به شمار میرود. منظور از تغییر وضع موجود با اقدام عملی، به کارگیری زور و قدرت است.
حدیث ترمذی از طارق بن شهاب
ترمذی از طارق بن شهاب نقل میکند:
اولین کسی که خطبهها را بر نماز مقدّم کرد، مروان بود. فردی به مخالفت با وی برخاست و گفت:برخلاف سنت پیامبر (ص) عمل کردی. مروان در جواب گفت:این مطلب به تو ربطی ندارد. پس ابوسعید گفت:این مرد به وظیفه خویش عمل کرد؛ چراکه از پیامبر (ص) شنیدم:من رأی منکراً فلینکر بیده و مَن لم یستطع فبلسانه و مَن له یستطع فبقلبه و ذلک أضعف الإیمان؛ هر آن کس که عمل منکری را مشاهده کند، باید با اقدام عملی به مخالفت با آن بپردازد و اگر نتوانست، با زبان خویش جلوگیری کند و اگر نتوانست، در دلْ آن عمل را انکار نماید، که این ضعیفترین مراتب ایمان است.
ابوعیسی میگوید:این حدیث ، صحیح و حسن است.
[۷۸] سنن ترمذی، ج۴، کتاب الفتن، باب ما جاء فی تغییر المنکر بالید ص۴۷۱- ۴۹۶.
برخلاف دیدگاهی که مراتب امر به معروف و نهی از منکر را به صورت» امری تنازلی «تعریف میکند، و عدم قیام در برابر ظالمان را بالاترین مرتبه آن میشمارد، در این احادیث به صورت» امری تصاعدی «تعریف شده و قیام و اقدام عملی، بالاترین مرتبه امر به معروف و نهی از منکر به شمار آمده است.
ترمذی در سنن خویش از ابیسعید خدری از پیامبر اسلام (ص) روایت میکند: إن مِن أعظم الجهاد کلمه عدل عند سلطان جائر.
[۷۹] سنن ترمذی، ج۴، کتاب الفتن، باب ما جاء فی تغییر المنکر بالید ص۴۷۱- ۴۹۶.
[۸۰] ابنماجه، سنن، ج۲، ص۱۳۲۹، ح۴۰۱.
از برترین جهادها، سخن عادلانه نزد سلطان جائر گفتن است.
کلام نعمان بن بشیر
نیز از نعمان بن بشیر نقل کرده است:
پس از نماز عشا در مسجد نشسته بودیم که پیامبر (ص) از منزل خود خارج شده و به مسجد آمد. نگاه به آسمان کرده و سپس نگاهش را پایین انداخت. گمان بردیم که حادثهای در آسمان اتفاق افتاده. فرمود:ألا إنها ستکون بعدی أمراء یظلمون و یکذبون…؛
[۸۱] الترغیب و الترهیب، ج۳، ص۱۹۵.
پس از من حاکمانی سرکار خواهند آمد که ستم خواهند کرد و دروغ خواهند گفت. پس هرکس دروغ آنان را تصدیق کرده و در کنار آنان و یاور آنها در ستمگریشان باشد، از من نیست و من از او نیستم، و هرکس که آنان را تصدیق نکند و یاورشان نباشد، از من است و من از اویم.
روایت نقل شده در صحیح مسلم
در صحیح مسلم از پیامبر اسلام (ص) روایت شده:
مَن رأی منکم منکراً فلیغیّره بیده…؛
[۸۲] صحیح مسلم، ج۱، کتاب الایمان، باب ۲۰، ص۶۹، ح ۴۹.
هر آن کس از شما که منکری را ببیند، باید با اقدام عملی به مخالفت با آن بپردازد. اگر نتوانست، با زبان خویش جلوگیری کند. اگر نتوانست، در دل خویش آن عمل را انکار نماید و این ضعیفترین مراتب ایمان است.
روایت جابر بن عبداللّه
نیز از جابر بن عبداللّه نقل میکند:
شنیدم که پیامبر (ص) فرمود:لا تزال طائفه مِن امتی یقاتلون عن الحق ظاهرین…؛
[۸۳] صحیح مسلم، ج۳، کتاب الاماره، باب ۵۳، ص۱۵۲۴، ح ۱۹۲۳.
[۸۴] صحیح مسلم، ج۳، کتاب الاماره، باب ۷۳، ص۱۵۲۴، ح ۱۹۲۲.
پیوسته دستهای از امت من بر اساس حق جهاد میکنند و پیروز خواهند بود تا روز قیامت فرا برسد.
باز در همان کتاب به سند خویش از جابر بن سمره از پیامبر اکرم (ص) روایت میکند:
لن یبرح هذا الدین دائماً یقاتل علیه عصابه مِن المسلمین…؛
[۸۵] سنن ابیداوود، ج۲، کتاب الملاحم، باب الامر بالمعروف و النهی ص۴۳۶.
پیوسته دین برپا خواهد بود و گروهی از مسلمانان برای آن جهاد میکنند تا قیامت فرا برسد.
روایت نقل شده در سنن ابیداوود
در سنن ابیداوود به سند خویش از عبداللّه بن مسعود آورده است:
پیامبر (ص) فرمود:إن أوّل ما دخل النقص علی بنی اسرائیل کان الرجل یلقی الرجل فیقول یا هذا اتّق الله و دغ ما تصنع فإنّه لا یحلّ لک ثم یلقاه مِن الغد فلا یمنعه ذلک أنْ یکون…؛
[۸۶] سنن ابىداوود، ج۲، کتاب الملاحم، باب الامر بالمعروف و النهى ص۴۳۶.
اولین ایرادی که بر بنیاسرائیل وارد شد، این بود که یکی از آنان دیگری را ملاقات میکرد و به او میگفت:از خدا بترس و دست از کارهای خود بردار. این کارها برای تو شایسته نیست، آنگاه فردا او را ملاقات میکرد، اما کارهای زشت او مانع نمیشد که با وی همغذا و همکاسه و همنشین شود. پس آنگاه که چنین کردند، خداوند رابطه دلهای آنها را برهم زد، آنگاه این آیه را تلاوت فرمود:
» آنان که از بنیاسرائیل کافر شدند، با زبان داوود و عیسی بن مریم مورد لعن قرار گرفتند «، تا آنجا که فرمود:» اینان فاسقان هستند. «آنگاه پیامبر افزود:باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و دست ستمگر را بگیرید و او را به حق بازگردانید و وی را در چهارچوب حق محدود کنید.
باز در سنن ابیداوود به سند خویش از قیس، از ابوبکر آمده است که در خطابهای پس از حمد و ثنای الهی گفت:
ای مردم! آیه» علیکم انفسکم، لا یضرکم مَن ضلّ اذا اهتدیتم؛ بر شما باد نفسهای خودتان. اگر شما هدایت یافتید، کسانی که گمراه شدهاند، به شما آسیبی نمیرسانند «را میخوانید، ولی درست معنا نمیکنید. از خالد شنیدم که میگفت:از پیامبر (ص) شنیدم که فرمود:إن الناس إذا رأوا الظالم فلم یأخذوا علی یدیه…؛ مردم اگر ستمگری را مشاهده کنند و دست او را از ستمگری باز نگیرند، دور نیست که خداوند همه آنها را به عذاب فرا گیرد.
روایت عمرو از هشیم
عمرو از هشیم نقل کرده که از پیامبر (ص) شنیدم:
ما مِن قوم یُعمل فیهم بالمعاصی ثمّ یقدرون علی أن یغیّروا…؛
[۸۷] سنن ابیداوود، ج۲، کتاب الملاحم، باب الامر بالمعروف و النهی ص۴۳۶.
اگر بین قومی معصیت صورت گیرد و آنان قادر باشند که از آن جلوگیری کنند اما جلوگیری نمیکنند، بعید نیست خداوند همه آنان را به عذاب گرفتار کند.
باز در همان کتاب به سند خویش از جریر، نقل شده که از پیامبر (ص) شنیدم:
ما مِن رجلً یکون فی قوم یُعمل فیهم بالمعاصی یقدرون علی أن یغیّروا علیه…؛
[۸۸] سنن ابیداوود، ج۲، کتاب الملاحم، باب الامر بالمعروف و النهی ص۴۳۶.
خداوند هیچ قومی را که فردی میان آنان معصیت میکند و قدرت اعتراض به وی را دارند اما به او اعتراض نمیکنند، رها نمیگذارد، مگر اینکه پیش از مردن، همه آنها را عذاب خواهد کرد!
روایت نقل شده در سنن ابنماجه
در سنن ابنماجه ، از پیامبر (ص) روایت شده:
لا تزال طائفه من امتی قوّامه علی أمر الله…؛
[۸۹] سنن ابنماجه، ج۱، ص۵.
پیوسته طایفهای از امت من بر امر خداوند پایدار میمانند و کسانی که با آنان مخالفت میکنند، نمیتوانند به آنان زیان برسانند.
همچنین در کتاب الدّر المنثور از پیامبر (ص) روایت شده:
إن رحی الإسلام ستدور فحیث ما دار القرآن فدوروا به…؛
[۹۰] الدّر المنثور، ج۲، ص۳۰۱.
همانا آسیاب اسلام به زودی به گردش درمیآید، پس به آنسو که قرآن میگردد، به گردش درآیید. چهبسا سلطان و قرآن با یکدیگر میجنگند و از هم جدا میشوند، و اینکه به زودی بر شما پادشاهانی حاکم میشوند که بر شما به نوعی حکم میرانند و بر خودشان به نوعی دیگر. پس اگر آنان را پیروی کنید، شما را گمراه میکنند و اگر نافرمانیشان کنید، شما را به قتل میرسانند. گفتند:ای پیامبر! اگر آن روز را درک کردیم، چه کنیم؟ فرمود:همانند اصحاب حضرت عیسی (ع) باشید که ارّه و بر چوبهدار بالا کشیده میشدند! مرگ در اطاعت خدا بهتر از زندگی در معصیت خداوند است.
روایت موجود در نهج السعاده
در نهج السعاده ، مستدرک نهج البلاغه آمده است:
ابوعطاء میگوید:امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) د
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.