پاورپوینت قلب و روح
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت قلب و روح دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت قلب و روح،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت قلب و روح :
قلب
در قرآن کریم از واژههایی مانند قلب، فواد، صدر و روح استفاده شده است و برای هر یک ویژگیهایی بیان شده است. در این نوشته به توضیح این واژه ها خواهیم پرداخت.
فهرست مندرجات
۱ – جایگاه قلب در علم اخلاق
۲ – اشتراک لفظی واژه قلب
۳ – واژهشناسی قلب در قرآن
۳.۱ – ادراکات قلب
۳.۱.۱ – فهم
۳.۱.۲ – اندیشیدن
۳.۱.۳ – تلقی وحی
۳.۲ – احساسات باطنی قلب
۳.۲.۱ – ترس و اضطراب
۳.۲.۲ – حسرت
۳.۲.۳ – قساوت و رافت
۳.۲.۴ – غفلت
۳.۲.۵ – گناه
۳.۲.۶ – اطمینان
۳.۲.۷ – ایمان و تقوا
۳.۲.۸ – طمع
۳.۲.۹ – حق گریزی
۳.۲.۱۰ – اشمئزاز
۳.۲.۱۱ – انحراف
۳.۲.۱۲ – انکار
۳.۲.۱۳ – حمیت
۳.۲.۱۴ – طهارت
۳.۲.۱۵ – سلامت و مرض
۳.۲.۱۶ – شوق و میل
۳.۳ – معنای قرآنی قلب
۳.۴ – ترادف قلب و فواد
۴ – معنای صدر
۵ – تقسیمبندی ویژگیهای قلب
۵.۱ – ویژگیهای بالقوه و بالفعل
۵.۲ – ویژگیهای اجباری و اکتسابی
۶ – روح و دلائل وجود آن
۶.۱ – دیدگاه هندوها
۶.۲ – دیدگاه چینیها
۶.۳ – دیدگاه زرتشتیان و یونانیان
۶.۴ – دلایل وجود روح
۶.۴.۱ – دلیل عقلی
۶.۴.۲ – دلیل تجربی
۶.۵ – تفاوت نفس، روان و جان
۷ – پانویس
۸ – منبع
جایگاه قلب در علم اخلاق
گرچه بحث و بررسی قلب اصالتا یک بحث اخلاقی نیست و نمیتواند در زمره مسائل علم اخلاق شمرده شود ولی، از آنجا که در محدوده «علم اخلاق» همه جا با این دو واژه یعنی قلب و فؤاد، در هنگامی که همین واژه «قلب» یا «فؤاد» و یا در فارسی «دل» را در محدوده اخلاق و علم اخلاق به کار میگیرند؛ قطعا، چنین مفهومی منظور نظر گوینده نیست. و منظور ما نیز از طرح پرسش فوق روشن شدن همین معنای پیچده و اخلاقی آن و نیز اصطلاح قرآنی و روایی این واژه خواهد بود.
اشتراک لفظی واژه قلب
قطعا اکنون که کلمه قلب در دو مفهوم مختلف فیزیکی و اخلاقی به کار میرود حکم مشترک لفظی را دارد و در هر یک از دو معنای فوق، بدون توجه بمعنی دیگرش و بدون آنکه رابطه میان آن دو در نظر گرفته شود، به کار خواهد رفت. یک علم طبیعی هنگامی که کلمه قلب را به کار میبرد منظورش به روشنی همان اندام خاص است و کمترین توجهی به معنی اخلاقی آن ندارد؛ چنانکه، یک عالم و دانشمند اخلاقی نیز از به کار گرفتن این کلمه جز همان مفهوم اصطلاحی ویژه اخلاق چیزی دیگری در نظر ندارد و توجهی به مفهوم فیزیکی آن نمیکند. بنابراین، کلمه قلب به صورت مشترک لفظی در این دو معنا به کار میرود
واژهشناسی قلب در قرآن
تنها راهی که ما برای شناخت معنای «قلب» در قرآن پیدا کردهایم این است که در قرآن جستجو کنیم ببینیم چه کارهایی به قلب نسبت داده شده و قلب چه آثاری دارد و از راه مطالعه آثارش، قلب را بشناسیم. ما هنگامی که با چنین دیدی به موارد کاربرد واژه قلب در قرآن میپردازیم در مییابیم که حالات گوناگون و صفات مختلفی به قلب و فؤاد نسبت داده شده است که مهمترین آن از این قرار است:
ادراکات قلب
یکی از آثاری که به «قلب» نسبت داده شده «ادارک» است؛ اعم از ادراک حصولی و ادراک حضوری است. با تعابیر مختلف در قرآن مجید نشان داده شده که فهمیدن و درک کردن از شؤون «قلب» و به تعبیر دیگری «فؤاد» است؛ از این رو است که میبینیم قرآن با تعابیر مختلف و با استفاده از کلماتی از خانواده عقل و فهم و تدبر و… کار ادراک را به قلب نسبت میدهد؛ یعنی، حتی در آنجا نیز که ادراک را از قلب نفی میکند میخواهد این حقیقت را القاء کند که قلب کار خودش را انجام نمیدهد و سالم نیست؛ یعنی، شان قلب این است که ادراک کند پس اگر ادراک نمیکند بخاطر عدم سلامت آن است که اگر سالم میبود ناگزیر عمل ادراک را انجام میداد.
فهم
در قرآن ما به آیاتی بر میخوریم نظیر آیه: «ولقد ذرانا لجهنم کثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لا یفقهون بها؛
[۱] اعراف/سوره۷، آیه۱۷۹.
و حقا آفریدیم برای جهنم بسیاری از جن و انس را (که) دل داشتند ولی با آن نمیفهمیدند». که به کسانی که دل دارند ولی نمیفهمند اعتراض دارد و نشان میدهد که دل برای فهمیدن است و نیز به آیه دیگری که میگوید: «و منهم من یستمع الیک و جعلنا علی قلوبهم اکنه ان یفقهوه؛
[۲] انعام/سوره۶، آیه۲۵.
و بعضی از آنان به تو گوش فرا میدهند و قرار دادیم بر دلهایشان پردهها و حجابهایی (که مانع میشود) از اینکه آن را بفهمند. ». و جمله «جعلنا علی قلوبهم اکنه ان یفقهوه» در در قرآن تکرار شده
[۳] اسراء/سوره۱۷، آیه۴۶.
[۴] کهف/سوره۱۸، آیه۵۷.
در این آیه نیز سخن از آن است که دلهای اینان آیات خدا و سخن پیامبر را نمیفهمند؛ ولی، نفهمیدنشان را مستند میکند به حجابها و موانعی که نمیگذارند قلب کار خود را انجام دهد؛ یعنی، به اصطلاح مقتضی درک موجود است چرا که قلب برای درک کردن و فهمیدن آفریده شده لیکن حجب و موانع نمیگذارند وظیفه خویش به انجام رساند.
اندیشیدن
در بعضی از آیات از لفظ عقل استفاده شده و میفرماید: «افلم یسیروا فی الارض فتکون لهم قلوب یعقلون بها؛
[۵] حج/سوره۲۲، آیه۴۶.
پس آیا (چرا) در زمین سیر نکردند تا اینکه برایشان دلهایی باشد که با آن بیندیشند».
از آیه فوق چنین میتوان فهمید که دل برای اندیشیدن و درک واقعیت است و بر انسان لازم است که از این ابزار که خداوند برای فهمیدن در اختیارش قرار داده آن طور که شایسته است استفاده کند و آن را برای درک حقایق به کار گیرد زیرا خدای متعال زمینه مساعد را برایش فراهم آورده تا به وسیله قلب بتواند بفهمد.
به طور کلی این آیات دلالت میکنند که «قلب» در واقع طوری خلق شده تا بتواند ادراک حضوری داشته باشد و داشتن آن خلاف انتظار بوده دلیل بیماری و کوری آن خواهد بود
تلقی وحی
نوع دیگری ادراک داریم به نام وحی که ماهیت آن برای ما شناخته شده نیست و تلقی وحی یعنی همین ادراک پیچیده و مرموز نیز در قرآن کریم به قلب نسبت داده شده است. در این مورد هم آمده که خدای متعال قرآن کریم را بر قلب پیامبر نازل کرده است با تعابیری نظیر: «قل من کان عدوا لجبریل فانه نزله علی قلبک باذن الله؛
[۶] بقره/سوره۲، آیه۹۷.
بگو هر آن کس که دشمن جبرئیل است (دشمن خداست زیرا) که او قرآن را بر قلب تو نازل کرد با اذن خداوند».
و نظیر: «نزل به الروح الامین
[۷] شعراء/سوره۲۶، آیه۱۹۳.
علی قلبک لتکون من المنذرین؛
[۸] شعراء/سوره۲۶، آیه ۱۹۴.
روح الامین آن را بر قلب تو نازل کرد تا از انذار کنندگان باشی».
بنابراین تلقی وحی نیز کار قلب است که در مورد پیامبران مصداق مییابد.
پس نتیجه میگیریم که هم ادراک حصولی کار قلب است که به وسیله تعقل و تفقه و تدبر انجام دهد. هم ادراک حضوری (و به عبارتی رؤیت حضوری) و هم تلقی وحی نیز کاری است که به قلب مربوط میشود. و خلاصه ادراک به مفهوم وسیعش اعم از حصولی و حضوری و عادی و غیر عادی کاری است مربوط به قلب و صفتی است که با تعابیر مختلف به قلب نسبت داده میشود.
احساسات باطنی قلب
از جمله چیزهایی که به قلب نسبت داده میشوند و در زمره آثار قلب به شمار میروند عبارتند از حالات انفعالی و به تعبیر دیگر احساسات باطنی. قرآن با تعابیر مختلف این حالات را به قلب نسبت داده است.
ترس و اضطراب
یکی از این احساسات احساس «ترس» است که از حالات و انفعالات قلبی شمرده شده و در این زمینه به آیاتی بر میخوریم نظیر آیه: «انما المومنون الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم؛
[۹] انفال/سوره۸، آیه۲.
مؤمنان آنان هستند که هرگاه یادی از خدا شود دلشان میلرزد (و میترسند)».
و آیه: «و الذین یؤتون ما اتوا و قلوبهم و جله انهم الی ربهم راجعون؛
[۱۰] مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۰.
و آن کسانی که آنچه که شایسته است بجای آرند و (مع الوصف) از اینکه ایشان به سوی پروردگارشان باز میگردند، دلهاشان ترسان است».
احساس «اضطراب» نیز از احساسات باطنی قلب است چنانکه در قرآن آمده است: «قلوب یومئذ واجفه؛
[۱۱] نازعات/سوره۷۹، آیه۸.
دلهایی در آن روز (وحشت زده و) مضطربند».چنانکه خداوند اضطراب و نگرانی مادر موسی را به هنگامی که فرزندش موسی را به نیل سپرد و فرعونیان او را از آب گرفتند این چنین بیان میکند که: «و اصبح فؤادام موسی فارغا ان کادت لتبدی به لولا ان ربطنا علی قلبها لتکون من المؤمنین؛
[۱۲] قصص/سوره۲۸، آیه۱۰.
دل مادر موسی (از اضطراب و نگرانی برای موسی) تهی گردید که اگر نبود اینکه دلش را محکم کردیم تا باشد از مؤمنین (و در حفظ فرزندش به خدا اعتماد کند) نزدیک بود آن (سر خویش و نگرانی دلش) را آشکار سازد».
در ضمن از این آیه بخوبی میتوان دریافت که «قلب» و «فؤاد» یکی هستند.
حسرت
از جمله احساسات باطنی و حالاتی که در قرآن به «قلب» نسبت داده شده «حسرت» و غیظ است آن چنان که میفرماید: «لیجعل الله ذلک حسره فی قلوبهم؛
[۱۳] آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۶.
و در آیه دیگری میفرماید: «و یذهب غیظ قلوبهم».
[۱۴] توبه/سوره۹، آیه۱۵.
قساوت و رافت
از جمله حالاتی که به قلب نسبت داده شده «قساوت» و «غلظت» است. که با تعابیری چون «فویل للقاسیه قلوبهم من ذکر الله».
[۱۵] زمر/سوره۳۹، آیه۲۲.
یا «قست قلوبکم».
[۱۶] بقره/سوره۲، آیه۷۴.
یا «وجعلنا قلوبهم قاسیه».
[۱۷] مائده/سوره۵، آیه۱۳.
چنانکه در مورد غلظت در یک آیه خطاب به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و سلم میفرماید: «ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک؛
[۱۸] آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.
و هرگاه تندخو و سخت دل بودی مردم از دوروبر تو متفرق میشدند». که غلظت قلب نقطه مقابل لینت و نرمخویی است که چنانکه در ابتدای همین آیه آمده «فبما رحمه من الله لنت لهم».
چنانکه نقطه مقابل حالات نامبرده نظیر حالت «خشوع»، «لینت»، «رافت»، «رحمت» و «اخبات» نیز در قرآن کریم به قلب نسبت داده شده است. نظیر آیه: الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق؛
[۱۹] حدید/سوره۵۷، آیه۱۶.
آیا وقت آن نرسیده برای آنان که ایمان آوردهاند که دلهاشان به یاد خدا و آنچه که از حق فرو آمده خاشع گردد». که خشوع قلب در آیه، مقابل قساوت قلب قرار داده شده. و آیه: «ثم تلین جلودهم و قلوبهم الی ذکر الله».
[۲۰] زمر/سوره۳۹، آیه۲۳.
و آیه: «و جعلنا فی قلوب الذین اتبعوه رافه و رحمه؛
[۲۱] حدید/سوره۵۷، آیه۲۷.
و قرار دادیم در دلهای کسانی که پیروی کردند از او (حضرت عیسی) مهربانی و رحمت را».
غفلت
حالات دیگری نظیر «غفلت» و «اثم» نیز از حالاتی هستند که در قرآن کریم به «قلب» استناد داده شده است. چنان که در یک آیه آمده است: «ولا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا؛
[۲۲] کهف/سوره۱۸، آیه۲۸.
و پیروی نکن آن کس را که دل وی از یاد خود غافل کردهایم».
گناه
در یک آیه دیگر آمده است که: «و من یکتمها فانه اثم قلبه؛
[۲۳] بقره/سوره۲، آیه۲۸۴.
و آن کس که (شهادت را) کتمانش کند دلش گنهکار است». «ذکر» و «توجه» و «انابه» و نیز «قصد» و «عمد» از حالات قلب به شمار آمده چنانکه میفرماید: «ان فی ذلک لذکری لمن کان له قلب؛
[۲۴] ق/سوره۵۰، آیه۳۷.
که در این (تاریخ پیشینیان) یادآوری است برای هر کس که برایش دلی باشد».
در آیه دیگری آمده است: «لیس علیکم جناح فیما اخطاتم به ولکن ما تعمدت قلوبکم؛
[۲۵] احزاب/سوره۳۳، آیه۵.
بر شما گناهی نیست در آنچه که خطا کنید بلکه (گناه در) چیزی است که دلهاتان (در آن) تعمد داشته است».
در آیه دیگری آمده که: «لا یؤاخذکم الله باللغو فی ایمانکم ولکن یؤاخذکم بما کسبت قلوبکم؛
[۲۶] بقره/سوره۲، آیه۲۲۵.
خداوند شما را در قسمهایتان که (بدون قصد) به لغو (به زبان میآوردید) مؤاخذه نمیکند بلکه به آنچه که دلهاتان (با توجه و از روی قصد) انجام دادهاند شما را مؤاخذه کند».
اطمینان
در استناد اطمینان و آرامش به قلب بر میخوریم. چنان که در آیه دیگری چنین آمده که: «هو الذی انزل السکینه فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم؛
[۲۷] فتح/سوره۴۸، آیه۴.
اوست که وقار در دلهای مؤمنان فرود آورد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزاید».
ایمان و تقوا
از جمله صفاتی که در دل جایگزین میشود دو صفت «ایمان» و «تقوا» هستند که در یک آیه میگوید: «قالت الاعراب امنا قل لم تؤمنوا ولکن قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم؛
[۲۸] حجرات/سوره۴۹، آیه۱۴.
اعراب گفتند ایمان آوردهایم (ای پیامبر به آنان) بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهای شما وارد نشده است».
در آیه دیگر میگوید: «کتب فی قلوبهم الایمان؛
[۲۹] مجادله/سوره۵۸، آیه۲۲.
ایمان را در دلهایشان نوشته است».
چنان که در بعضی آیات درباره تقوا آمده است که: «و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب؛
[۳۰] حج/سوره۲۲، آیه۳۲.
و آن کس که شعائر خدا را بزرگ شمارد پس آن را (کار) از تقوای دلهاست».
همچنین آمده است که: «اولئک الذین امتحن الله قلوبهم للتقوی؛
[۳۱] حجرات/سوره۴۹، آیه۳.
آنان کسانیاند که خداوند دلهایشان را برای تقوا آزموده است».
طمع
میتوان گفت: قرآن «طمع» را نیز به قلب مربوط میداند که در آیهای میگوید: «فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض؛
[۳۲] احزاب/سوره۳۳، آیه۳۲.
پس نرم سخن نگویید (مبادا) طمع کنند آن کسانی که در دلشان بیماری است».
حق گریزی
نیز «زیغ» هم از حالاتی است که قرآن به قلب نسبت میدهد در این جمله که فرمود است: «من بعد ما کاد یزیغ قلوب فریق منهم».
[۳۳] توبه/سوره۹، آیه۱۱۷.
و «فاما الذین فی قلوبهم زیغ»
[۳۴] آل عمران/سوره۳، آیه۳.
؛ «فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم؛
[۳۵] صف/سوره۶۱، آیه۵.
پس از آنکه نزدیک بود دلهای گروهی از ایشان (از حق) منحرف شود».
اشمئزاز
چنان که «اشمئزاز» نیز در آیه: «و اذا ذکر الله وحده اشمازت قلوب الذین لا یؤمنون بالاخره؛
[۳۶] زمر/سوره۳۹، آیه۴۵.
و هنگامی که خدا به تنهایی یادآوری شود کسانی که به جهان آخرت ایمان ندارند دلتنگ شوند». به دل منسوب شده است.
انحراف
همچنین «صغو» و «لهو» در قرآن کریم از جمله صفات «قلب» به شمار آمده آنجا که میگوید: «صغت قلوبکما؛
[۳۷] تحریم/سوره۶۶، آیه۴.
دلهای شما دو نفر میل و انحراف یافته است».
در آیه دیگری میگوید: «و لتصغی الیه افئده الذین لا یؤمنون بالاخره؛
[۳۸] انعام/سوره۶، آیه۱۱۳.
و تا میل کند به سوی آن (گفتار شیاطین) دلهای آنان که به آخرت ایمان ندارند».
در آیه دیگری میگوید: «لاهیه قلوبهم؛
[۳۹] انبیاء/سوره۲۱، آیه۳.
دلهاشان (از آنچه برایشان مهم است رویگردان و به چیزهای کم اهمیت و بازیچه مشغول گشته است».
انکار
و نیز «اباء»، «انکار»، «کذب» و «نفاق» در آیات مختلف به دلها نسبت داده شده است؛ نظیر آیه: «یرضونکم بافواههم و بابی قلوبهم و اکثرهم فاسقون؛
[۴۰] توبه/سوره۹، آیه۸.
با زبانشان شما را خشنود سازند و دلهاشان زیر بار نرود و بیشترشان نابکارند».
همچنین نظیر آیه: «فالذین لا یؤمنون بالاخره قلوبهم منکره و هم مستکبرون؛
[۴۱] نحل/سوره۱۶، آیه۲۲.
آنان که ایمان به آخرت ندارند دلهاشان (حق را) انکار کننده است و آنان (خودشان) مستکبراناند».
همچنیننظیر آیه: «فاعقبهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه؛
[۴۲] توبه/سوره۹، آیه۷۷.
پس به دنبال (این کارهای زشت)شان قرار داد نفاقی در دلهاشان تا روزی که او را ملاقات کنند».
همچنین نظیر: «ما کذب الفؤاد ما رای؛
[۴۳] نجم/سوره۵۳، آیه۱۱.
دروغ نمیگوید دل در آنچه که میبیند». که البته کذب را از دل نفی کرده است ولی نفی کذب از دل به معنی اثبات شانیت دل است برای آنکه صدق و کذب به آن نسبت داده شود علاوه بر اینکه نفی کذب نیز خود به خود اثبات صدق خواهد بود.
حمیت
چنانکه «حمیت» نیز در بعضی از آیات قرآن به «قلب» نسبت داده شده است آنجا که میگوید: «اذ جعل الذین کفروا فی قلوبهم الحمیه حمیه الجاهلیه؛
[۴۴] فتح/سوره۴۸، آیه۲۶.
هنگامی که قرار دادند آنان که کافرند در دلهایشان تعصب را تعصب (دوران) جاهلیت را».
طهارت
«فزع» نیز در آیه: «حتی اذا فزع عن قلوبهم».
[۴۵] سبا/سوره۳۴، آیه۲۳.
به دل نسبت داده شده است. چنان که «طهارت» و «امتحان» نیز در زمره شؤون «قلب» به شمار آمده و در آیات قرآن به دل نسبت داده شده است. نظیر آیه: «ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهن؛
[۴۶] احزاب/سوره۳۳، آیه۵۳.
این برای دلهای شما و دلهای ایشان پاکیزهتر است».
همچنین آیه: «اولئک الذین لم یرد الله ان یطهر قلوبهم؛
[۴۷] مائده/سوره۵، آیه۴۱.
آنان کسانیند که خداوند اراده نکرده است دلهایشان پاک گرداند». که خود آیات سراسر نشان میدهد منظور پاکیزگی و تطهیر معنوی است از آلودگیها و هواهای نفسانی. و نظیر آیه: «اولئک الذین امتحن الله قلوبهم للتقوی؛
[۴۸] حجرات/سوره۴۹، آیه۳.
آنان کسانیند که خداوند دلهاشان را برای پرهیزگاری آزموده است».
سلامت و مرض
همچنین، از جمله صفات «قلب» در قرآن در صفت «سلامت» و «مرض» است چنانکه در آیهای میگوید: «یوم لا ینفع مال و لابنون الا من اتی الله بقلب سلیم؛
[۴۹] شعرا/سوره۲۶، آیه۸۹.
روزی که مال و فرزندان سودی نبخشد مگر کسی که با دلی سالم به پیشگاه خدا آید».
در آیه دیگری میگوید: «و ان من شیعته لابراهیم اذ جاء ربه بقلب سلیم؛
[۵۰] صافات/سوره۳۷، آیه۸۴.
و از جمله پیروان او ابراهیم است هنگامی که رفت بسوی پروردگارش با دلی سالم». و مثل آیه: «فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا؛
[۵۱] بقره/سوره۲، آیه۱۰.
در دلهاشان مرض هست پس خداوند در مریضی میفزودشان».
نظایر این آیات که باز هم قرائن همراه آیات نشان میدهد که منظور از سلامت و مرض، سلامت و مرض طبیعی و مادی نیست تا با «قلب» با مادی موجود در سینه تطبیق کند بلکه سلامت و مرض معنوی است.
شوق و میل
نیز «شوق» و «تمایل» به قلب نسبت داده شده آنجا که میگوید: «فاجعل افئده من الناس تهوی الیهم؛
[۵۲] ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳۷.
پس قرار بده دلهایی از مردم را تا به سوی آنان اشتیاق یابند». و نیز تالیف و «انس» یافتن و انس گرفتن با دیگران کار قلب است چنان که آمده است: «واذکروا نعمه الله علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا؛
[۵۳] آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۳.
و یاد آورید نعمت خداوند را بر خودتان آن هنگام که دشمنان (یکدیگر) بودید پس میان دلهاتان انس و الفت قرار داد پس به واسطه نعمت او برادران (یکدیگر) شدید».
در آیه دیگری آمده است که: «و الف بین قلوبهم لو انفقت ما فی الارض جمیعا ما الفت بین قلوبهم ولکن الله الف بینهم؛
[۵۴] انفال/سوره۸، آیه۶۳.
و در میان دلهاشان (مؤمنین) انس قرار داد (که تو) اگر آنچه در زمین است خرج میکردی دلهاشان را به هم نزدیک نمیکردی و لکن خداوند میانشان انس قرار داد».
معنای قرآنی قلب
حاصل اینکه با توجه به صفات و امور متنوع فوق که در قرآن به «قلب» نسبت داده شده است چون درک کردن، اندیشیدن، ترس و اضطراب، حسرت و غیظ، قساوت و غلظت، غفلت و گ
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.