پاورپوینت فلسفه علم
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت فلسفه علم دارای ۸۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت فلسفه علم،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت فلسفه علم :
پاورپوینت فلسفه علم
پاورپوینت فلسفه علم یا فلسفه علوم شاخهای است از فلسفه که به مطالعه تاریخ، ماهیت، اصول و مبانی، شیوهها، ابزارها، و طبیعت نتایج به دست آمده در علوم گوناگون همت میگمارد. پاورپوینت فلسفه علم نسبت به بسیاری از شاخههای دیگر فلسفه بسیار تازه و جوان است.
فهرست مندرجات
۱ – توصیف اجمالی پاورپوینت فلسفه علم
۲ – ظهور پاورپوینت فلسفه علم
۳ – مباحث اساسی در پاورپوینت فلسفه علم
۳.۱ – روششناسی
۳.۲ – استقراگرایی
۳.۲.۱ – روششناسی استقراگرایانه
۳.۲.۲ – مشکلات استقراگرایی
۳.۳ – ابطالگرایی
۳.۳.۱ – مشکلات ابطالگرایی
۳.۳.۲ – پاورپوینت فلسفه علم کوهن
۳.۴ – واقعگرایی و ضد واقعگرایی
۴ – منبع
توصیف اجمالی پاورپوینت فلسفه علم
پاورپوینت فلسفه علم یا فلسفه علوم شاخهای است از فلسفه که به مطالعه تاریخ، ماهیت، اصول و مبانی، شیوهها، ابزارها، و طبیعت نتایج به دست آمده در علوم گوناگون همت میگمارد. پاورپوینت فلسفه علم، از لحاظ علم مورد بررسی خود به زیرشاخههای متعددی تقسیم میگردد که از جمله میتوان فلسفه فیزیک، فلسفه شیمی، فلسفه ریاضیات، فلسفه زیستشناسی، فلسفه علوم اجتماعی، فلسفه مکانیک کوانتومی، و فلسفه نسبیت را ذکر نمود.
ظهور پاورپوینت فلسفه علم
پاورپوینت فلسفه علم نسبت به بسیاری از شاخههای دیگر فلسفه بسیار تازه و جوان است. اگر برخی از اظهار نظرهای ارسطو، فرانسیس بیکن در قرن شانزدهم، و تعداد اندکشماری از متفکران قرن نوزدهم مانند جان استوارت میل، هیوئل، و هرشل را استثنا کنیم، بحثهای جدی، متمرکز و مفصل اولین بار در قرن بیستم و توسط پوزیتیویستهای منطقی گسترش داده شد. بعدها بحثها در موافقت و مخالفت با بیکن و استقراگرایان، و نیز با پوزیتیویستهای حلقه وین منجر به پیدایش مکاتب بسیار مهم دیگری در پاورپوینت فلسفه علم گردید. ابطالگرایی، واقعگرایی (رئالیسم علمی)، و نسبیگرایی از آن جمله هستند.
مباحث اساسی در پاورپوینت فلسفه علم
روششناسی
یکی از بحثهای اساسی در تحلیل فلسفی علم این است که علم از چه روشی در شناخت جهان استفاده میکند، این روش چه ارزیابی فلسفیی دارد، و ما را به چه دانشی از جهان میرساند؟ به مجموعه این مباحث روششناسی (methodology) گفته میشود.
استقراگرایی
معمولاً نخستین برداشتی که انسان از روش کسب دانش علمی و ماهیت آن دارد، این است که دانشمندان با نگاه دائمی به طبیعت، مشاهدات خویش را بدون دخالت سلیقه و باورهای شخصی و خرافات یادداشت مینمایند. سپس دانشمندان دست به تعمیمهایی در آن گزارهها زده و گزارههایی کلیتر به دست میآورند که میتوان قانون علمی نامید. این دیدگاه که احتمالاً نخستین رویکرد بیشتر انسانهاست، قدیمیترین دیدگاه فلاسفه درباره علم نیز بودهاست.
استقرا چیست؟ ارسطو در ارغنون (ارگانون) که کتاب بزرگ وی در زمینه منطق و فلسفه منطق است، به بررسی انواع استدلال پرداخته و دو نوع اساسی استدلال را از یکدیگر جدا میکند:
قیاس یا استنتاج (deduction): استنتاج نوعی از استدلال است که با داشتن مقدمات آن، داشتن نتیجه ضروری میگردد. در این نوع استدلال میتوان از مقدمات کلی به نتایج جزئی رسید؛ اما عکس این عمل امکانناپذیر است. به علاوه واضح است که ضرورت نتیجه به این معناست که نمیتوان از مقدمات صادق به نتایج کاذب رسید. استدلالهای زیر از نوع استنتاج هستند: «همه تهرانیها ایرانی هستند.»، «حسن تهرانی است.» نتیجه: «حسن ایرانی است.» و یا: «اگر باران ببارد، زمین خیس میشود»، «باران میبارد.» نتیجه: «زمین خیس میشود.»
استقرا (induction): استقرا یعنی رسیدن به نتیجه کلی از طریق مشاهدات جزئی و مکرر. این نوع از استدلال با استنتاج فرق اساسی دارد؛ زیرا میتوان از جزئی به کلی رسید، با داشتن مقدمات نتیجه ضروری نمیگردد و میتوان از مقدمات صادق به نتیجه کاذب رسید. به مثال زیر توجه کنید: «حسن تهرانی است.»، «علی تهرانی است.»، «رضا تهرانی است.» نتیجه: «همه ایرانیها تهرانی هستند.»!
همانطور که دیده میشود، با وجود مقدمات نتیجه ضروری نمیگردد. تنها نوع استقرا که در آن چنین ضرورتی وجود دارد، استقرای کامل است: فرض کنید در اتاقی ده نفر حضور دارند و فرض کنید یک نظرسنجی از همه آنها نشان میدهد که همه تهرانی هستند. در این صورت میتوان گفت: «همه افراد این اتاق تهرانی هستند.» این نتیجهگیری با اینکه از جنس استنتاج نیست، اما ضرورتاً صحیح است؛ اما در بیشتر موارد دسترسی به همه موارد وجود ندارد، به ویژه اگر موضوع مورد بررسی بتواند در آینده نیز پیش آید. حتی اگر همه کلاغهای امروزی را تک تک بررسی کنیم و مشاهده کنیم که همگی سیاه هستند، نمیتوان نتیجه گرفت که «همه کلاغها سیاه هستند.»؛ زیرا این حکم کلاغهای آینده را نیز شامل میشود. در اینجا اشاره به این نکته مفید است که با وجود همه اشکالات، اگر استقرا نباشد، احتمالاً یکی از قویترین راههای به دست آوردن گزارههای کلی از دست میرود، و چنانچه این گزارهها نباشند، احتمالاً مصادیق زیادی از استدلالهای استنتاجی نیز از بین میروند؛ زیرا در استنتاج مقدمات کلی هستند.
ربودن (abduction): «ربودن» در واقع نوعی حدسزدن است. این نوع از استدلال در تقسیمبندی ارسطو وجود ندارد؛ اما در پاورپوینت فلسفه علم جدید بسیار اهمیت دارد. نام دیگر این استدلال، استنتاج بهترین تبیین است. تبیین (explanation) یک پدیده عبارت است از: بیان علل و عوامل رخدادن آن پدیده بهطوری که رخ دادنش توجیه گردد. از دید بسیاری از فلاسفه یکی از اهداف اساسی و محوری علم به طور کلی تبیین پدیدههاست. ربودن یا استنتاج بهترین تبیین عبارت است از: رسیدن به یک (بهترین) فرضیه از یک مجموعه از مشاهدات. این استدلال به این ترتیب است: «مشاهده O برقرار است» + «فرضیه H مشاهده O را تبیین میکند» + «فرضیه H بهترین فرضیه از میان رقیبانش است» نتیجه: «H صادق است». این شکل استدلال که بحثهای مفصلی را در پاورپوینت فلسفه علم به خود اختصاص داده، نیز از نوع استدلالهای غیرالزامآور است؛ یعنی داشتن مقدمات داشتن نتیجه را ضروری نمیکند.
روششناسی استقراگرایانه
حال که با ماهیت استدلال استقرایی آشنا شدیم، میتوانیم ببینیم استقراگرایی به چه معناست. مسلم است که در علم از استدلال استنتاجی استفاده میشود. تمام استدلالهای منطقی و ریاضی که مثلاً در فیزیک کاربرد عمده دارند، از جنس استنتاج هستند؛ اما دیدیم که استنتاج نمیتواند برای ما قوانین کلی پدید آورد. ممکن است گفته شود قوانین منطق کلی هستند؛ اما اولاً این قوانین بر استنتاج حاکماند، نه اینکه خود مبتنی بر استنتاج باشند، و ثانیاً این قوانین غیرتجربیاند، در حالی که قوانین فیزیک تجربیاند. پس علوم قوانین کلی را از کجا میآورند؟ باید چیزی بیش از استنتاج بر علم حاکم باشد، وگرنه علمی وجود نخواهد داشت. فرانسیس بیکن فیلسوف قرن شانزدهم میلادی نخستین کسی بود که استقرا را پیشنهاد داد. او معتقد بود که:
۱: استقرا باید در علوم طبیعی به کار رود تا قوانین کلی پدید آیند.
۲: استقرا یک شیوه استدلال موجه و معقول است.
بیکن به دانشمندان آینده توصیه نمود که هرچه میتوانند داده جمعآوری کنند و جداولی طراحی کنند که این دادهها به طور منظم در آنها قرار داده شدهاند. بدینترتیب قانون علمی خود به خود از دل دادهها بیرون خواهد آمد. در واقع میتوان نظم حاکم بر دادهها را کشف نمود و سپس آن را در یک استدلال استقرایی تعمیم داد. هدف علم از نظر بیکن دو چیز بود: علم مطلق و قدرت مطلق!
مشکلات استقراگرایی
استقراگرایی با وجود جذابیتش دچار مشکلات بسیاری است. دیدیم که بیکن دو اعتقاد درباره استقرا داشت. این دو اعتقاد در پیروان بعدی وی نیز باقی ماند. اشکالات عمده این روششناسی به تبع این دو گزاره، به دو دسته تقسیم میگردند:
سادهترین این مشکلات جور درنیامدن این روششناسی با تاریخ علم است. به راستی مثالهایی از تاریخ که استقراگرایی را تایید کنند، چقدر هستند؟ میدانیم که نیوتن موفق شد نظریهای بپردازد (نظریه جهانی گرانش) که هر سه قانون کپلر و قوانین گالیله در مورد سقوط آزاد را همزمان به دست دهد. این کشف توضیح میداد که چرا معقول است فکر کنیم که زمین دور خورشید میگردد، و ضمناً علت جذب اشیا توسط زمین و علت گردش اجرام به دور یکدیگر را به یک علت واحد کاهش میداد. آیا نیوتن قانون جهانی گرانش را با نگاه به دادههای تجربی به دست آورد؟ آیا واقعاً خیرهشدن به دادههای تیکو براهه یا قوانین کپلر ما را به قانون نیوتن میرساند؟ در این صورت چرا خود کپلر آن را کشف نکرد؟ افسانه عامیانه در مورد نیوتن (این که افتادن یک سیب او را به این کشف رساند)، بهخوبی توضیح میدهد که اینطور نیست. به نظر میرسد نظریه نیوتن بر دادههای تجربی استوار نبود، بلکه او ابتدا نظریهاش را داد و سپس به دنبال دادههای تجربی برای تاییدش رفت.
پس نظریه بیکن ادعا میکند که روش کشف همه دانشمندان از طریق استقراست، اما تاریخ این امر را تایید نمیکند. مثال معروف دیگر در این زمینه ککوله شیمیدان است. این دانشمند که فکرش مدتها مشغول ساختار ملکولی مادهای شیمیایی به نام بنزن بود و از دادههای تجربی راه به جایی نمیبرد، یک روز در خواب توانست ساختار شیمیایی بنزن را کشف کند! اینشتین نظریه نسبیت (هم خاص و هم عام) را نه بر اساس هیچ داده یا آزمایشی، بلکه برای حل برخی مسائل صرفاً نظری که سلیقه او را آزار میداد مطرح نمود. مثالهایی از این دست در تاریخ فراوان است؛ بنابراین باور نخست استقراگرایی دچار مشکلات تاریخی است.
آیا استقرا روشی موجه و معقول است؟ یکی از بزرگترین فلاسفهای که نادرستی این باور را نشان داد و به گفته راسل تا مدتی موجب بیاعتبار شدن علم گردید، دیوید هیوم بود. هیوم از فیلسوفان تجربهگرا و شاید مهمترین ایشان بود. او در کتاب «رساله در باب طبیعت بشری» تجربههای حسی اولیه را نخستین منشا هرگونه دانشی درباره جهان میداند و وجود هر دانشی را که به طور پیشینی و خارج از تجربه در ذهن باشد، انکار میکند. وی این مساله را مفصلاً تحلیل میکند که تصورات، احساسات و باورهای مختلف انسان چگونه از حسیات اولیه آغاز گشته، طی فرایندهای روانی کلیت و یا تعمیم مییابند. او بهویژه با تحلیل دو مفهوم مهم علیت و استقرا تاریخ فلسفه را تحت تاثیر خویش قرار داد. هیوم بر این باور بود که استقرا یک فرایند صرفاً روانی است و منطقاً و به طور تجربی نمیتوان استقرا را موجه جلوه داد:
به طور منطقی: این که تا کنون هر روز خورشید طلوع کرده است، منطقاً هیچ ارتباطی به این امر ندارد که فردا هم طلوع کند. همانطور که یک جوجه ممکن است فکر کند که زن مزرعهدار هر روز به او غذا میدهد؛ اما بعد از چند سال یک روز زن مزرعهدار مثل هر روز بیاید با این تفاوت که این بار سر جوجه را ببرد. استقرا صرفاً یک فرایند روانی ناموجه است.
به طور تجربی: شاید ادعا شود که میتوان استقرا را با تجربه موجه نمود. میتوان گفت که دانشمندان علوم طبیعی از استقرا استفاده نموده و مینمایند و این کار برای علم بسیار مفید است؛ پس استقرا مفید و موجه است. اما اگر یک بار دیگر این استدلال را تحلیل کنیم، میبینیم که دچار دور است؛ زیرا در خود آن از استقرا استفاده شدهاست! پس دیدیم که استقراگرایی مشکلاتی دارد. البته واضح است که همواره میتوان برای پاسخ به انتقادها تلاش نمود و نمونههای پیشرفتهتری برای نظریه یافت که مشکلات سابق را نداشته باشد. پس از هیوم استقراگرایی نابود نشد، بلکه نمونههای پیشرفتهتری از آن (به ویژه در قرن بیستم توسط پوزیتیویستها) پدید آمدند.
ابطالگرایی
مشکلات استقراگرایی کارل پوپر فیلسوف اتریشی را به سوی روششناسی تازهای هدایت نمود. همان طور که در مورد ککوله و نیوتن دیدیم، کشف ممکن است هیچ منطق یا روشی نداشته باشد و کاملاً تصادفی باشد. به همین دلیل پوپر مقام «کشف» را از مقام «اثبات» نظریات جدا نمود. نکتهای که وی مورد توجه قرار داد و پیشرفت بزرگی محسوب میگردد، این بود که اگرچه مشاهدات جزئی نمیتوانند گزارههای کلی را تایید کنند، اما میتوانند آنها را ابطال کنند. از نظر او برخلاف عقیده استقراگرایان احتمالاتی، دیدن هیچ تعدادی کلاغ سیاه به افزایش احتمال گزاره «همه کلاغها سیاهاند.» نمیانجامد؛ اما دیدن یک کلاغ سفید بلافاصله این گزاره را ابطال میکند. این واقعیت اساسی ما را به این سمت هدایت میکند که ابطال را اساس تجربی علم قرار دهیم و نه تایید را.
پس فرایند علم از منظر ابطالگرایی به این ترتیب است: دانشمند آزاد است که حدس بزند. این حدس لازم نیست که هیچ اساس یا توجیهی داشته باشد، میتواند در خواب یا زیر درخت سیب به ذهن دانشمند برسد. این حدس در قالب یک گزاره کلی مطرح میگردد. هیچ تجربهای نمیتواند درستی این گزاره را اثبات کند، بنابراین اصلاً نباید به دنبال تایید آن برویم. دانشمند وظیفه دارد با تمام وجود تلاش کند که حدس خویش را ابطال کند. مادامی که این حدس تایید میگردد، علم پیشرفت بیشتری از خود این حدس نمیکند، بلکه لحظات سرنوشتساز تاریخ علم لحظاتی است که این حدس ابطال میگردد.
هنگامی که یک حدس ابطال میگردد، چه باید کرد؟ بر طبق آنچه ابطالگرایی خام
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.