پاورپوینت عیسی بن یزید
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت عیسی بن یزید دارای ۷۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت عیسی بن یزید،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت عیسی بن یزید :
ابندأب ابوالولید عیسی بن یزید لیثی مدنی
اِبْنِ دَأب، ابوالولید عیسی بن یزید لَیْثیِ مدنی (د ۱۷۱ق/۷۸۷م)، راوی ، محدث ، آگاه به ایام عرب و ندیم دو خلیفه عباسی است.
فهرست مندرجات
۱ – زندگی
۲ – مذهب
۳ – اساتید
۴ – شاگردان
۵ – فعالیت
۶ – در دارالخلافه
۶.۱ – مهدی عباسی
۶.۲ – هادی عباسی
۷ – تشکیک روایات
۸ – آثار
۹ – فهرست منابع
۱۰ – پانویس
۱۱ – منبع
زندگی
سمعانی سلسله نسب کامل او را که به بکر بن دأب میرسد.
[۱] سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی، ج۵، ص۲۶۷، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۶م.
ذکر کرده است. از روزگار کودکی و جوانی او آگاهی چندانی در دست نیست. وی از اعراب حجاز بود. ابن دأب همزمان با آغاز خلافت هارونالرشید – ظاهراً در میانسالی – درگذشت.
[۲] یاقوت، ادبا، ج۱۵، ص۱۵۲.
فرزندان وی در بصره اقامت گزیدند و ظاهراً تا یک سده بعد همزمان با ابن قتیبه هنوز شهرتی داشتند.
[۳] ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، ج۱، ص۵۳۷، قاهره، ۱۹۶۹م.
[۴] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۰۳.
مذهب
برخی ابن دأب را شیعی مذهب دانسته و گفتهاند اخباری در حقانیت بنیهاشم وضع (جعل) کرده است.
[۵] یاقوت، ادبا، ج۱۵، ص۱۶۲.
به هر حال، اگر درباره جعل اخبار توسط او دلیلی نداریم، در عوض به چند قرینه میتوان تشیع او را تأیید کرد. مثلاً از وی روایتی طولانی درباره فضایل علی بن ابی طالب (ع) نقل شده است.
[۶] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۴۰، ص۹۷-۱۱۶، قم، ۱۳۹۲ق.
و قمی
[۷] قمی، عباس، الکنی و الالقاب، ج۱، ص۲۸۲، تهران، ۱۳۹۷ق.
این حدیث و نیز شیوه بیان آن را دلیلی بر تشیع وی دانسته است.
اساتید
ظاهراً پیش از ۱۴۰ق/۷۵۷م در مدینه از صالح بن کیسان (د ۱۴۰ق) و احتمالاً در همان سالها، از هشام بن عُروه حدیث شنیده است.
[۸] خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۱۴۸، قاهره، ۱۳۴۹ق.
[۹] ابن خلکان، وفیات، ج۶، ص۸۰-۸۱.
سپس به بغداد رفت و در آنجا اقامت گزید.
[۱۰] خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۱۴۸، قاهره، ۱۳۴۹ق.
روایاتی که از او نقل شده، نشان میدهد که از عمر بن ابی حفص
[۱۱] بخاری، اسماعیل، التاریخ الکبیر، به کوشش ابوالوفاءِ افغانی، ج۲، ص۴۰۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۸ق.
داوود بن حصین
[۱۲] بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۲، ص۵، بغداد، ۱۹۳۶م.
ابومعبد اسلمی
[۱۳] طبری، تاریخ، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۲۱۳، قاهره، ۱۹۶۰- ۱۹۶۸م.
و شاید یزید بن رومان و ابن ابی ذئب
[۱۴] ابن حماد، ج۳، ص۳۹۱.
و دیگران حدیث شنیده است. به گفته ابن حماد
[۱۵] ابن حماد، ج۳، ص۳۹۱.
احادیث ابن ابی ذئب و یزید بن رومان تنها به روایت ابن دأب حفظ شده است. ابن حجر صفوان بن سلیم را نیز از مشایخ حدیث او معرفی کرده است.
[۱۶] ابن حجر عسقلانی، احمد، تهذیب التهذیب، ج۹، ص۱۵۳، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۶ق.
افزون بر این، خاندانِ وی و از جمله پدرش یزید و عمویش حذیفه بن دأب و برادرش یحیی از اخبار عرب آگاهی تمام داشتهاند.
[۱۷] جاحظ، عمرو، البیان و التبیین، به کوشش حسن سندوبی، ج۱، ص۲۵۸، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
[۱۸] ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، ج۱، ص۵۳۸، قاهره، ۱۹۶۹م.
[۱۹] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۰۳.
بنابر این، احتمال میرود که وی نخست نزد پدر آموزش دیده باشد، اما خود وی به زودی به دانش فراوان و خوش سخنی شهرت یافت، به گونهای که خاندان ابن دأب به او شناخته شد.
[۲۰] جاحظ، عمرو، البیان و التبیین، به کوشش حسن سندوبی، ج۱، ص۲۵۸، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
شاگردان
گروهی از دانشمندان نیز از وی روایت ادب کردهاند که از مشهورترین آنان، ابن سلام جمحی است
[۲۱] ابن سلام جمحی، محمد، طبقات الشعراء، ج۱، ص۱۸، بیروت، ۱۹۱۶م.
[۲۲] ابن سلام جمحی، محمد، طبقات الشعراء، ج۱، ص۴۵، بیروت، ۱۹۱۶م.
[۲۳] ابن سلام جمحی، محمد، طبقات الشعراء، ج۱، ص۶۶، بیروت، ۱۹۱۶م.
[۲۴] ابن سلام جمحی، محمد، طبقات الشعراء، ج۱، ص۷۵، بیروت، ۱۹۱۶م.
[۲۵] خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۱۴۸، قاهره، ۱۳۴۹ق.
و دیگری قَحُذمی.
[۲۶] ابوحیان توحیدی، علی، البصائر و الذخایر، به کوشش ابراهیم کیلانی، ج۲، ص۳۴۷، دمشق، مکتبه اطلس.
فعالیت
جاحظ
[۲۷] جاحظ، عمرو، البیان و التبیین، به کوشش حسن سندوبی، ج۱، ص۵۹، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
او را از خطیبان و شاعران دانسته و کلام او را ستوده است و از آنجا که ابوحیان
[۲۸] ابوحیان توحیدی، علی، البصائر و الذخایر، به کوشش ابراهیم کیلانی، ج۲، ص۴۰۳، دمشق، مکتبه اطلس.
او را معلم خوانده، شاید چندی در مدینه و پیش از سفر به بغداد به تدریس هم اشتغال ورزیده باشد.
در دارالخلافه
نخستین بار که در منابع از حضور ابن دأب در دارالخلافه سخن رفته است، سال ۱۶۹ق/۷۸۵م است. در این هنگام مهدی عباسی از عامل مدینه خواست گروهی را که به قَدَری بودن متهم بودند، نزد او فرستد. وی ۴ تن از جمله ابن دأب و عبدالله بن ابی عبیده، نواده عمّارِ یاسر را به دارالخلافه فرستاد. اما ایشان، در اثر اعتراضِ نواده عمار آزاد شدند.
[۲۹] طبری، تاریخ، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۸، ص۱۷۸، قاهره، ۱۹۶۰- ۱۹۶۸م.
ولی ظاهراً این تنها سفر وی به بغداد نبوده است. چه، میدانیم که وی یک بار با بشّار (مق ۱۶۷ق/۷۸۳م)، ملاقات کرده است و احتمالاً این دیدار در بغداد بوده است.
[۳۰] مرزبانی، محمد، الموشح، به کوشش محبالدین خطیب، ج۱، ص۱۰۵، قاهره، ۱۳۸۵ق.
مهدی عباسی
چگونگی پیوستن ابن دأب به دربار خلیفه مهدی بر ما روشن نیست. در هر حال این امر، با توجه به اتهام قدری بودن و نیز تشیع وی شگفتآور مینماید. گزارشهایی که درباره حضور وی در دربار بر جای مانده است، نیز بیشتر به روزگار خلافت هادی مربوط میگردد.
[۳۱] طبری، تاریخ، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۸، ص۲۲۰، قاهره، ۱۹۶۰- ۱۹۶۸م.
تنها سخنی که درباره حضور وی در دربار مهدی بر جای مانده آنست که به گفته مرزبانی
[۳۲] مرزبانی، محمد، نورالقبس، به کوشش رودلف زلهایم، ج۱، ص۳۱۰، ویسبادن، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
مهدی کنیزی به وی بخشیده است.
هادی عباسی
وی به سبب شیرینی گفتار و سخندانی و آدابدانی و نیز حاضرجوابی و چیرهدستی دریافتن اشعار و شواهد مناسب حال و با وجود کبر و غرور بسیار
[۳۳] یاقوت، ادبا، ج۱۵، ص۱۵۴-۱۵۵.
نزد هادی دارای پایگاهی ویژه گشت. به گونهای که خلیفه در کنار او هیچ گاه احساس دلتنگی نمیکرد.
[۳۴] طبری، تاریخ، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۸، ص۲۲۰، قاهره، ۱۹۶۰- ۱۹۶۸م.
وی تنها کسی بود که میتوانست در کنار خلیفه بر پشتی تکیه زند
[۳۵] طبری، تاریخ، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۸، ص۲۲۰، قاهره، ۱۹۶۰- ۱۹۶۸م.
[۳۶] مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش باربیه دومنار، ج۶، ص۲۶۳-۲۶۴، پاریس، ۱۸۷۱م.
[۳۷] ابوحیان توحیدی، علی، البصائر و الذخایر، به کوشش ابراهیم کیلانی، ج۳، ص۳۲۳، دمشق، مکتبه اطلس.
و نیز هنگام خشم خلیفه که دیگران را یارای سخن گفتن نبود، وی میتوانست خلیفه را آرام سازد، چنانکه یک بار با ذکر حدیثی بجا خشم او را فرو نشاند و وی را شادمان ساخت و ۵۰ هزار درهم و ۵۰ دست لباس پاداش گرفت
[۳۸] یاقوت، ادبا، ج۱۵، ص۱۶۲-۱۶۴.
از پاداش دیگر وی به مبلغ ۳۰ هزار دینار نیز یاد شده است.
[۳۹] طبری، تاریخ، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۸، ص۲۲۰، قاهره، ۱۹۶۰- ۱۹۶۸م.
همچنین گزارشی از یکی از سفرهای وی با امیران عباسی به شام در دست است
[۴۰] حصری قیروانی، ابراهیم، زهرالا¸داب، به کوشش زکی مبارک، ج۴، ص۹۴۰، قاهره، ۱۹۵۴م.
پیداست که ندیمی این چنین مقرب درگاه، میتوانست نفوذ بسیاری بر خلیفه داشته باشد.
مسعودی
[۴۱] مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش باربیه دومنار، ج۶، ص۲۷۰-۲۷۶، پاریس، ۱۸۷۱م.
گفت و گوی بسیار بلندی را که نیمه شبان درباره بنیامیه و مقتولان بنیعباس و نیز مصر ، نیل ، نوبه ، بصره و کوفه میان خلیفه و ابن دأب گذشته، نقل میکند و سپس، از بیم اطناب و درگذشتن از حد کتاب، از ذکر حکایات دیگری که درباره هادی و ابن دأب میشناخته، چشم میپوشد.
[۴۲] مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش باربیه دومنار، ج۶، ص۲۷۷، پاریس، ۱۸۷۱م.
آنچه مسعودی نقل کرده بیگمان یکی از زیباترین صحنههایی است که اهمیت و نقش ندیم مخصوص خلیفه عباسی را باز مینماید: ابن دأب میبایست در همه احوال آماده حضور یافتن باشد، اوست که در همه ساعات شب و روز باید مونس تنهاییهای خلیفه گردد و خشمها، غصهها، دلنگرانیها و حتی عشقهای او را آرام بخشد. وی باید در تاریخ، جغرافیا، اخبار عرب و عجم و نیز در شعر و موسیقی و به خصوص در تاریخچه سلسله عباسی ، دانشی فراگیر و قاطع داشته باشد، زیرا «ندانستن» بر ندیم خاص حرام است. در این باب، ابن دأب به راستی مردی شایسته بود. در قصهگویی و افسانهپردازی و روایت اخبار و احادیث ، چنان زبردست و خوشسخن و مجلسآرا بود که نویسنده سختگیری چون جاحظ را نیز به اعجاب واداشته است.
[۴۳] جاحظ، عمرو، التاج، به کوشش احمد زکی پاشا، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷، قاهره، ۱۳۲۲ق/ ۱۹۱۴م.
آنچه فضایل او را در مقام ندیمی کمال میبخشید، همانا موسیقیدانی و خوشآوازی بود. او خود به این هنر میبالید و آن را نخستین هنر خویش به شمار میآورد.
[۴۴] ابن شاکر کتبی، محمد، عیون التواریخ، ج۶، ص۲۴۹، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث (شم ۲۹۲۲).
[۴۵] ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، ج۶، ص۳، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
به گفته ابن شاکر
[۴۶] ابن شاکر کتبی، محمد، عیون التواریخ، ج۶، ص۲۴۹، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث (شم ۲۹۲۲).
ابراهیم رقیق ترانههایی از او را در کتاب اغانی ثبت کرده است.
تشکیک روایات
برخی از هم روزگاران و مترجمان احوال او در درستی روایات او تردید کرده و اقوال او را مخدوش دانستهاند، چنانکه بخاری
[۴۷] بخاری، اسماعیل، التاریخ الکبیر، به کوشش ابوالوفاءِ افغانی، ج۲، ص۴۰۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۸ق.
ضمن اشاره به حدیثی طولانی درباره پیامبر (ص) به روایت ابن دأب او را «مُنکَر الحدیث» خوانده است.
[۴۸] ابن حماد، ج۳، ص۳۹۱.
[۴۹] خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۱۴۹، قاهره، ۱۳۴۹ق.
و ابن حماد
[۵۰] ابن حماد، ج۳، ص۳۹۱.
گفته است احادیث ناپذیرفتنی او بیش از احادیث پذیرفتنی اوست. ابن مناذر در دو بیت هجایی که در حق وی سروده، پیشنهاد
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.