پاورپوینت عمران بن عبدالمطلب
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت عمران بن عبدالمطلب دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت عمران بن عبدالمطلب،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت عمران بن عبدالمطلب :
حضرت ابوطالب بن عبدالمطلب
ابوطالب بن عبدالمطلب عمو و حامی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و از شخصیت های بزرگ مکه بود.
فهرست مندرجات
۱ – زندگینامه
۱.۱ – سرور قریش
۱.۲ – خصائص
۱.۳ – فرزندان ابوطالب
۲ – ابوطالب و پیامبر
۲.۱ – خطبه عقد
۳ – ابوطالب و دعوت اسلام
۳.۱ – دعوت آشکار
۳.۲ – تضعیف جایگاه ابوطالب
۳.۳ – تهدید بزرگان قریش
۳.۴ – دشمنی قریش
۳.۵ – وفات ابوطالب
۴ – شعر ابوطالب
۴.۱ – مدح پیامبر
۴.۲ – صحت انتساب اشعار ابوطالب
۴.۳ – نظرات ابن هشام
۴.۴ – کتاب شعر ابوطالب
۴.۵ – کتاب دیوان ابی طالب
۴.۶ – قصیده لامیه
۵ – ایمان ابوطالب
۵.۱ – شان نزول چند آیه
۵.۱.۱ – آیه ۱۱۳ توبه
۵.۱.۲ – آیه ۵۶ قصص
۵.۲ – ایمان ابوطالب و جایگاه علی
۵.۳ – خدمات ابوطالب
۶ – ابوطالب و حرم مکی
۶.۱ – رفادت و سقایت
۷ – فهرست منابع
۸ – پانویس
۹ – منبع
زندگینامه
عبدمناف بن عبدالمطلب بن هاشم
[۱] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۲.
[۲] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۲۱.
[۳] عُصفری، خلیفه بن خیاط، الطبقات، ص۳۰.
[۴] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱.
که برخی او را عمران نامیدهاند،
[۵] حسینی، احمد بن علی، عمده الطالب، ص۲۰.
بیشتر با کنیهاش ابوطالب مشهور است.
[۶] حسینی، احمد بن علی، عمده الطالب، ص۲۰.
[۷] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه، ج۷، ص۱۹۶.
او ۸۰ و اندی سال پیش از هجرت ۳۵ سال پیش از عامالفیل زاده شد.
[۸] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۲۵.
[۹] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۸۹.
پدرش عبدالمطلب بزرگ مکه و رئیس قریش بود.
[۱۰] ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، ج۱، ص۱۴۲.
ابوطالب و عبدالله پدر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) از یک مادر زاده شدند و مادر هر دو فاطمه بنت عمرو بن عائذ بن عمران از قبیله مخزوم بود.
[۱۱] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۲.
[۱۲] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۸۸.
سرور قریش
بر پایه حدیثی از علی (علیهالسّلام)، ابوطالب در عین تهیدستی سرور قریش بود و پیش از او هرگز تهیدستی بر قریش ریاست نکرده بود.
[۱۳] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۴.
بزرگ منشی وی در میان قریش زبانزد بود. به دلیل درایت و نفوذ کلامش در میان قریش، تیرههای مختلف هنگام ستیز او را داور قرار میدادند. از وی به عنوان بانی سنت سوگند در شهادت برای اولیای دم (قسامه) یاد کردهاند؛
[۱۴] نسایی، احمد بن علی، سنن النسائی، ج۸، ص۳-۵.
[۱۵] ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۱۹.
سنتی که در اسلام نیز ادامه یافت.
[۱۶] ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۱۹.
او در سخاوت زبانزد بود و هنگام اطعام او کسی دیگر اطعام نمیکرد.
[۱۷] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۸۸.
وی شاعری توانا و برجسته بود.
[۱۸] ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۱۹.
اشعارش که در مجموعهای گردآوری شده، در سدههای نخستین اسلامی مورد توجه و استناد شاعران و ادیبان معروف بوده است؛
[۱۹] سیبویه، عمرو بن عثمان، الکتاب، ج۳، ص۲۶۰-۲۶۱.
[۲۰] جاحظ، عمرو بن بحر، البیان و التبیین، ج۳، ص۳۰.
به ویژه قصیده لامیه او که شهرت بسیار یافت.
[۲۱] مفید، محمد بن محمد، ایمان ابی طالب، ص۱۸.
خصائص
ابوطالب، وقار و حکمت حکما، و هیبت ملوک را داشت و به گفته اکثم بن صیفی، حکیم عرب،حکمت، ریاست و حلم در ابوطالب گرد آمده بود.
[۲۲] قمی، عباس، الکنی و الالقاب، ج۱، ص۱۰۸-۱۰۹.
منصب داوری او در قریش
[۲۳] بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۱۳۲.
نیز بدو جایگاهی ویژه بخشیده بود؛ چنانکه در یکی از محاکمهها، سنّتِ سوگند در شهادت (قسامه) را بنیان نهاد و بعدها پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیز آن را همانگونه پذیرفت.
[۲۴] نسایی، احمد بن علی، سنن النسائی، ج۸، ص۵.
فرزندان ابوطالب
ابوطالب چهار پسر و سه دختر داشت. پسران او طالب، عقیل، جعفر و علی (علیهالسّلام هر یک ۱۰ سال با هم اختلاف سن داشتند.
[۲۵] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۲۱-۱۲۲.
[۲۶] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۴۸.
[۲۷] اصفهانی، ابو الفرج علی بن الحسین، مقاتل الطالبین، ص۳.
برخی گفتهاند که عقیل چهار سال از جعفر و او نه سال از علی (علیهالسّلام) بزرگ تر بود.
[۲۸] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۰.
دخترانش ام هانی (فاخته،)
[۲۹] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۴۷.
[۳۰] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۵۱.
جمانه، و ریطه (ام طالب)
[۳۱] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۵.
نام داشتند. همه فرزندان ابوطالب از فاطمه بنت اسد بن هاشم بودند.
[۳۲] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۴۷.
[۳۳] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۰.
[۳۴] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۴.
آوردهاند که از زنی دیگر بنام عله نیز پسری به نام طلیق داشت.
[۳۵] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۴۸.
ابوطالب و پیامبر
ابوطالب پس از مرگ پدرش عبدالمطلب سرپرستی محمد (صلیاللهعلیهوآله) را هشت سال بیش نداشت، به توصیه پدرش عهده دار شد.
[۳۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۲.
[۳۷] بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه، ج۲، ص۲۲.
برخی گفتهاند: عبدالمطلب سرپرستی محمد (صلیاللهعلیهوآله) را به فرزند بزرگش زبیر وانهاد و پس از درگذشت او ابوطالب عهده دار این مهم شد.
[۳۸] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۲.
ولی زبیر در حلف الفضول حضور داشته و محمد (صلیاللهعلیهوآله) در این زمان حدود ۲۰ سال داشت. بر پایه این گزارش، درگذشت زبیر در کودکی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) درست به نظر نمیآید.
[۳۹] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۲.
از این رو، همان گونه که گزارشها هم تایید میکنند، از ابتدا عبدالمطلب سرپرستی محمد (صلیاللهعلیهوآله) را بر دوش ابوطالب نهاد.
[۴۰] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳.
ابوطالب در مقام سرپرست محمد (صلیاللهعلیهوآله) توجهی ویژه به وی داشت و بیش از فرزندانش به او محبت و نیکی میورزید. بهترین غذا را برای وی فراهم میساخت و بسترش را در کنار بستر خود قرار میداد و میکوشید همواره او را همراه خود داشته باشد.
[۴۱] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۱۹.
در سفرهای تجاری نیز او را با خود میبرد. ملاقات بحیرای راهب با محمد (صلیاللهعلیهوآله) و توصیه راهب به ابوطالب درباره وی، در یکی از همین سفرها گزارش شده است.
[۴۲] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۴.
[۴۳] راهب بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۶.
خطبه عقد
ابوطالب همکاری تجاری با خدیجه را به محمد جوان توصیه کرد
[۴۴] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۲۹.
[۴۵] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۶.
و سپس از سوی وی به خواستگاری خدیجه رفت.
[۴۶] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۷.
[۴۷] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰.
برخی گفتهاند که خطبه عقد را نیز او خواند.
[۴۸] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰.
[۴۹] سهیلی، عبدالرحمن، الروض الانف، ج۲، ص۲۳۸.
[۵۰] ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۷۰.
پس از این ازدواج، توانایی مالی محمد (صلیاللهعلیهوآله) بیشتر شد و به پیشنهاد ایشان، در ایام تنگدستی ابوطالب، عمویش عباس سرپرستی جعفر را عهده دار گشت و خود ایشان نیز علی (علیهالسّلام) کوچکترین فرزند ابوطالب را به خانه برد و به تربیت او همت گماشت.
[۵۱] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۷-۵۸.
[۵۲] بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه، ج۲، ص۱۶۲.
ابوطالب و دعوت اسلام
بر پایه گزارشهای تاریخی، ابوطالب نخستین بار هنگامی از دعوت برادرزاده اش محمد (صلیاللهعلیهوآله) آگاه شد که او را همراه فرزندش علی (علیهالسّلام) در حال نماز دید و از این مراسم پرسید. گزارش شده است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) پس از تبیین اسلام برای ابوطالب، از او برای گرویدن به دین تازه دعوت کرد. وی پاسخ مثبت نداد؛ ولی نکوشید محمد (صلیاللهعلیهوآله) را از ادامه دعوتش بازدارد و سوگند یادکرد که از آنچه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کراهت داشته باشد، خودداری کند. بر پایه روایتی دیگر، او با شنیدن اعتقادات پسرش علی (علیهالسلام)، درباره پیامبر گفت: او (پیامبر) تو را جز به خیر دعوت نمیکند.
[۵۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۸.
بر پایه برخی گزارشها، علی (علیهالسّلام) برای گرویدن به اسلام از پدرش بیم داشت؛
[۵۴] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۳.
[۵۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۸.
[۵۶] بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه، ج۲، ص۱۶۱.
ولی ابوطالب او را از دین جدید بازنداشت و به پسرش گفت: از دین پسر عمویت رویگردان نباش؛ او تو را جز به خیر نمیخواند.
[۵۷] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۳۳.
[۵۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۸.
دعوت آشکار
گویا فشار قریش بر ابوطالب هنگامی افزایش یافت که پس از سه سال فراخوان مخفیانه به تدریج دعوت اسلام آشکار شد.
[۵۹] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۷.
او بزرگ بنی هاشم بود و محمد (صلیاللهعلیهوآله) نیز از این بطن قریش برخاسته بود و اکنون آنچه را نیاکان آنان میپرستیدند، نفی میکرد. از این رو، ابوطالب دو مسئولیت مهم را مقام عهده دار بود: هم باید جایگاه اجتماعی بنی هاشم را در میان قریش محافظت میکرد و هم موجبات همدلی بنی هاشم را فراهم میآورد. پیگیری هوشمندانه این دو هدف، به دعوت محمد (صلیاللهعلیهوآله) بسیار کمک میکرد و سران قریش را در حالت انفعال قرار میداد.
تضعیف جایگاه ابوطالب
از این رو، قریش میکوشید بدون رویارویی مستقیم با مجموعه بنی هاشم، با حمایت عناصر مخالف با رسالت جدید، در صدد تضعیف جایگاه ابوطالب برآید. بدین سبب در یوم الانذار که دعوت شدگان بیشتر از بنی هاشم بودند، برخی از اعضای برجسته هاشمی مانند ابولهب وی را شماتت کردند. آن گاه که در همین جلسه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) علی (علیهالسّلام) را برادر، وصی و خلیفه خود خواند، گروهی با تمسخر به ابوطالب گفتند: به تو فرمان داد که از فرزندت اطاعت کنی!
[۶۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۶۳.
با آشکار تر شدن دعوت محمد (صلیاللهعلیهوآله) سختگیریها بر ابوطالب گسترش یافت. گزارشهای تاریخی گواهند که سه بار بزرگان قریش نزد او آمدند و از وی خواستند تا مانع دعوت محمد (صلیاللهعلیهوآله) شود. مطالعه و بررسی این سه مرحله به روشنی نحوه رفتار ابوطالب را با قریش و محمد (صلیاللهعلیهوآله) نشان میدهد. در دیدار نخست، او با موضع نگرفتن در برابر بزرگان قریش، در گفتاری مسالمت جویانه کوشید آنان را مجاب سازد.
در دیدار دوم، قریش خواهان تسلیم کردن محمد (صلیاللهعلیهوآله) بودند و او که بیشتر زیر فشار قرار گرفته بود، کوشید پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را از خطرهای دعوتش آگاه کند؛ اما آن گاه که با اصرار او روبه رو شد، گفت: هر چه میپسندی، انجام ده. به خدا سوگند ! تو را تسلیم نخواهم کرد.
[۶۱] ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، ج۱، ص۱۷۱-۱۷۲.
[۶۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۶۵-۶۷.
تهدید بزرگان قریش
بزرگان مشرکان قریش به ابوطالب پیشنهاد کردند تا محمد (صلیاللهعلیهوآله) را با عماره بن ولید مخزومی که جوانی زیبا و باذکاوت بود، مبادله کند.
[۶۳] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۱.
[۶۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۶۷.
وی در برابر این پیشنهاد، سخت برآشفت و مطعم بن عدی را که کاملا از این پیشنهاد حمایت میکرد، با سرودن شعری مؤاخذه
[۶۵] ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، ج۱، ص۱۷۲-۱۷۳.
و بر پایه گزارشی، به قتل تهدید کرد.
[۶۶] ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، ج۱، ص۱۷۲-۱۷۳.
[۶۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۶۷.
گویا در شب همین واقعه، پیامبر برای مدتی ناپدید شد و ابوطالب از بنیهاشم و بنیمطّلب خواست تا زمان پیدا شدن پیامبر، با شمشیرهای به کمر بسته، سران مشرک را زیر نظر بگیرند و وقتی پیامبر آمد، ابوطالب رسماً اعلام کرد: به خدا سوگند اگر او (محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)) را میکشتید، یکی از شما را زنده نمیگذاشتم. این رفتار، قریش را درهم شکست و ابوجهل را بیش از همه سرافکنده کرد؛
[۶۸] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۸-۱۵۹.
به روایتی دیگر، این واقعه در شب «اسراء» یا معراج پیامبر که مدتی کوتاه ناپدید شده بود، رخ داد.
[۶۹] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۶.
حضور ابوطالب، جلو آسیبرسانی مشرکان به پیامبر را میگرفت؛
[۷۰] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۹۸.
از اینرو در هشتادمین سال زندگی خود، همه بنیهاشم و بنیمطّلب را دعوت کرد تا به حمایت از رسولخدا برخیزند که جز ابولهب، همگی پذیرفتند. ابوطالب چون یکپارچگی بنیهاشم را در حمایت از رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دید، فضیلتهای پیامبر را برای آنان بازگفت و جایگاهش را نشان داد تا بر استواری رأیشان بیفزاید.
[۷۱] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۶۸.
رویکرد ابوطالب در برابر سران مشرک قریش، با حمایت کامل بنی هاشم جز ابولهب و نیز بنی مطلب (برادر هاشم) از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) همراه شد. وی آنان را به سبب حمایت از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) ستود. سرودههایی از او در حمایت از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) روایت شده است.
[۷۲] ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۴.
او برادرش حمزه را به اسلام تشویق و پس از گرویدنش به اسلام تمجیدش کرد.
[۷۳] مفید، محمد بن محمد، ایمان ابی طالب، ص۳۴.
[۷۴] موسوی، فخار بن محمد، ایمان ابی طالب، ص۳۱۳.
در سال پنجم بعثت، همو نجاشی پادشاه حبشه را به سبب پذیرش مسلمانان ستود
[۷۵] ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، ج۱، ص۲۲۲.
و در سال هفتم آن گاه که از تصمیم قریش برای قتل محمد (صلیاللهعلیهوآله) آگاه شد، شعری بدین مضمون سرود: به خدا سوگند! قریش نمیتواند به تو دست یابد، مگر این که من در خاک خفته باشم.
[۷۶] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۱.
دشمنی قریش
پس از این رویکرد، سران قریش در پی بستن پیمانی بر آمدند تا از هرگونه رابطه اجتماعی و اقتصادی با بنی هاشم و بنی مطلب و عموم مسلمانان پرهیز کنند. از این رو، از ابتدای سال هفتم بعثت، اینان به اجبار در منطقهای که بعدها «شعب ابی طالب» خوانده شد، در حال تحریم اقتصادی و اجتماعی مسکن گزیدند.
[۷۷] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۸.
ابوطالب از کسانی بود که در شعب دارایی خود را انفاق کردند.
[۷۸] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۳۱.
پس از آگاهی وحیانی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از معدوم شدن آن عهدنامه، ابوطالب این خبر را به مشرکان قریش رساند و وعده داد که اگر محمد (صلیاللهعلیهوآله) راست نگفته باشد، او را به قریش تحویل دهد. قریش پذیرفت و با مشاهده صحت این خبر غیبی، عهدنامه نقض شد و بنی هاشم و مسلمانان در سال دهم بعثت از محاصره بیرون رفتند.
[۷۹] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص ۱۸۸.
[۸۰] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۱-۳۲.
اعتماد به نفس ابوطالب در بیان این سخن میان مشرکان قریش، نشان دهنده اعتقاد راسخ وی به گفتههای پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است. او در شعری پس از این ماجرا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را ستوده است.
[۸۱] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۱.
وفات ابوطالب
ابوطالب در ماه ذیقعده یا نیمه ماه شوال سال دهم بعثت، در ۸۶ سالگی و بر پایه گزارشی، ۹۰ سالگی وفات یافت
[۸۲] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۲۵.
[۸۳] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۵.
و مانند پدرش عبدالمطلب
[۸۴] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۱۹.
در منطقه حجون مکه به خاک سپرده شد.
[۸۵] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۹.
امروزه قبرستانی که وی را در آن به خاک سپردند. نزد ایرانیان به «قبرستان ابوطالب» مشهور است.
او در بستر مرگ، بنیعبدالمطّلب را فراخواند و گفت: شما هرگز بهتر از آنچه از محمد میشنوید و او بدان امر میکند، نمییابید؛ پس از او پیروی و او را یاری کنید تا رشد یابید.
[۸۶] ابن جوزی، علی بن محمد، المنتظم، ج۳، ص۹.
جملات برجای مانده از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) که هنگام دیدن جنازه ابوطالب بر زبان راند، میتواند تصویری کامل و دقیق را از ابوطالب در نگاه ایشان ترسیم کند: عمو! کودک بودم مرا پروراندی. یتیم بودم مرا سرپرستی کردی و در بزرگی مرا یاری نمودی. خداوند به جهت من تو را سزای نیکو دهد
[۸۷] ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۷۶.
[۸۸] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۵.
و نیز فرمود: در این ایام دو مصیبت (مرگ خدیجه و ابوطالب) بر این امّت نازل شد. بر کدام یک بیشتر گریه کنم؟
[۸۹] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۵.
حزن و اندوه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بر خدیجه و ابوطالب، موجب شد که این سال را «عامالحزن» بنامند.
[۹۰] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۹، ص۱۵.
[۹۱] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۹، ۲۵.
[۹۲] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۵، ص۸۲.
[۹۳] مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۴۵.
بدین ترتیب، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بزرگترین پشتیبان خود را از دست داد. با رحلت او فشارها بر مسلمانان سخت افزایش یافت.
[۹۴] ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، ج۲، ص۲۸۴.
[۹۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۸۰.
[۹۶] بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه، ج۲، ص۳۴۹-۳۵۰.
شعر ابوطالب
ابوطالب شاعری نامآور بود و ابیاتِ فراوانی به او منسوب است؛ البتّه همه آنها متواتر نیست؛ امّا مجموعهای از اشعار بهگونهای متواتر نقل شده که انتساب آنها را به او نمیتوان انکار کرد. این اشعار در چهار دیوان، به نام اشعار ابوطالب جمع شده
[۹۷] ابوطالب بن عبدالمطلب، شعر ابیطالب، ص۱۸.
و از نخستین سدههای اسلامی تا دورههای بعد، همواره مورد توجّه ادیبان و شاعران جهان اسلام بودهاست. در بین همه آنها قصیده لامیه او شهرت به سزایی دارد. خاورشناسان نیز بهرغم چند و چونی که در درستی انتساب این اشعار به ابوطالب کردهاند، به انکار مطلق آنها نپرداختهاند.
[۹۸] موسوی بجنوردی، محمد کاظم، دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۲۲۷۰.
برپایه دو روایت تاریخی، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در دو واقعه به این اشعار در مدینه استناد و ابیاتی از آنها را قرائت کرده است: یکی ماجرای دعای پیامبر برای نزول باران
[۹۹] ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۸۱.
و دیگری هنگام مشاهده کشتگان بدر
[۱۰۰] ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۸۰.
که ابوطالب در آن، پیروزی بنیهاشم و مسلمانان را پیشبینی کرده بود. بخشی از ابیات منسوب به ابوطالب، حاکی از عقاید او و بخشی دارای ارزش تاریخی است؛ بهطوری که محققان در ماجراهای عربستان و نخستین سالهای بعثت نبوی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به آنها استناد میکنند. پارهای از خاورشناسان نیز به آنها توجّه کردهاند.
[۱۰۱] موسوی بجنوردی، محمد کاظم، دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۲۲۷۰.
مدح پیامبر
اشعار منسوب به ابوطالب به سبب دربرداشتن حوادث مکه در طلوع اسلام و همچنین به سبب منزلت خاص وی، مورد عنایت ادبای عصر نخستین اسلامی قرار گرفت.
بیشتر قصاید منسوب به او در مدح پیامبر و دفاع از اسلام و تأیید مسلمانان و نیز حاوی برخی نکات تاریخی و قومی است.
[۱۰۲] ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۵۵-۵۸.
[۱۰۳] ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۱-۶۳.
[۱۰۴] ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۷۱-۷۳.
[۱۰۵] ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۷۶-۷۹.
[۱۰۶] جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۹، ص۳۸۴، بیروت، ۱۹۷۶ م .
ابن سلام جمحی
[۱۰۷] جمحی، محمد ابن سلام، طبقات الشعراء، ج۱، ص۲۴۴.
ابوطالب را شاعری توانا دانسته و ابن حبیب
[۱۰۸] بغدادی، محمد ابن حبیب، «کنی الشعراء من غلبت کتبته علی اسمه»، ج۱، ص۲۸۱، نوارد المخطوطات، بغداد، ۱۳۷۴ ق.
نیز نام او را در زمره شاعران آورده است.
ادبا و نحویان نیز به اشعار منسوب به ابوطالب استناد میجستند.
چنانکه سیبویه
[۱۰۹] سیبوبه، عمرو بن عثمان، الکتاب، ج۱، ص۱۱۱، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۱۴۰۳ق.
[۱۱۰] سیبوبه، الکتاب، عمرو بن عثمان، الکتاب، ج ۳، ص۲۶۰-۲۶۱، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۱۴۰۳ق.
و جاحظ
[۱۱۱] جاحظ، عمرو بن بحر، البیان و التبیین، ج۳، ص۲۲، به کوشش حسن سندویی، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲ م.
ابیاتی از او را به عنوان شواهد نحوی و ادبی در اوایل ظهور اسلام نقل کردهاند.
صحت انتساب اشعار ابوطالب
چنین مینماید که مسأله صحت انتساب اشعار ابوطالب، در همان سده نخست هجری توجّه سخن شناسان و محققان ادبی را برانگیخته است.
مثلاً ابن سلاّم که در کتابی از یوسف بن سعد جمحی، قصیده مشهور ابوطالب را در ستایش پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دیده و آن را فصیح شمرده، میدانست که ابیاتی از این قصیده الحاقی است.
[۱۱۲] جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۹، ص۶۹۹، بیروت، ۱۹۷۶ م .
ابن اسحاق در کتاب خود بسیاری از اشعار منسوب به ابوطالب را نقل کرده است.
[۱۱۳] ابن اسحاق، محمد، السیر و المغازی، ص ۳۵، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۷۸ م.
نظرات ابن هشام
ولی ابن هشام از نقل برخی اشعار منسوب به ابوطالب که مورد تأیید شعرشناسان عصر قرار نگرفته بود، اجتناب ورزید.
او که خود را مقید به نقل اشعار رایج میان راویان پیشین نمیدانست، گاهی پارهای از ابیات نامناسب را از اشعار گویندگان حذف میکرد.
[۱۱۴] مهدوی، علی اصغر، مقدمه بر سیرت رسول الهه از ابن هشام، ج۱، ص۵۱-۵۲، ترجمه کهن قاضی رفیع الدین اسحاق همدانی، تهران، ۱۳۵۸ ش.
با اینهمه از قصیده مشهور لامیه ابوطالب ۹۴ بیت آن را در السیره النبویه آورده، اما افزوده است که برخی در صحت انتساب بیشتر ابیات آن تردید داشتهاند
[۱۱۵] ابن اسحاق، محمد، السیر و المغازی، ج۹، ص۳۸۶، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۷۸ م.
اینکه اشپرنگر اشعار منسوب به ابوطالب را در السیر ابن اسحاق مجعول دانسته و یادآورد شده که ابن اسحاق خود به نادرستی آن وقوف داشته است، یا بروکلمان قصاید منسوب به ابوطالب را برای نشان دادن ایمان وی به برادر زادهاش دانسته، تا شیعه از آن پشتوانهای برای قداست امام علی (علیهالسلام) داشته باشد، با حقایق تاریخی وفق نمیدهد.
چنانکه نولدکه نیز صحت انتساب آن بخش از اشعار را که مربوط به حوادث عصر ابوطالب در مکه است، تأیید کرده است.
کتاب شعر ابوطالب
به هر حال نخستین بار ابوهفّان عبدالله بن احمد مهزمی بصری (د ۲۵۵ ق) اخبار و اشعار پراکنده ابوطالب را در کتابی به نام شعر ابوطالب گرد آورد.
کتاب دیوان ابی طالب
یک سده بعد ابونعیم علی بن حمزه بصری (د ۳۷۵ ق) نیز کتابی به نام دیوان ابی طالب و ذکر اسالمه تدوین کرد.
ابن حجر عسقلانی و عبدالقادر بغدادی هر یک نسخهای از این کتاب را در اختیار داشتهاند و نسخهای از این دو اثر در بغداد دیده شده است.
[۱۱۶] امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۸، ص۱۲۵-۱۲۶، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳ م.
نولدکه نسخه خطی اشعار ابوطالب موجود در کتابخانه لایپزیگ را که عفیف بن اسعد در محرم ۳۸۰ از روی نسخه شخصی ابن جنی شاعرـ از اثر ابوهفان ـ استنساخ و بر او قرائت کرده بود، به تفصیل وصف کرده است.
این شرح درباره نسخههای موجود در نور عثمانیه استانبول و بغداد
[۱۱۷] امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۸، ص۱۲۵-۱۲۶، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳ م.
صادق است و برای اثبات این نکته که این نسخهها، همان کتاب شعر ابی طالب ابوهفان مهزمی است، کمک میکند.
قصیده لامیه
از اشعار منسوب به ابوطالب، قصیده لامیه او شهرت بسیار یافته است.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیز ابیاتی از آن را همواره به خاطر داشت.
چنانکه در قحطی مدینه که به قصد استسقاء بر منبر رفت و دعا کرد و باران آمد، گفت: «پروردگار ابوطالب را نیک دهد.
اگر زنده بود، چشمانش نورانی میشد» و منظورش این بیت معروف بود که: «وابیض یستسقی الغام بوجهه…».
[۱۱۸] راوندی، سعید بن هبه الله، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۵۸-۵۹، قم، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۹ م.
و یا در غزوه بدر به اجساد مشرکان نظر افکند و به ابوبکر گفت: «اگر ابوطالب زنده بود، میدید که چگونه شمشیرهای ما سرهای اینان را در برگرفته است» و نظر به این مصراع ابوطالب داشت که: «لتلتبسن اسیافنا بالاماثل».
[۱۱۹] اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱۷، ص۲۸، بیروت، ۱۳۹۰ ق.
این قصیده در ۱۳۲۷ق توسط احمد فهمی در استانبول منتشر شد رشر نیز آن را هماره با قصیده دالیه ابوطالب به آلمانی ترجمه کرد و در نشریه «تحقیقات درباره شعر عرب» منتشر کرد.
اشعار منسوب به ابوطالب همچنین با عنوان دیوان شیخ الاباطح ابی طالب در ۱۳۵۶ ق در نجف چاپ شد.
[۱۲۰] زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۴، ص۱۶۶.
ایمان ابوطالب
دانشوران شیعه و گروهی از نام آوران اهل سنت با توجه به روایتهای اهل بیت:
[۱۲۱] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۴۴۸-۴۴۹.
و نیز قراین و شواهدی، از ایمان ابوطالب به اسلام سخن گفتهاند؛
[۱۲۲] موسوی، فخار بن محمد، ایمان ابی طالب، ص۶۴-۱۴۳.
[۱۲۳] ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۸-۸۳.
همچون: ادای شهادتین به صورت آهسته، غسل وی به فرمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) همراه وعده استغفار، باقی بودن همسر مسلمانش فاطمه بنت اسد در پیوند همسری او، تقیه وی و مضمون برخی سروده هایش. اما منکران ایمان ابوطالب، بیشتر از ادعای ادا نکردن شهادتین و نزول برخی از آیات در شان وی که از کفر او حکایت دارند، سخن به میان میآورند.
[۱۲۴] ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۵-۶۶.
شان نزول چند آیه
برخی مفسران شان نزول چند آیه را به ابوطالب نسبت دادهاند؛ از جمله آیه ۲۶ سوره انعام: {و هم ینهون عنه و یناون عنه و ان یهلکون الا انفسهم و ما یشعرون}.
[۱۲۵] انعام/سوره۶، آیه۲۶.
مفسران با توجه به مرجع ضمیر در دو کلمه {عنه} برای آن چند شان نزول یاد کردهاند. برخی مرجع هر دو ضمیر را قرآن میدانند.
[۱۲۶] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۹، ص۲۰۲.
[۱۲۷] سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور، ج۳، ص۲۶۰.
[۱۲۸] حقی بروسی، اسماعیل بن مصطفی، تفسیر روح البیان، ج۳، ص۲۰.
طبق این گزارش، مشرکان مردم را از شنیدن قرآن نهی میکردند و خود نیز از شنیدن آن دوری میجستند. گزارشهای دیگر مرجع هر دو ضمیر را پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میدانند؛ یعنی اینان مردم را از پیروی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) بازداشته، خود نیز چنین میکردند.
[۱۲۹] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۹، ص۲۰۵.
دستهای دیگر از روایتها، دو ضمیر را به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بازمی گردانند؛
یعنی آنان از آزار پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نهی میکردند، در حالی که خود ایمان نمیآوردند.
[۱۳۰] ثعلبی، احمد بن محمد، الکشف و البیان، ج۴، ص۱۴۲.
مفسران اهل سنت در مقام گزینش این سه دسته روایت، گزارشی را برگزیدهاند که مرجع ضمیر را مشرکان قریش میداند. برخی این را سخن جمهور مفسران دانسته
[۱۳۱] ابوحیان، محمد بن یوسف، البحر المحی
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.