پاورپوینت علی بن طاوس
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت علی بن طاوس دارای ۱۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت علی بن طاوس،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت علی بن طاوس :
سیدرضیالدین ابوالقاسم علی بن موسی بن طاووس
سید رضیالدین، علی بن موسی بن جعفر بن طاووس، از نوادگان امام حسن مجتبی و امام سجاد (علیهماالسلام) در روز ۱۵ محرم سال ۵۸۹ هجری در شهر حله به دنیا آمد.
فهرست مندرجات
۱ – ولادت
۲ – خاندان آل طاووس
۳ – تحصیلات
۴ – شخصیت اجتماعی
۵ – فقیه اندیشناک
۶ – پیوند ازدواج سید
۷ – پیشنهادهای مستنصر به سید
۸ – خاطرههای سبز سید
۹ – پیشنهاد وزارت به سید
۱۰ – کوچههای وصل
۱۰.۱ – رازهای جمعه شب
۱۱ – پند دوستان ناآگاه
۱۲ – اساتید
۱۳ – شاگردان
۱۴ – آثار
۱۵ – پرواز واپسین
۱۶ – فرزندان سید
۱۷ – وفات
۱۸ – عناوین مرتبط
۱۹ – پانویس
۲۰ – منبع
ولادت
در پانزدهم ۵۸۹ ق. تولد نوزادی خانه سعدالدین ابوابراهیم موسی بن جعفر را از شادی و نشاط آکنده ساخت. ابوابراهیم نوزاد نیمه محرم را به یاد نیای ارجمندش علی نامید.
[۱] عباس قمی، فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع الایام، ص۱۵۸.
همسر ابوابراهیم دختر ورّام بن ابی فراس دانشور شهره حله بود.
[۲] محمدباقر موسوی خوانساری، روضات الجنات، ج۴، ص۳۲۵.
علی اندکاندک در محضر پدر بزرگی چون ورّام و پدری مانند سعدالدین ابوابراهیم با الفبای زندگی آشنا شد. او بهزودی دریافت که ریشه در آسمان دارد و با سیزده واسطه با امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) پیوند میخورد.
[۳] سیدمحمدباقر شهیدی گلپایگانی، مقدمه برنامه سعادت، ص۲.
ورّام برایش گفت که ابوابراهیم دختر زاده شیخ طوسی است
[۴] محمدباقر موسوی خوانساری، روضات الجنات، ج۴، ص۳۳۷.
و چگونه نیای بزرگوارش محمد بن اسحاق به دلیل زیبایی چهره و ناموزونی پاها به طاووس شهرت داشت.
[۵] اتان گلبرگ، سیدعلی قرائی و رسول جعفریان، کتابخانه ابن طاووس و احوال و آثار او، ص۲۰.
ورّام در دوم محرم ۶۰۵ ق. دیده از جهان بست.
[۶] عباس قمی، فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع الایام، ص۱۴۳.
خاندان آل طاووس
جد هفتم ایشان، محمد بن اسحاق، که به خاطر زیبایی و ملاحتش به طاووس مشهور شده بود از سادات بزرگوار مدینه محسوب میشد.
پدر او، موسی بن جعفر نیز، از روات بزرگ حدیث است که روایات خود را در اوراقی نوشته بود و بعد از او فرزندش آنها را جمعآوری نموده و با نام « فرقه الناظر و بهجه الخاطر مما رواه والدی موسی بن جعفر» آن را منتشر نمود.
مادر او نیز دختر ورام بن ابی فراس، از بزرگان علمای امامیه بود. مادر پدرش نیز نوه شیخ طوسی میباشد و بههمین خاطر سید گاهی میگوید: «جدی ورام بن ابی فراس» و گاهی میگوید: «جدی الشیخ الطوسی».
[۷] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، مقدمه سیدمحمدباقر شهیدی گلپایگانی، ص۲.
برادرها و برادرزادهها و فرزندان او نیز از علمای بزرگوار شیعه بودهاند.
تحصیلات
ابتدای تحصیلات سید بن طاووس در شهر حله بود که از محضر پدر و جد خود، ورام بن ابی فراس علوم مقدماتی را آموخت.
هرچند همراهی ورام با علی بن موسی، که رضیالدین شهرت داشت، دیری نپایید ولی همین زمان کوتاه کافی بود تا علی وی را بشناسد و همواره به عنوان الگو ستایشش کند.
البته ستاره حله تنها بدین استادان بسنده نکرد. شیخ نجیبالدین بن نما، سیدشمسالدین فخار بن معد الموسوی، سیدصفیالدین محمد بن معد الموسوی، شیخ تاجالدین الحسن الدربی، شیخ سدیدالدین سالم بن محفوظ بن عزیزه السوراوی، سید ابوحامد محییالدین محمد بن عبدالدین زهره الحلبی، شیخ نجیبالدین یحیی بن محمد السوراوی، شیخ ابوالسعادات اسعد بن عبدالقاهر اصفهانی، سیدکمالالدین حیدر بن محمد بن زید بن محمد بن عبدالله الحسینی و سید محبالدین محمد بن محمود مشهور به “ابن نجار بغدادی” از دیگر استادان وی شمرده میشدند.
[۸] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، مقدمه سیدمحمدباقر شهیدی گلپایگانی، ص۴.
ناگفته پیداست که استفاده از همه این نامبردگان به شیوه معمول روزگار ما تحقق نیافته، بلکه بیشتر بهرهوری ستاره حله از آنها در قالب قرائت روایت و اجازه نقل حدیث بوده است. شتاب وی در آموختن مطالب دقیق علمی شگفتانگیز بود. آنچه دیگران در چند سال میآموختند او در یک سال فرا گرفت و پس از خواندن بخش نخست نهایه شیخ طوسی به چنان پیشرفتی دست یافت که ابن نما در پشت جلد اول نهایه اجازهای به خط خویش برایش نگاشت.
[۹] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، فصل ۱۴۳، نسخه کتابخانه آیتالله العظمی مرعشی ره.
علی که همواره پند ورّام در گوش داشت و در هر رشته علمی که وارد میشد به چیزی جز تخصص نمیاندیشید
[۱۰] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، فصل ۱۴۳، نسخه کتابخانه آیتالله العظمی مرعشی ره.
به اجازه استاد بسنده نکرده، بخش دوم نهایه را نیز خواند
[۱۱] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، فصل ۱۴۳، نسخه کتابخانه آیتالله العظمی مرعشی ره.
آنگاه مبسوط را به پایان برده، بدینترتیب پس از دو سال و نیم فقه آموزی، از استاد بینیاز شد و از آن پس تنها برای نقل روایت در محضر استادان حضور یافت.
[۱۲] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، فصل ۱۴۳، نسخه کتابخانه آیتالله العظمی مرعشی ره.
سید با درکی قوی و هوشی سرشار قدم در راه علم نهاد و در اندک زمانی از تمام همشاگردیهای خود سبقت گرفت. وی در کشف المحجه میگوید: «وقتی من وارد کلاس شدم آنچه را دیگران در طول چند سال آموخته بودند، در یک سال آموختم و از آنان پیشی گرفتم.» او مدت دو سال و نیم به تحصیل فقه پرداخت و پس از آن خود را از استاد بینیاز دید و بقیه کتب فقهی عصر خویش را به تنهایی مطالعه نمود.
شخصیت اجتماعی
سید بن طاووس در بین علما و مردم زمان خویش از احترام خاصی برخوردار بود. او علاوه بر اینکه فقیهی نامآور بود ادیبی گرانقدر و شاعری توانا شمرده میشد، گرچه شهرت اصلی او در زهد و تقوی و عرفان اوست و اکثر تالیفات او در موضوع ادعیه و زیارات میباشد.
سید کتابخانه بزرگ و بینظیری داشت که از جدش به ارث برده بود و او به گفته خودش تمام آن کتابها را مطالعه کرده یا درس گرفته بود.
فقیه اندیشناک
چون رضیالدین سیدعلی بر بام بلند فقه فراز آمد استادان حله از وی خواستند تا راه دانشوران گذشته را پیش گیرد و با نشستن در جایگاه فتوا مردم را با حلال و حرام الهی آشنا سازد. ولی ستاره خاندان طاووس نمیتوانست بدین پیشنهاد پاسخ مساعد دهد. آیات پایانی سوره الحاقه «ولو تقوّل علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین فما منکم من احد عنه حاجزین؛
[۱۳] حاقه/سوره۶۹، آیه۴۴-۴۷.
و اگر محمد به دروغ سخنانی به ما نسبت میداد او را گرفته، رگ گردنش را قطع میکردیم و هیچیک از شما نمیتوانستید ما را از این کار بازداشته، نگهدارندهاش باشید.» همواره در ژرفای روانش طنین میافکند و او را از نزدیک شدن به فتوا باز میداشت. او چنان میاندیشید که وقتی پروردگار پیامبرش را چنین تهدید کرده و از نسبت دادن سخنان و احکام خلاف واقع به خویش بازداشته است هرگز اشتباه و لغزش مرا در فتوا نخواهد بخشید.
[۱۴] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، فصل ۱۲۵، نسخه کتابخانه آیتالله العظمی مرعشی ره.
بنابراین راه خویش را از مفتیان جدا ساخت.
ناگفته پیداست که این پایان پیشنهادها نبود. صرافان حله هرگز نمیتوانستند گوهر یگانه آن دیار را نادیده گرفته، از آن به سوی دیگری رو کنند. بنابراین دیگر بار به آستانش روی آورده، از او خواستند داوری شهر را به عهده گیرد. سید فرمود: مدتهاست میان خرد و نفسم درگیری است… من در همه عمر هرگز نتوانستم بین این دو دشمن داوری کرده، میانشان آشتی برقرار سازم! کسی که در همه عمر از یک داوری و رفع اختلاف ناتوان باشد چگونه میتواند در اختلافهای بیشمار جامعه داوری نماید؟ شما باید در پی کسی باشید که خرد و نفسش آشتی کرده، به یاری هم بر شیطان چیرگی یافته باشند… چنین کسی توان داوریِ درست دارد.
[۱۵] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، فصل ۱۲۵، نسخه کتابخانه آیتالله العظمی مرعشی ره.
پیوند ازدواج سید
ابوابراهیم که خود را در برابر آینده فرزند مسؤول میدانست زهرا خاتون فرزند ناصر بن مهدی، وزیر شیعی آن روزگار را برای همسری فرزند برگزید. ولی رضیالدین مصلحت خویش را در گریز از ازدواج میدید. کشمکش میان فرزند و پدر مدتی ادامه یافت تا آنکه علی بر آستان حضرت کاظم (علیهالسّلام) پناه برده، پس از پاکسازی روان به رایزنی با پروردگار روی آورد. نتیجه تفال وی اظهار پاسخ مساعد به خواسته پدر بود. بدینترتیب گوهر یگانه حله با آن زن ازدواج کرد و آل طاووس را در شادمانی فرو برد.
[۱۶] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، فصل ۱۲۶، نسخه کتابخانه آیتالله العظمی مرعشی ره.
مدتی بعد در سال ۶۲۰ ابوابراهیم دیده از جهان فرو بست و رضیالدین را سختاندوهگین ساخت.
[۱۷] اتان گلبرگ، سیدعلی قرائی و رسول جعفریان، کتابخانه ابن طاووس، ص۲۰ – ۲۱.
پیشنهادهای مستنصر به سید
اندکاندک آوازه شهرت رضیالدین در سراسر عراق پیچید و آن دانشور فرزانه به خواهش شیعیان بغداد رهسپار آن سامان شد. مؤیدالدین محمد بن احمد بن العلقمی، وزیر روشن بین عباسیان وی را در یکی از خانههای خویش جای داد.
[۱۸] اتان گلبرگ، سیدعلی قرائی و رسول جعفریان، کتابخانه ابن طاووس، ص۲۲ – ۲۳.
سرور پرهیزگارانِ دانشمند حله در این شهر با انبوه مؤمنان و اندیشمندان دیدار کرد و تجربههای بسیار اندوخت.
هرچند سید پارسای آل طاووس تنها برای هدایت شیعیان بغداد بدان سامان گام نهاده بود، در این شهر نیز از پیشنهادهای غیر قابل پذیرش آسوده نبود. مستنصر از وی خواست تا مقام افتای دارالخلافه را به عهده گیرد و سید چنانکه شیوهاش بود از پذیرش سرباز زد و خود را آماج تیرهای مسموم بدخواهان ساخت تیرهایی که سرانجام به هدف نشست و ذهن بیمار خلیفه را برای کیفر آن دانشور وارسته آماده کرد. ولی دست پنهان پروردگار به یاری بنده پاکدلش شتافته، وضعیت را به سود وی تغییر داد.
[۱۹] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، فصل ۲۱۶ و ۱۲۷.
اندکی بعد مستنصر شخصیتهای بسیاری را واسطه ساخت تا فقیه آل طاووس مقام نقابت طالبیان را عهده دار شود. هرچند این مقام چیزی جز سرپرستی سادات عصر و رسیدگی به امور آنان نبود، رضیالدین از پذیرش آن سرباز زد. او در پشت پیشنهادهای خلیفه خواستههای پنهانش را نیز مشاهده میکرد. پس در برابر پافشاری دربار ایستاد و به وزیر دوستدار اهل بیت (علیهمالسّلام)، که وی را به پذیرش مقام و عمل به فرمان خدا میخواند، گفت: اگر پذیرفتن مقام و عمل به آنچه پروردگار میپسندد، ممکن است پس چرا تو در وزارت به کار نمیبندی؟!
چون خلیفه سید را بر رای خویش استوار یافت، گفت: با ما همکاری نمیکنی در حالی که سید مرتضی و سید رضی در حکومت وارد شده، مقام پذیرفتند. آیا آنها را معذور میدانی یا ستمگر میشماری؟ بیتردید معذور میدانی! پس تو نیز معذوری!
رضیالدین گفت: آنها در روزگار آل بویه که ملوکی شیعه بودند، میزیستند. آن حکومت در برابر حکومتهای مخالف تشیّع قرار داشت، بدینجهت ورودشان به کارهای دولتی با خشنودی خداوند همراه بود
[۲۰] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، فصل ۱۲۸.
با این پاسخ مستنصر برای همیشه از پیشنهادش چشم پوشید و برای سودجویی از دانشور پرهیزگار حله چارهای دیگر اندیشید.
مدتی بعد لزوم همنشینی رضیالدین با خلیفه بر سر زبانها افتاد. وزیران و درباریان هر یک به گونهای دانشور پارسای حله را بدینکار فرا میخواندند. سید روشن بین آل طاووس که از نیرنگ مستنصر برای بهرهگیری از نام خویش آگاه بود در برابر این پیشنهاد نیز سرسختانه ایستادگی کرد و بر دل سیاه خلیفه داغ ناکامی نهاد.
در این روزگار کامیابیهای پیوسته مغولان مستنصر را در نگرانی فرو برد. او چنان اندیشید که دانشور آل طاووس را به عنوان سفیر نزد سرور مغولان فرستد. پس نمایندهای به خانه سید فرزانه حله گسیل داشت و خواست خویش را به آگاهی وی رساند. رضیالدین بیدرنگ پاسخ منفی داد و در توضیح گفت: سفارت من جز پشیمانی هیچ دستاوردی ندارد.
فرستاده مستنصر با شگفتی پرسید: چگونه؟
فقیه روشن بین حله گفت: اگر کامیاب شوم تا واپسین لحظه زندگی هر روز مرا به سفارتی خواهید فرستاد و از عبادت و کردار نیک باز خواهم ماند. و اگر کامیاب نشوم حرمتم از میان میرود، راه آزارم گشوده میشود و مرا از پرداختن به دنیا و آخرت باز میدارید. علاوه بر این اگر تن بدین سفر دهم بدخواهان چنان شایع میکنند که فلانی به امید سازش با مغولان و بهرهگیری از آنان برای براندازی خلیفه سنی بغداد بدین سفر دست یازیده است. پس شما بیمناک میشوید و کمر به نابودیام میبندید.
برخی از حاضران گفتند: چاره چیست، فرمان خلیفه است!
سید همچون همیشه زندگیاش به قرآن پناه برد و کلام الهی نیز بر نیک نبودن سفر دلالت داشت. آن را با صدای بلند تلاوت کرد تا همه دریابند که چرا فرمان خلیفه را نادیده گرفته است.
[۲۱] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، فصل ۱۲۸.
خاطرههای سبز سید
سال ۶۲۷ ق. را باید سال تحقق تنها سفر سید پارسایان حله به بیرون از عراق نامید. او در این زمان با هدف حج راه حجاز پیش گرفت و با کولهباری از دستاوردهای معنوی به خانه بازگشت. دستاوردهایی که باید یک قطعه کفن را در شمار آشکارترین آنها جای داد. او از آغاز توقف در عرفات کفنش را به شیوهای خاص بر دست نگاه داشت، سپس آن را به خانه خدا، حجرالاسود، آرامگاه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و معصومان خفته در بقیع ساییده، تبرک ساخت و به مثابه نفیسترین هدیه برای خویش باز آورد.
[۲۲] محمدباقر موسوی خوانساری، روضات الجنات، ج۴، ص۳۳۶.
ناگفته پیداست عارف بزرگ حله در فرصتهای گوناگون به حرم معصومان میشتافت. در این زیارتها او به حقایقی دست مییافت که حتی تصور آن نیز برای بسیاری از مردم ناممکن است. فقیه پاک رای حله در کتاب مهج الدعوات خاطرهای از سفر به سامرّا را چنین بازگو میکند: «در شب چهارشنبه سیزدهم ذیقعده سال ۶۳۸ در سامرّا بودم. سحرگاهان صدای آخرین پیشوای معصوم حضرت قائم (علیهالسّلام) را شنیدم که برای دوستانش دعا میکرد و میگفت: «… پروردگارا! آنها را در روزگارِ سرفرازی، سلطنت، چیرگی و دولت ما به زندگی بـازگردان.»
[۲۳] سید بن طاووس، مهج الدعوات، ص۳۶۸.
البته این تنها خاطره دانشور پرهیزگار حله از آن شهر آسمانی نیست. او سحری دیگر در سرداب سامرّا صـدای مـولایش را آشکارا شنید که برای پـیروانش دعـا میکرد و پـروردگار را چـنین میخـواند: «اَلَّلهُمَّ اِنَّ شیعَتَنا خُلِقَتْ مِنْ شعاع اَنْوارِنا وَبَقِـیَّهِ طینَـتِنا وَ قَدْ فَعَـلُوا ذُنُوباً کَثیرَهً اِتّـکالاً عَلی حُبِّنا وَ وِلایَتِنا فَاِنْ کانَتْ ذُنُوبُهُمْ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ فَاَصْلِحْ بَیْنَهُمْ وَ قاضِ بِها عَنْ خُمْسِنا وَ اَدْخِلْهُمُ الجَنَّهَ فَزَحْزِحْهُمْ عَنِ النّارِ وَلا تَجْمَعْ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ اَعْدائِنا فی سَخَطِکَ.»
[۲۴] حسین نوری طبرسی، نجم الثاقب، ج۲، ص۱۲۰.
پروردگارا! شیعیان از پرتو نور ما و باقیمانده گل وجود ما آفریده شدهاند و گناهان فراوانی به پشتگرمی دوستی و ولایت ما انجام دادهاند. پس اگر گناهانشان میان تو و آنها فاصلهای پدید آورده میان آنها را اصلاح کن و گناهانشان را از خمس ما جبران فرما. پروردگارا! آنها را از آتش دور کرده، در بهشت جای ده و همراه دشمنان ما در خشم و عذاب خویش نیفکن.
پیشنهاد وزارت به سید
در این روزگار مستنصر دامی تازه گسترده، به رضیالدین چنین پیشنهاد کرد: وزارت بپذیر و هرچه مصلحت میدانی انجام ده من تا پایان راه کنارت خواهم ماند و در یاری ات از هیچ کوششی کوتاهی نخواهم کرد!
سید چون همیشه از پذیرفتن پیشنهاد سرباز زد، ولی خلیفه بر خواستهاش پای فشرد. سرور پارسایان حله گفت: اگر مراد از وزارت من آن است که چون دیگر وزیران، بیتوجه به آیین وحی به هر وسیله ممکن کارهای وزارتی را به فرجام رسانم پس نیازی به من نیست. وزیران کنونی چنین کرداری انجام میدهند. و اگر مراد آن است که به کتاب خدا و سنت رسولش عمل کنم بیتردید درباریان یعنی بستگان و خدمتگزاران بر آن گردن نمینهند و تحمل نمیکنند. البته آنها تنها نخواهند بود، پادشاهان و بزرگان پیرامون کشور نیز زیر بار نمیروند. علاوه بر این اگر من به دادگری، انصاف و زهد رفتار کنم خواهند گفت علی بن طاووسِ علوی حسینی میخواهد به جهانیان نشان دهد که اگر خلافت دست آنها بود چنین رفتار میکردند. بیتردید در این کار نوعی انتقاد و سرزنش بر پدرانت، که خلفای پیشین بودند، نهفته است. با این کار، تو ناگزیر کمر به هلاکتم خواهی بست و مرا به بهانههای واهی هلاک خواهی ساخت. اگر قرار است فرجام کارم به سبب اتهامی ساختگی به هلاکت انجامد پس اکنون که در پیشگاهت حضور دارم، پیش از آنکه در ظاهر گناهی مرتکب شوم، هرچه میخواهی انجام ده تو پادشاهی توانمندی و قدرت داری.
[۲۵] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، فصل ۱۳۱.
هرچند این گفتار منطقی خلیفه را از پافشاری فزون تر بازداشت ولی روان آسمانی سید دیگر توان ماندن در سرزمین دامهای شیطانی را از دست داده بود. بنابراین، پس از پانزده سال، پایتخت را ترک گفت و به سمت زادگاهش رهسپار شد.
[۲۶] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، فصل ۱۳۱.
کوچههای وصل
رضیالدین در سال ۶۴۱ وارد حله شد
[۲۷] اتان گلبرگ، سیدعلی قرائی و رسول جعفریان، کتابخانه ابن طاووس و…، ص۲۷.
و اندکی پس از استقرار، در سه شنبه هفدهم جمادی الثانی همان سال همراه دوست وارستهاش سیدمحمد بن محمد آوی به زیارت امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) شتافت.
[۲۸] حسین نوری طبرسی، نجم الثاقب، ص۲۸۵ – ۲۸۶.
آنها نیمروز چهارشنبه به نجف گام نهادند و شب پنجشنبه نوزدهم جمادی الثانی زیر باران عنایت علوی قرار گرفتند.
[۲۹] حسین نوری طبرسی، نجم الثاقب، ص۲۸۵ – ۲۸۶.
محمد آوی سیمای رؤیایی وصول رضیالدین را در رؤیا مشاهده کرد و بامداد خطاب به همسفرش چنین گفت: «در رؤیا چنان دیدم که لقمهای در دست تو (سید بن طاووس) است و میگویی این لقمه از دهان مولایم مهدی است. آنگاه قدری از آن را به من دادی.»
[۳۰] حسین نوری طبرسی، نجم الثاقب، ص۲۸۵ – ۲۸۶.
رضیالدین در پگاه پنجشنبه نیز آماج امواج حقایق قرار گرفت. شیدای مجذوب حله شرح آن لحظههای ملکوتی را چنین بیان کرده است:
پگاه پنجشنبه چون همیشه به حریم نورانی مولایم علی (علیهالسّلام) وارد شدم در آن جایگاه رحمت پروردگار، توجه حضرت امیرمؤمنان و انبوه مکاشفات چنان مرا در برگرفت که نزدیک بود بر زمین فرو افتم. پاها و دیگراندامم در ارتعاشی هولناک از کنترل بیرون شدند و من در آستانه مرگ و رهایی از خاک قرار گرفتم. در این حالت فرامادی پروردگار به احسان خویش حقایق را بر من نمایاند. در آن لحظهها شدت بیخودیام بهاندازها
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.