پاورپوینت عصر عاشوراء
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت عصر عاشوراء دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت عصر عاشوراء،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت عصر عاشوراء :
عصر عاشورا
در عصر و ظهر عاشورا حوادثی برای امام حسین (علیهالسّلام) رخ داده است که در این مقاله به آن حوادث پرداخته میشود.
فهرست مندرجات
۱ – وقایع ظهر عاشورا
۲ – شهادت علی اکبر
۳ – شهادت قاسم
۴ – شهادت عباس
۵ – شهادت علی اصغر
۶ – پانویس
۷ – منبع
وقایع ظهر عاشورا
ظهر عاشورا فرا رسید و امام حسین (علیهالسّلام) و یارانش جهت اقامه نماز به پا خاستند امام (علیهالسّلام) به زهیر بن قین و سعید بن عبدالله حنفی فرمان دادند تا در برابر حضرت (علیهالسّلام) و حدود نیمی از یاران آن حضرت (علیهالسّلام) بایستند و از نمازگزاران در برابر حملات احتمالی دشمن ، محافظت نمایند. با شروع نماز، دشمن امام حسین (علیهالسّلام) و یارانش را هدف تیرها و هجمههای خود قرار داد پس زهیر و عبدالله جسم خود را سپر حملات دشمن قرار میدادند و تیرهای دشمن را با سینه و صورت میگرفتند تا اینکه نماز امام (علیهالسّلام) (بسیاری از مورخان بر این اعتقادند که نمازی که حضرت (علیهالسّلام) در ظهر عاشورا اقامه کردند نماز خوف بود.)
[۱] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷، ج۳، ص۱۹۵.
[۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۴۱.
[۳] شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۱۰۵.
[۴] خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبه المفید، بی تا، ج۲، ص۱۷ .
[۵] ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۴، ص۷۱.
و یارانش اقامه شد.
[۶] خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبه المفید، بی تا، ج۲، ص۱۷.
[۷] سید بن طاوس، رضی الدین، اللهوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش، ص۶۶.
[۸] حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، قم، مدرسه امام مهدی عجّلاللهفرجهالشریف، ۱۴۰۶، ص۴۸.
پس از ادای نماز، سعید بن عبدالله بر اثر شدت جراحات به شهادت رسید.
[۹] مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، تحقیق محیی الدین المامقانی و محمد رضا المامقانی، قم، آل البیت (علیهالسّلام)، لاحیاء التراث، چاپ اول، ۱۴۳۰، ج۳۱، ص۲۰۴-۲۰۵.
[۱۰] سید بن طاوس، رضی الدین، اللهوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش، ص۶۶.
[۱۱] سماوی، محمد، ابصار العین فی انصار الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق محمد جعفر الطبسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لممثلی الولی الفقیه فی حرس الثوره الاسلامیه، چاپ اول، ص۲۱۸.
پس از شهادت سعید، زهیر از امام (علیهالسّلام) اذن میدان گرفت و پس از کسب اجازه، در حالی که رجز میخواند با شجاعتی بی مانند جنگیدن آغاز کرد. تا اینکه سرانجام او نیز پس از نبردی شجاعانه به دست کثیر بن عبدالله شعبی و مهاجر بن اوس تمیمی به شهادت رسید.
[۱۲] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷، ج۳، ص۱۹۶.
[۱۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۴۱.
[۱۴] خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبه المفید، بی تا، ج۲، ص۲۰.
امام حسین (علیهالسّلام) پس از شهادت زهیر خطاب به او فرمود: «لا یبعدنک الله یا زهیر و لعن الله قاتلیک لعن الذین مسخوا قرده و خنازیر؛ ای زهیر خداوند تو را از رحمتش دور نسازد و خداوند کشندگان تو را لعنت کند و قاتلان تو را همانند لعنت شدگان مسخ شده (بنی اسرائیل)، [که به شکل میمون و خوک در آمدند] به لعنت ابدی خود گرفتار سازد.»
[۱۵] خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبه المفید، بی تا، ج۲، ص۲۰.
[۱۶] موسوی المقرم، عبد الرزاق، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، بیروت، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ۱۹۷۹، ص۲۴۷.
سپس یاران امام (علیهالسّلام) همچون بریر بن خضیر همدانی، نافع بن هلالی جملی، عابس بن ابی شبیب شاکری، حنظله بن سعد شبامی و… یکی پس از دیگری به میدان رفتند و به شهادت رسیدند تا اینکه نوبت به بنی هاشم رسید.
شهادت علی اکبر
اولین نفر از بنی هاشم که از امام (علیهالسّلام) اجازه میدان طلبید علی اکبر (علیهالسّلام) بود.
[۱۷] دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات رضی، ۱۳۶۸ش، ص۲۵۶.
[۱۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۴۶.
[۱۹] شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۱۰۶.
[۲۰] ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۴، ص۷۴.
امام (علیهالسّلام) در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود
[۲۱] اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ۱۹۹۲، ص۱۱۶.
[۲۲] سید بن طاوس، رضی الدین، اللهوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۳.
به او اجازه فرمود و سپس رو به آسمان کردند و فرمودند: «پروردگارا شاهد باش جوانی را برای جنگ با کفار به میدان فرستادم که از نظر جمال و کمال و خلق و خوی و سخن گفتن، شبیهترین مردم به رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تو بود و ما هر وقت که مشتاق دیدار روی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تو میشدیم، به صورت او نظر میکردیم. خدایا، برکات زمین را از آنها دریغ دار و جمعیت آنها را پراکنده ساز و در میان آنها جدائی افکن و امرای آنها را هیچ گاه از آنان راضی مگردان که اینان ما را دعوت کردند که به یاری ما برخیزند و اکنون بر ما میتازند و از کشتن ما ابائی ندارند.»
آن گاه رو به عمر بن سعد کرده، فریاد زدند: «تو را چه شده است خداوند نسل تو را قطع کند و کاری را بر تو مبارک نگرداند، و کسی را بر تو چیره سازد که سرت را در بستر از تنت جدا سازد، همان طور که تو خانواده مرا نابود ساختی و خویشاوندی مرا با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مراعات نکردی.»
[۲۳] کوفی، ابن اعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ص۱۹۹۱، ج۵، ص۱۱۴.
[۲۴] خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبه المفید، بی تا، ج۲، ص۳۰.
[۲۵] سید بن طاوس، رضی الدین، اللهوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش، ص۶۷.
[۲۶] حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، قم، مدرسه امام مهدی عجّلاللهفرجهالشریف ، ۱۴۰۶، ص۶۸ .
[۲۷] سروی، مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، قم، علامه، ۱۳۷۹ق، ص۱۱۶.
پس با صدای بلند این آیه را قرائت فرمود: «ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین• ذریه بعضها من بعض و الله سمیع علیم؛ خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد. • آنها فرزندان [و دودمانی] بودند که [از نظر پاکی و تقوا و فضیلت] بعضی از بعض دیگر گرفته شده بودند و خداوند شنوا و داناست (از کوششهای آنها در مسیر رسالت خود، آگاه میباشد.) »
[۲۸] آل عمران/سوره۳، آیه۳۳.
[۲۹] آل عمران/سوره۳، آیه۳۴.
[۳۰] کوفی، ابن اعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ص۱۹۹۱، ج۵، ص۱۱۴.
علی اکبر (علیهالسّلام) به میدان رفت و در حالی که رجز میخواند بر سپاه دشمن حمله برد. او پس از نبردی شجاعانه در حالی که زخمهای زیادی برداشته بود نزد پدر بازگشت.
[۳۱] کوفی، ابن اعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ص۱۹۹۱، ج۵، ص۱۱۵.
[۳۲] سروی، مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، قم، علامه، ۱۳۷۹ق، ص۱۰۹.
علی اکبر (علیهالسّلام) خدمت پدر رسید و عرضه داشت: «ای پدر! عطش مرا کشت و سنگینی سلاح مرا به زحمت انداخته است، آیا جرعه ی آبی هست که توان ادامه ی جنگ با دشمنان را به من بدهد؟»
[۳۳] کوفی، ابن اعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ص۱۹۹۱، ج۵، ص۱۱۵.
[۳۴] خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبه المفید، بی تا، ج۲، ص۳۰-۳۱.
امام حسین (علیهالسّلام) گریست و فرمود: «افسوس ای پسر من! اندکی دیگر به مبارزه ی خود ادامه بده، دیری نمیگذرد که جد بزرگوارت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را زیارت خواهی کرد و او، تو را از آبی سیراب کند که دیگر هرگز احساس تشنگی نکنی.»
[۳۵] کوفی، ابن اعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ص۱۹۹۱، ج۵، ص۱۱۵.
[۳۶] اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ۱۹۹۲، ص۱۱۶.
[۳۷] خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبه المفید، بی تا، ج۲، ص۳۱.
[۳۸] سید بن طاوس، رضی الدین، اللهوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۳.
پس علی اکبر (علیهالسّلام) دوباره در حالی که رجز میخواند به میدان بازگشت او همچنان میجنگید و پیش میرفت تا اینکه مره بن منقذ عبدی که از دلاوری او به تنگ آمده بود گفت: «گناه همه ی عرب بر گردن من اگر این جوان بر من بگذرد و من داغ او را بر دل پدرش ننشانم! » پس هنگامی که علی اکبر (علیهالسّلام) به او رسید، او با نیزه اش ضربتی به علی اکبر (علیهالسّلام) زد و او را از اسب بر زمین انداخت، دشمنان از همه طرف علی (علیهالسّلام) را در بر گرفتند و با شمشیر تکه تکه اش کردند.
[۳۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۴۶.
[۴۰] شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۱۰۶.
[۴۱] اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ۱۹۹۲، ص۱۱۵.
[۴۲] خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبه المفید، بی تا، ج۲، ص۳۱ .
[۴۳] ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۴، ص۷۴.
امام حسین (علیهالسّلام) بر بالین علی (علیهالسّلام) حاضر شد و او را در آغوش گرفت و صورت بر صورتش نهاد
[۴۴] سروی، مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، قم، علامه، ۱۳۷۹ق، ص۱۰۹.
[۴۵] سید بن طاوس، رضی الدین، اللهوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۴.
و سپس فرمود: «خدا بکشد گروهی که تو را کشتند و گستاخی از حد گذراندند و از خدا نترسیدند و حرمت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را شکستند؛ پس از تو خاک بر سر دنیا!»
[۴۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۴۶.
[۴۷] شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۱۰۶.
[۴۸] اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ۱۹۹۲، ص۱۱۵.
[۴۹] ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۴، ۷۴.
[۵۰] سید بن طاوس، رضی الدین، اللهوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۴.
بعد از شهادت علی اکبر (علیهالسّلام)، فرزندان عقیل بن ابی طالب همچنین فرزندان جعفر بن ابی طالب و نیز فرزندان امام حسن (علیهالسّلام) به میدان رفتند و یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند.
شهادت قاسم
نقل شده قاسم بن حسن (علیهالسّلام) پس از شهادت برادرش –ابوبکر- نزد عمو آمد تا از ایشان اجازه میدان بگیرد امام (علیهالسّلام) قاسم (علیهالسّلام) را در آغوش گرفت و هر دو شروع به گریستن کردند در این هنگام قاسم (علیهالسّلام) از امام (علیهالسّلام) اذن میدان طلبید؛ اما امام (علیهالسّلام) به دلیل سن و سال اندک قاسم (علیهالسّلام)، به او اجازه نداد؛ اما قاسم (علیهالسّلام) با اصرار بسیار سرانجام موفق شد از امام (علیهالسّلام) اذن میدان بگیرد.
[۵۱] خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبه المفید، بی تا، ج۲، ص۲۷.
[۵۲] موسوی المقرم، عبد الرزاق، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، بیروت، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ۱۹۷۹، ص۲۶۴.
پس از کسب اجازه، قاسم (علیهالسّلام) در حالی که اشک بر گونه هایش جاری بود و رجز میخواند به میدان رفت.
در چگونگی شهادت قاسم (علیهالسّلام) از حمید بن مسلم –که خود یکی از سپاهیان عمر بن سعد در کربلا بود- روایت شده که: « [در عصر عاشورا] جوانی پا به میدان نبرد گذاشت که چهره اش چون پاره ماه بود او پیراهن و شلواری به تن و نعلینی به پا داشت، که بند یکی از آنها پاره بود و فراموش نمیکنم که بند نعلین پای چپ او بود پس قاسم (علیهالسّلام) ایستاد تا که بند کفشش را محکم کند در این هنگام عمرو بن سعد ازدی به من گفت: «به خدا قسم من بر او حمله خواهم کرد.» به او گفتم: «سبحان الله! چه قصدی داری؟ به خدا قسم که اگر او مرا بکشد من دست خود را به سوی او دراز نمیکنم، این گروه که اطراف او را گرفتهاند او را بس است! »
اما او بر گفته اش تاکید کرده گفت: «من به او حمله خواهم کرد.»
پس به قاسم (علیهالسّلام) حمله کرد و چنان ضربتی بر فرق قاسم (علیهالسّلام) وارد آورد که او به صورت بر زمین افتاد و فریاد برآورد: «یا عماه! » حسین (علیهالسّلام) چون باز شکاری از جای جست و چون شیر خشمگین بر سپاه کوفه حمله کرد پس ضربتی بر عمرو بن سعد ازدی زد. عمرو دست خود را سپر خود قرار داد تا جلوی ضربه حسین (علیهالسّلام) را بگیرد ضربت شمشیر حسین (علیهالسّلام) دستش را از بازو جدا کرد در این هنگام عمرو بن سعد از همراهانش کمک طلبید، سپاه کوفه برای نجات او شتافتند در این هجوم ناگهانی، جسم عمرو بن سعد لگدکوب اسبان سپاه عمر بن سعد شد و سینه ی او در زیر سم اسبان خرد شد. غبار سرتاسر میدان را فرا گرفته بود، چون غبار فرو نشست، حسین (علیهالسّلام) را دیدم که خود را به بالین قاسم (علیهالسّلام) رسانده و کنار سر او ایستاده است و قاسم (علیهالسّلام) [از شدت درد] با دو پای خویش زمین را میخراشید. در این هنگام حسین (علیهالسّلام) میفرمود: «از رحمت خدا به دور باشند قومی که تو را کشتند در روز رستاخیز جد تو از جمله دشمنان آنها خواهد بود.»
آن گاه فرمودند: «چقدر بر عمویت سخت است که او را بخوانی و او اجابتت نکند یا اجابتت کند؛ اما این اجابت سودی برای تو نداشته باشد.» آنگاه حسین (علیهالسّلام) قاسم (علیهالسّلام) را به آغوش گرفت و او را از میدان بیرون برد.»
[۵۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۴۷-۴۴۸.
[۵۴] شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۱۰۷-۱۰۸.
[۵۵] اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ۱۹۹۲، ص۹۲-۹۳.
[۵۶] ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۴، ص۷۵.
خاندان بنی هاشم یکی پس از دیگری به میدان رفتند و به شهادت رسیدند و تنها برادران امام (علیهالسّلام) باقی ماندند. پس در این زمان ابوالفضل (علیهالسّلام) برادران خود را مورد خطاب قرارداد و فرمود: «پیشی بگیرید جانم فدایتان؛ پس از آقا و مولایتان حمایت کنید تا در رکابش جان دهید.»
[۵۷] دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات رضی، ۱۳۶۸ش، ص۲۵۷.
سپس به برادر بزرگترش –عبدالله- نظری افکند و فرمود: «ای برادر، گام پیش نه، تا تو را [در راه خدا] شهید ببینم و بردباری و صبر بر این مصیبت را به حساب خداوند بگذارم…»
[۵۸] ازدی، ابومخنف، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق حسین الغفاری، قم، مطبعه العلمیه، بی تا، ص۱۷۸.
[۵۹] اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ۱۹۹۲، ص۸۸.
عبدالله، به میدان رفت و پس از مدتی مبارزه به شهادت رسید سپس برادران دیگر امام (علیهالسّلام) ، عثمان و جعفر و… نیز یکی پس از دیگری به میدان رفتند و همگی به شهادت رسیدند.
[۶۰] شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳، ج۲، ص۱۰۹.
[۶۱] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، تهران، اسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۹۰ق، ج۱، ص۴۵۶.
شهادت عباس
پس از شهادت همه یاران و خاندان بنی هاشم، ابوالفضل العباس (علیهالسّلام) خدمت امام (علیهالسّلام) رسید و اجازه میدان طلبید. پس از کسب اجازه، عباس (علیهالسّلام) به طلب آب بیرون رفت او در حالی که رجز میخواند بر نگهبانان شریعه فرات حمله برد و خود را به آب رساند. در راه بازگشت از شریعه، زید بن ورقاء جهنی که پشت درختی در کمین وی ایستاده بود با یاری حکیم بن طفیل سنبسی، ضربتی بر دست راست عباس (علیهالسّلام) فرود آورد و دستش را قطع کرد عباس (علیهالسّلام) شمشیرش را به دست چپ گرفت و چنین رجز خواند:
و الله ان قطعتم یمنی انی احامی ابدا عن دینی
و عن امام صادق الیقین نجل النبی الطاهر الامین
به خدا سوگند اگر دست راستم را قطع کنید من پیوسته از دین خود و از امامی که به راستی به یقین رسیده و فرزند پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پاک و امین است حمایت میکنم.
پس از اندکی نبرد ضعف بر او چیره شد در این هنگام حکیم بن طفیل سنبسی که پشت درختی در کمین وی بود. ضربتی دیگر به دست چپ او فرود آورد. در این هنگام عباس (علیهالسّلام) چنین رجز خواند:
یا نفس لا تخشی من الکفار و ابشری برحمه الجبار
مع النبی السید المختار قد قطعوا ببغیهم یساری
فاصلهم یا رب حرالنار
ای نفس از کافران مهراس و به رحمت ایزد بزرگ و همنشینی با پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بشارت باد اینان به ستم دست چپم را بریدند پروردگارا ایشان را به آتش سوزان دوزخ در افکن.
سپس آن ملعون با عمودی آهنین ضربتی بر سر آن حضرت (علیهالسّلام) فرود آورد و او را به شهادت رساند.»
[۶۲] سروی، مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، قم، علامه، ۱۳۷۹ق، ص۱۰۸.
امام (علیهالسّلام) به بالین برادر حاضر شد و پس از شهادت او، شکسته و اندوهگین به خیمه بازگشت شهادت عباس (علیهالسّلام) اهل بیت و اهل حرم حضرت (علیهالسّلام) را غرق در ماتم و عزا کرد.
پس از شهادت تمامی یاران و انصار و بنی هاشم، ابی عبدالله (علیهالسّلام) به میدان رفت. مشاهده بی تابی اهل بیت (علیهالسّلام) ، امام (علیهالسّلام) را آزرده خاطر ساخته بود، پس نظری به اطراف افکند؛ اما یار و یاوری برای خود ندید. سپس به بدنهای پاره پاره یارانش که بر خاک تفتیده کربلا افتاده بودند، نگاهی کرد و خطاب به سپاهیان کوفه فریاد زد: «آیا کسی هست که از حرم رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دفاع کند؟ و آیا خداپرستی در میان شما وجود دارد که درباره ی ما از خدا بترسد؟ آیا فریاد رسی هست که به خاطر خدا، به داد ما برسد؟ آیا یاری دهندهای هست که به خاطر خدا، ما را یاری دهد؟»
[۶۳] خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبه المفید، بی تا، ج۲، ص۳۲.
[۶۴] سید بن طاوس، رضی الدین، اللهوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۶.
[۶۵] حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، قم، مدرسه امام مهدی عجّلاللهفرجهالشریف، ۱۴۰۶، ص۷۰.
جوابی از کوفیان به گوش نرسید. امام (علیهالسّلام) رو به اجساد مطهر شهدا کردند و فرمودند: «ای حبیب بن مظاهر، ای زهیر بن قین وای مسلم بن عوسجه ای دلیران وای جنگاوران روزگار زار، چرا شما را ندا میدهم؛ ولی کلامم را نمیشنوید و شما را فرا میخوانم؛ ولی مرا اجابت نمیکنید؟ شما خفته و من امید دارم که سر از خواب شیرین بردارید که اینان زنان آل رسولند که بعد از شما یاوری ندارند از خواب برخیزندای کریمان و در برابر این عصیان و طغیان از آل رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دفاع کنید.»
در این هنگام ناله و شیون زنان حرم بلند شد. روای
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.