پاورپوینت عرفانهای نوظهور
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت عرفانهای نوظهور دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت عرفانهای نوظهور،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت عرفانهای نوظهور :
پاورپوینت عرفانهای نوظهور
پاورپوینت عرفانهای نوظهور، که اولین موج ظهور فرق جدید در غرب نظیر «بیداریهای بزرگ» در آمریکا یا آیینهایی نظیر «علم مسیحی»، «شهود یهوه» و «مورمونها» که در قرن نوزده ظهور کردند، تقریباً همگی مشترکاتی با سنت یهودی مسیحی داشتند؛ اما موج جدیدتر، اولاً به ادیان غیرابراهیمی نظیر هندوئیسم، بودیسم و شینتو تمایل و تشابه فراوان نشان دادهاند و ثانیاً ترکیبی التقاطی از ادیان رسمی، مفاهیم اومانیستی و سایکولوژیک در قالبی تجربهگرایانه مهیا ساختهاند.
فهرست مندرجات
۱ – ایران و رشد دیننماهای جدید
۱.۱ – اهمیت مبحث ادیان جدید
۲ – معنویت و طرح آن در ایران
۳ – شریعتگریزی عرفانهای کاذب
۴ – کاهش نقش دین در زندگی
۵ – عرفانهای کاذب و جوانان
۶ – پست مدرنیسم و عرفان هندویی
۶.۱ – مبانی عرفان پست مدرن
۷ – اومانیسم و اقسام آن
۷.۱ – دیدگاه اومانیسم انسان محور
۷.۱.۱ – طبیعتگرایی مسیحی
۷.۱.۲ – رهائی از خرافات وحیانی
۷.۱.۳ – قدرت و سلطه مطلق
۸ – عرفان سکولار
۹ – هندوئیسم
۱۰ – عناوین مرتبط
۱۱ – پانویس
۱۲ – منبع
ایران و رشد دیننماهای جدید
جنبشهای نوپدید دینی، که مخففاً تحت عنوان (NRMs) شناخته میشوند، دینهای جایگزین آیینها و کیشها هر یک در ادبیات علوم اجتماعی تعریف فنی خاصی دارند، همچنین گاه از واژه معنویت استفاده میشود. با چشمپوشی از بررسی تعاریف و تمایزات ظریف معنایی میان این مفاهیم که مجالی دیگر میطلبد، میتوان موضوع نوشتار حاضر را با تعریفی گسترده عبارت دانست از گروههایی که پس از جنگ جهانی دوم، خصوصاً در دهه هفتاد و مابعد آن، در غرب و بویژه آمریکا ظهور یافته، آگاهانه و عامدانه یا به غفلت، متصدی ارائه پاسخ به برخی پرسشهای غایی شدهاند که ادیان اصلی پیشتر بدانها میپرداختند: آیا خدایی وجود دارد؟ خدا را باید کجا و چگونه یافت؟ هدف و معنای غایی زندگی چیست؟ پس از مرگ بر ما چه اتفاقی میافتد؟ چه مناسک و شعائری به ارضای وجودی انسان میانجامد؟ این شبه تعریف، حتی برخی «ادیان» و فلسفههای الحادی همچون برخی فرقههای بودیسم و جنبش پتانسیل انسانی که اعضایش را وامیدارد تا به دنبال «خدای درونی» بگردند یا جنبشهای مختلف اجتماعی (همچون برخی جنبشهای سبز) را نیز در بر میگیرد. از جمله جنبشهای مشهور میتوان از مونیها (کلیسای وحدت بخش)، انجمن بین المللی ها را کریشنا، علمشناسی، جنبش راجنیش و جنبش خانواده (که گاه تحت عنوان فرزندان خدا نامیده میشود) یاد کرد.
همه ادیان در زمان خود، دینی نوظهور تلقی میشدند: مسیحیت، زرتشت، اسلام، متودیسم خصوصیت ویژهای که در NRMs معاصر وجود دارد و آنها را از ادیان سنتی جدا میکند، تکثر، تنوع و التقاطگرایی شدیدی است که در میان آنها یافت میشود. اولین موج ظهور فرق جدید در غرب نظیر «بیداریهای بزرگ» در آمریکا یا آیینهایی نظیر «علم مسیحی»، «شهود یهوه» و «مورمونها» که در قرن نوزده ظهور کردند، تقریباً همگی مشترکاتی با سنت یهودی مسیحی داشتند؛ اما موج جدیدتر، اولاً به ادیان غیر ابراهیمی نظیر هندوئیسم، بودیسم و شینتو تمایل و تشابه فراوان نشان دادهاند و ثانیاً ترکیبی التقاطی از ادیان رسمی، مفاهیم اومانیستی و سایکولوژیک در قالبی تجربهگرایانه مهیا ساختهاند؛ علاوه بر این، جامعهشناسان دین از یک نوع ادیان بسیار جدید نیز یاد کردهاند که خصوصیت فروکاهشی دین در آنها بسیار ملموستر و مشهودتر است. به طور کلی سیری فروکاهشی در ادیان جدید دیده میشود:
۱: به مثابه وحی لایتغیر الهی به دین چونان عناصر معنوی و تجربی؛ متفرق و انتخابی اما معطوف به غایت الهی.
۲: از این دین معنوی فروکاسته به دین معنوی معطوف به غایات اومانیستی.
۳: از دین اومانیستی به دین مصرفی عرضه شده در بازار دینی.
۴: از بازار دینی به دین چونان ابزاری معطوف به اهداف اقتصادی دون پایه.
البته در این مجال به همین فهرست بسنده میشود و توضیح هر مرحله از مراحل فوق به مجالهای دیگر ارجاع میشود و تا حدی جنبش پتانسیل انسانی که اعضایش را وامی دارد تا به دنبال «خدای درونی» بگردند را نیز در برمیگیرد ولی اکنون به سه مطلب مهم دیگر باید پرداخت:
الف: اهمیت مبحث ادیان جدید برای ایران. ب: وجه تمایز میان یک دین جدید و ادیان رسمی. ج: آن چه باید انجام داد.
اهمیت مبحث ادیان جدید
اهمیت مبحث ادیان جدید برای ایران: بسیاری از تحلیلگران علت پیوستن افراد خصوصاً جوانانی از قشر متوسط تحصیلکرده را در شستشوی مغزی جستهاند. بمباران محبت از سوی فرقهها (همچون وعده شغل، مسکن، تسکین آلام روحی، بهبود امراض مزمن یا صعب العلاج جسمی، قرار گرفتن در محیطی کاملاً صمیمی، یافتن یاران شفیق و غیره.) توجیهی است که این تحلیلگران اجتماعی ارائه میدهند. ولی اگر از این تحلیل با مزایا و کاستیهایش صرف نظر کنیم، شاید بتوان علل اجتماعی ذیل را برای پدیده گرایش به فرق جدید برشمرد:
۱: از چیزی فرار میکنند؛ مثلااز خانوادهای با محبت اما بیش از اندازه انحصارگرا، دوستی بد یا زندگیای نامرضی.
۲: معتقدند دینهای سنتی گرفته و خفه، خستهکننده، ریاکارانه و بیحس و بیعاطفه هستند؛ در حالی که ادیان جدید، جمعهای کوچکتر، صمیمیتر، هیجانانگیزتر و جذابتر ایجاد میکنند.
۳: برخی جویندگان میخواهند رابطهای نزدیکتر با خدا یا جهانی بهتر (با ملکوت خداوند) داشته باشند.
۴: برخی دوست دارند به جامعه دوستانهای از افراد خوش فکر تعلق داشته باشند.
۵: برخی نیز دوست دارند با کشف «خود حقیقیشان» خط مشی زندگی یا روابط خود یا سطح موفقیت خود در درس یا کار اقتصادی را بهبود بخشند.
توجه به عوامل فوق، برای آنچه در این راستا در شهرهای بزرگ ایران خصوصاً تهران مشاهده میشود مهم است.وجود برخی فرقهها که نیمه مخفیانه تحت عناوین آموزش مدیتیشن و یوگا به عضوگیری و فعالیت مشغولند، ظهور افرادی که با تکیه بر فن بیان، چهره جذاب، نیروهای طبیعی فوق العاده همچون انرژی درمانی و غیره به جذب افراد میپردازند، گسترش نشر و اقبال به کتب برخی اساتید مشهور فرق جدید همچون سایی بابا، چاپهای متوالی و با تیراژ بالای کتب پائولوکوئلیو، اشو، خوزه سیلوا و غیره، تشکیل و تبلیغ کلاسهای خصوصی یا نیمه خصوصی، آموزشهای وسیع الطیف تحت عنوان موفقیت، مدیریت، آرامش و غیره که میکوشند مجموعه کاملی از پاسخهای لازم به سئوالات غایی ارائه کنند و انسان را از رجوع به ادیان سنتی بینیاز سازند، همه و همه سیگنالهای کاملاً معناداری از رشد ادیان جدید در ایران دارند.
خطرات این ادیان جدید، جای بسی تامل دارد. مهمترین خطر، متوجه مفهوم دین است. ادیان جدید با فروکاستن مفهوم دین، زدودن اتوریته الهی آن، جایگزینی خودمحوری به جای خدامحوری و فرعی سازی دین نسبت به غایات اومانیستی، بزرگترین ضربه را بر کیفیت تدین وارد میآورند؛ هرچند کمیت دینداران را احیاناً بالا میبرند. (ذیلا این نکته تفصیل بیشتر مییابد.) علاوه بر این، ادعای NRMs در مورد در انحصار داشتن حقیقت، ساختارهای اتوریتهای که اطاعت بیچون و چرا میطلبند، تشویق به وابستگی فزاینده به جنبش از نظر مادی، معنوی و منابع اجتماعی، بریدن گروه از جامعه، همه و همه، خطرات بالقوه دیگری هستند که نباید از آنها غفلت کرد. خطرات بالفعل از یک فرقه تا فرقه دیگر فرق دارد، خطراتی همچون اخذ پول زیاد از افراد و مشتریان و کسب پولهای بادآورده کلان، تخریب قدرت کار و شغل در اعضا، عدمازدواج یا بی بندوباری جنسی، احساس ترس یا گناه، از میان بردن تام احساس مسئولیت، هدایتکردن افراد به زندگی پرحیله، بیرحمانه و جنایتکارانه.
معنویت و طرح آن در ایران
گاه از آنچه محتوای اصلی ادیان جدید را تشکیل میدهد، به «معنویت» تعبیر میشود. غایت و هدف اصلی معنویت، «تحول فردی» است. اصولا «ادیان خود» که گاه «کیشهای روان درمانی» و گاه «جنبش نهفته بشری» خوانده میشوند، هدف خود را «تحول فردی» اعلام میکنند. مفاهیم کلیدی مورد علاقه «معنویت» عبارتند از: مدیتیشن، اگو «ego» و سلف «self»، تمرکز فکر و نشاندادن تاثیر خلاقه ذهن بر عین، آرامش و رهایی از رنج، رازهایی همچون روح، غیبگویی و تسخیر نفوس، آزادکردن نیروهای عظیم نفسانی بشر، کریسایدز در یک تیپولوژی مقدماتی، جنبشهای دینی نوپدید را در پنج دسته جای میدهد و در بیان دسته چهارم مینویسد: «دسته چهارم: دستهای از علایق که نوعا با معنویت در ارتباطند: شفابخشی، مراقبه، تجسمبخشی و تمرینهایی که اغلب رازوَرانه نامیده میشوند؛ مانند فالگیری، قَبالا (عرفان یهودی) و شاید واسطهگری در احضار روح.»
شاخصه بسیار اصلی معنویت، فاصلهگرفتن از ادیان سنتی در اموری همچون تفاسیر آزاد متون دینی و خالی شدن از مناسک و شعائر است. کریسایدز معتقد است که جهتگیری ادیان بشری، نداشتن مناسک است. خالیشدن ادیان مبتنی بر معنویت جدید از محوریت وحی و اتوریته فوق بشری، موجب آن میشود که انواع «معنویت»، بیاندازه متکثر و غیرمشابه شود؛ به گونهای که مفهوم «معنویت»، همچون مثالی که ویتگنشتاین به کار میبرد یعنی «بازی»، جز با «شباهت خانوادگی»، قابل بازشناسی نخواهد بود. ظاهراً همین امر است که جناب مصطفی ملکیان را وامی دارد تا تعریفی کارکردی از «معنویت» ارائه دهد: «ما معنویت را بر اساس فونکسیون آن این گونه تعریف میکنیم: فرایندی که فرآورده آن، کمترین درد و رنج ممکن باشد.»
علاوه بر غایتی که بنابه اعتقاد مصطفی ملکیان، عبارت است از کاستن درد و رنج انسان نه بار یافتن به عبودیت و تهیگشتن از انیت و انانیت، بدایت معنویت نیز ناظر به انسان است. انسان روشنگری شده و غوطهور در نگرش اومانیستی، آغاز پروژه «معنویت» را نه در خارج بلکه در درون فرد انسانی میجوید. خود «ego» حتی «معنویت» را نیز به سود خویش برمی گیرد. «معنویت»، دیانتی است در خدمت بشر، نه آنکه بشر در خدمت معنویت باشد. «معنویت» تا آنجا معتبر، قابل احترام و لازم الاطاعه است که فرد انسانی، آن را خادم و نه سربار و مزاحم خویش بیابد. کوگیام ترونگپا، مروج تعلیم شامبهالا که در سرتاسر ایالات متحده، کانادا و اروپا شهرت یافته است، نکته اصلی هر تمرین معنوی را گام برداشتن به سوی خروج از بوروکراسی «خود» اعلام میدارد و مینویسد: «این به معنای خروج از نیاز دائمی» خود «به روایتی هر چه برتر، معنویتر و متعالیتر از دانش، دین، فضیلت، داوری، آسایش یا هر آنچه» خود «جزئی میجوید است.» بدین ترتیب میتوان دید که صبغه اومانیستی «معنویت»، کاملا غالب است. در آنچه ترونگپا «مادی گرایی معنوی» مینامد، شاخصه اصلی تقویت نوعی خودمحوری «egocentricity» به وسیله تکنیکهای معنوی است.
شریعتگریزی عرفانهای کاذب
با توجه به برآورد موسسات نظر سنجی در غرب، گرایش به اسلام در غرب بسیار زیاد است، به گونهای که حتی گرویدن به اسلام و مسلمانشدن، نوعی تشخص محسوب شده و مایه افتخار است. آخرین نمونه بارز آن نیز خواهر زن «تونی بلر» است که مسلمان شده و به قرائت قرآن افتخار میکند. به همین دلیل فرقههای انحرافی تلاش میکنند برای اسلام بدیل و جانشین درست کنند، به گونهای که طبق آماری در ۴ـ۳ دهه اخیر بیش از ۲ هزار و ۵۰۰ دین جدید ساخته شده است و حتی این تعداد را تا ۵ هزار دین نیز عنوان کردهاند. سادگی در فهم عرفانهای کاذب، آموزههای آن مبنی بر آسانگیری اخلاقی و ترویج فرهنگ تساهل و تسامح افراطی و آسانگیری ممکن است جذب کننده برخی افراد راحت طلب باشد. اسلام احکام، قوانین و ضوابطی نیز دارد که باید مطابق آنها پیش رفت. تساهل و تسامح افراطی که در مولفههای عرفان کاذب است تساهل و تسامح شریعت زداست و در آن چندان به احکام و اخلاق دینی توجه نمیشود. حتی حامیان عرفانهای کاذب رابطه انسان با خدا را به یک رابطه قلبی تقلیل میدهند و این باعث شده است عدهای در جامعه و عده قلیلی از دانشجویان نیز به این سمت کشانده شوند. افرادی که رابطه انسان با خدا را به یک رابطه صرفا قلبی تقلیل میدهند دیگر نیازی نمیبینند که به احکام اسلام پرداخته شود و معتقدند همین که بپذیریم خدایی وجود دارد و اسلام را به صورت قلبی بپذیریم، کفایت میکند. این رویه یعنی راحتکردن خود از یکسری احکام و موازینی که مکتب اسلام برای مسلمانان تجویز کرده است.
یکی دیگر از اهداف این فرقهها ضربهزدن به نظام اسلامی است. گروهها و کمیتههایی که مروج شکل انحرفی از عرفان در کشورمان هستند با صراحت تمام در ارگانهای اینترنتی خود مخالفت با حاکمیت ایران را اعلام میدارند. مخالفت این گروهها با حاکمیت تحت عنوان استقامت حاکمیت در برابر «عرفان» معرفی میشود که البته عرفان مدنظر آنها همان گرایشات انحرافی است که صرفا نام «عرفان» را به دوش میکشد و علما و پژوهشگران دینی از آنها تحت عناوینی نظیر عرفانهای کاذب، نوپدید، نوظهور، وارداتی، التقاطی و غیره نام میبرند. عرفانهای کاذب و نوپدید جذابیتهایی را نیز با خود به همراه دارند و یکسری محدودیتهایی که در دین اسلام وجود دارد را حذف میکنند. به عنوان مثال روابط جنسی را خیلی به راحتی و به شکلهای مختلفی تعبیر و تفسیر میکنند و گرایشهای شدیدی به مولفههای شریعتگریزی و عقلگریزی دارند. این در حالی است که معتقدیم عرفان اصیل عرفانی است که با فطرت و عقل و دین هماهنگی داشته باشد. عرفانهای کاذب به دلیل یکسری جذابیتهای ظاهری باعث شده افرادی را که عافیت طلب و راحت طلب هستند به خود جذب کند و راه رفع تکلیف را برای افرادی که به هر دلیلی محدودیتها و قید و بندهای عقلانی و صحیح دین اسلام را نمیپذیرند، هموار کند.
کاهش نقش دین در زندگی
سیر فروکاهشی دین از جمله خطرات این عرفانها و ادیان جدید میباشد که نسخههای سطحی ادیان سنّتی میباشند. شاید مهمترین خطر ناشی از این عرفانها، ناظر به دین و کارکرد آن باشد. در این عرفانها، دین یا به کلی از زندگی انسان رخت میبندد و یا با تغییر در کارکردهای آن، دین در خدمت اهداف بشر و فلسفه اومانیستی قرار میگیرد. جامعهشناسان دین، خصوصیت کاهش دین و نقش آن در زندگی را، یکی از خطرات و ویژگیهای این عرفانها عنوان کردهاند. در حالی که در ادیان سنتی چون اسلام، مسیحیت، یهود و سایر ادیان، مباحثی چون شریعت، خدامحوری، سیر و سلوک به سوی خدا و غیره مشهود بود، اما در عصر حاضر جنبشهای نوپدید، با طیکردن مراحلی، ثقل و نقطه مرکزی در آموزههای خود را از خدامحوری و آخرتگرایی به سمت انسانمحوری و دنیاگرایی تغییر دادهاند. نکتهای که توجه به آن لازم و بایسته است، این است که ممکن است که با پیدایش این عرفانها، تعداد پیروان و دینداران افزایش یافته باشد، اما آموزهها و تعالیم آنها مسلما از هدف و فلسفه اصلی دین به دور میباشند و باعث دور شدن آنها از گوهر دین میشود. این سیر کاهش در دین و کارکرد آن را میتوان در چهار مرحله ترسیم کرد:
۱: به مثابه وحی لایتغیر الاهی به دین چونان عناصر معنوی و تجربی؛ متفرق و انتخابی اما معطوف به غایت الهی.
۲: از این دین معنوی فروکاسته به دین معنوی معطوف به غایات اومانیستی.
۳: از دین اومانیستی به دین مصرفی عرضه شده در بازار دینی.
۴: از بازار دینی به دین چونان ابزاری معطوف به اهداف اقتصادی دون پایه.
همان طور که مشاهده میشود نهایتا دین به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف اقتصادی و دنیوی فرد، نزول پیدا میکند که در فلسفه اومانیستی یک اصل به شمار میآید. در این جنبشها دیگر خودمحوری و انسان محوری اصل میباشد و خداوند جایگاهی در بین آموزههای آنها ندارد. چرا که غایت این جنبشهای، تحوّل فردی است و تمام تلاش عرفانهای عصر جدید معطوف به این است که سفر معنوی را در وجود انسان بیافریند. تاکید بیش از حد این عرفانها بر واژه و مفهوم خود (Self) حاکی از کم رنگ شدن نقش و قدرت خداوند در آموزههای آنان میباشد. با مراجعه به آموزهها و تعالیم آنها به راحتی میبینیم که توصیه میکنند که خدا را در درون خود انسان باید جستجو کرد، لذا در این عرفانها شعار «خدا را در درون خود بجویید؛ نه بیرون»، از محوریترین شعارهای این گونه عرفانها میباشد. بنابراین خدا با آن تصویری که ادیان ابراهیمی به عنوان خدای خالق و قادر و متعال که در بیرون از وجود آدمیان است و وجود مستقلّی دارد، در این جنبش جایگاهی ندارد. نمونه این تعالیم را میتوان در آموزههای اشو یافت. وی نیروی درونی را به عنوان راهبر به انسان معرفی میکند که باید به آن احترام گذاشت و از طرف دیگر «گمراهی» را بر آن نیرو به رسمیت میشناسد. وی میگوید: ندای درونتان را ارج بنهید و از آن اطاعت کنید. به خاطر داشته باشید من تضمین نمیکنم که آن ندا همیشه شما را به راه راست هدایت کند. بیشتر اوقات شما را به گمراهی میبرد. این حق شماست که آزادانه به گمراهی بروید. وی عرفان ادعایی خود را در مقابل خدا قرار میدهد: حتی در مقابل خداوند بایستید، درستی و نادرستی امور را به کنار بگذارید.
در این عرفانها به جای تکیه بر کتاب و دین به عنوان منابع هدایت بشر، توصیه میکنند انسان برای هدایت شدن به ندای درون خودش گوش کند، در حالی که قلب انسانی، محل و مرکز وسوسه شیطانی است.در واقع آنها یک نوع تجربهگرایی را به جای تعبدگرایی تبلیغ میکنند و پیروان را به این امر دعوت میکنند که خود راههای مختلف معنویت را تجربه کنند تا دریابند که کدام شیوه برای آنان مناسبتر است.بنابراین همان گونه که مشاهده میشود در این عرفانها، دینی دیگر که همان پیروی از ندای درونی و رفتار استاد میباشد، جایگزین دین سنتی فرد میشود.
در خصوص خطرات این عرفانها نسبت به دین و نحوه کاهش نقش دین در زندگی جامعه ایران، نیز میتوان به خطراتی چون ترویج بیبندوباری، از بین بردن قبح گناه، از میان بردن احساس مسئولیت، هدایتکردن افراد به زندگی پرحیله، بیوفایی، فاصله گرفتن از دین اسلام با توجیه تفسیر آزاد متون دینی و ارائه تفسیری مسامحه گرانه از دین اسلام، اشاعه اعمال و شعایر خالی از معنا و مفهوم، تهینمودن افراد از بینشهای معنوی ناب، ایجاد تفرقه، شبههافکنی در مبانی اعتقادی، دور شدن از عمق و ژرفای دین اشاره کرد. متاسفانه در مواردی در این عرفانها تساهل و تسامح دینی شدیدی حاکم است که همین امر نیز باعث گرویدن جوانان به سمت این عرفانها شده است. در این عرفانها بر این امر تاکید میشود که رابطه با خداوند یک رابطه صرفا قلبی است و نیازی به پیروی از آداب و شریعت خاصی نمیباشد و حتی در مواردی با حذف یکسری از محدودیتهای ادیان همچون رابطه جنسی همراه است.
عرفانهای کاذب و جوانان
نگاهی به تبلیغ و ترویج عرفانهای کاذب در بین جوانان؛ جنگ نرم بحثی است که خصوصاً در دو سال اخیر توجه تمام همه آحاد جامعه را به خود جلب کرده است؛ همان طور که در جنگ نظامی، کشور یا نیروهایی پیروز میشوند که ادوات و تجهیزات کافی را در اختیار داشته باشند، در جنگ نرم نیز کشوری غالب میشود که ابزار و تجهیزات بیشتری را به کار گیرد. یکی از محتواهایی که غرب در زمینه تهاجم فرهنگی و جنگ نرم به کار گرفته است، استفاده از ظرفیتگیرایی و پذیرش جوانان کشورها و جوامع مختلف در موضوع اعتقادات دینی است چرا که انسان فطرتاً پاک آفریده شده است و اگر به درستی توسط انبیای الهی یا نبی درونی هدایت شود، به سمت سیر الی الله حرکت میکند اما برای اینکه غرب از این ظرفیت به نفع خودش بهره ببرد، اقدام به ایجاد انحراف فکری و دینی، تبلیغ و ترویج دینهای جعلی و عرفانهای کاذب و نوظهور کرده است. در حال حاضر دنیای غرب گرایش بیشتری به عرفانهای کاذب که تلفیقی از عرفانهای شرقی و غربی است، دارد و به انسان در جستجوی معنا و حقیقت الله، این بستههای دروغین ارائه میشود.
احمدرضا مفتاح رئیس دانشکده ادیان قم در خصوص ویژگیهای عرفانهای مطرح شده در یک دهه اخیر میگوید: «در حال حاضر بسیاری از عرفانهای موجود کاذب و ساختگی هستند و ویژگی چنین عرفانها و منشهای ساختگی، قید و بند نداشتن دینی و خارج بودن آنا
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.