پاورپوینت عرضه روایت بر قرآن
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت عرضه روایت بر قرآن دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت عرضه روایت بر قرآن،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت عرضه روایت بر قرآن :
عرضه احادیث بر قرآن
حدیث، بر خلاف قرآن، جعل ناشدنی و تحریفناپذیر نیست و امکان اشتباه و نسیان در آن وجود دارد، لذا در پارهای از روایات آمده است که معصومان (علیهمالسلام) فرمودند: روایات ما را بر قرآن کریم عرضه کنید؛ هرچه را که موافق آن یافتید، بپذیرید و آنچه را که مخالف آن دیدید، دور بیافکنید، این ملاک که عرضه احادیث به قرآن نام دارد از سوی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و ائم شیعه (علیهمالسلام) بارها مورد تأکید قرار گرفته است.
فهرست مندرجات
۱ – ضرورت عرضه بر قرآن
۱.۱ – شواهد روایی
۱.۲ – عدم کفایت سند احادیث
۲ – چگونگی عرضه بر قرآن
۲.۱ – در علم اصول
۲.۲ – معیار تشخیص احادیث
۲.۳ – ایرادات شیخ مفید به صدوق
۲.۴ – عقیده صحیح در آزمایش اخبار
۲.۵ – بررسی سخن شیخ طوسی
۲.۶ – تعیین روایات سالم در کلام طوسی
۲.۶.۱ – نمونهی از روایات
۲.۷ – راههای ترجیح روایات نزد شیخمفید
۲.۸ – دیدگاه امام خمینی
۳ – نتیجه بحث
۴ – پانویس
۵ – منبع
ضرورت عرضه بر قرآن
از آن رو که احادیثی که از گذشتگان به ما رسیده، نقش اساسی در تفسیر و فهم معانی قرآن دارند، باید دید آیا در طول زمان سلامت و زلالی و خالصی آنها پایدار مانده است؟ این مطلب توجه دانشمندان اسلامی را به خود جلب کرده و موجب شده است که مرز شناخت احادیث صحیح از ساختگی را مشخص کنند و مهمترین آن مرزها مطالبی است که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به آن توجه داده که عبارت از «عرضه روایات بر کتاب خدا و آیات محکم آن» است. بر این اساس، روایاتی که موافق کتاب خدا باشند، حق هستند و آنچه مخالف آنها باشد، باطل است. باید دانست که کتاب در اینجا کنایه از محکمات دین و بدیهیات عقلی است و شامل سنّت مستحکم و برهان آشکار عقلی میشود در نتیجه، هرچه موافق آن است، صحیح و هر آنچه با آن مخالف باشد، ناصحیح است.
بنابراین، به نظر میرسد بر خلاف روش برخی از دانشمندان متاخّر که تنها به بررسی اسناد اهتمام داشته و به محتوا توجهی نداشتهاند، برای تشخیص روایات صحیح و پیش از بررسی و ملاحظه سند آنها، باید محتوا و استواری معنای آنها را درنظر گرفت. البته اسناد نیز در اعتبارسنجی نقش آفرین هستند، اما در درجه دوم اعتبار قرار میگیرند. بنابراین مطلب عمده و مهم، قبل از بررسی اسناد، توجه به متن احادیث است.
شواهد روایی
از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به صورت متواتر نقل شده است که «آنچه از جانب من به شما رسید و موافق قرآن بود، آن را من گفتهام و آنچه به شما رسید و مخالف قرآن بود، من آن را نگفتهام.»
[۱] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۶۹، رقم ۵، باب اخذ به سنّت و شواهد کتاب.
امام صادق (علیهالسّلام) فرموده است: «… در زمان خود پیامبر، بر آن حضرت دروغ بستند، به حدّی که به سخنرانی برخاست و فرمود: ای مردم، دروغپردازان بر من فراوان شدهاند، هرکه عمداً بر من دروغ ببندد، جایگاهش آتش است.» امام (علیهالسّلام) فرمودند: پس از رحلت آن حضرت نیز بر وی دروغ بستند. سپس امام (علیهالسّلام) شروع به تفصیل سخن در انواع دروغپردازان و اینکه با چه انگیزهای این کار را میکنند، کرده و راه علاج و تشخیص روایات سالم از ناسالم را عرضه بر کتاب خدا و سنّت محکمه دین دانسته است.
[۲] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ص۶۲، رقم ۱، باب «اختلاف حدیث و علاجه».
همچنین لزوم عرضه روایات بر ضروریات عقلی در حدیث دیگری آمده است.
[۳] ابی الفتوح رازی، حسین بن علی، تفسیر رازی، ج۳، ص۳۹۲.
در حدیثی دیگر از امام صادق (علیهالسّلام) از قول پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چنین آمده است: «برای هر امر حقّی حقیقتی است و برای هر امر درستی نوری است. پس آنچه را موافق قرآن است، اخذ کنید و آنچه را مخالف قرآن است، ترک کنید.»
[۴] ابی الفتوح رازی، حسین بن علی، تفسیر رازی، ج۳، ص۶۹، رقم ۱.
در صحیحه ابن ابی یعفور آمده است که وی در مجلس امام صادق (علیهالسّلام) حاضر بود و از آن حضرت راه چارهای در مورد اختلاف احادیث پرسید؛ احادیثی که برخی راویان آنها مورد وثوق و برخی قابل اعتماد نیستند. حضرت فرمودند: «چون حدیثی به شما رسید و از قرآن یا گفتار رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گواهی بر آن یافتید، درست است وگرنه به درد آورندهاش میخورد.»
[۵] ابی الفتوح رازی، حسین بن علی، تفسیر رازی، ج۳، ص۶۹، رقم ۲.
[۶] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۶۹.
در صحیحه ایّوب بن حر نیز آمده است که شنیدم از امام صادق (علیهالسّلام) که فرمود: «هر چیزی باید به قرآن و سنّت ارجاع داده شود و هر حدیثی که موافق با قرآن نباشد، دروغی خوش نماست.»
[۷] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۶۹، رقم ۳.
دانشمند والامقام شیخ ابوالفتوح رازی در تفسیر ارزشمند خود (به صورت مرسل) از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرده است که فرمود: «هنگامی که حدیثی از من برای شما آمد، آن را بر کتاب خدا و حجت عقلیتان عرضه کنید. پس اگر موافق آن دو بود، بپذیرید، وگرنه آن را به دیوار بزنید.»
[۸] مازندرانی، محمدصالح، شرح اصول کافی، ج۲، ص۴۱۸.
احادیث فراوانی در اینباره وجود دارند و همه این روایات در این که معیار تشخیص روایات صحیح از سقیم عرضه بر کتاب خدا و وجود شاهدی از قرآن یا سنّت متواتر یا ضرورت عقل رشید (هدایت یافته به سوی حق و حقیقت) است اتفاقنظر دارند؛ چرا که مطلبی نیست، جز آنکه دربارهاش آیه قرآن یا حدیثی هست؛ چنان که امام صادق و امام باقر (علیهماالسّلام) فرمودهاند: «وقتی به شما از چیزی خبر دادم، دلیل آن را از قرآن بخواهید.»
[۹] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ص۶۰، رقم ۵.
معلّی بن خنیس هم میگوید: امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «هیچ امری نیست که دو نفر در آن اختلاف داشته باشند، جز آنکه برای آن در کتاب خدا بنیانی استوار است، ولی عقلهای مردم معمولی به آن نمیرسد.»
[۱۰] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ص۶۰، شماره ۶.
حضرت علی (علیهالسّلام) هم فرمود: «این قرآن است، پس از او بخواهید تا با شما سخن بگوید. ولی او هرگز با شما سخن نمیگوید.»
[۱۱] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ص۶۱، ش ۷.
منظور امام (علیهالسّلام) این است که در آن تدبّر کنید و دقّت بسیار در معانی آن نمایید. پس در قرآن شفای هر دردی هست، اما قرآن برای شما بدون مراجعه و اصرار فراوان، آنچه در درون دارد آشکار نمیکند. حضرت همچنین فرمودند: «اگر از من در مورد قرآن بپرسید، به شما میآموزم …»
[۱۲] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۶۱، ش ۷.
کشی به اسنادش از محمد بن عیسی از یونس بن عبدالرحمن روایت کرده است که یکی از اصحاب از یونس سؤال کرد و من هم حاضر بودم. او به یونس گفت: ای ابامحمّد، چه قدر در حدیث سختگیر شدهاید و انکار شما در مورد روایاتی که اصحاب ما روایت میکند زیاد شده است. چه چیزی شما را بر آن داشته است که احادیث را رد کنید؟ یونس گفت: هشام بن حکم به من خبر داد که از امام صادق (علیهالسّلام) شنید که میفرماید: حدیثی را به نام ما قبول نکنید، مگر این که موافق قرآن و سنّت باشد، یا شاهدی از احادیث گذشته ما بر آن بیابید. مغیره بن سعید (که لعنت خدا بر او باد) در کتابهای اصحاب پدرم احادیثی را پنهان کرده که پدرم آنها را نفرموده است. پس از خدا بترسید و چیزی را که مخالف قول خداوند و سنّت پیامبر است به ما نبندید؛ زیرا ما هرگاه خبری میدهیم میگوییم: خداوند متعال فرمود یا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود. یونس گفت: «به عراق رفتم. پس تعداد زیادی از اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهماالسّلام) را دیدم و روایات و احادیثی از آنها شنیدم و یاد گرفتم. سپس آن روایات را خدمت امام رضا (علیهالسّلام) عرضه کردم. حضرت بسیاری از احادیثی را که از امام صادق (علیهالسّلام) نقل شده بودند، منکر شدند و به من فرمودند: همانا ابوالخطاب بر امام صادق (علیهالسّلام) دروغ بسته و یاران او نیز این احادیث را تا امروز در میان کتابهای اصحاب امام صادق (علیهالسّلام) پنهان کردهاند.»
امام (علیهالسّلام) فرمودند: «از ما آنچه را بر خلاف قرآن است، قبول نکنید؛ زیرا احادیث ما موافق با قرآن و سنّت است و ما از خدا و رسول خبر میدهیم و نمیگوییم: فلان و فلان. گفت: چون در این صورت، کلام و سخن ما متناقض میشود. همانا سخن آخرین ما همانند سخن اولین ماست و کلام اولین ما موافق کلام آخرین ماست. پس هرگاه کسی بهخلاف آنچه که گفتم به شما خبر داد، آن را به خودش برگردانید و نپذیرید و بگویید: تو خود داناتری به آنچه آوردهای. همانا هر سخنی از ما همراه حقیقت و نوری است. پس هر آنچه حقیقت و نوری با آن نیست، از سخنان شیطان است.»
[۱۳] کشی، محمد بن عمر، رجال، ج۱، ص۲۲۴، ش ۴۰۱.
در حدیث سماعه از امام موسی بن جعفر (علیهالسّلام) آمده است: «به امام گفتم: آیا همه چیز در کتاب خدا و سنّت پیامبرش موجود است، یا شما هم در آن گفتاری دارید؟ امام فرمود: بلکه همه چیز در کتاب خدا و سنّت پیامبرش هست.»
[۱۴] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۶۲، ش ۱۰.
امام باقر (علیهالسّلام) در حدیثی فرمودند: «هنگامی که برای شما حدیثی از ما آمد، اگر بر آن شاهدی یا دو شاهد از کتاب خدا یافتید آن را اخذ کنید، وگرنه درباره آن توقف کنید، سپس آن را به ما بازگردانید تا آن را برای شما روشن کنیم.»
[۱۵] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۲۲۲، حدیث ۴.
بنابراین، اولین معیار برای تشخیص روایات قوی از ضعیف، عرضه بر محکمات دین است، همانند عرضه متشابهات قرآن بر محکمات؛ کاری که پس از استعانت و یاری از خداوند تجربه و کارکشتگی میطلبد.
عدم کفایت سند احادیث
اما بحث از سند احادیث با توجه به کثرت روایات مرسله و اهمالکاری بسیاری از علمای علم رجال، بحثی جانبی و بیاستفاده است، چه رسد به امکان خیانتکاری در سندها؛ مانند اختلاف در متنها. پس راه عرضه بر محکمات، موافقترین و کاملترین راهی است که برای ما در هر حالی باقی میماند.
امام رضا (علیهالسّلام) فرمودند: «به درستی که در روایات ما متشابه وجود دارد، همانطور که در قرآن محکم و متشابه وجود دارد؛ همانند محکم قرآن. پس تشابههای روایات ما را به محکمهای آن برگردانید و از متشابهها بدون آن که به محکمات روایات ما رجوع کنید، پیروی ننمایید که گمراه میشوید.»
[۱۶] شیخ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا، ج۱، ص۲۹۰، باب ۲۸، ش ۳۹.
همانگونه که در حدیث ابن ابی یعفور به نقل از امام صادق (علیهالسّلام) ذکر شد، این روایت اعتبار را در یافتن شاهدی از کتاب خدا یا سنّت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قرار داد که گواهی به صدق آن روایت دهد. حال چه راوی آن ثقه باشد، یا نباشد. پس سند (به تنهایی) تا زمانی که آن را محتوای بلند حدیث یاری رساند، اعتباری ندارد.
[۱۷] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۶۹، باب «اخذ به سنّت و شواهد کتاب»، حدیث۲.
همچنین عیّاشی با اسنادش از محمد بن مسلم از امام صادق (علیهالسّلام) روایت کرده است که امام (علیهالسّلام) فرمودند: «ای محمّد، هر آنچه در روایتی (از شخص نیک یا فاسد) برای تو آمد و موافق قرآن بود، پس آن را اخذ کن و بگیر و هر آنچه مخالف قرآن بود، آن را اخذ نکن.»
[۱۸] نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۳۰۴، حدیث ۵.
[۱۹] عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۸، حدیث۳.
چگونگی عرضه بر قرآن
این سؤالی است که در درسهای اصول و بهخصوص در باب «تعادل و تراجیح» به آن پرداخته میشود، آنجا که موافق با قرآن بر مخالف آن مقدّم میشود. دامنه نصوص قرآن محدود است و آنقدر گسترده نیست که شامل عمده مسائل اخلاقی بشود، تا چه رسد به همه مسائل اختلافی. پس عرضه در روایت برقرآن چگونه است؟
در علم اصول
کلمات دانشمندان علم اصول در اینجا مضطرب است بهطوری که مخالف با قرآن را به سه صورت فرض کردهاند: یا به تباین، یا به عموم و خصوص من وجه و یا به عموم و خصوص مطلق.
اما در مورد عام و خاص مطلق باید گفت: پس از امکان جمع عرفی، مخالفت ذاتی (به واسطه حمل بر تخصیص) وجود ندارد؛ مانند این آیه شریفه که در مورد زنان طلاق داده شده میفرماید: «و بعولتهنَّ احقُّ بردّهن؛
[۲۰] بقره/سوره۲، آیه۲۲۸.
» که به رجعیات مخصوص شده است.
[۲۱] نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام، ج۳۲، ص۱۷۹ به بعد.
و همین طور است در مورد عام و خاص من وجه. مانند این آیه شریفه: «ما علی المحسنین مِن سبیل؛
[۲۲] توبه/سوره۹، آیه۹۱.
» با حدیث «لاضرَر و لا ضرار فی الاسلام»
[۲۳] ابن حنبل، احمد، مسند، ج۵، ص۳۲۷.
در جایی که پزشک درصدد معالجه بیمار برآید، ولی بیاختیار از او خطایی سر بزند که موجب مرگ و یا نقص عضو مریض شود، بدون آن که عمدی در کار باشد یا احتمال نقصان یا مرگ بدهد.
پس این آیه ضمان خسارت را از پزشک رد میکند؛ چون او مورد اعتماد بوده و قصدش احسان و نیکی بوده و اقتضای حدیث لا ضرر ضامن بودن پزشک است، اگرچه گناهی مرتکب نشده است.
در اینجا به ناچار باید یکی از دو طرف را بر دیگری ترجیح داد که این ترجیح یا به مقتضای قوّت دلالت یکی از دو دلیل و یا به مرجحات دیگر میباشد که در اینجا ترجیح با حدیث است. به دلیل احادیث مستفیضی که بر ضامن بودن پزشک (اگرچه حاذق و زبردست باشد) دلالت دارند.
[۲۴] شیخ حرّعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۲۶۰، باب ۲۴ (ضمان الطبیب اذا لم یاخذ الراءه).
معیار تشخیص احادیث
اما در مورد مخالفت دو روایت متباین مشکلی نیست، بخصوص پس از آن که سازندگان احادیث پی بردند تا زمانی که احادیثشان مخالفت صریح با ظواهر قرآن دارند، احادیثشان رواجی ندارد. پس عرضه احادیث بر قرآن از چه جایگاهی برخوردار است که بتوان نادرست را از درست (براساس مخالفت و موافقت با قرآن) تشخیص داد؟
اما در این بحث نداریم؛ چون قبلا ذکر کردیم که لفظ «کتاب» کنایه از محکمات دین است که در لابهلای قرآن جای گرفته است؛ همانگونه که در حدیثی از امام صادق (علیهالسّلام) آمده است: «هیچ امری نیست که دو نفر در آن اختلاف داشته باشند، مگر آن که برای آن در کتاب خدا اصل و ریشهای است.»
[۲۵] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۶۰، حدیث ۶.
و مراد این است که قرآن مشتمل بر اصول و مبانی فکری اسلامی اصیل در تمام شؤونات زندگی انسان است، اگرچه اطلاع بر آن مبانی و احاطه بر آنها نیازمند تدبّر و تعمّق در زوایا و جاهای پنهان این کتاب عزیز میباشد که همه چیز در آن بیان شده است.
به همین علت است که در ادامه حدیث مزبور آمده است: «ولی آن را عقلهای مردم نمیفهمند.»
[۲۶] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۶۰، حدیث ۶.
و مرادش از «مردم» کسانی است که از قرآن دورند؛ آنانی که آیات قرآن را با دیده پند و عبرت نمینگرند.
همچنین اضافه میکنم: روایاتی را که در مورد انضمام سنّت قطعی و بیان صادر شده از معصوم و یا ضروریات عقلی به کتاب خداوند آمدهاند.
در حدیث ابن ابی یعفور از امام صادق (علیهالسّلام) میخوانیم: «وقتی به حدیثی دست یافتید، اگر در آن شاهدی از کتاب خدا یا قول پیامبر پیدا کردید، آن را قبول کنید، وگرنه آن که آن را برای شما آورده است، به آن سزاوارتر است.»
[۲۷] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۶۹، حدیث ۲.
و در صحیح ایّوب آمده است: هر چیزی باید به قرآن و سنّت ارجاع داده شود (و با آن سنجیده شود).
[۲۸] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۶۹، حدیث ۳.
در حدیثی نیز از هشام آمده است: «از ما حدیثی را قبول نکنید، مگر حدیثی را که موافق قرآن یا سنّت باشد یا شاهدی از احادیث گذشته ما با آن ببینید.»
[۲۹] کشی، محمد بن عمر، رجال، ج۱، ص۲۲۴، ش ۴۰۱.
در حدیث مرسلهای هم که شیخ ابوالفتوح رازی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرده، (البته مثل شخص قاطع به صدور روایت از آن حضرت) آمده است: «وقتی حدیثی از من برای شما آوردند، آن را به کتاب خدا و عقلتان عرضه کنید.»
[۳۰] ابی الفتوح رازی، حسین بن علی، تفسیر رازی، ج۳، ص۳۹۲.
حتی درباره احادیث عبدالله بن عباس داریم که وقتی خبری میداد، میگفت: «وقتی شنیدید که من از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سخنی را نقل میکنم و آن را در قرآن نیافتید و یا آن حدیث نزد مردم نیکو نبود، پس یقیناً بدانید که من به او دروغ بستهام.» این روایت را دارمی در سنن خود نقل کرده است.
[۳۱] دارمی، عبدالله بن عبدالرحمن، سنن، ج۱، ص۲۰۵، باب «تاویل حدیث رسول الله ( (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)».
پس باید معیار تشخیص احادیث را این دانست که در میان اصحاب شایع باشد که در آن زمان بسیار بودند. همچنین است آنچه ازگفتههای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که مردم دست به دست و نسل به نسل به ارث بردهاند. پس آنچه معروف و شایع باشد، حق است و ترجیح دارد و آنچه نادر و دورانداخته شده باشد، پذیرفته نیست و مردود است. «بَل نَقِذفُ بالحقِّ علی الباطل فیدمغُه فاذا هو زاهق؛
[۳۲] انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۸.
بلکه حق را بر باطل میکوبیم تا مغز او را بریزد. پس در این هنگام باطل نابود شونده است». «کَذلِکَ یَضربُ اللّه الحقَ و الباطلَ، فامّا الزبدُ فیذهبُ جفاءاً و امّا ماینفعُ الناسُ فیمکث فی الارض کذلکَ یضربُ اللّهُ الامثال؛
[۳۳] رعد/سوره۱۳، آیه۱۷.
خداوند اینچنین برای حق و باطل مثال میزند که آن کف بهزودی نابود میشود و اما آنچه به خیر مردم است، در زمین باقی میماند. خدا مثلها را این چنین میزند».
بنابراین، ملاک آن است که چیزی از محکمات شناخته شده دین بوده و شریعت ناب محمدی بر آن جاری باشد که علما و دانشمندان دین بر آن واقفاند و بر همین مطلب هم از ابتدا و پس از آن در طول زمان سیره ائمّه و فقهای دین جاری بوده است و از اینجاست که میبینیم ایشان تعداد زیادی از روایات جبر و تشبیه را که در احادیث طینت و مانند آن ذکر شدهاند، که مخالف با شریعت و دین ما و مخالف با ضروریات عقل هستند، دور ریختهاند؛ زیرا انسان در کارها و کلیّه تصرّفاتش در زندگی، مسؤول است و همچنین بهخاطر اینکه خداوند متعال منزّه از جسمانیّت است؛ «لیسَ کمثلِه شیء؛
[۳۴] شوری/سوره۴۲، آیه۱۱.
».
ایرادات شیخ مفید به صدوق
شیخ مفید (رحمه الله) در رساله تصحیح الاعتقاد فرموده است: و قرآن بر همه اخبار و روایات مقدّم است و به واسطه عرضه به قرآن، روایات صحیح و ناصحیح مشخص شوند و آنچه قرآن به نفع آن قضاوت کرده حق است و غیرآن باطل.
[۳۵] شیخ مفید، محمد بن محمد، رساله تصحیح الاعتقاد، ص۴۴.
این مطلب را شیخ مفید در ردّ نظریه شیخ صدوق بیان کرده است. شیخ صدوق بر این اعتقاد است که افعال بندگان مخلوق خداوند هستند و مخلوق بودن افعال را به تقدیر آن افعال تفسیر کرده است، با استناد به روایتی که خبری قطعی نیست و با قرآن هم مخالف است؛ در رساله اعتقادات شیخ صدوق آمده است: «اعتقاد ما درباره افعال بندگان این است که افعال بندگان مخلوق خداوند هستند، اما به خلق تقدیر، نه خلق تکوین، و معنای این سخن این است که خداوند دائماً عالم به مقادیر افعال بندگان است.»
[۳۶] شیخ مفید، محمد بن محمد، رساله تصحیح الاعتقاد، ص۴۲.
[۳۷] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵، ص۱۹.
اما شیخ مفید فرموده است: «آنچه در مورد افعال بندگان از ائمّه رسیده و صحیح است، این است که افعال بندگان مخلوق خداوند نیستند و کسی که قایل به مخلوق بودن افعال انسان شده، شیخ صدوق است، با استناد به حدیثی که به آن عمل نمیشود و سند درستی هم ندارد.»
[۳۸] شیخ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا، ج۲، ص۱۲۵، باب ۳۵، حدیث ۱.
در حالی که اخبار صحیحه بر خلاف آن است.
یکی از احادیثی که وی در تایید مدعایش میآورد، حدیثی است از امام هادی (علیهالسّلام) که اینگونه نقل شده است. از ایشان سؤال شد که آیا افعال بندگان مخلوق خداوند هستند؟ امام (علیهالسّلام) فرمودند: اگر خداوند خالق آنها بود، از آنها تبرّی نمیجست، در حالی که خداوند سبحان میفرماید: «خداوند و رسول او از مشرکان بیزار هستند»
[۳۹] توبه/سوره۹، آیه۳.
و خداوند بیزاری از خلق بندگان را اراده نکرده، بلکه بیزاری او از شرک آنها و زشتیهایشان است.
در جای دیگر، ابوحنیفه از امام موسی کاظم (علیهالسّلام) درباره افعال بندگان سؤال کرد که این افعال از که هستند؟ امام (علیهالسّلام) با یک پاسخ عقلی محض، جواب دادند: «افعال از بندگان هستند، به این دلیل که ثواب و عقاب به بندگان اختصاص دارد، نه به خداوند.»
[۴۰] شیخ مفید، محمد بن محمد، رساله تصحیح الاعتقاد، ص۴۴.
[۴۱] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰، ص۲۴۸، ش ۱۷.
دلیل ایراد شیخ مفید (رحمه الله) و شیخ صدوق (رحمه الله) این است که عقیده شیخ صدوق مبتنی بر خبری است که از لحاظ سند ضعیف است، تا چه رسد به مخالفت این حدیث با کتاب خدا، در آنجا که امام هادی (علیهالسّلام) میفرماید: «همانا شرک و زشتیها اگر فعل خداوند بودند در آیه قرآن به صراحت از آنها دوری نمیجست. بهعلاوه، این حدیث با برهان عقلی هم مخالف است، برهانی که بیانگر این مطلب است که ملامت برای انجام دهنده کار زشت است، نه برای دیگری که اراده او در آن دخیل نبوده و خودش هم فاعل آن کار نبوده است.»
همچنین شیخ مفید ایراد دیگری هم بر شیخ صدوق گرفته و آن عبارت از توان کم او در آزمایش اخبار و تشخیص روایات صحیح از ناصحیح است. و از اینجاست که او مبتلا به گسترش دامنه کلام به حدیثهای ضعیف شده است.
شیخ مفید (رحمه الله) در مساله «اراده و مشیت» گفته است: «چیزی که شیخ صدوق در این باب ذکر کرده، دست نایافتنی است و معانی آن مختلف است و با هم تناقض دارند. سبب آن هم این است که او به ظاهر احادیث مختلف عمل کرده و از کسانی نبوده است که توجه و دقت نظر داشته باشند و بین روایات حق و روایات باطل فرق قایل شود و کسی که در عقیدهاش بر آراء مختلف اعتماد کند و مقلّد راویان باشد، حال او در ضعف، همان است که توصیف کردیم.»
[۴۲] شیخ مفید، محمد بن محمد، رساله تصحیح الاعتقاد، ص۴۹-۵۰.
این در حالی است که سیدمرتضی (رحمه الله)، شیخ صدوق را از زمره قمیّونی که هر حدیث مرسلی را بدون ترس و واهمه میآورند، جدا کرده است. سیدمرتضی فرموده است: «قمیها همه شان مگر ابن بابویه صدوق در گذشته، از فرقه مشبّهه و جبری مذهب بودند و کتابها و نوشتههای آنها شهادت به این مطلب میدهد.» و سپس اضافه کرده است: «ای کاش میدانستم چه روایتی از این که در اصل یا در فرع آن روایت، فردی واقفی یا غلو کننده یا قمیِ مشبّهه و مجبّره مذهب باشد، نجات یافته و از آن سالم مانده است. راه شناخت حقیقت بین ما و ایشان کنکاش است؛ اگر سالم مانده باشد، در خبر یکی از افراد بالا از امور مذکور، راوی آن یک انسان مقلّد صرف است که بدون برهان و دلیل معتقد به مذهباش بوده و هرکه با این صفات نزد شیعیان شناخته شود، جاهل به خداوند متعال است و عادل هم نیست و اخبارش را در شریعت هم نمیتوان پذیرفت. و هرکه از افراد بالا را که به آنها اشاره شد، اگر از علت اعتقادش در توحید و عدل و نبوّت و امامت بپرسی، شما را به روایات ارجاع دهد و احادیث را بر شما میخواند، در حالی که اگر واقعاً این معارف را از راه صحیحاش شناخته بود، وقتی که از علت علماش در اعتقاداتش سؤال میکردیم، ما را به احادیث حواله نمیداد.»
[۴۳] علم الهدی، علی بن حسین، رساله سیدمرتضی، ص۳۰۹، ش ۴۸.
[۴۴] علم الهدی، علی بن حسین، رسائل سیدمرتضی، مجموعه سوم، ص۳۱۰ -۳۱۱.
عقیده صحیح در آزمایش اخبار
عقیده درست در آزمایش اخبار را شیخ الطائفه مرحوم ابوجعفر طوسی در کتاب استبصار بیان کرده است که خبر را سه قسم کرده:
۱. متواتری که تواتر آن باعث علم پیدا کردن ما به صحیح بودن مؤدّای آن میشود؛
۲. خبر واحدی که به قراین قطعی ملحق است که آن را به خبر متواتر ملحق میکند؛
۳. خبر واحد خالی از قرینهای که چون ثقات آن را روایت کردهاند و چیزی که موجب ضعف آن شود وجود ندارد، باز هم عمل بر طبق آن بر اساس اصول ما واجب است.
شیخ طوسی (رحمه الله) میفرماید: «و بدان که اخبار بر دو قسماند: متواتر و غیر متواتر. خبر متواتر است که موجب علم میشود و عمل بر طبق آن واجب است، بدون این که توقّع داشته باشیم چیز دیگری به آن اضافه شود و یا چیز دیگری باعث قوّت آن شود و آن را بر روایت دیگری ترجیح دهد و خبر متواتر و هر آنچه متواتر باشد، دیگر تعارضی در آن نیست و با هیچیک از اخبار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و ائمّه تضادّی ندارد.»
اما آنچه متواتر نیست، خود بر دو قسم است: یک قسم از آن خبری است که موجب علم میشود؛ خبری که با قرینهای علمآور همراه است، و هر خبری که این چنین باشد، عمل بر طبق آن واجب است و ملحق به قسم اول میگردد. و قرینههای این نوع از خبر چیزهای بسیاری هستند:
مطابق با دلیلهای عقل و مقتضای عقل باشد.
مطابق با ظواهر قرآن یا عمومیت آن و یا دلیل خطاب آن و یا فحوای آن باشد.
مطابق با سنّت قطعی باشد، حال چه بهصراحت و یا به یکی از دلالتها و یا با فحوای آن یا عمومیت آن شامل آن باشد.
مطابق با چیزی که مسلمانان یا علمای شیعه بر آن اتفاق نظر دارند، باشد.
پس تمام این قرینهها خبر را از جمع خبرهای واحد خارج میکنند و آن را در باب خبرهای علمی واجب العمل، که عمل طبق آنها واجب است، داخل میکنند.
و اما قسم دیگر، هر خبری است که متواتر نباشد و از هریک از قرینهها نیز خالی باشد، که آن همان خبر واحد است که عمل بر طبق آن با شروطی که آنها را در علم اصول ذکر کردهاند، جایز است و عمده آن شرطها این است که راوی آن خبر، ثقه و امین باشد. پس اگر خبری با خبر دیگر معارضهای نداشته باشد، عمل بر طبق آن از باب اجماع منقول واجب است و آن خبر حجت است، مگر این که بدانیم فتوای علما بر خلاف آن خبر است که به خاطر عمل نکردن اصحاب بر طبق آن، به آن روایت عمل نمیشود.
سپس شیخ شروع به صحبت از دو روایت متعارض و انواع تعارض و چگونگی علاج تعارض میکند.
[۴۵] شیخ طوسی، محمد بن حسن، استبصار، ج۱، ص۳ -۴.
همچنین ایشان در کتاب عدّه الاصول این مباحث را به تفصیل بیان کرده است.
[۴۶] شیخ طوس
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.