پاورپوینت عبدالمطّلب قرشی هاشمی
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت عبدالمطّلب قرشی هاشمی دارای ۶۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت عبدالمطّلب قرشی هاشمی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت عبدالمطّلب قرشی هاشمی :
عبدالمطّلب
عبدالمطلب فرزند هاشم، در یثرب (مدینه) از خاندانی برجسته و با موقعیت اجتماعی بالا به دنیا آمد و با مرگ پدرش در سفر شام، در یثرب باقی ماند و دوران کودکی خود را در آنجا سپری کرد تا اینکه عمویش، مطلب به دنبالش آمده، او را به مکه برد. پس از مرگ مطلب، عبدالمطلب جانشین او شد.
از کارهای مهم او این بود که چاه زمزم را که بر اثر درگیریهای مردم مکه نابود شده بود، دوباره احیا کرد. سرپرستی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیز تا مدتی با ایشان بود. سرانجام، عبدالمطلب چند سال پس از لشکرکشی ابرهه (عامالفیل)، به جهت کهولت سن درگذشت. و در قبرستان حجون دفن گردید.
فهرست مندرجات
۱ – پیشینه خاندان عبدالمطلب
۱.۱ – قصی و تقسیم مناصب
۱.۲ – مناصب هاشم
۱.۳ – همسر و فرزند هاشم
۲ – ریاست عبد المطلب
۳ – اقدامات عبدالمطلب
۳.۱ – اصحاب فیل
۳.۲ – حفر زمزم
۳.۳ – نذر عبدالمطلب
۳.۴ – سرپرستی پیامبر
۴ – وفات عبدالمطلب
۴.۱ – مکان دفن
۵ – زیارت عبدالمطلب
۶ – احکام فقهی فرزندان عبدالمطلب
۷ – پانویس
۸ – منبع
پیشینه خاندان عبدالمطلب
با تسلط “قصی” جد چهارم پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر کعبه و به دست گرفتن مناصب آن و استیلا بر دو رقیب دیرینهی خود (قبیلهی خزاعه و جرهم) که با سنت کردن بدعتها و خرافات، چهرهی مقدس کعبه و شهر مکه را آلوده کرده بودند،
[۱] ابن هشام، عبدالملک بن هشام الحمیری، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۱۱۲.
[۲] ابن هشام، عبدالملک بن هشام الحمیری، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۱۲۳.
فصل نوینی در تاریخ مکه رقم خورد.
[۳] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۱.
قصی و تقسیم مناصب
قصی مناصب مکه را بین فرزندان خود تقسیم کرد، به طوری که کلید و پرچم و ریاست دارالندوه از آن “عبدالدار” و سقایت و رفادت از آن “عبدمناف” باشد و در دسته عبدمناف، “هاشم” متصدی مناصب یاد شده گردید.
[۴] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۳.
با آنکه برادر بزرگش “عبدشمس” زنده بود؛ ولی بعضی از منابع میگویند؛هاشم و عبدشمس «دوقلو» بودند، اولهاشم متولد شد و سپس عبدشمس، در حالی که پاشنهی پای یکی به پاشنهی پای دیگری چسبیده بود، پس با تیغ آن دو را از هم جدا کردند و گفته شد میان فرزندان این دو برادر چنان بریدگی باشد که میان هیچ کس نبوده است. (در اشاره به اختلاف بنیهاشم و بنی امیه)
[۵] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۱۲۴.
مناصب هاشم
سرانجامهاشم کارش بالا گرفت و بزرگواری یافت و قریش دو منصب آب دادن و پذیرایی از حاجیان را بر عهده وی گذاشتند. مطابق گزارشات تاریخی، سفرهای تابستانی و زمستانی قریش را او معین کرد که سفرهای زمستانی، سفر کاروان تجاری به «یمن» بوده و سفر تابستانی، سفر به «شام» و «فلسطین» بود.
[۶] هاشمی بصری، ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۱، ص۶۲.
[۷] ابن خلدون، عبدالرحمن بن خلدون المعزی، العبر و دیوان المبتدا و الخبر. . . (تاریخ ابن خلدون)، ترجمه محمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳ش، چاپ اول، ج۱، صص۳۸۳ـ۳۸۱.
همسر و فرزند هاشم
هاشم طی سفری در شهر «یثرب» (مدینه کنونی)، با زنی از طایفهی بنینجار، به اسم “سلمی” دختر “عمرو بن زید” آشنا شد و با او ازدواج کرد.
هاشم قبل از به دنیا آمدن دردانهاش، به شهر غزه در فلسطین کنونی سفر میکند که در شهر غزه بدرود حیات گفت و در همان جا به خاک سپرده میشود.
این مصیبت دیری نپایید و با به دنیا آمدن فرزندهاشم زندگی سلمی شکل تازهای گرفت. این فرزند، “عبدالمطلب” بود که نام اصلی او “شیبه” بود و بعدها به او “شیبهالحمد” میگفتند. او در مدینه متولد شد و به اختلاف مورخین، هفت سال یا بیشتر از عمر خود و دوران کودکی را در مدینه نزد مادرش به سر برد.
[۸] ابن هشام، عبدالملک بن هشام الحمیری، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۱۳۷.
در مورد آمدن شیبه به مکه دو نظر وجود دارد، نخست این که مطابق وصیتهاشم به مُطلب (عموی شیبه) این کار انجام شده و یا به واسطهی اطلاعی که مُطلب به وسیلهی بعضی از اعراب مکه به دست آورد، برای آوردن برادرزادهی خود (شیبه) به مدینه رفت، تا او را از مادرش بگیرد و به مکه آورد، نخست سلمی حاضر نشد؛ ولی مطلب پافشاری کرده، سرانجام پس از گفتگوی زیاد سلمی راضی شد و مطلب شیبه را پشت سر خود بر شتر سوار کرد و به مکه آورد. مردم مکه و قریش که از جریان مطلع نبودند و مطلب را دیدند که سوار بر شتر وارد شهر شد و جوانی را پشت شتر سوار کرده، گمان کردند او بندهی مطلب است که در یثرب خریداری کرده است و با خود به مکه آورده است؛ از این رو، وی را «عبدالمطلب» خواندند و این نام بعدها همچنان باقی ماند.
[۹] رسولی محلاتی، سیدهاشم، زندگانی محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) (ترجمه السیره النبویه ابن هشام)، تهران، انتشارات کتابچی، ۱۳۷۵ش، چاپ پنجم، ج۱، ص۹۱.
ریاست عبد المطلب
مطلب که پس از مرگ برادرشهاشم صاحب مناصب او شده بود و ریاست قبیلهی خود را داشت، پس از چندی در سرزمین یمن در جایی به نام «ردمان» از دنیا رفت و منصبهایی که از پدرانشان بدانها رسیده بود، پس از مطلب به همان برادرزادهاش یعنی عبدالمطلب رسید و
اقدامات عبدالمطلب
آن جناب در اثر بزرگواری و حسن تدبیری که در ادارهی کارها داشت، بزودی در میان مردم قریش، نفوذ کرد و محبوبیت زیادی به دست آورد و حوادثی مانند «حفرچاه زمزم» و داستان «اصحاب فیل» پیش آمد که سبب شد روز به روز عظمت بیشتر و مقام والاتری پیدا کند.
[۱۰] هاشمی بصری، ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۱، ص۷۴.
اصحاب فیل
وقتی “ابرهه” در یمن قدرت گرفت، متوجه تقدس و مرکزیت مکه و احترام مردم از نقاط دور و نزدیک نسبت به این شهر و نقش اقتصادی آن شد و او علت آن را خانهی کعبه دانست؛ لذا در اولین اقدام، خانهای به شکل کعبه در یمن بنا نهاد. ولی مورد استقبال مردم واقع نشد، لذا بهترین راه را تخریب کعبه دانست، تا این رقیب را از بین ببرد و توجه مردم را به یمن معطوف کند. لذا لشکری آماده کرده، به سمت مکه به راه افتاد. بعد از آن که لشکر به حوالی مکه رسیدند، ابرهه پیکی فرستاد، تا با بزرگ اهل مکه گفتگو کند و خبر تخریب مکه را به او بدهد. پیک، نزد عبدالمطلب رفته و خبر را به او رساند، عبدالمطلب نیز به پیک ابرهه گفت، برو به ابرهه بگو، ما سر جنگ با شما را نداریم، چون توان آن را نداریم، اما در مورد تخریب خانه کعبه به ابرهه بگو، که این خانه، خانهی خدای ما و خانهی خلیل وی ابراهیم (علیهالسّلام) است، اگر خودش بخواهد از خانهی خود و خانه خلیل خود محافظت کند، میتواند و اگر نخواهد ما هیچ نتوانیم کرد.
چون عبدالمطلب پیش ابرهه رفت، هیبت و شکوه عبدالمطلب او را گرفت و ابرهه از تخت پایین آمد و نزد عبدالمطلب رفت و از او خواست که درخواست خود را بگوید. عبدالمطلب در جواب گفت که دویست شتر من در میان شتران غارت شده است که آن را به من برگردان، ابرهه از این سخن ناراحت شد و گفت من در مورد تو طور دیگری فکر میکردم، در حالی که ما میخواهیم خانهی خدا را تخریب کنیم، تو به دنبال شترهایت هستی؟! عبدالمطلب در جواب گفت: من مالک شترهایم هستم و میخواهم که آنها برگردند و آن خانه نیز صاحب و مالکی دارد که اگر بخواهد، میتواند و قادر است و گرنه از ما کاری بر نمیآید.
عبدالمطلب وقتی شتران خود را گرفت، به سوی مکه بازگشت و به مردم مکه دستور داد تا به کوهها بروند و اموال خود را نیز به همراه ببرند.
بعد از آن که مکه خالی شد، نزد کعبه رفت و حلقه کعبه را به دست گرفت و به دعا و تضرع مشغول شد و گفت: «بار خدایا! بندهی تو، اسباب و خانهی خود نگاه داشت و دست دشمن خود از آن کوتاه کرد، تو نیز دست دشمن خود از خانهات کوتاه کن تا چیره نشوند و بتان ایشان بر خانهی تو زیاد نگردد و قوت و شوکت ایشان بر شوکت تو، زیاد نشود. پس اگر فروگذاری تا دشمنان خانهی تو و قبله ما را خراب کنند، پس به ما بگو تا بعد از این در کجا تو را پرستش کنیم. »
سرانجام در سپیده دم روز بعد، سپاهیان حبشی آماده شدند که به مکه حمله کنند. ناگاه آسمان تاریک شد، تودهی عظیمی از مرغان در هوا آشکار شدند. هر یک سنگ ریزههایی در منقار داشتند، مرغان در حین پرواز سنگریزهها را بر سر مهاجمان فرو میریختند، از سربازانِ وحشتزده کهاندامهایشان از بدنشان جدا شده و در دم جان میدادند، معدودی زنده ماندند و گریختند و به یمن بازگشتند و لاشههای خون آلود و گندیده آنها در کنار راهها بر جای ماند.
[۱۱] ابن هشام، عبدالملک بن هشام الحمیری، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۵۰.
[۱۲] ابن اثیر، ابوالحسن علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۴۴۴.
[۱۳] قره چانلو، حسین، حرمین الشریفین (تاریخ مکه و مدینه)، تهران، انتشارات سپهر، ۱۳۶۳، ص۳۶.
حفر زمزم
بر طبق گفته مورخین، سالها پیش از تولد عبدالمطلب، بلکه قبل از استیلای قصی بن کلاب بر شهر مکه قبیلهای به نام «جرهم» بر مکه حکومت میکردند و سالها حکومت خود را بر آن شهر حفظ نمودند، تا اینکه در اثر ظلم و ستمی که افراد ایشان بر حاجیان و مردم آن شهر کردند، اسباب انقراض خود را فراهم ساختند و قبایل در صدد برآمدند، به حکومت آنان پایان دهند و سرانجام در جنگی که قبیلهی خزاعه با جرهمیان کردند، مغلوب آنان گشتند و از خزاعه شکست خوردند و پس از آن دیگر نتوانستند در مکه بمانند.
آخرین کسی که از طایفه جرهم در مکه حکومت داشت و در جنگ با خزاعه شکست خورد، شخصی بود به نام “عمر بن حارث” که چون دید نمیتواند در برابر خزاعه مقاومت کند و به زودی شکست خواهد خورد، به منظور حفظ اموال کعبه از دستبرد دیگران، به درون خانه کعبه رفت و جواهرات و هدایای نفیسی را که برای کعبه آورده بودند و از آن جمله دو آهوی طلایی و شمشیر و زره و غیره، همه را بیرون آورده و به درون چاه زمزم ریخت و چاه را با خاک پر کرد.
عبدالمطلب نیز پیوسته در فکر بود تا به وسیلهای بتو
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.