پاورپوینت ضابطه شناخت منابع روایت
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت ضابطه شناخت منابع روایت دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت ضابطه شناخت منابع روایت،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت ضابطه شناخت منابع روایت :
معیار شناسایی منابع حدیث
در یک تقسیم، کتب حدیث به دو گروه منبع و واسطه منشعب میشوند. معمولاً به کتب قدیمیتر که حاوی تعداد قابل توجّهی از احادیث است، «منبع» میگویند. این کتابها بیشتر، در استنادات علمی، استفاده میشود. برای معرّفی دقیق کتب منبع، به مبنا و ملاک روشنی نیاز است تا در شناسایی مصداقها، اختلاف و خطا به کمترین حد برسد. این ملاک را با مراجعه به لغت و استعمال میتوان کشف کرد و از آن در روش تحقیق در علوم حدیث بهره گرفت؛ پس از تحلیل ملاک شناسایی کتابهای منبع، میتوان استانداردهایی را برای جایگاه مراجعه به این کتب در مقابل «کتب واسطه» حدیثی تعریف کرد. کاربرد این موضوع، در مطالعات و پژوهشهای محتوایی حدیثی، ضابطهمند کردن شناسایی «منابع» برای مراجعات است و نیز مصدریابی روایات را به مرزهای استاندارد نزدیک میکند.
فهرست مندرجات
۱ – مقدمه
۲ – معنای منبع
۲.۱ – واژه مصدر
۲.۲ – واژه اصل
۲.۳ – جمعبندی
۳ – کتب منبع و واسطه حدیث
۳.۱ – نوشته خود اهلبیت
۳.۱.۱ – کتاب امام علی
۳.۱.۲ – رساله مناسک حج
۳.۱.۳ – توقیعات و رسائل ائمّه
۳.۲ – نوشته شاگردان و مخاطبان
۳.۲.۱ – کتابهای نخستین شیعه
۳.۲.۲ – کتابهای شاگردان ائمّه
۳.۲.۳ – کتابهای مسائل
۳.۳ – کتب نوشته شده بعدی
۳.۳.۱ – احادیث پیامبر
۳.۳.۲ – احادیث ابان بن تغلب
۳.۳.۳ – احادیث محمّد بن مسلم
۴ – تعریف منبع حدیث
۵ – از بین رفتن نخستین نگاشتهها
۵.۱ – دلایل
۵.۱.۱ – حملات به کتابخانهها
۵.۱.۲ – تدوین کتب اربعه
۵.۱.۳ – حوادث طبیعی
۵.۱.۴ – سوزاندن احادیث
۵.۱.۵ – ترس از حکومتها
۵.۱.۶ – دلایل خاص
۵.۲ – لزوم رجوع به منابع جایگزین
۵.۲.۱ – سخن استرآبادی
۵.۲.۲ – سخن نمازی
۵.۲.۳ – سخن حرّ عاملی
۵.۲.۴ – سخن جنّاتی
۶ – بررسی تعریف منبع حدیث
۶.۱ – تطوّر واژههای منبع و مصدر
۶.۲ – بازکاوی معنای منبع حدیث
۶.۲.۱ – مصادر ناقص
۶.۲.۲ – فاصله زمانی کتب
۶.۲.۳ – هدف کتب
۶.۲.۴ – تعریف مختار
۷ – اخذ حدیث از کتب منبع
۷.۱ – اهداف
۷.۲ – استناد
۸ – اخذ حدیث از کتب واسطه
۸.۱ – کاربردها
۸.۱.۱ – تصحیح نسخه
۸.۱.۲ – تکمیل اعتبار حدیث
۸.۱.۳ – کشف خانواده حدیث
۸.۱.۴ – استفاده سریعتر
۸.۱.۵ – سنجش و پایه تتّبع
۸.۱.۶ – استفاده تاریخ حدیثی
۹ – نتیجهگیری
۱۰ – پیشنهادهای پژوهشی
۱۱ – پانویس
۱۲ – منبع
مقدمه
سنّت، یکی از منابع اصلی معارف دینی است. احادیث معصومان (علیهمالسّلام) از طریق کتب حدیثی به نسلهای آینده منتقل شده است. این نگاشتهها دارای سبکها، هدفها و بهرههای گوناگونی هستند و استفادهی بهینه از آن، منوط به تناسب مبانی و اهداف هر کتاب با هدف و فایدهی مورد نظر پژوهشگر یا استفادهکننده است. برخی از این کتب، منبع است؛ بعضی در حکم منبع و برخی، کتاب واسطه حدیثی است. هریک از این گروهها علاوه بر کاربردهای مشترک، کاربردهای خاصّ خود را دارد.
سیره عقلا در مطالعات و پژوهشها، در نظر گرفتن تناسب محتوا و مرجع با مطلوبِ خود است؛ یعنی، برای دستیابی به هر مطلبی به سراغ مرجع متناسب با آن میروند. علّت آن است که هر مرجع حدیثی، برای هر پژوهشی مناسب نیست.
پرسش اصلی نوشتار حاضر این است که «منابع حدیث» چیست؟ ملاک شناسایی «منبع حدیث» کدام است؟ آیا هر کتابی که دارای تعداد قابل توجّهی حدیث است، «منبع حدیث» محسوب میشود؟
در این مقاله، ابتدا واژهی «منبع» و مشابهات آن، از جهت لغت شناخته میشود و سپس اصطلاح «منبع حدیث» بازشناسی میگردد. در تعریف «منبع حدیث» با استناد به لغت، پیشینهی منابع حدیث و استعمالات عرفی و تخصّصی، پردازشی نسبتاً نو ارایه شده است. در ادامه، این پرسش به طور خلاصه پاسخ داده میشود که استفاده از «منابع» حدیث در چه جاهایی ضرورت دارد و در کجا میتوان از کتب «واسطه» استفاده کرد.
این بحث از آنرو لازم است که گاهی در پژوهشهای حدیثی، استفاده از منابع ضرورت دارد و گاهی مراجعه به کتب واسطه از لوازم یک پژوهش حدیثی است؛ یعنی، متناسب با نوع نیاز و هدف پژوهشگر، استفاده از کتب منبع حدیث یا کتابهای واسطه توجیه علمی مییابد. مقدّمهی چنین تفکیکی، روشن بودن مبنا و ملاک در شناسایی کتب منبع از کتب واسطه است.
ماموریت این نوشتار، ارایهی معیاری برای شناسایی کتب منبع است و فایدههایی چون آشنایی با جایگاه استفاده از منابع و واسطهها نیز بر آن مترتّب است.
پیش از این مقاله، نگاشتهی مستقل مفصّل و یا غیرمستقل دربارهی این موضوع یافت نشد. فقط در پایاننامهی «ملاکهای اعتبارسنجی منابع حدیث شیعه» مقداری به این موضوع پرداخته شده که اکنون با تغییر، اصلاح، تکمیل و تفصیل ارایه میشود. روش این پژوهش، کتابخانهای و منابع آن، کتب و مقالات مکتوب و الکترونیکی و ابزار آن، فیشهای مکتوب است.
معنای منبع
«منبع» در لغت، اسم مکان از مادهی «نبع» است. به گفتهی ابنفارس (م۳۹۵هـ) با این سه حرف دو کلمهی اصلی تولید میشود (النون و الباء و العین کلمتان احداهما نبوع الماء و الموضع التی ینبع منه ینبوع… و الاخری النبع شجر) که یکی به معنای محلّ جوشش است و دیگری اسم نوعی درخت.
[۱] احمد بن فارس، معجم مقاییس فی اللغه، ج۵، ص۳۸۱، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۴ق.
جوهری (م۳۹۸هـ) این درخت را ماخذ چوب تیر دانسته و «ینابع» (ابنمنظور، در لسان العرب، طریحی و دیگران جمع ینبوع را ینابیع به اشباع کسره دانستهاند.)
[۲] طریحی، منتجبالدین، مجمع البحرین، ج۴، ص۲۶۴، تحقیق سیّداحمد حسینی، بیجا، چاپ دوم، مکتب النشر الثقافه الاسلامیه، ۱۳۶۷ش.
را به مواضع معنا میکند. او «نوابع البعیر» را به معنی مواضعی که عرق شتر از آن خارج شده و جریان مییابد، دانسته است.
[۳] جوهری، اسماعیل بن حماد، صحاح اللغه، ج۳، ص۱۲۸۷، تحقیق احمد عبد الغفور عطّار، چاپ چهارم، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
فراهیدی (م۱۷۵هـ) گزارش کرده که عرب «نبع الماء» را برای خارج شدن آب از چشمه بهکار برده است.
[۴] فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۲، ص۱۶۰، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، چاپ دوم، قم، دارالهجره، ۱۴۰۹ق.
ابنمنظور (م۷۱۱هـ) به خروج به همراه جریان (مبدا جریان) در معنای لغوی آورده است.
[۵] ابنمنظور، محمّد بن مکرم، لسان العرب، ج۸، ص۳۴۵، چاپ اوّل، بیروت، دارصادر، ۱۴۱۰ق.
در جمعبندی سخنان لغویین، میتوان گفت که «منبع» در لغت به معنای «محلّ جوشش و مبدا جریان» است.
واژه مصدر
واژهی «مصدر» از مشابهات «منبع» است. مرحوم ابنفارس یکی از دو معنای ریشه «صدر» را خروج- ضدّ ورود- میداند و از عرب مثال میآورد که وقتی کسی وارد شهری شود و سپس از آن خارج گردد، میگویند: «صدر عن البلاد.»
[۶] ابنفارس، احمد بن فارس، معجم المقاییس فی اللغه، ج۳، ص۳۳۷.
خلیل بن احمد فراهیدی میگوید: «صدرُ الامر، اوّلُه.»
[۷] فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۷، ص۹۴، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، چاپ دوم، قم، دارالهجره، ۱۴۰۹ق.
جوهری که یکی از ویژگیهای کتاب او بیان کاربردهای اصلی واژگان در عرف استعمالی عرب است، «مصدر» را در معنای «موضع» دارای کاربرد میداند
[۸] جوهری، اسماعیل بن حماد، صحاح اللغه، ج۲، ص۷۱۰، تحقیق احمد عبد الغفور عطّار، چاپ چهارم، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
و ابنمنظور بالاترین و نخستین ورودی هر چیزی را مصدر مینامد؛ یعنی، نخستین جزیی از هر چیز که زودتر بهچشم آید یا بالاترین نقطهی آن و یا شریفترین جزء آن از بالا یا از جایی که زودتر دیده میشود.
[۹] ابنمنظور، محمّد بن مکرم، لسان العرب، ج۴، ص۴۴۵، چاپ اوّل، بیروت، دارصادر، ۱۴۱۰ق.
در مجموعهی این بیانها و کاربردها، اولیّت، مرکزیّت و علو، گوهر معنایی را شکل میدهد.
واژه اصل
واژهی مشابه دیگر «اصل» است. به گفتهی ابنفارس یکی از سه معنای اصلی این ریشه «اساس الشیء» است.
[۱۰] ابنفارس، احمد بن فارس، معجم المقاییس فی اللغه، ج۱، ص۱۰۹.
مرحوم خلیل بن احمد فراهیدی، ریشه و پایهی هر چیزی را که در پایینترین قسمت اشیا قرار میگیرد، اصل آن دانسته است.
[۱۱] فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۷، ص۱۵۶، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، چاپ دوم، قم، دارالهجره، ۱۴۰۹ق.
صاحب صحاح هم چیزی که تمامیّت شئ و استحکام آن وابسته به آن است را اصل شئ میداند.
[۱۲] جوهری، اسماعیل بن حماد، صحاح اللغه، ج۴، ص۱۶۲۳، تحقیق احمد عبد الغفور عطّار، چاپ چهارم، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
بر این اساس، واژهی «اصل» به معنای ریشه، مایهی استحکام اشیاء و نخستین جزء پایهای آن است.
جمعبندی
در نگاهی کلّی به هر سه واژه، روشن میشود که دارای قرابت معنوی بوده و گوهر معنایی مجموعهی این سه، «مبدا بودن بنیادین» است؛ چرا که «منبع» به محلّ جوشش اوّلیّه میگویند که در آن مبدا بودن لحاظ شده و مبادی هر شیء بنیادهای آن است. مصدر هم به معنای نخستین جزء است که در آن مبدا بودن وجود دارد. اصل نیز ریشه و پایه است که مفهوم «بنیادی بودن» در آن اخذ شده و ریشهی هر چیز آغاز و مبدا آن است.
اهل زبان در بهکارگیری واژگان، مناسبتهای کاربرد و واژه را در نظر میگیرند و بر این اساس، کارکردهای واژگان با گذشت زمان، رشد میکند. نگاه نسبی (به معنای نگاه ذات تشکیک و مراتب نه نگاهی که در آن عینیّت وجود ندارد) عرف اهل زبان به امور روزمره، یکی از منشاهای تطوّر لسان است.
[۱۳] واعظی، احمد، درآمدی بر هرمنوتیک، ج۱، ص۲۹۵-۳۲۲، چاپ سوم، تهران، پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی، ۱۳۸۵ش.
درست است که منبع و مصدر و اصل برای «مبدا بودن بنیادین» (با لحاظ تفاوت در قیود استعمالی) وضع شده و بیشترین کاربرد آن در روزگار نزدیکتر به وضع، در «مبدا بودن پایهای» است؛ امّا عرف، با جری و تطبیقهای نسبی، برای مفهوم «مبدا بودن» هم مراتبی در نظر گرفته و متناسب با اولیّت یا مرجعیّت اشیاء در هر مرتبه، این سه واژه را برای آنها بهکار میبرد. هر جا کلمهی «منبع» یا مشابهات آن بهکار رفته به معنای محلّ جوشش اوّلیّه نیست؛ بلکه متناسب با مضافالیه، کاربرد واژهی گسترش مییابد و این هم یکی دیگر از منشاهای تطوّر لغات است.
[۱۴] هاشمی، سیّداحمد، جواهر البلاغه، ج۱، ص۲۳۵- ۲۴۵، چاپ اوّل، قم، واریان، ۱۳۸۰ش.
مهم این است که در بهکارگیری واژگان، علاوه بر دقّت در وضع، مناشئ تطوّر لغت هم لحاظ شده و آنگاه نسبت به واژگان اظهار نظر نهایی شود. (زمخشری استاد این فن است. او در اساس البلاغه به بهترین شکلی این قواعد را بهکار میگیرد) تطبیق این سخن به قسمت «تعریف منبع حدیث» واگذار میشود.
کتب منبع و واسطه حدیث
برای بازتعریف این واژه، بر اساس نیازهای پژوهشی علوم حدیث، مقدّمهای لازم است: احادیث رسیده از اهلبیت (علیهمالسّلام) را یا خودشان نوشتهاند یا شاگردان و مخاطبان آنها و یا چهره به چهره نقل و بعدها نوشته شده است.
نوشته خود اهلبیت
از گروه اوّل به نمونههایی اشاره میشود:
کتاب امام علی
این کتاب، املای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و به خطّ حضرت علی (علیهالسّلام) بود و احتمالاً همان کتاب جامعه است که امام صادق (علیهالسّلام) آن را مشتمل بر هر آنچه مردم بدان نیاز دارند، میداند. ظاهراً عنوان «جفر» هم نام دیگری برای همین کتاب است.
[۱۵] صفّار، محمّد بن حسن، بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۶۲، تحقیق محسن کوچه باغی تبریزی، چاپ دوم، قم، کتابخانهی آیتالله مرعشی، ۱۴۰۴ق.
[۱۶] صفّار، محمّد بن حسن، بصائر الدرجات، باب آخر فی امر الکتب، ص۱۶۷، تحقیق محسن کوچه باغی تبریزی، تهران، موسسه اعلمی.
رساله مناسک حج
رسالهای است، شامل همهی مسایل حج و دارای سی باب است که امام باقر (علیهالسّلام) و زید شهید و حسین اصغر از فرزندان امام سجّاد (علیهالسّلام) از ایشان نقل کردند.
[۱۷] زید بن علی، تفسیر الشهید زید بن علی، مقدّمهی محقّق، ج۱، ص۴۳، تحقیق حسن محمّدتقی حکیم، چاپ اوّل، بیروت، دارالعالمیه، ۱۴۱۲ق.
توقیعات و رسائل ائمّه
این مکتوبات، شامل نامههای ائمّه (علیهمالسّلام) به افراد و یا پاسخ به نامهها است که بسیاری از آنها تا عصر نویسندگان کتب اربعه و پس از ایشان وجود داشت. (ر.ک: پاورقیهای متعدد کتاب مکاتیب الائمه
[۱۸] احمدی میانجی، علی، مکاتیب الائمه، تحقیق مجتبی فرجی، چاپ اوّل، قم، دارالحدیث، ۱۴۲۶ق.
که به تخریج مصادر این نامهها پرداخته که مربوط به عصر نویسندگان کتب اربعه و بعد از ایشان است.)
با ذکر همین نمونهها روشن میشود که ائمّه (علیهمالسّلام) مکتوباتی داشتند که به صورت شفاهی ـ مثل کتاب علی (علیهالسّلام) که بخشی از آن به صورت شفاهی به وسیلهی معصومان (علیهمالسّلام) به دیگران منتقل شد ـ یا به صورت مکتوب ـ مثل نامههای ائمّه (علیهمالسّلام) به دیگران انتقال یافت.
نوشته شاگردان و مخاطبان
از گروه دوم نیز به ذکر نمونههایی بسنده میشود:
کتابهای نخستین شیعه
کتابهای مؤلّفان نخستین شیعه؛ مثل ابیرافع، غلام پیامبر که از اصحاب امام علی (علیهالسّلام) نیز بود و کتاب السنن و الاحکام و القضایا را نوشت
[۱۹] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۶، ش۱، تحقیق سیّد موسی شبیری زنجانی، چاپ پنجم، قم، مؤسّسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ق.
و پسرش عبیدالله بن ابیرافع از کاتبان امام علی (علیهالسّلام) بود و کتاب قضایا امیرالمؤمنین و تسمیه من شهد مع امیرالمؤمنین را نوشت
[۲۰] طوسی، محمّد بن حسن، الفهرست، ج۱، ص۱۷۵، ش۴۶۷، تحقیق جواد قیومی، چاپ اوّل، قم، مؤسّسه النشرالاسلامی، ۱۴۱۷ق.
و سلیم بن قیس عامری هلالی که ابان بن ابیعیّاش کتاب او را روایت کرده است.
[۲۱] طوسی، محمّد بن حسن، الفهرست، ج۱، ص۱۴۳، ش۶۳۶، تحقیق جواد قیومی، چاپ اوّل، قم، مؤسّسه النشرالاسلامی، ۱۴۱۷ق.
کتابهای شاگردان ائمّه
کتابهای شاگردان ائمّه (علیهمالسّلام) مثل تفسیر ابیالجارود که دیدگاههای تفسیری امام باقر (علیهالسّلام) را نقل میکرد
[۲۲] طوسی، محمّد بن حسن، الفهرست، ج۱، ص۱۳۱، ش۳۰۳، تحقیق جواد قیومی، چاپ اوّل، قم، مؤسّسه النشرالاسلامی، ۱۴۱۷ق.
و تفسیر عسکری ـ امام هادی (علیهالسّلام) ـ که حسن بن خالد برقی نگاشت. (ابنشهر آشوب در سخنی عجیب، این تفسیر را ۱۲۰ جلد میخواند!
[۲۳] ابنشهرآشوب، محمّد بن علی، معالم العلماء، ج۱، ص۷۰، ش۱۸۹، تحقیق سیّد محمّد صادق آل بحرالعلوم، نجف، المکتبه الحیدریه، ۱۳۸۰ق.
نجاشی، حسن بن خالد را ثقه دانسته و کتاب نوادر او را معرّفی کرده؛ امّا از تفسیری به نام وی نام نبرده است.)
[۲۴] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۶۱، ش۱۳۹، تحقیق سیّد موسی شبیری زنجانی، چاپ پنجم، قم، مؤسّسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ق.
تعداد این کتابها بسیار بود؛ به گونهای که شیخ حرّ عاملی تعداد آن را بنا به ضبط خود ۶۶۰۰ کتاب و جزوهی حدیثی میداند.
[۲۵] حرّ عاملی، محمّد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۳۰، ص۱۶۵، تحقیق مؤسسهی آلالبیت، چاپ اوّل، قم، مؤسّسهی آلالبیت، ۱۴۰۹ق.
کتابهای مسائل
ساختار کتابهای مسائل معمولاً اینگونه بود که روایات موجود در آنها با الفاظی چون «سئل»، «سالت»، «سالته» و مانند اینها آغاز شده و یا تعبیراتی مانند «کتبت الی… اساله… فکتب/ فاجاب/ فوقع» آمده است. تالیف کتابهای «مسائل» در بین محدّثان و اصحاب ائمّه (علیهمالسّلام) رواج بسیاری داشت. بیشتر این کتابها، پرسشها و پاسخهایی هستند که خود مؤلّف یا راوی دیگری از امام پرسیده و پاسخ آن را در مجموعهای ثبت کرده است. بزرگانی چون محمّد بن مسلم، حسن بن علی بن یقطین، صفوان بن یحیی، یونس بن عبدالرّحمان، احمد بن محمّد بن ابینصر بزنطی، حسن بن علی وشاء، محمّد بن حسن صفّار، علی بن ریّان بن صلت، ایّوب بن نوح بن دراج و احمد بن اسحاق قمی از جمله نگارندگان کتابهای مسائل هستند.
[۲۶] سرخهای، احسان، کتب مسائل در نگارشهای حدیثی، ج۱، ص۳۲، فصلنامهی علوم حدیث قم، دارالحدیث، شماره ۳۷-۳۸، زمستان ۱۳۷۴ش.
کتب نوشته شده بعدی
از گروه سوم نیز نمونههایی ذکر میشود:
احادیث پیامبر
با توجّه به دستور منع کتابت از سوی ابوبکر، بسیاری از احادیث پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به صورت چهره به چهره نقل شد و بعدها مکتوب گشت. در فرمان عمر بن عبدالعزیز خلیفهی اموی (مدّت خلافت عمر بن عبدالعزیز دو سال و پنج ماه بود. او در سال ۱۰۱ هجری درگذشت.)
[۲۷] ابنخلدون، عبدالرحمان بن محمّد، تاریخ ابنخلدون، ج۳، ص۷۶، بیروت، مؤسّسه الاعلم، ۱۳۹۱ق.
به ابیبکر محمّد بن عمرو بن حزم انصاری حاکم مدینه آمده است:
«آنچه از حدیث، موجود است، پیدا کن و بنویس؛ زیرا من از نابودی علم و فوت علما بیم دارم و جز حدیث پیامبر پذیرفته نمیشود و باید علم منتشر شود و علما بنشینند تا به کسانی که نمیدانند، بیاموزند که علم نابود نمیشود؛ مگر اینکه مخفی گردد.»
[۲۸] بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۱، ص۳۱، چاپ اوّل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق.
این دستور نشان میدهد که بخش بزرگی از احادیث رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در سینههای علما بود که با فوت آنان دانش آنها از بین میرفت؛ پس از این فرمان و آغاز کتابت حدیث، کار به جایی رسید که احمد بن حنبل (م۲۴۱هـ) برای نوشتن مسند خود یک میلیون روایت حفظ بود.
[۲۹] ذهبی، شمسالدین محمّد بن احمد، تذکره الحفاظ، ج۲، ص۴۳۱، تحقیق عبدالرحمان بن یحیی المعلمی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
(چه بسا این آمار بر اساس تعریف خاص، «روایت» باشد که به مجموعهی سند و متن با هم روایت میگویند. بر این اساس، یک متن میتواند ده روایت داشته باشد.)
احادیث ابان بن تغلب
ابان بن عثمان از امام صادق (علیهالسّلام) روایت میکند که فرمود: «ابان بن تغلب سی هزار حدیث از من روایت کرده است؛ تو هم آنها را از او روایت کن.»
[۳۰] نجاشی، أبوالعبّاس، رجال النجاشی، ص۱۲، ش۷، تحقیق سیّد موسی شبیری زنجانی، چاپ پنجم، قم، مؤسّسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ق.
گزارشی مبنی بر اینکه تمام این احادیث نگاشته شده باشد، به دست ما نرسیده است؛ لذا میتوان احتمال داد که برخی از احادیث ابان پس از نقل او، به وسیلهی دیگران نگارش شده است.
احادیث محمّد بن مسلم
در ترجمهی وی آمده است که او موفّق به آموختن سی هزار حدیث از امام باقر (علیهالسّلام) شد و از امام صادق (علیهالسّلام) نیز حدیث شنیده است.
[۳۱] حمدویه بن نصیر کشّی، به گزینش محمّد بن حسن طوسی، رجال الکشّی (اختیار معرفه الرجال)، ج۱، ص۳۹۱، ش۲۸۰، تحقیق مهدی رجایی، قم، مؤسّسه آلالبیت، ۱۴۰۴ق.
اکنون گزارشی برای اثبات این مقدار روایت محمّد بن مسلم به وسیلهی خود او وجود ندارد؛ لذا دربارهی وی نیز میتوان احتمال داد که برخی از احادیثش را خودش نوشته و برخی را برای دیگران نقل کرده و آنان در کتابها آوردهاند.
تعریف منبع حدیث
اکنون، به بازتعریف واژهی «منبع» و مشابهاتش پرداخته میشود:
بر اساس اصل وجود رابطهی حداکثری میان معنای لغوی و اصطلاحی، (زمخشری در اساس البلاغه و جوهری در صحاح اللغه به کرّات، این قاعده را تطبیق کردهاند که با کلید واژه «سمی بذلک» برخی از آنها قابل بازیابی است.) منبعِ حدیث باید مکان جوشش حدیث و مبدا جریان آن باشد؛ همانگونه که ملاحظه شد این سه گروه از مکتوبات حدیثی محلّ جوشش روایات و مبدا جریان آن هستند؛ یعنی، نخستین مکتوبات روایی که منبعی برای سایر نوشتههای حدیثی بودند، همین سه گروه هستند. همهی نگاشتههای حدیثی بعدی بر این سه دسته پایهگذاری شده است؛ بنابراین، میتوان گفت که مراد از منبع حدیث، نخستین مکتوبات حدیثی است؛ یعنی، احادیثی که برای نخستین بار نوشته شدهاند که شامل مکتوبات خود ائمّه (علیهمالسّلام) مکتوبات شاگردان و مخاطبان آنها که آن را بیواسطه از معصوم شنیدهاند و نیز مکتوباتی است که با واسطهی شنیداری از معصومان (علیهمالسّلام) تهیه شده؛ ولی از حیث کتابت، نخستین نگاشته از آن حدیث یا آن مجموعه از احادیث است. این تعریفِ اوّلیّه با تعریفی که از «اصل» میشود، مقارن است. در تعریف «اصل» گفتهاند:
«مجموعهای است به شکل خاص که تنها اقوالی از امام را در بردارد که برای نخستین بار به نوشتن آن اقدام شده است.»
[۳۲] کلبرگ، اتان، الاصول الاربعمائه، ج۱، ص۷۰، ترجمه محمّدکاظم رحمتی، فصلنامهی علوم حدیث قم، دارالحدیث، شمارهی ۱۷، پاییز۱۳۷۹ش.
در این تعریف، نخستین نوشتههای بدون واسطه و با واسطه از امام لحاظ شده؛ امّا شاید مکتوبات خود معصومان (علیهمالسّلام) و نیز افعال و تقریرات آنها در نظر گرفته نشده باشد. در تعریفی که از منبع ارایه گردید، همهی اینها لحاظ شده است؛ به علاوه این تعریف، دارای مکمّلهایی است که به آن پرداخته میشود.
از بین رفتن نخستین نگاشتهها
از مکتوبات حدیثی ائمّه (علیهمالسّلام) و نخستین نگاشتههای حدیثی نسخههای اندکی باقیمانده است، مثل: «اصول سته عشر» و «مسائل علی بن جعفر». کتابهای قرب الاسناد، بصائر الدرجات، المحاسن و کتب حسین بن سعید نیز برگرفته از منابع اوّلیّه هستند. اکنون سخن این است که از سویی تعیین اینکه کدام کتاب و جزوه، نگاشتهی اوّلین است و کدام کتب و جزوات برگرفته از منابع اوّلیّه هستند، بسیار مشکل است؛ زیرا اطّلاعات ما از این منابع، اندک است. (در مقدّمهی المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحار الانوار، نام ۱۲۲ اصل گردآوری شده
[۳۳] جمعی از محقّقان، المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحار الانوار، ج۱، ص۴۹، چاپ اوّل، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۳ق.
درحالیکه شیخ حرّ عاملی قائل به نوشته شدن ۶۶۰۰ کتاب از سوی اصحاب ائمّه (علیهمالسّلام) است.
[۳۴] حرّ عاملی، محمّد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۳۰، ص۱۶۵، تحقیق مؤسسهی آلالبیت، چاپ اوّل، قم، مؤسّسهی آلالبیت، ۱۴۰۹ق.
که معلوم نیست، چه تعداد از آنها اصل بودهاند؛ امّا شیخ مفید از ۴۰۰ اصل معالم العلماء
[۳۵] ابنشهرآشوب، محمّد بن علی، معالم العلماء، ج۱، ص۳۹، تحقیق سیدمحمد صادق آل بحرالعلوم، نجف، المکتبه الحیدریه، ۱۳۸۰ق.
[۳۶] میرداماد، محمّدباقر بن محمّد، الرواشح السماویه، ج۱، ص۹۸.
و ابنشهر آشوب از ۷۰۰ اصل، مناقب آل ابیطالب،
[۳۷] ابنشهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۲۱۸، تحقیق گروهی از محقّقان، نجف، المکتبه الحیدریه، ۱۳۷۶ق.
سخن گفتهاند) و از سوی دیگر بیشتر نگاشتههای اوّلیّه به دلایل مختلف از بین رفتهاند.
[۳۸] عاملی، حسین بن عبدالصمد، وصول الاخیار، ج۱، ص۱۹۳، تحقیق سیّد عبد اللطیف کوهکمری، چاپ اوّل، قم، مجمع الذخائر الاسلامیه، ۱۴۰۱ق.
دلایل
برخی از دلایل از بین رفتن نگاشتههای اوّلیّه را اینگونه میتوان فهرست کرد:
حملات به کتابخانهها
حملات مختلف به کتابخانههای شیعیان
[۳۹] جمعی از محقّقان، المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحار الانوار، ج۱، ص۴۷، چاپ اوّل، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۳ق.
مثل حملهی محمود غزنوی در سال ۴۲۰ هجری به کتابخانه صاحب بن عباد در ری که دارای ۲۰۶ هزار جلد کتاب بود
[۴۰] کلبرگ، اتان، کتابخانه ابنطاووس و احوال و آثار او، ص۱۲۷، ترجمهی سیّد علی قرائی، قم، کتابخانهی آیتالله مرعشی، ۱۳۷۱ش، به نقل از یاقوت حموی.
[۴۱] یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۴، ص۱۷۰۸.
[۴۲] ابنخلکان، شمسالدین، وفیات الاعیان، ج۱، ص۲۳۱.
و دیگر، حمله به کتابخانه شاپور بن اردشیر در سال ۴۴۷ هجری
[۴۳] یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۱، ص۵۳۴، بیروت، دار صادر، ۱۳۹۹ق.
این دو حمله به وسیلهی طغرل بیک، اوّلین حاکم سلجوقی هنگام هجوم به بغداد صورت گرفت. (یاقوت حموی) شاپور بن اردشیر وزیر بهاء الدوله بویهی بود که در سال ۴۱۶ هجری وفات کرد. کتابخانهی او در محلّهی شیعهنشین کرخ بغداد قرار داشت. اتان کلبرگ نابودی این کتابخانه را به سال ۴۵۱هجری میداند که دارای ۱۴۰هزار جلد کتاب بود
[۴۴] کلبرگ، اتان، کتابخانه ابنطاووس و احوال و آثار او، ج۱، ص۱۲۷، ترجمهی سیّد علی قرائی، قم، کتابخانهی آیتالله مرعشی، ۱۳۷۱ش.
(اتان کلبرگ به این ارقام شک دارد) و کتابخانه شیخ طوسی در سال ۴۴۸ هجری. صلاحالدین ایّوبی به دارالعلم فاطمیون در مصر ـ که یک میلیون جلد کتاب داشت ـ و کتابخانه طرابلس که مشتمل بر یک میلیون و ششصد هزار جلد کتاب در موضوعات مختلف بود، حمله کرد.)
[۴۵] کومو، فاطمه، مقاله «تمّدن اسلام در قرن چهارم و پنجم»، سایت جامعه الزهرا.
[۴۶] ولایتی، علیاکبر، فرهنگ و تمّدن اسلامی، ج۱، ص۳۱، قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۸۴ش.
برای آشنایی با کتابخانههای دیگری که از بین رفت، میتوان به کتاب «کتابخانه ابنطاووس و احوال و آثار او»
[۴۷] کلبرگ، اتان، کتابخانه ابنطاووس و احوال و آثار او، ج۱، ص۱۲۴ تا ۱۲۹، ترجمهی سیّد علی قرائی، قم، کتابخانهی آیتالله مرعشی، ۱۳۷۱ش.
مراجعه کرد.
تدوین کتب اربعه
تدوین کتب اربعه که دارای تنظیم و تبویب بوده، از جامعیّت نسبی برخوردار بود و نویسندگان آنها نیز از علمای بزرگ امامیه و نزدیک به عصر معصوم بودند و در نوشتن این کتب، از منابع اوّلیّه که صحّت و اعتبار بیشتری داشت، بهره گرفتند و این جریان، موجب اقبال عمومی به این کتب و کم توجّهی به نگاشتههای نخستین شد و چون مراجعه به این اصول به دلیل فقدان تنظیم و تبویب دشوار بود، کمکم این منابع از دور استنساخ خارج گشته، نسخههای موجود نیز از بین رفت.
[۴۸] مجلسی، محمّدتقی، روضه المتقین، ج۱، ص۸۷، تحقیق علی پناه اشتهاردی، چاپ دوم، قم، بنیاد فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۶ق.
حوادث طبیعی
حوادث طبیعی مثل نابودی نوشتههای ابن ابیعمیر.
[۴۹] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۳۲۶، ش۸۸۷، تحقیق سیّد موسی شبیری زنجانی، چاپ پنجم، قم، مؤسّسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ق.
سوزاندن احادیث
دستور خلفا به سوزاندن احادیث مثل عملکرد ابوبکر در سوزاندن احادیث خودش و دستور عمر به جمعآوری احادیث از شهرها و سوزاندن آنها که این سیاست به وسیلهی خلفای بنیامیه و بنیعبّاس ادامه یافت؛ به عنوان نمونه، سلیمان بن عبدالملک و پدرش به ابان بن عثمان دستور دادند تا نوشتههایی را که در سیره و شرح غزوات رسولخدا فراهم کرده بود، از بین ببرد؛ چرا که این نوشتهها خالی از فضایل بنیامیّه بود.
[۵۰] عسکری، سیّدمرتضی، معالم المدرستین، ج۱، ص۲۶۱، به نقل از زبیر بن بکار، چاپ اوّل، بیروت، مؤسّسه النعمان، ۱۴۱۰ق.
[۵۱] قرشی أسدی مکی، زبیر بن بکار، الاخبار الموفقیات، ص۱۲۵.
ترس از حکومتها
ترس از حکومتهای سنّی و کتمان منابع و عدم استنساخ و عرضهی آنها.
[۵۲] کلبرگ، اتان، الاصول الاربعمائه، ج۱، ص۸۸، ترجمهی محمّدکاظم رحمتی، فصلنامهی علوم حدیث قم، دارالحدیث، شمارهی ۱۷، پاییز۱۳۷۹ش.
دلایل خاص
دلایل خاص مثل از بین بردن برخی از کتب ابنغضائری (م۴۱۱هـ) به وسیلهی خانوادهاش پس از وفات او
[۵۳] طوسی، محمّد بن حسن، الفهرست، ج۱، ص۳۲، تحقیق جواد قیومی، چاپ اوّل، قم، مؤسّسه النشرالاسلامی، ۱۴۱۷ق.
(مقدّمهی مؤلّف. کتاب رجال ابنغضائری نزد ابنداوود حلّی (م۷۴۰هـ) موجود بود و به طور مکرّر در رجالش از آن نقل کرده است.)
[۵۴] ابنداود حلّی، حسن بن علی، رجال ابنداود، ص۵۱، تحقیق سیّد محمّدصادق آل بحر العلوم، قم، منشورات الرضی، ۱۳۹۲ق.
[۵۵] ابنداود حلّی، حسن بن علی، رجال ابنداود، ص۱۶۳، تحقیق سیّد محمّدصادق آل بحر العلوم، قم، منشورات الرضی، ۱۳۹۲ق.
[۵۶] ابنداود حلّی، حسن بن علی، رجال ابنداود، ص۱۶۵، تحقیق سیّد محمّدصادق آل بحر العلوم، قم، منشورات الرضی، ۱۳۹۲ق.
و ناپدید شدن مقطعی مدینه العلم شیخ صدوق تا دورانی که مشعشعین بر خوزستان حکومت میکردند که در این دوره، کتاب پیدا و تدریس شد؛ امّا پس از انقراض این حکومت در قرن دوازدهم هجری باز هم ناپدید شد.
[۵۷] آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۲۰، ص۲۵۲، چاپ سوم، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۳ق.
لزوم رجوع به منابع جایگزین
با توجّه به از بین رفتن بیشتر منابع اوّلیّه، باید سراغ منابع جایگزین رفت؛ یعنی، کتبی که نگاشتههای نخستین را به ما منتقل میکند و چون منابع اصلیشان از بین رفته، خود، در حکم منبع هستند که میتوان به عنوان نمونه از الکافی، تهذیب الاحکام و من لایحضره الفقیه نام برد.
سخن استرآبادی
محمّدامین استرآبادی (م۱۰۳۳هـ) میگوید: «آنچه در کتب اربعه موجود است، همه از اصول صحیحه گرفته شده است.»
[۵۸] استرآبادی، محمّدامین، الفوائد المدنیه، ج۱، ص۱۳۱، تحقیق رحمت الله رحمتی اراکی، چاپ اوّل، قم، مؤسّسه النشر الاسلامی، ۱۴۲۴ق.
سخن نمازی
مرحوم نمازی شاهرودی میگوید: «مشایخ ثلاث در کتب اربعه، احادیث اصول اربعمائه و سایر اصول مورد اعتماد را آوردند.»
[۵۹] نمازی شاهرودی، علی، الاعلام الهادیه الرفیعه فی اعتبار الکتب الاربعه المنیعه، ج۱، ص۱۱، چاپ اوّل، قم، دفتر نشر اسلامی، ۱۴۲۵ق.
سخن حرّ عاملی
مرحوم شیخ حرّ عاملی میگوید: «ما با علم قطعی به تواتر و اخبار محفوف به قراین میدانیم که سیصد سال روش علما این بوده که احادیث را در مجالس ائمّه (علیهمالسّلام) و دیگران ضبط و تدوین میکردند و در این مدّت همّت علما در تالیف نیازمندیهای شیعه صرف شد و عمرشان را در تصحیح و ضبط این احادیث و عرضهی آن بر معصومان (علیهمالسّلام) نهادند و این روش تا زمان صاحبان کتب اربعه ادامه داشت که این مؤلّفات تا مدّتی بعد از ایشان هم وجود داشت و مشایخ ثلاث کتابهایشان را از آن مؤلّفات شناخته شده نقل کردند.»
[۶۰] حرّ عاملی، محمّد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۳۰، ص۲۵۲، تحقیق مؤسسهی آلالبیت، چاپ اوّل، قم، مؤسّسه آلالبیت، ۱۴۰۹ق.
با این حال حجم روایات وارد شده در کتب اربعه کمتر از حجم روایات اصول بود؛ زیرا مؤلّفان کتب اربعه اهمّ روایات را ذکر کرده و از میان مشابهات، بعضی را انتخاب نمودهاند و در آن زمان نیازی به آوردن همهی روایات ندیدند. بر همین اساس، محقّقان بعدی، روایات دیگری را از «کلینی» نقل کردند که در کتاب الکافی نیست. تعداد بسیاری از دستخطّهای نوشته و نقل شده از امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) از این نمونه است.
[۶۱] غروی نائینی، نهله، تاریخ حدیث شیعه تا قرن پنجم هجری، ج۱، ص۳۴۸، چاپ اوّل، قم، مؤسّسهی شیعه شناسی، ۱۳۸۶ش.
سخن جنّاتی
آقای محمّدابراهیم جنّاتی میگوید: «پس از شیخ الطّائفه طوسی کتب روایی بسیاری کشف شد که روایاتش در کتب چهارگانهی شیعه مندرج نبود.»
[۶۲] خدایاری، علینقی، تاریخ حدیث شیعه در سدههای هشتم تا یازدهم هجری، ج۱، ص۳۷۱.
حتّی برخی از کتب کلینی مثل رسائل الائمه و بعضی از کتب شیخ صدوق مثل مدینه العلم نیز اکنون موجود نیست و مصادری به نقل از این کتب مبادرت کردهاند.
[۶۳] ابنطاووس، علی بن موسی، فتح الابواب، ج۱، ص۷۳، تحقیق حامد خفاف، چاپ اوّل، بیروت، مؤسّسهی آلالبیت، ۱۴۰۹ق.
[۶۴] حلّی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب فی تحقیق المطلب، ج۴، ص۵۰، تحقیق مجمع البحوث الاسلامیه، چاپ اوّل، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، ۱۴۱۲ق.
با توجّه به اینکه بسیاری از احادیث در کتب اربعه نیامده، علاوه بر این کتب و منابع پیش از آنها ـ مثل کتب حسین بن سعید ـ منابع دیگری را نیز میتوان برشمرد که برای ما در حکم منبع اوّلیّه هستند، حتّی برخی کتبِ متاخّر از قرون اوّلیّه نیز در حکم منبع میباشند؛ زیرا مصادر برخی از احادیث آنها از میان رفته است؛ مثل المصباح کفعمی. (در انتهای چاپ کنونی المصباح به نقل از مؤلّفش نام کتاب آمده که از بیشتر آنها اطّلاعی در دست نیست و بر فرض اینکه نسخههای خطّی آنها موجود باشد؛ امّا بیشتر آنها چاپ نشده است.)
[۶۵] کفعمی، ابراهیم بن علی، المصباح، ج۱، ص۷۷۲.
بررسی تعریف منبع حدیث
اکنون به این تعریف از «منبع حدیث» میتوان رسید: «کتابهایی که احادیث اهلبیت (علیهمالسّلام) برای اوّلین بار در آنها مشاهده میشود.» خواه این کتب مربوط به عصر صحابه باشد؛ مثل کتب حسین بن سعید و تفسیر منسوب به امام عسکری (علیهالسّلام) و…، خواه مربوط به قرن چهارم و پنجم؛ مثل کتب مشایخ ثلاث و شیخ مفید و سیّدین و خواه مربوط به اعصار بعدی باشد؛ مثل برخی از کتب سیّد بن طاووس همچون سعد السعود همه جزء «منبع حدیث» شمرده میشوند؛ پس کتابی که حاوی احادیث امامان معصوم (علیهمالسّلام) است و پیش از آن نیز کتاب دیگری که هماکنون موجود باشد، آن احادیث را نیاورده، «منبع حدیث» محسوب میشود. با این وصف، کتبی مثل بحار الانوار و وسائل الشیعه واسطه هستند؛ زیرا بیشتر احادیثشان در منابع پیشینی که هماکنون در دسترس است، وجود دارد. مشابه همین بیان دربارهی واژهی «مصدر» و «اصل» نیز ما را به همین تعریف میرساند.
تطوّر واژههای منبع و مصدر
پیشتر گفته شد که لغات، دچار تطوّراتی میشوند که یکی از منشاهای آن، وجود تناسب میان مفهوم یا شیء جدید با واژهی قبلی است. برای مثال، جوهری یکی از کاربردهای فعل «تصَدّرَ» را «نشستن در بالای مجلس» میداند.
[۶۶] جوهری، اسماعیل بن حماد، صحاح اللغه، ج۲، ص۷۱۰، تحقیق احمد عبد الغفور عطّار، چاپ چهارم، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
این کاربرد به اعتبار آن است که وقتی کسی وارد مجلسی میشود، اوّلین فردی را که میبیند، همان است که در روبهرو- بالای مجلس- نشسته است؛ امّا صاحب صحاح «صدرُ السهم» را «از وسط تیر تا نوک» آن میداند. او از باب تطبیق قاعده ارتباط حداکثری میان وضع و استعمال، علّت این کاربرد را متقدّم بودن این قسمت هنگام پرتاب میشمرد؛
[۶۷] جوهری، اسماعیل بن حماد، صحاح اللغه، ج۲، ص۷۰۹، تحقیق احمد عبد الغفور عطّار، چاپ چهارم، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
پس یک مادّه در دو استعمال، دو لحاظ متفاوت را پذیرفت: یکی لحاظ تقدّم در حرکت و اصابت و دیگری، لحاظ تقدّم در دیدن. جالب اینکه برخی از لغویون «صدرُ السهم» را به «وسط تیر تا انتهای آن» که دارای چند پر است، معنا کردهاند؛
[۶۸] فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۷، ص۹۶، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، چاپ دوم، قم، دارالهجره، ۱۴۰۹ق.
چون وقتی کسی از روبهرو به تیرِ در حال حرکت نگاه میکند، اوّلین جایی را که میبیند، انتهای آن است؛ زیرا انتهای تیر، پَرهایی دارد که هنگام حرکت دیده میشود. منشا این تفاوت در معنا، نگاه نسبی و مرتبهای عُرف به واژگان است که به نسبتِ زودتر به هدف خوردن، نوک تیر را «صدرُ السهم» میگویند و به نسبت زودتر دیده شدن، انتهای تیر را به این نام میخوانند و روبهروی مجلس را صدر آن میشمرند؛ و گرنه اوّل مجلس، به اعتبار ورود، کنارِ در ورودی است. (المصدر اعلی مقدّم کل شیء و اوّله.)
[۶۹] ابنمنظور، محمّد بن مکرم، لسان العرب، ج۴، ص۴۴۵، چاپ اوّل، بیروت، دارصادر، ۱۴۱۰ق.
واژههای «منبع» و «مصدر» در استعمال عرف خاص، علاوه بر منابع اصلی، برای کتب واسطهی حدیثی یا هر کتابی که حدیث از آن گرفته شود نیز بهکار میرود. (پانوشت کتب تحقیق شده پُر از نمونههای اینگونه استعمال است) در برخی از این موارد بهویژه وقتی پژوهشگران حدیثی از این واژگان بهره میگیرند،
[۷۰] کلبرگ، اتان، کتابخانه ابنطاووس و احوال و آثار او، ج۱، ص۵۸۹، ترجمهی سیّد علی قرائی، قم، کتابخانهی آیتالله مرعشی، ۱۳۷۱ش.
[۷۱] طباطبایی، سیّدعلی، ریاض المسائل، ج۱، ص۲۱۴، پاورقی، تحقیق مؤسّسه النشر الاسلامی، چاپ اوّل، قم، موسّسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ق.
[۷۲] خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۲، چاپ پنجم، قم، مرکز النشرالثقافه الاسلامیه، ۱۴۱۳ق.
جهت جداسازی مصدرِ واسطه از منبع اصلی، از واژه منسوب «اصلی» استفاده میکنند. اکنون نگارنده درصدد ترجیح یکی از این استعمالها یا تاسیس اصل در این زمینه نیست. آنچه مورد نظر است، واقعیّت «کتب اصلی حدیث» و تعیین معیاری برای شناسایی آن است؛ فارغ از اینکه در گذشته یا امروز چه اصطلاحی دربارهی آنها کاربرد بیشتری دارد. ملاکی که ارایه شد، روشن است و در واقعیت این کتب اثری ندارد. بررسی واژههای «منبع»، «مصدر» و «اصل» هم از آن جهت است که اکنون این واقعیّت ـ یعنی، پیدا شدن حدیث برای نخستین بار در جایی- با این سه واژه، تعامل، تناسب و تعارف بیشتری دارد. هدف از این نوشتار، جعل اصطلاح نیست؛ بلکه بازشناسی و نگاهی نو به این اصطلاحات به عنوان پوستهی واقعیّات است؛ البته در نتیجهی این نگاه، اصطلاحات مذکور بازتعریف میشود. ه
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.