پاورپوینت شیخ محمد فاضل لنکرانی
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت شیخ محمد فاضل لنکرانی دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت شیخ محمد فاضل لنکرانی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت شیخ محمد فاضل لنکرانی :
آیتاللهالعظمی محمد فاضل لنکرانی
حضرت آیتالله العظمی حاج پاورپوینت شیخ محمد فاضل لنکرانی از مراجع بزرگ شیعه در قرن پانزدهم هجری قمری میباشد.
فهرست مندرجات
۱ – ولادت
۱.۱ – اجتهاد
۱.۲ – تدریس
۱.۳ – مبارزات سیاسی
۱.۴ – تصدیق و تثبیت مرجعیت امام
۱.۵ – احراز مقام مرجعیت
۱.۵.۱ – تاریخچه مرجعیت شیعه
۱.۵.۲ – مرجعیت در بعد از انقلاب
۱.۵.۳ – مرجعیت آیتالله لنکرانی
۱.۶ – مرجع تظلمات مردم
۱.۷ – دفاع از حریم امامت
۱.۷.۱ – ماجرای تخریب قبور بقیع
۱.۷.۲ – حمایت از ولایت فقیه
۱.۸ – اهتمام در اسلامی شدن جامعه
۱.۹ – موضعگیری درباره سلمان رشدی
۱.۹.۱ – ماجرای ارتدارد رشدی
۱.۹.۲ – اقدامات آیتالله لنکرانی
۱.۱۰ – برخورد با مسئله اسرائیل
۱.۱۰.۱ – غده سرطانی اسرائیل
۱.۱۰.۲ – اعلامیههای استاد
۱.۱۱ – ماجرای اهانت حدیفی
۱.۱۱.۱ – ماجرای حذیفی
۱.۱۱.۲ – فتوای آیتالله لنکرانی
۱.۱۲ – جانبداری از مسلمانان جهان
۱.۱۳ – همدردی با ملت افغانستان
۱.۱۳.۱ – مظلومیت مردم افغانستان
۱.۱۳.۲ – بیانیه آیتالله لنکرانی
۱.۱۴ – نقطهنظرهای ویژه در باب انتخابات
۱.۱۵ – ترویج مجالس عزاداری
۱.۱۵.۱ – تاریخچه عزاداری
۱.۱۵.۲ – سلاح گریه و عزاداری
۱.۱۵.۳ – اقدامات آیتالله لنکرانی
۱.۱۵.۴ – اهداف احیای عزاداری
۱.۱۶ – تاسیس مرکز فقهی ائمه اطهار
۱.۱۶.۱ – بخش آموزش
۱.۱۶.۲ – بخش تحقیق و تألیف
۱.۱۶.۳ – کتابخانه تخصصی فقهی
۱.۱۶.۴ – بخش رایانه
۱.۱۶.۵ – بخش صوتی و تصویری
۱.۱۷ – فعالیتهای برون مرزی
۱.۱۷.۱ – وضعیت جهان اسلام
۱.۱۷.۲ – وضعیت جهان تشیع
۱.۱۸ – تاسیس و اداره مدرسه علمیه
۲ – تالیفات
۲.۱ – آثار چاپی
۲.۱.۱ – نهایه التقریر
۲.۱.۲ – تفصیل الشریعه
۲.۱.۳ – احکام الحج
۲.۱.۴ – تبیان الاصول
۲.۱.۵ – الاحکام الواضحه
۲.۱.۶ – رساله توضیحالمسائل
۲.۱.۷ – الحواشی علی العروه
۲.۱.۸ – آثار دیگر
۲.۲ – آثار خطی
۳ – منبع
ولادت
مرجع عالیقدر حضرت آیتالله العظمی حاج پاورپوینت شیخ محمد فاضل لنکرانی «مد ظله العالی» که امروزه از نام آورترین مردان علم و ایمان و عمل و از مراجع تقلید جهان تشیع میباشد در سال ۱۳۱۰ دیده به جهان گشود. پدر بزرگوارش حضرت آیتالله فاضل لنکرانی نه تنها یک روحانی جلیل القدر، که اساسا از محترمترین بزرگان و اساتید حوزه علمیه قم به شمار میرفت. آن بزرگ مرد که از مهاجران قفقاز بود و سالها در مشهد مقدس و حوزه علمیه زنجان به تحصیل و تدریس اشتغال داشت، یک سال بعد از آن که حوزه علمیه قم به دست توانای حضرت آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی رحمهاللهعلیه تاسیس شد وارد قم و حوزه علمیه مقدسه آن گردید. در همان اوان با یکی از خاندانهای اصیل وصلت کرد و از این وصلت، فرزندانی نیکوتبار به وجود آمدند و بدینسان، استاد عزیز ما، حضرت آیتالله العظمی حاج پاورپوینت شیخ محمد فاضل لنکرانی «مد ظله العالی»، که چهارمین فرزند آن خاندان و تنها فرزند روحانی پدر به شمار میرود در خانواده علم و تقوی و روحانیت تولد یافت.
==زندگینامه=====تحصیلات===
استاد از همان سالهای کودکی، سخت تحت تاثیر جاذبه معنویت پدر قرار گرفته و دلباخته راه او شد و در آن عوالم پاک و بی آلایش کودکی تصمیم گرفت راه و روش زندگی پدر را سرمشق خود قرار دهد و به عالم روحانیت بپیوندد.
====ورود به حوزه علمیه====
به محض آنکه دوره شش ساله تحصیل ابتدایی را به پایان برد، با آنکه در رشته تحصیلات جدید رشد و توفیق بسیار به دست آورده و هوش و استعداد فراوان بروز داده بود، یکباره از ادامه تحصیل در مدارس جدید چشم پوشیده به جامعه طلاب علوم دینی پیوست.
در آن زمان درست ۱۳ سال از عمرش میگذشت، اما یک دنیا شور و علاقه به راهی که در پیش گرفته بود، در دلش شعله میکشید. علاوه بر تمام جاذبههایی که دنیای ساده و بی آلایش و در عین حال سرشار از عمق و معنویت طلبگی برایش به همراه داشت، عامل دیگری نیز که دست سرنوشت در کنارش قرار داد و باعث شد تا نوجوان پرشور، راه خود را با عشق و علاقه بیشتری ادامه دهد، آن بود که یکی از دوستان بسیار عزیز دوران تحصیلات ابتدایی که با او سابقه دوستی و ارتباط معنوی و عاطفی داشت مرحوم آیتالله حاج سید مصطفی خمینی فرزند ارشد امام راحل (قدس سره) در اینجا نیز درست در کنار او قرار گرفت و آنها به عنوان دو رفیق شفیق و دو همراه و همقدم وفادار، این راه صعب و طولانی و در عین حال شیرین و دل انگیز را با هم ادامه دادند. به قول خود استاد: «وجود این دوست عزیز در شدت علاقه ما به راهی که در پیش گرفته بودیم، نقش مهمی داشت. و از همان اوان به کمک یکدیگر و به عنوان دو هم مباحثه مشغول تحصیل شدیم.» از آنجا که عشق، راهنمای استاد، و شور و علاقه، چراغ راهش بود، تحصیلات دینی او با سرعتی بسیار پیش میرفت، به طوری که دورههای ادبیات و سطوح را که معمولا طلاب دیگر در مدت ۸ یا ۹ سال به پایان میبردند، وی تنها در مدت ۶ سال سپری کرد، از این رو هنگامی که درست ۱۹ سال از سنین عمر را پشت سر نهاده بود، وارد آخرین مرحله تحصیلات حوزه یعنی درس خارج گردید.
====شرکت در درس خارج====
وقتی این جوان ۱۹ ساله در درس خارج، آن هم درس خارج مرحوم آیتالله العظمی بروجردی که بسیار سنگین و در سطح بالایی بود، شرکت میکرد، میتوان گفت که جوانترین شاگرد آن جلسات بود، از این رو قیافه جوان او در میان سایرین سخت جلب توجه میکرد، به طوری که چه بسا کسانی هم بودند که به خاطر همین سن و سال کم، تصور میکردند شاید او اصلا قادر به درک و فهم مطالب مطروحه در آن جلسات نباشد. اما چنین تصوری نمیتوانست جز یک برداشت پوچ و واهی چیز دیگری باشد، به ویژه آنکه استاد عزیز امروز و طلبه جوان و پرشور آن روز، هر درسی را که در محضر آیتالله بروجردی مطرح میشد، همان روز به زبان عربی مینوشت و این نشان میداد که نه تنها درس را درک کرده است بلکه به مفاهیم آن تسلط و احاطه هم پیدا نموده است، به طوری که چندی بعد، روزی که مرحوم آیتالله بروجردی در منزل پدری استاد، همان نوشتهها را ملاحظه کرده بودند، خطاب به پدر بزرگوار آیتالله فاضل فرموده بودند: «هیچ فکر نمیکردم که وی با این سن و سال اندک بتواند به این خوبی به تمام رموز و خصوصیات درسها آشنا بشود و خصوصا آنها را در قالب عباراتی جالب توجه از نظر تفهیم و تفهم و آن هم به زبان عربی به رشته تحریر در آورد.»
====شرکت در درس امام====
در همان سالها بود که امام راحل و رهبر کبیر انقلاب اسلامی، تدریس یک دوره علم اصول را آغاز کردند و شیفتگان فراوانی گرد شمع وجود ایشان جمع شدند تا از محضر فیض ایشان توشه برگیرند. یکی از از پرشورترین آن افراد حضرت آیتالله العظمی حاج پاورپوینت شیخ محمد فاضل لنکرانی «مد ظله العالی» بود. استاد، آن روزها ضمن شرکت در درس مرحوم آیتالله بروجردی، در جلسات فیض بخش درس امام راحل نیز شرکت میکرد، و بدین سان یک دوره اصول کامل از مباحث الفاظ و مباحث عقلیه را در محضر امام راحل فرا گرفت که حدود هفت سال به طول انجامید.
همچنین امام راحل، در کنار درس اصول، یک دوره درس فقه هم از کتاب طهارت آغاز کرده بودند که از همان نخستین روز، استاد در آن جلسات نیز شرکت میجست و درس فقه امام راحل را نیز با دقت و هوشیاری و تیزبینی خاص خود ضبط و ثبت میکرد، به طوری که حاصل این نوشتهها به چند جلد کتاب بالغ میشد.
بدین گونه استاد که عمر پرثمرش را در راه تحصیل علم و تدریس آموخته و اندوختههای خود گذرانیده است، در سالهای جوانی حدود ۱۱ سال در درس مرحوم آیتالله بروجردی و حدود ۹ سال نیز مجموعا در درسهای فقه و اصول امام خمینی (قدس سره) شرکت داشت و از آن خرمنهای پرفیض، دامن دامن توشه بر میچید.
====شرکت در درس علامه====
از اینها گذشته، استاد که عشق آموزش علم تمام زندگی اش را سرشار کرده بود، در کنار درسهای فقه و اصول، چند سال از عمر پرثمرش را نیز در درسهای فلسفه و حکمت گذرانید. در این رشته استاد او، بزرگ مرد تفسیر، استاد کم نظیر، مرحوم علامه طباطبایی بود که وی در محضر پربارش طی سالها، قسمتی از مباحث منظومه سبزواری و سپس کتاب اسفار ملا صدرای شیرازی را تعلیم گرفت. البته در کنار همه اینها در مباحث دیگری چون بحثهای مسائل عقیدتی و نیز مباحثی در درس اخلاق شرکت میکرد و از استادان دیگری هم به طور پراکنده بهره گیری و کسب فیض مینمود.
اجتهاد
استاد بر اساس هوش سرشار و کم نظیری که داشت بسیار زود و به سرعت به درجه اجتهاد رسید. پس از آن همه تحصیل علوم معارف اسلامی، بویژه پس از ۱۱ سال تعلم مداوم در محضر درس آیتالله بروجردی و ۹ سال شرکت عاشقانه در محضر دانشمند پرور و مکتب انسان ساز درسهای امام خمینی (رحمه الله) وقتی هنوز جوانی ۳۰ ساله بود دیگر به تقلید نیاز نداشت، از این رو اگر در زمان حیات آیتالله بروجردی و سالهای مرجعیت آن بزرگوار به تقلید از ایشان میپرداخت، پس از وفات آن پیشوای جهان تشیع، دیگر به استنباط خود متکی شد و غوامض امور و رموز مسائل دینی و مذهبی را به اجتهاد خویش از پیش پای برداشت.
تدریس
نکتهای دیگر که در زندگی استاد جلب توجه میکند، این است که از نخستین سالهای جوانی، همواره تحصیل و تدریس به موازات یکدیگر در زندگی اش جریان داشته است، وی در سالهای دوم یا سوم تحصیل یعنی در حدود ۱۵- ۱۶ سالگی، ضمن آن که خود به عنوان شاگردی مشتاق و جوینده در محضر درس بزرگان حاضر میشد، در عین حال به موازات آن به عنوان مدرسی پرشور و پوینده، جلسات درس تشکیل میداد و به تعلیم گروههایی از طالبان علم میپرداخت.
جلسات درس استاد، از همان آغاز، جلساتی گرم و شوق انگیز بود و عده بسیاری از رهروان طریق علم و ایمان، در آن جلسات شرکت میکردند، و جالب آنکه غالبا در این جلسات، کسانی سراپاگوش به درس هایش دل میسپردند که همگی از لحاظ سن و سال بزرگتر از استاد خود بودند، استادی بسیار جوان که وقتی در برابر شاگردانش ظاهر میشد، برای تماشاگری که از دور شاهد صحنه بود، باور کردنی به نظر نمیرسید که این دانشمند جوان، آن همه افراد سالمندتر از خود را تعلیم میدهد و از گوهرهای نهفته در سینه شعله ور و سوزان خویش به آنان بهره میرساند.
در آن سالهای ۱۵- ۱۶ سالگی عده شاگردانش غالبا به ۷۰- ۸۰ نفر میرسید و هنگامی که به ۱۹ سالگی رسید، دیگر جلسات درسش آن قدر گسترش یافته بود که بیشتر اوقات صدها نفر در محضر درس وی حاضر میشدند، تا جایی که وقتی به تدریس کفایه الاصول (آخرین کتاب سطح عالی و دشوارترین کتاب آن دوره) میپرداخت قریب ۶۰۰- ۷۰۰ نفر پای درسش مینشستند و چون مطالب آن جلسات بر روی نوار ضبط میشد، هنوز هم آن نوارها مورد مراجعه طلاب جوان و کفایه خوان است و بالاخره هم اکنون قریب ۲۵ سال است که استاد به تدریس خارج اشتغال دارد و گروه کثیری از فضلا که غالبا مردانی عالم و آگاه و دارای تحقیقات و تالیفاتی هستند و به نوبه خود به تدریس عده زیادی اشتغال دارند، در جلسات درس خارج استاد شرکت میکنند و از چشمه جوشان علوم و فضایل وی سیراب میگردند.
مبارزات سیاسی
یکی از مهمترین فرازهای زندگی استاد، زندگی سیاسی و مبارزاتی ایشان است. از همان زمانی که امام خمینی (رحمه الله) مبارزه وسیع و عمیق مذهبی سیاسی خود را آغاز کردند و علیه ظلم و فساد و کفر و استکبار قیام نمودند، استاد نیز به پیروی از معلم کبیر خویش قدم در این راه نهاد و مبارزات سیاسی خود را شروع کرد. استاد که از شاگردان پرشور امام و از معتقدان بی تزلزل و سرسخت ایشان بود، از همان ابتدا قدم به قدم به دنبال امام، راه میسپرد. این مبارزات، هم به صورت فردی و هم به عنوان عضوی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه که در آن زمان فعالیت چشمگیر و پرثمری داشت صورت میگرفت، و به همین جهت، از همان آغاز، مساله اتحاد و اتفاق و یکپارچگی و وحدت کلمه یعنی همان چیز که رمز مهم پیروزی انقلاب اسلامی به شمار میرفت در مبارزات استاد، نقش اساسی و تعیین کنندهای داشت.
در ارتباط با همین فعالیتها و مبارزات بود که بارها از طرف رژیم سفاک حاکم دستگیر شد، بارها به بازجوییهای بیدادگرانه فراخوانده شد، بارها طعم زندان و شکنجه دژخیمان ساواک را چشید و سرانجام نیز به بد آب و هواترین نقاط کشور تبعید شد. نخستین تبعیدگاه وی بندر لنگه بود که اوج گرمای تابستان به آنجا فرستاده شد. استاد حدود چهار ماه را در آن منطقه نفس بر، در گرمای سوزان و شرجی خفقان آور آن سپری کرد، چهار ماهی که به قول خود استاد، میتوان گفت به اندازه تحمل ۴۰ سال رنج و ناراحتی و مرارت بود. سپس استاد را به منطقه کویری یزد تبعید کردند و دو سال و نیم نیز از عمر شریف وی در اقامت اجباری آنجا سپری شد. در این دو سال و نیم، چنان سختیها و مصایبی را از سرگذراند که عبارت «غیر قابل توصیف» نیز برای آن کم است.
اما استاد از این دوره تبعید نیز به نیکوترین وجه استفاده کرد، یعنی علاوه بر تحقیقات علمی و تالیفات و نگارشهای با ارزشی که در آن خلوت رنج آلود داشت، کار برخوردهای پرثمری ترتیب داده و با روشنگری و بیدار سازی مردم، آنان را در مسیر مبارزات امام راحل قرار میدادند، به طوری که در روزهای اوج انقلاب، مردم یزد از جمله پیشتازترین مبارزان شهید پروری بودند که با مشت خالی به جنگ توپ و تانک و گلوله رفتند و با نثار صدها شهید، دلاورانه در این راه ایستادگی کردند و گامهای بلند و مؤثری در راه پیروزی انقلاب برداشتند.
سرانجام دوره تبعید تمام شد، همان طور که دوره ظلم و کفر و استکبار هم تمام شد. فسق و فجور و خفقان رفت و پاکی و آرامش و آزادی آمد. ظلمات کفر ناپدید شد و آفتاب درخشان و هستی بخش اسلام از پشت ابرها بیرون آمد و تابیدن گرفت، آفتابی که میرود تا سراسر عالم را در طیف رنگارنگ روشنایی دلپذیرش، رنگ و جلوهای دیگر دهد.
اما چه ما که امروز از نور و گرمای این آفتاب عالمتاب برخورداریم، و چه آنهایی که در آیندهای نه چندان دور شکوه این درخشش را درخواهند یافت، هرگز نباید فراموش کنیم که مردانی چون استاد، در کنار زدن آن ابرهای تیره از مقابل آفتاب حقیقت نقش بزرگی داشتند.
حمایت همه جانبه از امام خمینی (قدس سره) در مقاطع مختلف تاریخ:
استاد از ابتدای نهضت امام خمینی (رحمه الله) تا مراحل مختلف شکل گیری انقلاب اسلامی ایران به رهبری آن بزرگ مرد تاریخ معاصر در همه جا و همه حال از امام راحل حمایت بی دریغ داشتهاند و هیچ گاه رهبر و مقتدای خود را فراموش نکردهاند و هر آنچه را که در توان داشتهاند خالصانه و مخلصانه در اختیارشان قرار دادهاند.
گفتنی است حمایت از امام خمینی (قدس سره) در دوران پس از انقلاب اسلامی امری آسان و کاری سهل و افتخارآمیز بوده است. هنر آن بود و هنر آن است که امام و راه امام قبل از انفجار نور مورد حمایت قرار گیرد.
آری، روزهای سخت و نفس بر دوران خفقان پهلوی که بیشترین یاران نهضت را به ستوه و انزوا و ضعف و زبونی میکشانید نه تنها در آیتالله فاضل تردید و ضعف و انزوا پدید نیاورده بود، بلکه با تمام قوا در سنگرداری از نهضت و پیشوای آن ثابت، استوار و پیشقدم بوده است.
در این مقال، یکی از فرازهای تاریخ نهضت را جهت اثبات ادعای خود ذیلا یادآور میشویم.
تصدیق و تثبیت مرجعیت امام
گواهی مرجعیت عام برای حضرت امام خمینی (رحمه الله) در مقطعی از تاریخ نهضت اسلامی که هنوز افقهای روشن در برابر دیدگان نگران امت اسلامی قرار نداشت و هنوز مشخص نبود که نهایتا کاروان به راه افتاده از آرزوهای دیر و دور به منزل خواهد رسید یا نه، همگامی با افت و خیزهای نهضت، درایت و شجاعت ویژهای را میطلبید که میتوانستی فقط در مردان مرد سراغ بگیری. تلاش این بزرگمردان اگر چه از ژرف اندیشی آنان حکایت داشت و از اعتماد اعتقادی مایه میگرفت که به راه و به روش خود پیدا کرده بودند، اما به هر حال چون در فضایی از سایه و ابهام و تردید صورت میپذیرفت حقا در خور تامل مینمود، از جمله هنگامی که رژیم شاه عزم خود را جزم کرده بود تا به حذف فیزیکی حضرت امام (رحمه الله) نهال نهضت دینی را از ریشه قطع کند.
گروهی از عالمان دین شجاعانه راه را بر این عزم شوم بستند و ضمن انتشار اعلامیهها و فتاوی گوناگونی نظر فقهی خویش را به اطلاع امم اسلامی و نیز به حاکمان عصر رسانیدند.
اینک برای آمادگی و روشن شدن ذهن خواننده ناگزیر از تدارک سابقهای است که به کوتاهی توضیح میدهد.
کارگردانان اردوی طاغوت در سایه طوفانی که از قیام ۱۵ خرداد برخاسته بود در نظر داشتند که از هر چیزی در خصوص حذف رهبری قیام فروگذار ننمایند اعم از حبس و تبعید و حصر و تحدید، اما در همان حال بیم آن داشتند که اگر در عملیات قلع و قمع ظالمانه خود با دیوار مرجعیت عامه برخوردی داشته باشند مشکلات بیشتری در پیش رو خواهند داشت چه اینکه در آن مقطع تاریخی سنت و سیرت اجتماعی بر مصونیت مراجع قرار داشت، و هیچکس به خود اجازه نمیداد متون آنان و یا حق سؤال و جواب از آنان را داشته باشد، ولی رژیم سفاک به خیال خودش تصور میکرد به دلیل فاصله کوتاه رحلت آیه الله العظمی بروجردی با واقعه ۱۵ خرداد هنوز مرجعیت تثبیت نشده، به هر حال زمینه آن سان که شاید مهیا نبود تا عوامل رژیم در برخورد با رهبری قیام شکوه و عظمت شان مرجع را ملموسا درک نمایند و درست در همین گیر و دار عدهای از اساتید و فضلای حوزه علمیه قم دست به یک نظر خواهی زدند تا عقیده استادان بزرگ حوزه و فضلای عصر را در باب مرجعیت عامه آیتالله امام خمینی جویا شوند؟ باید دانست که در آن برهه از تاریخ هر گونه اظهار نظر مثبتی نسبت به رهبری قیام حمایت از وی تلقی میشد و اظهار نظر کننده را بی تردید به اردوی مخالفان شاه سوق میداد، تا چه رسد به این که او را مرجع مسلم و زعیم بی منازع شیعه نیز به حساب آورند، لیکن استاد آیتالله فاضل لنکرانی جزء اولین کسانی بودند که به نظر خواهی محصلان حوزه پاسخ مثبت دادند و نظر خود را در خصوص مرجعیت امام (رحمه الله) با این عبارت اعلام داشتند:
«صلاحیت علمی و تقوایی حضرت مستطاب آیتالله العظمی آقای خمینی مد ظله العالی برای مقام شامخ مرجعیت تقلید و حفاظت از حوزه اسلامی و حمایت مسلمین محرز و بدون تردید است.» و در نهایت مجموعه این اعلام نظرها وقتی در سطح وسیعی انتشار یافت باعث گردید که تیغ آخته حکام جور اگر چه بالا رفته بود، اما فرود نیامد و اگر آمد بنیاد بیداد خود را نشانه گرفت لا غیر.
احراز مقام مرجعیت
تاریخچه مرجعیت شیعه
برای آنان که احیانا با مسیر دور و دشوار سفر از طلبگی تا مرجعیت آشنایی زیادی ندارند باید توضیح داده شود که پیمودن این وادی صعب و سخت یعنی سفر از سنگ به لعل یعنی گذر از قطره به دریا یعنی عبور از حضیض بدایت به اوج نهایت، یعنی رنجی عظیم را بر تن خویش هموار کردن، پس مرجعیت آخرین مرحله و بلندترین قله توفیقات حوزوی است.
از گروه انبوه پیمایندگان طریق تحقیق و طلب، که علی القاعده میبایست از عهده گسستن هفتاد و هفت زنجیر دست و پاگیر طلبگی به درآیند، عاقبت الامر با تمامی جهد و جهادی که مصروف رسیدن مینمایند، این سیمرغ بخت آحاد انگشت شماری است که در برابر آینه قاف قرار میگیرد، و مرجعیت یعنی نیل به قله قاف پژوهش و دانش.
با چنین درآمدی اینک به نقل بیانیه جامعه روحانیت میپردازیم که در آن استاد آیتالله فاضل در شمار دیگر اعاظم به عنوان مرجع اعلام و معرفی میشوند و چون متن بیانیه در واقع روشنگری زوایای تاریک کار را نیز متعهد شده است ضرورتی نخواهد داشت که چیزی بر آن همه بیفزاییم:
«تاریخ، تمدن و تعالی را در عرصه زندگی امت اسلامی، مدیون و مرهون تلاشهای والا و همتهای بالای مردانی میداند که از مسند «اندیشه» و «بصیرت» میراث فرهنگی و معرفتی خوش را به عنوان دستمایهای گرانبها گرامی داشتند و علاوه بر پاسداری و حفظ آن، به کارگیری تواناییها و سرمایه گذاریهای بسیار در تقویت و توسعه میراث معنوی خود، نقش مؤثری را ایفاء کرد.
معماران علوم الهی در هر دورهای با نیازمندیهای نو پیدا و عرصه پرسشهای نو آشنا، اندیشههای خویش را در معرض تضارب آراء قرار داده و عرصه فکر و فرهنگ معارف دینی را بالنده تر ساخته و با ابتکار و ابداع، دایره المعارفهای عظیمی را در رشتههای مختلف تفسیر، کلام، فلسفه و فقه از خود به یادگار گذاشته و راه را برای نسلهای آینده هموار نمودهاند.
تاریخ جهاد و اجتهاد شیعی، نام مردانی را به ثبت رسانده که پیامبروار زره زهد بر تن و خود سرافرازی بر سر و شمشیر اندیشه و منطق بر لب گرفته تا از آرمانهای والای ولایت علوم، در میدان جنگ اندیشهها پاسداری کنند. ما این جهاد شکوهمند را در همه سنگرهای علمی، اعم از کلام و حکمت، رجال و درایت، تفسیر و فقاهت مشاهده میکنیم، ولی این جهاد در میدان «فقه» و «اصول» از شکوه و عظمت بیشتری برخوردار است، زیرا این نکته خود رمز و رازی دارد که توضیح مفصل آن در این مقال مجمل نگنجد و فقط به مقدار نیاز، توضیحی مختصر را ضروری میدانیم:
از جمله مطالبی را که میتوان بیان داشت این است که با شروع دوران غیبت کبرای حضرت بقیه الله الاعظم، حجه بن الحسن المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ارواحنا فداه و عدم دسترسی عموم مردم به طور طبیعی به امام معصوم علیهالسّلام مسئولیت احکام و مقررات الهی و رهبری و هدایت امت، به فقهای جامع الشرایط واگذار گردید و از آن تاریخ به بعد تلاش گستردهای برای فهم شریعت از منابع کتاب و سنت و اجماع و عقل آغاز شد.
با شروع دوران غیبت کبری، فقه در بستر زمان، در هر دورهای با مناسبات و روابط اجتماعی ویژهای برخورد میکرد و براساس اینکه مناسباتی در روابط اجتماعی، نیازمندیها و مقررات خاصی را به وجود میآورد، فقها نیز در معرض پاسخگویی به نیازهای جامعه و امت اسلامی قرار گرفتند.
بر اساس تکلیفی که از ناحیه مقدسه، بر دوش فقها و علمای دین گذاشته شده بود باید از سرچشمه منابع اسلامی، با روشها و شیوههای استنباط، «حکم الله» را استخراج و نیازمندیهای فکری و دینی جامعه اسلامی را تامین کنند، این بود که فقیه در برخورد با «حوادث واقعه» باید در اقیانوس قرآن و سنت غوطه ور گردد و با چراغ پرفروغ عقل و بهره گیری از «اجماع» و دریافتهای فقها، گوهر گرانبهای حکم الله را بیرون آورد.
به خاطر چنین شرایطی بوده است که افق فقاهت را خورشید اندیشه مردانی منور کرده که آثار گران سنگ و جاودانه شان چون «مبسوط»، «شرایع الاسلام»، «نهایه الاحکام»، «جامع المقاصد»، «جواهر الکلام» و «مکاسب»، حوزههای علمیه را ذخیرهای گرانبها و اندیشمندان را مشعلی فرا راه است.
آن شخصیتی که در چنین جایگاهی قرار میگیرد، مرجع و پاسخگوی نیازهای فکری و دینی امت اسلامی است و ما آنان را به هدایت و معرفی معصومان سلاماللهعلیهم اجمعین به عنوان «حصون الاسلام»، «ورثه الانبیاء» و «امناء الرسول» میشناسیم، چرا که دژهای دین و دیانت را پاسدار و پیام آوران ذات احدیت را میراث دار و رسولان را امانتدارند و لذا مرجعیت در طول دوران غیبت همیشه محور هدایت بوده است و نیز سنگینی و حساسیت موضوع وقتی مشخص میشود که به سخن ارزشمند فقیه فرزانه حضرت امام خمینی (قدس سره) میاندیشیم که در معرفی و نقش زندگی ساز فقه میفرماید: «. . فقه، تئوری اداره جامعه از گهواره تا گور است.» علاوه بر مطالب یاد شده، نقش سازنده و احیاگر مرجعیت در برخورد با جریانهای سیاسی و ستمگران حاکم، مبارزه با کجرویها و بدعتها، مقابله با دسیسهبازان و استعمارگران در دوران حساس تاریخ، از هر جهت قابل تحلیل و توجه است، بویژه در دوران ما که همگی شاهد عظمت و قدرت مرجعیت شیعه در به وجود آوردن انقلاب عظیم اسلامی ایران بودهایم. انقلابی که با هدایت و رهبری مرجعی بزرگ و فقیهی فرزانه به وجود آمد و توانایی فقه و فقاهت را در ابعاد مختلف به نمایش گذاشت و نظام مقدس اسلامی، یعنی نظام ولایت و امامت را طراحی و پیاده کرد.
مرجعیت در بعد از انقلاب
امروز نظام اسلامی با مایههای بالای انسانی و الهی خود علاوه بر این که در نظام سیاسی بین المللی، جایگاه بلندی را کسب کرده، تکیه گاه و مایه امیدی برای همه مضطربان و آزادی خواهان گردیده است و بدون جهت نیست که این روزها بوقهای تبلیغاتی مستکبران جهانی به تجزیه و تحلیل مرجعیت پرداخته و در قالب دایگانی مهربان تر از مادر برای جهان تشیع دل میسوزانند و مرجع تقلید معرفی میکنند.
در چنین شرایطی حساس که دشمنان سوگند خورده و سیاه دل ما و در پیشاپیش آنان آمریکای جهانخوار با همه دنیایشان برابر دین و انقلاب اسلامی ما ایستادهاند تا دستاوردهای مرجعیت و امامت شیعی را به آتش خشم خویش بسوزانند، ما باید با تمام تواناییهای دینی و انقلابی خویش، رو به روی آنان بایستیم تا در نهایت این انقلاب را به صاحب اصلیاش حضرت مهدی علیهالسّلام تحویل دهیم.
شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران، با توجه به ریشههای تاریخی و اعتقادات عمیق مردمی و نقش سازنده و بنیادین مرجعیت، به دنبال وخامت وضع جسمانی مرجع عالیقدر جهان تشیع، شیخ الفقهاء و المجتهدین حضرت آیتالله العظمی اراکی رضوان الله تعالی علیه، جلسات متعددی را تشکیل داده و نیز در نشست چند ساعته خود پس از رحلت آن بزرگوار، موضوع مرجعیت و تقلید را در دستور کار خویش قرار داد و با بررسی همه جوانب و در نظر گرفتن مصالح امت اسلامی و بررسی معیارها و ملاکهای شرعی بویژه اعتقاد به اصل ولایت فقیه و تاکید بر حفظ دستاوردهای انقلاب و آرمانهای متعالی امام خمینی (قدس سره) و سپس تطبیق آن معیارها با مصادیق و نمونهها با عنایت خداوند متعال، به نقطهای مشخص و روشن برای اعلام مواضع دست یافت.
چنین تلاشی بر مبنای چند مسئله مهم شکل گرفته است که به طور مختصر به عرض امت اسلامی میرسانیم:
دشمنان انقلاب اسلامی برای درهم شکستن نظام ولایت فقیه، چشمان پلید خود را به زمان ارتحال حضرت امام خمینی (قدس سره) دوخته و تحلیلشان بر این پایه استوار بود که با از میان رفتن محوریت انقلاب، قدرت میان مراجع، تقسیم و سپس تضعیف خواهد شد، ولی این امید شیطانی آنان با حمایت جدید آیات عظام چون اراکی و گلپایگانی از ولایت و امامت حضرت آیتالله خامنهای دامت برکاته به یاس مبدل شد. آنان از شیطنت دست برنداشته و پس از رحلت این دو مرجع بزرگوار، همچنان راه گذشته را ادامه میدهند تا از این طریق بتوانند به محوریت نظام که امامت و ولایت فقیه باشد، لطمه وارد آورند.
در مراجعهها و درخواستهای مکرر مردم متدین بود که از روحانیت میخواستند تا با معرفی شخصیتهای فقهی و علمی که بتوانند مجاری امور و احکام خویش را به دست با کفایت آنان بسپارند، آنها را در امر مهم تقلید یاری کند.
وظیفهای که روحانیت در این مواقع بر عهده دارد، موجب گردید تا همانند گذشته به ندای مردم شریف و معتقد پاسخ مثبت داده و آنان را در این مورد مدد کار باشند، بدین نحو که فقهایی معرفی شوند تا «وقایع سالفه» را تجربهای برای «حوادث واقعه» قرار داده و با در اختیار گرفتن مجاری امور و احکام مصداق بارز «صائنا لنفسه، حافظا لدینه مخالفا لهواه و مطیعا لامر مولاه» باشند.
با توجه به مطالب یاد شده، جامعه روحانیت مبارز تهران با احترام و اکرام نسبت به همه شخصیتهای فقهی، بویژه علما، مدرسین و استوانههای علمی حوزه علیمه قم و همچنین با عرض تسلیت به مناسب رحلت جانگداز فقیه ربانی و عالم صمدانی حضرت آیتالله العظمی حاج شیخ محمد علی اراکی رضوان الله تعالی علیه و درخواست علو درجات برای فقها و مراجع عالی قدری که بار سنگین مرجعیت را بر دوش جان کشیدند و پس از ایفای مسئولیت الهی خویش چشم از جهان فرو بستند، خصوصا بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (قدس سره) و طول عمر و سلامت برای رهبری عظیم الشان انقلاب اسلامی که پرچم پرافتخار امامت و ولایت را با همه توان بر افراشته، اسامی آیات عظام و فقهای والا مقامی که تقلید از آن بزرگواران جایز و عمل به فتوای آنان صحیح و مبرءالذمه است اعلام میدارد:
– حضرت آیتالله حاج سید علی خامنهای- حضرت آیتالله حاج محمد فاضل لنکرانی- حضرت آیتالله حاج میرزا جواد آقا تبریزی گفتنی است که هر سه نفر از این آیات عظام، تقلید بر مجتهد میت را جایز میدانند و همچنین افرادی که احیانا به بخشی از فتاوای مرجع تقلیدشان دسترسی نداشته باشند، میتوانند طبق فتوای مجتهد میت، مثلا مانند امام خمینی (قدس سره)، عمل نموده و نگرانی برای عدم انتشار رساله علمیه نداشته باشند.
و السلام علی عباد الله الصالحین، جامعه مبارز تهران (۱۰/ ۹/ ۷۳)» یادآوری میشود، این بیانیه در بیشتر جراید روز ۱۲ آذر ۷۳ و همزمان در سراسر کشور انتشار یافته بود.
مرجعیت آیتالله لنکرانی
در این برهه از زمان، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم هم، همگام با جامعه مبارز تهران بیانیهای انتشار دادهاند که در آن هم استاد آیتالله فاضل یکی از مراجع جامع الشرایط و از افراد جایز التقلید معرفی شده است.
در این بیانه همان گونه که از متن آن پیداست استاد آیتالله فاضل در ردیف اولین فرد مجتهدین جامع الشرایط شناخته شده است. اینک متن کامل آن را ذیلا میآوریم:
«بسم الله الرحمن الرحیم موضوع مرجعیت از اعظم مسائلی است که نمیتواند از مصالح مسلمین و استقلال و عظمت آنان جدا و منفک باشد و یا بدون توجه به دسیسهها و توطئههای کفر و استکبار بر ضد اسلام مورد بررسی و امعان نظر قرار گیرد.
لذا جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در جلسات متعدد این موضوع را مورد بحث و تبادل نظر قرار داد تا اینکه در جلسه مورخ جمعه ۱۰/ ۹/ ۷۳ به این نتیجه رسید که حضرات آیات آقایانی که ذیلا نامشان یاد میشود واجد شرایط مرجعیت میباشند و تقلید از هر کدام آنان جایز است. (و الله العالم) ۱. حضرت آیتالله حاج پاورپوینت شیخ محمد فاضل لنکرانی ۲. حضرت آیتالله حاج شیخ محمد تقی بهجت ۳. حضرت آیتالله حاج سید علی خامنهای (مقام معظم رهبری) ۴. حضرت آیتالله حاج شیخ حسین وحید خراسانی ۵. حضرت آیتالله حاج شیخ جواد تبریزی ۶. حضرت آیتالله حاج سید موسی شبیری زنجانی ۷. حضرت آیتالله حاج شیخ ناصر مکارم شیرازی (دامت برکاتهم).
دیدگاه بزرگان در مورد مرجعیت ایشان – مرحوم آیه الله العظمی بروجردی بعد از اینکه کتاب نهایه التقریر که تقریرات بحث صلاه ایشان است توسط آیه الله العظمی فاضل لنکرانی نوشته شد، تصریح به اجتهاد ایشان در سن ۲۵ سالگی نمودند.
– مرحوم آیه الله العظمی سید مصطفی خوانساری که خود از اکابر و بزرگان حوزه بودند در اواخر حیات آیه الله العظمی گلپایگانی تصریح به اعلمیت معظم له نموده و به بسیاری از بزرگان در مساله تقلید فرمودند که به ایشان مراجعه نمایید.
– مرحوم آیه الله تقدیری که از مدرسین بحث خارج در حوزه علمیه ولی عصر خوانسار بودند معتقد به اعلمیت ایشان بودند.
– آیه الله آقای اهری که امروزه یکی از بزرگان علماء تبریز است و از شاگردان بزرگ آیه الله بروجردی است معتقد به اعلمیت معظم له است.
– موجب آنچه که برای ما نقل شده آقای دکتر سید عبدالهادی الفضلی که از بزرگان علماء حجاز است قائل به اعلمیت ایشان است.
– جناب مستطاب آقای حاج شیخ حسین مؤید که از مدرسین کتب خارج از حوزه قم هستند معتقد به اعلمیت معظم له است.
– جامعه محترم مدرسین حوزه معظم له را با اکثریت آراء به عنوان اولین نفر معرفی نموده است. برخی از اعضاء جامعه مانند آیه الله مشکینی و آیه الله خرازی تصریح نمودند که ذکر اسامی در اعلامیه به ترتیب آراء میباشد و اکثریت آراء خود یکی از قرائن برای ترجیح میباشد.
مرجع تظلمات مردم
از همان زمان که در ماجرای سقیفه بنی ساعده، حکومت و خلافت راستین و بر حق از علی علیهالسّلام سلب شد و دیگران دست به غصب آن زدند، شکل و صورت و رسم و راه حکومت دگرگون شد. اگر قرار بود که حکومت و خلافت واقعی اسلام، ارائه راه راستین پیامبر گرامی باشد، از آن پس و با آن غصب حق و مسخ حقیقت که در سقیفه رخ داد، حکومت و خلافت مسیری دیگر در پیش گرفت و به همان راهی رفت که امروزه همه دردمندان و صاحبان درد دین و مذهب در سراسر جهان از آن آگاه و مطلعند. از همان زمان، حکومت به دست کسانی افتاد که شایسته حکومت نبودند و آنهایی که سزاوار حکومت بوده و کسوت خلافت بر قامت آنها برازنده بوده از پهنه حکومت و کشورداری کنار گذاشته شدند.
طبیعی است که وقتی معصومین به این بلا دچار آیند، دیگر ادامه دهندگان راه آنها شرایط بهتر و برتر به دست نخواهند آورد.
به این گونه، همواره در طول تاریخ، حکومت و بالطبع قدرتها و امکانات ناشی از آن در دست ائمه ظلم و کفر قرار داشت و ادامه دهندگان راه رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و علی علیهالسّلام و حسین علیهالسّلام جز سکون و انزوا چارهای نداشتند.
اما، رفته رفته تاریخ در این وضع دگرگونیهایی ایجاد کرد. به این معنی که اگر حکومت ظاهری و سیاستگری و سیاستگذاری در دست پیشوایان ظلم و ستم بود، اما در عوض حکومت دینی و مذهبی جامعه به دست مراجع بزرگواری افتاد که در هر جامعهای هزارها و میلیونها پیرو و مقلد مؤمن داشتند.
به دیگر سخن، اگر در طول تاریخ پادشاهان و امرا بر لشکریان و مزدبگیران خود حکومت داشتند و تعداد آنها بسیار اندک بود، در عوض مراجع و بزرگان روحانی بر قلب و روح و جان میلیونها انسانی حکومت و اقتدار داشتند که شمارشان از صدها هزار نفر و میلیونها نفر نیز میگذشت.
کم کم، در طول تاریخ اوضاعی پیش آمد که امرا و پادشاهان و فرمانروایان کشورها در مقابل قدرت روز افزون علمای اسلامی بویژه مراجع تقلید شیعیان، ناچار به عقب نشینی شدند و ترجیح دادند که حکومت مذهبی مردم را به کف با کفایت همین گروه بسپارند.
بر این اساس، در ممالک اسلامی و بویژه در کشور ایران همواره دو قدرت، دو مرکز تصمیمگیری و دو مرجع مستقل برای مردم وجود داشت. یکی که ضعیف تر و دامنه فعالیتش محدودتر بود، همان امرا و پادشاهان بودند و دیگری که در حیطه وسیعتر و دامنه دارتری حکومت راستین و معنوی داشت و بر جان و قلب مردم فرمانروایی میکرد، عبارت بود از علما و بویژه مراجع بزرگوار تقلید.
مطالعه و بررسیهای ژرف تاریخی، نشان میدهد که امرا و پادشاهان تنها در مسائل کشورداری و لشکرکشیها بود که صاحب قدرت و مرجع تصمیم گیری بودند، تازه در این مورد نیز تنها زمانی موفق میشدند و میتوانستند گروههایی از مردم را زیر پرچم کشور گرد آوردند و به جنگ پادشاهی یا به مدافعه و مقابله با پادشاهی دیگر بروند که نظر موافق علما و بویژه مراجع تقلید شیعه را جلب کنند و از آنان حکمی یا فتوایی به دست آورند و با تکیه بر آن مردم را زیر یک پرچم گرد آورند، و گر نه اگر جنگ و لشکرکشی پادشاهی مورد تایید عالم و مرجعی نبود، امکان نداشت که پادشاه بتواند سپاهی مناسب و لازم برای آن لشکرکشی یا مدافعه فراهم آورد. این نکته را نیز باید یادآور شویم که مراجع و علماء به شهادت تاریخ تنها موقعی این اجازه را میدادند که کیان اسلام و کشور اسلامی در خطر بود.
توجه داشتن به چنین قدرتی در طول تاریخ، نشان میدهد که علمای اسلام و بالاخص مراجع تقلید از دیرباز قدرت عظیم معنوی و روحی مردم جامعه را در دست داشتند و قادر بودند که در هر زمان و شرایطی، از این قدرت متراکم به نحو احسن استفاده کنند.
بر این اساس از همان زمانهای دور و دیر علما و بویژه مراجع علاوه بر پاسداری از حریم مقدس اسلام و ترویج دین و تعظیم شعائر مذهبی و پاسخگویی به مسائل و مشکلات دینی و مذهبی مردم و بیان احکام الهی و توضیح و تشریح ابعاد و زوایای هر یک، از قدرت بزرگ دیگری نیز برخوردار بودند که از این قدرت، هیچ امیر و پادشاهی سهمی و نصیبی نبرده بود. این قدرت عبارت بود از این که علما و مراجع، گذشته از تمام مسئولیتهای بزرگ و شگرف خود همواره مرجع و ملجا تظلمات و گرفتاریهای مادی و معنوی مردم و مقلدان خود نیز به شمار میرفتهاند.
مردم مسلمان و بویژه شیعیان مؤمن و معتقد به خاطر احترام و قداستی که برای علما و مراجع قائل بودند، هر گاه مورد ظلم و تعدی قرار میگرفتند یا با مشکل و مسئلهای مواجه میشدند یا از کسی گله و شکایتی داشتند یا حقی از حقوقشان پایمال میشد، یکسره به سراغ علما و مراجع میرفتند و معمولا با یک کلام و حتی با یک کلمه که از دهان آن مرجع بیرون میآمد، مشکل شخص شاکی حل میشد و شخص مورد شکایت با شرمساری و اطاعت بی چون و چرا، آنچه را که مرجع تقلید گفته بود، انجام میداد و رضایت شاکی را در حضور مرجع کسب میکرد.
گذشته از اینها، هرگاه یک مسلمان مؤمن از نظر مالی و مادی هم در تنگنا قرار میگرفت، نخستین و مهمترین و کارسازترین جایی که میشناخت، منزل عالم و روحانی شهر و به خصوص مرجع تقلید شیعیان بود که خود را با درد و اندوه به آنجا میرسانید و دقایقی بعد شادمان و راضی بیرون میآمد، زیرا که با یک اشاره عالم روحانی یا مرجع مذهبی، مشکل او حل میشد.
اکنون به پیروی از این سنت حسنه، در زمان ما نیز، در بیت آیتالله فاضل، همه وقت و در هر شرایطی به روی همه مردم باز است و هم اینک همه روزه، جمع کثیری از مستمندان و دردمندان جامعه، خانه ایشان را به عنوان پناهگاه جان و دل خود انتخاب کرده و بدان سو میروند و هیچ گاه نیز نا امید و دست خالی بر نمیگردند، زیرا آیتالله فاضل به محض آن که صداقت و حقانیت شخص مراجعه کننده را تشخیص دهد، که غالبا هم درست تشخیص میدهد و شیادان را از مستمندان واقعی جدا میکند، بلا فاصله در حد توان و امکاناتی که دارد، مراجعه کننده را مورد عنایت قرار میدهد و با حل مشکل او، از خانه خود راضی و شادمان روانه اش میکند. آری، خانه این بزرگان به عنوان نشانه و آیتی از خانه رسول گرامی و ائمه اطهار، ملجا و امید درماندگان است.
دفاع از حریم امامت
ماجرای تخریب قبور بقیع
اگر این است و جز این نیست که وجود امام در مجموعه آفرینش منبعث از عنایت الهی است و در پرتو مقام امامت است که امت از زشتیها و کردارهای ناپسندی که در شریعت نهی شده است، دوری میگزینند و اگر این است و جز این نیست که بقای شریعت نبوی منوط به تاسیس ارجمند امامت خواهد بود و در پرتو وجود امام است که مشکلات و گرههای ابهام در غوامض مسائل اسلامی گشوده میشود، نگهداری شأن و شرف امامت امری خواهد بود مسلم و محترم. بر این اساس وقتی در شوال ۱۴۱۸ دولت سعودی به تخریب قبور ائمه بقیع اقدام کرد، حساسیت جهان تشیع را علیه خویش برانگیخت.
لازم به یادآوری است که گفته شود «جنه البقیع»، مشهورترین و قدیمیترین قبرستان اسلامی از زمان حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلّم تا عصر حاضر واقع در انتهای جنوب شرقی مدینه است که به فاصله کمی از مسجد النبی و بقعه مطهر حضرت پیغمبر در خارج از دیوار قدیمی مدینه که امروزه در وسط شهر قرار دارد. نخستین صحابی رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از انصار که در بقیع به خاک سپرده شد اسعد بن زراره خزرجی، قدیم الاسلام بود، بعد از دفن وی حضرت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم دستور دادند که زمین آن وادی از خار و بوتههای هرز سترده شود و به مسلمانان ساکن مدینه اختصاص یابد و عثمان بن مظعون برادر رضاعی پیامبر از مهاجرین نیز در بقیع دفن گردید.
اضافه میشود که چهار تن از ائمه شیعه یعنی حضرت امام حسن، امام زینالعابدین ، امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهمالسّلام و نیز عباس عموی پیغمبر به اضافه تمام زوجات حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به استثنای حضرت خدیجه در بقیع دفن شدهاند، به علاوه گفته میشود که بالغ بر ده هزار صحابی رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در همین گورستان به خاک سپرده شدهاند و وجود مبارک پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بارها و بارها برای تشییع و نماز میت و دفن جنازههای خویشان و صحابه به این قبرستان میرفتهاند. از این رواست که بقیع همواره طرف توجه و عنایت خاص اهل تشیع و دیگر مسلمانان بوده است. با این اوصاف خشم و خروش شیعیان در قضیه تخریب جنه البقیع بجا و سزاوار و بحق خواهد بود.
حضرت آیتالله فاضل در قضیه موصوف واکنشهای عملی و سریعی از خود نشان دادند که در زمان وقوع حادثه به اطلاع مردم رسید تا جایی که حتی یک سال پس از حادثه مولمه تخریب، معظم له درباره تعطیل حوزه درس خود یک بار دیگر افکار مسلمانان را متوجه شناعت و قباحت مسئله نمودند.
متن بیانیه ایشان در روزنامه جمهوری اسلامی و در تاریخ پنجم بهمن ۱۳۷۷ این گونه آمده است:
«هشتم شوال المکرم مصادف با تخریب قبور ائمه بقیع است. کسانی که به حج و عمره مشرف شدهاند میدانند که ائمه معصومین علیهمالسّلام نه تنها در زمان حیاتشان مورد ظلم و ستم بودهاند، بلکه قبورشان بعد از گذشتن چهارده قرن از اسلام مورد اهانت است آن هم نه از طرف غیر مسلمین بلکه از طرف عدهای که متاسفانه در برداشت از مسائل اسلامی گرفتار یک حالت تحجر و بی سوادی هستند. برخی از اینها افکاری شبیه به خوارج دارند که متاسفانه افکاری انحرافی است که اثرات آن امروزه نیز در کشور افغانستان مشاهده میشود که چه فجایعی را به نام اسلام مرتکب میشوند.
این جانب خیلی متاثرم که بعد از گذشت چهارده قرن از اسلام، هنوز حقایق اسلام برای بسیاری روشن نشده و برداشتهایی غیر صحیح از آن مخصوصا از اسلام متعلق به ائمه طاهرین علیهمالسّلام دارند، دنیایی که این همه در عالم تحقیق پیشرفته چطور شده که عدهای نتوانستند مذهب تشیع را که خوشبختانه جمیع معارف و مبانی احکام آن بر طبق منطق صحیح و استدلالی محکم است، بشناسند.
من به عنوان یک محقق دینی به علمای اهل سنت توصیه میکنم در این شرایطی که زمینه اتحاد بین مسلمین بحمد الله فراهم گردیده و خوشبختانه روز به روز اتحاد امتهای اسلامی مستحکم تر میگردد، نسبت به معارف بلند و عمیق این مذهب بی توجه نباشند و خود را از علوم بیکران اهل بیت محروم ننمایند.
چرا یک عالم دینی به خود اجازه داد که در سال گذشته در مسجد النبی در کنار قبر مبارک پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بزرگترین اهانتها و افتراها را به آل او و اهل بیت او وارد سازد؟ این نیست جز عناد و لجاجت که بزرگترین آفت تحقیق و به دست آوردن حقانیت است.
چرا عدهای به خود اجازه دادند که در دهها سال پیش، این گونه قبور ائمه طاهرین را در معرض تخریب قرار دهند و متاسفانه آن هم به بهانه توحید، آیا پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بر طبق روایات متعددی که در کتب اهل سنت هم آمده است به همین قبرستان بقیع جهت زیارت مشرف نمیشدند؟ چرا هنوز نتوانستهاند حقیقت توحید را دریابند و بی جهت گروهی را که به برکت اهل بیت در راس موحدین قرار دارند از این امر دور بدانند؟ من در این شرایطی که مسئولین محترم جمهوری اسلامی ایران با مسئولین کشور عربستان سعودی در صدد ایجاد رابطههای محکم و اساسی میباشند، از مسئولین آن کشور میخواهم این خطای بزرگ تاریخی که هیچ گاه از خاطره مسلمین محو نمیشود را جبران نمایند و بدانند ایجاد بارگاه و بقعه طریق ابتدایی برای پی بردن به عظمت صاحبان این قبور است و این امر سبب توجه مردم به معارف و دستورات آنان میشود که همان دستورات پیامبر و خداوند است.
این جانب به عنوان اعتراض به این حادثه غم انگیز تاریخی فردا یعنی هشتم شوال (امروز) درس خود را تعطیل مینمایم تا انشاء الله در اثر این عکس العملها هر چه زودتر این خسارت عظیم دینی را جبران نمایند.».
حمایت از ولایت فقیه
اعلام نظر در مساله ولایت فقیه و حمایت همه جانبه از نظام شاید به اندازهای که پس از حاکمیت انقلاب اسلامی در مورد «ولایت فقیه» بحث و اظهار نظر شده است، در خصوص هیچ مسئله دیگری سخنهایی این گونه دامنه دار و پیگیر ایراد نشده باشد. از آنجا که ولایت فقیه در کانون اصلی حاکمیت شرعی قرار گرفته است حق نیز جز این نیست که بیشترین توجه را به خود معطوف داشته باشد، لیکن در همان حال با عنایت به سوابق فقهی آن، نظرهای بسیاری را در مورد این پایه استوار فقهی میبینیم. در جمع بندی آرا و عقاید ابرازی آنچه چشمگیر و ممتاز جلوه میکند ربط تمام عیار ولایت با حکومت است، از این طریق غالب کسانی که به هر دلیلی حاکمیت شریعت اسلامی را خوش نمیدارند بی درنگ نگاه خود را به «ولایت فقیه» متوجه میسازند تا در سایه روشن تشکیک و تردید در این مسئله در واقع تکلیف خود را با حاکمیت دولت دینی نیز یکسره سازند.
بنابراین و از این نظرگاه مسئله با ژرفای کارسازی قابل پیگیری است. حضرت آیتالله فاضل در سایه توجه به حساسیت مقوله ولایت فقیه، به موضع امام راحل در مسئله و به پیوستگی دین و سیاست و به دفاع از حقانیت اسلام نیز میپردازند تا مسائل مرتبط به ولایت را یک جا پاسخ داده باشند.
در همین راستا و هنگامی که مسؤلان کنگره «امام و اندیشه حکومت اسلامی» با ایشان ملاقات مینمایند بحثی داشتهاند که بخشهایی از آن را نقل میکنیم:
«این جانب که بیش از ده سال در بحثهای امام شرکت نمودهام و در حدود بیست و شش سال است که مشغول نوشتن شرح کتاب فقهی امام یعنی تحریر الوسیله میباشم که بیست جلد آن چاپ شده است و در این رابطه مبانی امام را با اکثر مبانی معاصرین یا متقدمین بر امام مقایسه نمودهام، به طور حتم اذعان میکنم که نتوانستهایم ابعاد علمی امام را دریابیم و کسانی که با دید انصاف و دور از تعصب به کتابهای علمی که به قلم امام و یا شاگردان ایشان نوشته شده نگاه کنند به خوبی قدرت فکری و استعداد سرشار و استقامت در ذهن و عمق در مبانی را در ایشان مییابیم.
این جانب به فضلای حوزههای علمیه توصیه میکنم از مطالعه کتب علمی این مرد غفلت نورزند و باید گفت چنانچه اشتغال امام به مسائل سیاسی نبود، آثار بیشتری از ایشان امروز باقی مانده بود.» معظم له در ادامه با اشاره به اندیشه حکومت اسلامی و امام فرمودند: «ابتکار مهم امام در مسئله ولایت فقیه اثبات بداهت عقلی آن است. امام با جامعنگری اسلام و وجود دستورات و قوانین در همه ابعاد عبادی و اجتماعی و سیاسی و قضایی و محدود نبودن دین اسلام به عصر و زمان خاصی و با این نکته که اسلام فقط در دایره تبیین و تبلیغ احکام خلاصه نمیشود بلکه باید در جامعه بین مردم اجرا شود به روشنی به این نتیجه میرسند که همان طوری که وظیفه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و ائمه معصومین علیهمالسّلام اجرای احکام دین بوده است، وظیفه فقیه جامع الشرایط نیز در زمان غیبت چنین است، از نظر دیدگاه امام راحل ولایت فقیه در ردیف سایر مسائل عرفیه فقهیه نیست که پشتوانه آن یک روایت یا چند روایت باشد تا عدهای بخواهند از راه مناقشه در سند یا دلالت، این اصل مهم را مخدوش نمایند.» ایشان فرمودند: «مشروعیت و لزوم تبعیت از قوانین حکومت راهی غیر از ولایت فقیه در زمان حاضر ندارد. همان طوری که در زمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم مشروعیت حکومت، به جهت تصدی رسول خدا بود، در زمان غیبت با تصدی فقیه جامع الشرایط، حکومت و قوانین او مشروعیت پیدا میکند.» آیتالله العظمی فاضل لنکرانی در خاتمه فرمودند: «به نظر اینجانب مهمترین دستاورد انقلاب و بهترین خدمت امام (رضوان الله علیه) معرفی شیعه به جهان و همه دنیاست. قبل از انقلاب، شیعه و مکتب اهل بیت برای بسیاری از جهانیان ناشناخته بود و امروز به برکت امام و انقلاب این مکتب به دنیا عرضه شد تا متفکرین و محققین بتوانند از آن استفاده نمایند.» در دیداری که معظم له با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی جمهوری اسلامی ایران در محل اقامتشان داشتهاند ایضا مسائلی در همین زمینه مورد بحث مطرح میفرمایند و در همان حال نظر مقامات حکومتی و بویژه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را به عنوان مرزبان حدود و شعور مملکت از تعرضات فرهنگی و ایدئولوژیکی به اهمیت دین و لزوم حفظ آن از تطاول و تهاجم اجانب جلب مینمایند. با هم بخشهایی از این سخنان را میخوانیم:
«ویژگی مهم این انقلاب، اسلامی بودن آن است. لازم است مسئولین محترم مردم خصوصا نسل جوان را به سوی اسلام هر چه بیشتر سوق دهند. امروز این حکومت اسلامی نزد همه مسلمانان جهان اهمیت خاصی دارد.
چشم مسلمانان و امید آنان به پیاده شدن احکام اسلام واقعی در این کشور است.
باید همه رسانهها و مطبوعات و صدا و سیما به این سمت حرکت کنند و ابعاد مهم اسلامی را برای مردم بیان کنند، و باید مراقب بود تا کسانی که دارای فکر ضد دینی و غرب زدگیاند در اذهان جوانان این کشور رخنه نکنند و ذهن آنان را نسبت به مقدسات دینی مشوش نسازند.
امروز دشمن تشخیص داده است تنها راه برای به انزوا کشاندن انقلاب و مقابله با آن سست نمودن مبانی دینی و اعتقادی مردم است و با توطئههای فراوان و نقشههای شیطانی سعی در کوبیدن مقدسات مردم و متزلزل نمودن ایمان آنان دارند.
امروز دشمن ایمان و اسلام این ملت را هدف قرار داده است و به فکر خام خود و به وسیله برخی از افراد که متاسفانه از اسلام دورند و به غرب و افکار ناصحیح غرب اتکا دارند سعی در تزلزل ایمان این ملت دارد و میخواهد با حربه آزادی، اسلام را از دست این ملت خارج سازد. هیچ عاقلی با اصل آزادی مخالف نیست و همه عقلا با آزادی مطلق که منجر به هرج و مرج و بی بند و باری میشود، مخالفند. اما بدانید که دشمن آزادی در حدود اسلام را نیز نمیپسندد. آنان سعی در ترویج آزادی اگر چه به قیمت خدشه دار کردن دین باشد، را دارند. دشمن در این زمینه متاسفانه از طریق ایراد و اشکال حتی نسبت به امام راحل و مبانی فکری ایشان وارد شده است در قاموس فکر بلند امام هیچ واژهای پراهمیت تر از اسلام و دین وجود ندارد. و این امر موجب رنجش شیاطین شده است. امام میتوانست در حوزههای علمیه بماند و هزاران مجتهد تربیت کند، ولی زمانی که تشخیص داد که اسلام این مردم در مخاطره است، همه امور خود را کنار گذاشت و به میدان آمد و این انقلاب عظیم را ایجاد کرد.» معظم له نیز تذکراتی پیرامون کتب منتشره که برخی از آنان ایراداتی دارد مطرح فرمودند: «شما مسئولین نباید بگذارید دشمن از این جوانان عزیز سوء استفاده کند و با نشر مطالب انحرافی جامعه را به سوی خلاف دین سوق دهد.»
اهتمام در اسلامی شدن جامعه
تقریبا هیچ کس تردید ندارد که تاسیس فقهی ولایت و بنیان اجتماعی حکومت در اسلام بدان سبب وجهه نظر و همت قرار گرفته است که ضمانت اجرا یا سانکسیون اجرایی احکام الهی را در سایه حاکمیت اسلامی فراهم آوریم. در معنی دیگر تمامی بنیانهای عظیم حکومتی و کل ابزار و اسباب و تجهیزات دولت اسلامی فقط و فقط به عنوان یک وسیله در احیای سنن شرعی و احکام دینی است. اکنون که تحقیقا برای نخستین بار در تاریخ کر و فرهای جاری فیما بین مراکز قدرت و مراجع مذهبی، مرجعیت و قدرت اجرایی در کانون واحدی جمع آمده است بیش از هر زمان دیگری حرکت به سمت سبکهای سنتی زندگی و پرهیز از تشریفات و جذب شدن به سوی مظاهر آلوده کننده جامعه، ضرورت یافته است.
بهره گیری از فرصت فوق العاده با ارزش حاکمیت و ولایت برای نظام دادن به حرکتهای معنوی و اسلامی امری است اجتناب ناپذیر و بایسته لذا در همین برهه طلایی اگر نتوان شالوده فرهنگی جامعه را با دستورات متعالی شارع اسلامی وفق داد، چه بسا که بعدها اسباب افسوس و مایه حسرت باشد.
آیت الله فاضل با اغتنام از همین دقیقه حساس تلاش داشتهاند تا از هر فرصتی برای توجه دادن گروههای اجتماعی به رفتارهای پسندیده اسلامی سود ببرند، از جمله هنگامی که در تاریخ هشتم مهر ماه ۷۵ شورای مرکزی مؤتلفه اسلامی در شهر قم با معظم له دیدار داشتند خطاب به هیئت مزبور یادآوری کردهاند که «حضرت امام رحمهاللهعلیه مکرر میفرمودند ما قدرت را نگرفتیم که قدرتمند باشیم، قدرت و حکومت موضوعیت ندارد، حکومت و کسب قدرت برای پیاده کردن احکام الهی است.» و آنگاه خاطر نشان ساختند که: «ما باید جامعهای بسازیم که در آن حدود الهی رعایت شود و احترام به احکام الله جزء فرهنگ مردم بشود، اگر اسلام کما هو حقه شناخته شود رویکرد به احکام خدا و رعایت حدود الهی به صورت یک امر طبیعی در خواهد آمد، امام رحمهاللهعلیه پس از چهارده قرن نام اسلام و شیعه را در جهان زنده کرد، الآن فقه شیعی و مذهب اهل بیت علیهمالسّلام در جهان به لحاظ ظهور انقلاب اسلامی مطرح است و محققین عالم را به خود جذب کرده است پس همه ما باید تلاش کنیم که جامعه اسلامی شود و این در گرو قول و عمل همه ماست.» ایشان در حالی که اعضای جمعیت را مخاطب قرار دادند فرمودند: «شما در خط مرجعیت و روحانیت هستید، از اول هم به فکر تعین نبودید و آن روز که نیاز به فداکاری بود، کوتاهی نکردید، عنایت شما را به مسائل مذهبی و دینی قوی میدانم و امیدوارم با تجربیاتی که دارید روی مسائل فرهنگی جامعه به طور عمیق کار کنید، اگر در نظام الهی ما یک ضعف و سستی پیدا شود دنیا آن را به حساب اسلام میگذارد، متاسفانه رعایت برخی از ابعاد احکام و ارزشها در جامعه ما کمرنگ شده است از جمله مثلا در مسئله حجاب که از مهترین مسائل جامعه ماست. برخی آن چنان که باید مراعی این ارزش شرعی نیستند ما باید سعی کنیم نظام و جامعه ما در مسیر غیر اسلامی و لو تدریجا قرار نگیرد، بی تفاوتی در این امور در آینده خطر جبران ناپذیری را در پس دارد. باید فرهنگ حجاب را تبلیغ کرد و این امر به صورت یک امر ارزشی در جامعه ما به رسمیت شناخته شود.» گفتنی است که استاد در مناسبتها و موقعیتهای گوناگون توصیه و سفارش در حفظ ارزشهای اسلامی و دینی را مورد تاکید قرار دادهاند که البته به لحاظ گریز از اطناب و تفصیل از ذکر بسیاری از آن بیانات در میگذریم و نمونه را به همین یک مورد بسنده میکنیم.
موضعگیری درباره سلمان رشدی
ماجرای ارتدارد رشدی
میدانیم سلمان رشدی مرتد نویسندهای است مسلمان و با تبار هندی ولی پرورش یافته و تحصیل کرده دیار غرب، نخستین رمان او که بیشتر تقلیدی از کارهای گارسیامارکز به حساب میآمد با عنوان «بچههای نیمه شب» بعد از انقلاب در ایران ترجمه شد و برای اولین بار جماعت اهل مطالعه با نام رشدی آشنا گردیدند. دومین رمان یا خرابنامه او همین کتاب آیات شیطانی بود که پیش از ترجمه به زبان فارسی به لحاظ خط حقد و کینه و عداوتی که نسبت به دیانت اسلام در طول رمان پراکنده شده بود و به لحاظ نسبتهای موهن و شرم آوری که نسبت به ساحت قرآن کریم و شخص پیامبر اکرم در طول رمان دیده میشد، خشم میلیونها مسلمان را به سرعت در سرتاسر جهان برانگیخت به نحوی که مردم ایران در واقع نخستین بار از طریق اعلامیه مشهور امام خمینی (رحمه الله) با کتاب آشنا شدند و از آن پس موجی طوفنده و طوفانی پر خروش برخاسته از احساسات میلیونها ایرانی دوستار خاندان رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلّم چنان اوج گرفت و همه جاگیر شد که در اندک زمانی پهنه وسیع کشور اسلامی ایران همچون مشتی درشت و همچون خشمی مهار نشدنی سلمان رشدی مرتد را به غیظ نشانه رفته بود. آغازگر این خشم و خروش و شروع کننده این حالت و هیجان اعلامیه کوتاهی بود که در بامداد روز ۲۵ بهمن ۷۶ از سوی رهبر انقلاب و زعیم نهضت اسلامی، امام راحل (قدس سره) انتشار یافت. در این اعلامیه که پودی از درد و تاری از داغ و دل آزردگی داشت چنین آغاز میشد: «انا لله و انا الیه راجعون، به اطلاع مسمانان غیور جهان میرسانم، مؤلف کتاب آیات شیطانی که علیه اسلام و پیامبر و قرآن تنظیم چاپ و نشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام میباشند، از مسلمانان غیور میخواهم در هر نقطه که آنها را یافتند سریعا آنها را اعدام نمایند.» و حکم قطعی غیر قابل تجدید نظر و غیر قابل فرجام امام این گونه پایان مییافت که «کسی که در این راه کشته شود شهید است. انشاء الله تعالی».
این حکم در همان لحظات اولیه انتشار مثل برق در شرق و غرب عالم انتشار یافت و به سرعت لانه مورچگان فرنگی حامی رشدی را آب فرا گرفت، در واقع عرصه مقابله و معارضه بر خیل آن سویان چنان تنگ گردید که تا مدتها هاج و واج مانده بودند تا چگونه و از چه راهی بتوانند راه فرار از این فرمان را ببندند و البته که هیچ مجالی در هیچ حالی برای چاره جویی نمییافتند. در واقع سالها از این ماجرا گذشت تا آن که دنیای غرب آهسته آهسته جرئت یافت تا واکنش خود را جسته گریخته ابراز دارد، دولتهای غرب نیات مقابله گر خود را در قراردادها و پیمانها و معاملاتی که با ایران داشتند و حتی در تنزل دادن سطح روابط خود به پیش بردند و کم کم فرصت آن را یافتند که دم از لغو حکم و بی اثر شدن آن بزنند یا حد اقل چنین آرزو کنند کهای کاش مقامات ایرانی میتوانستند مفاد حکم امام (رحمه الله) را معلق فرض کنند. وقتی زمزمههایی از این وسعت اوج گرفت این بار نوبت مراجع موجود تقلید و همزبان و همدل امام راحل بود که با همان قدرت بر تلاش مذبوحانه هواداران رشدی راه را ببندند.
اقدامات آیتالله لنکرانی
حضرت آیتالله فاضل که از ابتدا از هیچ اقدامی در جهت تاکید و تحکیم حکم اعدام رشدی فرونگذاشته بود، در غیبت امام (رحمه الله) نیز از مناسبتهای گوناگون اغتنام فرصت فرموده بر نفوذ حکم و ضرورت اجرای آن تاکید کردهاند، از جمله در دیدار با ائمه جماعات استان قم یادآور میشوند که «شما ببینید، در هر قصهای که کوتاه نیامدید در آن قصه موفق بودید و در قصه سلمان رشدی امام یک مطلبی فرمود، دیگران هم تعقیب کردند، حالا ببینید سلمان رشدی به چه فلاکتی زندگی میکند. به نظر من روزی صد بار مرگ خودش را طلب میکند و اگر ما در این قصه کوتاه آمده بودیم بدانید که صدها سلمان رشدی تا به حال برای ما درست کرده بودند و این مقاومت مسلمانها و این فتوی و حکمی که امام (رحمه الله) دادند سبب شد که سلمان رشدی به این حال بد بیفتد و انشاء الله تا آخر عمر به همین حالت یا بدتر خواهد بود و اینها در انتظار روزی هستند که این افراد آزادانه در جامعه زندگی کنند و عقاید خودشان را به مردم بگویند و مسلمانان را به تمام معنی منحرف بکنند.» معظم له در همین قضیه هنگامی که احساس میکنند دولتهای غربی بویژه انگلیس خواب لغو فتوای تاریخی امام را میبینند در پیامی فراگیر جانب رای را گرفته و بار دیگر بر نفاذ و بقای حکم تاکید مینمایند. متن آن پیام این گونه است: «به دنبال انتشار برخی از خبرها مطلع شدم که دنیای کفر خصوصا دولت انگلیس توهم لغو فتوای الهی تاریخی امام راحل (قدس سره) نسبت به قتل سلمان رشدی مرتد را نموده است، لازم دیدم در این رابطه اعلام نمایم که این فتوا به هیچ وجه قابل نقض و یا تغییر نیست، و اکنون نیز بر همه مسلمانان جهان اجرای آن واجب است، و چنانچه دولت محترم جمهوری اسلامی ایران تصمیم به مباشرت در اقدام به اجرای این فتوا را نداشته باشد، لیکن باید در ردیف حامیان این فتوا باشد و بدانند حوزههای علمیه و امت انقلابی ایران که صد در صد در رابطه با امام قلبشان میتپد هرگز اجازه نخواهند داد این فتوا دستخوش سیاستهای خارجی و روزمره گردد و نیز بدانند کتاب سلمان رشدی در واقع کتاب دولت انگلیس است. همان طوری که این شخص در شرح حال خود اعتراف میکند که تمام سرفصلهای این کتاب به حمایت آن دولت بوده است و این دولت با سابقه سیاهی که در برخورد با اسلام دارد چنانچه زمینهای را فراهم ببیند، صدها سلمان رشدی و یا بدتر از او را تربیت خواهد نمود. خداوند متعال نظام مقدس جمهوری اسلامی را از هر گزندی مصون بفرماید. انشاء الله تعالی. ۵/ ۷/ ۱۳۷۷»
برخورد با مسئله اسرائیل
غده سرطانی اسرائیل
عمر اعلامیه انگلیسی بالفور اکنون به ۸۳ سالگی نزدیک میشود، بدین ترتیب از زمانی که بقیه السیف آل عثمان توسط بریتانیا از سرزمین فلسطین بیرون رانده شدند بیشتر از هشت دهه میگذرد، لیکن دیگر هیچ گاه امنیت و آرامش به کهنترین مرکز مدنیت جهان بازنگشته است، حتی تاسیس دولت رسمی یهودی در سال ۱۹۴۸ و حتی به رسمیت شناختن استقرار یهودیان از سوی سازمان ملل هیچ یک نتوانسته است مسئله را از شکل بغرنج آن خارج سازد.
دولت صهیونیست و غاصب اسرائیل با اشغال ۲۱ هزار کیلومتر از اراضی عرب نشین فلسطین پایههای دولتی را در سرزمین مقدس بنا نهاد که انگار تا ابد بر موج نا آرام شورشهای حق طلبان عرب قرار و ثبات نخواهد یافت.
به هر تقدیر مسلمانان ساکن فلسطین وقتی به وضوح مشاهده کردند که پایگاه معراج پیامبر گرامی اسلام به بخشی از قلمرو حاکمیت صهیونیستها در آمده است و هنگامی که دریافتند که تجلیگاه نور الهی دارد به زرادخانه نسل کشی تاریخ تبدیل میشود، عزم را جزم کردند که هیچ گاه این تصرف عدوانی و این تسلط به قهر و غلبه و این اشغال ارباب مآبانه را تحمل نکنند و با هر امکانی که در دست دارند علیه سلطه صهیونیسم بجنگند که دیدیم جنگیدند و کشته دادند و زندگانی دادند و هنوز هم که هنوز است خط آتش این جنگ ابدی سرد نشده است.
دولتهای عرب که خود در جبهه نخست برخوردها قرار داشتند علیای حال و در سیاستی کج دار و مریض گونه گاه جنگ کردند و گاه آشتی، گاه گرفتند و گاه واگذاشتند گاه مذاکره کردند و گاه مشاجره، و هنوز هم استراتژی دیرینه خویش را حفظ کردهاند و دولتهای اسلامی خطوط بعدی نیز با توجه به ذائقههای سیاسی خود سیاستهای بی بن و بیخ را آن گونه طرح و اجرا کردند که در واقع باز شناختن موضع آنان در گرگ و میش اوضاع آشفته سیاسی دشوار مینماید و از آن جمله دولت پادشاهی ایران بود، لیکن با طلوع مهر انور حاکمیت اسلامی در سرزمین کهن ایران دولت انقلاب استوارترین و آشکارترین مواضع را در قبال قلدریهای اشغالگران اتخاذ کرد.
اعلامیههای استاد
قطعا خوانندگان به خوبی بر مواضع روشن جمهوری اسلامی ایران و رهبران انقلاب در قبال مسئله اسرائیل وقوف دارند و نیازی به بازگفتن آن همه نیست آنچه به این مبحث ربط پیدا میکند، اعلام نظرها و تفاسیر و برداشتها و برخوردهای استاد آیتالله فاضل با قضیه است که برخی از آنها را فهرست وار بر میشمریم:
۱. حضرت آیتالله در دیدار با حجت الاسلام سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان در سال ۷۶ میفرمایند: «شما بدانید از مسائلی که هم نظام مقدس جمهوری اسلامی و رهبری آن و هم قاطبه ملت نسبت به آن اهمیت میدهند مسئله فلسطین و اسرائیل غاصب است. امروز ملت ایران به دنبال پیروزی مجاهدین حزب الله و محو اسرائیل غاصب است، ما به امید روزی هستیم که اسرائیل از صحنه روزگار محو شود و چون هدف اسرائیل محو اسلام میباشد، بر هر مسلمان واجب است از حرکت جهادی شیعیان لبنان و مسلمانان فلسطینی حمایت کنند.
۲. در جریان شهادت فرزند دبیر کل حزب الله لبنان نیز آیتالله فاضل ضمن پیامی کوتاه بر استمرار مبارزه بر علیه اسرائیل غاصب تاکید نمود، اعلام نمودند که: «این جریان عمق جنایت رژیم غاصب صهیونیست را آشکارتر نمود، امروز بر هر مسلمانی لازم است تا از هیچ گونه مبارزه و دفاعی جهت سرکوبی و نابودی این حکومت کوت
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.