پاورپوینت شهر تاکرنه
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت شهر تاکرنه دارای ۷۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت شهر تاکرنه،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت شهر تاکرنه :
تاکرنا
تاکُرُنّا، نام کوره و ناحیهای کوهستانی در جنوب اندلس که امروزه به کوهستان رُنده مشهور است.
فهرست مندرجات
۱ – واژهشناسی
۲ – تقسیمات کشوری
۳ – شهر رنده
۴ – ساکنان تاکرنا
۵ – آشوب و ناآرامی
۵.۱ – دوران ابوالنور
۵.۲ – دوران مرابطون
۶ – بزرگان
۷ – فهرست منابع
۸ – پانویس
۹ – منبع
واژهشناسی
تاکرنا واژهای بربری است و در بسیاری از نامهای جغرافیایی در شمال آفریقا به صورتهای گوناگون دیده میشود که مشهورترین آنها، تکرونه در تونس است
[۱] EI1، ص۱.
[۲] مونس، حسین، حاشیه بر الحله السیراء، ج۲، ص۲۴۲، ابنابار).
این نام به صورتهای تاکُرُنّی،
[۳] ابنقوطیه، محمد، تاریخ افتتاح الاندلس، ج۱، ص۴۸، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۴۱۰ق/ ۱۹۸۹م.
[۴] حمیدی، محمد، جذوهالمقتبس، ج۱، ص۳۶، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره/بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
تاکُرونّا،
[۵] ابنخطیب، محمد، الاحاطه فی اخبار غرناطه، ج۲، ص۵۱، به کوشش محمدعبدالله عنان، قاهره، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م.
تاکرنه
[۶] ضبی، احمد، بغیهالملتمس، ج۱، ص۴۲، به کوشش ف کودرا، مادرید، ۱۸۸۴م.
و یا چنانکه یاقوت اشاره کرده است، با ضبط نادرست تاکَرنی،
[۷] حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۶.
در منابع دیده میشود.
تقسیمات کشوری
در تقسیمات اداری مربوط به ناحی قسطنطین، تاکرنا از شهرهای «جزء» ششم اندلس که مرکز آن اشبیلیه بود، به شمار میرفت.
[۸] ابوعبید بکری، عبدالله، المسالک و الممالک، ج۲، ص۹۰۳، به کوشش وان لون و ا فره، تونس، ۱۹۹۲م.
[۹] ابوعبید بکری، عبدالله، المسالک و الممالک، ج۲، ص۹۰۴، به کوشش وان لون و ا فره، تونس، ۱۹۹۲م.
در منابع از حدود این منطقه در دور اسلامی حکومت اندلس، سخنی به میان نیامده است، اما طبق برخی از گزارشها تاکرنا به روزگار حَکَم ملقب به المستنصر بالله (۳۵۰-۳۶۶ق/۹۶۱-۹۷۷م) در کنار اُشونه و شذونه تشکیل یک واحد قضایی را میداده، یا همراه استجه و اشونه و لبله از آن یاد شده است.
[۱۰] ابنحیان، حیان، به کوشش عبدالرحمان علی حجی، ج۱، ص۵۷، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
[۱۱] ابنحیان، حیان، به کوشش عبدالرحمان علی حجی، ج۱، ص۸۶، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
[۱۲] ابنحیان، حیان، به کوشش عبدالرحمان علی حجی، ج۱، ص۲۰۱، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
سمعانی
[۱۳] سمعانی عبدالکریم، الانساب، ج۳، ص۷، به کوشش عبدالرحمان معلمی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۳م.
تاکرنا را از شهرهای اندلس، و یاقوت
[۱۴] حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۷.
[۱۵] حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۱، ص۸۲۵.
[۱۶] حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۱، ص۳۵۲.
آن را کورهای بزرگ با کوههایی استوار وصف کرده است که چندین رود از آنها سرچشمه میگیرد. وی دژهای رنده و شیرَس را از توابع تاکرنا شمرده است.
ابنعبدالمنعم میان هر دو قول جمع کرده است. وی تاکرنا را شهری نزدیک استجه یاد کرده که کورهای نیز بدان منسوب بود. به گفت وی در این شهر کهن، کاخی (بلاط) از روزگاران گذشته پابرجا بود. کور تاکرنا جزو اقلیم استجه به شمار میآمد و شهر کهن رنده با آثار بسیار از توابع آن بود.
[۱۷] ابنعبدالمنعم محمد، الروض المعطار، ج۱، ص۱۲۹، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۸۰م.
شهر رنده
نام شهر رنده، مرکز ناحی تاکرنا
[۱۸] ابنعذاری احمد، البیان المغرب، ج۲، ص۶۴، به کوشش ژس کولن و لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۸۳م.
گاه بر تمامی این ناحیه اطلاق شده است؛ چنان که ابنغالب رنده را اقلیمی از کور استجه دانسته است
[۱۹] EI2، ص۱.
از سوی دیگر، ابنسعید شهر تاکرنا را مرکز کور رنده یاد کرده است که سپس رو به ویرانی نهاد.
[۲۰] ابنسعید علی، المغرب فی حلی المغرب، ج۱، ص۳۳۰، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۳م.
از اینجا میتوان دریافت که نام تاکرنا و رنده به عنوان شهر یا کوره به جای یکدیگر به کار رفته است.
[۲۱] عنان محمد عبدالله، دوله الاسلام فی الاندلس، ج۱، ص۲۲۷، قاهره، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
همچنین به گفت ابنسعید
[۲۲] ابنسعید علی، المغرب فی حلی المغرب، ج۱، ص۳۳۰، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۳م.
شاید بتوان احتمال داد که در اوایل دور اسلامی، تاکرنا پایگاهی مستحکم بوده که سپس بنا بهضرورت یا تدابیر سیاسی ـ نظامی یا برخی تحولات اداری متروک شده است؛ چه، ممکن است ابنسعید اطلاعات خود را از منابع کهنتر برگرفته باشد.
[۲۳] EI2، ص۱.
مؤلف ناشناخت ذکر بلاد الاندلس نیز از منطق بسیار کوهستانی و قلاع دست نیافتنی تاکرنا یاد کرده، و رنده را شهری کهن با کشتزارهای حاصلخیز و چراگاههای خوب وصف کرده است. تاکرنا در زمانهای مختلف جزو استجه، قرطبه و اشبیلیه به شمار آمده است
[۲۴] EI2، ص۱.
ساکنان تاکرنا
پس از فتح اندلس به دست مسلمانان، دستههایی از بربرهای مصموده به ریاست عبدالرحمان بن عوسَجه، جد بنی عوسجه ــ که بعدها شمارشان در اندلس رو به فزونی نهاد ــ در تاکرنا مستقر شدند.
[۲۵] مونس، حسین، فجر الاندلس، ج۱، ص۳۸۰، قاهره، ۱۹۵۹م.
تاکرنا در اواخر عصر والیان در اندلس، مقر گروهی از موالی امویان به نام بنیخَلیع بود.
در ۱۳۸ق/۷۵۵م هنگامی که عبدالرحمان داخل، اولین امیر اموی وارد اندلس شد و به ریّه۱ رسید، بنیخلیع با ۴۰۰ سوار به او پیوستند و وی را در دست یافتن به امارت یاری کردند.
[۲۶] ابنقوطیه، محمد، تاریخ افتتاح الاندلس، ج۱، ص۴۷- ۴۸، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۴۱۰ق/ ۱۹۸۹م.
[۲۷] مونس، حسین، فجر الاندلس، ج۱، ص۳۹۰، قاهره، ۱۹۵۹م.
[۲۸] مونس، حسین، فجر الاندلس، ج۱، ص۳۹۷، قاهره، ۱۹۵۹م.
چند سده بعد، ابنحزم (د ۴۵۶ق/۱۰۶۴م) از بنیخلیع ضمن گروههای بربر اندلس که در تاکرنا مسکن داشتند، یاد کرده است.
[۲۹] ابنحزم علی، جمهره انساب العرب، ج۱، ص۵۰۰، بیروت، ۱۹۸۲م.
از دیگر بربرهای ساکن تاکرنا، زَجاجِله از قبیل نفزاوی یطفت بودند که برخی از آنان در زمان امیران قرطبه به مقامهای والایی در دربار رسیدند. در سد ۵ق/۱۱م گروههای جدیدی از بربرها همراه بنییفرن وارد این منطقه شدند. افزون بر این، برخی قبایل عرب، از جمله بنیحکیم از اعراب لخمی، اَزد و جُذام در دورههای مختلف در تاکرنا (رنده) سکنا گزیدند. از خاندانهای یهودی ساکن منطقه، از خاندان الیاس بن صَدّود، پزشک سد۶ق/۱۲م باید یاد کرد.
[۳۰] EI2، ص۱.
آشوب و ناآرامی
منطق تاکرنا یا رنده به سبب تجمع بربرها در آن از کانونهای آشوب و ناآرامی در اندلس بود. در ۱۷۸ق/۷۹۴م بربرها سر به شورش برداشتند و دست به غارت و راهزنی گشودند. از اینرو، هشام بن عبدالرحمان، امیر اموی (۱۷۲- ۱۸۰ق) لشکری به سرداری عبدالقادر بن ابان بدانجا فرستاد و این شورش را به شدت سرکوب کرد و شهرها و مزارع بربرها را ویران ساخت، به گونهای که آن منطقه ۷ سال خالی از سکنه ماند
[۳۱] ابناثیر، علی، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۴۴.
[۳۲] عنان محمد عبدالله، دوله الاسلام فی الاندلس، ج۱، ص۲۲۷- ۲۲۸، قاهره، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
[۳۳] Lévi-Provençal, E, Histoire de l”Espagne musulmane, Paris, 1950، ج۱، ص ۱۴۲.
در ۲۱۱ق/۸۲۶م طَوریل در نواحی تاکرنا بر جمعی از لشکریان تاخت و آنان را کشت و اسب و سلاحشان را غارت کرد
[۳۴] ابناثیر، علی، الکامل فی التاریخ. ج۶، ص۴۰۶.
[۳۵] Lévi-Provençal, E, Histoire de l”Espagne musulmane, Paris, 1950، ج۱، ص۲۰۰.
در ۲۳۵ق مردم تاکرنا و بربرهای مجاور دست به شورش زدند، اما سپاه امیر عبدالرحمان بن حکم (۲۰۶- ۲۳۸ق/۸۲۱- ۸۵۲م) آنان را سرکوب کرد.
[۳۶] ابناثیر، علی، الکامل فی التاریخ.
در ۲۶۱ق/۸۷۵م مردم تاکرنا بار دیگر همراه اسد بن حارث بن رافع شوریدند. سپاه امیرمحمد (حک ۲۷۳-۲۳۸ق/۸۵۲-۸۸۶م) با آنان جنگید و آنان را مطیع ساخت
[۳۷] ابناثیر، علی، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۲۸۹.
در اواخر سال ۲۶۵ق/ ۸۷۹م مردم تاکرنا بر ضد امیرمحمد دست به شورش زدند و از پرداخت خراج خودداری کردند. این امر زمینه را برای شورش گسترده و دراز مدت عمر بن حفصون فراهم کرد.
[۳۸] ۳۹۳ابنحیان، حیان، به کوشش محمود علی مکی، بیروت، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
ابنحفصون، شورشیِ نامیِ اندلس، از تبار مولدان با خاستگاهی مسیحی و گوتی بود که در تاکرنا نشو و نما یافته بود. وی بر رشته کوههای ممتد میان رنده و مالقه مستولی شد و قلع بُبَشتَر۲ را پایگاه اصلی شورش خود قرار داد
[۳۹] عنان، محمد عبدالله، دوله الاسلام فی الاندلس، ج۱، ص۳۰۸، قاهره، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
در ۳۱۰ق/۹۲۲م عبدالرحمان ناصر با لشکرکشی به کور تاکرنا، این ناحیه را به فرمان خود درآورد و برخی از سران شورشیان را به قرطبه فرستاد.
[۴۰] ابنحیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۱۸۰، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
وی در ۳۱۵ق نیز به کور تاکرنا تاخت و با تخریب دژها و باروهای آنجا، نیروی ابنحفصون را در این ناحیه درهم شکست.
[۴۱] ابنحیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۲۱۸، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
[۴۲] ابنحیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۲۲۰، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
[۴۳] ابنحیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۲۳۶، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
ابنحیان از عاملانی که در سالهای بعد از سوی ناصر به حکومت تاکرنا منصوب شدند، یاد کرده است.
[۴۴] ابنحیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۲۵۳، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
[۴۵] ابنحیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۲۸۵، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
[۴۶] ابنحیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۳۱۵، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
[۴۷] ابنحیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۴۶۲، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
[۴۸] ابنحیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۴۸۹، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
دوران ابوالنور
پس از ۳۸۳ق/۹۹۳م دستهای از بنییفرن از بربرهای زناته به اندلس آمدند و در کنار دیگر سربازان بربر در خدمت المنصور ابنابیعامر قرار گرفتند. این گروه پس از وقوع فتنه و آغاز عصـر ملـوک الطوایف در اندلس بر ناحی تاکرنا و قلع آنجا ــ رنده ــ غلبه یافتند.
در واقع پس از مرگ ادریس بن علی بن حمود، حاکم مالقه، در۴۳۱ق/۱۰۴۰م بود که با رهبر این گروه ــ ابونور هلال بن ابیقرّه بن دوناس یفرنی ــ به عنوان حاکم تاکرنا و توابع آن بیعت شد و در مالقه و بلاد ریّه به نام او خطبه خواندند.
ابونور مردی جسور و شجاع بود. وی با معتضد بن عبّاد، حاکم اشبیلیه، پیمان دوستی و یاری بسته بود، اما بعدها ابنعباد پیمان شکست و در توطئهای حدود ۲۰۰ تن از بزرگان بنییفرن را دستگیر و زندانی کرد و ابونور را در کاخ خود محبوس ساخت.
[۴۹] ابنعذاری احمد، البیان المغرب، ج۳، ص۲۱۹، به کوشش ژس کولن و لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۵۰] ابنعذاری احمد، البیان المغرب، ج۳، ص۲۷۱-۲۶۸، به کوشش ژس کولن و لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۵۱] ابنخطیب، محمد، اعمال الاعلام، ج۱، ص۲۳۸، به کوشش لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۵۶م.
[۵۲] عنان محمد عبدالله، دول الطوائف، ج۱، ص۱۵۳-۱۵۲، قاهره، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
[۵۳] ابنعذاری احمد، البیان المغرب، ج۳، ص۳۱۲- ۳۱۳، به کوشش ژس کولن و لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۸۳م.
هنگامی که ابونور در حبس بود، پسرش بادیس را به امارت برداشتند، اما وی مردی فاسق و تبهکار بود و دست تعدی به اموال و نوامیس مردم دراز کرد. چون ابونور پس از مدتی در ۴۴۹ق/۱۰۵۷م از زندان آزاد شد و حکومتش را در تاکرنا (رنده) بازیافت، بادیس را به قتل رساند. ابونور در همین سال درگذشت
[۵۴] ابنعذاری احمد، البیان المغرب، ج۳، ص۳۱۳، به کوشش ژس کولن و لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۵۵] EI2، ص۱.
در زمان حکومت ابونور، ادریس بن یحیی، معروف به عالی از امیران بنیحمود، پیش از آنکه در ۴۴۵ق به حکومت مالقه دست یابد، نزد بنییفرن در تاکرنا اقامت داشت.
[۵۶] حمیدی، محمد، جذوهالمقتبس، ج۱، ص۳۶، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره/بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
[۵۷] ضبی، احمد، بغیهالملتمس، ج۱، ص۴۲، به کوشش ف کودرا، مادرید، ۱۸۸۴م.
پس از مرگ ابونور، با پسر دیگرش ابونصر فتوح بیعت کردند و در تاکرنا و دیگر مناطق قلمرو پدر خطبه به نام وی خواندند. فتوح نیز پس از چند سال حکومت در ۴۵۷ق/۱۰۶۵م با توطئ معتضد و به دست یکی از مردم تاکرنا کشته شد و دولت بنیدوناس در تاکرنا و توابع آن برچیده شد
[۵۸] ابنعذاری احمد، البیان المغرب، ج۳، ص۳۱۳-۳۱۴، به کوشش ژس کولن و لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۵۹] EI2، ص۱.
بد
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.