پاورپوینت شهادت ام ابیها
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت شهادت ام ابیها دارای ۱۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت شهادت ام ابیها،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت شهادت ام ابیها :
شهادت حضرت زهرا
واقعه شهادت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از مسلّمات منابع معتبر شیعه است، به این واقعه در کتابهای معتبر اهلسنت نیز اشاره شده است. بر طبق این مستندات حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) اندکی پس از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و در جریان هجوم مأموران ابوبکر به خانهاش، آسیب دید، در بستر بیماری افتاد و پس از مدت کوتاهی در ۳ جمادیالثانی سال ۱۱ هجری قمری در مدینه به شهادت رسید. پیکر دختر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به سفارش خودش شبانه و مخفیانه دفن شد و قبرش هیچگاه مشخص نشد.
فهرست مندرجات
۱ – سابقه هتک حرمت
۲ – روایات اهلسنت
۲.۱ – روایت ابنابیشیبه
۲.۲ – روایت سیوطی و ابنعبدالبر
۲.۳ – روایت بلاذری
۲.۴ – روایت ابوالفداء
۲.۵ – روایت جوینی
۲.۶ – روایت ذهبی
۳ – روایت کلینی
۴ – تردید در شهادت حضرت زهرا
۴.۱ – تردید کردن بخاری
۴.۲ – تردید کردن مسلم
۴.۳ – تردید کردن ابنابیشیبه
۴.۴ – تردید کردن بهواسطه حلم علی
۴.۵ – تردید کردن بهواسطه حرمت پیامبر
۴.۵.۱ – استناد به سوره احزاب
۴.۵.۲ – استناد به داستان منقول از بخاری
۴.۵.۲.۱ – در تفسیر سوره احزاب
۴.۵.۲.۲ – در کتاب النکاح
۴.۵.۲.۳ – در کتاب الوضوء
۴.۵.۳ – استناد به شأن نزول آیات احزاب
۴.۵.۳.۱ – سخن آلوسی
۴.۵.۳.۲ – دیدگاه بخاری
۵ – قرائن شهادت حضرت زهرا
۶ – نتیجهگیری
۷ – پانویس
۸ – منبع
سابقه هتک حرمت
ابنعباس میگوید: چون بیماری رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شدید گردید، فرمود: چیزی بیاورید تا بر آن برای شما نوشتهای بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید. عمر گفت: بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بیماری چیره گردیده، کتاب خدا در دست ماست ما را بس است، پس اختلاف کردند و جنجال بالا گرفت. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: از نزد من برخیزید درگیری در حضور من سزاوار نیست. پس ابنعباس بیرون رفت و میگفت: مصیبت، تمام مصیبت آنگاه رخ داد که بین پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و نوشتارش حائل گردیدند.
«عن ابنعباس قال: لمّا اشتدّ بالنّبیّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وجعه، قال: ائتونی بکتاب اکتب لکم کتاباً لاتضلّوا بعده، قال عمر: انّ النّبیّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) غلبه الوجع وعندنا کتاب اللَّه حسبنا، فاختلفوا وکثر الغلط، قال: قوموا عنّی ولاینبغی عندی التنازع، فخرج ابنعباس یقول: انّ الرزیّه کلّ الرزیّه ماحال بین رسول اللَّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وبین کتابه.»
[۱] بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، ج۱، ص۳۴.
[۲] بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، ج۳، ص۳۱۸، کتاب المغازی، باب ۱۹۹ مرض النّبیّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و وفاته، حدیث ۸۷۲.
[۳] بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، ج۴، ص۲۲۵، کتاب المرض و الطب، باب ۳۵۷ قول المریض قوموا عنّی، حدیث ۵۷۴.
[۴] بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، ج۴، ص۷۷۴، کتاب الاعتصام، باب ۱۱۹۱ کراهیه الخلاف، حدیث ۲۱۶۹.
روایات اهلسنت
شاید آنان که کلام ابنعباس را میشنیدند که میگوید: «الرّزیّه کلّ الرّزیّه» وای مصیبت جامع، حیران و آشفتهخاطر بودند که یعنی چه؟! ابنعباس چه میگوید؟! امّا پس از چند روز انگشتشمار نسبت دهنده هذیان و یاوهگویی به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کلام دیگری گفت: به خدا قسم خانه را با شما آتش میزنم. این ماجرا در منابع فراوانی از اهلسنت آمده که فقط به چند نمونه آن اشاره میشود.
روایت ابنابیشیبه
ابوبکر عبدالله بن محمد بن ابیشیبه، شیخ و استاد بخاری، در کتاب المصنف، میگوید:
«آنگاه که بعد از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای ابوبکر بیعت میگرفتند. علی (علیهالسّلام) و زبیر برای مشورت در این امر نزد فاطمه (سلاماللهعلیها) دختر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رفت وشد میکردند. عمر بن خطاب با خبر گردید و به نزد فاطمه (سلاماللهعلیها) آمد و گفت: ای دختر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)! به خدا در نزد ما کسی از پدرت محبوبتر نیست و پس از او محبوبترین تویی!! و به خدا قسم این امر مرا مانع نمیشود که اگر آنان نزد تو جمع شوند، دستور دهم که خانه را با آنها به آتش کشند. اسلم گفت: چون عمر از نزد فاطمه (سلاماللهعلیها) بیرون شد، علی (علیهالسّلام) و… به خانه برگشتند. پس فاطمه (سلاماللهعلیها) گفت: میدانید که عمر نزد من آمد، و به خدا قسم یاد کرده اگر شما (بدون اینکه با ابوبکر بیعت کنید) به خانه برگردید خانه را با شما آتش میزند؟ و به خدا قسم که او به سوگندش عمل خواهد کرد»
«حین بویع لابی بکر بعد رسول اللَّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کان علیّ والزبیر یدخلان علی فاطمه بنت رسول اللَّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فیشاورونها ویرجعون فی امرهم، فلمّا بلغ ذلک عمر بن خطاب، خرج حتّی دخل علی فاطمه فقال: یا بنت رسول اللَّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) واللَّه ما احد احب الینا من ابیک وما احد احب الینا بعد ابیک منک، وایم اللَّه ما ذلک بمانعی ان اجتمع هؤلاء النفر عندک ان امرتهم ان یحرق علیهم البیت. قال: فلمّا خرج عمر جاؤوها فقالت: تعلمون انّ عمر قد جائنی وقد حلف باللَّه لان عدتم لیحرقنّ علیکم البیت، وایم اللَّه لیمضینّ لما حلف علیه.»
[۵] عبداللَّه بن محمد بن ابیشیبه، ابوبکر، کتاب المصنف، ج۷، ص۴۳۲، حدیث۳۷۰۴۵، کتاب الفتن.
روایت سیوطی و ابنعبدالبر
روایتی با همین مضمون را سیوطی در مسند فاطمه، آورده است.
[۶] سیوطی، جلالالدین، مسند فاطمه، ص۳۶.
ابنعبدالبر، در الاستیعاب، نیز این داستان را نقل کرده است.
[۷] ابنعبدالبر، ابوعمر، الاستیعاب، ج۳، ص۹۷۵.
روایت بلاذری
و سپس با مشعلی بر در خانه فاطمه آمد و در جواب فاطمه که فرمود: آیا من نظارهگر باشم و تو خانه مرا آتش بزنی؟ گفت: بلی. چنانکه بلاذری میگوید: «ابوبکر به علی (علیهالسّلام) پیام فرستاد تا با وی بیعت کند امّا علی نپذیرفت. پس عمر با مشعلی آمد، فاطمه (سلاماللهعلیها) ناگاه عمر را با مشعل در خانهاش یافت، پس فرمود: یا بن الخطّاب! آیا من نظارهگر باشم و حال آنکه تو در خانهام را بر من به آتش میکشی؟! عمر گفت: بلی.»
«انّ ابابکر ارسل الی علیٍّ یرید البیعه، فلم یبایع فجاء عمر ومعه فتیله فتلقته فاطمه علی الباب، فقالت فاطمه: یابن خطاب! اتراک محرقاً علیَّ بابی؟! قال: نعم.»
[۸] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۸۶.
روایت ابوالفداء
ابوالفداء نیز میگوید: «سپس ابوبکر عمر بن خطاب را به سوی علی و آنانکه با او بودند فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه (سلاماللهعلیها) بیرون کند. و گفت: اگر از دستور تو سرباز زدند با آنان بجنگ. پس عمر مقداری آتش آورد تا خانه را آتش زند. پس فاطمه (سلاماللهعلیها) بر سر راهش آمد و فرمود: کجا؟ ای پسر خطاب! آمدهای تا کاشانه ما را به آتش کشی؟! گفت: بلی. یا در آنچه امت وارد شدهاند وارد شوند.»
«ثمّ انّ ابابکر بعث عمر بن خطاب الی علیٍ ومن معه لیخرجهم من بیت فاطمه (رضی اللَّه عنها) وقال: ان ابی علیک فقاتلهم، فاقبل عمر بشی ء من نار علی ان یضرم الدار، فلقیته فاطمه (رضی اللَّه عنها) وقالت: الی این یابن الخطّاب؟! اجئت لتحرق دارنا؟! قال: نعم، او یدخلوا فیمادخل فیه الامّه.»
[۹] ابوالفداء، إسماعیل، تاریخ ابیالفداء، ج۱، ص۱۵۶. دار المعرفه، بیروت.
روایت جوینی
این سخن و این رفتار تفسیری بر کلام ابنعباس «الرزیّه کلّ الزریّه» گردید. نه، سخن ابنعباس تفسیری به گستردگی تاریخ، بلکه به وسعت… دارد که در این رزیّه و ماتم، تاریخ قصیدهای سروده است که این گفته و کرده عمر جزء اوّلین مصرعهای آن قصیده بود. شاید ابنعباس هم از آن غزلی که عمر سرائید «غلبه الوجع» در ابتدا «الرزیّه کلّ الزریّه» را درک نمیکرد؛ و تنها پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در بستر بیماری این غزل غم را تا به پایان خواندند که درد و تلخی آن، سختی بیماری را تحت الشعاع قرار داد. از اینرو عالم بزرگ سنی شافعی جوینی – استاد جمعی از علمای اهل سنت که یکی از شاگردانش – ذهبی – که به شاگردیش افتخار میکند و میگوید: سمعت من الامام المحدّث الاوحد الاکمل فخرالاسلام صدرالدّین… و کان دیّناً صالحاً.
[۱۰] ذهبی، شمسالدین، تذکره الحفاظ، ج۴، ص۱۹۹.
از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند که فرمود:
«چون به دخترم فاطمه مینگرم به یاد میآورم آنچه را که بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنکه در خانهاش ذلّت وارد گردیده، از وی هتک حرمت شده، حقش غضب و ارثش منع شده، پهلویش شکسته و جنینش سقط گردیده و او فریاد برمیآورد «یا محمداه». … پس او اولین کسی از اهلبیتم میباشد که به من ملحق میگردد، پس بر من وارد میشود، محزون، مکروب، مغموم، مقتول…».
«. . وانّی لمّا رایتها ذکرت ما یصنع بعدی، کانّی بها وقد دخل الذّل بیتها وانتهکت حرمتها وغصبت حقّها ومنعت ارثها وکسرت جنبها واسقطت جنینها وهی تنادی: یا؛ محمداه… فتکون اوّل من یلحقنی من اهل بیتی فتقدم علیّ َ محزونه مکروبه مغمومه مغصوبه مقتوله.»
[۱۱] حمویی جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ج۲، ص۳۴-۳۵، طبع بیروت.
روایت ذهبی
هنگامی با مشعل آتش برای تسلیت دختر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمدند که وی «به محسن» باردار بود و تهاجم به خانه و… موجب قتل محسن طفلی که هنوز پابه دنیا ننهاده بود گردید. چنانکه ابنابیدارم – آنکه ذهبی وی را «الامام الحافظ الفاضل… کان موصوفاً بالحفظ و المعرفه» خوانده – جمله «انّ عمر رفس فاطمه حتّی اسقطت بمحسن؛ عمر لگدی بر حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) زد تا محسن سقط گردید». را مورد تقریر و تائید قرار داده تا مورد نکوهش گروهی قرار گرفت. «کان ابنابیدارم مستقیم الامر عامه دهره ثم فی آخر ایامه کان اکثر ما یقرء علیه المثالب حضرته و رجل یقرء علیه ان عمر رفس فاطمه حتی اسقطت بمحسن.»
[۱۲] ذهبی، شمسالدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱۲، ص۱۲۶.
روایت کلینی
روشن است زنی که در اثر تهدید به احراق بیت و آتش زدن خانهاش و سقطجنینش و… مریض گردد و مرض او در زمان کوتاهی منجر به فوت وی شود، این فوت شرعاً و عرفاً و عقلاً قتل و شهادت محسوب میگردد و به عامل جنایت مستند میباشد و نیازی به دلیل دیگری ندارد. ازاینرو است که ائمه معصومین: و اهلبیت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مادر خود را شهید میخواندند. چنانکه حضرت موسی بن جعفر (علیهالسّلام) فرمود: «انّ فاطمه (سلاماللهعلیها) صدیقه شهیده».
[۱۳] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۵۸، ح ۲.
تردید در شهادت حضرت زهرا
با آنچه گفته شد جای تردیدی باقی نمیماند و شهادت دختر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای هیچ شیعه و سنی منصف و غیرمتعصبی قابلانکار نیست. در عین حال باز هم این قصّه بر باورهای بسیاری سنگین میآید و جا دارد که فریاد برآورند که: آه چه میگوئی؟ چه مینویسی؟ ساکت باش؟ مگر ممکن است راست باشد؟ اگر راست است، پس چرا افلاک میگردند؟ خورشید میتابد؟ و… مگر خدا به پیامبرش نفرمود: «لولاک لما خلقت الافلاک» و پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره دخترش نفرمود: «فاطمه بضعه منّی؛ فاطمه پاره تن من است»؟
تردید کردن بخاری
چنانچه در صحت سخن بخاری تردید شود میتوان به سخنان متعدد وی استناد کرد وی مراسم غریبانه به خاکسپاری فاطمه را در نیمهشب دور از انظار خلیفه و… ذکر کرده و میگوید:
چون فاطمه وفات کرد شوهرش علی (علیهالسّلام) وی را شبانه به خاک سپرد و ابوبکر را خبر نکرد و خود بر او نماز گزارد؛ فلمّا توفّیت دفنها زوجها علیّ لیلاً و لم یؤذن بها ابابکر و صلّی علیها…
[۱۴] بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، ج۵، ص۱۳۹.
و باید پرسید چرا کراهت علی (علیهالسّلام) از ملاقات با عمر را ذکر کرده؟ … ان ائتناو لا یاتنا احد معک کراهیّه لمحضر عمر.
تردید کردن مسلم
همان مدرک اگر بخاری میبود شاید میگفت: من تنها نبودم، مسلم هم همین جریان را نقل کرده و گفته است: که ابنعباس بر این رزیّه چنان گریست که از اشکهایش ریگهاتر شدند:
«قال ابنعباس: یوم الخمیس وما یوم الخمیس، ثمّ بکی حتّی بلّ دمعه الحصی، فقلت یا بن عباس وما یوم الخمیس؟ قال: اشتدّ برسول اللَّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وجعه فقال ائتونی اکتب لکم کتاباً لاتضلّوا بعدی فتنازعوا وما ینبغی عند نبیّ تنازع، وقالوا ما شانه اهجر استفهموه، قال: دعونی…»
ابنعباس گفت: روز پنجشنبه، چه روز پنجشنبهای سپس گریست تا آبدیدگانش ریگها را تر کرد. پس گفتم: روز پنجشنبه چیست؟ گفت: بیماری رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شدید گشت، پس فرمود: بیاورید تا برای شما نوشتاری بنویسم که بعد از من گمراه نشوید. پس نزاع کردند، و نزاع در نزد پیامبر سزاوار نیست و گفتند او را چه شده است، هزیان میگوید، از او جویا شویم، فرمود، رها کنید مرا …
[۱۵] نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۲۵۷.
تردید کردن ابنابیشیبه
ابنابیشیبه استادم قبل از من فاجعه را روشنتر بیان کرده که تهدید به آتش کشیدن خانه را ذکر کرده. مطلب روشنتر از آن است که بتوان آن را مخفی کرد، چه اینکه این مطلب در منابع معتبر ما اهل سنت فراوان آمده.
شاید کسی تصّور کند: آنچه به سند صحیح و معتبر ثابت و غیرقابلانکار است، تهدید به آتش کشیدن خانه فاطمه (سلاماللهعلیها) است، امّا اصل آتش زدن ثابت نیست. بلی، کلام ابنابیشیبه به تنهایی آتش زدن بیت وحی را ثابت نمیکند، امّا بخاری با نقل بیعت نکردن علی (علیهالسّلام) با ابوبکر از به آتش کشیدن بیت نبوّت خبر میدهد؛ زیرا در نقل ابنابیشیبه خواندیم که عمر قسم یاد کرد اگر بیعت نکنند دستور میدهم تا خانه را با اهلش آتش زنند. آنچنان سوگند عمر جدّی بود که فاطمه (سلاماللهعلیها) سوگند میخورد که عمر به قسمش وفا خواهد کرد. و بخاری آورده است:
«فاطمه (سلاماللهعلیها) بر ابوبکر غضب نمود پس با وی قهر کرد پس با او سخنی نگفت تا وفات نمود و بعد از پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شش ماه زندگی کرد… (و علی (علیهالسّلام)) در این ماهها بیعت نکرد.»
«فوجدت فاطمه علی ابیبکر فی ذلک فهجرته فلم تکلمه حتّی توفیّت وعاشت بعد النّبیّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ستّه اشهر… ولم یکن یبایع تلک الاشهر.»
[۱۶] بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، ج۵، ص۱۳۹.
پس بنابراین چنانکه بلاذری در انساب الاشراف میگوید: «فلم یبایع فجاء عمر ومعه فتیله»؛ عمر به مقتضای قسمش عمل کرد و بیت اهلالبیت را به آتش کشید.
و آنچه برخی نقل کردهاند که علی (علیهالسّلام) پس از تهدید ناگزیر از بیعت شد و نوبت به احراق نرسید، مخالف نقل بخاری است که در نزد اهل سنت از اعتبار بیشتری برخوردار است، ونیز شواهد حدیثی و تاریخی، آن را مردود میداند. بلی قافیه این مرثیه و نوحه با سرودن طلیعه آن به زبان هر سرایندهای جاری میشود، چون با قسم به آتش زدن خانه، و سپس برای وفا به قسم با مشعل به در خانه آمدن و سقطجنین و… از دنیا رفتن پس از مدت کوتاهی، قتل و شهادت و مستند به این مقدمات خواهد بود.
هرچند بعضی از ناقلین این مرثیه و مصیبت به نتیجه آن تصریح نکرده باشند. امّا همانطور که گذشت این مرثیه به وسیله پدر فاطمه (سلاماللهعلیها) پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و فرزندانش ائمه اطهار: تا پایان سرائیده شد. تا اینجا به گوشهای از شواهد تاریخی حدیثی بر شهادت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) از منابع معتبر اهل سنت اشاره شد. مطلب آنقدر واضح و روشن است که نیازی به تکثیر منابع نیست.
امّا از طرف دیگر فاجعه آن قدر بزرگ و سنگین است که هرچند نتوان در ادلّه و مستندهای تاریخی و حدیثی آن خدشه نمود، امّا باز هم عواطف و احساسات به سختی میتواند آن را باور کند.
تردید کردن بهواسطه حلم علی
مگر علی (علیهالسّلام) نبود؟ چگونه جرئت کردند؟ علی (علیهالسّلام) میدید؟ میدید فاطمه (سلاماللهعلیها) را میزدند؟ میدید آتش شعله میکشد؟ میدید مصیبتهایی که روزگاران را همچون شب تار و سیاه کرده است بر فاطمه (سلاماللهعلیها) میبارد؟! چگونه جرئت کردند؟
مگر ندیده بودند علی (علیهالسّلام) در خیبر را چگونه از جا کند؟ مگر ندیده بودند علی (علیهالسّلام) مرحب را چگونه دو نیم کرد؟ مگر ندیده بودند علی (علیهالسّلام) عمرو بن عبدود را…؟ مگر ندیده بودند؟؟؟
مگر ندای جبرئیل را نشنیده بودند «لا سیف الاّ ذوالفقار و لا فتی الاّ علی» چگونه جرئت کردند؟ بلی علی (علیهالسّلام) را دیده بودند. ای کاش علی (علیهالسّلام) را فقط در این صحنهها دیده بودند تا جرات نمیکردند. حلم علی را هم که از کوهها سختتر بود دیده بودند.
یافته بودند که علی (علیهالسّلام) نفس پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است و پیغمبر را نیز سالها آزموده بودند، اکنون شروع ماجرا نبود. قبل از آن بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جرات میکردند؛ و او را میآزردند! آن هم نه آزاری همچون آزار مشرکان مکّه که بر آن حضرت سنگ و خاک و خاکستر و زباله میریختند! از آن زشتتر! و نه آزاری همچون آزار مشرکان و یهود و نصاری در جنگها با تیر و نیزه و شمشیر، بلکه از آن سختتر! آزار در مورد همسران پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): آه چه دشوار است بر غیرت اللَّه. باید سر بر دیوار نهاد و تا ابد بر مظلومیت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خون گریست که او فرمود: «ما اوذی نبیّ بمثل ما اوذیت» بجای اینکه با پیروزیها اذیّت و آزارها کم شود افزون میگردید! و با رحلتش به اوج رسید.
یافته بودند که سماحت و عظمت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر شجاعت و قدرتش فزونی دارد. دیده بودند در مقابل اذیّتهای مشرکین قریش نفرین نمیکرد و میفرمود «انّ قومی لا یعلمون» و در مقابل آنانکه بر آن حضرت شمشیر کشیده بودند فرمود: «اذهبوا انتم الطّلقاء» لذا بر آن حضرت جرات میکردند. او حیا میکرد که خود در مقابل آزارهایی که بر وی وارد میشد اعتراض کند، او دین خدا را پاس میداشت و خدا به دفاع از او میپرداخت.
تردید کردن بهواسطه حرمت پیامبر
در ادامه به برخی از مصادیق آزار پیامبر اشاره میشود.
استناد به سوره احزاب
از آیات سوره احزاب استفاده میشود که: جمعی سرزده و بدون اذن وارد خانه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میشدند. چون آنها را دعوت به میهمانی میکردند، پس از
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.