پاورپوینت شجاعت حضرت محمد
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت شجاعت حضرت محمد دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت شجاعت حضرت محمد،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت شجاعت حضرت محمد :
شجاعت در سیره نبوی
صفت شجاعت که از خصائص و فضائل برجسته انسانی است در شکل کامل خود، در وجود نازنین رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رخ نموده بود به گونهای که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در همه جلوهها و گونههای آن کامل و بیهمتا بود آن گونه که اگر سخن حقی میبایست، اظهار شود، حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بیپروا و به صراحت از آن سخن میگفت و اگر صحنه نبردی بود پیشتاز همه صفها میشد و اگر فریادرسی میبایست، او در فریادرسی بر همگان پیشی میگرفت؛ او در همه جبههها و در هر حال رادمردی دلاور بود.
فهرست مندرجات
۱ – شجاعت در لغت و اصطلاح
۲ – شجاعت پیش از بعثت پیامبر
۲.۱ – سفر به شام
۲.۲ – نصب حجر الاسود
۳ – شجاعت پس از بعثت پیامبر
۳.۱ – شجاعت پیامبر قبل از هجرت
۳.۱.۱ – شجاعت در امر رسالت
۳.۱.۲ – تهدید جناب ابوطالب
۳.۱.۳ – طرد نژادگرایی و تفاخرات قبیلگی
۳.۱.۴ – بدعتشکنی
۳.۱.۵ – ازدواج شجاعانه
۳.۲ – شجاعت پیامبر بعد از هجرت
۳.۲.۱ – شجاعت در غار ثور
۳.۲.۲ – صدای هولناک در مدینه
۳.۲.۳ – اخراج یهود
۳.۲.۴ – جنگ خندق و منافقان یهود
۳.۲.۵ – شجاعت در میدان نبرد
۳.۲.۶ – وصف شجاعت پیامبر
۳.۲.۷ – کلام براء بن عازب
۳.۲.۸ – شجاعت در جنگ احد
۳.۲.۹ – وعده ابوسفیان با مسلمانان
۳.۲.۱۰ – شجاعت در واقعه خندق
۳.۲.۱۱ – شجاعت در جنگ حنین
۳.۲.۱۲ – پایان جنگ حنین
۳.۲.۱۳ – نبرد غطفان
۴ – پانویس
۵ – منبع
شجاعت در لغت و اصطلاح
شجاعت کلمهای است عربی برگرفته از واژه شجع، یشجع و به معنای استواری و پابرجا بودن قلب در زمان بروز سختیها و مشکلات است.
[۱] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دارصادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴، ج۸، ص۱۷۳.
[۲] الجوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷، ج۳، ص۱۲۳۵.
[۳] الزبیدی، سید مرتضی، تاج العروس، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۹۹۴، ج۲۱، ص۲۵۱.
واژه شجاعت بر جرات و پیشروی دلالت دارد. شجاعت به معنای قوت قلب در هنگام رویارویی با مشکلات است.
[۴] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۸، ص۱۷۳.
نمودهای شجاعت در صحنههای اجتماعی و ظاهری بسیار است؛ ولی مهمتر از آن، جلوه این فضیلت در جبهه نفس است. اگر شخص قوت قلب و شجاعت روح در نفسش ظاهر شود و در برابر تمایلات نامشروع نفس شجاعانه مقاومت کند، به بالاترین مقام شجاعت و قوت قلب رسیده است. همچنان که رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در اینباره میفرماید: «اشجع الناس من غلب هواه»
[۵] ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۹۵.
البته افراط در شجاعت باعث انجام کارهای نامعقول و تفریط در آن باعث ذلت و خواری میگردد.
در تاریخ نمونههای فراوانی از شجاعت رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از افراد مختلف ذکر شده است که در این جا به بعضی از آنها اشاره میکنیم.
شجاعت پیش از بعثت پیامبر
از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در قبل بعثت، بعنوان مردی شجاع یاد شده است فردی که حق را بر زبان جاری میساخت و در راه اظهار حق، از سرزنش هیچ ملامت گری بیم به دل راه نمیداد؛ ایشان در کردار خود به محیط و آداب و رسوم موجود و یا گذشته آن توجهی نداشت، او حق را آشکار میساخت و عادات و تقالید اغلب ناروا و نادرست عرب جاهلی را که از اندیشه نورزیدن و عدم درک حقایق از سوی آن مردم نشات میگرفت را بی هیچ واهمهای رد میکرد. در زمانی که قریش همه بت میپرستیدند او در مقابل هیچ بتی سجده نکرد؛ در زمانی که آنان به لات، عزی، منات و دیگر نامهایی که آنان را خدایان خود میخواندند و بدانها سوگند میخوردند، او به هر که از او میخواست تا چنین سوگندی بخورد پاسخ منفی میداد و میفرمود: «آن بتان را خوش ندارد.» نقل است که روزی میان آن حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با فروشندهای در مورد کالایی اختلاف افتاد فروشنده از ایشان خواست تا به لات و عزی سوگند یاد کند، اما آن بزرگ این خواسته را رد کرده شجاعانه پاسخ دادند که این نامها را دوست ندارد.
[۶] ابوزهره، محمد، خاتم النبیین (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، قاهره، دار الفکر العربی، ۱۴۲۵، ج۱، ص۲۲۹.
سفر به شام
از دیگر عرصههایی که شجاعتهای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را پیش از بعثت، در خود به نمایش گذارده است سفر حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به شام در سن بیست و پنج سالگی جهت امر تجارت برای خدیجه (سلاماللهعلیهم) بود. منع شهامت آمیز اعضای کاروانش از مسابقه گزاردن با تجار کاروان دیگر و نیز اقدام ایشان در انتخاب راه دیگری جهت عبور کاروان که معمول بین کاروانهای آن روز عرب نبود نیز حکایت از شجاعت زایدالوصف آن حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دارد. این راه از ابواء و از کنار قبر مادرش -آمنه- میگذشت. او با آن که به زعم همراهان این راه صعب العبور مینمود آن را راهی هموار و قابل عبور میدانست و بدین ترتیب بی آن که هیچ مسابقهای در کار باشد، موفق شد کاروانش را زودتر از کاروان دیگر به مقصد رسید.
[۷] ابوزهره، محمد، خاتم النبیین (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، قاهره، دار الفکر العربی، ۱۴۲۵، ج۱، ص۲۲۹.
نصب حجر الاسود
داوری میان قبایل عرب در ماجرای تجدید بنای کعبه و نصب حجر الاسود، توسط رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را میتوان گواه صادق دیگری از شجاعت بی مانند آن حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در قبل از بعثت دانست. چرا که ایشان با آگاهی از حساسیت بسیار این مساله و نیز با اطلاع از این امر که یک داور نمیتواند همه طرفهای یک دعوا را از خود خشنود سازد به چنین کاری اقدام نمود، هر چند به توفیق خداوند توانست با ابتکار خود همه آنان را راضی و خشنود سازد.
[۸] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷، ج۱، ص۹۹ – ۱۰۰.
[۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷، ج۲، ص۲۸۹ – ۲۹۰.
[۱۰] ابن هشام، عبد الملک، السیره النبویه، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ج۱، ص۱۹۶ – ۱۹۷.
[۱۱] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۱۸، ج۱، ص۱۱۶.
شجاعت پس از بعثت پیامبر
پس از بعثت نیز پیامبر خدا در امر رسالت و در میدان نبرد نیز شجاعت خاصی داشتند، که در دو زمان پیش از هجرت و پس از هجرت مطرح میشود.
شجاعت پیامبر قبل از هجرت
شجاعت در امر رسالت
شجاعت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پس از بعثت، در کاملترین شکلش خود را در امر رسالت نشان داد. این حقیقتی روشن است که رویارویی با دشمنان یک تفکر جدید به شجاعت، ثبات قدم و بردباری و شکیبایی بسیار نیاز دارد و «خداوند که خود میداند رسالت خویش را در کجا قرار دهد»،
[۱۲] انعام/سوره۶، آیه۱۲۴.
پیامبری ترسو، رسولی پریشان خاطر و پیغمبری بر نمیگزیند که در نخستین برخورد یاس و نومیدی در دل او قرار گیرد، بلکه پیامبری را برمی انگیزد که با پایداری به کار خود ادامه دهد و برای رویارویی با مشکلات یکی پس از دیگری و گاه همه با هم آن هم به صورتی سخت و علاج ناپذیر آماده است، مشکلاتی که هیچ کس جز مردان شجاع و برخوردار از عزمی استوار و آرامش و استوار دلی شایسته مؤمنان توان رویارویی با آن را ندارد.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در تبلیغ دین خود شجاعت خاصی داشت. ایشان تمام مشکلات و سختیهایی که مشرکان بر سر راه تبلیغ دین اسلام قرار میدادند، با شجاعت و روحیهای خستگی ناپذیر و با توکل بر خدا، تمام آنها را با جان و دل میخرید و در این راه تردیدی به خود راه نداد. صبر و تحمل در برابر شکنجهها، محاصره اقتصادی، ناسزاگوییهای مشرکان، تطمیع، و… و حرکت در مسیر حق، نمونه بارز شجاعت آن حضرت است.
[۱۳] منتظرالقائم، اصغر، تاریخ زندگانی پیامبراعظم، ص۸۰-۸۱.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در طول ایام رسالتش دشمنانی داشت سرسخت و کینه توز، اما هیچ گاه هراسی از آنان به خود راه نداد، در همان نخستین سالهای بعثت، افرادی چون ابوجهل آزار مستمر مسلمانان را پیشه و وجهه همت خویش ساخته بودند تا شاید بتوانند محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و اصحابش را از طریق حق برگردانند، دشمنان در این راه تمامی امکانات و لوازم از تطمیع، تهدید و تهمت، گرفته تا آزار و شکنجه و محاصره اقتصادی – سیاسی همه جانبه را به کار گرفتند و چون سودی نبخشید، در نهایت اقدام به قتل را، در دستور کار خود قرار دادند؛ اما هیچکدام از این اقدامات موجب نشد که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در راه حق گامی وا پس گذارد، بلکه این همه او را در راه نجات انسانها استوارتر ساخت؛ هرچه آزار آن حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و آزار مؤمنان شدیدتر، متنوع تر و فشرده تر شد، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز بر تلاش خویشتن میافزود، نه لحظهای خسته میشد و نه بیم به دل راه میداد، بلکه با شجاعت و اطمینان دل حق را فریاد میزد.
تهدید جناب ابوطالب
نقل شده در اوایل دعوت علنی، سران و اشراف قریش نزد ابوطالب عموی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رفتند و با عباراتی تهدیدآمیز او را به ترک حمایت از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرا خواندند و گفتند: «ای ابوطالب تو از نظر سن و سال و شرافت و منزلت بر ما سبقت داری از تو درخواست کردیم که برادرزاده ات را از این کار (دعوت الهی) بازداری؛ ولی چنین نکردی به خدا قسم دیگر نمیتوانیم بر ناسزاگویی به خدایان و پدرانمان و سبک شمردن عقل هایمان و عیب جویی از آیین مان صبر کنیم یا خودت او را از این کار بازدار و یا آن که بر ضد تو و او وارد عمل خواهیم شد و با شما کارزار خواهیم کرد تا یکی از دو گروه هلاک شود». ابوطالب که اوضاع را نگران کننده دید، سخنان اشراف و سران قریش را با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در میان گذاشت و از او خواست تا دست از دعوت خویش بردارد؛ اما پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به دور از هر گونه واهمهای شجاعانه پاسخ دادند: «یا عم لو وضعت الشمس فی یمیینی و القمر فی یساری ما ترکت الامر حتی یظهره الله او اهلک فیه ما ترکه؛ ای عمو اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند، دست از دعوت الهی بر نمیدارم تا اینکه امر خدا را آشکار کنم یا جان بر سر این راه گذارم.»
[۱۴] ابن هشام، عبد الملک، السیره النبویه، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ج۱، ص۲۶۵ – ۲۶۶.
[۱۵] بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵، (مقدمه)، ج۲، ص۱۸۷.
[۱۶] سهیلی، عبدالرحمن، الروض الانف فی شرح السیره النبویه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۲، ج۳، ص ۴۶.
طرد نژادگرایی و تفاخرات قبیلگی
یکی دیگر از شواهدی که نشانگر شجاعت و قاطعیت رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است، طرد نژادگرایی و تفاخرات قبیلگی بود که در دوران جاهلیت یک اصل محسوب میشد. به همین خاطر در موقعیتهای مختلف، جامعه اسلامی را از این کار بر حذر میداشت و میفرمود: «نسبهای خود را نزد من نیاورید بلکه عملهای خود را بیاورید»
[۱۷] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۰.
تا آن جا که این آیه نازل شد: «یا ایها الناس! انا خلقناکم من ذکر و انثی و…؛ ما شما را از نری و مادهای آفریدیم. شما را جماعتها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را بشناسید. هر آینه بهترین شما نزد خدا، با تقواترین شماست».
[۱۸] حجرات/سوره۴۹، آیه۱۳.
بدعتشکنی
نیز جریان بدعتشکنی آن حضرت درباره ازدواج زید بن حارثه یعنی پسر خوانده و غلامش یکی از نمونههای آشکار شجاعت آن حضرت است. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای درهم کوبیدن سنت نادرست حرمت ازدواج دختران اشراف با طبقه تهیدست، دختر عمه خود «زینب» را که نوه عبدالمطلب بود، به ازدواج غلام سابق خود و آزاد شده آن روز، زید بن حارثه درآورد
[۱۹] مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۲.
[۲۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۳۲.
تا مردم بدانند که این مرزهای موهوم باید برچیده شود و اگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میگوید: «ملاک برتری تقوا و پرهیزکاری است و دختر مسلمان، هم شان مرد مسلمان است»
[۲۱] حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، ج۲۰ ص۶۸.
خود، نخستین مجری آن است.
ازدواج شجاعانه
یکی دیگر از اقدامات شجاعانه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ازدواج با همسر مطلقه پسر خوانده خود «زینب» بود. این عمل موجی از اعتراض و انتقاد را از جانب منتقدان و کوته فکران پدید آورد. در همه جا به عنوان یک امر ناپسند میگفتند: «محمد با همسر پسر خواندهی خود ازدواج کرده است.»
[۲۲] مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۲.
خدا برای سرکوبی این افکار، آیه زیر را نازل فرمود: «ما کان محمّد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیّین و…؛ محمد پدر یکی از شما نیست، او جز این که رسولخدا و خاتم پیامبران است سمتی دیگر ندارد و…»
[۲۳] احزاب/سوره۳۳، آیه۴۰.
قرآن تنها به این اکتفا نکرد، بلکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خود را که در اجرای فرمان خدا، شجاع و بیباک بود؛ با آیههای ۳۸ و ۳۹ سوره احزاب
[۲۴] احزاب/سوره۳۳، آیه۳۸- ۳۹.
مورد ستایش قرار داد. خلاصه این دو آیه این است: محمد بسان پیامبران است که پیامهای خدا را میرساند و در اطاعت فرمان خدا از هیچ کس نمیهراسد.
شجاعت پیامبر بعد از هجرت
شجاعت و استواری رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تا قبل از هجرت، در حوزه تبلیغ و در قالب گفتار و کردار بود. این امر بعد از هجرت بیشتر در عرصه نبرد بروز پیدا کرد. ایشان در جنگهایی که خود شخصا حضور داشتند، قوت قلب و پشتیبان محکم و مطمئنی برای مسلمانان بودند. علی (علیهالسّلام) میفرماید: «وقتی که جنگ و نبرد شدت میگرفت و نبرد تن به تن آغاز میشد به رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پناه میبردیم و او را سپر خویش قرار میدادیم و در این هنگام هیچ کدام از ما از او نزدیک تر به دشمن نبود.»
[۲۵] بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، دلائل النبوه، ج۳، ص۶۹- ۷۰.
[۲۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲ ص۱۳۵.
عمران بن حصین گوید: «پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در برابر لشکری قرار نگرفت، مگر اینکه او اول کسی بود که ضربه میزد.»
[۲۷] صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، ج۷ ص۴۷.
شجاعت در غار ثور
در سفر هجرت در آن هنگام که به غار ثور پناه برده بود و مشرکان نیز شمشیر به دست او را تا دهانه غار تعقیب کرده در محاصره خود گرفته بودند با شجاعت و استواری دل به آن همراه خود که ترس بر او چیره شده بود فرمود: «اندیشه مدار که خدا با ماست».
[۲۸] توبه/سوره۹، آیه۴۰.
.
صدای هولناک در مدینه
انس بن مالک میگوید: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) زیباروتر و بخشندهتر و شجاعترین مردم بود، شبی مردم مدینه از صدای هولناکی سخت ترسیدند، و از خانهها بیرون ریختند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیش از همه آنها سوار بر اسب برهنه ابیطلحه شده و به سمت صدا تاخته بود و چگونگی ماجرا را تحقیق فرموده بودند و میگفتند نترسید چیزی نیست، ضمنا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود این اسب مثل دریاست، با وجودی که آن اسب کندرو بود؛ ولی پس از این که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر آن سوار شدند، چنان شد که در هیچ مسابقهای عقب نمیماند و همیشه پیش تاز بود.
[۲۹] بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، دلائل النبوه، ج۱، ص۳۲۵.
[۳۰] اندلسی، قاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، عمان، دارالفیحاء، چاپ دوم، ۱۴۰۷، ج۱، ص۲۳۸.
[۳۱] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۱۸، ج۱، ص۲۸۱.
[۳۲] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح، بیروت، دارالفکر، افست دارالطباعه العامره استانبول، بی تا، ج۷، ص۸۲.
[۳۳] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵، ج۴، ص۲۰.
[۳۴] بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵، (مقدمه)، ج۱، ص۳۲۵.
اخراج یهود
از بارزترین فعالیتهای شجاعانه و انقلابی رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، میتوان به اخراج یهودیان «بنیالنضیر» و ضبط نمودن قسمتی از اموال ایشان به سبب پیمان شکنی، اشاره نمود. این اقدام رسولخدا که نشانگر عدم سازش با پیمان شکنان، جدیت و یک حرکت انقلابی و قاطع بر ضد یهود بود، در پی سوء قصد به جان ایشان از سوی یهودیان بنیالنضیر صورت گرفت. حضرت به آنان ده روز فرصت دادند تا از مدینه خارج شوند و در غیر این صورت خون آنها هدر شمرده میشود.
[۳۵] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۳۹.
جنگ خندق و منافقان یهود
مواجهه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با یهودیان و منافقان مدینه نیز از دیگر مصادیق شجاعت در سیره نبوی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)]] به شمار میرود. ایشان با اطلاع از حیلههای یهودیان و آزار دهی آنان و نیز نیرنگهای خباثتآمیز آنها که از هیچ شیوه مکارانهای فروگذار نداشتند، با یهودیان رودررو شده با آنان به مقابله برخاستند. از جمله این خباثتها میتوان از خیانت و نقض پیمان یهودیان بنی قریظه یاد کرد؛ آن هم در زمانی که مسلمانان در اوج غربت و فشار و سختی ناشی از لشکرکشی کفار قریش و همپیمانان آنان بودند. در گرماگرم نبرد خندق به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خبر رسید که یهودیان بنی قریظه پیمان شکسته و با کفار قریش همراه شدهاند حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سعد بن عباده را به همراه دو نفر جهت جست و جو از صحت و سقم خبر به سوی بنی قریظه فرستادند آنان پس از اطمینان از پیمان شکنی یهودیان نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برگشته و چون به حضور آن حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسیدند سعد بن عباده با گفتن کلمه «عضل و قاره» خبر مکر آنان نسبت به مسلمانان را مخفیانه به اطلاع حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رساندند.
[۳۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷، ج۲، ص۵۷۱ – ۵۷۲.
[۳۷] ابن هشام، عبد الملک، السیره النبویه، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ج۲، ص۲۲۰ – ۲۲۲.
[۳۸] ابن سید الناس، محمد، عیون الاثر، بیروت، دارالقلم، چاپ اول، ۱۴۱۴، ج۲، ص۸۸ – ۹۰.
[۳۹] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، بیروت، اعلمی، چاپ سوم، ۱۴۰۹، ج۲، ص۴۵۴ – ۴۶۰.
اما این خبر وحشتناک نتوانست کوچکترین بیم و هراسی در دل رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بنشاند حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با روحیهای عالی که نشان از اوج شجاعت و جسارت در ایشان داشت تکبیر گفتند و مژده یاری و کمک خداوند را به مسلمانان دادند.
[۴۰] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، بیروت، اعلمی، چاپ سوم، ۱۴۰۹، ج۲، ص۴۵۹.
[۴۱] صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی والرشاد فی سیره خیرالعباد، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۴، ج۴، ص۳۷۴.
[۴۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷، ج۲، ص۵۷۲.
[۴۳] ابن هشام، عبد الملک، السیره النبویه، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ج۲، ص۲۲۲.
[۴۴] ابن سید الناس، محمد، عیون الاثر، بیروت، دارالقلم، چاپ اول، ۱۴۱۴، ج۲، ص۸۹.
این در حالی بود که انتشار خبر پیمان شکنی بنی قریظه در میان مسلمانان موج عظیمی از ترس و اضطراب را در بین مسلمانان موجب گردیده بود و کار را بر ایشان بسیار سخت و دشوار کرده بود.
[۴۵] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، بیروت، اعلمی، چاپ سوم، ۱۴۰۹، ج۲، ص۴۵۹.
آن چنان سخت که خداوند در قرآن در توصیف اوضاع آشفته آنان میفرماید: «اذ جاؤکم من فوقکم و من اسفل منکم و اذ زاغت الابصار و بلغت القلوب الحناجر و تظنون بالله الظنونا؛ (به خاطر بیاورید) زمانی را که آنها از طرف بالا و پایین (شهر) بر شما وارد شدند (و مدینه را محاصره کردند) و زمانی را که چشمها از شدت وحشت خیره شده و جانها به لب رسیده بود، و گمانهای گوناگون بدی به خدا میبردید.»
[۴۶] احزاب/سوره۳۳، آیه۱۰.
.
شجاعت در میدان نبرد
در سال دوم هجرت و در پی قدرت گرفتن نیروهای مسلمین آیات ۱۹۳ – ۱۹۰ سوره بقره از سوی خداوند نازل شد و جهاد بر مسلمانان واجب گردید؛
[۴۷] بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵، (مقدمه)، ج۲، ص۵۸۱.
[۴۸] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۵۵۱.
[۴۹] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیرالقمی، قم، جزائری، چاپ سوم، ۱۴۰۴، ج۱، ص۷۱ – ۷۲.
چرا که دعوت اسلامی میبایست به راه خویش ادامه دهد و دشمنان را از سر راه کنار زند تا دین الهی همه گیر و دلها به راستی رهنمون شود و دیگر فتنهای و اکراهی بر ترک آیین هدایت و سر در گمراهی فرو بردن وجود نداشته باشد. این مهم در هنگامی صورت میپذیرفت که خداوند با فرستادن دین حق بر مؤمنان منت نهاده بود
[۵۰] حج/سوره۲۲، آیه۳۹ – ۴۰.
و اهل ایمان از این بیش نمیتوانستند خواری و ذلت ببینند و به یاری آن دین که منتی الهی بر آنان است، نپردازند. به همین سبب نیز به مؤمنان اجازه دفاع و نبرد داده شد.
با نزول این آیات، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خود در راس مجاهدان راه حق قرار گرفت و جهاد در راه خدا را در همه جبههها و در همه مناطق و در همه اشکال و گونههای خود رهبری میکرد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خود بار سنگین جهاد و نبرد رویاروی در صحنه پیکار را بر دوش میکشید و در این راه از بذل جان و مال دریغی نداشت و صابرتر و پایدارتر از همه اصحاب خود در صحنه نبرد حاضر بود، چه این که او هرگز از صف پیکار نگریخت و هرگز جای امنی برای خود انتخاب نکرد، هر چند همه اطرافیان از پیرامون او گریخته باشند.
[۵۱] ابوزهره، محمد، خاتم النبیین (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، قاهره، دار الفکر العربی، ۱۴۲۵، ج۱، ص۲۳۲.
او در سختترین میدانها حضور مییافت، و با کمال ثبات و استواری در آن مستقر میشد. « پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بارها در صحنههای سختی حاضر شد که جنگاوران و قهرمانانی از آن گریخته بودند. اما او هم چنان ثابت و استوار بود و از جای خود تکان نمیخورد، به دشمن روی میآورد و بدانان پشت نمیکرد و هرگز دچار تزلزل نمیگشت. این در حالی است که هیچ دلاور مردی جز او نیست که فراری در تاریخ زندگی او ثبت و گریزی از او به خاطر سپرده نشده باشد.»
[۵۲] اندلسی، قاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، عمان، دارالفیحاء، چاپ دوم، ۱۴۰۷، ج۱، ص۲۳۵.
حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با این که در زمان جاهلیت سوارکارانی بنام چون عامر بن طفیل، و عتبه بن حارث بن شهاب و بسطام بن قیس بودند که هر یک از آنان در تاخت و تاز شهرتی به هم رسانده بودند، ولی او هیچ گاه به آن دلاوران پشت نکرد و نگریخت، حتی اگر او را احاطه کرده بودند.
[۵۳] راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی عجّلاللهفرجهالشریف، چاپ اول، ۱۴۰۹، ج۲، ص۸۸۶.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در اوج قله صلابت و شجاعت، قرار داشت، او در حملات سخت متهور و دلیر
[۵۴] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۱۸، ج۱، ص۳۲۲.
[۵۵] کوفی، ابن ابی شیبه، المصنف، تحقیق سعید اللحام، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۸۹، ج۷، ص۵۷۹.
[۵۶] سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۹۸۱، ج۲، ص۳۵۵.
[۵۷] لمتقی الهندی، علاء الدین علی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح صفوه السقا، بیروت، الرساله، ۱۹۸۹، ج۷، ص۱۴۱.
و در نبرد از همه کس شجاعتر و جسورتر بود
[۵۸] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵، ج۴، ص۲۰.
[۵۹] بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵، (مقدمه)، ج۱، ص۳۳۵.
[۶۰] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۱۸، ج۱، ص۲۸۱.
[۶۱] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح، بیروت، دارالفکر، افست دارالطباعه العامره استانبول، بی تا، ج۷، ص۸۲.
به گونهای که پرچم هدایت مسلمانان در میدان نبرد و شجاعترین و پایدارترین مجاهدان به شمار میآمد؛ جنگ در کنار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) معیار شهامت و جسارت در میان رزمندگان مسلمان به حساب میآمد، چرا که آن حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نزدیکترین فرد به دشمن بود.
[۶۲] اندلسی، قاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، عمان، دارالفیحاء، چاپ دوم، ۱۴۰۷، ج۱، ص۲۳۷.
[۶۳] ابن سید الناس، محمد، عیون الاثر، بیروت، دارالقلم، چاپ اول، ۱۴۱۴، ج۲، ص۳۹۹.
[۶۴] نویری، شهاب الدین، نهایه الارب فی فنون الادب، قاهره، دارالکتب و الوثائق القومیه، چاپ اول، ۱۴۲۳، ج۱۸، ص۲۵۵.
عمران بن حصین میگوید: «هیچ وقت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گروه سربازی را ندید، مگر آن که نخستین کسی بود که به آنان حمله میبرد.»
[۶۵] اندلسی، قاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، عمان، دارالفیحاء، چاپ دوم، ۱۴۰۷، ج۱، ص۲۳۸.
[۶۶] ابن سید الناس، محمد، عیون الاثر، بیروت، دارالقلم، چاپ اول، ۱۴۱۴، ج۲، ص۳۹۹.
[۶۷] مقریزی، تقی الدین، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفده و المتاع، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۰، ج۲، ص۲۰۹.
[۶۸] نویری، شهاب الدین، نهایه الارب فی فنون الادب، قاهره، دارالکتب و الوثائق القومیه، چاپ اول، ۱۴۲۳، ج۱۸، ص۲۵۵.
وصف شجاعت پیامبر
امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) در وصف شجاعتهای نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرمایند: «به گاه جنگ، زمانی که آتش جنگ، سخت زبانه میکشید و دو لشکر به هم میرسیدند ما خود را در پناه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قرار میدادیم و هیچ یک از ما به دشمن، نزدیکتر از آن حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نبود،»
[۶۹] بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵، (مقدمه)، ج۱، ص۳۲۵.
[۷۰] اندلسی، قاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، عمان، دارالفیحاء، چاپ دوم، ۱۴۰۷، ج۱، ص۲۳۷.
[۷۱] نویری، شهاب الدین، نهایه الارب فی فنون الادب، قاهره، دارالکتب و الوثائق القومیه، چاپ اول، ۱۴۲۳، ج۱۸، ص۲۵۵.
[۷۲] طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی، ۱۴۱۲، ص۱۸.
«در جنگ بدر ما در برابر شدت حملات دشمن، به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پناه میبردیم و هیچ کس از آن حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به دشمن نزدیکتر نبود. او نزدیکترین فرد به گروه دشمن بود، و در آن نبرد از همه جنگجویان دلاورتر و سخت تر و استوارتر میجنگید و از همه ما شجاعت بیشتری نشان داد.»
[۷۳] بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵، (مقدمه)، ج۱، ص۳۲۴.
[۷۴] اندلسی، قاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، عمان، دارالفیحاء، چاپ دوم، ۱۴۰۷، ج۱، ص۲۳۷.
[۷۵] نویری، شهاب الدین، نهایه الارب فی فنون الادب، قاهره، دارالکتب و الوثائق القومیه، چاپ اول، ۱۴۲۳، ج۱۸، ص۲۵۵.
[۷۶] طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی، ۱۴۱۲، ص۱۸.
کلام براء بن عازب
از براء بن عازب نیز روایت شده که میگفت: «هرگاه جنگ بالا میگرفت، ما خود را در پناه پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قرار میدادیم و شجاع، کسی بود که جرات میکرد با او هم ردیف شود.»
[۷۷] راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی عجّلاللهفرجهالشریف، چاپ اول، ۱۴۰۹، ج۲، ص۸۸۶.
[۷۸] مقریزی، تقی الدین، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفده و المتاع، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۰، ج۲، ص۲۰۹.
[۷۹] بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵، (مقدمه)، ج۵، ص۱۳۵.
[۸۰] خرگوشی نیشابوری، ابوسعید، شرف المصطفی، مکه، دارالبشائر الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۲۴، ج۳، ص۸۳.
[۸۱] کوفی، ابن ابی شیبه، المصنف، تحقیق سعید اللحام، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۸۹، ج۸، ص۵۵۰.
عبدالله بن عمر که خود شاهد جنگهایی بوده است، میگوید: «هرگز از رسول خدا شجاع تر، کاراتر، بخشنده تر و خشنودتر ندیدهام.»
[۸۲] اندلسی، قاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، عمان، دارالفیحاء، چاپ دوم، ۱۴۰۷، ج۱، ص۲۳۷.
[۸۳] نویری، شهاب الدین، نهایه الارب فی فنون الادب، قاهره، دارالکتب و الوثائق القومیه، چاپ اول، ۱۴۲۳، ج۱۸، ص۲۵۵.
[۸۴] ابن سید الناس، محمد، عیون الاثر، بیروت، دارالقلم، چاپ اول، ۱۴۱۴، ج۲، ص۳۹۹.
[۸۵] مقریزی، تقی الدین، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفده و المتاع، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۰، ج۲، ص۲۰۹.
او شجاعی خشنود به تقدیر الهی، بزرگوار و بخشنده و صبور و پایدار بود که در گرماگرم نبرد در میدان میایستاد و شمشیر برمی کشید تا هر نعره سرمستانهای را پاسخ گوید و خفه کند.
شجاعت در جنگ احد
در احد زمانی که صفهای مسلمانان در هم ریخته بود و مشرکان در حالی که شعار میدادند: یا للعزی، یا آل هبل! حمله کرده و کشتاری سخت انجام داده بودند، اما رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با این که به سختی مجروح شده بود و خون از سرتاسر زخمهایش جاری بود، اما با این همه به پیکار و مقاومت ادامه داد و سست و تسلیم نشد او هم چنان پا بر جا و رویاروی دشمن ایستاده بود و تا زمانی که دو گروه از یکدیگر جدا نشدند، همراه با گروهی اندک از یاران خود، که چهارده نفر بر شمرده شده بودند، مقاومت و پایداری فرمود.
[۸۶] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، بیروت، اعلمی، چاپ سوم، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۳۹.
[۸۷] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵، ج۵۵، ص۲۶۷.
ایشان در این جنگ آن قدر تیر انداخته بودند که زه کمانش پاره شد، پس شروع به سنگ انداختن کردند.
[۸۸] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۱۸، ج۲، ص۳۲.
[۸۹] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، بیروت، اعلمی، چاپ سوم، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۲.
[۹۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷، ج۲، ص۵۱۶.
دشمنان قصد داشتند تا در نبرد احد و در گرماگرم جنگ و گریز رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به قتل برسانند. به همین هدف، ابی بن خلف-از سران شرک و کفر- برای کشتن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیش تاخت. ابی بن خلف پس از جنگ بدر برای پرداخت فدیه پسر خود عبدالله که در این جنگ در ردیف اسرای مسلمانان قرار گرفته بود به مدینه رفته بود
[۹۱] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، بیروت، اعلمی، چاپ سوم، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۵۱.
[۹۲] مقریزی، تقی الدین، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفده و المتاع، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۰، ج۱، ص۱۵۴.
و چون فدیه را پرداخت کرد خطاب به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گفته بود: (بنابه نقلی این سخن را در مکه گفته بود.)
[۹۳] حمیری کلاعی، ابوالربیع، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و الثلاثه الخلفاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۰، ج۱، ص۳۸۱.
[۹۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷، ج۲، ص۵۱۸ – ۵۱۹.
[۹۵] ابن هشام، عبد الملک، السیره النبویه، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ج۲، ص۸۴.
«ای محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) من اسب بسیار خوبی دارم که همه روزه بدست من تعلیف و پرورده میشود، من یک ذره از علف آن نخواهم کاست تا اینکه روزی بر آن سوار شده و ترا بکشم.» پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در پاسخ فرمود: «(نه) بلکه به خواست خداوند، من تو را زمانی که سوار بر آن باشی خواهم کشت.» ابی که از همان روز خود را برای چنین کاری آماده ساخته و چنین اندیشهای در سر پرورانده بود هنگامی که در نبرد احد مشاهده کرد افراد چندانی در سپاه مسلمانان به مقاومت نایستادهاند، در حالی که سر تا پا زره بود و تنها چشمهایش دیده میشد و طبعا هیچ شمشیر و نیزهای نمیتوانست به سادگی به او آسیبی برساند، در حالی که فریاد میکشید: «کجاست محمد؟ زنده نمانم اگر ترا زنده بگذارم» به جستجوی حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرداخت تا این که متوجه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شده به سوی حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حمله ور شد، تنی چند از مسلمانان سد راه او شدند. اما رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با این که خون از زخمهایش جاری بود به یارانش فرمود: «راهش را باز بگذارید؛ بگذارید جلو بیاید،» ابی به پیش آمد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیزهای از حارث بن صمه گرفت و پیش تاخت و چنان بر گردن وی نواخت که از اسب خود بیفتاد و چندین بار در غلطید. بر اثر این ضربت خراشی در گردن او پدید آمد.
[۹۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲ ص۲۰۰.
[۹۷] مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۲، ص۳۲- ۳۵.
[۹۸] اندلسی، قاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، عمان، دارالفیحاء، چاپ دوم، ۱۴۰۷، ج۱، ص۲۳۸ – ۲۴۰.
[۹۹] حمیری کلاعی، ابوالربیع، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و الثلاثه الخلفاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۰، ج۱، ص۳۸۰ – ۳۸۱.
[۱۰۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷، ج۲، ص۵۱۸ – ۵۱۹.
[۱۰۱] ابن هشام، عبد الملک، السیره النبویه، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ج۲، ص۸۴.
او نزد قریش برگشت در حالی که میگفت: «محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مرا کشت.» یاران او، دور او را گرفتند و به او دلداری دادند و گفتند: «این زخم، خراشی بیش نیست، چرا بی تابی میکنی؟»
[۱۰۲] ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارالصادر، ۱۳۸۵، ج۲، ص۱۵۷.
[۱۰۳] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷، ج۱، ص۳۱۹.
[۱۰۴] راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی عجّلاللهفرجهالش
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.