پاورپوینت سیدعلی قاضی طباطبایی


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
7 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت سیدعلی قاضی طباطبایی دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت سیدعلی قاضی طباطبایی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت سیدعلی قاضی طباطبایی :

پاورپوینت سیدعلی قاضی طباطبایی تبریزی

قاضی طباطبائی، سید علی، از عرفا و علما و استادان اخلاق حوز نجف در قرن چهاردهم می‌باشد.

فهرست مندرجات

۱ – معرفی اجمالی
۲ – دوره علمی
۳ – هجرت به نجف و درخواست از امام علی
۴ – جامعیت علمی و اجتهاد
۵ – شخصیت قاضی طباطبایی
۵.۱ – سیر و سلوک
۵.۲ – نماز شب
۵.۳ – توکل
۵.۴ – تفکر و مکاشفه
۵.۵ – تواضع
۵.۶ – رسیدگی به محرومین
۶ – قاضی و اهل بیت
۶.۱ – عید غدیر
۶.۲ – توسل به امام علی
۶.۳ – ارتباط با امام زمان
۷ – مکتب سلوکی
۸ – فقاهت قاضی
۹ – ویژگی‌های اخلاقی
۱۰ – اتهام وابستگی به تصوف
۱۱ – ویژگی جلسات اخلاقی قاضی
۱۲ – استادان
۱۳ – شاگردان
۱۴ – قاضی و علامه طباطبایی
۱۵ – پیش‌گویی‌های قاضی
۱۵.۱ – قیام امام خمینی
۱۵.۲ – مرجعیت سید ابوالحسن اصفهانی
۱۶ – علاقه مطهری به مرحوم قاضی
۱۷ – سعدی و قاضی
۱۸ – وصیت‌نامه استاد
۱۹ – وفات
۲۰ – کرامات
۲۱ – خانواده قاضی
۲۲ – وصیّ عرفانی
۲۳ – آثار
۲۳.۱ – شرح دعای سمات
۲۳.۲ – تفسیر قرآن
۲۳.۳ – تصحیح و تحقیق ارشاد
۲۳.۴ – دیگر آثار
۲۴ – طریقت عرفانی
۲۴.۱ – جای‌گاه ولایت در عرفان
۲۴.۲ – روش احراق در تربیت
۲۴.۳ – تهجد
۲۴.۴ – زیارت اهل قبور
۲۴.۵ – جای‌گاه استاد در عرفان
۲۵ – آرا
۲۵.۱ – معرفی بهترین کتاب عرفانی
۲۵.۲ – انتقاد به نظام درسی حوزه
۲۶ – فهرست منابع
۲۷ – پانویس
۲۸ – منبع

معرفی اجمالی

قاضی طباطبائی، سید علی در ۱۳ ذیحج ۱۲۸۲ یا در ۱۲۸۵ در تبریز به دنیا آمد.

[۱] آقابزرگ طهرانی، طبقات الاعلام الشیعه، ج۱، قسم ۴، ص۱۵۶۵، نقباء البشر فی القرن الرابع شر، نجف، ۱۳۷۳/۱۹۵۴ م.

[۲] حسین روحانی نژاد، بحر خروشان: شرح حال عالم ربانی سید علی قاضی (ره)، ج۱، ص۲۶، تهران ۱۳۸۷ ش.

خاندان وی از سادات طباطبائی و مشهور به فضل و تقوا و اغلب در کسوت روحانیت بودند بودند و نسبشان به ابراهیم طباطبا، نواد امام حسن مجتبی (علیه‌السلام)، می‌رسید.

[۳] یادنام عارف کبیر، ص ۶، ج۱، ص۳۲-۳۴، سید محمدحسین حسینی طهرانی، روح مجرد: یادنامه موحد عظیم و عارف کبیر حاج سید هاشم موسوی حداد، مشهد ۱۴۲۷.

پدرش، سید حسین قاضی (متوفی ۱۳۱۴)، از شاگردان میرزای شیرازی در سامرا بود که سپس به تبریز بازگشت و به تهذیب نفس پرداخت. وی علاوه بر تفسیر مختصری بر قرآن، تفسیری بر سور فاتحه و تفسیری ناتمام بر سور انعام نوشته بود. پدر مادر سیدعلی، میرزا محسن قاضی تبریزی (متوفی ۱۳۰۶)، نیز از عالمان و عابدان بود و با ملا هادی سبزواری مصاحبت داشت.

[۴] آقابزرگ طهرانی، طبقات الاعلام الشیعه، ج۱، قسم۲، ص۵۲۹، نقباء البشر فی القرن الرابع شر، نجف، ۱۳۷۳/۱۹۵۴ م.

[۵] محمدعلی معلم حبیب‌آبادی، مکارم الآثار، ج۳، ص۱۰۳۰، اصفهان ۱۳۵۱ ش.

[۶] محمدعلی معلم حبیب‌آبادی، مکارم الآثار، ج ۵، ۱۴۷۴، اصفهان ۱۳۵۱ ش.

دوره علمی

قاضی طباطبائی مبادی علوم دینی و ادبی را در زادگاهش آموخت.

[۷] سید محمد غروی، مع علماء النجف الاشرف، ج۲، ص۲۷۲، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹ م.

نزد پدرش تفسیر کشاف را خواند. علاوه بر پدرش، استادان دیگر وی موسی تبریزی (مؤلف حاشی رسائل شیخ انصاری) و محمدعلی قراچه‌داغی

[۸] از سوی جمعی از نویسندگان، تهران۱۳۸۲ ش.

بودند. او ادبیات فارسی و عربی را نیز از شاعر نامی، محمدتقی نیر تبریزی، مشهور به حجت الاسلام، فرا گرفت

[۹] آقابزرگ طهرانی، طبقات الاعلام الشیعه، ج۱، قسم ۴، ص۱۵۶۵، نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، القسم الرابع من الجزء الاول، نجف ۱۳۸۱/۱۹۶۲ م.

[۱۰] حسین روحانی نژاد، بحر خروشان: شرح حال عالم ربانی سید علی قاضی (ره)، ج۱، ص۲۹، تهران ۱۳۸۷ ش.

[۱۱] حسین روحانی نژاد، بحر خروشان: شرح حال عالم ربانی سید علی قاضی (ره)، ج۱، ص۴۵، تهران ۱۳۸۷ ش.

و مدتی نیز، به توصی پدرش، برای تهذیب نفس نزد امام قلی نخجوانی شاگردی کرد.

[۱۲] صادق حسن‌زاده و محمود طیار مراغی، اسو عارفان گفته‌ها و ناگفته‌ها دربار عارف کامل علامه میرزا علی آقا قاضی تبریزی، ج۱، ص۱۵۹، قم۱۳۸۳ ش.

[۱۳] صادق حسن‌زاده و محمود طیار مراغی، اسو عارفان گفته‌ها و ناگفته‌ها دربار عارف کامل علامه میرزا علی آقا قاضی تبریزی، ج۱، ص۱۷۱-۱۷۲، قم۱۳۸۳ ش.

سپس در ۱۳۰۸، برای کسب علم به نجف هجرت نمود

[۱۴] سید محمدحسن قاضی طباطبائی، صفحات من تاریخ الاعلام، ج۱، ص۱۸، (قم) (بی‌تا).

[۱۵] حسین روحانی نژاد، بحر خروشان: شرح حال عالم ربانی سید علی قاضی (ره)، ج۱، ص۲۷، تهران ۱۳۸۷ ش.

[۱۶] آقابزرگ طهرانی، ج۱، قسم ۴، ص۱۵۶۵، سال۱۳۱۳، طبقات الاعلام الشیعه، نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، القسم الرابع من الجزء الاول، نجف ۱۳۸۱/۱۹۶۲ م.

و در آن‌جا نزد محمد فاضل شربیانی، محمدحسن مامقانی، شیخ الشریع اصفهانی، آخوند خراسانی و حسین خلیلی، فقه و اصول و حدیث و تفسیر و دیگر علوم را فرا گرفت و از این جمع، حسین خلیلی، استاد اخلاق وی نیز بود.

[۱۷] آقابزرگ طهرانی، طبقات الاعلام الشیعه، ج۱، قسم ۴، ص۱۵۶۵-۱۵۶۶، نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، القسم الرابع من الجزء الاول، نجف ۱۳۸۱/۱۹۶۲ م.

هجرت به نجف و درخواست از امام علی

روح سید علی که از دانش حوزه علمیه تبریز سیراب نشده بود به جانب حوزه کهن نجف اشرف تمایل پیدا می کند؛ ابتدا پدر را از این تصمیم آگاه می سازد، پدر از احساس عطش و شوق نونهالش در راه تحصیل و تهذیب، شادمان گشته و وی را با گروهی از اهالی تبریز روانه نجف اشرف می سازد. زمانی که قاضی به شهر نجف می رسد، به حرم علوی مشرف شده و از آن حضرت برای رشد و شکوفایی کمک می خواهد و خود را به آن امام همام می سپارد تا راهی را که رضایت خداوند در آن است، به وی نشان دهد و همیشه در تمام مراحل زندگی همراهی اش نماید.
این درخواست قاضی مورد قبول امیر المومنین ـ علیه السلام ـ واقع شده و آن حضرت، راه سعادت و خوشبختی را به وی نشان می دهد؛ به گونه ای که از اساتید بزرگواری استفاده نموده و صاحب کرامات و فضایل عرفانی می شود.
قاضی در مورد استاد و تأثیر آن در تعالی و رشد شاگرد، می گوید:
اگر کسی که طالب راه و سلوک طریق خدا باشد برای پیدا کردن استاد این راه، نصف عمر خود را در جست و جو و تفحص بگذراند تا آن استاد را پیدا کند، ارزش دارد و کسی که به استاد کامل رسید، نصف راه را طی کرده است.

[۱۸] منسوب به بحر العلوم، رساله سیر و سلوک، انتشارات علامه، مشهد، ۱۴۱۷ ق، ص ۱۸۶.

بر اساس این اعتقاد، وی در پی یافتن اساتید شایسته و استفاده کامل از آنان رفت تا این که به یاری حضرت امیر ـ علیه السلام ـ، گمگشته هایش را یافت. در این مسیر ـ علاوه بر اساتیدی که در تبریز از محضرشان استفاده کرده بود ـ در نجف اشرف نیز از محضر اساتید مبارز و زبده ای بهره مند شد؛ همانند آیات عظام:
۱. محمد کاظم خراسانی (آخوند خراسانی) ؛ نویسنده کفایه الاصول.
۲. میرزا فتح الله شریعت اصفهانی (شیخ الشریعه)
۳. میرزا حسین تهرانی
۴. شیخ محمد حسن مامقانی؛ ایشان از اساتید برجسته و متبحر علم رجال، درایه، تراجم و نسب به شمار می آیند.
۵. سید محمد کاظم یزدی؛نویسنده «عروه الوثقی»
۶. فاضل شربیانی؛ وی در مکارم اخلاق و صفات پسندیده و دلسوزی به بینوایان، زبانزد مردم کربلا و نجف بود.
۷. شیخ محمد بهاری؛ معظم له همان عارف، سالک و عالم فرزانه ای است که در سن ۳۲ سالگی به اجتهاد رسید و از اوتاد شاگردان عارف نامدار، ملا حسینقلی همدانی محسوب می شود.
۸. سید احمد کربلایی؛ وی نیز از شاگردان ممتاز ملا حسینقلی همدانی به شمار می آید که در تهذیب نفس و عرفان، از کمالات والایی برخوردار بود.

[۱۹] هادی هاشمیان، دریای عرفان، موسسه فرهگی طه، قم، ۱۳۷۹ش، ص ۲۰.

جامعیت علمی و اجتهاد

کوشش های خستگی ناپذیر سید علی قاضی در راه کسب کمال و دانش، به ثمر نشست و در سن ۲۷ سالگی به درجه اجتهاد نایل آمد گرچه افراد بسیاری از خانواده ها و علمای سرشناس در این راه قدم برداشته اند ولی عده اندکی به درجه اجتهاد، آن هم در سنین جوانی، موفق شده اند.
ویژگی هایی که در قاضی (مثل پشتکار و جدیت در بحث، انس با بزرگان، مراقبت های خانواده، تهذیب نفس و ارتباط با خدای متعال) وجود داشت، از وی عالمی عارف و مجتهدی توانمند ساخت.
وی در لغت عرب نیز کم نظیر بود؛ به طوری که چهل هزار لغت عرب را از حفظ داشت و شعر عربی را چنان می سرود که عرب ها از تشخیص آن عاجز می ماندند و نمی فهمیدند که شعر، از یک شاعر عجم است.
روزی در بین مذاکرات، آیت الله شیخ عبدالله مامقانی به ایشان می گوید:
من آن قدر در لغت و شعر عرب تسلط دارم که اگر شخص غیر عرب، شعر عربی بگوید، تشخیص می دهم؛ گرچه آن شعر در اعلی درجه فصاحت و بلاغت باشد.
آیت الله قاضی یکی از قصاید عربی را که سراینده اش عرب بود، شروع به خواندن کرد، و در بین آن چند بیت از اشعار خود را اضافه و سپس از آیت الله مامقانی پرسید: کدام یک از این ها را غیر عرب سروده است؟ و ایشان نتوانستند تشیخص دهند.

[۲۰] محمدحسین حسینی طهرانی، مهر تابان، ص ۲۷.

شخصیت قاضی طباطبایی

سیر و سلوک

نوشتن و بیان شخصیت افرادی چون مرحوم سید علی آقا قاضی، که بی شک از اولیای خاص الهی می باشد، بسیار دشوار، و قلم از بیان وجوه مختلف زندگی او، ناتوان است؛ به همین جهت فقط به گوشه هایی از شخصیت عرفانی و الهی استاد اشاره می شود. علامه طباطبایی در این مورد می گوید:
«معمولا ایشان در حال عادی یک ده بیست روزی در دسترش بودند، و رفقا می آمدند و می رفتند و مذاکراتی داشتند، و صحبت هایی می شد و آن وقت یکباره ایشان ناپدید می شدند و چند روزی اصلا خبری نبود؛ نه در خانه، نه در مدرسه، نه مسجد، نه کوفه، و نه در سهله از ایشان خبری نبود.
رفقا در این روز ها به هر جا که احتمال می دادند، سر می زدند ولی پیدا نمی کردند. چند روز بعد، دوباره پیدا می شد، و درس و جلسه های خصوصی را در منزل و مدرسه دائر می کردند و همین جور حالات غریب و عجیب داشتند.»

[۲۱] سیمای فرزانگان، رضا مختاری، ص ۷۷.

در این روزها استاد به تهذیب نفس و خود سازی می پرداختند و به جایی رسیده بودند که واقعا می شود گفت خلیفه الله شده بودند و کارهای خلیفه الهی انجام می دادند علامه طهرانی در این رابطه می گوید:
«چندین نفر از رفقا و دوستان نجفی ما، از یکی از بزرگان و مدرسین نجف اشرف نقل می کردند که می گفت: من درباره استاد میرزا علی قاضی طباطبایی و مطالبی که از ایشان شنیده بودم و احوالاتی که به گوشم رسیده بود، در شک بودم.
با خود می گفتم: آیا این مطالب که نقل شده، درست است یا نه؟ تا این که روزی برای نماز به مسجد کوفه می رفتم ـ و مرحوم قاضی زیاد به مسجد کوفه و سهله علاقه مند بودند ـ در بیرون مسجد با ایشان برخورد کردم؛ با هم مقداری صحبت کردیم و در طرف قبله مسجد برای رفع خستگی نشستیم. گرم صحبت بودیم که در این زمان مار بزرگی از سوراخ بیرون آمد و در جلوی ما خزیده، به موازات دیوار مسجد حرکت کرد. در آن نواحی مار بسیار است و غالبا به مردم آسیبی نمی رساند. همین که مار به مقابل ما رسید و من وحشتی کردم، استاد اشاره ای به مار کرد و فرمود: «مت باذن الله؛ به اذن خدا بمیر.‌» مار فوراً در جای خود خشک شد.
قاضی بدون این که اعتنایی کند، شروع به دنبال صحبت کرد، سپس به مسجد رفتیم و من در مسجد وسوسه شدم که آیا این کار واقعی بود و مار مرد یا این که چشم بندی بود؟ اعمال را تمام کرده و بیرون آمدم و دیدم مار خشک شده و به روی زمین افتاده است؛ پا زدم، دیدم حرکتی ندارد.
شرمنده به مسجد بازگشته و چند رکعتی دیگر نماز خواندم، موقع بیرون آمدن از مسجد برای نجف، باز هم با یکدیگر برخورد کردیم، آن مرحوم لبخندی زده و فرمود: خوب آقا جان! امتحان هم کردی! امتحان هم کردی.»

[۲۲] سید محمدحسین حسینی تهرانی، معاد شناسی، انتشارات حکمت، ۱۳۱۶ ش، ج۲، ص ۲۳۱ (با تلخیص).

نماز شب

سید علی آقا همه چیز را در نماز شب و تهجد شبانه می دید و سفارش های اکیدی بر شاگردان خود داشت که نماز شب را اقامه کنند. علامه طباطبایی می گوید:
«چون به نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم به خاطر قرابت و خویشاوندی به محضر قاضی رفتم، روزی کنار در مدرسه ای ایستاده بودم که قاضی از آن جا عبور می کرد؛ چون به من رسید، دست خود را بر روی شانه من گذاشته و فرمود: «ای فرزند! دنیا می خواهی، نماز شب بخوان و آخرت می خواهی، نماز شب بخوان»

[۲۳] محمدحسین حسینی طهرانی، مهر تابان، ص ۲۵.

استاد خود نیز اهل تهجد بود و از راه نماز شب به این مقام والا رسیده بود و آن قدر مواظب اعمال و رفتار خود بود که حتی حاضر نبود عبادت و نماز ش برای دیگران و حتی خانواده و فرزندانش ذره ای مزاحمت ایجاد کند. به همین جهت، در مدرسه قوام حجره ای برای این کار گرفته بود. آیت الله سید محمد حسینی همدانی گوید:
«در سال ۱۳۴۷ قمری که من در مدرسه قوام نجف اشرف بودم، روزی سید علی آقا به مدرسه آمد و از متصدی آن حجره ای درخواست کرد، و وی نیز با کمال احترام پذیرفته و حجره ای کوچک در طبقه فوقانی در اختیارش گذاشت بعد معلوم شد که قاضی حجره را به عنوان مکان خلوتی برای تهجد و عبادت می خواستند. چون تصور می کردند تهجد ایشان شب هنگام در خانه، باعث مزاحمت بچه ها می شد. به همین خاطر، شب ها حدود ساعت دوازده ـ که معمولا طلبه ها برای آمادگی جهت درس های فردا به استراحت می پرداختند ـ شب زنده داری قاضی آغاز می شد.»

[۲۴] محمود طیار مراغی و صادق حسن زاده، اسوه عارفان، انتشارات آل علی، قم، ۱۳۸۰، ص ۴۱.

توکل

یکی از مظاهر اعتقاد و باور های دینی، این است که انسان در مشکلات زندگی، خود را نبازد و به خدای خود توکل کند. قاضی در اوج توکل بود چنان چه آیت الله احمدی میانجی ـ رحمه الله ـ به نقل از علامه طباطبایی می گویند:
«روزی به شدت نیاز به پول داشتم، خدمت قاضی رفتم تا مبلغی از ایشان قرض کنم و وقتی از ایران برایم پول رسید، آن را پرداخت کنم. همین که خدمت استاد رسیدم، دیدم پسرش از کوفه آمده و می گوید: مادرم زایمان کرده و به پول احتیاج داریم. قاضی دست در جیبش برد و دید هیچ پولی ندارد و فرمود: همان طور که می بینی هم نیست. و همه این مراحل با تمام آرامش و اطمینان بود، که برای من بسیار شگفت انگیز بود!.»

[۲۵] محمدحسین حسینی طهرانی، مهر تابان، ص ۹۹.

نتیجه این توکل را نیز قاضی و دیگران عملا مشاهده می کردند و خداوند در اثر این خصلت والا، مشکلات این بزرگ مرد را حل می کرد.
آیت الله شیخ علی محمد بروجردی ـ از شاگردان قاضی ـ می گوید:
«روزی در منزل نشسته بودم، حال عجیبی رخ داد و طوری شد که مثل این که کسی از نشستنم مانع می شد؛ هر چه به اطراف نگاه کردم، چیزی ندیدم. کیسه ای پول همراه داشتم، آن را برداشته از منزل خارج شدم. مثل این که کسی مرا از پشت سر حرکت دهد، در مسیری ناخواسته به راه افتادم. مقداری که رفتم به آقای قاضی رسیدم و ایشان کنار کوچه ایستاده بود. فوری به طرفش رفته و عرض ادب کردم، استاد نیز لطف فرمود.
آقای قاضی گفت: می خواستم مقداری میوه و خوارکی تهیه کنم اما پولی نداشتم، همین جا ایستادم تا خدا گشایشی نماید.
فورا مقداری پول از کیسه درآورده و به ایشان تقدیم کردم و استاد نیز به اندازه نیاز برداشته و بقیه را به من برگرداند و خدا حافظی کرد. همین که پول را به قاضی دادم، حالت اضطراب از من رفته و حالت شعف و انبساط روحی زیادی به من دست داد. سپس به خانه برگشته و با آرامش خاطر استراحت کردم.»

[۲۶] محمود طیار مراغی و صادق حسن زاده، اسوه عارفان، انتشارات آل علی، قم، ۱۳۸۰، ص ۲۷.

تفکر و مکاشفه

مرحوم قاضی که از تجملات دنیا وارسته و مثل مولایش آن را طلاق داده بود، در نجف اشرف به قبرستان وادی السلام می رفت و ساعت های طولانی به تفکر و مکاشفه می پرداخت تا هر چه بهتر بتواند دل از دنیا کنده و به مشاهده ی دوست نائل شود. مرحوم محمد تقی آملی ـ از شاگردان آن بزرگوار ـ می فرماید:
«من مدت ها می دیدم که مرحوم قاضی دو سه ساعت در وادی السلام می نشینند، با خود می گفتم: «انسان باید زیارت کند و برگردد و به قرائت فاتحه ای روح مردگان را شاد کند، کارهای لازم تر هم هست که باید به آن ها پرداخت!» این اشکال در دل من بود اما به احدی ابراز نکردم، حتی به صمیمی ترین رفیق خود از شاگردان استاد.
مدت ها گذشت و من هر روز برای استفاده از محضر استاد به خدمتش می رفتم، تا آن که از نجف اشرف بر مراجعت به ایران عازم شدم ولیکن در مصلحت بودن این سفر، تردید داشتم. این نیت هم در ذهن من بود و کسی از آن مطلع نبود. شبی بود می خواستم بخوابم؛ در آن اتاقی که بودم، در تاقچه پائین پای من کتاب بود؛ کتاب های علمی و دینی. در وقت خواب، طبعا پای من به سوی کتاب ها کشیده می شد، با خود گفتم: برخیزم و جای خواب را تغییر دهم یا لزومی ندارد، چون کتاب ها درست مقابل پای من نیست و بالاتر قرار گرفته، و این، هتک حرمت کتاب نیست. بالاخره بنا بر آن گذاشتم که هتک حرمت نیست و خوابیدم.
صبح که به محضر استاد، مرحوم قاضی رفتم و سلام کردم: فرمود: «علیکم السلام! صلاح نیست شما به ایران بروید. و پا دراز کردن به سوی کتاب ها هم هتک احترام است.» بی اختیار حول زده گفتم: «آقا! شما از کجا فهمیده اید؟» فرمود: «از وادی السلام فهمیده ام.»

[۲۷] سید محمدحسین حسینی تهرانی، معاد شناسی، انتشارات حکمت، ۱۳۱۶ ش، ج۲، ص ۲۹۶.

تواضع

مرحوم قاضی بنده ای خاضع و فروتن بود؛ از هرگونه شهرت طلبی پرهیز کرده و خدمت به خلق خدا را وظیفه خود می دانست. سید محمد حسن قاضی در یاد داشت های خود آورده است:
«نقل کرده اند که روزی آیت الله قاضی با آیت الله سید محسن حکیم (مرجع مشهور تقلید) در صحن شریف حیدری (در نجف اشرف) تصادفا با هم ملاقات نمودند. در این وقت، در صحن جنازه ای را تشییع می کردند، صاحبان میت از مرحوم قاضی درخواست اقامه نماز بر آن میت کرده بودند. مرحوم قاضی، آیت الله حکیم را مأمور به خواندن نماز نموده بود، ولی مرحوم حکیم امتناع نموده و اصرار به مقدم نمودن مرحوم قاضی کرده بود. مرحوم قاضی فرموده بود: «چون شما بین مردم مشهور تر از من هستید، اگر شما اقامه نماز بکنید، مردم زیادی جمع می شوند و این، سبب ثواب زیادی برای میت می شود.» به ناچار آقای حکیم اقامه و مرحوم آقا سید علی قاضی به ایشان اقتدا کرده بود.»

[۲۸] هادی هاشمیان، دریای عرفان، موسسه فرهگی طه، قم، ۱۳۷۹ش، ص ۴۶.

رسیدگی به محرومین

علامه طباطبایی می فرماید: یکی از رفقای نجفی ما ـ که فعلا از اعلام نجف است ـ برای من گفت:
«من یک روز به دکان سبزی فروشی رفته بودم، دیدم مرحوم قاضی خم شده و مشغول سوا کردن کاهو است، ولی به عکس معهود، کاهو های پلاسیده و آنهایی را که دارای برگ های خشن و بزرگ هستند، بر می دارد.
من کاملا متوجه بودم، تا مرحوم قاضی کاهو ها را به صاحب دکان داد و ترازو کرد. مرحوم قاضی آن را در زیر عبا گرفت و روانه شد. من که در آن وقت طلبه جوانی بودم و مرحوم قاضی مرد مسن و پیرمردی بود، به دنبالش رفتم و عرض کردم: آقا! من این مرد فروشنده را می شناسم؛ فرد بی بضاعت و فقیری است، من گاه گاهی به او مساعت می کنم، و نمی خواهم چیزی به او بلا عوض داده باشم، تا اولا آن عزت و شرف و آبرو از بین برود، و ثانیاً خدای ناخواسته عادت کند مجانی گرفتن، و در کسب هم ضعیف نشود. و برای ما فرقی ندارد کاهو های لطیف و نازک بخوریم یا از این کاهو ها. و من می دانستم که این ها بالاخره خریداری ندارد، و ظهر که دکان خود را می بندد، به بیرون خواهد ریخت؛ لذا برای عدم تضرر او مبادرت به خریدن کردم.»

[۲۹] محمدحسین حسینی طهرانی، مهر تابان، ص ۳۱.

قاضی و اهل بیت

عید غدیر

سید علی آقا علاقه خاصی به عید غدیر داشتند؛ به همین مناسبت در این روز به یاد ماندنی و مهم جهان اسلام، مراسم جشن و شادمانی برپا می کردند و خطبه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ در عید غدیر را برای حاضران در مجلس جشن می خواندند، فرزندش سید محمد علی می گوید:
«ایشان خودش را برای این روز بزرگ آماده می کرد و آن روز بهترین لباس هایش را می پوشید. ولیمه، شیرینی و میوه تهیه می کرد، و از آشنایان، دوستان، قوم و خویش دعوت به عمل می آورد و از یکی از آن ها می خواست تا خطبه رسول اعظم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ را که در روز عید غدیر خم فرموده، با صدای بلند و گیرا قرائت نماید و این خطبه یکی از برجسته ترین و بهترین خطبه هاست … نکته های گوناگون و دلنشین و شیرین بسیار ایراد می فرمود و ادخال سرور شادی بر دلهای حاضرین در مجلس عنایت می فرموده چه بسا نکته های کمیاب که از شعر و نثر که در حفظ داشت، بیان می کرد؛

[۳۰] محمود طیار مراغی و صادق حسن زاده، اسوه عارفان، انتشارات آل علی، قم، ۱۳۸۰، ص ۳۵.

توسل به امام علی

استاد با این که خود در علوم متبحر و یگانه بود اما گاهی مشکلاتی برایش پیش می آمد که با محاسبات دنیوی نمی توانست حل نماید. در این گونه موارد، به بارگاه حضرت امیر ـ علیه السلام ـ پناه برد و از ایشان استعانت کرد. شاگردش آیت الله شیخ حسنعلی نجابت می فرمود:
«آقای قاضی زمانی طالب مطلب خاصی بودند، اما آن چنان که می خواستند فتح باب بر ایشان حاصل نمی شد. از هر دری وارد می شدند، نتیجه نمی گرفتند، تا این که برای برآورده شدن آن خواسته، قصیده بلند و بسیار عالی در مدح امیر المومنین ـ علیه السلام ـ انشاء فرمودند و به تمام معنا در آن مطلب خاص که می خواستند، فتح باب بر ایشان رخ داد.»

[۳۱] محمود طیار مراغی و صادق حسن زاده، اسوه عارفان، انتشارات آل علی، قم، ۱۳۸۰، ص ۴۸.

ارتباط با امام زمان

علامه طباطبایی می فرماید: مرحوم استاد ما قاضی می فرمودند که: « (حضرت در موقع ظهور) به اصحابش مطلبی می گویند که همه آن ها در اقطار عالم متفرق و منتشر می گردند، و چون همه آن ها دارای طی الارض هستند، تمام عالم را تفحص می کنند، و می فهمند که غیر از آن حضرت، کسی دارای مقام ولایت مطلقه الهی و مأمور به ظهور و قیام و حاوی همه گنجینه های اسرار الهی و صاحب الامر نیست. در این حال، همه به مکه مراجعت می کنند و به آن حضرت تسلیم می شوند و بیعت می نمایند. مرحوم قاضی می فرمود: من می دانم آن کلمه ای را که حضرت به آن ها می فرماید و همه از دور آن حضرت متفرق می شوند، چیست؟»

[۳۲] محمدحسین حسینی طهرانی، مهر تابان، ص ۳۳۲.

مکتب سلوکی

همچنین برای تهذیب نفس چندین سال نزد سید احمد کربلایی و محمد بهاری، دو تن از مبرزترین شاگردان حسینقلی همدانی، شاگردی کرد.

[۳۳] محمدعلی معلم حبیب‌آبادی، مکارم الآثار، ج۷، ص۲۶۹۵-۲۶۹۶، اصفهان ۱۳۷۴ ش.

[۳۴] سید علی قاضی طباطبائی، شرح دعای سمات، مقدمه، ص ۱۰، تهران ۱۳۸۵ ش.

به همین سبب، محمدحسین طباطبائی گفته است سید علی قاضی به هیچ‌یک از سلسله‌های صوفیه مرتبط نیست، بلکه طریق عرفانی وی همان طریق حسینقلی همدانی و استادش سید علی شوشتری است که از آنان نیز به عارفی ناشناس به نام جولا منتهی میشود (به این منبع رجوع کنید

[۳۵] سید محمدحسین حسینی طهرانی، رساله لب اللباب در سیر و سلوک اولی الالباب، ج۱، ص۱۴۶- ۱۴۹، مشهد ۱۴۲۶.

). اما فرزندش، سید محمدحسن قاضی، پدر را بر شیو سلوکی شاگردان حسینقلی همدانی نمی‌داند و از نظر او، قاضی به مسلک پدرش، سید حسین، بود. سید حسین در مکتب تربیتی امام قلی نخجوانی و امام قلی در مکتب سید محمد قریشی قزوینی و او از محراب گیلانی اصفهانی و او از محمد بیدآبادی و او از سید قطب‌الدین محمد نیریزی، از مشایخ ذهبیه، تعلیم یافته بود.

[۳۶] منوچهر صدوقی سها، تحریر ثانی تاریخ حکماء و عرفای متأخر، ج۱، ص۲۲۵، تهران ۱۳۸۱ ش.

اما از خود وی نقل شده که ارتباطش را با این سلسله رد کرده و طریقت خود را طریقت علما و فقها ذکر کرده است.

[۳۷] عطش، ناگفته‌هایی از سیر توحیدی کامل عظیم حضرت آیت‌الله سید علی قاضی طباطبائی، ج۱، ص۳۳۲، هیئت تحریریه موسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس، تهران ۱۳۸۳ ش.

به نظر حسینی طهرانی،

[۳۸] سید محمدحسین حسینی طهرانی، توحید علمی و عینی، ج۱، ص۲۰، مشهد ۱۴۲۸.

از شاگردان علامه طباطبائی، نیز قاضی ابتدا در طریقت پدرش بود، اما پس از وفات پدرش، شاگردی سید احمد کربلایی را اختیار کرد و در طریقت حسینقلی همدانی قرار گرفت (به این منبع رجوع کنید

[۳۹] حسین غفاری، فلسفه عرفان شیعی، ج۱، ص۸۸-۸۹، تهران ۱۳۸۳ ش.

). قاضی همچنین ده سال ملازم و مصاحب سید مرتضی کشمیری بود، اما در زمین اخلاق و عرفان شاگرد وی به شمار نمی‌آید (به این منبع رجوع کنید

[۴۰] سید محمدحسین حسینی طهرانی، مهر تابان، ص۲۹، مشهد ۱۴۲۳ ب.

[۴۱] سید محمدحسین حسینی طهرانی، مهر تابان، ص۳۲۴، مشهد ۱۴۲۳ ب.

[۴۲] حسین غفاری، فلسفه عرفان شیعی، ج۱، ص۸۸-۹۰، تهران ۱۳۸۳ ش.

)، زیرا کشمیری به شدت با ابن عربی و آثارش مخالف بود و دیدگاه قاضی با او تفاوت بسیار داشت (به این منبع رجوع کنید

[۴۳] یادنام عارف کبیر سید علی قاضی (ره)، زیر نظر مهدی پروین‌زاد، ج۱، ص۸-۹، کیهان فرهنگی، ش ۲۰۶، آذر ۱۳۸۲ ش.

).

فقاهت قاضی

هر چند شهرت قاضی بیش‌تر به عرفان و اخلاق است، اما در حدیث و فقه و تفسیر نیز تبحر داشت (به این منبع رجوع کنید

[۴۴] سید محمدحسین حسینی طهرانی، مهر تابان، ص۲۴، مشهد ۱۴۲۳ ب.

[۴۵] سید محمدحسین حسینی طهرانی، مهر تابان، ص۲۷، مشهد ۱۴۲۳ ب.

). قاضی، به‌رغم اجتهاد، در درس خارج فقه سید محمدکاظم یزدی و سید محمد اصفهانی و دیگر علمای نجف نیز شرکت می‌کرد و از وی نقل شده است که در هفت دوره درس خارج کتاب طهاره شیخ مرتضی انصاری شرکت کرده بود.

[۴۶] سید محمد حسینی همدانی، مصاحبه با استاد آیت‌الله حسینی همدانی (نجفی)، ج۱، ص۴۶، حوزه، سال ۵، ش ۶، شماره مسلسل ۳۰، بهمن و اسفند ۱۳۶۷ ش.

وی آرای فقهی خاصی هم داشت، از جمله مانند فقیهان اهل سنت وقت شرعی مغرب را استتار قرص خورشید می‌دانست

[۴۷] سید محمدحسین حسینی طهرانی، مهر تابان، ص۲۷، مشهد ۱۴۲۳ ب.

[۴۸] سید محمدحسین حسینی طهرانی، توحید علمی و عینی، ج۱، ص۲۳۰، مشهد ۱۴۲۸.

ویژگی‌های اخلاقی

آقابزرگ طهرانی که سال‌ها با قاضی دوستی و مراوده داشته، وی را با صفاتی چون استقامت، کرامت و شرافت ستوده است.

[۴۹] آقابزرگ طهرانی، طبقات الاعلام الشیعه، ج۱، قسم ۴، ص۱۵۶۶، نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، القسم الرابع من الجزء الاول، نجف ۱۳۸۱/۱۹۶۲ م.

قاضی استقامت در طلب خداوند را عامل درک اسم اعظم و لایق اسرار ربوبی شدن می‌دانست (به این منبع رجوع کنید

[۵۰] سید علی قاضی طباطبائی، شرح دعای سمات، مقدمه، ص ۱۱-۱۲، تهران ۱۳۸۵ ش.

). وی، در عین فقر و ساده‌زیستی، با ریاضت‌های سخت و غیر شرعی مخالف بود و اعتقاد داشت که سالک باید به جسم هم رسیدگی کند، زیرا جسم مرکب روح است، ازاین رو به وضع ظاهری خود اهمیت می‌داد و معمولاً عطر می‌زد و لباس سفید و تمیز می‌پوشید و به حسن خلق و نیکوکاری سفارش می‌کرد

[۵۱] سید محمدحسین حسینی طهرانی، مهر تابان، ص۳۱۸-۳۱۹، ص۹۹، مشهد ۱۴۲۳ ب.

[۵۲] یادنام عارف کبیر سید علی قاضی (ره)، زیر نظر مهدی پروین‌زاد، ج۱، ص۱۰، کیهان فرهنگی، ش ۲۰۶، آذر ۱۳۸۲ ش.

(به این منبع رجوع کنید

[۵۳] حسین غفاری، فلسفه عرفان شیعی، ج۱، ص۱۶۳-۱۶۵، تهران ۱۳۸۳ ش.

).

اتهام وابستگی به تصوف

میرزا مهدی اصفهانی (متوفی ۱۳۲۵ ش)، از علمای مشهد، به رغم شدت تشرع قاضی و عدم انتسابش به سلسله‌های صوفیه، به شدت با وی مخالفت می‌کرد. سید عبدالغفار مازندرانی، یکی از زهاد معروف نجف، نیز از مخالفان قاضی بود. این مخالفت‌ها سبب بی‌حرمتی برخی از مردم به وی شده بود، چنان‌که سجاده از زیر پایش کشیدند و همچنین او را تهدید به قتل کردند. ظاهراً علاق وی به ابن عربی و مولوی و دل‌بستگی و مراود یکی از صوفیان نجف (بهار‌ علیشاه) با قاضی، موجب بروز این مخالفت‌ها و وارد کردن اتهام تصوف به قاضی شده بود (به این منبع رجوع کنید

[۵۴] سید محمدحسین حسینی طهرانی، روح مجرد: یادنامه موحد عظیم و عارف کبیر حاج سید هاشم موسوی حداد، ج۱، ص۴۲-۴۳، مشهد ۱۴۲۷.

[۵۵] سید محمدحسین حسینی طهرانی، روح مجرد: یادنامه موحد عظیم و عارف کبیر حاج سید هاشم موسوی حداد، ج۱، ص۱۲۶، مشهد ۱۴۲۷.

[۵۶] عطش، ناگفته‌هایی از سیر توحیدی کامل عظیم حضرت آیت‌الله سید علی قاضی طباطبائی، ج۱، ص۲۱، هیئت تحریریه موسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس، تهران ۱۳۸۳ ش.

[۵۷] یادنام عارف کبیر سید علی قاضی (ره)، زیر نظر مهدی پروین‌زاد، ج۱، ص۱۱، کیهان فرهنگی، ش ۲۰۶، آذر ۱۳۸۲ ش.

) (نیز به این منبع رجوع کنید

[۵۸] صلح کل (مجموعه‌ای از ناگفته‌ها در مورد زندگی آیت‌الله سید علی قاضی در مصاحبه با فرزندان ایشان)، از سوی جمعی از نویسندگان، ج۱، ص۱۹۴-۱۹۵، تهران۱۳۸۲ ش.

).

ویژگی جلسات اخلاقی قاضی

سید علی تا آخر عمر در نجف سکونت گزید و جز برای زیارت عتبات متبرک کربلا و کاظمین و سامرا، از نجف خارج نشد. یک بار هم در حدود ۱۳۳۰ ق /۱۲۹۱ش برای زیارت به مشهد رفت و در بازگشت، مدت کوتاهی در جوار حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام اقامت کرد (به این منبع رجوع کنید

[۵۹] سید محمدحسن قاضی طباطبائی، صفحات من تاریخ الاعلام، ج۱، ص۷۹، (قم) (بی‌تا).

). او در نجف، در عرفان و اخلاق و تهذیب نفس، شاگردان متعدد و نام‌آوری پرورش داد.

[۶۰] آقابزرگ طهرانی، طبقات الاعلام الشیعه، ج۱، قسم ۴، ص۱۵۶۶، نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، القسم الرابع من الجزء الاول، نجف ۱۳۸۱/۱۹۶۲ م.

[۶۱] محمدهادی امینی، معجم رجال الفکر والادب فی النجف خلال الف عام، ج۳، ص۹۶۶، نجف ۱۴۱۳/۱۹۹۲ م.

معمولاً جلسات درس وی خصوصی و محرمانه برگزار می‌شد.

[۶۲] سید محمد حسینی همدانی، مصاحبه با استاد آیت‌الله حسینی همدانی (نجفی)، ج۱، ص۴۸، حوزه، سال ۵، ش ۶، شماره مسلسل ۳۰، بهمن و اسفند ۱۳۶۷ ش.

[۶۳] منوچهر صدوقی سها، تحریر ثانی تاریخ حکماء و عرفای متأخر، ج۱، ص۲۲۵، تهران ۱۳۸۱ ش.

او در مدرس هندی حجره‌ای داشت و شاگردانش در این حجره نزد او می‌آمدند (به این منبع رجوع کنید

[۶۴] سید محمدحسین حسینی طهرانی، مهر تابان، ص۳۱۸-۳۱۹، مشهد ۱۴۲۳ ب.

[۶۵] حسین روحانی نژاد، بحر خروشان: شرح حال عالم ربانی سید علی قاضی (ره)، ج۱، ص۱۵۰، تهران ۱۳۸۷ ش.

).

استادان

۱. میرزا موسی تبریزی؛ وی از شاگردان شیخ انصاری و سید حسین کوه کمره ای بوده و کتاب اوثق الوسائل ـ که حاشیه بر رسائل شیخ انصاری است ـ را به نگارش درآورده است.
۲. میرزا محمد علی قراچه داغی
۳. پدر گرامی خودشان؛ ایشان به سبب علاقه و رغبت خاص، در زمینه علم تفسیر تبحر داشت؛ چنان چه سید علی آقا خود می گوید: تفسیر کشاف را در خدمت پدرش خوانده است.
۴. میرزا محمد تقی تبریزی، معروف به «حجه الاسلام» و متخلص به «نیر»؛ سید علی آقا ادبیات عرب و فارسی را پیش این شاعر نامدار یاد گرفته و اشعار زیادی از ایشان نقل کرده است.

[۶۶] محمود طیار مراغی و صادق حسن زاده، اسوه عارفان، انتشارات آل علی، قم، ۱۳۸۰، ص ۱۵.

شاگردان

بسیاری از علما و فقها و مراجع تقلید از شاگردان مکتب اخلاقی قاضی بوده‌اند. برخی از مهم‌ترین شاگردان او عبارت بوده‌اند از:
۱. شیخ محمد تقی آملی
۲. علامه سید محمد حسین طباطبایی
۳. سید محمد حسن الهی طباطبایی
۴. محمد تقی بهجت
۵. سید یوسف حکیم
۶. سید محمد حسینی همدانی
۷. شهید محراب، سید عبدالحسین دستغیب شیرازی
۸. شیخ حسنعلی نجابت شیرازی
۹. سید محمد هادی میلانی
۱۰. محمد رضا مظفر
۱۱. سید عبدالاعلی سبزواری
۱۲. میرزا علی غروی علیاری
۱۳. سید شهاب الدین مرعشی نجفی
۱۴. سید ابوالقاسم خوئی
۱۵. حاج شیخ ابوالفضل خوانساری
۱۶. شیخ عبدالحسین حجت انصاری
۱۷. شیخ محمد ابراهیم شریفی زابلی
۱۸. شیخ عباس قوچانی
۱۹. شیخ علی اکبر مرندی
۲۰. سید حسن مسقطی
۲۱. سید هاشم حداد
۲۲. سید عبدالکریم کشمیری
سید محمدحسین طباطبائی که خود از بستگان استاد بود و ابتدا به قاضی شهرت داشت و، به احترام استادش، ترجیح داد که به طباطبائی مشهور شود

[۶۷] سید محمدحسین حسینی طهرانی، مهر تابان، ص۱۳، پانویس ۱، مشهد ۱۴۲۳ ب.

[۶۸] سید محمدحسین حسینی طهرانی، مهر تابان، ص۳۵، مشهد ۱۴۲۳ ب.

و برادرش سید محمدحسن الهی؛ عباس هاتف قوچانی،

[۶۹] مقدم سید محمد حسن قاضی، ص ۷، سید علی قاضی طباطبائی، شرح دعای سمات، تهران ۱۳۸۵ ش.

[۷۰] حسین روحانی نژاد، بحر خروشان: شرح حال عالم ربانی سید علی قاضی (ره)، ج۱، ص۵۶، تهران ۱۳۸۷ ش.

که سیزده سال نزد قاضی شاگردی کرد

[۷۱] سید محمدحسین حسینی طهرانی، روح مجرد: یادنامه موحد عظیم و عارف کبیر حاج سید هاشم موسوی حداد، ج۱، ص۱۰۱، مشهد ۱۴۲۷.

[۷۲] صادق حسن‌زاده و محمود طیار مراغی، اسو عارفان گفته‌ها و ناگفته‌ها دربار عارف کامل علامه میرزا علی آقا قاضی تبریزی، قم۱۳۸۳ ش.

[۷۳] سید محمدحسین حسینی طهرانی، روح مجرد: یادنامه موحد عظیم و عارف کبیر حاج سید هاشم موسوی حداد، ج۱، ص۱۲-۱۳، مشهد ۱۴۲۷.

[۷۴] سید محمدحسین حسینی طهرانی، روح مجرد: یادنامه موحد عظیم و عارف کبیر حاج سید هاشم موسوی حداد، ج۱، ص۱۰۱، مشهد ۱۴۲۷.

سید حسن اصفهانی مسقطی، که در نجف شفا و اسفار درس می‌داد و به حکم سید ابوالحسن اصفهانی، مرجع وقت شیعیان، و توصی استادش قاضی، به ناچار از نجف به مسقط هجرت کرد

[۷۵] سید محمدحسین حسینی طهرانی، الله شناسی، ج۳، ص۲۸۵، مشهد ۱۴۲۳ الف.

[۷۶] سید محمدحسین حسینی طهرانی، روح مجرد: یادنامه موحد عظیم و عارف کبیر حاج سید هاشم موسوی حداد، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۳، مشهد ۱۴۲۷.

[۷۷] مکاشفه‌ای برایش حاصل شد و آیند خود را شامل تدریس و به مرجعیت رسیدن مشاهده کرد، سید عبدالله فاطمی‌نیا، نکتهها از گفته‌ها گزیده‌ای از سخنرانی‌های استاد فاطمی‌نیا، مشهد ۱۳۸۶ ش.

[۷۸] سید عبدالله فاطمی‌نیا، نکتهها از گفته‌ها گزیده‌ای از سخنرانی‌های استاد فاطمی‌نیا، ج۲، ص۱۹۶-۱۹۷، مشهد ۱۳۸۶ ش.

علی اکبر مرندی، که شانزده سال نزد قاضی شاگردی کرد

[۷۹] حسین روحانی نژاد، بحر خروشان: شرح حال عالم ربانی سید علی قاضی (ره)، ج۱، ص۸۰، تهران ۱۳۸۷ ش.

محمد تقی بهجت فومنی (به این منبع رجوع کنید

[۸۰] محمدحسین رخشاد، در محضر حضرت آیت‌الله العظمی بهجت، ج۱، ص۱۸۸، قم ۱۳۸۹ ش.

)؛ سید محمد حسینی همدانی،

[۸۱] سید محمد حسینی همدانی، مصاحبه با استاد آیت‌الله حسینی همدانی (نجفی)، ج۱، ص۴۴، حوزه، سال ۵، ش ۶، شماره مسلسل ۳۰، بهمن و اسفند ۱۳۶۷ ش.

که بخش‌هایی از جامع السعادات محمد مهدی نراقی را نزد قاضی خواند؛ علی محمد بروجردی، که دروس قاضی را تقریر می‌کرد،

[۸۲] سید محمد حسینی همدانی، مصاحبه با استاد آیت‌الله حسینی همدانی (نجفی)، ج۱، ص۴۵-۴۶، حوزه، سال ۵، ش ۶، شماره مسلسل ۳۰، بهمن و اسفند ۱۳۶۷ ش.

[۸۳] صادق حسن‌زاده و محمود طیار مراغی، اسو عارفان گفته‌ها و ناگفته‌ها دربار عارف کامل علامه میرزا علی آقا قاضی تبریزی، ج۱، ص۱۵۶، قم۱۳۸۳ ش.

مرتضی انصاری لاهیجی (به این منبع رجوع کنید

[۸۴] سید محمدحسین حسینی طهرانی، ج۱۴، ص۲۸۰، پانویس ۱، امام شناسی، مشهد ۱۴۲۵.

)؛ سید حسن کشمیری

[۸۵] سید محمدحسین حسینی طهرانی، الله شناسی، ج۲، ص۲۸۲، مشهد ۱۴۲۳ الف.

سید احمد کشمیری

[۸۶] سید محمدحسین حسینی طهرانی، مهر تابان، ص۲۸، مشهد ۱۴۲۳ ب.

[۸۷] فضائل پنج تن علیهم‌السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ترجمه محمدباقر ساعدی‌، قم (۱۳۷۳ ش).

[۸۸] فضائل پنج تن علیهم‌السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ترجمه محمدباقر ساعدی‌، قم (۱۳۷۳ ش).

سید حسین بادکوبه‌ای

[۸۹] منوچهر صدوقی سها، تحریر ثانی تاریخ حکماء و عرفای متأخر، ج۱، ص۲۹۳، تهران ۱۳۸۱ ش.

[۹۰] منوچهر صدوقی سها، تحریر ثانی تاریخ حکماء و عرفای متأخر، ج۱، ص۳۵۴، تهران ۱۳۸۱ ش.

[۹۱] منوچهر صدوقی سها، تحریر ثانی تاریخ حکماء و عرفای متأخر، ج۱، ص۳۹۲، تهران ۱۳۸۱ ش.

سید عبدالکریم کشمیری؛ سید عباس کاشانی؛ محمد تقی آملی؛ و میرزا ابراهیم سیستانی.

[۹۲] حسین روحانی نژاد، بحر خروشان: شرح حال عالم ربانی سید علی قاضی (ره)، ج۱، ص۵۶، تهران ۱۳۸۷ ش.

سید احمد فهری زنجانی نیز یکی از آخرین کسانی است که محضر قاضی را درک کرد

[۹۳] سید محمدحسین حسینی طهرانی، ج۱، ص۱۴۲، پانویس ۱، روح مجرد: یادنامه موحد عظیم و عارف کبیر حاج سید هاشم موسوی حداد، مشهد ۱۴۲۷.

(برای دیگر شاگردان وی به این منبع رجوع کنید

[۹۴] حسین روحانی نژاد، بحر خروشان: شرح حال عالم ربانی سید علی قاضی (ره)، ج۱، ص۵۶، تهران ۱۳۸۷ ش.

). سید مرتضی فیروزآبادی، مؤلف فضائل الخمسه من الصحاح السته، نیز در همسایگی قاضی منزل داشت و در درس‌های اخلاق و عرفان وی شرکت می‌کرد و محرم اسرار استاد بود.

[۹۵] سید مرتضی فیروزآبادی، فضائل پنج تن علیهم‌السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج۱، ص۷-۸، ترجمه محمدباقر ساعدی‌، قم (۱۳۷۳ ش).

قاضی و علامه طباطبایی

علامه طباطبایی می فرماید:
«من و همسرم از خویشاوندان نزدیک مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی بودیم؛ او در نجف برای صله رحم و تفقد از حال ما، به منزل ما می آمد. ما کراراً صاحب فرزند شده بودیم، ولی همگی در همان دوران کوچکی فوت کرده بودند، روزی مرحوم قاضی به منزل ما آمد در حالی که همسرم حامله بود و من از وضع او آگاه نبودم؛ موقع خداحافظی به همسرم گفت:
دختر عمو! این بار این فرزند تو می ماند، و او پسر است و آسیبی به او نمی رسد، و نام او «عبدالباقی» است.
من از سخن مرحوم قاضی خوشحال شدم؛ خدا به ما پسری لطف کرد و بر خلاف کودکان قبلی، باقی ماند و آسیبی به او نرسید و نام او را عبدالباقی گذاردیم.»

[۹۶] سیمای فرزانگان، رضا مختاری، ص۸۰.

علامه طباطبایی در واقعه ای دیگر می فرماید: «وقتی به نجف رسیدم لدی الورود رو کردم به قبه و بارگاه امیر المومنین ـ علیه السلام ـ و عرض کردم: یا علی! من برای ادامه تحصیل به محضر شما شرفیاب شده ام ولی نمی دانم چه روشی را پیش گیرم و چه برنامه ای را انتخاب کنم؛ از شما می خواهم که در آن چه صلاح است، مرا راهنمایی کنید.
منزلی اجاره کردم و در آن ساکن شدم. در همان روزهای اول، در منزل نشسته بودم و به آینده خود فکر می کردم ناگاه درب خانه را زدند؛ درب را باز کردم، دیدم یکی از علمای بزرگ است. سلام کرد و داخل منزل شد، خیر مقدم گفته با کمال صمیمیت به گفتگو نشست و سخنانی بدین مضمون فرمود:
کسی که به قصد تحصیل به نجف می آید، خوب است علاوه بر تحصیل، به فکر تهذیب و تکمیل نفس خویش نیز باشد و از نفس خود غافل نماند.
این را فرمود و رفت؛ من در آن مجلس، شیفته اخلاق و رفتار اسلامی او شدم و تا در نجف بودم، از محضرش استفاده می نمودم. آن دانشمند بزرگ، آقای حاج میرزا علی آقای قاضی بود.»

[۹۷] یادنامه، ص۱۲۰.

پیش‌گویی‌های قاضی

قیام امام خمینی

آیت الله شیخ عباس قوچانی می گوید:
«در نجف اشرف با قاضی جلساتی داشتیم و غالبا افراد با هماهنگی وارد جلسه می شدند و همدیگر را هم می شناختیم، در یک جلسه، ناگهان سید جوانی وارد شد، استاد بحث را قطع کرده و احترام زیادی به سید جوان نمودند و به او گفتند: آقا سید روح الله! در مقابل سلطان جور و دولت ظالم باید ایستاد، باید مقاومت کرد، باید با جهل مبارزه کرد.
این در حالی بود که از انقلاب خبری نبود. ما خیلی تعجب کردیم؛ ولی بعد از سالهای زیاد و پس از انقلاب فهمیدیم که قاضی در آن روز از چه جهت آن حرفها را زد و نسبت به امام احترام کرد.»

[۹۸] محمود طیار مراغی و صادق حسن زاده، اسوه عارفان، انتشارات آل علی، قم، ۱۳۸۰، ص ۹۲.

مرجعیت سید ابوالحسن اصفهانی

آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در مجالس روضه هفتگی آقای قاضی شرکت می کرد ولی در آن زمان هنوز معروف نشده بود و به عنوان مرجع مطرح نبود. یک روز آقا قاضی در عالم خواب یا مکاشفه می بیند که بعد از اسم آیت الله سید محمد کاظم یزدی، نام آقا سید ابوالحسن اصفهانی نوشته شده است، و بعدا این مطلب را به ایشان می گوید.
آیت الله اصفهانی بعد از وفات مراجع زمان خود، به مرجعیت می رسد و در تمامی جهان اسلام مثل آیت الله سید محمد کاظم یزدی مرجع تام می شود.

[۹۹] هادی هاشمیان، دریای عرفان، موسسه فرهگی طه، قم، ۱۳۷۹ش، ص ۱۲۰.

علاقه مطهری به مرحوم قاضی

سید محمد حسین طهرانی می نویسد:
یک روز که به منزل شهید مطهری رفته بودم ملاحظه کردم که سه تصویر در اتاق خود نصب کرده اند؛ تصویر والدشان آقای شیخ محمد حسین مطهری، تمثال حاج میرزا علی آقا شیرازی، و عکس آیت الله حاج میرزا سید علی آقا قاضی طباطبایی

[۱۰۰] سیدمحمدحسین حسینی طهرانی، روح مجرد، ص ۱۶۱.

سعدی و قاضی

مرحوم قاضی می فرمود:
سعدی: مردی حکیم و دانشمند بوده است، و در اشعار آن بویی از عرفان به مشام نمی رسد، و مما یذکر اسم الله علیه است، فقط یک غزل او شیرین و آبدار است آن جا که گفته است:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

[۱۰۱] محمود طیار مراغی و صادق حسن زاده، اسوه عارفان، انتشارات آل علی، قم، ۱۳۸۰، ص ۷۹.

وصیت‌نامه استاد

مرحوم قاضی در وصیت نامه خودشان ـ که در دوازده صفر ۱۳۶۵ نوشته است ـ به دو فصل اشاره نموده؛ که یک فصل آن در امور دنیا و دیگری در امور آخرت است. قسمتی از وصیت نامه را به عنوان تبرک می آوریم:
«و فصل دوم در امور آخرت و عمده آن ها، توحید است. خدای تعالی می فرماید: «ان الله لا یغفر أن یشرک و یغفر مادون ذلک لمن یشاء»

[۱۰۲] سوره نساء،ایه۴۸.

همانا خداوند شرک به خود را نمی بخشد و جز آن را برای هر که بخواهد می بخشد.» و این مطلب حقیقتش به سهولت به دست نمی آید و از اولاد های بنده کسی را تا حال مستعد تعلیم آن ندیده ام …
اما وصیت های دیگر، عمده آن ها نماز است، نماز را بازاری نکنید؛ اول وقت به جا بیاورید با خضوع و خشوع! اگر نماز را تحفظ کردید، همه چیزتان محفوظ می ماند، و تسبیحه صدیقه کبری ـ علیها السلام ـ و آیه الکرسی در تعقیب نماز ترک نشود …
و در مستحبات تعزیه داری و زیارت حضرت سید الشهدا ـ علیه السلام ـ مسامحه ننمایید. و روضه هفتگی ولو دو سه نفر باشد، اسباب گرایش امور است و اگر از اول عمر تا آخرش در خدمات آن بزرگوار از تعزیت و زیارت و غیر هما به جا بیاورید، هرگز حق آن بزرگوار ادا نمی شود. و اگر هفتگی ممکن نشد، دهه اول محرم ترک نشود.
دیگر آن که، گرچه این حرفها آهن سرد کوبیدن است، ولی بنده لازم است بگویم؛ اطاعت والدین، حسن خلق، ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن، ترک خدعه و حیله، تقدم در سلام، و نیکویی کردن با هر بر و فاجر، مگر در جایی که خدا نهی کرده این ها را که عرض کردم و امثال این ها را مواظبت نمایید! الله الله که دل هیچ کس را نرنجانید.
تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد.»

[۱۰۳] هادی هاشمیان، دریای عرفان، موسسه فرهگی طه، قم، ۱۳۷۹ش، ص ۱۱۸.

وفات

قاضی در سال‌های آخر عمر به بیماری استسقا مبتلا شد و در ۶ ربیع الاول ۱۳۶۶/۹ بهمن ۱۳۲۵ ش درگذشت و سید جمال گلپایگانی بر

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.