پاورپوینت سیدابوالقاسم میرفندرسکی
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت سیدابوالقاسم میرفندرسکی دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت سیدابوالقاسم میرفندرسکی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت سیدابوالقاسم میرفندرسکی :
سیدابوالقاسم بن میرزابیک حسینی موسوی فندرسکی
سیدابوالقاسم بن میرزابیک حسینی موسوی فندرسکی استرآبادی معروف به «میرفندرسکی» حکیم فیلسوف، از اکابر حکماء و اجلّه فلاسفه و عرفاء بود که به جهت طلب دانش مدتی در اصفهان سکنی گزید.
فهرست مندرجات
۱ – معرفی اجمالی
۲ – ولادت
۳ – نسبشناسی
۴ – دوران نوجوانی
۵ – هجرت به اصفهان
۶ – سفر به هندوستان
۶.۱ – علل سفر
۶.۲ – سفرهای متعدد
۶.۳ – آشنایی با فرهنگ هند
۷ – روحیات و خلقیات
۸ – توصیف میرفندرسکی در تذکرهها
۸.۱ – تذکره ریاض الشعراء
۸.۲ – تذکره اوحدی
۸.۳ – تذکره نصرآبادی
۸.۴ – تذکره ریاض العارفین
۸.۵ – کتاب روضات الجنات
۹ – مسلک فلسفی فندرسکی
۱۰ – میرفندرسکی و آیین زرتشتی
۱۱ – میرفندرسکی و صوفیه
۱۲ – شاگردان میرفندرسکی
۱۲.۱ – ملاصدرا
۱۲.۲ – ملارجبعلی تبریزی
۱۲.۳ – آقاحسین خوانساری
۱۲.۴ – میرزا رفیعای نائینی
۱۲.۵ – محقق سبزواری
۱۳ – وفات
۱۴ – آثار و تالیفات
۱۴.۱ – قصیده یائیه
۱۴.۲ – شرح جوگ باسشت
۱۴.۳ – رساله صناعیه
۱۴.۴ – رساله در حرکت
۱۴.۵ – رساله در کیمیا
۱۴.۶ – کیفیت ابصار
۱۵ – اشعار فندرسکی
۱۶ – پانویس
۱۷ – منبع
معرفی اجمالی
میر سیّدابوالقاسم بن میرزا بیک بن میرصدرالدّین حسینی موسوی فندرسکی استرآبادی معروف به «میرفندرسکی» حکیم فیلسوف، عارف مرتاض و شاعر ادیب. از اکابر حکماء و اجلّه فلاسفه و عرفاء است، و همگان به عظمت، بزرگی، جامعیّت، زهد و تقوای او اذعان دارند. در سال ۹۷۰ق در قریه «فندرسک» از توابع استرآباد (گرگان فعلی) متولّد شده، و نزد علمای بزرگ روزگار خود همچون کمالالدّین چلبیبیک تبریزی، خواجه افضلالدّینمحمّد ترکه اصفهانی، میرمحمّدباقر استرآبادی (میرداماد) و میر برهانالدّین اشراق استرآبادی تحصیل نموده است. وی به هند سفر کرده، و خدمت عرفاء و بزرگان آن دیار رسیده، و تجربهها اندوخته، و در ضمن، جهت ترویج دین اقدام نموده است. وی پس از چندین سفر در اصفهان اقامت گزیده، و به تدریس و تحقیق پرداخته است. شاه صفی او را احترام بسیار مینمود؛ امّا میر به او اعتنایی نداشت. از محضر درس او دهها شاگرد دانشمند برخاستهاند. سرانجام در سال ۱۰۵۰ق وفات یافت، و در تکیهای مخصوص که به نام او تکیه میر نامیده میشود، در تخت فولاد مدفون گردید. مادّه تاریخ وفات او این است:
تاریخ وفاتش ز خرد جستم گفت: «صد حیف ز آفتاب اوج دانش».
ولادت
وی در حدود سال (۹۷۰ق) در روستای «جعفرآباد نامتلو» (طبق تحقیقات محلی انجام شده بویژه نقل خاندان فعلی میرفندرسکی، به احتمال قریب به یقین زادگاه میر روستای مذکور بوده است.)
[۱] دوستی دیلمی، محمدرضا، میرفندرسکی و میرداماد، ص۵۶.
از توابع بخش «فندرسک» (منطقه فندرسک در قدیم یکی از هفت بلوک ایالت استرآباد به شمار میرفت و در حال حاضر به مجموعه اراضی بین منطقه کتول و رامیان اطلاق میشود که از توابع استان گلستان است. فندرسک احتمالا ترکیبی از دو واژه «فندر» به معنای نگاه تیز و دقیق و «اسک» به معنای جایگاه و چاپارگاه و روی هم رفته «دژ دیدبان» است).
[۲] دوستی دیلمی، محمدرضا، دو حکیم استرآباد، ص۵۵.
شهرستان رامیان، واقع در «استرآباد» (استرآباد شامل دو ناحیه مهم، یکی در شمال موسوم به «دهستان» و دیگری در جنوب به نام «ورکان» میباشد. دهستان شامل ساحل جنوب شرقی دریای خزر و قسمتی از ناحیه فعلی شمال اترک بود و ورکان شامل تمام ناحیهایست که رود گرگان از آن میگذرد. استرآباد از شمال محدود است به رود اترک و از شرق به خراسان و از جنوب شادکوه را از شاهرود و بسطام جدا میکند.)
[۳] دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا.
گرگان ولادت یافت.
نسبشناسی
میرفندرسکیها از سادات جلیل القدر استرآباد گرگان ، می باشند و نسب آنها به امام موسی کاظم علیهالسّلام میرسد.
[۴] هدایت، رضاقلی خان، روضه الصفا، ج۱، ص۱۱۲.
پدران حکیم پاورپوینت سیدابوالقاسم میرفندرسکی، از بزرگان سادات استرآباد به شمار میآمدند. جدش میرصدرالدین که انسانی محترم در چشم اهالی آن سامان بود و از حیث برخورداری مالی صاحب املاک، در دستگاه شاه عباس جلالت و شانی مثالزدنی داشت. پدرش میرزابیگ هم از جایگاهی مشابه صدرالدین در بین مردم برخوردار بود، بویژه آنکه در دستگاه شاه عباس نیز رفت و آمد داشت.
[۵] اصفهانی افندی، میرزاعبدالله، ریاض العلماء، ج۵، ص۵۰۰.
[۶] قمی، شیخ عباس، الکنی و الالقاب، ج۳، ص۳۵-۳۶.
[۷] اوحدی بلیانی، تقیالدین محمد اوحدی، عرفات العاشقین، ص۱۵۱.
دوران نوجوانی
میر عهد کودکی و نوجوانی را در زادگاه خویش گذراند و در خلال گذار ایام در دو مدرسه «عمادیه» و «مفیدیه» (طبق اسناد موجود نزد ورثه سادات شیرسنگی و دراز گیسو استرآباد مدارس محل تحصیل مقدماتی میر در شهر استرآباد به دو مدرسه عمادیه و مفیدیهالسادات که از مدارس عهد صفوی استرآباد بودند اشاره شده است)
[۸] دوستی دیلمی، محمدرضا، دو حکیم استرآباد، ص۵۷.
از مدارس دایر عهد صفوی به کسب دانش و فضیلت پرداخت.
با آنکه املاک فراوانی را به ارث برده بود، چندان در بند چرب و شیرین دنیایی نبود و این وارستگی حتی سبب تزلزل مالکیت و سلب اقتدار فندرسکیها از فندرسک در ادوار بعد گردید. در همان زمان بود که کردهای جهان بیگ لو به فندرسک هجوم آوردند و آنجا را تسخیر کردند.
[۹] دوستی دیلمی، محمدرضا، دو حکیم استرآباد، ص۵۷.
گویا این قطعه شعر از فندرسکی اشاره به این حادثه دارد:
“ز فندرسک چه جرم آمد و چه ذلت خواست ••• که کرد ایزدی چون از آن جنابش دور”
[۱۰] جمالالدین اینجوی شیرازی، حسین بن فخرالدین، فرهنگ جهانگیری، ج۲، ص۱۸۶۴.
شدت وارستگی و دامن برچیدن از تعلقات، و سفر در پهنه مجاهده با نفس سبب نوعی گمنامی برای آن بزرگ گشته است، بهگونهای که بخش مهمی از عهد نخستین زندگی او شامل خاندان، نوجوانی و جوانی، چگونگی نشو و نما و شناسنامه اساتید و مدت تحصیل همگی از چشم تیزبین تاریخ پنهان مانده است.
هجرت به اصفهان
میرمیرفندرسکی پس از چندی رهسپار قزوین و بعد اصفهان گردید. اصفهان که در عهد صفویه کانون عالمان و دانشوران نامدار، بویژه فیلسوفان و فقیهان بلندآوازه بهشمار میرفت و از حوزهای بسیار فاخر و غنی برخوردار بود و برای میرفندرسکی جوان جویای معرفت، محیطی مناسب مینمود. او در اصفهان نزد چلبیبیگ تبریزی از شاگردان علامه میرزا خان شیرازی و افضلالدین محمد ترکه اصفهانی
[۱۱] اوحدی بلیانی، تقیالدین محمد اوحدی، عرفات العاشقین، ص۱۵۱.
[۱۲] اوحدی بلیانی، تقیالدین محمد اوحدی، عرفات العاشقین، ص۱۶۸.
به فراگیری فلسفه، حکمت و دیگر علوم پرداخت و از خرمن دانش و درخت معرفت و فکر دیگر عالمان گرانمایه حوزه اصفهان همانند اشرفالدین علی فرزند فیلسوف نامدار غیاثالدین منصور دشتکی خوشهها برچید و بهرهها برگرفت. با این حال دیری نپایید که خود در شمار اساتید ممتاز فلسفه قرار گرفت و به تدریس و تعلیم حکمت و ریاضیات و تربیت شاگردانی که در عصر خود از مشاهیر و مفاخر ساحت دیانت و دانش بودند، پرداخت.
سفر به هندوستان
با آنکه اصفهان در عهد صفویه (سلسله صفویه، پادشاهانی بودند که بر محور مذهب شیعه اثنیعشری حکومت دینی را پایه گذاری کردند. آنان اسم و رسم خویش را منسوب به شیخ صفیالدین اردبیلی از مریدان و شاگردان عارف واصل شیخ زاهد گیلانی میدانستند.) موقعیت بسیار درخشانی را دارا بود
[۱۳] مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۱۷۳.
و قابلیت پذیرش شخصیتهای تابناکی چون شیخ بهایی، میرداماد و میرفندرسکی را در خود داشت و شاهان صفوی نیز مکانت عالمان را پاس میداشتند، اما میر فندرسکی چندی بعد به هندوستان کوچید و فصل تازهای از زندگی پر رمز و راز خود را برگشود.
[۱۴] نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره نصرآبادی، ص۱۵۳.
علل سفر
درباره علل این سفر تاریخنگاران و تذکره نویسان هر یک مطالبی را عنوان کردهاند. حقیقت امر هر چه باشد در این مهم شکی نیست که روح حقیقتخواه میر، آن بزرگوار را به وادیهای گوناگون و کشف آفاق نو و کسب تجارب ماندگار سوق داده است. هندوستان در آن دوران که به خاطر اتخاذ سیاست «صلح کل» حاکمش، جهان اکبرشاه مرکز تبادل آراء و مجمع گفتگوی ادیان و مذاهب مختلف بود، محیطی مساعد و مطلوب برای شخصیت خاص فندرسکی محسوب میشد. علاوه بر اینکه بین هند و ایران مناسبات اقتصادی و تجاری وجود داشت و حاکمان هندوستان، علاقمند به زبان و ادب فارسی و خواهان گسترش آن در پهنه هند بودند که البته موافق با طبع شاعرانه و ادب دوست فندرسکی نیز بود. از طرفی بسیاری از ایرانیان مقیم هند به مناصب مهم کشوری و لشکری دست یافته بودند و هر یک از عالمان و دانشوران و ادیبان ایرانی که به هند میکوچیدند، از سوی آنان به گرمی مورد استقبال قرار میگرفتند.
[۱۵] اوحدی بلیانی، تقیالدین محمد اوحدی، عرفات العاشقین، ص۱۵۱.
دلیل دیگر سفر میر را باید رواج نوعی نگاه قشری که مخالف هر نوع عقلورزی در ساحت دیانت بود و فیلسوفان را به دیده طرد مینگریست، دانست.
[۱۶] نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره نصرآبادی، ص۱۵۳.
سفرهای متعدد
میر طبق نقل برخی از تراجم، سه بار به هند سفر کرد، اولین سفر او بنا بر شواهد در سال ۱۰۱۵ق و به همراهی تقیالدین اوحدی بلیانی، مؤلف تذکره عرفات العاشقین، صورت گرفت. به گفته اوحدی، فندرسکی زمانی که به هند رسید، به دستگاه میرزا جعفر آصفخان که خود از شاعران و ادیبان مهاجر ایرانی بود و در آنجا به صدارت و وزارت رسیده بود نزدیک شد. آصفخان با پاس داشتن مکانت والای فندرسکی چندی از میر پذیرایی کرد و حتی مقدمات بازگشت میر به ایران را فراهم نمود.
[۱۷] اوحدی بلیانی، تقیالدین محمد اوحدی، عرفات العاشقین، ص۱۲.
[۱۸] اوحدی بلیانی، تقیالدین محمد اوحدی، عرفات العاشقین، ص۵۰-۱۵۱.
دیری نپایید که میر سفری دیگر به هند کرد و این بار در فواصل سالهای ۱۰۲۱ تا ۱۰۲۴ق نخست به گجرات رفت و از آنجا رهسپار دکن گردید. سفرهای دیگری نیز از میر مربوط به سال ۱۰۳۷ ق و سال ۱۰۴۵ق ذکر گردیده است که میر با معرفی ابوالحسن اصفهانی وزیر شاه جهان، با شاه مذکور ملاقات کرده است.
[۱۹] شهابی، علیاکبر، روابط ادبی ایران و هند، ص۲۷۳.
[۲۰] نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره نصرآبادی، ص۱۵۳.
آشنایی با فرهنگ هند
نکته قابل استنباط اینکه میر از میانه عمر تا سالهای پایانی زندگی مدام به هند سفر میکرد. علت این رفت و برگشتهای مکرر را باید اشتیاق او برای آشنایی با فرهنگ حاکم بر سرزمین هند دانست، بویژه اینکه او پس از آشنایی با کتاب «جوگ باسشت»، اثر منظوم و عرفانی هند باستان، خواهان گونهای تعامل فرهنگی میان فرهنگ فاخر اسلامی با فرهنگ بومی و اصیل هند بود، زیرا مبانی عرفانی و فلسفی هند را با عرفان ناب اسلامی نزدیک میپنداشت. از این حیث میتوان میر فندرسکی را منادی تقریب و گفتگوی میان مذاهب در عصر خود دانست.
میر در هندوستان با پارسایان و عالمان و شخصیتهای صاحب فضیلت که اغلب ایرانی بودند ارتباط برقرار میکرد، در عین حال برای آشنایی با فرهنگ بومی هند از برقراری ارتباط با برهمنها و پیشوایان روحانی هند نیز دریغ نمیکرد
[۲۱] اسفندیار، کیخسرو بن آذرکیوان، دبستان مذاهب، ج۱، ص۴۷.
[۲۲] اسفندیار، کیخسرو بن آذرکیوان، دبستان مذاهب، ج۱، ص۳۳۷.
حتی برای دسترسی بیواسطه به مبانی فکری و معتقدات آنها زبان سانسکریت را آموخت.
روحیات و خلقیات
مهمترین مشخصه روحی شخصیت فندرسکی، زهد و پارسایی و بیاعتنایی به مظاهر فریبنده زندگی و همنشینی با خاکنشینان و تهیدستان است. میر در عین حال که عابدی پارسا و خداترس بود، انسانی زیرک و حاضرجواب نیز به شمار میآمد، بویژه اینکه این هوشمندی و حاضرجوابی را در برابر ارباب قدرت بروز میداد. از جمله اینکه در سفر هند، هنگامی که جهان اکبرشاه به دیدن آن عارف وارسته آمد، در اثنای صحبت از حکیم بزرگوار پرسید: پیغمبری را که شما در سایه او هستید مشهور است که سایه نداشت، حقیقت دارد یا نه؟ میر باالبداهه پاسخ گفت: یقیق است، امید که خدا هم سایه نداشته باشد. (کنایه از پادشاه، شاه را از این جواب لرزه بر اعضاء افتاده خود را در پای حکیم انداخت و معذرت خواست و احترام او را بر خود لازم میشمرد.)
[۲۳] شهابی، علیاکبر، روابط ادبی ایران و هند، ص۷۳.
در قصص العلماء تنکابنی نیز داستانی از شیخ بهایی و میرفندرسکی ذکر شده است که در یکی از عمارات شاهی نشسته بودند و شیری که از شیرخانه، زنجیر گسسته و از شیربان گریخته بود ناگهان وارد آن سرای شد. شیخ بهایی خود را جمع کرد و صورت خود را پوشانید اما میر هیچ حرکت نکرد و نترسید. این داستان هر چند به طرز سمبلیک فضیلت انسان عارف را بر عالم و دانشمند مینمایاند، در عین حال شهرتی فراوان در میان مردم و نقاشان دارد، به گونهای که قلمدان سازها آن را روی قلمدان هم میکشیدند.
[۲۴] تنکابنی، محمد، قصص العلماء، ص۲۳۶.
[۲۵] شیخ بهایی، بهاءالدین محمد بن حسین عاملی، دیوان شیخ بهایی، مقدمه استاد نفیسی، ص۴۸.
توصیف میرفندرسکی در تذکرهها
وجه پیدای شخصیت فندرسکی که همه تذکرهنویسان بدان تصریح دارند، زهد و پارسایی مثالزدنی، بیاعتنایی به مظاهر فریبنده زندگی و همنشینی با خاکنشینان و تهیدستان و دردمندان اهل راز است. این همنشینی و همدلی که گویا حامل پیامی چند بود، صدای اعتراض شاه صفوی را بلند کرد و در مجلسی در حضور بزرگان و امیران بر میر خرده گرفت که چرا با طبقه فرودست جامعه نشست و برخاست داردکه البته با پاسخ فندرسکی که حاکی از مناعت طبع و روحیه بینیازی او از غیر بود، همراه شد.
[۲۶] موسوی خوانساری، میرزا محمدباقر، روضات الجنّات، ج۱، ص۲۴۶.
تذکره ریاض الشعراء
واله داغستانی صاحب تذکره ریاض الشعراء مقام زهد و پارسایی ابوالقاسم فندرسکی را چنین بیان میدارد: «میرزا ابوالقاسم فندرسکی، در حکمت ارسطوی زمان و در تصوف، (پیداست که مقصود از تصوف همان زهد و پارسایی دینی و متشرعانه است که به عرفان ناب اسلامی هم تعبیر می شود.) بایزید دوران بوده است. شرح بزرگی و جلالت شان آن زاهد زمان زیاده از آن است که این بیسواد مکتب دانش شمهای از آن تواند بیان نمود. اکثر لباس نمد میپوشید. حضرت میر در جمیع علوم قدری کامل بوده خصوص در حکمت و خوارق عادات در حیات و ممات آنقدر از جناب میر سر زده که شرح نتوان کرد. حکیم ربانی و عارف صمدانی آخوند ملا محمدصادق اردستانی میفرموده است که من بیست ماه هر روز به سر قبر میر رفته در خدمت او درس خواندهام.»
[۲۷] واله داغستانی، علیقلیخان، ریاض الشعراء، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۳.
واله در ادامه از حکایتی میگوید که حاکی از وارستگی و عزتنفس کمنظیر فندرسکی میباشد: «جناب میر یک بار در هندوستان در نزد شخصی به صغیری دهلیتی (که عبارت از پیاده است که در جلوی سوار شمشیر و سپری دارد) خدمتگذار شده بوده است تا مدتی بر این میگذرد، روزی شخصی به دیدن میر میآید و در یکی از مسائل حکمیه بحث میشود و میر در برابر ایستاده بوده است تا اینکه میبیند هر دو نامربوط گفتن را از حد گذرانیدند. پیش آمده میگوید شما هر دو غلط میگویید. این مساله چنین است. آقای مزبور برخاسته دستش را میگیرد و میگوید راست بگو تو مگر ابوالقاسمی؟ میگوید بلی. آن شخص به دست و پای میر افتاده اظهار شرمندگی و طلب عفو جرایم خود میکند. میر میگوید شما را تا حال جریمهای نیست و لیکن اگر بعد از این متعرض احوال من شوی مجرم خواهی بود. همان ساعت او را وداع کرده از آن شهر میآید. هر چند آن شخص التماس میکند قبول نمیکند و میفرماید: تو الحال با من آن سلوک سابق را نخواهی کرد و من به غیر آن خوش ندارم. لیکن در اواخر همه جناب میر را شناخته بودند چنانکه عاقبت او را با پادشاه هند نیز اتفاق صحبت میشود.»
[۲۸] واله داغستانی، علیقلیخان، ریاض الشعراء، ج۱، ص۱۸۳.
تذکره اوحدی
تقیالدین اوحدی بلیانی که از معاصران و همراهان میرفندرسکی بود و تذکره وی از کهنترین شرح حالهایی میباشد که درباره فندرسکی نگاشته شده است، مقام و منزلت وی را چنین مینویسد: «میر ابوالقاسم سیدیست در غایت ادراک و فهم، جامع معقول و منقول، حاوی فروع و اصول، مالک مشاهده و صاحب مطالعه، به اکثر علوم در رسیده و به ذوق معارف فی الجمله دست یافته است.»
[۲۹] اوحدی بلیانی، تقیالدین محمد اوحدی، عرفات العاشقین، ص۱۵۱.
تذکره نصرآبادی
نصرآبادی هم در تذکره معروف خویش میگوید: «دریای عرفان و بحر ایقان از سحاب حقایقش قطره ای و [خورشید آسمان در جنب خاطرش ذره. مرقد مبارکش مطاف اهل حال است.»
[۳۰] نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره نصرآبادی، ص۱۵۳-۱۵۴.
تذکره ریاض العارفین
هدایت در تذکره «ریاض العارفین» مینویسد: «وحید عصر و فرید عهد خود بود بلکه در هیچ عهدی در سرابت علمی، خاصه در حکمت الهی به پایه و مایه ایشان هیچ یک از حکماء نرسیده است. با وجود فضل و کمال اغلب اوقات مجالس فقرا و اهل حال بود…»
[۳۱] هدایت، رضاقلی خان، ریاض العارفین، ص۱۶۶.
کتاب روضات الجنات
خوانساری صاحب روضات الجنات هم چنین از کرامات میر یاد میکند: «کرامات عجیبی به میر نسبت دادهاند از جمله بر پایه روایت نراقی در کتاب خزائن او به کلی از شهرهای مسیحیان رسید و پس از دیدار و گفتگو با نصارا گروهی از آنان خواستند در تمام بحث و مناظره به تخطئه مذهب میر بپردازند، او را گفتند آنچه بر حقیقت مذهب ما دلالت دارد استواری ستونهای معابد ماست. بر پارهای از پرستشگاههای ما نزدیک به دو یا سه هزار سال میگذرد که همچنان پایندگی دارد و خراب را در آن راه نیست بر خلاف مساجد شما که بیش از صد سال نمیپاید. میر در پاسخ فرمود: آن چنان نیست که میگویی. خرابی عبادتگاههای ما از آن جهت است که بناهای این جهان کلمات حق و عبادات شایسته را برنمیتابند اگر ما در معابد شما هم به عبادت بپردازیم و کلمات حق گوییم خواهید دید که ارکان آن از هم میریزد. مسیحیان گفتند: این سخن را نپذیریم مگر پس از آزمایش آنچه میگویی. حضرت میر پس از وضو و انابه و تضرع خالصانه به درگاه خداوند به یکی از معابد باستانی نصارا قدم گذاشت و سپس به گفتن اذان و اقامه پرداخت و تکبیرگویان از آن خارج گردید و به قدر چشم بر هم زدنی نگذشته بود که آن بنای عظیم در هم شکست.»
[۳۲] موسوی خوانساری، میرزا محمدباقر، روضات الجنّات، ج۲، ص۳۵۴-۳۵۵.
[۳۳] نراقی، حسن، اشعار ملااحمد نراقی در مجموعه طاقدیس، ص۱۹۵-۲۰۲.
مسلک فلسفی فندرسکی
بنیادیترین پرسشی که درباره شخصیت فندرسکی وجود دارد مکتب فلسفی اوست که آیا تابع کدام یک از دو مکتب معروف فلسفه مشاء (بحثی) یا اشراق (شهودی) بوده است؟ این حقیقت را نباید از نظر دور داشت که فیلسوف در مراحل مختلف تفکر فلسفی خویش، سیری تکاملی را طی مینماید و ممکن است از یک مکتب فلسفی اعراض نماید و به مکتبی دیگر عقیدهمند گردد. شیخ شهابالدین سهروردی که در نظام فلسفی اشراقی خویش سامان هستی را بر پایه نور و عشق و محبت بنیان گذارد، پیشتر تابع حکمت مشایی بود، اما از آن فاصله گرفت و خود مکتب اشراق را بنا نهاد.
[۳۴] شیخ اشراق، شهابالدین سهروردی، حکمه الاشراق، مجموعه مصنفات، ج۲، ص۱۵۶.
درباره مکتب فلسفی مورد قبول فندرسکی در بین صاحب نظران اختلاف فراوانی وجود دارد. آنان که فندرسکی را تابع حکمت مشایی دانستهاند دلایلی دارنداز جمله:
۱ – اشراف و احاطه او به آثار مشایی بویژه فلسفه سینوی.
۲ – انکار «مثل افلاطونی» (طبق نظریه مثل افلاطونی، آنچه از جواهر و موجودات در این جهان مشاهده میشود، حقیقتشان در جهان بالاتری قرار دارد و افراد این جهان به منزله سایههای آن حقایق میباشند. آن حقایق متعالی ربالنوع و مدبر افراد خود میباشند؛ که مسلک مشائیان است.
۳ – عدم تشکیک در ذاتیات.
[۳۵] حلبی، علیاصغر، تاریخ فلسفه در ایران و جهان اسلامی، ص۴۶۹.
[۳۶] آشتیانی، جلالالدین، منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج۱، ص۹۲.
۴ – اکثر شاگردان فندرسکی گرایش به فلسفه مشایی داشتهاند.
۵ – انکار اتحاد عقل و عاقل و معقول و برزخ صعودی و نزولی که جملگی از آرای فیلسوفان مشایی است.
در برابر این نظریه، کسانی مدعیاند که فندرسکی تابع حکمت اشراقی است و فرازهایی از آثار او که صبغه مشایی دارد را به گونهای توجیه میکنند. دلایل اینان از قرار ذیل است:
۱ – (دلیل اصلی) قصیده یائیه فندرسکی، شرحش به تفصیل در بخش آثار خواهد آمد.
[۳۷] آشتیانی، جلالالدین، منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج۱، ص۶۵.
۲ ـ تدریس فلسفه مشاء دلیلی بر مشایی بودن نیست، زیرا بسیارند کسانی که آثار ابن سینا را تدریس میکنند، ولی خود را پیرو مکتب مشایی معرفی نمیکنند.
۳ – میر در رساله صناعیه خویش بیشتر به سخنان افلاطون (حکیم اشراقی) استناد کرده و از ارسطو (فیلسوف مشایی) کمتر برای سخن خود شاهد آورده است.
۴ – میر قاعده مهم و اساسی امکان اشرف را که صبغه اشراقی دارد، پذیرفته است.
[۳۸] آشتیانی، جلالالدین، منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج۱، ص۷۸-۷۹.
انصاف این است که مبنای فلسفی فندرسکی با حکمت مشایی قرابت بیشتری دارد، هر چند رگههایی قوی از حکمت ذوقی و عرفانی در آثار آن بزرگوار مشهود است. اگر ابوالقاسم فندرسکی را حکیم مشایی در حکمت بحثی بدانیم، مسلما در ساحت فلسفه عملی عارفی پاکباخته و اهل شهود به شمار میرود. این مسئله برخی از دانشوران معاصر را هم متقاعد کرده است که «میرفندرسکی در بند مکتب خاص فلسفی نبوده»بلکه خود مکتبی بوده است.
میرفندرسکی و آیین زرتشتی
اینکه برخی فندرسکی را متاثر از آذرکیوان، روحانی زرتشتی شیرازی مقیم هند و صاحب منظومه جام کیخسرو و شاگردان او دانستهاند،
[۳۹] اسفندیار، کیخسرو بن آذرکیوان، دبستان مذاهب، ج۱، ص۴۷.
مقبول به نظر نمیرسد، زیرا شخصیتی که بسیار متشرع بود و بر بلندای تدریس و تحقیق عالیترین سطوح فلسفه الهی قرار داشت و عقلورزی و استقلال رای رسم دیرین او محسوب میشد آنگونه که شخص آذرکیوان نیز از میرفندرسکی و صدرا به عنوان خردمندان ایران یاد میکند
[۴۰] اسفندیار، کیخسرو بن آذرکیوان، دبستان مذاهب، ج۱، ص۲۱۵.
نمیتوانست متاثر از تعالیم آنان باشد، هرچند که هنر میرفندرسکی این بود که فرازهای مثبت فرهنگ ملل دیگر را در دریای فرهنگ استوار و پر ظرفیت اسلام هضم و حل مینمود و بومی میکرد.
دلیل دیگر اینکه در آثار فندرسکی هیچ گونه ردپایی از تاثیرپذیری او نسبت به فرهنگ آذرکیوانان دیده نمیشود و در آثار و تالیفات آنها نیز هیچ اشارهای به تابعیت میر از مرام آنها نگردیده است.
[۴۱] مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۶، ص۱۷۱، (مقاله فتحالله مجتبایی).
با این حال داشت انوارههایی که از میر مبنی بر تاثیرپذیرفتن از فرهنگ هندی و زرتشتی نقل مینمایند، در صورت استناد تاریخی باید به گونهای دیگر حمل کرد و آن، چیزی جز روح معرفتدوستی و یکتاپرستی آن بزرگوار نیست. آن بزرگوار در یکی از حاشیههایی که بر ترجمه کتاب جوگ باسشت نوشته است، با لحنی عتابآلود به نکوهش مدعیان دانش میپردازد و مینگارد:
«جماعتی که غرضشان از علم، ریاست و اعتبار دنیا بوده نه کمال، هیچ از اینها نفهمیدهاند و آنها را باطل و سخیف دانسته بر رای خود معنا میگفتهاند که طالبان حق را گمراه کردهاند.»
میرفندرسکی و صوفیه
درباره نحوه سلوک و رفتار فندرسکی با صوفیان معاصر خود باید گفت او با آن دسته از آنان که ترک اسباب دنیا گفته و تمسک به توکل را بهانه کاهلی خویش ساخته بودند، هیچ میانهای نداشت. میر در رساله صناعیه خود وجود صوفیان و قلندرانی این چنین را مخل نظم جامعه و موجب تعطیل نظام کلی تلقی مینمود
[۴۲] میرفندرسکی حسینی، سید ابوالقاسم، رسالیه صناعیه، ص۶-۹.
با این همه اگر بی تکلیفی شخص فندرسکی صوفیانه به نظر میرسید اما غرق شدن او در کسب علم و معرفت و احساس مسؤولیت در برابر معضلات جامعه خود، هیچ گاه قلندرانه به نظر نمیآمد.
[۴۳] زرینکوب، عبدالحسین، دنباله جستجو در تصوف ایران، ص۲۵۸.
این مهم را ناگفته نگذاریم که هر چند در عصر صفوی کالای دانش و معرفت پر بها بود و عالمان و فیلسوفان بر صدر مینشستند اما درگیریهای دامنهدار حکومت صفوی با دولت عثمانی که متاسفانه جنگ میان شیعه و سنی تلقی میگردید آثار خسارتبار بیجبرانی را بر جامعه تحمیل مینمود زیرا این نزاعها درست در هنگامی بود که غرب در آستانه تحول علمی و صنعتی بود و جهان اسلام که مشغول جنگ با یکدیگر بودند از این تحولات غافل ماندند و مباد که این حقیقت تلخ بار دیگر تکرار شود و این بار که آثار افول فرهنگ منحط و و خودمحور غرب نمایان است، فرصت تاسیس تمدن فاخر اسلامی از مسلمانان گرفته شود. اهمیت این مساله در دعوت مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) به اتحاد و انسجام اسلامی در بین مسلمانان کاملا روشن است.
شاگردان میرفندرسکی
حکما و فلاسفه مشهوری از محضر علمی و عرفانی جناب میرفندرسکی، بهره بردند که نام بعضی از آنان در ذیل میآید:
ملاصدرا
در بخش شاگردان فندرسکی این پرسش مطرح است که آیا صدرالمتالهین شیرازی از شاگردان میر فندرسکی بود؟ داستانی که در این باره ذکر شده از این قرار است: ملاصدرا پس از ورود به اصفهان نزد میرداماد رفت و راجع به شروع تحصیل با او مشورت کرد. میر داماد گفت: اگر خواهان معقول هستی نزد میرفندرسکی بیاموز و اگر منقول را میخواهی فراگیری نزد شیخ بهایی برو و اگر طالب هر دو حوزه معقول و منقول میباشی نزد من فراگیر. صدرا نظر میرداماد را پذیرفت، اما از محضر هر سه استاد بهره برد.
[۴۴] براون، ادوارد، تاریخ ادبیات، ص۵۶.
[۴۵] اسکندر بیگ ترکمان و محمد یوسف، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۱، ص۱۴۵.
در همان زمان جریان فلسفی مکتب اصفهان که درخشش خیره کنندهای داشت، به جایگاه بلند خویش یعنی حکمت متعالیه صدرایی دررسید و آن هم محصول تلاشها و مجاهدتهای عالمان ارجمندی چون میرداماد و میرفندرسکی بود. با این حال این پرسش اساسی مطرح است که اگر ملاصدرا را شاگرد درس میر ندانیم، شاگرد بحث آن بزرگوار هم نمیتوان دانست؟ برخی از محققان اندیشمند در تایید این نظر برآنند که: «ملا صدرا هرچند که شاگرد رسمی میر داماد بود اما بسیاری از لطایف فلسفه را از برکت محضر میرفندرسکی الهام گرفته است.» (مرحوم جلالالدین همایی در مقدمه خود بر شرح لاهیجی بر این عقیدهاند.) دیگر شاگردان مشهور ایشان عبارتند از:
ملارجبعلی تبریزی
ملا رجبعلی فیلسوف، عارف و شاعری قویدست که تخلص شعری «واحد» داشت و از شاگران نامدار میرفندرسکی به شمار میرفت. به شدت تحت تاثیر جاذبه استاد خود قرار گرفت و تابع حکمت مشایی بود. او بیشتر در زمینه منطق، طبیعیات و الهیات تبحر داشت. قاضی سعید قمی و برادرش محمدحسن قمی، میر قوامالدین حکیم، ملا عباس مولوی، ملا محمد تنکابنی «سرآب» و محمد رفیع پیر زاده از شاگردان او به حساب میآمدند. ملارجبعلی در میان مردم بسیار پرحشمت زیست، به گونهای که در چشم شاه عباس ثانی نیز از احترام ویژهای برخوردار بود و شاه مکرر به منزل وی میرفت. بنابر عقیده مرحوم آشتیانی برخی از نظرات فلسفی ایشان از قبیل اشتراک لفظی وجود، بینیاز از نقد نیست. یکی از شاگردان ملا رجبعلی تقریرات درسش را در دو جلد گرد آورد و با اشاره استاد آن را معارف الهیه نام نهاد. از آثار دیگر ملارجبعلی، «رسالهای در اثبات واجب» و نیز «اصول آصفیه» را میتوان نام برد.
[۴۶] امین عاملی، سیدمحسن، اعیان الشّیعه، ج۶، ص۴۶۴.
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.