پاورپوینت سیّد عبدالحسین طیّب
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت سیّد عبدالحسین طیّب دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت سیّد عبدالحسین طیّب،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت سیّد عبدالحسین طیّب :
سیدعبدالحسین طیب اصفهانی
سیدعبدالحسین طیب اصفهانی، از علما، خطبا و مفسران معاصر اصفهان بوده است.
فهرست مندرجات
۱ – زندگینامه
۱.۱ – ولادت
۱.۲ – دوران کودکی
۱.۳ – تحصیل و اجتهاد
۱.۴ – اساتید و اجازات
۱.۵ – وفات
۲ – آثار و تالیفات
۲.۱ – نگارش تفسیر اطیب البیان
۳ – پانویس
۴ – منبع
زندگینامه
حاج سیّدعبدالحسین طیّب فرزند آقا سیّدمحمّدتقی (میرمحمّد صادقی) بن سیّدابوالقاسم بن علینقی بن میرمحمّدباقر بن میرمحمّداسماعیل واعظ مسجد شاه، عالم عامل، واعظ بصیر و محدّث مفسّر، از علمای معاصر اصفهان بوده است.
ولادت
سیدعبدالحسین طیب اصفهانی درباره تولدش چنین گفته است: حقیر بعد از ظهر هفتم محرم سال ۱۳۱۲ ق (برابر با ۳۰ تیر ۱۲۷۲ ش و ۲۱ ژوئیه ۱۸۹۳ م) در یکی از محلههای مرکز شهر اصفهان (معروف به محله نور در میان طایفهای از سادات معروف به میرمحمد صادقی) دیده به جهان گشودم. من چهارمین فرزند خانواده و اولین پسر آن بودم، به این لحاظ آن گونه که نقل میکردند توجه مخصوص نزدیکان به سوی من جلب شده بود.
با توجه به علاقه و اخلاص وافر پدرم نسبت به آستان مبارک حضرت ابیعبدالله الحسین (علیهالسّلام) من را عبدالحسین نامیدند، این نام از ابتدا برای من موجب برکات فراوان شده است و همواره نسبت به آن افتخار میکنم.
دوران کودکی
هنگامی که من سومین بهار زندگی خود را سپری میکردم، پدرم خانواده را برای سفر به کربلا و آستانبوسی مولا آماده میکند، نزدیکان با خود زمزمه داشتند که او نذر داشته نام فرزند خود را عبدالحسین بگذارد و میخواهد در اولین فرصت عبد را به محضر مولا ببرد.
سفر به عتبات مقدسه با توجه به امکانات آن روز مشکلات زیادی داشت، به این جهت پدر برای مراقبت از فرزند دلبند خویش، شخصی را اجیر میکند تا در طول مسافرت مراقب عبدالحسین باشد. آن مسافرت قریب دو ماه به طول میانجامد، پس از بازگشت عبدالحسین، کودک چهار ساله آن روز، بسیاری از فقرات زیارت وارث و امینالله و بخشی از زیارت جامعه کبیره را بدون خطا از حفظ میخواند.
این امر را من طبیعی میدانم چرا که مولایی به مانند ابیعبدالله الحسین (علیهالسّلام) عبد آستانبوس خود را بدون صله و انعام نمیگذارد، صله و انعامی که نخستین بخش آن عشق و محبتی محکم و پیوند ناگسستنی است با مولا. من در تمام ایام عمر خویش، از این صله و انعام، بهرهها بردهام و خود را نسبت به آن ممنون و سپاسگزار میدانم.
نزدیکان، آن روز حفظ زیارات را به هوش و حافظه خوب کودک منتسب میکردند، اما حقیر که بعدها دعای کمیل، زیارت عاشورا، زیارت جامعه کبیره و زیارت چهارده معصوم را از حفظ میخواندم و اکنون در این ۹۵ سال زندگی هنوز جزئیات آن سفر مقدس را به خوبی به یاد دارم، آن را جز عنایت الهی و تفضل مولا نمیدانم.
بعد از این سفر مرا به مکتب خانه فرستادند و پس از فراگیری خواندن و نوشتن، حساب، قرآن و نصاب الصبیان، راهی مدرسه علمیه شدم.
در ۱۲ سالگی طبق مشیت الهی از نعمت سرپرستی پدر محروم گردیدم، ولی از آنجا که طرق فضل الهی و عنایت باری محدود نیست، مادرم که بانوی بسیار بزرگوار و مقدس و همچون پدر، از شجره طیبه ولایت و از خاندان روحانیت بود، به تربیت من همت مخصوص گمارد. او مصممتر و قویتر از گذشته من را تشویق و تحریص به کسب علم و تحصیل معرفت میکرد و در این راه هیچ گاه از دعا و توسل فراموشم نمیکرد و به قول خودش هر شب هنگام سحر، از خدا میخواست که: حسین را اهلش کند. از رهگذر این دعاهای خالصانه و تشویقهای مشفقانه در من عزمی پیدا شد که توانستم ناملایمات پیش آمده از فقدان پدر را تحمل کرده و به طریق خود ادامه بدهم … .
تحصیل و اجتهاد
او در سال ۱۳۱۲ق (۱۲۷۲ش) در اصفهان متولّد گردید و در اصفهان و قم و نجف نزد حجج اسلام و آیات عظام تحصیل نموده و به مقام عالیه اجتهاد نائل گردیده و به اصفهان مراجعت نمود.
وی در مدرسه صدر به تدریس پرداخته و در ضمن آن به امامت جماعت و موعظه و ارشاد مردم و بیان و توضیح احادیث و تفسیر قرآن مشغول بود.
وی در اینباره چنین میگوید: در ابتدای طلبگی، در مدرسه میرزا مهدی حجرهای گرفتم و آنجا مشغول درس و بحث شدم، از ابتدای مقدمات تا معالم را خدمت مرحوم حاج آقا آخوند زفرهای بودم. معالم را خدمت مرحوم سیداحمد خوانساری خواندم.
مرحوم آقای شیخ علوی یزدی که بسیار در ادبیات مسلط بود در مدرسه صدر شرح لمعه میفرمود. این درس، بسیار خوب و متین و با آهنگی بلند گفته میشد، صدای خوب آن مرحوم در تمام مدرسه به گوش میرسید. شرح لمعه را من خدمت ایشان خواندم. نزد مرحوم آقای شیخ حسن یزدی منطق را خواندم. حکمت، حساب، جبر، مقابله، هیات و نجوم را خدمت مرحوم اسدالله قمشهای حکیم، فرا گرفتم، بعد از اتمام درو
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.