پاورپوینت سید جمال الدین
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت سید جمال الدین دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت سید جمال الدین،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت سید جمال الدین :
سیدجمالالدین اسدآبادی
سیدجمالالدّین اسدآبادی، مشهور به سیدجمالالدین افغانی، از نوادگان امام سجاد (علیهالسّلام) و از عالمان روشنفکری است که برای تقریب مذاهب اسلامی و وحدت اسلامی کوشید و با همین هدف، سفرهایی به مناطق مختلف جهان اسلام داشت. سیدجمالالدین، اولین متفکر مدرن و فعال اجتماعی بود که نسبت به بیماریهای اجتماعی جوامع مسلمان و ضعفهای موجود در آن هشدار داد، و در مقابل قدرتهای غربی اسلامگرائی را تبلیغ نمود. تأثیر او بر کشورهای اسلامی، مخصوصاً افغانستان، ایران و مصر شایان توجه است.
فهرست مندرجات
۱ – زندگینامه
۲ – تولد و تبار
۳ – پرورش مروارید
۴ – تحصیلات
۵ – ورود به عرصه سیاست
۶ – بیدارگری در مقابل استعمار
۷ – تاریخچه سفرهای سیدجمال
۷.۱ – ورود به تهران
۷.۲ – هجرت به نجف
۷.۳ – سید در هند و افغان
۷.۴ – حضور در مصر
۷.۵ – طلوع دیگر در هند
۷.۶ – ستیز در قلب اروپا
۷.۷ – بازگشت به وطن
۸ – فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی
۹ – مبانی اندیشه سیدجمال
۱۰ – غروب آفتاب
۱۱ – شاگردان
۱۲ – آثار علمی
۱۳ – نتیجهگیری
۱۴ – پانویس
۱۵ – منبع
زندگینامه
سیدجمالالدین اسدآبادی به سال ۱۲۵۴ ه.ق ( ۱۸۳۸م)، دراسدآباد همدان ایران، چشم به جهان گشود. ابتدا در محل تولد خود به یادگیری زبان عربی و مقدمات علوم دینی پرداخت و سپس راهی عراق شد تا در نجف نزد شیخ مرتضی انصاری تحصیلات خود را ادامه دهد. ایشان به مدت چهار سال در نزد شیخ انصاری (ره) به ادامه تحصیل پرداخت.
تولد و تبار
در شهر اسد آباد همدان در محله با سابقه «امامزاده احمد» مردمانی نجیب از سادات حسینی زندگی میگذرانند و پاکمردی از تبار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) راهبری آنان را بر عهده دارد. سید صفدر، عالمی پرهیزگار و دانشمندی پارساست که ساکنان کوچه سیدان، سالاری آن بزرگوار را پذیرفته و دل به فرمانش سپردهاند.
[۱] اقتباس از: لطفالله جمالی، شرح حال و آثار سیدجمالالدین اسد آبادی.
وی از نوادگان امام سجاد (علیهالسّلام) است و خاندانش از سال ۶۷۳ ق در محله «سیدان» اسدآباد همدان جای گرفتهاند. اغلب آنان از اهل علم و مقتدای مردم و قاضی دیار خود بودند و از میانشان خوشنویسان معروفی چون «میرزکی» (برادر سید صفدر) برخاستهاند. این دودمان در میان مردم اسد آباد به طایفه شیخ الاسلامی معروف بوده و هستند. مردم اسدآباد برای سید صفدر و نیاکان وی احترام خاصی قائل بودند بخصوص اینکه سلسله کرامات و سجایای برجستهای داشتهاند.
[۲] اقتباس از: لطفالله جمالی، شرح حال و آثار سیدجمالالدین اسد آبادی.
سید صفدر و همسرش (سکینه بیگم) از یک ریشه و اصل بودند. نیای بزرگوار آن دو، «میر اصیلالدین» فرزند «میرزینالدین حسینی» دو پسر به نامهای «میر رضیالدین» و «میر شرفالدین» داشت که سکینه بیگم دختر میر شرفالدین بود. او زنی باسواد و آشنا به قرآن بود که همچون شوی خویش از تربیت خانوادگی و نجابت ذاتی برخوردار گشته، پیوسته در رونق کانون گرم زندگی میکوشید.
آری، سیدجمالالدین در ماه شعبان ۱۲۵۴ ق. (آبان ۱۲۱۷ ش) در چنین فضای پاک معنوی پا به عرصه وجود نهاد.
[۳] صفاتالله جمالی، اسناد و مدارک درباره سیدجمالالدین.
پرورش مروارید
نبوغ ذاتی، هوش سرشار و فراست قوی سیدجمال وی را از همان دوران کودکی در پی تجزیه و تحلیل محتوای داستانها به آفاقی دیگر سوق میداد از همان ایام کودکی به فکر چاره و علاج دردها و رنجها میپرداخت. سیدجمالالدین با اینکه کودک بود بازیهایش بزرگمنشانه مینمود و در رفتار، گفتار و کردارش آثار بزرگی و کمال هویدا بود. «حیرت افزاتر اینکه بازیهای بچه گانهاش اکثر، تهیه سفر روم و مصر و هند و افغان و فرنگستان بوده، زاد راحله خود را بر اسبهای چوبی میبسته، خود و یکی دو نفر از اطفال را منتخب میکرده… با پدر و مادر و همشیرههای خود وداع میکرده است که باید به هند و مصر و روم و افغان و… بروم. ایشان به زبان کودکانه با او همساز میشدند و او هم نویدهایی چند از مسافرت خود به پدر و مادرش شرح میداد.»
[۴] صفاتالله جمالی، اسناد و مدارک درباره سیدجمالالدین، ص۲۰۵- ۲۰۶.
تحصیلات
سید از پنج سالگی در نزد پدر و مادر آموزش قرآن را آغاز کرد و مقدمات عربی را طی سالهای اول تحصیل بهخوبی فرا گرفت.
در همین ایام به موجب اختلافات موجود میان قبایل آن دیار و همچنین تنگنظری بعضی و نیز در پی وسعت بخشیدن به دانستههای خود، زادگاه خویش را ترک میگوید و در سال ۱۲۶۴ ق. به همراه پدرش «سید صفدر» وارد شهر قزوین میشود و چهار سال در آنجا ماندگار میگردد.
[۵] صفاتالله جمالی، اسناد و مدارک درباره سیدجمالالدین اسد آبادی.
وی با پشتکار و جدیت در حوزه علمیه این شهر به درس و بحث پرداخت و علوم و فنون مختلف را با اشتیاق یاد گرفت و در ادبیات عرب، منطق، فقه و اصول سرآمد همدرسان خود شد. با بهرهجویی از سرعت انتقال و توان استنتاج خارقالعاده با خواندن یک کتاب در رشتهای از علوم، سایر کتب همان رشته را خود میخواند یا به دیگران درس میداد. او احساس خستگی در تحصیل را با تفکر در آفاق و انفس میگذراند و بیهوده اوقاتش را از دست نمیداد. روزی پدر برای سرکشی به فرزند به قزوین میرود. در آن موقع شمال ایران در چنگال «وبا» گرفتار آمده سید صفدر میگوید: دیدم پسرم مشغول مشاهده قلب و اعضا و جوارح مردگانی است که به مرض وبا درگذشتهاند. به او گفتم: مردم همه از وبا میگریزند، تو چگونه خود را به مردگان مشغول میداری؟ جواب داد: میخواهم بدانم که این مرض در اعضا و جوارح انسان چه تاثیر دارد.
[۶] صدر واثقی، سیدجمالالدین پایهگذار نهضتهای اسلامی، ص۲۴.
!
ورود به عرصه سیاست
زندگی سیاسی و اجتماعی وی با فرا خواندن جهان اسلام به خیزش علمی و ادبی و همبستگی و پایداری در برابر استعمار غرب آغاز شد. در این راستا، سیدجمال با سفرهای پی در پی به کشورهای اسلامی و اروپایی، برقراری و پایدار کردن پیوند جهانی اسلام و طرح رویکردهای نو در زمینههای اجتماعی و دینی را پی گرفت. وی در این راه، فعالیت گسترده و گوناگونی را مانند انتشار روزنامه، برگزاری نشستهای علمی، نوشتن مقالات و انجام سخنرانیهای ادبی و سیاسی، از خود به جای نهاد.
بیدارگری در مقابل استعمار
روح و روان مردم و همچنین اوضاع سیاسی اجتماعی ایران دوقرن پیش یعنی زمان ظهور سیدجمال، آمیخته به واژههایی نظیر سکوت و گوشهنشینی، ترس و خودباختگی، قشرینگری و رضایت به وضع موجود بود و کشور، شاهد گسترش هرچه بیشتر فقر و بیسوادی و مسائل ناشی از آن یعنی عقبافتادگی و فساد مالی و مهمتر از همه خودکامگی حکام و وابستگی سیاسی و اقتصادی به دول خارجی بود.
در اینجا بود که آزاداندیشی از میان همین مردم سربرآورد و با شناختی که از نقاط ضعف و قوت جامعه و فرهنگ ایرانی داشت با ایمان به قدرت اسلام و فرهنگ اسلامی حاکمان و نخبگان را بیدار باش داد و با تمام قوا به مبارزه با پایههای عقب ماندگی و فقر و ناتوانی پرداخت. اندیشههای وی آنقدر روشن، پرتوان و نو بود که توانست در جای جای سرزمینهای اسلامی، چراغی را برافروزد و جمعیتی را به گرد خود جمع آورد.
از رهگذر پذیرش اندیشههای او بود که جنبشهای اصلاحات درونی و عصیانها در برابر استعمار نو پا سربرآورد و تاریخ اندیشهورزی در ملل شرق را به عرصههای جدیدی وارد نمود. امروزه اگر ریشههای آزادیخواهی و توجه به اسلام در کشورهایی مانند ترکیه، پاکستان، هندوستان، مصر و ایران دیده می شود بیگمان رگههایی از اندیشههای او ورهروان وی دارد.
تاریخچه سفرهای سیدجمال
زندگی سیدجمال آمیخته به سفرها و اخراجهای سیاسی متعددی است که البته این بیمهریها نتوانست در اراده پولادین این رادمرد اصلاحگر، خللی وارد کند.
سفر به عراق.
سید پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی به قزوین و تهران رفت و سپس از آنجا عازم عراق شد. ایشان پس از ۴ سال ماندن در عراق و شاگردی نزد شیخ مرتضی انصاری و آخوند ملا حسینقلی همدانی به درجه اجتهاد رسید.
سفر به هند
در ادامه از عراق به ایران آمد و از راه بوشهر راهی هند شد یعنی جایی که فرصت آشنایی با علوم جدید و فرهنگ اروپایی را پیدا کرد.
سفر به افغانستان
پس از هند به مکه رفت و سپس از راه عراق و ایران وارد افغانستان شد و در طول پنج سال ماندن در آنجا به سمت وزارت رسید.
سفر به استانبول
پس از افغانستان به بمبئی و قاهره و سپس به استانبول رفت. در آنجا توانست با پیشروان نهضت اصلاح طلبی (تنظیمات) آشنا گردد.
سفر به قاهره
سیدجمال پس از اخراج از استانبول که به تحریک روحانیون قشری علیه او، صورت گرفت، به قاهرهای رفت که تقریبا میتوان گفت در اینجا بود که یکی از پرثمرترین دورههای زندگی خویش را گذراند. چرا که ایشان در اینجا با هشت سال تدریس در الازهر، توانست افکار خود را با چکش تدریس و نقد و پرورش شاگردانی قوی و آبدیده کند.
سفر به اروپا
پس از اخراج شدن از مصر، به دلیل مخالفت انگلیس با حضور وی، به هند رفت و سپس به انگلستان و فرانسه سفر نمود.
پس از بازگشت از اروپا، با سفر به ایران و انجام چند دیدار با ناصرالدین شاه، عازم روسیه شد.
بازگشت به ایران
او پس از بازگشت به ایران، به دستور ناصرالدین شاه، به بصره تبعید گردید و مدتی بعد از آنجا به انگلستان رفت.
ورود به تهران
سیدجمالالدین در سال ۱۲۶۶ ق. در معیت پدر وارد تهران شد. در این هنگام امیر کبیر در سمت صدارت عظمی همچنان قدرت را در دست داشت. سید جوان در آغاز ورود به این شهر، پس از استراحتی کوتاه، اقدام به شناسایی پایتخت و اوضاع و احوال حکومتی آن میکند و آنگاه سراغ بزرگترین مجتهد وقت (آقا سیدمحمدصادق طباطبایی همدانی) را میگیرد و در پای درسش مینشیند، تا ضمن افزودن به معلومات خود، محیط درس و دایره نفوذ حکم آن سرور را از نزدیک ببیند. او بیدرنگ مباحثه علمی را با استاد آغاز میکند بهطوری که آقا سیدمحمدصادق را خیلی زود شیفته خود میگرداند و استاد نیز وقتی از فضل و کمال سید آگاه میشود برای اولین بار عمامه بر سر شاگردش میگذارد.
[۷] لطفالله جمالی، شرح حال و آثار سیدجمالالدین اسد آبادی، ص۲۹- ۳۰.
نبوغ علمی و فضل و کمالِ سید بهسرعت فضای شهر تهران را فرا میگیرد و بیشتر علما، فیض حضورش را غنیمت شمرده، به خدمتش میرسند. آنان سپس چند روزی هم به دعوت حاج میرزا محمود طباطبایی، در منزل وی پذیرایی میشوند و همچنان علما و طلاب به دیدارشان میشتابند.
[۸] لطفالله جمالی، شرح حال و آثار سیدجمالالدین اسد آبادی، ص۳۱.
[۹] صدر واثقی، سیدجمالالدین پایهگذار نهضتهای اسلامی، ص۲۵.
هجرت به نجف
سید صفدر در مدت اقامت خود در تهران، به اسرار پیچیدهای که در روح و روان فرزند دلبندش نهفته بود، بیش از پیش پی برد. او جوان خود را در برخورد با عالمان بزرگ و مجتهدان بلند پایه، همانند دانشمندی زبردست و مطلع از رموز علوم یافت که زبانی گویا و سخنی نافذ داشت. بر این اساس مصمم شد وی را به مرکز حوزه علوم و معارف اسلامی (نجف اشرف) ببرد و به دریای پرتلاطم علم شیخ انصاری (استاد بزرگوار خود او) وصل سازد.
سید در سال ۱۲۶۶ ق همراه پدر به قصد نجف اشرف از تهران حرکت میکند و بعد از سه ماه توقف در بروجرد و مباحثه علمی با عالمان آن شهر، به عتبات عالیات مشرف شده، به خدمت شیخ مرتضی انصاری (طاب ثراه) میرسد. وی چهار سال در خدمت آن عالم فرزانه مشغول تحصیل علوم اسلامی میشود و در علوم تفسیری، حدیث، فقه، اصول، کلام، منطق، فلسفه، ریاضی، طب، تشریح، هیئت و نجوم به تحقیق میپردازد و در تمام این مدت مخارج سیدجمالالدین را شیخ انصاری به عهده میگیرد و در نهایت درجات علمی او را تصدیق و به فتوا دادن در امور شرعی اجازهاش میفرماید. این در حالی بود که آوازه فراست و نبوغ سیدجمال، عالمان نجف، کربلا و سامرّا را به حیرت وا داشته بود، تا اینکه مورد حسد و کینه برخی نااهلان قرار گرفت و به توصیه استاد بزرگش، در سال ۱۲۷۰ ق روانه شهر بمبئی در هندوستان شد.
[۱۰] لطفالله جمالی، شرح حال و آثار سیدجمالالدین اسد آبادی، ص۳۱ – ۳۲.
سید در هند و افغان
وی در ۱۶ سالگی به همراهی یکی از علمای مورد وثوق، از راه آبی (بوشهر – بمبئی) وارد شهر بمبئی شد ولی از آن جایی که بمبئی بیشتر یک بندر تجاری بود تا یک شهر علمی، نتوانست به روح پر خروش سید آرامش لازم دهد، از اینرو پس از مدتی به طرف ایالات مرکزی هند حرکت کرد و خود را به مرزهای شرقی هند (کلکته) رسانید. وی در مدت دو سال اقامت در آنجا و ضمن ملاقات با عالمان و روشنفکران و مشاهده زندگی مردم بهخوبی دریافت که هندوستان یکسره در اختیار دولت انگلیس است و کشور بریتانیا گرچه بهاندازه یک ایالت هندوستان نیست و جمعیتش در مقایسه با جمعیت هندوستان ناچیز به شمار میرود توانسته است به آسانی این کشور پهناور را زیر سلطه در آورد و تمامی منابع ملی و محصولات با ارزش و حتی جان و مال و ناموس آنها را به غارت ببرد.
از این زمان بود که فعالیتهای سیاسی و اصلاحی سیدجمالالدین آغاز شد. او در ضمن شناسایی استعدادهای دشمنِ استعمارگر و بررسی جنبههای قوت و رمز موفقیتشان، به تجزیه و تحلیل علل و منشا ضعف و انحطاط مسلمین برآمد و در پی یافتن راهحلهای اساسی، شب و روز تلاش کرد. در این موقع افغانستان بهتازگی از ایران جدا شده و به پشتیبانی انگلیسیها بر ضد حکومت ایران شوریده و به حکومت نیمه مستقلی رسیده بود. بنابراین سید تصمیم گرفت به افغانستان برود و مردم آن کشور را بیدار کند و آنان را از حیله بریتانیا آگاه سازد.
او در سال ۳ – ۱۲۷۲ ق (۱۲۳۴ ش) به قصد مکه و زیارت خانه خدا از هندوستان خارج شد. سپس تا اواخر ۱۲۷۵ ق. از مکه مسیر مدینه، اردن، دمشق، حمص، حلب، موصل، بغداد و نجف را طی کرد و اوضاع تمامی شهرهای مهم اسلامی را بررسی نمود و در نهایت خود را به وطن اصلی (اسدآباد همدان) رساند. امّا با اوضاع نابسامانی که در تهران با آنها روبرو شد نتوانست در ایران توقف کند و از همینرو از راه خراسان عازم «هرات و کابل» گردید. سید بعد از ورود به افغانستان، حدود پنج یا شش سال در آن کشور اقامت کرد و فعالیتهای اصلاحی چشمگیری را به انجام رساند و رهبران سیاسی و مردم افغانستان را از نقشههای پشت پرده استعمار پیر، انگلیس آگاه ساخت که نمونهای از آنها چنین است.
۱. تالیف و نشر کتاب «تتمه البیان فی تاریخ الافغان»
۲. انتشار روزنامه «شمس النهار»
۳. اصلاح اموری از قبیل تشکیل کابینه وزراء، تنظیم سپاه، ایجاد مکتبهای لشکری و کشوری برای جوانان، توجه دادن مردم به زبان ملی، تاسیس بیمارستان، مرکز دامپزشکی، پستخانه و کارونسراها.
با گسترش دامنه فعالیتهای فرهنگی – سیاسی سید، چون دشمن خود را در آستانه نابودی دید با دسیسههای وسیع عرصه را بر وی تنگ کرد. از اینرو سید به ناچار عازم هندوستان شد ولی به محض ورود دانست که دشمن پیشدستی کرده و در کمین او نشسته است. با این حال او شجاعانه وارد میدان نبرد شد و با سخنرانیهای آتشین به روشنگری مردم هندوستان پرداخت و این چنین آنان را بر ضد استعمار پیر تشویق کرد: «هرگاه شما صدها میلیون پشه شوید و زمزمه در گوش بریتانیا نمایید… و هرگاه شما صدها میلیون از هند با هم باشید یا خداوند شما را مسخ کرده و لاک پشت شوید و در جزیره بریتانیا فرو رَوید، آزاد مردانی در هند خواهید شد.»
[۱۱] خاطرات سیدجمالالدین.
دولت انگلیس بیش از این نتوانست تماشاگر این صحنهها باشد و در حالی که خود در ابتدای ورود سیدجمالالدین، مدت اقامت او را دو ماه تعیین کرده بود، هنوز یک ماه نشده دستور اخراج وی از هند را صادر کرد. این بود که سید تصمیم گرفت هندوستان را به سوی کشور مصر ترک گوید.
حضور در مصر
او در سال ۱۲۸۵ ق. از راه دریا وارد مصر شد و در مدرسه جامع الازهر با علمای بزرگ آن کشور ملاقات کرد و در اقامتگاه خود برای جوانان عرب کرسی درس برپا نمود و با سخنرانیهای پرشور آنان را مجذوب خویش ساخت. ولی این سفر چهل روز دوام نیاورد زیرا حکم اخراج وی از سوی «خدیو مصر» صادر شد و سید به ناچار روانه اسلامبول شد. وقتی ترکان عثمانی خبر آمدن سید را شنیدند بسیار خوشحال شدند و دو شخصیت علمی و سیاسی امپراتور عثمانی «عالی پاشا» صدر اعظم و «فؤاد پاشا» به پیشواز سید شتافتند و او را در دربار مورد تکریم و مشاور خویش قرار دادند. ولی چندی نگذشت که در اثر کجاندیشی و ترسِ درباریان و حسادت «شیخ الاسلام»، سلطان عثمانی دستور داد تا سید مدتی را به خارج از اسلامبول سفر کند. از اینرو، وی در سال ۱۲۸۷ ق. به بهانه سفر سیاحتی و مشاهده آثار باستانی بار دیگر وارد کشور مصر شد. در این سفر، پس از دیداری که میان سید و ریاض پاشا (رئیس دولت مصر) انجام پذیرفت، ریاض پاشا سخت شیفته کمالات روحی و معنوی سیّد شد و از او خواست تا در مصر اقامت گزیند. سیدجمالالدین از این فرصت طلایی استفاده جست و نخست در منزل جلسه درس و بحث برای جوانان دانشگاهی و طلاب پرشور تشکیل داد و سپس آن را به دانشگاه الازهر انتقال داد و شاگردان بسیاری را مشتاق خویش ساخت. او علاوه بر اساتید و دانشمندان بزرگ مصر با روشنفکران و مردم ارتباط بر قرار میکرد. حتی در قهوه خانههای مصر حاضر میشد و افکار و اندیشههای خود را برای مردم بیان میداشت، بهطوری که در طول چند سال اقامت در آن کشور توانست تحولات بزرگی را از نظر فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در اذهان مردم ایجاد کند. او با نوشتن مقالات گوناگون در روزنامههای کثیرالانتشار مانند، مصر والتجاره (که با پیشنهاد وی از سوی ادیب اسحق راهاندازی شده بودند)، ادبیات مصر را از ریشه دگرگون ساخت و ضمن رشد و آگاهی دادن به مردم، توطئههای پشت پرده دشمنان را برایشان معرفی کرد تا اینکه ریاض پاشا این دو روزنامه را توقیف کرد ولی سید همچنان به راه خود ادامه داد و مبارزه سختی را بر ضد دولتهای خارجی و استبداد داخلی آغاز کرد و در نهایت شب ۱۷ رمضان ۱۲۹۶ هـ توقیف و به «سوئز» فرستاده شد تا وی را از آنجا به کشور ایران گسیل کنند.
[۱۲] محمد محیط طباطبایی، نقش سیدجمالالدین در بیداری مشرق زمین، ص۶۱.
دارایی سید در مصر، منحصر به یک کتابخانه بود که هنگام توقیفش، کتابهای آنرا «رچرس» مستشار انگلیس مالیه مصر، به تصرف خود درآورد ولی بعدها ناگزیر شد آنها را در چند صندوق نهاده به دنبال صاحبش به بندر بوشهر بفرستد.
[۱۳] محمد محیط طباطبایی، نقش سیدجمالالدین در بیداری مشرق زمین، ص۶۲.
طلوع دیگر در هند
سرانجام سید با شاگردش «ابو تراب عارف افندی» یکسره با کشتی وارد جدّه شد. مدتی در آنجا ماند. سپس به مکه عزیمت کرد و با شخصیتهای مهم اسلامی تماس بر قرار ساخت. آنگاه به سوی کشور هند روانه گشت
[۱۴] صدر واثقی، سیدجمالالدین حسینی پایهگذار نهضتهای اسلامی، ص۹۲.
و این بار علاوه بر مبارزه با استعمار غرب در هند، جبهه دیگری نیز بر ضد افکار روشنفکری در آن کشور بنا نهاد و با اندیشههای تجدد خواهی «سیداحمد خان هندی» که طرفدار همکاری و سازش با انگلیسها بود، به ستیز جانانه برخاست و رهبری هر دو جبهه را بخوبی اداره نمود.
[۱۵] مرتضی مطهری، نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، ص۲۰.
سیدجمالالدین در پی این اقدام به «حیدر آباد دکن» تبعید شد و شرکت در مجامع عمومی از وی سلب گردید. ولی او از پای ننشست و کتاب معروف خود را در رد طبیعیون و افکار متجددانه آنان تالیف کرد. او این کتاب را به زبان فارسی
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.