پاورپوینت زهد حضرت داود
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت زهد حضرت داود دارای ۲۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت زهد حضرت داود،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت زهد حضرت داود :
زهد حضرت داوود
حضرت داوود (علیهالسلام) دارای حکومت و امکانات وسیع بود؛ اما همواره بهطور ساده میزیست، و حریم پارسایی را رعایت میکرد.
فهرست مندرجات
۱ – زهد حضرت داوود
۲ – زرهبافی حضرت داوود
۲.۱ – روایتی از امام صادق
۲.۲ – توضیح
۲.۳ – بیان یک روایت
۲.۴ – سخنی از مولانا
۲.۵ – سرودهای از سعدی
۳ – گزینش داوری بهتر
۴ – عطاهای بزرگ خداوند به داوود
۴.۱ – اول
۴.۲ – دوم
۴.۳ – سوم
۴.۳.۱ – روایتی از امام صادق
۵ – پانویس
۶ – منبع
زهد حضرت داوود
با اینکه داوود (علیهالسلام) دارای حکومت و امکانات وسیع بود، همواره بهطور ساده میزیست، و حریم پارسایی را رعایت میکرد. حضرت علی (علیهالسلام) در یکی از خطبههایش از پارسایی داوود (علیهالسلام) یاد کرده و میفرماید: «او صاحب صدای خوش، و خواننده بهشت است، با دست خود زنبیلهایی از لیف خرما میبافت و به همنشینانش میفرمود: کدامیک از شما در فروش این زنبیلها مرا کمک میکند؟ او از پول آن زنبیلها نان جوین تهیه میکرد و میخورد».
[۱] امام علی (علیهالسلام)، نهج البلاغه، ص۱۴۹، خطبه ۱۶۰.
زرهبافی حضرت داوود
در این باره روایتی از امام صادق (علیهالسلام) را بیان میکنیم:
روایتی از امام صادق
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: خداوند به حضرت داوود (علیهالسلام) وحی کرد:
«نِعْمَ الْعَبْدُ اَنْتَ اِلّا اَنّکَ تأکُلُ مِنْ بیتِ المالِ؛ تو نیکو بندهای هستی، جز اینکه هزینه زندگی خود را از بیتالمال تأمین میکنی».
حضرت داوود (علیهالسلام) چهل روز گریه کرد، و از خداوند خواست که وسیلهای برای او فراهم سازد که از بیتالمال مصرف نکند، خداوند آهن را بر او نرم کرد، او هر روز با آهن یک زره میساخت و آن را میفروخت؛ به طوری که در سال ۳۶۰ زره بافت، و از بیتالمال بینیاز گردید».
[۲] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۲۰۰.
توضیح
آری قبل از آن عصر، جنگجویان وقتی به جنگ میرفتند، لباسهای آهنی میپوشیدند که پوشیدن این لباسها به خاطر سنگینی و انعطافناپذیری، بسیار دشوار و خستهکننده بود.
داوود (علیهالسلام) که به مسأله جهاد و دفاع، اهمیت بسیار میداد، در این فکر بود که وسیله دفاعی رزمندگان در عین آنکه آنها را حفظ میکند، نرم و استفاده از آن آسان باشد. همین مطلب را از خداوند خواست.
خداوند آهن را مانند شمع و موم برای داوود (علیهالسلام) نرم کرد، و او از این موهبت کمال استفاده را در زرهسازی نمود.
بیان یک روایت
روایت شده: روزی حضرت لقمان (علیهالسلام) نزد داوود (علیهالسلام) آمد، او مشغول درست کردن نخستین زره بود، لقمان سکوت کرد و چیزی نگفت، همچنان تماشا میکرد و میدید داوود (علیهالسلام) از آهن مقداری میگیرد و با آن مفتولهای باریک میسازد، و آن مفتولها را داخل هم میگذارد… لقمان همچنان منتظر بود ببیند که داوود (علیهالسلام) چه میسازد؟!
تا اینکه داوود (علیهالسلام) یک زره را به طور کامل ساخت و سپس برخاست، آن را پوشید و گفت: «به راستی چه وسیله دفاعی خوبی برای جنگ است».
لقمان با صبر و تحمل بدون سخن گفتن دریافت که داوود (علیهالسلام) چه چیزی میبافته است، گفت: «اَلصَّمْتُ حِکْمَهٌ و قَلیلٌ فاعِلُهُ؛ خاموشی حکمت است؛ ولی افراد خاموش اندکاند».
[۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۱۰۴.
سخنی از مولانا
جلال الدین مولانا در کتاب مثنوی گوید: لقمان وقتی که دید داوود (علیهالسلام) لباسی با حلقههای آهن میبافد، تعجب کرد، میخواست بپرسد، با خود گفت: خاموشی و تحمل بهتر است انسان در پرتو تحمل زودتر به مقصود میرسد.
سرانجام بافتن آن تمام شد و داوود (علیهالسلام) آن را پوشید و به لقمان گفت: «این زره لباس نیکویی برای جنگ است». لقمان گفت: «صبر نیز یار و پناه خوب، و برطرفکننده اندوه است»:
گفت لقمان صبر هم نیکو دمی است ••• کو پناه و دافع هر جا غمی است
صد هزاران کیمیا حق آفرید ••• کیمیایی هم چو صبر آدم ندید
صبر گنج است ای برادر صبر کن ••• تا شفایابی تو زین رنج کهن
[۴] دیوان مثنوی، دفتر دوم.
سرودهای از سعدی
سعدی در گلستان میگوید:
چو لقمان دید کاندر دست داوود (علیهالسلام) ••• همی آهن به معجز موم گردد
نپرسیدش چه میسازی که دانست ••• که بیپرسیدنش معلوم گردد
[۵] گلستان سعدی، باب ۸.
گزینش داوری بهتر
گله گوسفندی شبانه وارد تاکستانی شدند، و برگها و خوشههای انگور آن تاکستان را خوردند. صاحب باغ از حادثه باخبر شد و صاحب گوسفند را ن
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.