پاورپوینت خواجه حافظ شیرازی
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت خواجه حافظ شیرازی دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت خواجه حافظ شیرازی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت خواجه حافظ شیرازی :
شمسالدین محمد حافظ شیرازی
حافظ، شمسالدین محمد، بزرگترین غزلسرای زبان فارسی و یکی از بزرگترین شاعران جهان میباشد.
فهرست مندرجات
۱ – نسبت و تخلص
۲ – مدت عمر
۲.۱ – وفات
۲.۲ – ولادت
۳ – خانواده
۴ – کودکی
۵ – دوره علمی
۶ – ارتباط با سلاطین
۷ – سفرها
۸ – ملاقات با تیمور گورکانی
۹ – انتظار فریادرس
۱۰ – ابواسحاق اینجو
۱۱ – امیر مبارزالدین
۱۲ – شاه شجاع
۱۳ – ملاقات با عرفا
۱۴ – فهرست منابع
۱۵ – پانویس
۱۶ – منبع
نسبت و تخلص
در منابع معتبر نسبت او شیرازی و تخلصش حافظ آمده است.
وی پس از وفات، به خواجه شیراز و لسان الغیب شهرت یافت.
مدت عمر
تاریخ ولادتش معلوم نیست و از جزئیات احوال شخصی او نیز آگاهی ما بسیار اندک است.
در سال وفات او نیز در تذکرهها اختلاف هست.
وفات
کسانی که به دوران حیات او نزدیک بودهاند، چون محمد گلندام، دوست حافظ و گردآورنده دیوان وی، در مقدمهای که بر دیوان او نگاشته،
[۱] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، صقح ـ قی، تهران (۱۳۲۰ ش).
و خوافی
[۲] احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۳، ص۱۳۲، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ۱۳۴۱ ش.
و جامی
[۳] عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحاتالانس، ج۱، ص۶۱۲، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.
و خواندمیر
[۴] خواندمیر، روضه الصفا، ج۳، ص۳۱۶.
و مؤلف شرح سودی بر حافظ در مقدمه این اثر، و حاجی خلیفه
[۵] حاجی خلیفه، سلم الوصول الی طبقات الفحول، ج ۱، ستون ۷۸۳.
وفات او را ۷۹۲ نوشتهاند، ولی برخی مؤلفان منابع جدیدتر، از جمله لطفعلیخان آذربیگدلی
[۶] لطفعلی بن آقاخان آذربیگدلی، آتشکده آذر، ج۱، ص۲۷۲، چاپ جعفر شهیدی، چاپ افست تهران ۱۳۳۷ ش.
و رضاقلیخان هدایت،
[۷] رضاقلی بن محمدهادی هدایت، مجمعالفصحا، ج۲، بخش۱، ص۱۹، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۳۶ـ۱۳۴۰ ش.
وفات او را ۷۹۱ نوشتهاند.
ظاهرآ مبنای این تاریخ، یک دوبیتی است که در آخر بعضی نسخههای خطی جدیدتر و برخی نسخههای چاپی دیوان آمده و معلوم نیست چه کسی و در چه زمانی آن را ساخته است.
در این قطعه، مادّه تاریخ وفات حافظ «بجو تاریخش از خاک مصلی» است که به حساب جُمَّل (جُمَل) برابر با عدد ۷۹۱ است.
[۸] شمسالدین محمد حافظ، مقدمه گلندام، حاشیه قزوینی، ص قح ـ قی، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
این دو بیت در بعضی نسخههای مقدمه گلندام نیز دیده میشود، ولی تصریح وی به سال «اثنی و تسعین و سبعمائه» (۷۹۲) و مادّه تاریخ «به سال با وصاد و ذال ابجد»، در قطعهای که به این مناسبت نقل کرده است، بر نادرستی تاریخ ۷۹۱ دلالت دارد.
[۹] شمسالدین محمد حافظ، مقدمه گلندام، حاشیه قزوینی، ص قح ـ قی، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۱۰] احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۳، ص۱۳۲، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ۱۳۴۱ ش.
ولادت
تاریخ ولادت حافظ، چنانکه گفته شد، معلوم نیست، ولی چون در اشعارش غالبآ به پیری خود اشاره کرده است، و اگر این دوران را با توجه به تاریخ وفاتش، به تقریب، هفتاد سالگی او بدانیم، وی باید در حدود سالهای ۷۲۰ـ۷۲۵ به دنیا آمده باشد.
عبدالنبی فخرالزمانی، مؤلف تذکره میخانه،
[۱۱] عبدالنبی بن خلف فخرالزمانی، تذکره میخانه، ج۱، ص۹۰، چاپ احمد گلچین معانی، تهران ۱۳۶۲ ش.
وفات خواجه را در ۶۵ سالگی او دانسته و به این حساب ولادت او در ۷۲۷ بوده است، ولی از سوی دیگر در دیوان خواجه قطعهای خطاب به جلالالدین مسعودشاه، پسر شرفالدین محمودشاه و برادر ارشد شیخ ابواسحاق اینجو، مندرج است
[۱۲] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۳۷۴، تهران (۱۳۲۰ ش).
که در آن به سه سال خدمت خود در دربار شاه و دستگاه وزیر اشاره دارد و چون مسعودشاه در ۷۴۳ از بغداد به شیراز رفت و در رمضان همان سال کشته شد،
[۱۳] قاسم غنی، بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، ج۱، ص۴۹ـ۵۰، تهران ۱۳۲۱ ش.
حافظ در ۷۴۰ به خدمت دربار پیوسته بوده یا به نوعی با آن ارتباط داشته است و در این هنگام بایستی لااقل بیست سالی از عمرش گذشته باشد.
با این حساب، در حدود ۷۲۰ به دنیا آمده و در حدود ۷۲ سالگی درگذشته است.
ذبیحاللّه صفا،
[۱۴] ذبیحاللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی، ج۳، بخش ۲، ص۱۰۶۶، تهران ۱۳۷۸ ش.
[۱۵] ذبیحاللّه صفا، ج۳، بخش ۲، ص۱۰۶۶، پانویس ۱، تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی، تهران ۱۳۷۸ ش.
با استناد به قول عبدالنبی فخرالزمانی، که ذکر آن گذشت، ولادت حافظ را در حدود ۷۲۶ و ۷۲۷ نوشته است، که از این قرار در سیزده یا چهارده سالگی بایستی به خدمت شاه و وزیر رفته باشد، و این تا اندازهای غیرمعهود به نظر میرسد.
خانواده
به گفته عبدالنبی فخرالزمانی،
[۱۶] عبدالنبی بن خلف فخرالزمانی، تذکره میخانه، ج۱، ص۸۵، چاپ احمد گلچین معانی، تهران ۱۳۶۲ ش.
نام پدر حافظ بهاءالدین و اصالتاً از مردم اصفهان بوده و به تجارت اشتغال داشته و جدّ او در زمان اتابکان فارس به شیراز آمده و ساکن آن شهر شده است.
مادرش از کازرون بوده و در شیراز سکونت داشته است.
پس از وفات پدر، محمد با مادر و دو برادر خود زندگی میکرده و روزگار کودکی را به سختی میگذرانده است.
[۱۷] عبدالنبی بن خلف فخرالزمانی، تذکره میخانه، ج۱، ص۸۵، چاپ احمد گلچین معانی، تهران ۱۳۶۲ ش.
حافظ در اشعارش از مرگ این دو برادر یاد کرده، که یکی در جوانی درگذشته
[۱۸] شمسالدین محمد حافظ، دیوان، ج ۲، ص ۱۰۸۳، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ ش.
و دیگری، خواجه خلیل عادل، در ۷۷۵ در ۵۹ سالگی وفات یافته است.
[۱۹] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۳۶۸، تهران (۱۳۲۰ ش).
مؤلف تاریخ فرشته
[۲۰] محمدقاسم بن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته (گلشن ابراهیمی)، ج۱، ص۳۰۲، (لکهنو) : مطبع منشی نولکشور، (بیتا).
از خواهر او و فرزندان این خواهر ذکری به میان آورده است، بیآنکه نامی از آنان ببرد.
آنچه در منابع نسبتآ قدیمتر درباره خانواده حافظ آمده، همینهاست که یاد کرده شد.
بعضی مؤلفان کوشیدهاند که پارهای اشارات در غزلیات خواجه را به وضع خانوادگی او مربوط بدانند، ولی اینگونه برداشتها و دریافتها بیشتر بر استنباطات شخصی مبتنی است.
سخن حافظ بسیار کنایهآمیز و پرابهام است و غالباً وجوه مختلف دارد و به آسانی نمیتوان مضامین شعر او را به احوال و رویدادهای زمانی و مکانی خاص محدود کرد، مگر اینکه اشارت تاریخی صریح در آن باشد.
با اینهمه، در چند مورد از سرودههای او نکاتی دیده میشود که بهروشنی ناظر بر زن و فرزند و اوضاع زندگی اوست.
در غزلی
[۲۱] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۲۲۳، تهران (۱۳۲۰ ش).
که در دوران وزارت قوامالدین حسن (متوفی ۷۵۴) سروده است، خواجه از «سروی» که در خانه دارد سخن گفته و در غزلی دیگر
[۲۲] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۱۴۶، تهران (۱۳۲۰ ش).
از اینکه اختر بدمهر یار عزیزی را از چنگ او به در برده و آن شادکامی ناپایدار و گذرا بوده شکایت کرده است.
در غزل دیگر
[۲۳] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۹۱ـ۹۲، تهران (۱۳۲۰ ش).
به درگذشت فرزندی که قرّه العین و میوه دل او بوده و اکنون در لحد جای گرفته اشاره کرده و در غزلی دیگر
[۲۴] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۳۸ـ۳۹، تهران (۱۳۲۰ ش).
در ماتم فرزند و «رود عزیز» خود زاری کرده است.
از این اشارات میتوان دریافت که او همسری داشته که در نیمههای عمر درگذشته، و فرزندانی داشته که یکی در کودکی
[۲۵] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۳۷۰، تهران (۱۳۲۰ ش).
و دیگری در جوانی وفات یافته است.
کودکی
از کودکی و جوانی حافظ نیز آگاهی درستی نداریم.
عبدالنبی فخرالزمانی در تذکره میخانه، که در این مورد منبع اصلی اطلاع ماست، آورده است
[۲۶] عبدالنبی بن خلف فخرالزمانی، تذکره میخانه، ج۱، ص۸۵ـ ۸۶، چاپ احمد گلچین معانی، تهران ۱۳۶۲ ش.
که وی در کودکی روزها در دکان خمیرگیری کار میکرد و در اوقات فراغت به مکتبخانهای که نزدیک دکان بود، میرفت و خواندن و نوشتن و مقدمات علوم را در آنجا میآموخت و از همان روزگار در شعر طبعآزمایی مینمود، ولی نکته شایسته توجه در این باره آن است که وی حافظ قرآن بوده و تخلص او نیز حاکی از همین حقیقت است و حفظ قرآن باید از کودکی و سالهای اولیه عمر آغاز شود و مستلزم صرف وقت و ممارست مداوم است؛ از اینرو، شاید بتوان گفت که این بخش از عمر او بیشتر صرف قرائت قرآن و تحصیل مقدمات علوم میشده است تا کسب ضروریات زندگی.
دوره علمی
وی در دوران جوانی ظاهرآ یکسره مشغول کسب فضائل و تکمیل مراتب علمی بوده و از عباراتی که گلندام در مقدمه قدیم دیوان
[۲۷] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، صقز، تهران (۱۳۲۰ ش).
آورده است چنین بر میآید که حافظ از شاگردان مولانا قوامالدین عبداللّه، دانشمند مشهور به ابن الفقیه نجم (متوفی ۷۷۲)، بوده است، اما جنید شیرازی، شاگرد مولانا قوامالدین، در کتاب شدّ الازار که به سال ۷۹۱ تألیف شده، از حافظ نامی نیاورده است.
تقیالدین محمد اوحدی بلیانی نیز در عرفات العاشقین (گ ۱۵۵ر) قوامالدین عبداللّه را استاد حافظ دانسته و اینکه هدایت در تذکره ریاض العارفین
[۲۸] رضاقلی بن محمدهادی هدایت، تذکره ریاضالعارفین، ج۱، ص۲۸۶، چاپ مهرعلی گرکانی، تهران (۱۳۴۴ ش).
حافظ را در تحصیل مراتب حکمت در شمار شاگردان شمسالدین عبداللّه شیرازی آورده، ظاهراً مقصودش همین قوامالدین بوده و در نقل نام وی سهوی روی داده است.
فرصت شیرازی، از مؤلفان متأخر، میر سید شریف جرجانی را نیز از استادان حافظ ذکر کرده است،
[۲۹] محمدنصیر بن جعفر فرصت شیرازی، آثار عجم، ج۱، ص۴۶۹ـ۴۷۰، چاپ سنگی بمبئی ۱۳۵۴.
لیکن میر سید شریف بسیار جوانتر از حافظ بوده است و این نسبت پذیرفتنی نیست.
حافظ خود بارها در سرودههای خود از اشتغال به کسب علم و تحصیل معارف دینی سخن گفته و از قیل و قال بحث، طاق و رواق مدرسه، علم و فضلی که در چهل سال گرد آورده، رتبت دانشش که به افلاک رسیده، و قرآنی که با چهارده روایت در سینه دارد، یاد کرده است.
در مقدمه قدیم دیوان
[۳۰] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، صقو، تهران (۱۳۲۰ ش).
نیز آمده است که وی به سبب تحصیل و مطالعه مدام، فرصت نداشت سرودههای خود را در یک جا ثبت و مدون سازد.
الکشّاف عن حقیقه التنزیل اثر زمخشری و مفتاح العلومِ سکاکی، که حافظ به بحث و نظر در آنها اشتغال داشته است، هر دو از کتابهای مهم و معتبر آن روزگار بودند و معلوم میشود که حافظ در تمامی علوم شرعی و رسمی و عرفی آن دوران، از تفسیر و کلام و منطق و حکمت تا نحو و معانی و بیان و شعر و ادب، دارای تحصیلات کامل و صاحب نظر بوده است و چنانکه از اشارات خود او بر میآید، هر صبح مجلس درس قرآن داشته است.
[۳۱] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۱۶۴، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۳۲] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۱۸۳، تهران (۱۳۲۰ ش).
در بعضی نسخههای کهنتر مقدمه قدیم
[۳۳] شمسالدین محمد حافظ، دیوان، ج ۲، توضیحات خانلری، ص ۱۱۴۵ـ۱۱۴۶، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ ش.
آمده است که حافظ به سبب اشتغالاتی از قبیل «ملازمت شغل تعلیم سلطان» به گردآوری اشعار خود نپرداخت و از این عبارت معلوم میشود که وی در دربار شاهی نیز عهدهدار تعلیم و تدریس بوده است.
ارتباط با سلاطین
وی با اغلب سلاطین عصر خود، جز با امیر مبارزالدین و شاه محمود پسر او و شاه زینالعابدین پسر شاه شجاع، و نیز با بیشتر وزیران مناسبات صمیمانه داشته و مورد عنایت آنان بوده است.
خواجه علاوه بر چند قصیدهای که در مدح شاه شیخ ابواسحاق اینجو،
[۳۴] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، صقکو ـ قلب، تهران (۱۳۲۰ ش).
شاه شجاع
[۳۵] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، صقیو ـ قکا، تهران (۱۳۲۰ ش).
و قوامالدین صاحب دیوان (صاحب عیار)، وزیر شاه شجاع
[۳۶] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، صقکب ـ قکو، تهران (۱۳۲۰ ش).
سروده، در غزلیات خود نیز از شاهان و وزیرانی به نیکی یاد کرده است، از جمله، شاه شجاع،
[۳۷] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۱۹۱ـ۱۹۳، تهران (۱۳۲۰ ش).
نصرهالدین یحیی بن مظفر،
[۳۸] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۱۴۴، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۳۹] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۲۰۷، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۴۰] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۲۷۰، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۴۱] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۳۰۱، تهران (۱۳۲۰ ش).
شاه منصور نواده امیر مبارزالدین،
[۴۲] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۱۰۴ـ۱۰۵، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۴۳] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۱۶۳ـ۱۶۶، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۴۴] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۲۲۴ـ۲۲۶، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۴۵] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۲۶۳، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۴۶] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۳۶۵، تهران (۱۳۲۰ ش).
سلطان غضنفر پسر شاه منصور،
[۴۷] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۲۲۶، تهران (۱۳۲۰ ش).
عمادالدین محمود از وزیران شاه شیخ ابواسحاق،
[۴۸] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۱۴۸ـ۱۴۹، تهران (۱۳۲۰ ش).
حاجی قوامالدین حسن وزیر دیگر شیخ ابواسحاق،
[۴۹] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۹ـ۱۰، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۵۰] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۲۱۰، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۵۱] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۲۲۳ـ۲۲۴، تهران (۱۳۲۰ ش).
برهانالدین وزیر امیر مبارزالدین،
[۵۲] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۲۴۹ـ۲۵۰، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۵۳] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۳۲۴ـ ۳۲۵، تهران (۱۳۲۰ ش).
قوامالدین محمد صاحب عیار وزیر شاه شجاع
[۵۴] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۷۶ـ ۷۷، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۵۵] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۱۰۶ـ۱۰۷، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۵۶] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۳۶۶، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۵۷] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۳۷۳ـ۳۷۴، تهران (۱۳۲۰ ش).
و جلالالدین تورانشاه وزیر دیگر شاه شجاع.
[۵۸] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۲۳۵ـ۲۳۶، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۵۹] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۲۴۴ـ ۲۴۵، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۶۰] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۲۴۸ـ۲۴۹، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۶۱] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۳۴۰ـ۳۴۱، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۶۲] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۳۴۳ـ۳۴۴، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۶۳] قاسم غنی، بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، ج۱، ص۲۶۶ـ۲۷۷، تهران ۱۳۲۱ ش.
از سلاطین دیگر، جز آنان که در فارس و شیراز حکومت داشتند، سلطان اویس ایلکانی، از سلاطین جلایریان و ممدوح سلمان ساوجی،
[۶۴] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۱۱۰ـ ۱۱۱، تهران (۱۳۲۰ ش).
و پسر او سلطان احمد بن اویس
[۶۵] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۳۳۳ـ ۳۳۴، تهران (۱۳۲۰ ش).
را، که آذربایجان و عراق را در تصرف داشتند، مدح گفته است.
در غزلی
[۶۶] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۲۶۸ـ۲۶۹، تهران (۱۳۲۰ ش).
به «بزم اتابک»، «شوکت پورِ پشنگ» و «نشست خسروی» او اشاره کرده، که ظاهرآ مقصود او تهنیت جلوس اتابک پیر احمد بن اتابک پشنگ (در ۷۹۲)، از اتابکان لرستان، است و از اینرو، این غزل را از آخرین سرودههای حافظ باید شمرد.
سفرها
چند تن از سلاطین معاصر حافظ بیرون از فارس، و حتی بیرون از حدود ایران، خواستار دیدار او بودند و چنین به نظر میرسد که او نیز به سفر کردن و دور شدن از شیراز در مواقعی بیمیل نبوده است.
در غزلی که ظاهرآ برای سلطان احمد بن اویس سروده تمایل خود را به سفر به بغداد و تبریز ابراز داشته است.
[۶۷] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۳۰، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۶۸] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۱۲۹، تهران (۱۳۲۰ ش).
حافظ همچنین در زمان محمودشاه، از سلاطین بهمنی دکن، که شعرشناس و دانشپرور بود، به هندوستان دعوت شد و هزینه سفر او را نیز میر فضلاللّه انجو، وزیر محمودشاه، به شیراز فرستاد.
حافظ دعوت را پذیرفت، از شیراز به لار و از لار به هورمز (هرمز) رفت، ولی هنگامی که به کشتی نشست، دریا طوفانی شد و موجب هراس او گردید.
پس، به بهانه اینکه با بعضی دوستان وداع نکرده است، کشتی را ترک کرد و غزلی را که در همان احوال سروده بود، به دست یکی از آشنایان همسفر، برای میر فضلاللّه فرستاد و خود به شیراز بازگشت.
[۶۹] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۱۰۳، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۷۰] محمدقاسم بن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته (گلشن ابراهیمی)، ج۱، ص۳۰۲، (لکهنو) : مطبع منشی نولکشور، (بیتا).
در غزلی دیگر
[۷۱] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۱۵۲ـ۱۵۳، تهران (۱۳۲۰ ش).
از «شوق مجلس سلطان غیاثالدین» و از «قند پارسی که به بنگاله میرود» سخن گفته است که ظاهرآ مقصود، دربار سلطان غیاثالدین بن سکندر، پادشاه بنگال (حک: ۷۶۸ـ۷۷۵)، است
[۷۲] محمدقاسم بن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته (گلشن ابراهیمی)، ج۱، ص۲۹۶ـ۲۹۷، (لکهنو) : مطبع منشی نولکشور، (بیتا).
و مؤید رسیدن شعر و آوازه او به آن نواحی نیز هست.
از ابیاتی از یکی از غزلهای او
[۷۳] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۲۲۴، تهران (۱۳۲۰ ش).
چنین بر میآید که تورانشاه بن قطبالدین تهمتن، پادشاه جزیره هرمز، ملقب به «ملک البحر»،
[۷۴] قاسم غنی، بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، ج۱، ص۲۵۴، تهران ۱۳۲۱ ش.
نیز خواستار دیدار حافظ بوده و او را بدان ناحیه دعوت کرده بوده است.
با آنکه حافظ به شیراز دلبستگی تمام داشت و دوری از یار و دیار بر او دشوار بود
[۷۵] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۷۰، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۷۶] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۱۸۹، تهران (۱۳۲۰ ش).
و با آنکه به عمر خویش از وطن سفر نکرده بود، ظاهرآ دوبار از شیراز بیرون رفت: یک بار به عزم سفر هند (که ذکر آن گذشت) و بار دیگر به یزد به قصد پیوستن به دستگاه شاه یحیی (برادرزاده شاه شجاع) و ظاهرآ به سبب آزردگی از شیرازیان یا شاید از شاه شجاع،
[۷۷] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۱۹۷، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۷۸] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۲۳۶، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۷۹] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۲۵۹، تهران (۱۳۲۰ ش).
که تاریخ دقیق آن معلوم نیست، ولی ظاهرآ در اواخر عمر او بوده، زیرا در غزل شِکوِهآمیزی که در این احوال سروده به پیری خود اشاره کرده است.
[۸۰] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۲۲۹، تهران (۱۳۲۰ ش).
آنچه مسلّم است در یزد قدر او را نشناختند و با آنکه پیش از سفر در غزلی آرزوی «دیدار ساکنان شهر یزد» را داشته،
[۸۱] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۱۰ـ۱۱، تهران (۱۳۲۰ ش).
دوران اقامتش در یزد از سختترین اوقات زندگی او بوده است.
خواجه در چند غزل
[۸۲] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۲۲۸ـ۲۲۹، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۸۳] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۲۳۱، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۸۴] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۲۴۷ـ۲۴۸، تهران (۱۳۲۰ ش).
از غم «غریبی و غربت»، دوری از یار و دیار، و تلخیها و تلخکامیهای خود در این سفر مینالد و از شهر یزد با تعبیراتی چون «زندان سکندر» و «منزل ویران» یاد میکند و سرانجام، ظاهرآ هنگامی که خواجه جلالالدین تورانشاه وزیر از یزد به شیراز باز میگشته، با او همراه شده و به زادگاه خویش بازگشته است.
[۸۵] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۲۴۷ـ۲۴۸، تهران (۱۳۲۰ ش).
از اشاراتی که در یک غزل به زنده رود و باغِ کاران اصفهان کرده است شاید بتوان دریافت که به آن شهر نیز سفر کرده بوده،
[۸۶] شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، ج۱، ص۷۱، تهران (۱۳۲۰ ش).
ولی سفر مشهد که در منابع جدیدتر برای او نوشتهاند به هیچ روی واقعیت نداشته و مبتنی بر بیتی از غزلی است که نسبت و تعلق آن به خواجه مردود است.
[۸۷] محمد معین، حافظ شیرین سخن، ج۱، ص۱۶۴، بهکوشش مهدخت معین، تهران ۱۳۶۹ ش.
ملاقات با تیمور گورکانی
داستان معروف ملاقات امیر تیمور گورکانی با حافظ، که دولتشاه سمرقندی
[۸۸] دولتشاه سمرقندی، کتاب تذکرهالشعراء، ج۱، ص۳۰۵ـ۳۰۶، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۱۹/۱۹۰۱.
آورده است و کسانی چون آذربیگدلی
[۸۹] لطفعلی بن آقاخان آذربیگدلی، آتشکده آذر، ج۱، ص۲۷۲، چاپ جعفر شهیدی، چاپ افست تهران ۱۳۳۷ ش.
و هدایت در مجمع الفصحا
[۹۰] رضاقلی بن محمدهادی هدایت، مجمعالفصحا، ج۲، بخش ۱، ص۱۸، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۳۶ـ۱۳۴۰ ش.
و تذکره ریاضالعارفین
[۹۱] رضاقلی بن محمدهادی هدایت، تذکره ریاضالعارفین، ج۱، ص۲۸۶، چاپ مهرعلی گرکانی، تهران (۱۳۴۴ ش).
نیز آن را نقل کردهاند، در هیچیک از تواریخ معتبر مربوط به این عصر دیده نمیشود و بیشتر به افسانههایی میماند که درباره اشخاص بزرگ و معروف پدید میآید، چنانکه برخی دیگر از ابیات حافظ نیز انگیزه پیدایش حکایاتی بوده است.
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.