پاورپوینت حلیمه بنت ابوذؤیب سعدیه


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
7 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت حلیمه بنت ابوذؤیب سعدیه دارای ۱۰۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت حلیمه بنت ابوذؤیب سعدیه،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت حلیمه بنت ابوذؤیب سعدیه :

حلیمه سعدیه

سیره‌نویسان در کتب خود، حلیمه سعدیه را جزء مادران رضاعی پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و در شمار بانوانی قرار داده‌اند که به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شیر داده است.

فهرست مندرجات

۱ – زندگی‌نامه
۲ – همسر
۳ – فرزندان
۴ – دایگی حلیمه برای محمد
۴.۱ – سخنی از حلیمه
۴.۲ – نقلی دیگر
۵ – علت فصاحت پیامبر
۶ – عزیمت حلیمه به مکه
۷ – خیر و برکت در زندگی حلیمه
۸ – اصرار حلیمه به نگهداری از محمد
۹ – استمرار ارتباط با حلیمه
۱۰ – تکریم حلیمه توسط پیامبر
۱۰.۱ – هنگام ازدواج پیامبر
۱۰.۲ – پس از رسالت پیامبر
۱۰.۲.۱ – روایتی از ابن سعد
۱۰.۲.۲ – روایتی از ابی‌طفیل
۱۰.۲.۳ – روایاتی دیگر
۱۰.۲.۴ – آزادی اسرای هوازن
۱۱ – واقعه شق صدر
۱۲ – رد واقعه شق صدر
۱۳ – بازگشت به دامان مادر
۱۴ – اسلام حلیمه
۱۴.۱ – دیدگاه اول
۱۴.۲ – دیدگاه دوم
۱۵ – وفات
۱۵.۱ – نقل اول
۱۵.۲ – نقل دوم
۱۵.۳ – نقل سوم
۱۶ – مدفن
۱۷ – روایتگر ایام کودکی پیامبر
۱۸ – کتاب‌نامه
۱۹ – پانویس
۲۰ – منبع

زندگی‌نامه

متأسفانه از او و چندوچون زندگی‌اش، خبر چندانی در دست نداریم؛ بیش‌ترین اطلاعاتی که از او در تاریخ ثبت و ضبط شده است، متوجه ایام طفولیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که البته برخی از موارد آن با اوهام و افسانه‌های عجیبی نیز توام گردیده است.
حلیمه دختر عبدالله بن حارث معروف به ابوذؤیب بوده، سلسله نسبش به قیس بن عیلان بن مضر می‌رسید.

[۱] بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۱، ص۱۳۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۲۷.

بدین ترتیب نسب او، با نسب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در «مضر» که جد هفدهم پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز به شمار می‌رود، مشترک می‌گردد. سلسله نسب کامل او به این شرح است:
حلیمه بنت ابی‌ذؤیب عبدالله بن حارث بن شجنه بن ناصره بن فصیه بن سعد بن بکر بن هوازن بن منصور بن عکرمه بن خصفه بن عیلان بن مضر.

[۲] بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۱، ص۱۳۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۲۷.

[۳] ‌اندلسی، ابن حزم، جمهره انساب العرب، ص۲۶۵، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۸.

[۴] ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، ج۱، ص۱۶۰، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.

[۵] واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۸۹، تحقیق محمدعبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.

پدر حلیمه، ابوذُؤَیْب عبدالله‌ بن حارث‌ بن شِجْنَه سَعدی، از قبیله سعد بن بکر بن هَوازِن بود.

[۶] ابن‌ اسحاق، محمد، سیره ابن‌ اسحاق، ص۴۹ ۵۰.

[۷] واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۱۰.

[۸] بغدادی، محمد بن حبیب، المُحَبَّر، ص۱۳۰.

[۹] بلاذری، احمدبن یحیی، انساب‌ الاشراف، ج۱، ص۹۳، تحقیق سهیل زکارو ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.

همسر

همسر حلیمه، حارث‌ بن عبدالعُزّی بن رفاعه نام داشت و کنیه‌اش ابوکبشه بود. ظاهراً یکی از دلایلی که قریش پیامبر را ابن ابی‌کبشه می‌خواندند، همین بوده است.

[۱۰] بغدادی، محمد بن حبیب، المُحَبَّر، ص۱۲۹ ۱۳۰.

[۱۱] بلاذری، احمدبن یحیی، انساب‌ الاشراف، ج۱، ص۹۳، تحقیق سهیل زکارو ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.

فرزندان

عبدالله، انیسه و حذاقه (جذامه ـ حذافه) که به شیما معروف بود، فرزندان حلیمه به شمار می‌آمدند.

[۱۲] ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، ج۱، ص۱۶۱، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.

[۱۳] واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۸۹، تحقیق محمدعبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.

دایگی حلیمه برای محمد

افتخار دایگی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کم‌فضیلت نبود و هر زنی را شایسته نیست که افتخار دایگی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را بر عهده گیرد؛ خداوند متعال، حلیمه سعدیه را به رضاع او شرف داد و به تربیتش تخصیص داد. او دارای عقل و فضل بود و خداوند در دنیا و آخرت از برکتش برخوردار کرد.

[۱۴] کراجکی، ابوالفتح، کنزالفؤائد، ج۱، ص۱۶۷، قم، دارالذخائر، ۱۴۱۰.

حلیمه پس از ثُوَیبه، کنیز ابولهب که چند روزی به پیامبر شیر داد، شیر دادن به پیامبر اکرم را بر عهده گرفت.

[۱۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۷۳.

[۱۶] ابن‌جوزی، ابوالفرج، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۲، ص۲۶۰۲۶۱.

یعقوبی،

[۱۷] یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۰، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸.

بلاذری

[۱۸] بلاذری، احمدبن یحیی، انساب‌ الاشراف، ج۱، ص۹۴، تحقیق سهیل زکارو ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.

و مسعودی

[۱۹] مسعودی، ابوالحسن، مروج الذهب، ج۳، ص۱۳.

گزارش مختصری درباره سپردن پیامبر به حلیمه به دست داده‌اند، اما ابن اسحاق

[۲۰] ابن‌ اسحاق، محمد، سیره ابن‌ اسحاق، ص۴۹ ۵۱.

ابن‌هشام،

[۲۱] ابن‌هشام، حمیری، عبدالملک، السیره‌ النبویه، ج۱، ص۱۰۴.

طبری،

[۲۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۷۲.

ابن‌جوزی،

[۲۳] ابن‌جوزی، ابوالفرج، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۲، ص۲۶۱۲۷۰.

ذهبی

[۲۴] ذهبی، محمدبن احمد، تاریخ‌ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص۴۵-۴۸، السیره‌ النبویه.

و ابن‌اثیر

[۲۵] ابن‌اثیر، عزالدین علی، الکامل فی‌ التاریخ، ج۱، ص۴۵۹۴۶۲.

درباره وقایع دوران کودکی پیامبر و چگونگی سپردن او به حلیمه، به‌تفصیل سخن گفته‌اند.

سخنی از حلیمه

گزارش این واقعه بدون پیرایه از زبان حلیمه چنین نقل شده است:
«به سالی خشک که هیچ چیز نبود به همراه شویَم حارث، روانه شهر مکه شدیم. زنان بنی‌سعد جلوتر از ما نزد شیرخوارهای‌شان رفته بودند و کودکی را به دایگی پذیرفته بودند. من هم سراغ شیرخواره‌ای را گرفتم. مرا نزد عبدالمطلب راه‌نمایی کردند و گفتند: «او را نوزادی است که نیاز به دایه دارد»، نزد او رفتم.

[۲۶] ابن شهر آشوب، مناقب، ج۱، ص۳۳، قم، انتشارات علامه، ۱۳۷۹.

علت این‌که او را به دایگان دیگر نداده بودند، این بود که نوزاد قریش، پستان هیچ‌یک از زنان شیرده را نمی‌گرفت؛ با آمدن من کودک پستانم را گرفت و مکید؛ در این لحظه خاندان عبدالمطلب غرق در شادی شدند.

[۲۷] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۵، ص۳۸۷ ۳۸۸، تهران، اسلامیه.

عبدالمطلب رو به من کرده و گفت: «از کدام قبیله‌ای؟» گفتم: «از بنی‌سعد» گفت: «اسمت چیست؟» گفتم: «حلیمه» عبدالمطلب از اسم و نام قبیله‌ام بسیار شاد شد و گفت: «آفرین؛ دو خوی پسندیده و دو خصلت شایسته، یکی سعادت و خوش‌بختی و دیگری حلم و بردباری. آن‌گاه او را به صحرا بردم».

[۲۸] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۵، ص۳۸۸، تهران، اسلامیه.

[۲۹] حلبی شافعی، ابوالفرج، السیره الجلبیه، ج۱، ص۱۳۱، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۲۷.

نقلی دیگر

چون مرکب حلیمه از شدت تنگ‌دستی و قحطی ناتوان و لاغر بود، از دیگران عقب افتاد و دیر به مکه رسید. در نتیجه، فقط نوه عبدالمطلب مانده بود که به دلیل یتیم بودنش، کسی حاضر نشده بود به او شیر بدهد، زیرا می‌ترسیدند دستمزد مناسبی دریافت نکنند.

[۳۰] ابن‌ اسحاق، محمد، سیره ابن‌ اسحاق، ص۴۹ ۵۰.

[۳۱] واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۱۱.

[۳۲] بلاذری، احمدبن یحیی، انساب‌ الاشراف، ج۱، ص۹۳ ۹۴، تحقیق سهیل زکارو ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.

[۳۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۵۷۳.

[۳۴] ابن‌جوزی، ابوالفرج، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۲، ص۲۶۲.

علت فصاحت پیامبر

حوادث این دوران، در تمام منابع، از زبان خود حلیمه نقل شده است. چون پیامبر دوران شیرخوارگی و کودکی‌اش را در میان قبیله بنی‌سعد بن بکر بن هوازن گذرانده بود، خود را فصیح‌ترین مرد عرب می‌دانست

[۳۵] واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۱۳.

[۳۶] ابن‌هشام، حمیری، عبدالملک، السیره‌ النبویه، ج۱، ص۱۰۸.

[۳۷] دینوری، ابن‌قتیبه، المعارف ص۱۳۲، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۹.

ظاهراً مردم مکه کودکانشان را برای آموختن فصاحت به قبایل بادیه‌نشین می‌سپردند.

عزیمت حلیمه به مکه

حلیمه در سالی که قحطی بزرگی میان قبیله بنی‌سعد افتاده بود، همراه با نُه تن از زنان قبیله، برای امرار معاش از طریق شیردهی به کودکان قبایل ثروتمند مکه عازم این شهر شد.

خیر و برکت در زندگی حلیمه

حلیمه بلافاصله پس از بر عهده گرفتن شیردهی به پیامبر، آثار خیر و برکت را در زندگی‌اش مشاهده کرد. او که بر اثر تنگ‌دستی شیرش کم شده بود و به‌سختی به پسر خود شیر می‌داد، از آن پس به راحتی حضرت محمد و پسر خویش را سیر می‌کرد. حتی شتر ضعیف و ناتوانش نیز پُرشیر و نیرومند گشت، به گونه‌ای که هنگام بازگشت، از همراهانش سبقت گرفت و همه با حیرت دلیل آن را جویا می‌شدند و حلیمه همه اینها را نتیجه حضور کودک بنی‌هاشم می‌دانست و بارها بدان اشاره می‌کرد.

[۳۸] ابن‌هشام، حمیری، عبدالملک، السیره‌ النبویه، ج۱، ص۱۰۶.

[۳۹] واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۱.

[۴۰] واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۱۱.

[۴۱] بلاذری، احمدبن یحیی، انساب‌ الاشراف، ج۱، ص۹۳ ۹۴، تحقیق سهیل زکارو ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.

[۴۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۵۷۳-۵۷۴.

حلیمه از همان لحظه که آن نوزاد مبارک (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را تحویل گرفت، آثار خیر و برکت از او نمایان گردید

[۴۳] مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء والتاریخ، ج۴، ص۱۷۳، پورت سعید، مکتبه الثقافه الدینیه، بی‌تا.

و خشک‌سالی از سرزمین بنی‌سعد رخت بر بست و… .

اصرار حلیمه به نگهداری از محمد

پس از آنکه حضرت محمد به دو سالگی رسید، حلیمه او را از شیر گرفت و به مکه نزد مادرش، آمنه بنت وهْب، برد. حضور این کودک باعث شده بود که گله گوسفندان حلیمه از دیگر گله‌های قبیله بنی‌سعد پربارتر شود و او ترجیح می‌داد کودک را بیش‌تر نزد خود نگاه دارد. سرانجام، با اصرار او، به دلیل شیوع وبا در مکه و ترس آمنه از سرایت بیماری به فرزندش، حلیمه بار دیگر کودک شیرخوار را نزد خود نگاه داشت.

[۴۴] ابن‌ اسحاق، محمد، سیره ابن‌ اسحاق، ص۴۹ ۵۰.

[۴۵] ابن‌جوزی، ابوالفرج، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۲، ص۲۶۲۲۶۱.

[۴۶] ابن‌هشام، حمیری، عبدالملک، السیره‌ النبویه، ج۱، ص۱۰۶.

[۴۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۷.

استمرار ارتباط با حلیمه

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیوسته روابط عاطفی خود را با حلیمه سعدیه حفظ کرده تا پایان عمر او، پیوسته برایش صله و لباس می‌فرستاد.

[۴۸] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۶، تحقیق سهیل زکارو ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.

تکریم حلیمه توسط پیامبر

پیامبر همیشه از حلیمه تکریم کرده و به وی احترام می‌گذاشت.

هنگام ازدواج پیامبر

زمانی که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با خدیجه (سلام‌الله‌علیها) ازدواج کردند، حلیمه به مکه به حضور آن حضرت آمد و از قحطی و خشک‌سالی و هلاکت گوسفندان و چهارپایان شکایت کرد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این مورد با خدیجه (سلام‌الله‌علیها) صحبت کردند که به او کمک کند. خدیجه چهل گوسفند و شتری راهوار که برای سواری زن‌ها در کوچیدن تربیت شده بود، به حلیمه بخشید و او به بادیه برگشت.

[۴۹] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۵، تحقیق سهیل زکارو ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.

[۵۰] صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، ج۱، ص۳۸۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۴.

[۵۱] واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۹۲، تحقیق محمدعبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.

[۵۲] ابن‌جوزی، ابوالفرج، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۲، ص۲۷۰.

پس از رسالت پیامبر

بعد از رسالت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز، حلیمه نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌آمد و مورد احترام و تکریم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قرار می‌گرفت. حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ردای خود را به احترام او پهن می‌کردند و او را بر آن می‌نشاند و حاجتش را برآورده می‌کرد.

[۵۳] واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۹۲، تحقیق محمدعبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.

[۵۴] ‌اندلسی، قاضی عیاض، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج۲، ص۱۱۵، عمان، دارالضیحاء، چاپ دوم، ۱۴۰۷.

[۵۵] ابن‌جوزی، ابوالفرج، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۲، ص۲۷۰.

[۵۶] ذهبی، محمدبن احمد، تاریخ‌ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص۴۸، السیره‌ النبویه.

روایتی از ابن سعد

ابن سعد با اسنادش از محمد بن منکدر روایت می‌کند که «زنی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اجازه ورود گرفت. این زن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را شیر داده بود. همین‌ که او را آوردند، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برخاست و مادر مادرگویان ردای خویش را برای او گسترد که روی آن بنشیند».

[۵۷] صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، ج۱، ص۳۸۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۴.

[۵۸] واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۹۲، تحقیق محمدعبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.

روایتی از ابی‌طفیل

ابی‌طفیل نیز روایتی را نقل کرده که «رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در جعرانه (محلی در یک منزلی مکه) بودند و بین مردم گوشت تقسیم می‌کردند، من در آن زمان کودک بودم و گوشت شتر حمل می‌کردم؛ پس دیدم زنی به سویش آمد. پس چون نزدیک شد، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ردایش را برای او پهن کرد و آن زن بر آن نشست گفتم: او کیست؟ گفتند: مادر رضاعی‌اش است».

[۵۹] ابن اثیر، عزالدین علی، اسدالغابه، ج۶، ص۶۹، بیروت، دارالفکر، ۱۹۵۳.

[۶۰] عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۸، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵.

[۶۱] زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۲، ص۲۷۰، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم، ۱۹۸۶.

[۶۲] بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۵، ص۱۹۹، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۲۷.

روایاتی دیگر

از عطاء بن یسار و عمر بن سعد نیز روایات مشابهی نقل شده است که حاکی از احترام زائدالوصف رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسبت به حلیمه سعدیه است.

[۶۳] عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۷، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵.

[۶۴] واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۹۲، تحقیق محمدعبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.

آزادی اسرای هوازن

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای حلیمه سعدیه احترام زیادی قائل بودند. ایشان حتی بعد از آگاهی از وفات حلیمه، و به احترام او، در سایه علاقه و محبت و قدرشناسی از آن کار نیک، کلیه اسیران متعلق به هوازن که بالغ بر ۶ هزار نفر می‌شدند، آزاد کردند.

[۶۵] یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۳، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸.

پس از جنگ حنین و شکست هوازن، رسول خدا به احترام حلیمه و پیوندی که با آن قبیله داشت و به درخواست خواهر رضاعی‌اش، شیماء، تمام سهم خود و بنی‌هاشم، از اموال و اسرا، را بخشید و اصحاب نیز، به پیروی از او، همین کار را کردند.

[۶۶] یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۳، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸.

[۶۷] مسعودی، ابوالحسن، التنبیه والاشراف، ص۱۹۶ ۱۹۷.

[۶۸] واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۱۴۱۱۵.

واقعه شق صدر

گفته شده است دو تا سه ماه بعد واقعه‌ای عجیب برای کودک روی داد، که به شقّ صدر معروف است. فرشتگانی به شکل مردانی با لباس سفید ظاهر شدند، سینه او را شکافتند، لکه سیاهی را از قلب او بیرون آوردند و قلب او را در تشتی زرین شست‌وشو دادند و سپس سینه او را التیام بخشیدند. برادر رضاعی او، که در وادی نزدیک منزل شاهد این ماجرا بود، سراسیمه به حلیمه خبر رساند.

[۶۹] ابن‌ اسحاق، محمد، سیره ابن‌ اسحاق، ص۴۹ ۵۰.

[۷۰] ابن‌هشام، حمیری، عبدالملک، السیره‌ النبویه، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۸.

[۷۱] واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۱۲.

[۷۲] یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۰، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸.

حلیمه به‌شدت نگران شد و کودک را نزد کاهنی برد تا در این‌باره حکم کند. کاهن پس از شنیدن سخنان کودک، هشدار داد که او در آینده دین مردم را تغییر خواهد داد. حلیمه نگران‌تر شد و تصمیم گرفت برای حفظ جان کودک از دست دشمنان، او را به نزد مادرش در مکه بازگرداند.

[۷۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۵۷۷.

[۷۴] ابن‌جوزی، ابوالفرج، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۲، ص۲۶۷.

[۷۵] ابن‌اثیر، عزالدین علی، الکامل فی‌ التاریخ، ج۱، ص۴۶۴۴۶۵.

رد واقعه شق صدر

ن

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.