پاورپوینت حقوق جنین پیش از تولد


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
6 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت حقوق جنین پیش از تولد دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت حقوق جنین پیش از تولد،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت حقوق جنین پیش از تولد :

حقوق کودک پیش از تولد

احکام جنین و رعایت حقوق کودک پیش از تولّد، از حقوقی است که فقها در کتب فقهی درباره آن بحث‌های فراوانی کرده‌اند. در تعابیر دینی، از این دوره به‌عنوان مرحله‌ای که سعادت و شقاوت کودک در آن رقم می‌خورد، یاد شده است. حفاظت از جنین، در شمار حقوق اساسی کودک است.
حق حیات از اهمیّت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. این حق از اساسی‌ترین و اصلی‌ترین حقوق انسان به‌شمار می‌آید. جنین نیز از آغاز انعقاد نطفه و از ساعات اوّلیه وجود خویش، از این حق برخوردار است و والدین او و دیگران موظّف به رعایت آن می‌باشند.
مراقبت‌های جسمی، روحی و اخلاقی و دوری از گناه در دوران بارداری، فوق‌العاده با اهمیّت است. هم‌چنین وضع تغذیه مادر در این ایّام، در سلامت یا بیماری و نیز نیرومندی یا ضعف جنین مؤثر است. در روایاتی که در این زمینه وارد شده است، وجود رابطه بین خوردن برخی از خوراکی‌ها و بعضی ویژگی‌های روانی نوزاد و حتّی بالا بودن بهره هوش او مورد تاکید قرار گرفته است.

فهرست مندرجات

۱ – تغذیه مادر در ایّام بارداری
۱.۱ – بیان روایات
۱.۲ – اضطرار به خوردن غذای حرام
۲ – حق حیات جنین
۳ – کنترل موالید
۳.۱ – نعمت کثرت فرزندان
۳.۲ – کثرت فرزندان در بیان روایات
۳.۳ – حکم فقهی جلوگیری از بارداری
۳.۳.۱ – عقیم‌سازی
۳.۳.۲ – منع موقّت از حمل
۴ – سقط جنین
۴.۱ – انواع سقط جنین
۴.۲ – حرمت اسقاط جنین در اسلام
۴.۳ – تحقّق قتل با اسقاط جنین
۴.۴ – ادلّه فقهی قصاص اسقاط کننده عمدی
۴.۴.۱ – دیدگاه برخی از علما
۴.۴.۲ – دیدگاه محقّق حلی
۴.۵ – دیه اسقاط جنین در مراحل مختلف
۵ – تزاحم حق حیات مادر با جنین
۶ – اسقاط جنین در حقوق جزاء
۷ – فروعات فقهی مربوط به حیات جنین
۷.۱ – حیات جنین هنگام مرگ مادر
۷.۲ – حیات مادر هنگام مرگ جنین
۷.۳ – تعیین مراحل مختلف جنین
۷.۴ – سقط جنین در اثر ترس مادر
۷.۵ – قطع اعضای جنین
۷.۶ – پرداخت دیه جنین
۸ – قتل جنین پس از اسقاط آن
۸.۱ – نقص عضو جنین
۸.۲ – ارث دیه جنین
۸.۳ – تعدّد جنین اسقاط شده
۸.۴ – وجوب کفّاره در اسقاط جنین
۹ – تاخیر حدّ بر زن حامله
۹.۱ – ادلّه فقهی این نظریّه
۹.۱.۱ – آیات
۹.۱.۲ – روایات
۹.۱.۳ – دیدگاه علما
۱۰ – تاخیر قصاص به‌جهت شیر زمان تولّد
۱۱ – تاخیر حدّ در زمان شیرخوارگی طفل
۱۲ – ادّعای حاملگی
۱۳ – وصیّت برای جنین
۱۳.۱ – شرایط صحت وصیّت برای حمل
۱۳.۲ – وصیّت برای جنین از دیدگاه حقوقی
۱۳.۳ – میراث حمل
۱۳.۴ – تاثیر حمل بر تقسیم ترکه
۱۴ – اداره اموال جنین
۱۵ – پانویس
۱۶ – منبع

تغذیه مادر در ایّام بارداری

رحم مادر، نخستین محیط پرورش کودک است و بی‌شک این محیط در شکل‌گیری شخصیّت آینده کودک نقش مهمّی دارد و در واقع، رحم نقطه تلاقی عامل محیط و وراثت است. بنابراین دوران بارداری یک زمان عادی نیست و کوچک‌ترین غفلت و سهل‌انگاری، می‌تواند سلامت مادر و فرزندش را به مخاطره‌ اندازد و کودکی ناقص یا عقب مانده یا بیمار و رنجور و محروم از حق مسلّم خود، یعنی سلامت جسم و روان به بار آورد که عمری را با سختی سپری کند. بسیاری از نابهنجاری‌های جسمی و روانی، نتیجه محیطی این‌چنین است. پزشکان تاثیرپذیری زن حامله را در چنین زمانی مؤثر می‌دانند. آن‌ها معتقدند، خوشحالی، ترس،‌ اندوه، مهر و قهر و نظایر آن‌ها در زن باردار اثر محسوس بر روی جنین می‌گذارد.

[۱] محمدیان، بهرام، نگاهی دیگر به حقوق فرزندان از دیدگاه اسلام، ص۳۱ـ۳۲.

در تعابیر دینی، از این دوره به‌عنوان مرحله‌ای که سعادت و شقاوت کودک در آن رقم می‌خورد، یاد شده است. پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده‌اند: بدبخت کسی است که در رحم مادر گرفتار شقاوت می‌گردد و خوشبخت کسی است که در شکم مادر، سعادت یافته است. «وَ الشَّقِیُ مَنْ شَقِیَ فِی بَطْنِ اُمِّهِ وَ السَّعِیدُ مَنْ سَعِدَ فِی بَطْنِ اُمِّهِ».

[۲] محدث نوری، میرزاحسین، خاتمه المستدرک الوسائل، ج۵، ص۱۴۵.

[۳] متقی هندی، علی بن حسام‌الدین، کنز العمال، ج۸، ص۴۶۶-۴۶۷، ح۲۳۶۹۰.

باید توجّه داشت، این‌گونه روایات، ناظر به این معنی است که رحم مادر در ایجاد زمینه سعادت یا شقاوت مؤثر است، در عین‌حال تاثیر به‌اندازه‌ای نیست که فرزند به اجبار شقی یا سعادتمند شود.

به هر صورت حفاظت از جنین، در شمار حقوق اساسی کودک است. مراقبت‌های جسمی، روحی و اخلاقی و دوری از گناه در دوران بارداری، فوق‌العاده با اهمیّت است. هم‌چنین وضع تغذیه مادر در ایّام بارداری، در سلامت یا بیماری و نیز نیرومندی یا ضعف جنین مؤثر است. هم‌چنان‌که در اخلاق خوب یا بد، و میزان هوش و حافظه نیز بی‌تاثیر نیست.

[۴] وزیری، مجید، حقوق متقابل کودک و ولی در اسلام، ص۸۲.

[۵] محمدیان، بهرام، نگاهی دیگر به حقوق فرزندان از دیدگاه اسلام، ص۳۲ـ۳۳.

به همین جهت، اسلام توصیه می‌کند که زنان باردار از بعضی غذاها و میوه‌ها استفاده کنند.

بیان روایات

در روایاتی که در این زمینه وارد شده است، وجود رابطه بین خوردن برخی از خوراکی‌ها و زیبایی طفل و بعضی ویژگی‌های روانی نوزاد و حتّی بالا بودن بهره هوش او مورد تاکید قرار گرفته است. از باب نمونه:

۱. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده است: ‌به زنان آبستن، «بِه» بخورانید تا فرزندان شما خوش اخلاق شوند. «اَطْعِمُوا حَبَالَاکُمُ السَّفَرْجَلَ فَاِنَّهُ یُحَسِّنُ اَخْلَاقَ اَوْلَادِکُمْ».

[۶] محدث نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۳۵، باب ۲۳، ح۲.

۲. هم‌چنین امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) می‌فرماید: خوردن «بِهْ» قلب ضعیف را قویّ و فرزند را زیبا و خوش اخلاق می‌سازد.

[۷] محدث نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۳۵، باب ۲۳، ح۳.

۳. امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) می‌فرماید: برای زن حامله غذایی بهتر از رُطب نیست، خداوند

[۸] مریم/سوره۱۹، آیه۲۶۲۷.

به حضرت مریم‌ (علیهاالسّلام) دستور فرمود: در وقت زایمان از رطب استفاده نماید.

[۹] محدث نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۳۶، باب ۲۴، من ابواب احکام الاولاد، ح۳.

۴. در حدیث دیگر، آن حضرت می‌فرماید: بهترین خرما، بَرِنی (نوعی از خرما) است. به زنانتان در وقت زایمان برنی بخورانید تا فرزندانتان با حِلم و هوشمند شوند.
«خَیْرُ تُمُورِکُمُ الْبَرْنِیُّ فَاَطْعِمُوهُ نِسَاءَکُمْ فِی نِفَاسِهِنَّ تَخْرُجْ اَوْلَادُکُمْ حُلَماءَ».

[۱۰] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۰۳، باب ۳۳، من ابواب احکام الاولاد، ح۳.

این مضمون از امام صادق (علیه‌السّلام) نیز روایت شده است.

[۱۱] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۰۳، باب ۳۳، من ابواب احکام الاولاد، ح۲.

مقصود از خوردن خرما، در روزهای نزدیک به زایمان است و ممکن است منظور، بعد از زایمان و زمانی باشد که مادر نوزاد را شیر می‌دهد.

۵. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: هر زن حامله‌ای که خربزه بخورد، فرزندش زیبا و خوش اخلاق خواهد شد. «مَا مِنِ امْرَاَهٍ حَامِلَهٍ اَکَلَتِ الْبِطِّیخَ لَا یَکُونُ مَوْلُودُهَا اِلَّا حَسَنَ الْوَجْهِ وَ الْخُلُقِ».

[۱۲] محدث نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۲۱۴، باب ۷۹، ح۱۴.

در حدیث دیگری، آمده است: زن باردار خربزه را با پنیر بخورد تا فرزندش زیبا و خوش اخلاق شود.

[۱۳] علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۹، ص۲۹۹.

۶. پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: به زنان حامله شیر بنوشانید، زیرا سبب ازدیاد عقل کودک می‌گردد. «اسْقُوا نِسَاءَکُمُ الْحَوَامِلَ اللُّبَانَ فَاِنَّهَا تَزِیدُ فِی عَقْلِ الصَّبِیِّ».

[۱۴] محدث نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۳۷، باب ۲۵، ح۱.

۷. در حدیث دیگری، آن حضرت می‌فرماید: زنان حامله را وادار به خوردن شیر نمایید، زیرا اگر جنین در شکم مادر با شیری که مادر خورده است، تغذیه گردد، قلبش محکم و عقلش زیاد می‌شود و اگر پسر باشد، شجاع و اگر دختر باشد، هیکل‌مند و‌ اندامش قوی می‌گردد و از شوهر خود بیش‌تر لذّت می‌برد. «فَاِنَّ الصَّبِیَّ اِذَا غُذِّیَ فِی بَطْنِ اُمِّهِ بِاللُّبَانِ اشْتَدَّ قَلْبُهُ وَ زِیدَ فِی عَقْلِهِ فَاِنْ یَکُ ذَکَراً کَانَ شُجَاعاً وَ اِنْ وُلِدَتْ اُنْثَی عَظُمَتْ عَجِیزَتُهَا فَتَحْظَی بِذَلِکَ عِنْدَ زَوْجِهَا».

[۱۵] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۰۵، باب ۳۴ من ابواب احکام الاولاد، ح۱.

۸. این مضمون از امام رضا (علیه‌السّلام) نیز نقل شده و اضافه فرمودند: اگر جنین پسر باشد، دارای قلبی پاکیزه و عالم و شجاع خواهد شد و اگر دختر باشد، خوش خلق و زیبا و هیکل‌مند می‌گردد. «فَاِنْ یَکُنْ فِی بَطْنِهَا غُلَاماً خَرَجَ ذَکِیَّ الْقَلْبِ عَالِماً شُجَاعاً وَ اِنْ تَکُنْ جَارِیَهً حَسُنَ خُلقُهَا وَ خِلْقَتُهَا».

[۱۶] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۰۵، باب ۳۴ من ابواب احکام الاولاد، ح۲.

باید توجّه داشت، از آن‌جا که نفقه خانواده برعهده پدر می‌باشد، خطاب‌ها پیشتر و بیش‌تر از هر کس، متوجّه پدر خواهند بود. علاوه بر آن‌چه ذکر شد در دوران حاملگی، هرگونه تغییر رفتار و برخورد شوهر که نشانه بی‌توجّهی یا بی‌علاقگی او نسبت به جنین یا مادرش باشد ناپسند شمرده شده است، زیرا این بی‌توجّهی مادر را در معرض فشارهای روانی قرار می‌دهد که برای جنین خطر آفرین است. درحالی که توجّه و محبّت بیش‌تر به مادر می‌تواند از ناراحتی‌های احتمالی وی بکاهد و بر شیرینی بچّه‌دار شدنش بیافزاید.

بدین‌جهت در حدیثی، رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: از حقوق فرزند بر پدر خود آنست که مادر وی را اکرام نموده و با عزّت و احترام با او برخورد نماید. «حَقُّ الْوَلَدِ عَلَی وَالِدِهِ، اِذا کانَ ذَکرَاً اَنْ یَسْتَفْرِهَ اُمَّهُ… وَ اِذَا کَانَتْ اُنثی اَنْ یَسْتَفْرِهَ اُمَّهَا».

[۱۷] شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱۱، ص۴۴۷، ح۶.

اضطرار به خوردن غذای حرام

همان‌گونه که استفاده از بعضی غذاها و میوه‌ها برای رشد جسمانی و تکامل معنوی جنین نسبت به زن حامله مستحب است، در صورتی که حیات جنین متوقف بر استفاده مادر از غذا باشد، بر او واجب می‌شود. افزون بر این، در حالت اضطرار و در موردی که امکان استفاده از غذای حلال نداشته باشد، واجب است از غذای غیرحلال بهره گیرد.

یکی از فقیهان در این‌باره می‌نویسد: «مضطرّ و کسی که از جان خود و یا نفس محترمه‌ای غیر از خود ترس دارد، مانند زن حامله‌ای که می‌ترسد جنینی که در رحم دارد، تلف شود و زن شیرده که در بیم تلف شدن طفلی است که او را شیر می‌دهد، باید برای جلوگیری از تلف شدن نفس محترمه (جنین و یا کودک شیرخوار) اگر غذای حلال در اختیار ندارند از غذای حرام، مانند مال دیگران بدون اذن آن‌ها استفاده نمایند».

[۱۸] فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف اللثام، ج۹، ص۳۱۷.

این مضمون از عبارات برخی دیگر از فقها نیز استفاده می‌شود.

[۱۹] محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۳، ص۱۸۱.

[۲۰] شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۱۲، ص۱۱۲.

[۲۱] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۶، ص۴۲۷.

[۲۲] امام خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیله، ج۲، ص۱۶۹، کتاب الاطعمه و الاشربه، القول فی غیر الحیوان مساله۳۰.

دلیل این نظریّه، آیات قرآن است که می‌فرماید: کسی که مجبور شود برای نجات حفظ جان خویش از مرگ، از چیز حرام (مانند مردار و خون و گوشت خوک) استفاده کند، به شرط این‌که تعدّی و زیاده‌روی نکند، بر او گناهی نیست. «فَمَنِ ضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا اِثْمَ عَلَیْهِ؛

[۲۳] بقره/سوره۲، آیه۱۷۳.

» و نیز می‌فرماید: خداوند آن‌چه را بر شما حرام بوده، بیان کرده است ولی اگر ناچار شوید، می‌توانید از حرام (گوشتی که اسم خدا بر آن برده نشده) استفاده کنید. «وَقَدْ فَصَّلَ لَکُم مَّا حَرَّمَ عَلَیْکُمْ اِلَّا مَا ضْطُرِرْتُمْ اِلَیْهِ؛

[۲۴] انعام/سوره۶، آیه۱۱۹.

».

بی‌گمان اطلاق این دو آیه، مساله مورد بحث را شامل است. بنابراین در مواردی که مکلّف برای حفظ جان خود و یا جان دیگری (مانند زن حامله نسبت به جنین) مجبور باشد از غذای حرام استفاده کند، برای وی جایز، بلکه واجب است با خوردن غذای حرام، جنین را حفظ نماید.

این حکم از برخی از قواعد فقهی، مانند قاعده نفی ضرر و ضرار و قاعده نفی حرج و نفی عسر و هم‌چنین برخی از روایات نیز استفاده می‌گردد. مانند آن‌که، ابی‌بصیر از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که فرموده است: هیچ حکم حرامی نیست مگر این‌که در حالت اضطرار و اجبار حلال می‌گردد. «لَیْسَ شَیْ‌ءٌ مِمَّا حَرَّمَ اللهُ اِلَّا وَ قَدْ اَحَلَّهُ لِمَنِ اضْطُرَّ اِلَیْهِ».

[۲۵] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۴، ص۳۷۳، باب۱۲، من ابواب لباس المصلّی، ح۶۷۸.

هم‌چنین، حکم این مساله از ادلّه فقهی که دلالت بر وجوب حفظ نفس محترمه دارد، روشن می‌گردد. مانند آیه شریفه «وَلَا تَقْتُلُوا اَنفُسَکُمْ؛

[۲۶] نساء/سوره۴، آیه۲۹.

باید جان خود را حفظ کنید و در معرض قتل قرار ندهید» و یا فرموده است: «فرزندانتان را به خاطر تنگ دستی و فقر نکشید، ما روزی رسان آن‌ها و شماییم، به راستی کشتن آن‌ها خطایی است بزرگ».

[۲۷] اسراء/سوره۱۷، آیه۳۱.

از آن‌چه ذکر شد، روشن گردید:
۱. در حالت اضطرار و اجبار، استفاده از خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های حرام، منعی ندارد.
۲. استفاده از آن‌ها در صورتی که حفظ جان مکلّف یا دیگری، مانند جنین نسبت به مادر، متوقّف بر آن است، واجب می‌باشد.

حق حیات جنین

حق حیات از اهمیّت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. این حق از اساسی‌ترین و اصلی‌ترین حقوق انسان به‌شمار می‌آید. جنین نیز از آغاز انعقاد نطفه و از ساعات اوّلیه وجود خویش، از این حق برخوردار است و والدین او و دیگران موظّف به رعایت آن می‌باشند. در بیان حکم فقهی حق حیات برای جنین از اموری که به‌طور احتمال و یا به صورت قطع در تضادّ با آن قرار می‌گیرد، بحث می‌شود. بنابراین لازم است مباحث زیر مورد تحقیق قرار گیرد:

۱. کنترل موالید (تنظیم خانواده).
۲. اسقاط جنین.
۳. قتل جنین و دیگر مسائل مربوط به آن.
۴. تزاحم حقّین (حق مادر و فرزند).
۵. انعقاد نطفه در رحم به روش جدید (تلقیح صناعی) و دیگر احکام مربوط به جنین و حمل.

کنترل موالید

کنترل موالید عبارت است از کنترل ارادی تعداد فرزندان و فاصله‌گذاری میان فرزندان یک خانواده که رشته‌ای گسترده از روش‌هایی را در برمی‌گیرد که برای تنظیم باروری به‌کار گرفته می‌شود. اصطلاح مزبور به‌طور عمده در مفهوم کنترل باروری زنان به‌کار گرفته می‌شود. امّا دیگر شیوه‌های اختیاری، مانند: تاخیر در ازدواج یا پرهیز از امور جنسی پس از ازدواج و عقیم‌سازی به وسیله جرّاحی و سقط جنین را نیز شامل می‌گردد.

با توضیحی دیگر، محدود کردن جمعیت، نوعی سیاست اجتماعی است که هدف عمده‌اش، تقلیل و کاهش جمعیت با درنظر گرفتن اوضاع و امکانات طبیعی و اقتصادی و اجتماعی یک جامعه می‌باشد. تنظیم خانواده، نوعی سیاست جمعیتی و مجموعه تدابیر و برنامه‌ریزی‌هایی است که خانواده‌ها بتوانند تعداد فرزندانی را که مایلند به صورت ارادی بیاورند.

[۲۸] طلعتی، محمدهادی، رشد جمعیّت، تنظیم خانواده و سقط جنین، ص۳۲ـ۳۳.

نعمت کثرت فرزندان

فرزندان از نعمت‌های بزرگ الهی و زینت و زیبایی زندگی دنیوی و مایه امید و دلگرمی والدین برای تلاش و کوشش و موجب استحکام خانواده و تداوم حیات آن می‌باشند. از دیدگاه اسلام، کثرت فرزندان با صرف‌نظر از عوارض جانبی آن، مطلوب و پسندیده و از موهبت‌های الهی است، زیرا سبب ازدیاد مسلمانان می‌گردد. در داستان حضرت نوح در قرآن، ازدیاد مال و فرزندان، یاری خدا بر مردم شمرده شده است. آن حضرت خطاب به قومش می‌گوید: از گناهان خود استغفار کنید که خداوند آمرزنده است، تا برکات آسمان را پی‌در‌پی بر شما فرو فرستد و با اموال و فرزندان، شما را یاری بخشد. «وَیُمْدِدْکُم بِاَمْوَالٍ وَبَنِینَ؛

[۲۹] نوح/سوره۷۱، آیه۱۲.

».

هم‌چنین در قصه بنی‌اسراییل خطاب به آن‌ها می‌فرماید: ما به وسیله اموال و ثروت سرشار و فرزندان و نفرات بسیار شما را تقویت نمودیم، آن‌چنان‌که نفرات شما بر نفرات دشمن (فرعونیان) فزونی گرفت. «وَاَمْدَدْنَکُم بِاَمْوَلٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَکُمْ اَکْثَرَ نَفِیرًا؛

[۳۰] اسراء/سوره۱۷، آیه۶.

».

در سرگذشت هود نبیّ (علیه‌السّلام) و قوم عاد نیز مال و فرزندان، امداد الهی دانسته شده و از قول حضرت هود آمده است: از خدایی بترسید که شما را به نعمت‌هایی که می‌دانید، امداد کرد و به‌طور مداوم و منظّم آن‌ها را در اختیار شما نهاد، شما را به چهارپایان و پسران [لایق و برومند] امداد نمود. «وَتَّقُوا لَّذِی اَمَدَّکُم بِمَا تَعْلَمُونَ اَمَدَّکُم بِاَنْعَمٍ وَبَنِینَ

[۳۱] شعراء/سوره۲۶، آیه۱۳۲۱۳۳.

».

از شیوه بیان قرآن، معلوم می‌گردد، فرزندان از نعمت‌های با اهمیّت خداوند می‌باشند، چرا که نعمت‌ها بسیارند و در بین تمام آن‌ها، خداوند متعال به ذکر نعمت فرزندان پرداخته است. فرزندان، اعمّ از پسر و دختر، هدیه الهی هستند.

قرآن در این‌باره می‌فرماید: خداوند به هر کس اراده کند دختر می‌بخشد و به هر کس بخواهد پسر و اگر بخواهد پسر و دختر هر دو را به آن‌ها می‌دهد. «یَهَبُ لِمَن یَشَاءُ اِنَثًا وَیَهَبُ لِمَن یَشَاءُ لذُّکُور اَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْرَانًا وَاِنَثًا وَیَجْعَلُ مَن یَشَاءُ عَقِیمًا

[۳۲] شوری/سوره۴۲، آیه۴۹۵۰.

». تعبیر به «یَهَبَ» (می‌بخشد) دلیل روشنی است که هم دختران هدیه الهی هستند و هم پسران و از این‌جهت فرقی بین آن‌ها نیست.

کثرت فرزندان در بیان روایات

در روایت نیز کثرت اولاد و ازدیاد مسلمانان مطلوب دانسته شده است، به عنوان نمونه:

۱. پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: من به شما مسلمانان در مقابل امّت‌های دیگر در روز قیامت مباهات و افتخار خواهم نمود. «فَاِنِّی اُبَاهِی بِکُمُ الْاُمَمَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ».

[۳۳] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۵۴، باب ۱۶، من ابواب مقدمات النکاح، ح۱.

۲ـ در روایت دیگری نیز فرموده است: فرزند بسیار داشته باشید تا جمعیّت شما در آینده در مقابل امّت‌های دیگر افزایش یابد. «اَکْثِرُوا الْوَلَدَ اُکَاثِرْ بِکُمُ الْاُمَمَ غَداً».

[۳۴] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۳۵۷، باب۱، من ابواب احکام الاولاد، ح۸.

[۳۵] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۳۵۸، باب۱، من ابواب احکام الاولاد، ح۱۴.

۳ـ از قول حضرت یوسف (علیه‌السّلام) نقل شده که خطاب به برادر خود فرموده است: اگر توانایی فرزندان بسیار داشتی که زمین را با تسبیح و تمجید پروردگار سنگین سازند، چنین باش. «اِنِ اسْتَطَعْتَ اَنْ تَکُونَ لَکَ ذُرِّیَّهٌ تُثْقِلُ الْاَرْضَ بِالتَّسْبِیحِ فَافْعَلْ».

[۳۶] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۱۶ باب۱، من ابواب مقدمات النکاح، ح۹.

۴ـ امام سجاد (علیه‌السّلام) فرموده است: سعادت مرد به این است که فرزندان بسیاری داشته باشد و از آن‌ها کمک بگیرد: «مِنْ سَعَادَهِ الرَّجُلِ اَنْ یَکُونَ لَهُ وُلْدٌ یَسْتَعِینُ بِهِمْ».

[۳۷] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۳۵۶ باب۱، من ابواب احکام الاولاد، ح۷.

۵ـ فردی به نام بکر بن صالح می‌گوید: به امام کاظم (علیه‌السّلام) نوشتم، من با این‌که پنجاه سال از عمرم گذشته است، از این‌که صاحب فرزند بشوم اجتناب نموده‌ام، زیرا همسرم دوست ندارد و مدّعی است نمی‌توانیم آن‌ها را تربیت نماییم. حضرت فرمود: برای صاحب فرزند شدن، کوشش کن، زیرا خداوند آن‌ها را روزی خواهد داد. «اطْلُبِ الْوَلَدَ فَاِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَرْزُقُهُمْ».

[۳۸] شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱۱، ص۳۳۰، ح۷.

حکم فقهی جلوگیری از بارداری

آیات و روایاتی که ذکر شد، دلیل بر استحباب کثرت اولاد و فرزندان به‌عنوان حکم اوّلی و با قطع‌نظر از عوارض جانبی آن می‌باشد، حال اگر با شواهد و دلائل روشن و مورد اعتماد، ثابت شود، کثرت اولاد در یک مقطع زمانی خاص یا نسبت به بعضی از جوامع مسلمین، موجب ضعف و سستی و سختی آن‌ها خواهد شد و مشکلات گوناگون اجتماعی به‌بار خواهد آورد، در این صورت بین دو حکم یاد شده (استحباب کثرت اولاد و لزوم جلوگیری از ضعف مسلمانان و مشکلات اجتماعی) تزاحم ایجاد می‌شود. برای رفع تزاحم بین آنها، بحث جلوگیری از باروری و کنترل جمعیّت مطرح می‌گردد.

فقیهان و دانشمندان مسلمان در مساله رشد جمعیّت، افزایش یا کاهش آن، دیدگاه‌های متفاوتی را بیان نموده‌اند، البتّه این دیدگاه‌ها بیش‌تر مربوط به فقهای معاصر می‌باشد که در پنجاه سال اخیر و با ورود بحث تنظیم خانواده به‌کشورهای مسلمان ابراز شده است، لیکن در گذشته این مسائل به دلیل عدم کثرت جمعیّت در جهان، یا مطرح نبوده یا به طرح دیدگاه‌ کلّی اسلام که همانند دیگر ادیان به افزایش نسل مسلمانان توجّه داشته، بسنده شده است.
به هر صورت روش‌ها و ابزارهایی که می‌تواند برای کنترل جمعیّت مورد استفاده قرار گیرد، دو قسم است:

عقیم‌سازی

تعقیم (عقیم‌سازی) دائم و یا منع دائمی از حمل: تعقیم از عَقَمَ گرفته شده و عَقَمَ در لغت بمعنی قطع و خشکاندن و مانع از قبول اثر است. زن و مرد عقیم به کسانی گفته می‌شود که نمی‌توانند صاحب فرزند شوند و تعقیم، انجام عمل عقم است.

[۳۹] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۱۲.

[۴۰] جمعی از نویسندگان، معجم الوسیط، ص۶۱۷.

و مقصود از تعقیم در مسائل فقهی، انجام اموری است که قدرت و توان صاحب فرزند شدن را از زن یا مرد و یا هر دو، به‌طور دائم بگیرد. این روش از دیدگاه فقهی حرام است.

امام خمینی (قدّس سرّه) در این‌باره می‌نویسد: «حرام است مرد از دارویی استفاده کند که قوّت تناسلی او را قطع نماید، هم‌چنین اگر زن با خوردن دارو و یا هر وسیله دیگر، خود را عقیم سازد، حرام است».

[۴۱] امام خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیله، ج۲، ص۱۶۳.

هم‌چنین آیت‌الله فاضل لنکرانی می‌گوید: «جایز نیست انسان خود را عقیم نماید، زیرا نقص است».

[۴۲] فاضل لنکرانی، محمد، جامع المسائل، ج۱، ص۴۸۸.

[۴۳] فاضل لنکرانی، محمد، جامع المسائل، ج۲، ص۴۵۸.

عبارت برخی دیگر از فقها

[۴۴] خویی، سیدابوالقاسم، صراط النجاه، ج۱، ص۳۶۰، سؤال ۹۸۹.

[۴۵] گلپایگانی، سیّدمحمّدرضا، مجمع المسائل، ج۲، ص۱۷۳.

[۴۶] مجلّه فقه اهل‌بیت، شماره۲۱، ص۵۶ و بعد از آن.

نیز شبیه آن‌چه ذکر شد می‌باشد.
حرمت عقیم‌سازی و منع دائم از باروری، علاوه بر این‌که در بعضی موارد مستلزم نظر و لمس حرام است که انجام آن جز در وقت ضرورت، جایز نیست، ممکن است با این ادلّه اثبات گردد، مانند:

۱. اطلاق آیه شریفه قرآن که می‌گوید: خود را با دست خویش به هلاکت نیفکنید. «وَلَا تُلْقُوا بِاَیْدِیکُمْ اِلَی لتَّهْلُکَهِ؛

[۴۷] بقره/سوره۲، آیه۱۹۵.

». تهلکه و هلاکت هر دو به معنی نابودی است و گفته شده تهلکه در موردی به‌کار گرفته می‌شود که نتیجه و عاقبت انجام کاری به هلاکت و نابودی آن بیانجامد.

[۴۸] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۰، ص۵۰۶.

[۴۹] شیخ طوسی، محمد بن حسن، تفسیر التبیان، ج۲، ص۱۵۲.

این جمله مفهوم وسیع و گسترده‌ای دارد که مساله مورد بحث را شامل می‌شود.
علاّمه طباطبایی در توضیح آن می‌نویسد: «این کلام الهی مطلق است و از هر چیزی که موجب هلاکت و نابودی انسان گردد، نهی می‌نماید».

[۵۰] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۶۴.

به بیانی روشن‌تر، این جمله دلیل است بر این‌که اضرار به نفس در صورتی‌که منجر به قتل نفس یا قطع عضوی از اعضای بدن یا تعطیلی قوّه‌ای از قوای انسان گردد، مانند: از کار افتادن قوّه مردانگی و توان فرزنددار شدن حرام است.

[۵۱] جعفر سبحانی، نیل الوطر من قاعده لا ضرر، ص۱۴۲.

[۵۲] سبزواری، سیدعبدالاعلی، تفسیر مواهب الرحمن، ج۳، ص۱۲۶.

۲. قرآن، دستور شیطان به پیروان خود را چنین نقل می‌کند: آن‌ها را گمراه می‌کنم و به آرزوها سرگرم می‌سازم و به آن‌ها دستور می‌دهم اعمال خرافی انجام دهند؛ گوش چهارپایان را بشکافند و آفرینش پاک خدایی را تغییر دهند. «وَلَاَمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ للهِ؛

[۵۳] نساء/سوره۴، آیه۱۱۹.

». این دستور، هر عملی که موجب تغییر خلقت اوّلیه انسان گردد، مانند: عمل اخصاء (جلوگیری از توان مرد برای تولید مثل و فرزندان) را شامل می‌گردد.

[۵۴] شیخ طوسی، محمد بن حسن، تفسیر التبیان، ج۳، ص۳۳۴.

[۵۵] قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۵، ص۳۸۹.

[۵۶] مشهدی، میرزامحمد، تفسیر کنز الدقائق، ج۳، ص۵۴۴.

کلمه اخصاء که در عبارات برخی از مفسّرین به‌کار رفته، تعبیر دیگری از عقیم‌سازی می‌باشد. در نتیجه از این آیه نیز حرمت تعقیم استفاده می‌گردد، زیرا از اموری است که به فرمان شیطان انجام می‌شود و با فرمان پروردگار در تضادّ است. ولی همان‌گونه که بعضی از مفسّرین

[۵۷] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۱۹۵.

[۵۸] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۸۴۸۵.

[۵۹] سبزواری، سیدعبدالاعلی، تفسیر مواهب الرحمن، ج۹، ص۲۸۸ـ۲۸۹.

فرموده‌اند، به‌نظر می‌رسد این جمله مربوط به تغییر خلقتی است که به دستور شیطان انجام شود و نمی‌تواند دلیل حرمت تعقیم به‌طور مطلق قرار گیرد.

۳. اطلاق قاعده لاضرر: بی‌شک، عقیم‌سازی و منع دائم از باروری به هر وسیله‌ای که انجام شده باشد، ایجاد نقص در بدن است و نقص، ضرر است. و همان‌طور که اضرار به غیر حرام است، اضرار به نفس نیز حرام می‌باشد. بنابراین مساله مورد بحث، مشمول فرموده پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌شود که فرمود: «لاَ ضَرر وَلاَ ضِرَارَ».

[۶۰] شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱۰، ص۴۷۸، ح۲.

۴. بعضی از محقّقین

[۶۱] محمدخالد منصور، الاحکام المتعلّقه با النساء فی الفقه الاسلامی، ص۱۲۲.

برای اثبات حرمت عقیم‌سازی، به روایاتی که در مورد نهی از اختصاء (کوبیدن و یا بیرون آوردن بیضه مذکّر، اعم از حیوان یا انسان، به‌گونه‌ای که بعد از آن قادر به تولید مثل نباشد.

[۶۲] فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، ص۱۷۱.

)، وارد شده نیز تمسک کرده‌اند، مانند این‌که عثمان بن مظعون می‌گوید: از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سؤال کردم، آیا جایز است به اختصاء مبادرت ورزم؟ فرمودند: این عمل را انجام نده، اختصاء در امّت من، روزه گرفتن است. با روزه، شهوت خود را کنترل نمایید. «قالَ: لاَ تَفْعَلْ یا عُثْمَانُ فَاِنَّ اخْتِصاءَ اُمَّتِیَ الصِّیَامُ».

[۶۳] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۴۱۰، باب۴، من ابواب الصوم المندوب، ح۲.

به‌همین مضمون، از طریق اهل‌سنّت از عبدالله بن مسعود نیز روایت نقل شده است.

[۶۴] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۱۰، ص۵۹۸۱، کتاب النکاح، باب ۸.

لیکن این استدلال صحیح به‌نظر نمی‌رسد، زیرا اختصاء مانع از ارضا و دفع شهوت در مورد مردان می‌باشد، ولی تعقیم فقط جلوگیری از بارداری است و با انجام آن، ارضای جنسی و دفع شهوت ممکن است. به علاوه اختصاء مربوط به مردان است و قیاس زنان به مردان صحیح نیست.

منع موقّت از حمل

هر چند دلایل و شواهد زیادی بر توجّه شریعت مقدّس اسلام به مساله حفظ و افزایش نسل مسلمانان وجود دارد و مخالفان کنترل جمعیّت در اثبات مدّعای خود، به آن‌ها استناد می‌کنند، ولی باید توجّه داشت که هدف شریعت اسلام، تنها افزودن نسل مسلمانان بدون عنایت به وضعیت دینی، تربیتی و اجتماعی آن‌ها نیست، بلکه هدف اصلی، به‌وجود آوردن یک امّت اسلامی صالح و سعادتمند است. بدان‌جهت است که بسیاری از فقیهان و دانشمندان مسلمان معتقدند، در مقاطع زمانی خاص که کثرت مسلمانان موجب ضعف و سستی آنان باشد یا کثرت اولاد در بعضی خانواده‌ها با بروز مشکلات جدّی همراه باشد و نیز به‌دلیل مرض یا ضعف مادر و اموری از این قبیل، جلوگیری از بارداری و حمل، به‌طور موقّت منع شرعی ندارد. در این کار ممکن است با روش‌های مختلف، اعمّ از سنّتی مانند: قطع نزدیکی، عزل منی یا روش‌های جدید که دانش پزشکی در یکی دو قرن اخیر ابداع نموده است، مانند: استفاده از کاندوم، اسپرم کُش‌ها، قرص‌های ضد بارداری، عقیم‌سازی موقّت از بارداری جلوگیری شود.

[۶۵] طلعتی، محمدهادی، رشد جمعیّت، تنظیم خانواده و سقط جنین، ص۱۶۳ به بعد.

برخی از فقهای معاصر به جواز منع موقّت از حمل، مشروط به این‌که مستلزم ارتکاب حرام، مانند لمس مرد اجنبی یا زن اجنبیّه نباشد، فتوا داده‌اند.

[۶۶] خویی، سیدابوالقاسم، صراط النجاه، ج۱، ص۳۵۸.

[۶۷] فاضل لنکرانی، محمد، جامع المسائل، ج۲، ص۳۹۳.

[۶۸] فاضل لنکرانی، محمد، جامع المسائل، ج۲، ص۴۴۸.

[۶۹] مکارم شیرازی، ناصر، بحوث فقهیّه‌ هامّه، ص۲۸۴.

[۷۰] سیستانی، سیدعلی، منهاج الصالحین مع فتاوی السیدعلی السیستانی، ج۱، ص۴۶۰.

[۷۱] گلپایگانی، سیدمحمدرضا، مجمع المسائل، ج۲، ص۱۷۳.

دلیل این نظریّه، روایاتی در حدّ استفاضه است که در باب جواز عزل، وارد شده‌اند؛ مانند این‌که محمد بن مسلم می‌گوید: از امام صادق (علیه‌السّلام) از حکم عزل (عزل در لغت به دو معنای بازداشتن و کنار گذاشتن آمده است. در مورد آمیزش جنسی، معنی «بازداشتن» اراده شده است به این معنا که مرد هنگام انزال منی، خود را کنار کشیده، در خارج از رحم زن بریزد.

[۷۲] فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، ص۴۰۷.

) سؤال نمودم، حضرت فرمودند: این مساله به مرد مربوط می‌شود، هر وقت بخواهد عمل کند. «فَقَالَ: ذَاکَ اِلَی الرَّجُلِ یَصْرِفُهُ حَیْثُ شَاءَ».

[۷۳] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۱۴۹، باب ۷۵، من ابواب مقدمات النکاح، ح۱.

همین مضمون، توسط راوی دیگری نیز از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل شده است.

[۷۴] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۱۴۹، باب ۷۵، من ابواب مقدمات النکاح، ح۲.

صرف‌نظر از این روایات، با استناد به برائت شرعی و عقلی نیز حکم به جواز می‌شود، زیرا دلیل فقهی مبنی بر منع موقّت از حمل و بارداری، وارد نشده و فرض این است که این روش، ضرر یا نقصی را بر زن یا مرد وارد نمی‌نماید.

۱. ممکن است ادّعا شود، کنترل جمعیّت با روش منع از حمل به‌صورت موقّت در بعضی حالات و زمان‌ها رجحان داشته باشد. مانند آن‌که، به‌نظر صاحب‌نظران خبره و موثق در علوم اجتماعی، کثرت جمعیّت مسلمانان موجب سستی و ناتوانی آن‌ها در مقابل دشمنان اسلام باشد.

۲. در منع موقّت از حمل، رضایت زوجین نسبت به انجام آن معتبر نیست. بنابراین زن بدون رضایت مرد، می‌تواند مانع از حاملگی خود شود. برخی از فقیهان به این مساله تصریح نموده‌اند.

[۷۵] فاضل لنکرانی، محمد، جامع المسائل، ج۲، ص۳۹۳-۳۹۴.

[۷۶] خویی، سیدابوالقاسم، صراط النجاه، ج۱، ص۳۶۱.

[۷۷] سیستانی، سیدعلی، منهاج الصالحین، ج۱، ص۴۶۰.

زیرا مرد نمی‌تواند زن را به داشتن فرزند مجبور نماید، هر چند حکمت تشریع ازدواج، فرزند است.
هم‌چنین مرد می‌تواند با روش‌هایی که پیش‌تر ذکر شد، مانع از حمل و بارداری همسر خود گردد. البتّه در روایات و فتاوای فقهای گذشته فقط به روش عزل اشاره شده که صرف‌نظر از حالات جانبی آن، مکروه است.

[۷۸] شیخ طوسی، محمد بن حسن، النهایه، ص۴۸۲.

[۷۹] ابن ادریس حلی، محمد بن احمد، السرائر، ج۲، ص۶۰۷.

[۸۰] محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۲، ص۲۱۴.

[۸۱] محقق کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۱۲، ص۵۰۳.

[۸۲] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۹، ص۱۱۳.

مستند کراهت، روایاتی است که جواز عزل را منوط به رضایت همسر دانسته‌اند.

[۸۳] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۱۵۱، باب ۷۶، من ابواب مقدمات النکاح، ح۱۲.

و ظاهراً به این دلیل که با عزل، لذّت زن از آمیزش کاسته می‌شود، مکروه گردیده است.

سقط جنین

جنین در لغت به معنای هر چیز پوشیده است. به بچّه‌ای که در شکم مادر است نیز از این‌جهت که در رحم، مستور و پوشیده شده است، جنین گفته می‌شود.

[۸۴] دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، ج۵، ص۷۸۸۵، ذیل ماده جنین.

سقط کردن جنین نیز در لغت، به بچه‌انداختن یا بچه افکندن اطلاق می‌شود، بنابراین خروج بچه پیش از موعد مقرّر یا ناقص و ناتمام بودن آن‌را سقط جنین گویند.

[۸۵] دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، ج۹، ص۱۳۶۸۲، ذیل ماده سقط.

در زبان عربی سقط جنین با عناوینی چون اجهاض، اسقاط، القاء، طرح و املاص، بیان شده است و تقریباً همان معانی مشابه فارسی را دارد.

[۸۶] فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، ص۱۱۳.

[۸۷] طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۲۱.

البتّه کلمه اجهاض، بر سقط جنین خود به خود و کلمه اسقاط، بر سقط جنین به‌واسطه شخص دیگر، اطلاق می‌شود.

[۸۸] جمعی از نویسندگان، معجم الوسیط، ج۱، ص۱۴۳.

در اصطلاحات پزشکی، فقهی و حقوقی نیز همین معانی با‌اندکی قیود و توضیحات، اراده می‌شود.

انواع سقط جنین

سقط جنین از نظر پزشکی، چند نوع است:
۱. سقط جنین عادی یا مرضی (خود به خودی): این نوع‌ سقط جنین، به‌رغم عدم تمایل زن و شوهر به‌سبب بیماری‌های مربوط به مادر و جنین، بدون این‌که فردی در سقط دخالت داشته باشد، انجام می‌شود.

۲. سقط جنین ضربه‌ای: سقطی است که در اثر منازعات یا تصادفات و اتّفاقات رخ می‌دهد.

۳. سقط جنین طبّی یا درمانی (قانونی): در جایی است که ادامه حاملگی برای زن خطرناک باشد و جان وی به علّت بیماری در خطر باشد. هم‌چنین ممکن است قطع دوران حاملگی، برای جلوگیری از عوارض جسمانی یا روانی زن، حتّی امری ضروری برای نجات زندگی مادر قلمداد گردد.

۴. سقط جنین جنایی یا عمدی که شخص با اراده و قصد، مرتکب آن می‌گردد و نتیجه که همان اسقاط جنین است، صورت پذیرد. در این بخش، به بررسی این نوع اسقاط جنین و احکام آن می‌پردازیم.

در کشورهای مختلف جهان در مورد قسم اخیر، نگرش‌ها و مقرّرات متفاوتی وجود دارد. در برخی از کشورها این مساله کاملاً آزاد است. جدیدترین بررسی‌ها نشان می‌دهد، آمریکا از زمره کشورهایی است که آمار سقط جنین در آن به‌صورت وحشتناکی بالا رفته است.

[۸۹] طلعتی، محمدهادی، رشد جمعیّت، تنظیم خانواده و سقط جنین، ص۲۶۸ـ۲۶۹.

[۹۰] فتاحی، سیدحسین، مجموعه مقالات و دیدگاه‌های اسلام در پزشکی، ص۴۹۳.

در مقابل، برخی از کشورها به جز در موارد بسیار محدود آن‌را منع می‌کنند. در میان این دو دسته، نیز کشورهایی هستند که از آزادی نسبی سقط جنین حمایت می‌کنند این کشورها قوانین مربوط به آن‌را با توجّه به انگیزه‌های اجتماعی یا پزشکی و بهداشتی تنظیم نموده‌اند.

[۹۱] طلعتی، محمدهادی، رشد جمعیت، تنظیم خانواده و سقط جنین، ص۲۶۶ و ۲۶۸.

حرمت اسقاط جنین در اسلام

تردیدی نیست که اسقاط عمدی جنین، صرف‌نظر از ضرورت و حالات خاص که ممکن است انجام آن مجاز شمرده شود، از دیدگاه فقه اسلام حرام است و برای زن حامله و غیر او جایز نیست جنین را اسقاط نمایند. این حکم از دیرباز در عبارات فقها عنوان گردیده است. شیخ صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه،

[۹۲] شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۷۱، ح۵۳۹۴.

علاّمه مجلسی در روضه المتقین

[۹۳] مجلسی، محمدتقی، روضه المتقین، ج۱، ص۲۵۷.

و لوامع،

[۹۴] مجلسی، محمدتقی، لوامع صاحبقرانی، ج۱، ص۶۴۵.

شیخ حرّ عاملی در وسائل الشیعه

[۹۵] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲، ص۳۳۸، باب ۳۳، من ابواب الحیض، ح۱.

و برخی از اعلام معاصرین مانند آیت‌الله فاضل لنکرانی،

[۹۶] فاضل لنکرانی، محمد، جامع المسائل، ج۱، ص۴۵۹.

مکارم شیرازی

[۹۷] مکارم شیرازی، ناصر، بحوث فقهیّه‌ هامه، ص۲۸۶.

و دیگران

[۹۸] علاّمه جعفری، محمدتقی، رسائل فقهی، ج۱، ص۲۵۰.

[۹۹] علاّمه جعفری، محمدتقی، رسائل فقهی، ج۱، ص۲۵۴.

[۱۰۰] مومن قمی، محمد، کلمات سدیده فی مسائل جدیده، ص۷۰.

در مباحث فقهی به حرمت آن فتوا داده‌اند.

دلیل این نظریه، علاوه بر عموم و اطلاق ادلّه‌ای که بر حرمت قتل نفسِ محترمه دلالت دارد چون در بعضی از صورت‌ها، بر اسقاط جنین عنوان قتل صادق است، روایاتی در حدّ استفاضه، بلکه تواتر معنوی است که در باب دیات وارد شده و بر حکم این مساله دلالت دارد. مانند این‌که، در روایت صحیح ابی عبیده می‌گوید: از امام باقر (علیه‌السّلام) سؤال کردم، زن حامله بدون اطّلاع شوهر خود از دارویی استفاده کرده و فرزندی که در رحم داشته را ساقط نموده؟ حضرت فرمود: اگر جنین در حالی که ساقط شده، استخوان داشته و بر استخوان او گوشت روییده شده، باید زن، دیه او را به پدرش بپردازد … سؤال کردم، آیا زن در دیه فرزندی که سقط شده با پدرش شریک نمی‌شود؟ حضرت فرمود: خیر، چون او را کشته است، از او ارث نمی‌برد «قَالَ لا لِاَنَّهَا قَتَلَتْهُ فَلَا تَرِثُهُ».

[۱۰۱] شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱۳، ص۶۷۹، ح۶.

[۱۰۲] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۶، ص۳۱-۳۲، باب۸، من ابواب موانع الارث، ح۱.

دلالت این روایت بر حکم مساله، روشن است. زیرا امام (علیه‌السّلام) اسقاط جنین را قتل دانسته و فرموده: قاتل از دیه ارث نمی‌برد.

در روایت دیگری، اسحاق بن عمّار می‌گوید: از امام کاظم (علیه‌السّلام) سؤال کردم، زنی از ترس این‌که صاحب فرزند شود اقدام به خوردن دارو می‌نماید و بر اثر آن، جنین ساقط می‌شود؟ حضرت فرمود: نباید چنین کاری انجام دهد. وی می‌گوید: عرض کردم، آن‌چه زن در رحم دارد، در حدّ نطفه است. فرمودند: اوّلین مرحله خلقت انسان، نطفه است. «الْمَرْاَهُ تَخَافُ الْحَبَلَ فَتَشْرَبُ الدَّوَاءَ فَتُلْقِی مَا فِی بَطْنِهَا فَقَالَ لَا فَقُلْتُ اِنَّمَا هُوَ نُطْفَهٌ قَالَ اِنَّ اَوَّلَ مَا یُخْلَقُ نُطْفَهٌ».

[۱۰۳] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۲۵-۲۶، باب۷، من ابواب القصاص فی النفس، ح۱.

این روایت نیز بر حرمت اسقاط جنین، حتّی با فرض این‌که شوهر از آن آگاهی داشته باشد و بدان راضی باشد، دلالت دارد. روایات دیگری

[۱۰۴] شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۳، ص۱۰۸، ح۲.

[۱۰۵] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۴۰۲۴۰۳، باب۱۳، من ابواب العاقله، ح۱۲۳.

نیز وارد شده که مضمون آن شبیه آن‌چه ذکر شد، می‌باشد.

[۱۰۶] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۳۲۲، باب۲۱، من ابواب دیات الاعضاء، ح۱.

تحقّق قتل با اسقاط جنین

اسقاط جنین، ممکن است به شیوه‌های مختلف انجام پذیرد:
۱. اسقاط جنین پس از ولوج روح، به‌طور عمد.
۲. اسقاط جنین پس از ولوج روح، به‌طور خطا یا شبه عمد.
۳. اسقاط جنین پیش از ولوج روح اعم از این‌که به‌طور عمد باشد یا خطا و یا شبه عمد.

نظریّه مشهور در میان فقها این است که اگر کسی با عمد و آگاهی و اراده قتل، به‌واسطه ضربه یا اذیّت و آزار و یا هر وسیله دیگر، موجب شود که زن حامله، جنین را پس از اتمام خلقت و ولوج روح، مرده ساقط نماید، قاتل محسوب می‌شود و باید قصاص گردد.

توضیح این‌که؛ در باب قصاص، نظریّه مشهور در بین فقهای امامیّه این است که اگر شخص بالغ با عمد و اراده قتل، کودکی را به قتل برساند، قصاص می‌شود. بسیاری از فقیهان

[۱۰۷] شیخ طوسی، محمد بن حسن، النهایه، ص۷۶۰.

[۱۰۸] ابن ادریس حلی، محمد بن احمد، السرائر، ج۳، ص۳۶۹.

[۱۰۹] فاضل آبی، حسن بن ابی‌طالب، کشف الرموز، ج۲، ص۶۱۱.

[۱۱۰] محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۴، ص۲۰۰.

[۱۱۱] علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ج۳، ص۶۰۹.

[۱۱۲] فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعه (کتاب القصاص)، ص۱۷۲.

[۱۱۳] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۲، ص۱۸۴.

به این مساله فتوا داده‌اند و برخی نیز ادّعای عدم خلاف نموده‌اند و برخی دیگر آن‌را منطبق با مذهب شیعه دانسته‌اند.

[۱۱۴] شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۱۵، ص۱۶۴.

به هر روی جنین بعد از ولوج روح عرفاً کودک و انسان دارای نفس محترمه محسوب می‌گردد.

ادلّه فقهی قصاص اسقاط کننده عمدی

دلیل این حکم، عموم و اطلاقات ادلّه‌ای است که کیفر قاتل را قصاص می‌داند، مانند آیه شریفه قرآن که می‌فرماید: هر کس مظلومانه کشته شود، ما به ولیّ او تسلّط بر قتل داده‌ایم. (تا قاتل را قصاص نماید). «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً؛

[۱۱۵] اسراء/سوره۱۷، آیه۳۳.

».

هم‌چنین روایات متواتری در این‌باره وارد شده است، مانند آن‌که امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: هر کس مؤمنی را با علم و عمد به قتل رساند، قصاص می‌شود.

[۱۱۶] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۵۲، باب۱۹، من ابواب القصاص فی النفس، ح۱.

به‌طور خاص نیز، ابن فضّال از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که فرموده است: اگر کسی، دیگری را به قتل رساند مقتول چه کودک باشد، چه بالغ، چنان‌چه قاتل به عمد مرتکب قتل شده باشد، قصاص می‌شود. «قَالَ: کُلُّ مَنْ قَتَلَ شَیْئاً صَغِیراً اَوْ کَبِیراً بَعْدَ اَنْ یَتَعَمَّدَ فَعَلَیْهِ الْقَوَدُ».

[۱۱۷] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۵۳، ح۵.

برخی از فقها، مانند محقّق اردبیلی و آیت‌الله فاضل لنکرانی معتقدند: ضعف سند این روایت با عنایت به این‌که در میان فقیهان مشهور است و بر طبق آن فتوا داده‌اند، جبران می‌گردد.

[۱۱۸] مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائده و البرهان، ج۱۴، ص۱۰.

[۱۱۹] فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعه (کتاب القصاص)، ص۱۷۲.

نتیجه آن‌که، در مفروض کلام، عنوان قاتل بر کسی که جنین را بعد از ولوج روح، با عمد و اراده قتل ساقط نموده، صادق است و ادلّه قصاص، او را شامل می‌گردد. به گفته بعضی از فقها در فرض مذکور، مقتضی قصاص

[۱۲۰] سبزواری، سیدعبدالاعلی، مهذب الاحکام، ج۲۹، ص۳۲۳.

یعنی ازهاق روح و قتل نفس محترمه موجود است، و دلیلی بر منع آن وارد نشده است، بنابراین حکم قصاص، مسلّم است.

دیدگاه برخی از علما

در برابر دیدگاه مشهور، برخی از فقیهان گذشته مانند ابوالصّلاح حلبی

[۱۲۱] ابوالصلاح حلبی، تقی‌الدین بن نجم‌الدین، الکافی فی الفقه، ص۳۸۴-۳۸۵.

و قطب‌الدین بیهقی

[۱۲۲] بیهقی کیدری، قطب‌الدین، اصباح الشیعه، ص۴۹۲.

و برخی از اعلام معاصرین مانند آیت‌الله سیدابوالقاسم خویی

[۱۲۳] خوئی، سیدابوالقاسم، مبانی تکمله المنهاج، ج۲، ص۷۵.

و بعضی از شاگردان

[۱۲۴] تبریزی، میرزاجواد، کتاب القصاص، ص۱۵۸ـ۱۵۹.

وی معتقدند: اگر مقتول صغیر باشد، قاتل بالغ، محکوم به پرداخت دیه می‌شود نه قصاص. مستند این نظریّه، ادلّه‌ای است که قابل جواب است و در مقابل ادلّه دیدگاه مشهور نمی‌تواند به‌معارضه برخیزد.

[۱۲۵] جمعی از نویسندگان، موسوعه احکام الاطفال وادلّتها، ص۸، فصل دوّم.

این عدّه از فقها، در مساله مورد بحث نیز قائل به عدم قصاص کسی که مرتکب اسقاط جنین به‌صورت عمد شده، می‌باشند، زیرا ادلّه‌ای که در باب قتل صغیر به آن استناد می‌کنند، به طریق اولویّت شامل اسقاط جنین نیز می‌گردد. هم‌چنین از ظاهر فتاوی برخی از بزرگان فقه شیعه بدست می‌آید که در مساله مورد بحث نیز چیزی غیر از دیه مترتّب نمی‌شود و کیفر اسقاط جنین را قصاص نمی‌دانند.

دیدگاه محقّق حلی

مرحوم محقّق حلی در این‌باره می‌نویسد: «اگر زن، حمل خود را به مباشرت یا تسبیب ساقط کند، دیه سقط برعهده اوست و نصیبی از آن دیه نمی‌برد».

[۱۲۶] محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۴، ص۱۰۴۷.

ظاهر این سخن، شامل اسقاط جنین پس از ولوج روح در حالی که حیات داشته است، می‌شود. چنان‌که ظاهر این‌سخن، نشان دهنده تحقّق قتل و مانعیّت آن از ارث بردن از جنین می‌باشد، امّا اشاره‌ای به قصاص ندارد.
ممکن است ادّعا شود، از ظاهر صحیحه ابوعبیده که پیش‌تر ذکر گردید نیز می‌توان این معنی را استفاده کرد. در آن روایت در مورد زن بارداری که برای سقط جنین فرزندش، دارو می‌نوشد و آن‌را سقط می‌نماید، از امام باقر (علیه‌السّلام) چنین نقل شده است: اگر دارای استخوان است که بر او گوشت روییده و چشم و گوش آن مشخّص شده، دیه آن برعهده زن است که آن را به پدر جنین می‌پردازد. راوی می‌گوید: به حضرت عرض کردم پس او از دیه فرزند خود ارث نمی‌برد؟ فرمودند: نه، زیرا او را کشته است.

[۱۲۷] شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱۳، ص۶۷۹، ح۶.

[۱۲۸] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۶، ص۳۱ باب۸، من ابواب موانع الارث، ح۱.

این روایت، با این‌که صراحت دارد که جنایت عمدی بر جنین صورت گرفته و جنین هم کامل است، ولی اشاره‌ای به قصاص نکرده است. اگر قصاص واجب بود، در حدیث (که معتبر هم می‌باشد) ذکر می‌گردید. البتّه تحقیق در این مساله مجال بیشتری می‌طلبد که در این مختصر نمی‌گنجد و در هر صورت لازم است احتیاط رعایت گردد. به این معنی که رضایت صاحب جنین (پدر و مادر وی) جلب شود.

لازم به یادآوری است، صورت اول به شرحی که توضیح داده شد، هرچند ممکن است واقع شود، ولی از موارد استثنایی و نادر است. زیرا اسقاط جنین، آن هم با آگاهی از زنده بودن او در مرحله پس از ولوج (که عادتاً برای بیش‌تر افراد مگر متخصّصین مربوطه، غیرممکن است) و با قصد قتل، به‌طور عادی کم‌تر اتّفاق می‌افتد و شاید به‌همین دلیل است که فقها بحث اسقاط جنین را در باب دیات مطرح نموده و در باب قصاص اثری از آن دیده نمی‌شود.

دیه اسقاط جنین در مراحل مختلف

اسقاط جنین پس از ولوج روح به صورت خطا و قبل از ولوج روح اعمّ از این‌که عمدی باشد یا خطایی منجر به پرداخت دیه می‌شود و اجمال آن بدین قرار است: درباره میزان دیه جنین بین فقها بحث و گفتگو است، دیدگاه مشهور این است که، دیه جنین آزاد مسلمان بعد از آن‌که خلقتش تمام شده باشد و پیش از ولوج روح، صد دینار طلا می‌باشد و اگر روح در آن دمیده شده باشد و جنین پسر باشد، دیه انسان کامل (هزار دینار طلا) و اگر دختر باشد، نصف آن قرار داده شده است. بسیاری از فقیهان

[۱۲۹] شیخ طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۵، ص۲۹۴.

[۱۳۰] شیخ مفید، محمد بن محمد، المقنعه، ص۷۶۳.

[۱۳۱] محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۴، ص۱۰۴۵.

[۱۳۲] علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ج۳، ص۶۹۴.

[۱۳۳] شهید اول، محمد بن جمال‌الدین، غایه المراد، ج۴، ص۵۰۵.

[۱۳۴] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۳، ص۳۵۶.

[۱۳۵] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۳، ص۳۶۴.

در قرون متمادی تا به امروز

[۱۳۶] امام خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیله، ج۲، ص۵۹۸.

[۱۳۷] فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعه (کتاب الدیات)، ص۲۷۳.

[۱۳۸] خوانساری، سیداحمد، جامع المدارک، ج۶، ص۲۷۸.

به این نظریّه معتقد بوده و بر طبق آن فتوا داده‌اند.

دلیل آن علاوه بر اجماع که برخی از فقها مطرح نموده‌اند، روایاتی است در حدّ استفاضه، از جمله صحیحه ظریف که کلینی به طریق خود به کتاب ظریف، از امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) آن‌را چنین نقل نموده است: دیه جنین صد دینار قرار داده شده و منیّ مرد تا رسیدن به مرحله جنین، پنج جزء شده است، دیه آن هنگامی که جنین است، پیش از دمیده شدن روح، صد دینار طلا است، و صد دینار پنج قسمت می‌شود. دیه نطفه یک پنجم از صد دینار، یعنی بیست دینار و دیه علقه دو پنجم از یکصد دینار، یعنی چهل دینار و دیه مضغه سه پنجم از صد دینار، یعنی شصت دینار است و دیه جنین اگر دارای استخوان باشد چهار پنجم از صد دینار است، یعنی هشتاد دینار و زمانی که گوشت بر آن پوشیده شود، دیه آن یکصد دینار کامل است. پس چون آفرینش دیگری در آن پدید آید، یعنی روح در آن دمیده شود، در این صورت جنین دارای نفس است که دیه آن در صورتی که پسر باشد، هزار دینار کامل است و در صورتی که دختر باشد، پانصد دینار است. «جَعَلَ دِیَهَ الْجَنِینِ مِائَهَ دِینَارٍ وَ جَعَلَ مَنِیَّ الرَّجُلِ اِلَی اَنْ یَکُونَ جَنِیناً خَمْسَهَ اَجْزَاءٍ فَاِذَا کَانَ جَنِیناً قَبْلَ اَنْ تَلِجَهُ الرُّوحُ مِائَهَ دِینَارٍ… نَشَاَ فِیهِ خَلْقٌ آخَرُ وَ هُوَ الرُّوحُ فَهُوَ حِینَئِذٍ نَفْسٌ بِاَلْفِ دِینَارٍ کَامِلَهً».

[۱۳۹] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۳۱۲، باب۱۹، من ابواب دیات الاعضاء، ح۱.

[۱۴۰] شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱۴، ص۴۵۹۴۶۰، ح۱.

در روایت معتبر دیگری، سلیمان بن صالح از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که فرموده است: دیه نطفه، بیست دینار است و زمانی که گوشت بر استخوان آن پوشیده شده باشد، صد دینار است و همین صد دینار، دیه جنین است تا زمانی که روح در آن دمیده شود و اگر از رحم بیرون آید و صدا داشته باشد، در این‌حالت دیه انسان کامل به او تعلّق می‌گیرد. «ثُمَّ هِیَ دِیَتُهُ حَتَّی یَسْتَهِلَّ فَاِذَا اسْتَهَلَّ فَالدِّیَهُ کَامِلَهً».

[۱۴۱] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۳۱۳ باب۱۹، من ابواب دیات الاعضاء، ح۳.

آن‌چه ذکر شد دیدگاه مشهور فقها است. در مقابل، دیدگاه‌های دیگری

[۱۴۲] شیخ طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۴، ص۱۱۳، مساله ۱۲۶.

[۱۴۳] شیخ طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۴، ص۱۲۵.

[۱۴۴] علامه حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعه، ج۹، ص۴۱۹۴۲۰.

[۱۴۵] ابن علامه حلی، فخرالمحققین، ایضاح الفوائد، ج۴، ص۷۲۰.

[۱۴۶] فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف اللثام، ج۱۱، ص۴۵۴.

[۱۴۷] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۲، ص۳۵۶.

که برخی از آن‌ها منطبق با آرای اهل‌سنّت است، ذکر شده است و روایاتی

[۱۴۸] شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۱۰، ص۲۸۷، ح۱۵.

[۱۴۹] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۳۱۸، باب۲۰، من ابواب دیات الاعضاء، ح۱.

[۱۵۰] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۳۱۴، باب ۱۹ من ابواب دیات الاعضاء، ح۴.

نیز وجود دارد لیکن این روایات قابل معارضه با ادلّه مشهور نیست.
افزون بر آن، بسیاری از فقیهان نیز از این‌گونه روایات اعراض نموده‌اند.

تزاحم حق حیات مادر با جنین

رایج‌ترین دلیل برای سقط جنین که مورد پذیرش بسیاری از کشورها قرار گرفته است، نجات دادن جان مادر باردار است. برپایه اطلاعات به‌دست آمده از ۱۹۳ کشور جهان، ۹۸ از آن‌ها سقط جنین در این مورد را اجازه می‌دهند.

[۱۵۱] طلعتی، محمدهادی، رشد جمعیّت، تنظیم خانواده و سقط جنین، ص۳۵۱.

البتّه ابهامی که در این مورد وجود دارد، معنای خطر جانی است که ممکن است برداشت‌های مختلفی از آن بدست آید و اغلب؛ مفاهیمی چون خطر جدّی، اجتناب ناپذیر، و از این قبیل عبارت بیان می‌شود. ولی ظاهراً منظور از خطر جانی، خطر بسیار جدّی و نزدیک به مرگ می‌باشد.
مساله‌ای که در همین زمینه وجود دارد و تا حدودی مورد ابتلای جامعه امروز است و در عبارات برخی از اعلام فقهای معاصر مطرح گردیده، این است که اگر حیات جنین، با حیات مادر، در تزاحم واقع شود و علم پیدا شود که جنین و مادرش هر دو زنده نخواهند ماند، بلکه یکی از آن‌ها می‌میرند، مگر این‌که جنین از رحم خارج گردد، که در این صورت ممکن است از بین برود، ولی مادر به حیات خود ادامه دهد. ولی چنان‌چه جنین خارج نشود ممکن است مادر از بین برود و جنین سالم بماند. در این فرض آیا حیات مادر مقدّم است یا جنین؟ و یا این‌که هیچ‌کدام بر دیگری ترجیح ندارد؟

مرحوم سیدمحمدکاظم طباطبایی در این‌باره می‌نویسد: «اگر بین حیات مادر و جنین تزاحم ایجاد شود و نسبت به زنده ماندن هر دو نگران باشند، نمی‌توان دست به‌هیچ اقدامی زد و هیچ‌کدام مقدّم بر دیگری نیست و باید منتظر ماند تا خدا چه خواهد و چگونه حکم نماید.

[۱۵۲] طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروه الوثقی، ج۱، ص۳۴۱، مساله ۱۵.

این نظریّه مورد پذیرش بسیاری از فقهای معاصر

[۱۵۳] خویی، سیدابوالقاسم، موسوعه الامام الخویی، ج۹، ص۳۱۷.

[۱۵۴] حکیم، سیدمحسن، مستمسک العروه الوثقی، ج۴، ص۲۵۴.

[۱۵۵] سبزواری، سیدعبدالاعلی، مهذب الاحکام، ج۴، ص۱۷۷.

[۱۵۶] امام خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیله، ج۱، ص۸۸-۸۹.

[۱۵۷] آملی، میرزامحمدتقی‌، مصباح الهدی فی شرح عروه الوثقی، ج۶، ص۴۴۳.

قرار گرفته است، بنابراین برای کسی جایز نیست، جنین را بکشد (اسقاط نماید) تا مادر سالم بماند و به عکس. زیرا حیات هیچ‌کدام از مادر و جنین بر دیگری ترجیح ندارد. در نتیجه حرام است که یکی از آن‌ها را کشت تا دیگری سالم بماند. به عبارت روشن‌تر، با ارتکاب حرام در انجام مقدّمه نمی‌توان وجوب ذی‌المقدّمه را فراهم کرد. در این‌جا، حفظ جان یکی از آن دو (واجب) متوقف بر انجام حرام، یعنی اتلاف و از بین بردن دیگری می‌باشد و انجام آن جایز نیست، مگر در موردی که ذی‌المقدّمه اهمیّت بیشتری نسبت به مقدّمه داشته باشد. مانند حفظ جان فردی که متوقف بر تصرّف در اموال دیگری بدون رضایت اوست. امّا در این مساله چون اهمیّت در ذی المقدّمه نسبت به مقدّمه ثابت نیست و حیات هیچ‌کدام از مادر و جنین نسبت به دیگری از اهمیّت بیشتری برخوردار نیست، کسی حق ندارد یکی از آن‌ها را بکشد تا دیگری زنده ماند، زیرا فرض بر این است که هر دو زنده، مسلمان و دارای حیات می‌باشند.

البته آن‌چه ذکر شد بیان وظیفه شخص ثالث است، لیکن جای این پرسش وجود دارد که آیا برای مادر جایز است جنین را اسقاط نماید تا خود سالم بماند؟
به‌نظر می‌رسد برای مادر منعی ندارد، زیرا اگر ضرری متوجّه دو نفر باشد بر یکی از آن‌ها واجب نیست متحمّل ضرر شود تا دیگری سالم بماند، چرا که تحمّل ضرر، عسر و حرج است و مکلّف مجبور به پذیرش آن نیست. بنابراین بر مادر واجب نیست، متحمّل ضرر گردد، یعنی صبر کند تا بمیرد و فرزندش زنده بماند. باید دانست که این مساله از فروعات قاعده فقهی «دفع مفسده اولی از جلب منفعت است» می‌باشد. بنابراین جایز است مادر در حفظ حیات خویش بکوشد، هر چند با قتل فرزندی (جنین) که در رحم دارد.

[۱۵۸] خویی، سیدابوالقاسم، موسوعه الامام الخویی، ج۹، ص۱۹۳.

و می‌تواند از پزشکان متخصّص، روش اسقاط جنین را بیاموزد و خود به انجام آن اقدام نماید. البتّه چنان‌چه قتلِ جنین مستند به طبیب متخصّص گردد برای طبیب جایز نیست و در هر صورت باید احتیاط رعایت شود.
آن‌چه ذکر شد، تزاحم حیات مادر و حیات جنین بعد از اتمام خلقت و ولوج روح بود. امّا در مورد جنینی که هنوز در مرحله علقه یا مضغه و قبل از ولوج روح قرار دارد اگر به نظر پزشکان متخصّص و مورد اطمینان، استمرار حیات جنین موجب به خطر افتادن جان مادر باشد، در این فرض برای مادر و افراد دیگر اسقاط جنین جایز است.

آیت‌الله فاضل لنکرانی در این زمینه می‌نویسد: «اسقاط جنین قبل از ولوج روح در صورتی‌که بقای آن موجب تلف شدن مادر گردد یا متحمّل ضرر بزرگ شود و یا در عسر و حرج شدید قرار گیرد، جایز است».

[۱۵۹] فاضل لنکرانی، محمد، جامع المسائل، ج۱، ص۴۹۰.

برخی دیگر از فقیهان

[۱۶۰] مکارم شیرازی، ناصر، بحوث فقهیّه‌ هامّه، ص۲۹۲.

[۱۶۱] خویی، سیدابوالقاسم، صراط النجاه، ج۱، ص۳۳۲۳۳۳.

[۱۶۲] سیستانی، سیدعلی، منهاج الصالحین، ج۱، ص۴۶۱.

نیز به این مساله فتوا داده‌اند.

دلیل این نظریّه اوّلاً: انصراف ادلّه حرمت نفس محترمه از این مورد است، زیرا عنوان انسان بر جنین قبل از ولوج روح، صادق نیست بلکه او را علقه یا مضغه می‌نامند. ثانیاً: حکومت دلیل «لا ضَرَر» و «لا حَرَج» بر حرمت اسقاط جنین است. زیرا مقصود از ضرر و حرج، ضرر و حرج شخصی است نه نوعی. و در این‌جا، وجوب استمرار حیات جنین که به مقتضای حرمت اسقاط جنین می‌باشد، موجب ضرر بر مادر است و به حکم قاعده «لا ضَرَرْ» و «لا حَرَجْ» دفع می‌گردد. در نتیجه برای مادر جایز است، به‌دلیل دفع ضرر از خود، جنین را اسقاط نماید. بلکه جایز نیست جنین را نگه دارد تا خود از بین برود.
هم‌چنین در این فرض مادر می‌تواند برای اسقاط جنین از دیگران کمک بگیرد. البتّه در هر دو صورت بر مادر یا افراد دیگری که به اسقاط جنین اقدام می‌نمایند، پرداخت دیه به نسبت مرحله‌ای که جنین در آن قرار دارد، واجب می‌شود.

اسقاط جنین در حقوق جزاء

قوانین و سیاست‌های اجرایی مربوط به سقط جنین، محصول تاثیر متقابل و پیچیده اوضاع اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، دینی و فرهنگی کشورهای مختلف است. از این‌رو، کشورهای جهان هر کدام به‌گونه‌ای درباره آن به‌بحث پرداخته و مقرّرات و قوانین خاصی برای خود درنظر گرفته‌اند.
بررسی تمام اوضاع و احوال حاکم بر هر کشور و قوانین مربوط به آن، هر کدام بحث گسترده و جداگانه‌ای می‌طلبد، بنابراین فقط به‌بررسی بخشی از مواد قانونی سقط جنین در قانون جزایی ایران که برگرفته از فقه امامیه می‌باشد، اکتفا می‌گردد. در حقوق ایران، مساله سقط جنین و کیفر آن در مواد ۶۲۲ تا ۶۲۵ و ۷۱۵ و ۷۱۶ قانون مجازات اسلامی (بخش تعزیرات) مصوّب ۱۳۷۵ ذکر گردیده است.
از دیدگاه حقوقی، به جنین تا زمانی که در رحم مادر است، فرزند اطلاق می‌شود و مبدا آن، زمان آبستن شدن زن و انتهای آن، لحظه قبل ولادت است.

[۱۶۳] جعفری لنگرودی، محمدجعفر، ترمینولوژی حقوق، ص۲۰۱.

بنابراین اسقاط جنین، جرمی است که نتیجه آن، بیرون‌ انداختن جنین از رحم پیش از موعد طبیعی زایمان باشد. فاعل جرم باید قصد این نتیجه را داشته باشد، خواه وسایلی به‌کار برده باشد، خواه نه. مورد صدق این عمل این است که جنین پس از ساقط شدن، عادتاً قادر به ادامه زندگی نباشد.

[۱۶۴] شامبیاتی، هوشنگ، حقوق کیفری اختصاصی، ج۱، ص۳۵۵.

ماده ۶۲۲ قانون مجازات اسلامی مقرّر می‌دارد: «هر کس عالماً و عامداً به واسطه ضرب یا اذیّت و آزار زن حامله، موجب سقط جنین وی شود، علاوه بر پرداخت دیه یا قصاص حسب مورد به حبس از یک تا سه سال محکوم خواهد شد». این ماده ناظر به افراد غیرمتخصّص و غیرحرفه‌ای است که در نزاع و یا حادثه‌ای عمداً موجب سقط جنین می‌شوند و معمولاً این جرم همراه با خشونت می‌باشد.

در ماده ۶۲۳ همان قانون آمده است: «هرکس به‌واسطه دادن ادویه یا وسایل دیگری موجب سقط جنین زن گردد، به شش ماه تا یک سال حبس محکوم می‌شود و اگر عالماً و عامداً زن حامله‌ای را دلالت به استعمال ادویه و یا وسایل دیگر نماید که جنین وی سقط گردد به حبس از سه تا شش ماه محکوم خواهد شد، مگر این‌که ثابت شود این اقدام برای حفظ مادر می‌باشد و در هر مورد، حکم به پرداخت دیه، مطابق مقرّرات مربوط داده خواهد شد». این ماده به جرم سقط جنین توسط افراد غیرمتخصّص با رضایت زن اشاره دارد.

ماده ۶۲۴ نیز مقرّر می‌دارد: «اگر طبیب یا ماما یا دارو فروش و اشخاصی که به‌عنوان طبابت یا مامایی یا جرّاحی یا دارو فروشی اقدام می‌کنند، وسایل سقط جنین فراهم سازند و یا مباشرت به اسقاط جنین نمایند به حبس از دو تا پنج سال محکوم خواهند شد و حکم به پرداخت دیه مطابق مقرّرات مربوط صورت خواهد پذیرفت».

هم‌چنین در ماده ۴۸۷ قانون مذکور، قانون‌گذار به پیروی از منابع فقهی امامیّه، دیه جنین را به‌گونه‌ای که در بحث فقهی اسقاط جنین ذکر گردید، بیان نموده است.

فروعات فقهی مربوط به حیات جنین

در منابع فقهی شیعه به تناسب مباحث مربوط به جنین و به تبع روایات وارده از ائمه معصومین (علیهم‌السّلام) فروعی ذکر شده است که حاکی از دیدگاه اسلام در حمایت از کودک به‌طور عام و جنین به‌طور خاص می‌باشد. در بعضی از این فروع‌ها مطالب بسیار دقیق و ظریفی مطرح گردیده که نشان دهنده اهتمام بیش از حدّ اسلام در حمایت از کودک است، آن‌هم پیش از سیزده قرن قبل، یعنی زمانی که این مباحث در بین مردم مطرح نبوده است. اینک به برخی از این فروع اشاره می‌گردد:

حیات جنین هنگام مرگ مادر

هرگاه زن حامله‌ای بمیرد، در حالی‌که جنین زنده در شکم داشته باشد، بر اطرافیان (اعمّ از شوهر، فرزندان کبیر، پزشکان و…) واجب است با رعایت مسائل شرعی، جنین را از رحم وی خارج ساخته و سپس جسد او را دفن نمایند. این مساله از دیر زمان در بین فقها، مشهور است.

شیخ مفید در این‌باره می‌نویسد: «اگر زنی که فرزند زنده در رحم دارد، بمیرد، باید طرف چپ شکم او را شکافت و فرزند را خارج نموده، آن‌گاه آن موضع را بدوزند و سپس غسل داده و کفن نمایند و دفن شود».

[۱۶۵] شیخ مفید، محمد بن محمد، المقنعه، ص۸۷.

بسیاری از فقها در دوره‌های گذشته

[۱۶۶] شیخ طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۷۲۹۷۳۰، مساله ۵۵۷.

[۱۶۷] محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۱، ص۳۶.

[۱۶۸] محقق کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۱، ص۴۵۴.

[۱۶۹] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۳۷۶.

[۱۷۰] طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروه الوثقی، ج۲، ص۱۱۷.

تا به امروز

[۱۷۱] سبزواری، سیدعبدالاعلی، مهذب الاحکام، ج۴، ص۱۷۶۱۷۷.

نیز این مساله را مطرح ساخته‌اند.

مستند این نظریه، اولاً ادلّه‌ای است که حفظ نفس محترمه را لازم و واجب می‌داند، زیرا مفروض این است که جنین در رحم زن زنده است و احترام زنده بیش‌تر از احترام میّت است. ثانیاً، روایاتی است که در این‌باره وارد شده است، مانند این‌که ابن ابی عمیر در روایت صحیح نقل می‌کند که از امام صادق (علیه‌السّلام) سؤال شد: زنی مرده و جنین او در رحمش زنده و دارای حرکت است، آیا جایز است شکم او را بشکافند و فرزند را بیرون آورند؟ حضرت فرمود: آری و سپس شکم را بدوزند. «فَقَالَ: نَعَمْ وَ یُخَاطُ بَطْنُهَا».

[۱۷۲] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲، ص۴۶۹-۴۷۰، باب ۴۶، من ابواب المحتضر، ح۱.

روایت دیگری نیز به همین مضمون نقل شده است.

[۱۷۳] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲، ص۴۷۰، باب ۴۶، من ابواب المحتضر، ح۲.

[۱۷۴] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲، ص۴۷۰-۴۷۱، باب ۴۶، من ابواب المحتضر، ح۴۵۶۷.

حیات مادر هنگام مرگ جنین

اگر معلوم شود جنین در رحم مادر مرده است، واجب است برای حفظ سلامت مادر، کودک را از رحم مادر خارج کنند. در این مساله بین فقها اختلافی نیست، بلکه ادّعای اجماع

[۱۷۵] شیخ مفید، محمد بن محمد، المقنعه، ص۸۷.

[۱۷۶] شیخ طوسی، محمد بن حسن، النهایه، ص۴۲.

[۱۷۷] شیخ طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۷۲۹-۷۳۰، مساله ۵۵۷.

[۱۷۸] علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکره الفقها، ج۲، ص۱۱۲.

[۱۷۹] موسوی عاملی، سیدمحمد، مدارک الاحکام، ج۲، ص۱۵۷.

[۱۸۰] طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروه الوثقی، ج۲، ص۱۱۷، مساله ۱۵.

شده است. دلیل آن، علاوه بر عموم ادلّه عقلی و شرعی که بر وجوب حفظ نفس محترمه دلالت دارد، روایات است. مانند آن‌که امام صادق از جدّش امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) نقل می‌کند که فرموده است: هرگاه جنین در رحم مادر بمیرد و موجب خطر برای جان مادر شود، جایز است جنین از شکم او خارج سازند، هر چند منجر به قطعه قطعه شدن جنین شود.

[۱۸۱] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲، ص۴۷۰، باب ۴۶، من ابواب الاحتضار، ح۳.

تعیین مراحل مختلف جنین

همان‌گونه که در بحث فقهی دیه جنین بیان شد، برای هر کدام از مراحل مختلف جنین (نطفه، علقه، مضغه) که ساقط شود، مقدار معیّنی از دیه تعیین گردیده است. سؤالی که مطرح می‌شود این است که فاصله زمانی بین هر یک از مراحل مختلف آن، چقدر است؟

در این‌باره بین فقها بحث و گفتگو است. مشهورترین نظریّه که اکثر فقها به آن معتقدند، این است بین هر مرحله از مراحل جنین، چهل شبانه روز فاصله می‌باشد. یعنی آغاز هر مرحله تا پایان آن، چهل شبانه روز است.
محقّق حلّی در شرائع الاسلام می‌نویسد: «فاصله زمانی بین نطفه و علقه، و نیز بین علقه و مضغه چهل شبانه روز می‌باشد».

[۱۸۲] محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۴، ص۱۰۴۶.

بسیاری از فقیهان دیگر نیز آن را پذیرفته و بر طبق آن فتوا داده‌اند.

[۱۸۳] فاضل آبی، حسن بن ابی‌طالب، کشف الرموز، ج۲، ص۶۷۴.

[۱۸۴] فاضل مقداد، مقداد بن عبداللّه، التنقیح الرائع، ج۴، ص۵۲۰.

[۱۸۵] شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۱۵، ص۴۷۳.

[۱۸۶] شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۱۵، ص۴۷۶.

[۱۸۷] خوئی، سیدابوالقاسم، مبانی تکمله المنهاج، ج۲، ص۴۰۳.

[۱۸۸] سبزواری، سیدعبدالاعلی، مهذب الاحکام، ج۲۹، ص۳۱۱.

دلیل این نظریه، روایاتی است در حدّ استفاضه، مانند این‌که، ابن فضّال می‌گوید: امام رضا از جدّش امام باقر (علیهماالسلام) نقل نموده که فرمود: نطفه در رحم بعد از چهل شبانه روز علقه می‌شود و علقه بعد از چهل شبانه روز، شکل مضغه به خود می‌گیرد. «اِنَّ النُّطْفَهَ تَکُونُ فِی الرَّحِمِ اَرْبَعِینَ یَوْماً ثُمَّ تَصِیرُ عَلَقَهً اَرْبَعِینَ یَوْماً ثُمَّ تَصِیرُ مُضْغَهً اَرْبَعِینَ یَوْماً».

[۱۸۹] شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱۱، ص۳۵۴، ح۳.

به‌همین مضمون، زراره در روایت صحیح دیگری، این‌مطلب را نقل نموده است.

[۱۹۰] شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱۱، ص۳۶۱، ح۷.

سقط جنین در اثر ترس مادر

اگر فردی، زن حامله‌ای را به‌طوری بترساند که موجب سقط جنین وی شود، مرتکب، ضامن دیه جنین می‌باشد و اگر موجب مرگ مادر و جنین هر دو شود، نسبت به دیه مادر نیز ضامن است. بسیاری از فقها این مساله را مطرح ساخته‌اند و در بعضی از عبارات با فرض خطا در ارتکاب آن، مطرح گردیده است.

[۱۹۱] علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ج۳، ص۶۵۲.

[۱۹۲] ابن علامه حلی، فخرالمحققین، ایضاح الفوائد، ج۴، ص۶۵۹.

[۱۹۳] شهید اول، محمد بن جمال‌الدین، غایه المراد، ج۴، ص۴۷۵.

[۱۹۴] فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف اللثام، ج۱۱، ص۲۵۱.

برخی دیگر فرض عمد را نیز بیان نموده‌اند. مقدّس اردبیلی می‌گوید: «اگر مرتکب، با قصد عمد به انجام آن مبادرت ورزد، قصاص می‌شود».

[۱۹۵] مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائده و البرهان، ج۱۴، ص۲۷۹.

هم‌چنین صاحب جواهر می‌نویسد: «اگر در فرض مذکور، جنین، دارای روح و خلقت کامل باشد و مرتکب، قصد سقط جنین داشته باشد، قصاص می‌گردد».

[۱۹۶] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۳، ص۶۱.

حکم به قصاص با استفاده از عموم و اطلاق ادلّه‌ای است که قتل عمد را موجب قصاص می‌داند، زیرا فرض بر این است که جنین در رحم مادر، زنده بوده و مرتکب با قصد و عمد، او را اسقاط نموده است. بنابراین عنوان قاتل بر کسی که در فرض مزبور مرتکب سقط جنین شده صادق است و حکم به دیه علیه جانی اعمّ از دیه‌ جنین و مادر با فرض شبه عمد می‌باشد.
شیخ طوسی در مبسوط

[۱۹۷] شیخ طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۷، ص۱۵۹.

و برخی دیگر از فقها

[۱۹۸] حسینی عاملی، سیدمحمدجواد، مفتاح الکرامه، ج۱۰، ص۲۸۲.

[۱۹۹] فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف اللثام، ج۱۱، ص۲۵۱.

در این‌باره ادّعای اجماع و برخی دیگر ادّعای عدم خلاف نموده‌اند.

[۲۰۰] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۳، ص۶۰.

بعضی از روایات نیز می‌تواند مؤیّد این نظریّه قرار گیرد، مانند آن‌که شیخ کلینی به سند خود در اصول کافی و نیز شیخ طوسی در تهذیب الاحکام از یعقوب بن سالم نقل نموده‌اند. وی می‌گوید: امام صادق (علیه‌السّلام) فرموده است: در زمان حکومت عمر خلیفه دوّم در شهر مدینه، زن زانیه‌ای بود که به فساد شهرت داشت، خبر به عمر رسید، دستور داد مامورین او را به نزد وی بیاورند، زن ترسید و به خانه‌های اطراف فرار کرد و بر او درد زایمان عارض گردید و بچّه‌ای که در رحم داشت، سقط شد و بعد از چند لحظه که زنده بود و صدا داشت، فوت نمود، عمر از این قضیه بسیار ناراحت شد، افراد حاضر در جلسه او را سرزنش نموده و هر کس چیزی می‌گفت. عمر گفت: از اباالحسن امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) سؤال کنید، حکم مساله چیست و چه باید کرد؟ آن حضرت بعد از بیاناتی فرمود: باید عمر دیه طفل سقط شده را بپردازد. «قَالَ عَلَیْکَ دِیَهُ الصَّبِیِّ».

[۲۰۱] شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱۴، ص۵۴۵، ح۱۱.

[۲۰۲] شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۱۰، ص۳۱۲، ح۶.

در ماده ۴۸۸ قانون مجازات اسلامی نیز به این مساله اشاره شده و مقرّر می‌دارد: «هرگاه در اثر کشتن مادر، جنین بمیرد و یا سقط شود، دیه جنین در هر مرحله‌ای که باشد بر دیه مادر افزوده می‌شود».

قطع اعضای جنین

هرگاه ضربه‌ای بر زن حامله وارد شود و منجر به قطع اعضا یا جراحت جنین گردد، ضارب به نسبت دیه جنین، محکوم به پرداخت دیه می‌شود، البته این ضرب و جرح ممکن است به دو صورت انجام پذیرد: بعد از ولوج روح و قبل از ولوج روح.
مرحوم محقّق و برخی دیگر از فقیهان، فرض اوّل را بیان داشته و گفته‌اند: ضارب به پرداخت دیه به نسبت دیه جنین زنده، محکوم می‌گردد.

[۲۰۳] محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۴، ص۱۰۴۷.

[۲۰۴] علامه حلی، حسن بن یوسف، تلخیص المرام، ص۳۷۱.

برخی از فقها مانند علامه حلی

[۲۰۵] علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ج۳، ص۶۹۶.

و دیگران

[۲۰۶] ابن علامه حلی، فخرالمحققین، ایضاح الفوائد، ج۴، ص۷۲۳.

[۲۰۷] طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۱۶، ص۵۴۹-۵۵۰.

و نیز بعضی از معاصرین،

[۲۰۸] سبزواری، سیدعبدالاعلی، مهذب الاحکام، ج۲۹، ص۳۱۸.

[۲۰۹] فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعه (کتاب الدیات)، ص۲۸۶.

فرض قبل از ولوج روح را مطرح نموده‌اند.

دلیل این نظریّه در هر دو صورت، روایت صحیحی است که شیخ کلینی و دیگران، آن‌را از کتاب ظریف از مولا امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) نقل نموده‌اند.

[۲۱۰] شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۳۱۲، باب۱۹، من ابواب دیات الاعضاء، ح۱.

(جهت توضیح بیش‌تر جلد هشتم (موسوعه احکام الاطفال)، بحث از فروع‌ هامه، فرع سوّم.)

در ماده ۴۹۱ قانون مجازات اسلامی نیز به این مساله اشاره گردیده و مقرّر می‌دارد: «دیه اعضای جنین و جراحات آن به نسبت دیه همان جنین است».

پرداخت دیه جنین

هرگاه جنایتی که موجب دیه جنین شده به صورت عمد یا شبه عمد صادر شده باشد، پرداخت دیه برعهده جانی است و اگر به‌طور خطا صورت پذیرفته باشد، باید عاقله جانی، دیه را پرداخت نمایند. بسیاری از فقها در عبارات خود، این حکم را با صراحت بیان نموده‌اند.

[۲۱۱] محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۴، ص۱۰۴۹.

[۲۱۲] علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ج۳، ص۷۰۰.

[۲۱۳] شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۱۵، ص۴۸۹.

[۲۱۴] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۳، ص۳۸۳.

دلیل این نظریّه، اطلاق ادلّه ضمان نسبت به عاقله می‌باشد.

آیت‌الله فاضل لنکرانی در این‌زمینه می‌نویسد: «در مورد ثبوت دیه خطایی بر عاقله در صورتی که جنین دارای روح باشد، تردیدی در آن راه ندارد، زیرا جنایت بر جنین در این صورت از مصادیق قتل است».

[۲۱۵] فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعه (کتاب الدیات)، ص۲۸۸.

هم‌چنین برخی دیگر از فقیهان می‌گویند: «گویا فقها جنایت بر جنین را نسبت به احکام مزبوره (احکام باب قصاص و دیات) به منزله قتل دانسته‌اند و ظاهراً بر این امر اتفاق‌نظر دارند. افزون براین، روایاتی نیز در بعضی احکام جنین وارد شده است».

[۲۱۶] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۳، ص۳۸۳.

ظاهراً دلیل فقهی در این مساله (که هرگاه جنایت بر جنین، به‌طور خطا صورت پذیرد، پرداخت دیه برعهده عاقله می‌باشد) وجود ندارد، افزون بر این‌که، به مقتضای اطلاق ادلّه‌ای که دلالت بر ضامن بودن جانی نسبت به پرداخت دیه جنین قبل از ولوج روح دارد، فرقی بین جنایت عمد و شبه عمد و خطایی نیست

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.