پاورپوینت حضرت زینب کبری در کربلا
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت حضرت زینب کبری در کربلا دارای ۷۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت حضرت زینب کبری در کربلا،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت حضرت زینب کبری در کربلا :
پاورپوینت حضرت زینب کبری در کربلا
با حرکت امام حسین (علیهالسّلام) به سمت کربلا، حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) به همراه فرزندان، همسفر برادر شد و در ظهر عاشورا شاهد تلخترین صحنهها و مصیبتها بود؛ اما هرگز دم از گفتن حقایق و مظلومیت شهدای کربلا فرو نبست و افشاگر طاغوتهای مستبد عصر خود بود.
فهرست مندرجات
۱ – مقدمه
۲ – زینب در منزل خزیمیه
۳ – زینب در روز تاسوعا
۴ – زینب در شب عاشورا
۵ – زینب در روز عاشورا
۵.۱ – شهادت علی اکبر
۵.۲ – شهادت علی اصغر
۵.۳ – شهادت عبدالله بن حسن
۵.۴ – شهادت امام حسین
۶ – اسارت زینب در روز یازدهم
۷ – پانویس
۸ – منبع
مقدمه
با حرکت امام حسین (علیهالسّلام) از مدینه در ۲۸ رجب
[۱] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۰.
[۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۳۴۱.
[۳] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۴.
و به نقلی ۳ شعبان سال ۶۰ هجری،
[۴] ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۲۱-۲۲.
[۵] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۱، ص۲۷۳.
حضرت زینب (سلاماللهعلیها) نیز به همراه بسیاری از خویشاوندان امام (علیهالسّلام) از جمله فرزندان، برادران، خواهران و برادرزادههای آن حضرت (علیهالسّلام)، رهسپار مکه شد
[۶] ابوحنیفه دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ص۲۲۸.
و سپس از آنجا تا سرزمین کربلا برادر را همراهی کرد.
زینب در منزل خزیمیه
« خزیمیه» در گذشته منزلی از منازل حاجیان در راه عراق به مکه بوده است این منزل منسوب به خزیمه بن خازم و بعد از منزل ثعلبیه قرار داشت.
[۷] یاقوت حموی، یاقوت بن عبد الله، معجم البلدان، ج۲، ص۳۷۰.
[۸] بغدادی، صفی الدین عبدالمؤمن، مراصد الاطلاع علی اسماء الامکنه و البقاع، ج۱، ص۴۶۶.
پس از رسیدن کاروان امام حسین (علیهالسّلام) و همراهانش به خزیمیه آنان یک شبانه روز در این منزل توقف نمودند.
[۹] ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۷۰.
صبحگاهان، حضرت زینب (سلاماللهعلیها) به نزد امام (علیهالسّلام) آمد و عرضه داشت: «ای برادر آیا به شما خبر دهم که شب گذشته چه شنیدم؟» امام حسین (علیهالسّلام) فرمود: «چه شنیدی؟» گفت: در نیمههای شب از خیمهها بیرون رفتم، شنیدم هاتفی میگفت: «الا یا عین فاحتفلی بجهد و من یبکی علی الشهداء بعدی• علی قوم تسوقهم المنایا بمقدار الی انجاز وعد؛ ای چشم بر شهدایی که مرگ آنان را به سوی قتلگاه میکشاند گریه کن مرگ این قافله را به جایی میبرد که با خدای خود وعده کردهاند که عهد خود را وفا کنند.» امام (علیهالسّلام) فرمودند: «خواهرم هر چه را که خداوند مقدر فرموده است، همان خواهد شد.»
[۱۰] ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۷۰.
[۱۱] خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۱، ص۳۲۴.
[۱۲] قزوینی، سید محمد کاظم، زینب الکبری (علیهاالسّلام) من المهد الی اللحد، ص۱۵۷.
[۱۳] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۷۲.
[۱۴] ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب (علیهمالسّلام)، ج۳، ص۲۴۵.
[۱۵] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۳، ص۱۱۰.
[۱۶] امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۷، ص۱۳۷.
[۱۷] شوشتری، قاضی نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲۷، ص۴۹۷.
زینب در روز تاسوعا
در شامگاه روز ۹ محرمالحرام، عمر بن سعد خود را آماده جنگ با سید و سالار شهیدان (علیهالسّلام) کرد و به سپاهیانش فرمان داد تا برای جنگ آماده شوند کوفیان هم سوار شده مهیای نبرد شدند.
[۱۸] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۴.
[۱۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۱۶.
[۲۰] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۸۹.
[۲۱] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۱، ص۳۵۳.
[۲۲] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۵۴.
هیاهو و سر و صدای لشکر بلند شد. امام (علیهالسّلام) در جلوی خیمه خویش نشسته بود و به شمشیر خود تکیه داده بود. خواهرش زینب (سلاماللهعلیها) با شنیدن سر و صدای لشکر کوفه، به برادرش نزدیک شد و گفت: «برادرم آیا صداهایی را که نزدیک میشوند میشنوید؟» امام (علیهالسّلام) سر را بلند کرد و فرمود: «من رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را در خواب دیدم که به من فرمود: «تو به زودی نزد ما خواهی آمد.» زینب کبری (سلاماللهعلیها) پس از شنیدن این سخن سیلی به صورت خود زد و گفت: «وای بر من» امام حسین (علیهالسّلام) به خواهرش فرمود: «خواهرم واویلا مکن؛ آرام باش خدای رحمان تو را ببخشاید.» در این هنگام حضرت عباس (علیهالسّلام) نزد امام حسین (علیهالسّلام) آمد و به امام (علیهالسّلام) عرض کرد: «ای برادر سپاه دشمن تا نزدیکی خیمهها به پیش آمده است.» امام (علیهالسّلام) از حضرت عباس (علیهالسّلام) خواستند نزد آنها برود و از علت پیشروی آنان جویا شود. حضرت عباس (علیهالسّلام) با بیست سوار که زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر هم از جمله آنان بودند نزد سپاه دشمن آمدند و پرسیدند: «چه رخ داده و چه میخواهید؟» گفتند: «فرمان امیر است که به شما بگوییم یا بیعت کنید و یا آماده کارزار شوید.» عباس (علیهالسّلام) گفت: «از جای خود حرکت نکنید تا نزد ابی عبدالله (علیهالسّلام) رفته و پیام شما را به عرض ایشان برسانم.» آنان پذیرفتند پس عباس (علیهالسّلام) به تنهایی نزد امام حسین (علیهالسّلام) آمد تا موضوع را به ایشان خبر دهد.
[۲۳] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۴-۱۸۶.
[۲۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۱۶-۴۱۸.
[۲۵] ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۹۷-۹۸.
[۲۶] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۹۰.
[۲۷] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۱، ص۳۵۴.
امام (علیهالسّلام) به حضرت عباس (علیهالسّلام) فرمودند: «اگر میتوانی آنها را راضی کن که جنگ را تا فردا به تاخیر اندازند و امشب را به ما مهلت دهند تا با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگزاریم خدا میداند که من به خاطر او نماز و تلاوت کتاب او را بسیار دوست میدارم.»
[۲۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۱۷.
[۲۹] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۹۱.
[۳۰] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۷.
زینب در شب عاشورا
از امام سجاد (علیهالسّلام) روایت شده که: «در آن شبی که فردای آن، پدرم به شهادت رسید در خیمه نشسته بودم و عمهام زینب (سلاماللهعلیها) از من پرستاری میکرد، در آن هنگام پدرم از یارانش کناره گرفت و به خیمه خود رفت و جوین (با نام جوین در انساب الاشراف،
[۳۱] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۵.
تاریخ طبری
[۳۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۲۰.
و با نام حوی در الکامل
[۳۳] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۸.
[۳۴] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۹۳.
[۳۵] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۵۶.
و در مقاتل الطالبین با نام «جون» یاد شده است.
[۳۶] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص۱۱۳.
(غلام ابوذر غفاری) نزدش بود و سرگرم تعمیر و اصلاح شمشیر آن حضرت (علیهالسّلام) بود. در این هنگام پدرم این اشعار را بر زبان جاری ساخت: «یا دهر اف لک من خلیل کم لک بالاشراق و الاصیل• من صاحب و طالب قتیل و الدهر لا یقنع بالبدیل• و انما الامر الی الجلیل و کل حی سالک سبیلی؛ ای روزگار، اف بر تو باد با این دوستیات؛ چهاندازه تو در صبحگاهان و شامگاهان از دوستان و خواستاران خود را به کشتن میدهی و از آنها به عوض و بدلی هم قانع نمیشوی. به درستی که کارها به دست خدای جلیل است و هر زندهای سالک این طریق است. همه فانیاند جز ذات حق تعالی.» ایشان ۲ یا ۳ بار، این شعر را تکرار کردند تا آن جا که فهمیدم و دانستم که منظورش چیست. پس گریه، راه گلویم را بست؛ ولی بغضم را فرو خوردم و هیچ نگفتم و دانستم که به زودی بلا، نازل خواهد شد؛ اما عمهام نیز آنچه را که من شنیدم، شنید و نتوانست خود را نگاه دارد. پس از جا جسته و در حالی که لباسش را بر روی زمین میکشید و سخت درمانده شده بود، خود را به امام (علیهالسّلام) رساند و گفت: وا مصیبتا! کاش پیش از این مرگم فرا رسیده بود. امروز، گویی مادرم حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) و پدرم علی (علیهالسّلام) و برادرم حسن (علیهالسّلام)، از دنیا رفتهاند، ای جانشین گذشتگان و پناه بازماندگان… زینب (سلاماللهعلیها) گفت: «ای اباعبدالله پدر و مادرم به فدایت، خود را آماده کشته شدن کردهای جانم به فدایت.»… امام حسین (علیهالسّلام) خواهرش را دلداری داد و به او فرمود: «خواهرجان تو را قسم میدهم که در عزایم، گریبان چاک ندهی و صورت نخراشی و چون به شهادت رسیدم، ناله و فغان نکنی.» پس از اینکه عمهام آرام گرفت پدرم، او را نزدیک من آورد و در کنارم نشاند و آنگاه به نزد یاران خویش رفت…»
[۳۷] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۵-۱۸۶.
[۳۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۲۰-۴۲۱.
[۳۹] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۹۳-۹۴.
[۴۰] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۸-۵۹.
[۴۱] ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب (علیهمالسّلام)، ج۳، ص۲۴۹.
زینب در روز عاشورا
در واقعه غمانگیز روز عاشورا بر اساس گزارشات تاریخی در چند جا نقش حضرت زینب (سلاماللهعلیها) برجسته و ویژه بوده است.
شهادت علی اکبر
یکی از این موارد زمانی است که حضرت علی اکبر (علیهالسّلام) بر روی زمین افتاد و پدر را به بالین خود طلبید. در این هنگام زینب کبری (سلاماللهعلیها) با شتاب از خیمهگاه بیرون آمد و در حالی که فریاد میزد: «یا اخیاه و ابن اخیاه» خود را بر روی جنازه علی اکبر (علیهالسّلام) انداخت تا برادرش را متوجه خود سازد و بدین وسیله از شدتاندوهی که با دیدن پیکر آغشته به خون و قطعه قطعه شده علی اکبر (علیهالسّلام) به آن حضرت دست داده بود بکاهد. پس امام حسین (علیهالسّلام) دست او را گرفت و از روی جنازه علی اکبر (علیهالسّلام) بلند کرد و به خیمه باز گرداند سپس به جوانان دستور داد تا جسد علی اکبر (علیهالسّلام) را از میدان بیرون ببرند.
[۴۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۴۶-۴۴۷.
[۴۳] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص۱۱۵.
[۴۴] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۰۷.
شهادت علی اصغر
جای دیگری که از زینب کبری (سلاماللهعلیها) در واقعه عاشورا سخن به میان آمده است واقعه تلخ شهادت عبدالله بن حسین (حضرت علیاصغر (علیهالسّلام)) است. بنا بر نقل برخی روایات، امام حسین (علیهالسّلام) در روز عاشورا مقابل خیمهها آمد و به حضرت زینب (سلاماللهعلیها) فرمود: «فرزند کوچکم را نزد من بیاورید تا با او وداع کنم.» کودک را نزد امام حسین (علیهالسّلام) آوردند امام (علیهالسّلام) او را گرفت و صورتش را نزدیک آورد تا او را ببوسد، در این لحظه حرمله بن کاهل اسدی تیری رها کرد؛ تیر گلوی آن کودک را از هم درید و او را به شهادت رساند. پس امام (علیهالسّلام) به حضرت زینب (سلاماللهعلیها) فرمود: «کودک را بگیر» آن گاه دست خود را زیر گلوی عبدالله (علیهالسّلام) گرفت و چون دستش از خون او پر شد آن را به سوی آسمان پاشید و فرمود: «هون علی ما نزل بی انه بعین الله؛ چون خدا میبیند آنچه که از بلا بر من نازل شد، بلا بر من آسان گشت.»
[۴۵] سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، ص۶۹.
[۴۶] بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیهالسّلام)، ص۲۸۹.
شهادت عبدالله بن حسن
جریان شهادت عبدالله بن حسن (علیهالسّلام) نیز از دیگر مواردی است که در آن از حضرت زینب (سلاماللهعلیها) یاد شده است. نقل شده که در واپسین لحظات حیات شریف سید الشهداء (علیهالسّلام) و در حالی که سپاه کوفه امام (علیهالسّلام) را محاصره کرده بود، عبدالله بن حس
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.