پاورپوینت حضرت اشموئیل
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت حضرت اشموئیل دارای ۸۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت حضرت اشموئیل،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت حضرت اشموئیل :
پاورپوینت حضرت اشموئیل
اشموئیل (شموئیل، سموئیل) یکی از پیامبران، از خاندان لاوی بود که برای راهنمایی و نجات بنیاسرائیل پس از مغلوب شدن آنها به دست فلسطینیان، فرستاده شد. در طول چهل سال رنج و مشقت، توانست تا حدودی به وضع سیاسی بنیاسرائیل سر و سامانی بدهد و بیشتر آنها را از بتپرستی و انحراف باز دارد.
فهرست مندرجات
۱ – شرح اجمالی
۲ – پدر و مادر
۳ – مقتدای بنیاسرائیل
۴ – اسماعیل صادقالوعد در قرآن
۴.۱ – وجه تسمیه صادقالوعد
۴.۲ – شخصیت اسماعیل
۵ – داستان پاورپوینت حضرت اشموئیل
۵.۱ – پادشاهی طالوت
۶ – ملاقات طالوت با اشموئیل
۷ – اعتراض بنیاسرائیل
۸ – فهرست منابع
۹ – پانویس
۱۰ – منبع
شرح اجمالی
خدای تعالی از خاندان لاوی پیغمبری به نام اسموئیل یا شموئیل مبعوث فرمود آن پیغمبر الهی چنانکه گفتهاند، در طول چهل سال رنج و مشقت، توانست تا حدودی به وضع سیاسی بنیاسرائیل سر و سامانی بدهد و بیشتر آنها را از بتپرستی و انحراف باز دارد. در لغتنامه دهخدا در مورد این پیامبر آمده: «پیغمبری از یهود بود که طالوت را به سلطنت بنیاسرائیل برگزید.» صاحب حبیب السیر میآورد: «در وقتی که عالی نام امام مدبر بنیاسرائیل بود. اشمویل (علیهالسّلام) متولد گشت.
پدر و مادر
به اتفاق ائمه اخبار نسب آن پیغمبر بزرگوار به لاوی بن یعقوب (علیهالسّلام) میپیوست. اما در نام پدر عالی مقامش خلاف است.»
محمد بن جریر طبری گوید: «نام پدر اشمویل، دیان بن علقمه بود.» و حمدالله مستوفی و زمرهای دیگر از مورخین اسم او را بلقانا گفتهاند و مادر اشمویل عجوزهای بود عقیم به نام حنه و چنانچه در معالم التنزیل مسطور است پیوسته آن عجوزه از حضرت واهب العطایا ولدی رشید میطلبید و در اواخر عمر درخواست او به اجابت رسید شمویل حامله شد و چون در درج نبوت از صدف وجود او تولد نمود، حنه گفت: «سمع الله دعائی» و این لفظ به لغت عبری مرادف اشمویل است.
مقتدای بنیاسرائیل
لاجرم آن جناب به این اسم موسوم شد و چون مدت چهل و هشت سال از عمر اشمویل (علیهالسّلام) درگذشت، به وصول مرتبه بلند رسالت مشرف گشت و بنیاسرائیل در غایت سرور و بهجت به وی گرویدند و به تجدید احکام شریعت موسوی پرداختند و از اشمویل (علیهالسّلام) التماس نمودند که برای ما پادشاهی تعیین فرمای تا در رکاب او با جباران شام و کافران خون آشام جهاد و قتال کنیم و اشمویل بعد از آن یازده سال مقتدای بنیاسرائیل بود. به موجب وحی سماوی، طالوت را به سلطنت موسوم گردانید و طالوت به مقاتله جالوت که در آن زمان حاکم اهل طغیان بود رفته، جالوت به زخم سنگ داود (علیهالسّلام) به قتل رسید و طالوت مظفر و منصور مراجعت فرمود و مدت دعوت اشمویل به روایت امام محی السنه چهل سال و به قول طبری سی سال و به عقیده حمدالله مستوفی دوازده سال بود.
بنا به روایت اول عمر عزیزش هشتاد سال باشد و به قول ثانی هفتاد سال و به روایت ثالث پنجاه و دو سال. برخی “اشموئیل” یا “شموئیل” را از خاندان یعقوب پیامبر دانستهاند. برخی نیز اشموئیل را همان اسماعیل، فرزند حضرت ابراهیم دانستهاند. برخی نیز او را یوشع بن نون بن افراثیم بن یوسف بن یعقوب گفتهاند.
در هر صورت، هیچ یک از نامبردگان با حضرت موسی نسبت خویشاوندی نزدیکی نداشتهاند. گفته شده که «سموئیل» فرزند «القانا» از پیغمبران بنیاسرائیل بوده است این پیشوای روحانی در بحبوحه جنگ دامنهدار و مرگ انگیز بنیاسرائیل و مردم فلسطین مبعوث به نبوت شد و تمام بنیاسرائیل را از شکنجه و عذاب نجات بخشید. قوم بنیاسرائیل از او درخواست کردند امیری بر آنها گمارد که به اذن خدا باشد و به ریاست او با مردم فلسطین جنگ کنند و داد دل بگیرند و حسابهای چندین ساله را تصفیه نمایند. اشموئیل یا «سموئیل» گفت: «سیرت پادشان این است که دختران و پسران شما را به خدمت گیرند و به «خبازی» و «نجاری» و حرف دیگر مشغول نمایند و از مزارع و درختان شما (ده یک) گیرند و از شما مالیات و اطاعت میخواهند.» بنیاسرائیل گفتند: «هر چه بخواهند متحمل میشویم به شرطی که داد ما از اهل فلسطین بگیرد و اراضی ما را مسترد دارد و ۴۴۰ نفر از اشراف ما را که اسیر کردهاند برگرداند و صندوق عهد را به غارت بردهاند برگردانند. ما همه برای جنگ و اطاعت حاضر و مهیا هستیم.»
«اشموئیل» به آنها وعده داد که «برگردید به منازل خود به زودی خداوند بر شما پادشاهی تعیین میفرماید که منظور شما را انجام میدهد.» و خداوند «طالوت» را به پادشاهی آنها برگزید. حضرت «اشموئیل» در ۴۸ سالگی به پیغمبری مبعوث شد و به تجدید احکام شریعت موسی پرداخت. او یازده سال مقتدای بنیاسرائیل بود و ۵۶ سال عمر کرد. در حدود پنج کیلومتری شهر ساوه جاده بوئینزهرا مرقد مطهر حضرت «اشموئیل» قرار دارد.
اسماعیل صادقالوعد در قرآن
خداوند در قرآن در مورد حضرت «شموئیل» یا «سموئیل» چنین فرموده است: «واذکر فی کتاب اسماعیل انه کان صادق الوعد و کان رسولا ونبیا؛
[۱] مریم/سوره۱۹، آیه۵۴.
و در این کتاب از اسماعیل یاد کن، زیرا که او درست وعده و فرستادهای پیامبر بود.» «علامه مجلسی» از حضرت امام رضا، روایت میکند که فرمود: «حضرت «سموئیل» «صادقالوعد» معرفی شده است. این «سموئیل» یا «اسمائیل» غیر از «اسمائیل» فرزند «ابراهیم» (علیهالسّلام) است و او پیغمبری بود که «شموئیل» یا «سموئیل» هم میگفتند و قوم او به جرم دعوت و هدایت او را گرفتند و پوست سر و صورت او را کندند. «جبرئیل» بر او نازل شد و او را تسلیت داد و وعده عذاب قوم او را داد.»
وجه تسمیه صادقالوعد
وجه تسمیه او را به «صادقالوعد» نوشتهاند به قدری در وعده و میعاد وفادار بود که روزی عابدی نزد پادشاه میرفت به اسمائیل برخورد کرد و گفت: «همینجا باش تا من برگردم.» «سموئیل» تا یک سال همان جا ماند که خلف وعده نکرده باشد. خداوند همانجا چشمههای آب جاری فرمود و گیاهانی رویاند و درختانی سبز فرمود. عابد وعدهاش را فراموش کرد تا روزی که با پادشاه از آنجا گذشت و دید که «سموئیل» هنوز همانجا ایستاده گفت: «تو هنوز اینجا ایستادهای.» پاسخ داد: «تو گفتی بمان تا برگردم نخواستم با تو خلف عهد کرده باشم.» بدینسبب خداوند او را «صادق الوعد» خواند.
شخصیت اسماعیل
علامه طباطبایی میفرماید: «مفسرین در اینکه این اسماعیلی که در این آیه از نام برده شده کیست اختلاف کردهاند، بیشتر آنها گفتهاند که او فرزند ابراهیم خلیلالرحمن است و اگر او را تنها نام برده و از اسحاق و یعقوب نام نبرده برای این بوده که نسبت به خصوص او عنایت داشته است.»
و بعضی گفتهاند اسماعیل بن حزقیل یکی از انبیای بنیاسرائیل است، چون اگر فرزند ابراهیم بود میبایست اسحاق و یعقوب را هم نام میبرد. دلیلی که بیشتر مفسرین برای نظریه خود آوردهاند “که به خصوص اسماعیل عنایت داشته” حرف صحیحی نیست، زیرا اگر چنین بود جا داشت که نام وی را بعد از نام ابراهیم و قبل از داستان موسی ذکر کند نه بعد از داستان او. «و کان یامر اهله بالصلاه و الزکاه و کان عند ربه مرضیا؛ و خاندان خود را به نماز و زکات فرمان میداد و همواره نزد پروردگارش پسندیده (رفتار) بود.»
[۲] مریم/سوره۱۹، آیه۵۵.
مراد از “اهل او” به طوری که از ظاهر لفظ بر میآید خواص از عترت و عشیره و قوم او است، بعضی گفتهاند مراد از اهل او امت او است. ولی سخنی است بدون دلیل. و مراد از “مرضی” بودن نزد پروردگارش این است که خود او پسندیده است نه عملش، همچنان که بعضی از مفسرین به همین معنا تفسیرش کردهاند، چون اطلاق لفظ با تقیید مخصوص رضای به عمل نمیسازد. داستان اسماعیل بن حزقیل پیغمبر جز در این دو آیه در جایی دیگر نیامده، تازه این دو آیه هم بنا به یک تفسیر مربوط به او است، و بنابر آن خدای سبحان او را به ثنای جمیلی ستوده و صادق الوعد و آمر به معروف و مرضی درگاه خویش خوانده و فرموده که او رسولی نبی بوده است.
اما حدیثی که در کتاب علل الشرائع به سند خود از ابن ابی عمیر و محمد بن سنان، از شخصی که نام برده، از امام صادق (علیهالسّلام) روایت کرده که فرمود: «اسماعیلی که خدای (عزّوجلّ) در کتاب خود دربارهاش فرموده “و اذکر فی الکتاب اسماعیل انه کان صادق الوعد و کان رسولا نبیا” اسماعیل فرزند ابراهیم نیست بلکه پیغمبری دیگر از انبیاء بوده که خدای (عزّوجلّ) به سوی قومش مبعوث نمود، و مردمش او را گرفته و پوست سر و رویش را کندند، پس فرشتهای نزدش آمده گفت: خدای (عزّوجلّ) مرا نزد تو فرستاد تا هر امری داری اطاعت کنم، گفت: من باید به دیگر انبیاء اقتداء داشته و آنان را اسوه خود قرار دهم.»
این معنا را به سند خود از ابوبصیر از امام صادق (علیهالسّلام) نیز روایت کرده که در آخر آن آمده: «من باید حسین (علیهالسّلام) را اسوه خود قرار دهم.» و در کتاب عیون به سند خود از سلیمان جعفری، از امام رضا (علیهالسّلام) روایت کرده که فرمود: «هیچ میدانی چرا اسماعیل را صادق الوعد خواندند؟ عرض کردم: نه، نمیدانم. فرمود: با مردی وعده کرده بود، در همان موعد در آنجا حاضر شده تا یک سال به انتظارش نشست.»
این بیان در کتاب کافی از ابن ابی عمیر از منصور بن حازم و از امام صادق (علیهالسّلام) روایت شده در کتاب مجمع البیان نیز آن را بدون ذکر سند از آن جناب نقل کرده است و در تفسیر قمی در ذیل آیه «و اذکر فی الکتاب اسماعیل انه کان صادق الوعد» آمده که امام فرمود: «اسماعیل وعدهای داده بود و یک سال منتظر دوستش نشست، و او اسماعیل پسر حزقیل بود وعدهای که آن جناب داده بوده مطلق بوده است، یعنی مقید نکرده که یک ساعت یا یک روز یا فلان مدت در آنجا منتظر میمانم، به همین جهت مقامی که از صدق و درستی داشته اقتضاء کرده که به این وعده مطلق وفا کند، و در جایی که معین نموده، بایستد تا رفیقش بیاید. صفت وفاء مانند سایر صفات نفسانی از حب، اراده، عزم، ایمان، ثقه و تسلیم دارای مراتب مختلفی است که بر حسب اختلاف مراتب علم و یقین مختلف میشود، همانطور که یک مرتبه از ایمان با تمامی خطاها و گناهان میسازد که نازلترین مراتب آن است، و از آن به بعد مرتبه به مرتبه رو به تزاید و صفا نهاده تا به جایی میرسد که از هر شرک خفی خالص میگردد، و دیگر قلب به چیزی غیر از خدا تعلق پیدا نمیکند، حتی التفاتی هم به غیر خدا نمینماید، که این اعلا مراتب ایمان است، همچنین وفای به عهد هم دارای مراتبی است، یکی از مراتبش وفای قولی است، مثل اینکه قول بدهد که یک ساعت یا دو ساعت فلان جا منتظر بایستد، تا کار لازمتری پیدا شده او را از بیشتر ایستادن منصرف کند، این یک مرتبه از وفاء است، که عرفا آن را وفاء میخوانند، و از این مرتبه بالاتر این است که آن قدر بایستد تا عادتا از برگشتن طرف ناامید شود و اطلاق وعده را به یاس مقید سازد، و از این هم بالاتر اینکه اطلاق آن را حفظ نموده اینقدر بایستد تا طرف برگردد هر چند که طولانی شود، پس نفوس قوی که مراقب قول و فعل خود هستند هیچ وقت قولی نمیدهند مگر قولی که طاقت عمل به آن را داشته باشند و بتوانند با عمل آن را تصدیق کنند و همین که از زبانشان در آمد دیگر هیچ چیز از انفاذ آن بازشان نمیدارد.»
در روایت آمده که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به یکی از اصحاب خود وعده داد که در مکه نزد خانه کعبه منتظرش میباشد تا او برگردد، ولی آن مرد در پی کار خود رفته فراموش کرد برگردد، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سه روز در آنجا منتظر ماند تا خبر به آن مرد رسید، به مسجد آمده عذرخواهی کرد. آری این مقام صدیقین است که هیچ سخنی نگویند مگر آنکه بدان عمل کنند.
داستان پاورپوینت حضرت اشموئیل
زمانی که حضرت موسی (علیهالسّلام) به پیامبری رسید، قوم بنیاسرائیل زیر سلطه فرعونیان ضعیف و ناتوان شده بودند که با ظهور حضرت موسی (علیهالسّلام) و رهبری خردمندانه ایشان نجات یافتند و به قدرت رسیدند. یکی از عوامل و اسباب قدرت آنها صندوقچه عهدی بود که خداوند به برکت پیامبرش به آنها بخشیده بود. در احادیث و کتابهای تفسیر در مورد اینکه آن صندوقچه چه بوده است، گفته شده که این همان صندوقی بوده که مادر حضرت موسی (علیهالسّلام) فرزندش را در آن گذاشت و به دریا افکند. این صندوقچه در دستگاه فرعون نگهداری شد که بعدها به دست بنیاسرائیل رسید و آنها به آن تبرک میجستند. حضرت موسی (علیهالسّلام) در آخرین روزهای حیات خود الواح مقدسی که احکام خدا بر آن نوشته شده بود، زره و یادگارهای دیگری را در آن گذاشت و به پیامبر بعد از خود یعنی «یوشع بن نون»
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.