پاورپوینت حجاب حداقلی در عصر جاهلیت


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
8 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت حجاب حداقلی در عصر جاهلیت دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت حجاب حداقلی در عصر جاهلیت،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت حجاب حداقلی در عصر جاهلیت :

پاورپوینت حجاب حداقلی در عصر جاهلیت و صدر اسلام

نظری حجاب حداقلی ازجمله نظریه‌های ارائه‌شده درباره حجاب شرعی است. طرفداران این نظریه مدعی‌اند که در فرهنگ عمومی و رایج قبل از بعثت، برهنگی حتی در ناحیه شرمگاه وجود داشته است؛ به‌گونه‌ای‌که برای مردان و زنان آن عصر، این مسئله امری عادی بوده است و احساس بدی نیز بدان نداشته‌اند. باوجود این وضعیت، شریعت مقدس اسلام تنها قادر بود که از آنها بخواهد برهنه راه نروند و الزام بانوان به پوشش موی سر و گردن و ساق پا در شریعت اسلام دور از انتظار است. در این مقاله با جستاری در منابع تاریخی و ادبی کهن و معتبر، به‌ویژه اشعار شاعران عصر جاهلیت، وضعیت پوشش بانوان در آن عصر بررسی شد؛ همچنین ادعاهای طرفداران حجاب حداقلی ارزیابی شد و چنین نتیجه‌گیری شد که برخلاف ادعای مطرح‌شده، فرهنگ رایج در آن عصر فرهنگ پوشش بوده است و مردمان آن عصر، به‌ویژه بانوان، برای پوشش قسمت‌های مختلف خویش، حتی موی سر، از لباس‌های دوخته و نادوخته متنوعی استفاده می‌کردند.

فهرست مندرجات

۱ – توصیف اجمالی
۲ – بررسی پوشش بانوان در عصر جاهلی
۳ – نمونه‌های کشف پوشش
۳.۱ – به هنگام طواف‌کردن
۳.۱.۱ – بدعت‌های پس از عام‌الفیل
۳.۱.۲ – تغییر در قوانین حج ابراهیمی
۳.۱.۳ – طواف ضباعه دختر عامر
۳.۲ – هنگام مصیبت
۳.۳ – ترس از اسارت
۳.۴ – هنگام وحشت و اضطراب
۳.۵ – خودآرایی و خودنمایی
۳.۵.۱ – تشبیهات در اشعار جاهلی
۳.۵.۲ – رواج لباس‌های دوخته‌شده
۳.۵.۳ – البسه دوخته‌شده
۳.۵.۳.۱ – کُم و قُن
۳.۵.۳.۲ – رُدن
۳.۵.۳.۳ – جیب
۳.۵.۳.۴ – زِر
۳.۵.۳.۵ – جُبَّه
۳.۵.۳.۶ – جُمّازه
۳.۵.۳.۷ – دِرع و مِجْوَل
۳.۵.۳.۸ – سِربال
۳.۵.۳.۹ – مُستُقَه
۳.۵.۳.۱۰ – بُرنُس
۳.۵.۳.۱۱ – سِروال
۳.۵.۴ – البسه برای پوشش سر و صورت
۳.۵.۴.۱ – بُرقُع
۳.۵.۴.۲ – خِمَار
۳.۵.۴.۳ – مِعجَر
۳.۵.۴.۴ – مِقنَعَه و قِنَاع
۳.۵.۴.۵ – نِقَاب و نُقبَه
۴ – نکته‌ پایانی
۵ – فهرست منابع
۶ – پانویس
۷ – منبع

توصیف اجمالی

حجاب حداقلی ازجمله دیدگاه‌های موجود درباره پوشش بانوان است. طرفداران این نظریه ادعا می‌کنند که در زمان حضرت رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)، زنان پوشش حداقلی داشتند و آنچه امروزه فقها با نام حدود شرعی حجاب واجب کرده‌اند، ذهنیت غلطی از حجاب در عصر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) است. این گروه برای تأیید دیدگاه خود، تلاش می‌کند که فرهنگ برهنگی در عصر جاهلی و صدر اسلام و به‌دنبال آن تغییرات بسیار جزئی توسط شرع مقدس اسلام را اثبات کند.
در این دیدگاه، برهنگی فرهنگ عمومی و غالب فرض می‌شود؛ بنابراین انتظار تغییراتی که به پوشش مو، گردن، سینه، ساق پا و ران منتهی شود، دور از ذهن به‌نظر می‌رسد. از منظر این پژوهشگران، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) تنها موفق شد که آنها را از برهنگی مطلق نجات دهد: «پیامبر فقط می‌توانست از ایشان بخواهد که برهنه راه نروند. زنان، بسیاری از‌اندامشان همیشه نمایان بود و آن امری عادی بود. علاوه‌برآن مابقی مواضعشان نیز گه‌گاه به دلایل فوق‌الاشاره نمایان می‌گشت. در چنین آشفته‌بازاری، جامعه اسلامی فقط می‌توانست از آنان انتظار داشته باشد که مناطق تحت پوششِ جامه‌ها را به‌خوبی حفظ کنند و از آشکارشدن ناحی دامن، سینه و غیره جلوگیری نمایند؛ اما باید پذیرفت که زمینه‌ای برای امر به پوششِ ساق پا، ساعد و آرنج، گردن و موی سر وجود نداشت. همین‌طور درمورد مردان نیز نمی‌شد به سترِ بیش از کمر تا زانو حکم کرد.»

[۱] ترکاشوند، امیرحسین، حجاب شرعی در عصر پیامبر،۱۳۹۰، ۹-۱۱.

برای بررسی صحت و سقم ادعای مذکور لازم است به منابعی رجوع کنیم که تصویری مطابق با واقع از آن زمان به ما ارائه می‌کنند. قرآن کریم، اشعار جاهلی، کتب سیره، احادیث معتبر شیعه و عامه و کتب لغت کهن از بهترین منابعی هستند که ما را به وضعیت پوشش در عصر جاهلی و دوران رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) رهنمون می‌سازند. در میان این منابع، به جز قرآن کریم، اشعار جاهلی در جایگاه انعکاس‌دهنده فرهنگ جامع عرب آن عصر جایگاه ویژه‌ای را به خود اختصاص داده است.

بررسی پوشش بانوان در عصر جاهلی

بررسی اشعار دوران جاهلی، در جایگاه آیین انعکاس وضعیت فرهنگی و اجتماعی عصر جاهلی، ما را به این مسئله رهنمون می‌کند که کشف ستر (برهنگی سر و صورت) و برهنگی بدن اموری استثنایی بود که در مواقع خاص و به علت‌های خاص رخ می‌داد؛ از همین‌رو تعجب مردم آن عصر، به‌ویژه شاعران را به خود جلب می‌کرد و موجب می‌شد که به دید سوژه‌ای خاص درباره آن بسرایند. حال به برخی از علت‌هایی اشاره می‌کنیم که باعث برهنگی می‌شد.

نمونه‌های کشف پوشش

نمونه‌های استثنایی کشف پوشش عبارتند از:

به هنگام طواف‌کردن

طواف با حالت عریان ازجمله علت‌هایی است که طرفداران حجاب حداقلی بدان استناد می‌کنند. این گروه طواف عریان را پدیده‌ای رایج

[۲] ترکاشوند، امیرحسین، حجاب شرعی در عصر پیامبر، ۱۳۹۰، ص۱۰۸.

در میان اعراب جاهلی می‌دانند و مدعی هستند که در میان اعراب، عریان‌بودن قباحت چندانی نداشت؛ به‌گونه‌ای‌که حتی زنان بدون هیچ دغدغه‌ای از مکشوف‌بودن شرمگاهشان به طواف مشغول می‌شدند.

[۳] ترکاشوند، امیرحسین، حجاب شرعی در عصر پیامبر، ۱۳۹۰، ص۱۰۹-۱۱۰.

بررسی منابع تاریخی کهن ما را به این مسئله رهنمون می‌کند که از عام‌الفیل تا بعثت، وضعیت فرهنگی اعراب جاهلی دگرگون شد؛ بنابراین باید عام‌الفیل را مبدأ ایجاد انحراف در مناسک حج ابراهیمی و سپس دگرگونی در وضعیت فرهنگی دانست. سیره ابن‌هشام و اخبار مکه ازرقی دو منبع معتبر و کهنی هستند که این اخبار را انعکاس می‌دهند. ابن‌هشام از سیره‌نویسان قرن دوم و سوم قمری (م۲۳۰ق) بود. ازرقی نیز هم‌عصر ابن‌هشام بود و در نیمه اول قرن دوم وفات یافت.

بدعت‌های پس از عام‌الفیل

پس از شکست سپاه ابرهه توسط ابابیل، به‌جای‌ اینکه این معجزه الهی در دفاع از خانه خدا خضوع قریش را در مقابل پروردگار موجب شود، بر نخوت و تکبر آنها افزود؛ به‌گونه‌ای‌که برخی از بزرگانِ اهل هوا و هوس قریش این پیروزی بدون دردسر را به برتری اهل مکه بر غیر آنها در نزد خدایان نسبت دادند و گفتند باید دیگران نیز به این برتری و عظمت پی بردند و در مقابل ما تعظیم کنند.

[۴] ازهری، محمد‌ بن‌ احمد، تهذیب‌اللغه، (۱۴۱۲)، بیروت:دار احیاء التراث‌العربی، ج۵، ص۲۹.

آنها تغییر در مراسم حج را بهترین راه برای رسیدن به مقصود خود دیدند و با ایجاد قوانین جدیدی، به تغییر حج ابراهیمی دست زدند.

[۵] ابن‌هشام، عبدالملک، سیره ابن‌ هشام، (۱۴۱۱)، تحقیق طه عبدالرؤف سعد، بیروت:دارالجیل، ج۱، ص۱۹۹.

به‌نظر می‌رسد که وضع این قوانین به‌طور عمده با اهداف اقتصادی صورت می‌گرفت؛ زیرا غیرمکیان برای استفاده از طعام اهل مکه و عاریه‌گرفتن لباس، مجبور بودند به آنها وجهی پرداخت کنند یا لباس خود را پس از طواف به مکیان هدیه دهند و همین درآمد سرشاری نصیب مکیان می‌کرد. ازاین‌رو برخی از پژوهشگران

[۶] علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الإسلام، ۱۴۲۲، ج۱۱، ص۳۶۱.

به‌درستی براین باورند که تنها اشخاص ضعیف و غیرمتمکن به حالت عریان طواف می‌کردند؛ زیرا افراد ثروتمند با پرداختن قیمت عاریه، به‌راحتی از مکیان لباسی عاریه می‌گرفتند و با آن طواف می‌کردند؛ ولی فقیران که توانایی مالی عاریه‌گرفتن نداشتند و از طرفی قادر نبودند که لباس خود را به اهل مکه هدیه دهند، مجبور می‌شدند به حالت عریان طواف کنند.

تغییر در قوانین حج ابراهیمی

قوانینی که به تغییر در حج ابراهیمی انجامید، به شرح زیر است:
۱. تقسیم مردم به حمس، یعنی کسانی که در دین خود بسیار تعصب دارند و مرتکب گناه نمی‌شوند و غیرحمس که اهل مکه حمس خوانده می‌شدند؛
۲. غیرحمس حق نداشتند با لباس خود طواف کنند؛
۳. چون در آن لباس‌ها مرتکب معصیت شده بودند و بنابراین باید با لباس حمس یا به حالت عریان طواف می‌کردند؛ ۳. در مکه غیرمکیان نباید از غیر طعام مکیان استفاده می‌کردند؛
۴. کسی که با لباس خود طواف می‌کرد، دیگر اجازه نداشت آن را بپوشد و باید آن را به اهل مکه هدیه می‌کرد؛
۵. قریشیان نباید همراه غیرقریشیان وقوف می‌کردند، بلکه باید در حرم می‌ماندند.

[۷] ابن‌هشام، عبدالملک، سیره ابن‌ هشام، (۱۴۱۱)، تحقیق طه عبدالرؤف سعد، بیروت:دارالجیل، ج۱، ص۱۹۹.

آنچه از گزارش ازرقی مشاهده می‌شود این است که طواف عریان پس از عام‌الفیل

[۸] ازهری، محمد‌ بن‌ احمد، تهذیب‌اللغه، (۱۴۱۲)، بیروت:دار احیاء التراث‌العربی، ج۵، ص۲۹.

بنیان نهاده شد و از ۴۰ سال قبل از بعثت رواج داشت؛ ولی بدین‌گونه نبود که همه مردم با حالت عریان طواف کنند.
در بررسی طواف عریان توجه به نکات زیر اهمیت چشمگیری دارد:
۱. کسی که قادر بود به‌واسط دوست، خویشاوند و غیره. لباسی از اهل مکه بگیرد، دیگر لزومی نداشت برهنه طواف کند.

[۹] ابن‌هشام، عبدالملک، سیره ابن‌ هشام، (۱۴۱۱)، تحقیق طه عبدالرؤف سعد، بیروت:دارالجیل، ج۱، ص۲۰۲.

[۱۰] ازهری، محمد‌ بن‌ احمد، تهذیب‌اللغه، (۱۴۱۲)، بیروت: دار احیاء التراث‌العربی، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۵.

۲. اهل مکه طواف عریان را در شمار مناسک حج ایجاد کردند و بدان رنگ‌وبوی دینی دادند؛ ولی ازآنجاکه این مسئله با حیا و عفت فطری سازگار نبود، زنان فقیری که قادر نبودند لباسی از اهل مکه بگیرند، به‌جای‌اینکه در روز و در انظار دیگران طواف کنند، از فرصت تاریکی شب استفاده می‌کردند و به طواف مشغول می‌شدند یا به‌گونه‌ای شرمگاه خود را می‌پوشاندند.

[۱۱] ابن‌هشام، عبدالملک، سیره ابن‌هشام، (۱۴۱۱)، تحقیق طه عبدالرؤف سعد، بیروت:دارالجیل، ج۱، ص۲۰۲.

[۱۲] ازهری، محمد‌ بن‌ احمد، تهذیب‌اللغه، (۱۴۱۲)، بیروت:دار احیاء التراث‌العربی، ج۵، ص۳۲.

۳. هرکس یکبار به‌صورت عریان طواف می‌کرد، دیگر نیازی نبود که برای دفعات بعد نیز عریان شود.

[۱۳] ابن‌هشام، عبدالملک، سیره ابن‌ هشام، (۱۴۱۱)، تحقیق طه عبدالرؤف سعد، بیروت:دارالجیل، ج۱، ص۲۰۲.

[۱۴] ازهری، محمد‌ بن‌ احمد، تهذیب‌اللغه، (۱۴۱۲)، بیروت: دار احیاء التراث‌العربی، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۵.

۴. در بررسی نمونه‌های بالا مشاهده می‌شود که قضیه طواف عریان نیز عمومیت نداشته است. بسیاری از مردم غیرحمس با عاریه‌گرفتن لباسی از حمسیان، از عریان طواف‌کردن رها می‌شدند. معدود افراد فقیری نیز که توانایی پرداخت عاریه نداشتند یا دوست و آشنایی نداشتند که از ایشان لباسی بگیرند، برای دورماندن از انظار عمومی، در تاریکی شب طواف می‌کردند.

طواف ضباعه دختر عامر

در زمین طواف عریان و برای عمومیت‌دادنِ طواف عریان، به اشعار ضباعه دختر عامر بسیار استناد می‌شود.

[۱۵] ترکاشوند، امیرحسین، حجاب شرعی در عصر پیامبر، ۱۳۹۰، ص۱۰۹.

در منابع تاریخی ذکر شده است او درحالی‌که شرمگاهش را با دست پوشانده بود و طواف می‌کرد، این اشعار را می‌خواند: الْیَوْمَ یَبْدُو بَعْضُهُ اَوْ کُلُّهُ وَمَا بَدَا مِنْهُ فَلَا اُحِلُّهُ

[۱۶] ازرقی، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، (۱۴۲۴)، تحقیق علی عمر، مکتبه الثقافه الدینیه، ج۵، ص۳۲.

ترجمه بیت آن است که امروز برخی یا تمام (شرمگاه) من آشکار می‌شود و حلال نمی‌دانم نگریستن به آنچه آشکار می‌شود.
بررسی علت طواف عریان ضباعه از استثنایی‌بودن چنین طوافی حکایت می‌کند. ابن‌عباس علت چنین طوافی را این‌گونه شرح می‌دهد: ضباعه از زنان زیبای مکه بود که به ازدواج عبدالله‌بن‌جدعان درآمد که پیرمردی بود. سپس هشام‌ بن‌ مغیره، از سران و ثروتمندان قریش، به ضباعه گفت تو که چنین زن جوان زیبایی هستی چگونه حاضر شدی با چنین پیرمردی ازدواج کنی و از او خواست از عبدالله طلاق بگیرد و به نکاح او درآید. هنگامی‌که ضباعه از عبدالله تقاضای طلاق کرد، او شروطی برای این طلاق معین کرد که ازجمله شروط این بود که ضباعه با حالت عریان طواف کند. هشام‌بن‌مغیره نیز از قریشیان خواست ساعتی بیت‌الله را خالی گذارند تا ضباعه این شرط را اجرا کند و تنها اطفال یا کودکان غیربالغ اجازه داشتند که در آن ساعت خاص در آنجا حضور داشته باشند. ضباعه در چنین وضعیتی عریان شد و ضمن انجام طواف اشعار مذکور را بر زبان جاری کرد.

[۱۷] ابن‌حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، (۱۴۱۵)، تحقیق عادل احمد عبدالموجود، بیروت:دارالکتب العلمیه، ج۸، ص۲۲۱.

[۱۸] بغدادی، ۱۴۰۵، ج۱، ص۲۶.

بنابراین ماجرای مذکور داستانی بسیار نادر بود و به‌هیچ‌وجه نباید آن را علتی بر طواف عریان دانست. شهرت این داستان، ذکر اشعار خوانده‌شده و مشخص‌بودن نام گوینده نشان‌دهنده آن است که این واقعه حادثه‌ای نادر و پرسروصدا بود که به منابع تاریخی منتقل شد و همه آن را گزارش کردند. اینکه هشام مسجدالحرام را خالی از افراد کرد و در این حال ضباعه به انجام طواف عریان پرداخت، خود بیان‌کننده آن است که طواف عریان برخلاف هنجارهای آن زمان بوده است. جایز نیست از این نمونه‌های خاص نتیجه بگیریم که در عصر جاهلی تمام مردان و زنان به‌صورت عریان طواف می‌کردند و برای آنها امر پسندیده‌ای بوده است و به‌دنبال آن، نتیج ناصحیح دیگری نیز اخذ کنیم که برهنگی فرهنگ غالب آن زمان بوده است؟!

هنگام مصیبت

در دوران جاهلیت، زمانی‌که مصیبتی سنگین بر زنان عرب وارد می‌شد، از حالت عادی خود خارج می‌شدند و قناع و خمار از سر و صورت برمی‌گرفتند و به دریدن گریبان خود می‌پرداختند. در این مواقع، برخلاف مواقع عادی، زیبایی‌های زنان نمایان می‌شد و این از چشم شاعران هوس‌باز دور نمی‌ماند. بنابراین، این شاعران فرصت را غنیمت می‌شمردند و به توصیف زنان می‌پرداختند. مهلهل، شاعر جاهلی از قبیله تغلب و از اعراب عدنانی شمال حجاز (متوفی ۹۴ق‌ه)، در اشعاری مشاهده جمال زنان را به‌صورت آشکار و واضح، به مواقع مصیبت ایشان موکول کرده است و در توصیف این حالت چنین سروده است:
اذا تشاءُ رایتَ وجهاً واضحاً ••••••• وَذِرَاعَ بَاکِیَهٍ عَلَیْهَا بُرْنُسُ؛
بکی علیکَ وَ لستُ لائمَ حرهٍ ••••••• تَاْسَی عَلَیْکَ بِعَبْرَهٍ وَتَنَفَّسُ.

[۱۹] مهلهل ‌بن ‌ربیعه، دیوان مهلهل، (بی‌تا، تحقیق طلال حرب، بیروت: الدار العالمیه، ص۴۴.

مهلهل در رثای برادرش و در توصیف عزاداری همسرش بر او چنین سروده است: در این هنگام (عزاداری) است که صورت آشکار و ساعد دست زنی گریان را که برنسی لباسی که کلاهی بدان متصل است به تن دارد، مشاهده می‌کنی. بر تو گریه می‌کند و من ملامت نمی‌کنم زن آزاد شریفی را که بدین حالت و با گریه بر تو عزاداری می‌کند. در این اشعار، سخن از آشکارشدن صورت و ساعد دست زنانی است که تا قبل از رخ‌دادن این مصیبت پوشیده بوده‌اند. ربیع‌ بن‌ زیاد، شاعر عصر جاهلیت، نیز در توصیف مرگ مالک‌ بن‌ زهیر، از بزرگان قبیله‌اش، و نحوه عزاداری زنان قبیله چنین سروده است:
مَنْ کانَ مَسْرُورًا بِمَقْتَلِ مالِکٍ ••••••• فَلْیَاْتِ نِسْوَتَنا بِوَجْهِ نَهارِ؛
قَدْ کُنَّ یَخْبَاْنَ الوُجُوهُ تَسَتُّرًا ••••••• یجد النساءَ قَوائماً یَنْدُبْنَه؛
یَلطَمْنَ اوجَهْهن بِالاسْحار ••••••• فَالْیَوْمَ حِینَ بَرَزْنَ للنظّارِ.

[۲۰] ابی‌تمّام، حبیب‌ بن ‌اوس، دیوان حماسه، (۱۴۱۸)، تحقیق احمد حسن، بیروت: دارالکتب العلمیه، ص۱۸۰.

هرکس که به کشته‌شدن مالک خشنود است، در روز نزد زنان قبیله ما بیاید و ببیند که زنانی که قبلاً صورت خود را می‌پوشانیدند، امروز از شدت جزع و مصیبت، نقاب از چهره برداشته‌اند و برای او با کمال حسرت ناله می‌کنند و در سحرها بر صورت خود لطمه می‌زنند و امروز در مقابل دیدگان نمایان شده‌اند. در این اشعار، ربیع به‌صراحت از بازبودن سر و صورت زنانی صحبت می‌کند که قبل از قتل مالک و عزاداری بر او پوشیده بودند. ربیع از شاعران عصر جاهلی بود و در زمان نعمان‌بن‌منذر می‌زیست. او در جنگ داحس حضور داشت.

[۲۱] ابن‌اثیر، ۱۴۰۵، ج۱، ص۵۶۶.

مهلهل نیز در توصیف زنان قبیله کلیب پس از کشتار مردانشان چنین سراییده است: وَ تقومَ رباتُ الخدورِ حواسراً ••••••• یمسحنَ عرضَ تمائمِ الایتامِ.

[۲۲] مهلهل ‌بن ‌ربیعه، دیوان مهلهل، بی‌تا، تحقیق طلال حرب، بیروت: الدار العالمیه، ص۷۸.

زنان سر پوشیده، خمار از سر برداشتند و بر موهای جلوی یتیمان دست می‌کشیدند. در این اشعار، مشاهده می‌شود که پوشش حتی در ناحیه موی سر امری مطابق با فرهنگ آن زمان بوده است؛ وگرنه دلیلی نداشت کشف ستر در موقع حزن و مصیبت این‌قدر در کانون توجه شاعران باشد، تاآنجاکه دیدن چهره کامل زنان و دختران را در مواقع حزن و مصیبت آنها وعده دهند.

ترس از اسارت

در عصر جاهلی، پوشش زنانِ آزاد و زنان برده متفاوت بود. زنان آزاد پوششی داشتند که زیبایی‌های آنها را پنهان می‌کرد؛ ولی کنیزان حجاب و پوشش مناسبی نداشتند. زنان آزاد در هنگامی‌که قبیله‌شان در جنگ شکست می‌خورد و احتمال اسارتشان وجود داشت، کشف ستر می‌کردند و خود را به کنیزان شبیه می‌کردند تا کم‌ارزش تلقی شوند و از اسارت درامان بمانند.

[۲۳] شیرازی، حیدر، اسباب ستر المراه و سفورها فی شعر العصر الجاهلی، (۱۳۸۸)، التراث الادبی،، ۱۶۱.

سَبرَه بن‌ عمرو فقعسی، از شاعران جاهلیت که در زمان پادشاهی نعمان‌ بن‌ منذر می‌زیست، در توصیف قبیل شکست‌خورده‌ای که زنانشان از ترس اینکه مبادا در جایگاه زنان آزاد قبیله مغلوب به اسارت درآیند، چنین سروده است:
وَنِسْوَتُکمْ فِی الرَّوْعِ بَادٍ ••••••• یُخَلْنَ امَاءً وَالاِمَاءُ حَرَائِرُ ‌ وُجُوهُهَا.

[۲۴] ابی‌تمّام، حبیب‌ بن ‌اوس، دیوان حماسه، (۱۴۱۸)، تحقیق احمد حسن، بیروت: دارالکتب العلمیه، ص۴۳.

زنان شما پس از شکست در جنگ، صورت‌هایشان آشکار شده بود و کنیزان به‌شکل زنان آزاد و زنان آزاد به‌شکل کنیزان درآمده بودند. از این امر این‌گونه برداشت می‌شود که در عصر جاهلی نیز برای زنان آزاد پوشش نوعی کرامت قلمداد می‌شده است. بنابراین هنگامی‌که بین قبایل جنگی رخ می‌داد و زنان قبیله‌ای مطمئن می‌شدند که قبیله آنها شکست می‌خورد و اسیر خواهند شد، خود را به شکل کنیزان می‌کردند و هدف آنها این بود که خود را افراد بی‌ارزشی نشان دهند و از اسارت مصون بمانند. اسارت زنان قبیله نوعی خواری و ذلت برای آن قبیله به شمار می‌رفت؛ تاآنجاکه به‌نظر می‌رسد یکی از علت‌های زنده‌به‌گورکردن دختران را در برخی از قبایل عرب عصر جاهلی باید ترس از اسارتشان دانست. برخی از شاعران جاهلی ازجمله طرفه (۸۶ق‌ه)، بشر‌ بن‌ خازم (۳۲ ق‌ه) و عوف‌ بن‌ عطیه در سروده‌های خود به این حوادث اشاره کرده‌اند. طرفه برای توصیف زنان در چنین مواقعی می‌گوید:
یومَ تُبدی البِیضُ عن اسْوُقِها ••••••• وتَلُفُّ الخَیْلُ اعْرَاجَ النَّعَم.

[۲۵] طرفه بن ‌العبد، دیوان طرفه، (۱۴۲۳)، مهدی‌محمد ناصرالدین، بیروت: دار الکتب العلمیه، ص۷۵.

روزی که ساق پای زنان کریمه و آزاد آشکار شود.
بشر‌ بن‌ خازم که از قبیل بنی‌اسد و از اعراب عدنانی شمال حجاز بود (متوفی۳۲ ق‌ه)، زنان شیردهی را که در اثر ترس از اسارت، قناع از سرو صورت برگرفته‌اند، این‌گونه توصیف می‌کند:
وَکَمْ مِنْ مُرْضعٍ قدْ غادَروها ••••••• لَهیفَ القَلب کاشِفُه القِناعِ؛
وَمِنْ اُخری مُثابِره تُنادی ••••••• الا خَلَّیتمونا لِلضّیاعِ.

[۲۶] بشر، ۱۴۱۵، ص۸۸.

و چه بسیار مادران شیردهی که مردان قبیله آنها را رها کردند و رفتند و درحالی‌که قلبشان از شدت‌ اندوه آتش گرفته بود، قناع از سر و صورت برگرفتند و صورت و سرشان آشکار شد. یکی از آنها به‌طور مکرر مردان قبیله‌اش را به بازگشت و مقابله با دشمن و جلوگیری از اسارت زنان فرا می‌خواند. در بررسی این اشعار نیز مشاهده می‌شود که برخلاف ادعای نویسنده حجاب شرعی در عصر پیامبر، زنان از پوشیدگی کامل برخوردار بودند و تنها در حالت اضطرار، صورت و گردن آنها نمایان می‌شد و کشف حجاب امری استثنایی و مخالف عرف و فرهنگ آن زمان بود؛ چنان‌که گویی نوعی ننگ و عار برای آنها به شمار می‌رفت.

هنگام وحشت و اضطراب

عوف ‌بن ‌عطیه از شاعران عدنانی، از قبایل منتسب به مضر و واقع در شمال حجاز، بود. او که در اواخر جاهلیت می‌زیسته است، زنان قبیله‌اش را در موقع هجوم دشمن توصیف کرده است و فرار همراه با ترس و اضطراب را عاملی دانسته است که موجب می‌شد قسمت‌هایی از بدن زنان که همیشه پوشیده بود، آشکار شود:
ولَنِعْمَ فِتْیانُ الصَّباحِ لَقِیتُمُ ••••••• واِذا النِّساءُ حَواسِرٌ کالعُنْقُرِ؛
مِنْ بَیْن واضِعهِ الخِمَارِ واُختِها ••••••• تَسْعَی ومِنْطَقُها مَکانَ المِئْزَرِ.

[۲۷] مفضل ‌بن ‌محمد، المفضلیات، (۲۰۱۲)، تحقیق و شرح احمد محمد شاکر و عبدالسلام محمد‌هارون، قاهره:دارالمعارف، ص۳۲۷.

خودآرایی و خودنمایی

در عصر جاهلیت، گاهی حس خودخواهی و خودنمایی (تبرّج) برخی از زنان باعث می‌شد که برای نمایش جمال و زیبایی در معرض عموم باشند و این امر در مسافرت‌ها و به‌خصوص سفر حج اتفاق می‌افتاد.

[۲۸] شیرازی، حیدر، اسباب ستر المراه و سفورها فی شعر العصر الجاهلی، (۱۳۸۸)، التراث الادبی، ص۱۵۷.

ازهری، از علمای ادب عرب و زبان‌شناس قرن چهارم هجری، تبّرج را نمایش‌دادن زیبایی‌های خود معنا کرده است؛ به‌گونه‌ای‌که با این نمایش چشمان دیگران را به خود خیره کند و موجب تحریک شهوت مردان شود.

[۲۹] ازهری، محمد‌ بن ‌احمد، تهذیب‌اللغه، (۱۴۱۲)، بیروت:دار احیاء التراث‌العربی، ج۱۱، ص۴۰.

این تبرج ممکن بود در قالب پوشش کامل هم باشد؛ برای نمونه در برخی از اشعار جاهلی مشاهده می‌شود که برخی از زنان جاهلی درحالی‌که نقاب به چهره داشته بودند یا داخل کجاوه نشسته بودند، به خودنمایی می‌پرداختند. مثقب‌العبدی (متوفی۷۱ق‌ه) در توصیف این زنان چنین سروده است:
ظهرنَ بکلَّه ِ، وسدلنَ رقماً ••••••• وثقبنَ الوصاوصَ للعیونِ؛
اَرَینَ مَحاسِناً وکنَنَّ اُخری ••••••• من الاجیادِ والبَشَرِ المَصونِ؛
ومن ذَهَبٍ یَلوحُ علی تَریبٍ ••••••• کلون العاجِ لیسَ بذی غُضونِ.

[۳۰] مفضل ‌بن ‌محمد، المفضلیات، (۲۰۱۲)، تحقیق و شرح احمد محمد شاکر و عبدالسلام محمد‌هارون، قاهره:دارالمعارف، ص۲۸۹.

این شاعر عصر جاهلی به توصیف زنان زیبایی پرداخته است که هنگامی‌که بر هودج شتران سوار شدند و از منطق فلجا به حرکت درآمدند، گویی بر کشتی‌هایی سوار بودند: آن پارچ نازکی را که بر هودج قرار دارد، کنار می‌زنند؛ درحالی‌که برقع‌های کوچکی بر صورت دارند و فقط چشمانشان در میان برقع آشکار است. قسمتی از زیبایی‌های آنها، دست و چشمان، آشکار است و گردن و سایر بدنشان مخفی است. بعد که سینه و گردنشان را آشکار می‌کنند، مشخص می‌شود که گردنشان در سفیدی همانند عاج فیل است.
در این اشعار، به‌صراحت از پوشش سر و صورت و سایر قسمت‌های بدن زنانی صحبت شده است که برای خودنمایی، به آشکارکردن سر و صورت و گردن خود اقدام کرده‌اند. در تفسیر مقاتل، از مفسران قرن دوم قمری، برداشتن خمار و نمایان‌کردن سر و صورت و گردن و نیز بروزدادن گردنبند و جواهرآلات در شمار مصادیق تبرج زنان ذکر شده است.

[۳۱] مقاتل ‌بن‌ سلیمان‌، تفسیر مقاتل‌ بن‌ سلیمان‌، (۱۴۲۳)، تحقیق عبدالله محمود شحاته‌، بیروت:دار احیاء التراث. ج۳، ص۴۵.

که با اشعار مذکور هم‌خوانی دارد؛ بنابراین مشاهده می‌شود که در بحث تبرّج، عریان‌بودن مطرح نبوده است بلکه نمایش‌دادن سر و صورت و گردن و غیره الویت داشته است.

تشبیهات در اشعار جاهلی

در ادبیات آن عصر تشبیهاتی به کار رفته است که از پوشیدگی زنان در آن زمان حکایت می‌کند؛ برای نمونه، بسیار مشاهده می‌شود که زن به مروارید در صدف تشبیه شده است. قیس‌ بن‌ خطیم در توصیف پوشیدگی معشوقه‌اش چنین سروده است:
کانّها دُرَّهٌ احَاطَ بها الـــ ••••••• غوَّاصُ، یجْلو عن وجهها الصَّدَفُ.
چنان پوشیده است و کسی او را نمی‌بیند که مانند مرواریدی است که غواص با کنارزدن صدف به‌دنبال آشکارکردن صورتش است. چنین تشبیهاتی در آثار سایر شاعران جاهلی، همچون اعشی، نیز یافت می‌شود. اعشی از شاعران نامدار اواخر عصر جاهلی و از قبیل بکر بن‌ وائل در منطق یمامه، در شرق حجاز، بود.

[۳۲] شوقی‌ضیف، تاریخ الادب العربی، (۱۹۶۰)، قاهره: دارالمعارف، ج۱، ص۳۳۴.

کَانّهَا دُرّه ٌ زَهْرَاءُ، اخْرَجَهَا ••••••• غَوّاصُ دارِینَ یَخشَی دونَها الغَرَقَا.

[۳۳] اعشی، میمون بن قیس، دیوان اعشی، ۲۰۱۰، ص۲۸۸.

آن زن همچون مرواریدی است که غواص برای به‌دست‌آوردن آن خود را در خطر غرق‌شدن می‌اندازد. قرآن کریم نیز در توصیف عفیف‌بودن زنان بهشتی، آنان را به دُر مکنون و لؤلؤ مکنون تشبیه کرده است: «کَاَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُون؛ همچون مروارید پنهان‌شده در صدف هستند.»

[۳۴] واقعه/سوره۵۶، آیه۲۳.

«کَاَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ‌؛ گویا آنان از سپیده تخم شترمرغی هستند که زیر پر و بال پوشیده شده‌اند. و هرگز دست کسی به آنان نرسیده است.»

[۳۵] صافات/سوره۳۷، آیه۴۹.

وجود چنین تشبیهاتی در قرآن کریم، خود از این امر حکایت می‌کند که برای اعراب آن عصر، پوشش و عفاف ارزش محسوب می‌شده است. علاوه‌بر آیات مذکور، شواهد بسیاری در اشعار جاهلی و گزارش‌های تاریخی از هنجاربودن پوشش بانوان، حتی در ناحیه سر و صورت، حکایت می‌کند. دریدبن‌صمه، از شاعران اواخر عصر جاهلیت، ازجمله شاعرانی است که به خمار بر سرکردن همسرش افتخار کرده است:
مِن الخَفَراتِ لا سُقُوطاً خِمارُها ••••••• اِذا بَرزتْ و لا خرُوجَ المُقیّد.

[۳۶] جبوری، ۱۹۸۹، ص۱۲۰.

از شدت حیاء هرگز خمارش نیفتاد. زن مسن نیازی به این ندارد که چگونه خمار بر سرکردن را بیاموزد. این ضرب‌المثل نیز حاکی از آن است که خمار بر سرکردن آن‌قدر رواج داشته است که از آن در قالب ضرب‌المثل استفاده شده است.

رواج لباس‌های دوخته‌شده

در نظری حجاب حداقلی چنین تصور شده است که علاوه‌بر نادوخته‌بودن، از جمله اصلی‌ترین ویژگی‌های پوشاک استفاده‌شده در عصر جاهلی و عصر نزول قرآن ساترنبودن، زیر و رونبودن و ناچیزبودن تعداد بوده است. «اصلی‌ترین ویژگی‌های مورد اشاره از این قرار است: نادوخته‌بودن، ناچیزبودن تعداد، چند لانبودن یا رایج‌نبودن زیر و رو و ساتر و پوشانبودن. از ویژگی‌های مهم پوشاک آنان نادوخته‌بودنش بود. مردمِ آن دیار فاقد لباس‌های خیاطی‌شده بودند و درواقع، صنعت دوخت‌ودوز در میانشان بسیار کم‌رونق بود. هوای گرم، فقدان انگیزه‌های شرعی و نیز آسایش بیشتر، می‌تواند ازجمله دلایل عدم استقبال از این صنعت باشد. در کنار علل مذکور، باید گفت که آنان پارچه‌های زیادی نداشتند که بخواهند آنها را به‌گونه‌های مختلف، طراحی و دوخت‌ودوز کنند؛ اما راستش این است که وجود سروال شلوار و قمیص پیراهن چندان جدی و رایج نبود. و به همین خاطر معلوم نیست که روایات تمجید از این نوع جامه‌ها واقعاً از حضرت صادر شده باشد؛ چراکه خودش نیز از همین دو قطعه جامه نادوخته یعنی، ازار و رداء، استفاده می‌کرد.»

[۳۷] ترکاشوند، امیرحسین، حجاب شرعی در عصر پیامبر، ۱۳۹۰، ص۴۹-۵۹.

نویسنده مدعی است که فقدان البسه دوخته‌شده، موجب می‌شد که مردم آن عصر قادر نباشند که بدن خویش را بپوشانند و در اثر وزش باد و غیره، به‌راحتی تمام‌اندامشان، ازجمله شرمگاه آنها، نمایان می‌شد؛ بنابراین در میان آنها برهنگی امری عادی بود: «وزش باد به‌راحتی می‌توانست موقعیت این‌گونه پارچه‌های لرزان را تهدید کند. رداء، شنل، رودوشی را از پیکر جدا می‌کرد و ازار دامنِ نادوخته، لُنگ را به این‌سو و آن‌سو می‌برد؛ ولی چون به دور کمر گره خورده بود، کمتر از بدن جدا می‌شد. روی‌هم‌رفته وزش باد می‌توانست موجب نمایان‌شدن‌ اندامِ فردی که از جامه‌های نادوخته استفاده می‌کرد، بشود. نادوختگی دامن و فقدان چفت و بست مناسب برای آن، می‌توانست در هنگام کارهای دشوار یا موقع خم‌و‌راست‌شدن، سبب بازشدن از کمر و بر زمین ‌افتادنش گردد. یکی از مشکلات استفاده از پارچه‌های نادوخته به جای لباس، دست‌ و پا گیر بودنشان است که مانع تحرّک بیشتر و جنب‌وجوش می‌شود؛ به‌طوری‌که دویدن با ازار، به‌ویژه اگر بلند باشد، سخت و دشوار است. آنها گاه به همین دلیل، ازار یا رداء را از بدن جدا می‌کردند تا کارشان را راحت‌تر انجام دهند.»

[۳۸] ترکاشوند، امیرحسین، حجاب شرعی در عصر پیامبر، ۱۳۹۰، ص۴۹-۵۰.

این نویسنده همچنین مدعی است که لباس‌های دوخته، در زمان‌های پس از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) رواج پیدا کرده است: «جامه‌های دوخته و به‌اصطلاح لباس، مدت‌ها پس از رسول خدا شایع گردید و به همین خاطر معلوم نیست که روایات تمجید از این نوع جامه‌ها واقعاً از حضرت صادر شده باشد»

[۳۹] ترکاشوند، امیرحسین، حجاب شرعی در عصر پیامبر، ۱۳۹۰، ص۵۹.

این از ادعاهای این نویسنده است؛ ولی مراجعه به منابع معتبری همچون اشعار جاهلی و کتب تاریخی کهن قرون اولیه اسلامی، تصویر واقع‌بینانه‌ای از وضعیت پوشش در آن عصر به ما ارائه می‌کند و صحت یا سقم ادعای مذکور را آشکار می‌کند. در این مقاله تنها به بررسی پوشش‌های دوخته‌شده در عصر جاهلی و عصر نزول قرآن می‌پردازیم و همچنین پوشش‌هایی که زنان برای پوشاندن زیبایی‌های سر و صورت خود از نگاه مردان به کار می‌بردند.

البسه دوخته‌شده

الف. قَمِیص: ابوعبید قاسم‌ بن‌ سلام از دانشمندان لغت (۲۲۴هـ) که اثر او از نخستین مجموعه‌های واژه‌شناسی عربی است، قمیص را پیراهنی دوخته دانسته است که دارای آستین و گریبان بوده است.

[۴۰] ابوعبید، قاسم ‌بن‌ سلاّم، امثال، (۱۴۰۰)، تحقیق عبدالمجید قطامش، بیروت: دارالمامون للتراث، ج۱، ص۱۷۹.

دوخته‌بودن و دارای آستین‌بودن از ویژگی‌های قطعی این لباس است؛ به‌گونه‌ای‌که سایر دانشمندان لغت نیز به این ویژگی اشاره کرده‌اند.

[۴۱] فراهیدی، خلیل ‌بن ‌احمد، کتاب العین، (۱۴۰۹)، قم:هجرت، ج۵، ص۲۷.

[۴۲] ابن‌سیده، علی بن اسماعیل، المحکم و المحیط الاعظم، ۱۴۲۱، ج۶، ص۲۲۰.

برخی از لغت‌شناسان، قمیص را دارای اجزایی به شرح ذیل دانسته‌اند:

کُم و قُن

کُم و قُن: که هر دو به معنای آستین است.

[۴۳] فراهیدی، خلیل ‌بن ‌احمد، کتاب العین، (۱۴۰۹)، قم:هجرت، ج۵، ص۲۷.

[۴۴] ازهری، محمد‌ بن ‌احمد، تهذیب‌اللغه، (۱۴۱۲)، بیروت:دار احیاء التراث‌العربی، ج۸، ص۲۳۵.

رُدن

سرآستین.

[۴۵] فراهیدی، خلیل ‌بن ‌احمد، کتاب العین، (۱۴۰۹)، قم:هجرت، ۸/۲۱؛ صاحب‌بن‌عبّاد، ۱۴۱۴، ج۸، ص۲۱.

جیب

گریبان.

[۴۶] ازهری، محمد‌ بن ‌احمد، تهذیب‌اللغه، (۱۴۱۲)، بیروت:دار احیاء التراث‌العربی، ج۱۱، ص۱۴۹.

[۴۷] ابن‌درید، محمد بن‌ حسن‌، جمهره‌اللغه، (۱۹۹۸)، بیروت:دارالعلم للملایین‌، ج۱، ص۲۷۲.

زِر

دگمه.

[۴۸] فراهیدی، خلیل ‌بن ‌احمد، کتاب العین، (۱۴۰۹)، قم: هجرت، ج۳، ص۳۴۸.

[۴۹] ابوعبید، قاسم ‌بن‌ سلاّم، امثال، (۱۴۰۰)، تحقیق عبدالمجید قطامش، بیروت: دارالمامون للتراث، ج۱۳، ص۱۱۱.

کاربرد فراوان این واژه در اشعار شاعران متعدد عصر جاهلی، از آشنایی مردم آن عصر با این لباس و کاربرد آن در میان مردمان آن روزگار حکایت می‌کند؛ ازجمله شاعران عصر جاهلی که قمیص را در اشعارشان به کار برده‌اند باید به طرفه

[۵۰] طرفه بن ‌العبد، دیوان طرفه، (۱۴۲۳)، مهدی‌محمد ناصرالدین، بیروت: دار الکتب العلمیه، ص۲۲.

[۵۱] اعشی، میمون بن قیس، دیوان اعشی، (۲۰۱۰)، ص۲۰۱،

امروالقیس، ابن‌مقبل و غیره اشاره کرد. شاعران مذکور سرآمدان شاعران عصر جاهلی و صاحب معلقات سبعه بودند. امروالقیس مشهورترین شاعر عصر جاهلی و یکی از شعرای صاحب معلّقات سبعه بود. او از قبیله کنده در یمن بود و سپس به منطقه نجد حجاز مهاجرت کرد. سال وفات او را ۹۵ق‌ه ذکر کرده‌اند.

[۵۲] شوقی‌ضیف، تاریخ الادب العربی، (۱۹۶۰)، قاهره:دارالمعارف، ج۱، ص۲۳۶.

امروالقیس در اشعار خود این واژه را به کار برده است:
وَادبَرْنَ کالجَزْعِ المُفَصَّلِ بَیْنَهُ ••••••• بجِیدِ الغُلام ذِی القمیصِ المُطوَّقِ.

[۵۳] امرالقیس بن حجر، دیوان امروالقیس، ۱۴۲۵، ص۱۳۱.

حیوانات از مقابل صیاد پا به فرار گذاشتند و متفرق شدند؛ همچون دانه‌های گردنبند جوانی که قمیصی طوق‌دار به تن دارد. طرفه که از شاعران اواخر عصر جاهلی بود و در شرق حجاز می‌زیست نیز چنین سروده است:
[۵۴] طرفه بن ‌العبد، دیوان طرفه، (۱۴۲۳)، مهدی‌محمد ناصرالدین، بیروت: دار الکتب العلمیه، ص۲۲.

آب‌ها گاهی با هم تلاقی پیدا می‌کنند و گاهی از همدیگر جدا می‌شوند و در این هنگام، مانند زینت‌هایی درخشنده‌اند در قمیصی چاک‌چاک. ابن‌مقبل از دیگر شاعران جاهلی در توصیف تکبر شخصی چنین سراییده است:
بَدا کعتیقِ الطیرِ قاصرَ طَرفِهِ ••••••• مُسَرْبَلَ دِیبَاجِ القَمِیصِ المُطَیَّبِ.

[۵۵] ابن‌مقبل، ۱۴۱۶، ص۲۹.

از روی تکبر مانند باز شکاری نگاهش را کوتاه کرد؛ درحالی‌که قمیصی معطّر به تن داشت. در برخی اسناد تاریخی، حتی از قسمت‌هایی از این لباس در حکم ضرب‌المثل استفاده شده است. در آن زمان برای توصیف خوش‌یمن‌بودن کسی گفته می‌شد که از سر آستین‌های او بوی خوش به مشام می‌رسد؛ برای مثال وقتی حضرت آمنه (سلام‌الله‌علیها) نوزاد خود، حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) را نزد حضرت عبدالمطلب آورد، عبدالمطلب نوزاد را به آغوش کشید و فرمود: «هذا الغُلام طَیِّب الرَّدَن.»

[۵۶] فراهیدی، خلیل ‌بن ‌احمد، کتاب العین، (۱۴۰۹)، قم: هجرت، ج۸، ص۲۱.

از سر آستین‌هایش بوی خوش به مشام می‌رسد. قیس‌ بن‌ خَطیم، از شاعران عصر جاهلی که اسلام را نیز درک کرده است، در توصیف زن زیبایی شعری به همین مضمون سروده است:
و عَمْرَهُ من سَرَوات النِّسا ءِ ••••••• تَنْفَحُ بالمِسْک اردانُها.

[۵۷] ابن‌درید، محمد بن‌ حسن‌، جمهره‌اللغه، (۱۹۹۸)، بیروت:دارالعلم للملایین‌، ج۲، ص۶۴۰.

از سر آستین‌هایش بوی مشک به مشام می‌رسد. در صدر اسلام نیز قمیص از البسه شناخته‌شده و رایج بود؛ به‌گونه‌ای‌که در قرآن کریم نیز در بیان سرگذشت حضرت یوسف این واژه به کار رفته است: «اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هذا فَاَلْقُوهُ عَلی وَجْهِ اَبِی یَاْتِ بَصِیراً وَ اْتُونِی بِاَهْلِکُمْ اَجْمَعِینَ؛ این پیراهنم را ببرید، و روی صورت پدرم بیندازید، او بینا می‌شود و هم خاندانتان را نزد من آورید.

[۵۸] یوسف/سوره۱۲، آیه۹۳.

استعمال این واژه در قرآن نشان آشنایی مردم آن عصر با این نوع از لباس است. این واژه در احادیث نیز فراوان به کار رفته ‌است؛ به‌گونه‌ای‌ که ام‌سلمه قمیص را محبوب‌ترین لباس در نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) می‌داند.

[۵۹] ابن‌ماجه، محمد بن‌ یزید قزوینی، سنن، (۲۰۰۹)، تحقیق شعیب ارنووط، دمشق: دارالرساله. ، ج۴، ۵۸۷.

و در کتب سیره،‌ اندازه و طول آستین‌های قمیص آن حضرت توصیف شده است. انس‌بن‌مالک، خادم آن حضرت، و ابن‌عباس، از صحابه و از مفسران بزرگ اسلام در قرن اول، این‌چنین به توصیف قمیص آن حضرت پرداخته‌اند: «کان قمیص رسول‌الله، صلی‌الله‌علیه‌وسلم، قطنا قصیر الطول قصیر الکمین.»

[۶۰] ابن‌سعد، محمد، طبقات کبری، (۱۹۶۸)، تحقیق احسان عباس، بیروت:دارصادر، ج۱، ص۳۵۵.

طول و آستین‌های قمیص رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) کوتاه بود. در گزارش دیگری،‌ اندازه آستین رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) تا رسغ، فاصل مفصل بین ساعد و کف دست، بیان شده است.

[۶۱] اب

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.