پاورپوینت حارثبن سریج
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت حارثبن سریج دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت حارثبن سریج،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت حارثبن سریج :
حارث بن سریج
حارث بن سُرَیج بن یزید، رهبر قیام مُرجِئه در خراسان بر ضد حکومت امویان بود.
فهرست مندرجات
۱ – نسب حارث
۱.۱ – اخبار راجع به حارث
۱.۲ – محیط سیاسی حارث
۲ – زمینه قیام حارث
۳ – ماهیّت قیام حارث
۴ – آغاز قیام حارث
۴.۱ – فتوحات حارث
۴.۲ – علت واگذاری خرسان به والی عراق
۵ – تلاش هشام در مقابله با حارث
۶ – مناسبات میان حارث و جدیع
۶.۱ – بازگشت حارث به خراسان
۷ – مواضع فکری حارث
۸ – تنها گروه متحد با غیر مسلمان
۹ – ویژگی پیروان حارث
۱۰ – ادعای هجوکنندگان حارث
۱۱ – فهرست منابع
۱۲ – پانویس
۱۳ – منبع
نسب حارث
نسبش به مُجاشِع بن دارم، از تیرههای قبیله تمیم، میرسد.
[۱] ابنکلبی، هشام بن محمد، جمهره النسب، ج ۱،ص۱۹۴۱۹۵،چاپ ناجی حسن، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
[۲] ابنکلبی، هشام بن محمد، جمهره النسب، ج ۱،ص۲۰۱ چاپ ناجی حسن، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
[۳] ابنکلبی، هشام بن محمد، جمهره النسب، ج ۱،ص۲۰۴،چاپ ناجی حسن، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
[۴] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۴۵، چاپ محمود فردوسالعظم، دمشق ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰.
[۵] اندلسی، ابنحزم، جمهره انساب العرب، ج۱، ص۲۳۰۲۳۱، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
ازاینرو، با نسب مُجاشِعی از وی یاد شده است. از تاریخ تولد و شرححال او در سده نخست اطلاعی در دست نیست. ظاهرآ در دهه نخست سده دوم در خراسان بوده است، زیرا همراه اشرس بن عبداللّه سُلَمی در سال ۱۱۰ در بیکند، با مردم سغد و بخارا و ترکانی که از اسلام برگشته بودند، جنگیده است.
[۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۷، ص۵۷ـ۵۸، (بیروت).
[۷] ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۴۹ ۱۵۰.
[۸] احمد بن عبدالوهاب نویری، نهایهالأرب فی فنون الادب، ج۲۱، ص۴۰۹ـ۴۱۰، قاهره (۱۹۲۳) ـ۱۹۹۰.
[۹] آقا بزرگ تهرانی، محمد محسن، الذریعه، ص ۲۳.
اخبار راجع به حارث
اخبار راجع به حارث پس از این تاریخ پراکنده است. بنابه روایتی، اعتراض وی به بیعدالتی جنید بن عبدالرحمان، والی خراسان سبب شد تا به دستور تُجیبی، والی بلخ، وی را چهل تازیانه بزنند.
[۱۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ، ج۷، ص۹۵، (بیروت).
حارث در ۱۱۶ سر به شورش برداشت و نخست، جمعی از قبایل اَزْد و تمیم را با خود همراه کرد.
[۱۱] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۷، ص۹۶، (بیروت).
[۱۲] ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۸۲.
[۱۳] ازدی، یزید بن محمد، تاریخ موصل، ج۱، ص۳۷، چاپ علی حبیبه، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
[۱۴] عصفری، خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۲۲۴، چاپ مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
[۱۵] ذهبی، محمدبن احمد، تاریخالاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص۳۱۱، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۱۰۱۱۲۰ه، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
محیط سیاسی حارث
او محیط سیاسی و اجتماعیِ ماوراءالنهر را برای اجرای اهداف خویش مناسب یافت، زیرا مردم آن سامان با سیاست امویان مخالف بودند. وی با گردآوردن ناراضیان، جبهه نیرومندی از اعراب و موالی و اهل ذمه، در مخالفت با عاصم بن عبداللّه هلالی که پس از جنید بن عبدالرحمان ولایت خراسان یافته بود تشکیل داد. در خراسان، این تنها قیامی بود که برای احقاق حقوق اهل ذمه، بر ضد امویان شکل گرفت. ممکن است ساکنان سغد نیز، به علت از دست دادن زمینهایشان، از این قیام طرفداری کرده باشند.
زمینه قیام حارث
در دوران خلافت امویان تحریفات و دگرگونیهای بسیاری در قوانین اسلامی به وجود آمد. از جمله گرفتن جزیه که مالیات ماخوذ از غیر مسلمانانی بود که در سایه حکومت اسلامی میزیستند. امویان این قانون را دگرگون کرده آن را بر نو مسلمانان که موالی میخواندند، از دوره حجاج واجب شمردند.
[۱۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۵۴ – ۵۶، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر.
[۱۷] ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۴۷به بعد، بیروت، دار صادر – دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
[۱۸] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۳، ص۱۰۹، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، ط الثانیه، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
زیرا اسلام آوردن مردمان مناطق مفتوحه، دست عمال اموی را برای گرفتن جزیه میبست و آنان برای برآوردن هزینههای گزاف زندگانیهای اشرافی خویش، با مشکل مواجه میشدند. پس خلفای اموی اعلام کردند که صرف ایمان آوردن و شهادتین برای مؤمن شدن یک فرد، کافی نیست. بلکه مسلمان کسی است که بتواند آیات قرآن را بخواند، ختنه کرده و….از اینرو تازه مسلمانان نیز مشمول پرداخت جزیه شدند.
[۱۹] ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۶۷ – ۴۶۸، بیروت، دار صادر – دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
در مقابله با این بیعدالتی مرجئه ایمان با شهادتین را کافی دانسته و شرایطی را که حجاج در تعریف ایمان اعلام کرده بود، فاقد اعتبار شمردند. در روزگار هشام بن عبدالملک نیز انقلابیون با بهرهگیری از اندیشههای مرجئه به مقابله با بدعتهای ظالمانه امویان پرداختند و اندیشههای عدالتخواهانه و ضد اموی را در این مناطق برانگیختند.
[۲۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۵۴ – ۵۶، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر.
[۲۱] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۳، ص۱۰۹، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، ط الثانیه، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
از آن جمله قیام حارث بن سریج و پیروان وی بود که بر ضد حاکمیت امویان با غیر مسلمانان هم پیمان شدند. بدان امید که دولتی بر پایهی احکام قرآن و سنت و عدالت پدید آورند.
[۲۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۵۵ – ۵۶، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر.
ماهیّت قیام حارث
شورش حارث بن سریج، سرور قوم ازد و رهبر مرجئهی خراسان
[۲۳] ابن کلبی، هشام بن محمد، جمهره النسب، ج۱، ص۲۰۴.
[۲۴] ابن کلبی، هشام بن محمد، جمهره النسب، ج۱، ص۲۰۱، بیروت، چاپ ناجی حسن، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶م.
[۲۵] ابن کلبی، هشام بن محمد، جمهره النسب، ج۱، ص۱۹۴-۱۹۵، بیروت، چاپ ناجی حسن، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶م.
یکی از طولانیترین جنبشهای ضد اموی در خراسان بود که از سال ۱۱۶ تا سال ۱۲۷ هجری با انگیزه حمایت از «دین» و برپایی «عدالت» ادامه یافت و زمینهساز شورش عباسیان و پیروزی آنان شد.
هشام در سال ۱۰۹ هجری، اشرس بن عبدالله سلمی را به حکومت خراسان برگزید.
[۲۶] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۳، ص۱۰۹، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، ط الثانیه، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
اشرس در سال ۱۱۰ ابو الصیداء صالح بن طریف،
[۲۷] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۳، ص۱۱۰ – ۱۰۹، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، ط الثانیه، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
از موالی بنیضبه، و ربیع بن عمران التمیمی را به سمرقند و دیگر بلاد ماوراءالنهر فرستاد تا مردم را به اسلام فراخوانند. بدان شرط که چون اسلام آورند، جزیه از آنان بردارند. امّا، اشرس در نامهای به حسن بن العمرطه الکندی، عامل خراج و فرمانده سپاه سمرقند، از کاهش خراج شکایت کرد و همان سیاست حجاج را درباره تازه مسمانان (جزیه ستاندن از تازه مسمانان) اجرا و ابن العمرطه را از سمت خراج معزول نمود و ابنهانی را به جای او گماشت. ابو الصیداء او را از گرفتن جزیه از تازه مسلمانان منع کرد. ولی اشرس به همهی عمال خود فرمان داد که جزیه را از همه کسانی که از قبل جزیه میدادهاند، بستانند هر چند مسلمان شده باشد. هفت هزار تن از تازه مسلمانان در چند فرسنگی سمرقند به اعتراض برخاستند و ابو الصیداء، ربیع بن عمران، هیثم الشیبانی، ابو فاطمه الازدی، عامر بن قشیر یا بشیر الخجندی، بیان العنبری و اسماعیل بن عقبه به یاریشان پیوستند.
[۲۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۵۴ – ۵۶، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر.
[۲۹] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۳، ص۱۰۹، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، ط الثانیه، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
این قبیل رفتارهای ظالمانه منشا قیامهای بسیاری در شرق خلافت اسلامی شد.
در این زمان خراسان به سبب دوری از مرکز خلافت، وجود نفاقهای قبیلهای میان مهاجران عرب در این منطقه، استقلال نسبی آن از حیث سیاسی و اقتصادی، و ظلم و بیداد امویان در این ناحیه، به مرکزی برای شکلگیری انقلابها تبدیل شده بود.
آغاز قیام حارث
حارث در سال ۱۱۶ هجری با سه هزار تن از قبایل ازد و تمیم بر خلیفه هشام بن عبدالملک شورید
[۳۰] ذهبی، شمسالدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۷، ص۳۱۱، تحقیق عمر عبد السلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، ط الثانیه، ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
و به شیوه داعیان جامه سیاه پوشید و مردم را به کتاب خدا و سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرا خواند و خلیفه را خلع نمود.
[۳۱] ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۸۳، بیروت، دار صادر – دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
حارث به لحاظ عقیدتی متاثر از مرجئه جبریه و نیز جهم بن صفوان رهبر فرقه جهمیه (فرقهای از خوارج) بود و در سیره سیاسی وی را ادامه دهندهی فعالیتهای ابوالصیدا دانستهاند. ابوالصیداء مدافع حقوق موالی بوده و حتی برخی از نزدیکان وی در رکاب حارث جنگیدهاند.
[۳۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۰۰، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر.
[۳۳] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۳، ص۱۴۴، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، ط الثانیه، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۳۴] مستوفی قزوینی، حمد الله، تاریخ گزیده، ص۲۶۲، تحقیق عبدالحسین نوایی، تهران، امیر کبیر، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش.
دربارهی عقیدهی ارجاء، دو نکته متعارض وجود دارد. در یک نگاه عقاید مرجئه همسو با خواست خلفای جور بوده است. زیرا مرجئه ایمان را امری قلبی و آن را جدای از عمل صالح میدانند. بر این اساس کسانی که مرتکب گناه میشوند، به ایمان آنان خللی وارد نمیشود. این اصل اعتقادی ماهیّت خلفا و دنیا پرستانی را که در فسق و جور غوطهور شدهاند، تقویت میکند.
نکتهی متناقض دیگر آن که مرجئه در قیامهای متعددی بر ضد بنیامیه حضور داشتند. از آن جمله شرکت ابو رؤبه نامی، از رؤسای مرجئه در قیام یزید بن مهلب بر ضد امویان در آغاز سده دوم هجری،
[۳۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۶، ص۵۹۸ – ۵۹۹، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر.
[۳۶] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۳، ص۹۹، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، ط الثانیه، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
حضور گروهی از مرجئه بویژه ابوحنیفه که خود از سران ارجاء بود، در قیام زید بن علی
[۳۷] ابن صوفی، نسابه (۴۶۶م)، المجدی فی انساب الطالبیین، ص۵۷۰، قم، مرعشی نجفی، ۱۴۲۲ق، چاپ دوم.
[۳۸] عامری، ابن ابی بکر، عماد الدین یحیی، (۸۹۳)، بهجه المحافل و بغیه الاماثل فی تلخیص المعجزات و السیر، ج۱، ص۱۲۵، بیروت، دار صادر، بیتا.
و نیز قیام حارث بن سریج که نمایانگر مخالفت این گروه با دولت اموی است. اکنون چگونه باید این دو نکته متعارض را با یکدیگر جمع کرد؟ حقیقت آن است که مرجئه در جریان پیدایش عقاید خوارج که «مرتکب کبیره» را کافر میدانستند و نیز معتزله که مرتکب کبیره را فاسق غیر مؤمن میخواندند، شکل گرفت و اعلام کردند که مرتکب کبیره با داشتن اعتقاد به توحید و نبوت، هنوز مؤمن است و گناه او را از دایره ایمان خارج نمیکند و موضع سیاسی آنها درباره کسانی که به نظر خوارج کافر بودند، این بود که باید کار آنها را به خدا واگذار کرد و برای آنها امید رحمت داشت.
[۳۹] مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۴۲ – ۱۴۴، بور سعید، مکتبه الثقافه الدینیه، بی تا.
[۴۰] جزری، ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج۲، ص۲۰۶، قم اسماعیلیان۱۳۶۷ش، چاپ چهارم.
هر چند برخی افراد و نیز خلفای جور از این عقیده بهرهبرداری کردند.
عاصم بن عبدالله، (والی خراسان)، نمایندگانی از جمله مقاتل بن حیان نبطی (وی و پدرش از سرداران نامی اسلام و ایرانی و دیلمی بودند) و خطاب بن محرز سلمی را نزد حارث فرستاد. نمایندگان از عاصم خواستند تا برای آنان از حارث امان بخواهد. امّا عاصم نپذیرفت. پس حارث همه آنها را گرفت و زندانی کرد. نمایندگان از زندان گریختند و نزد عاصم بازگشتند و در ملا عام به حارث دشنام دادند.
[۴۱] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۹۴، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر.
[۴۲] ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۸۳، بیروت، دار صادر – دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
فتوحات حارث
حارث پس از علنی کردن شورش خویش، از نُخَده، ناحیهای در خراسان به سوی فاریاب
[۴۳] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۳، ص۱۱۵، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، ط الثانیه، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
و پس از گشودن آن، با ۴ هزار سپاهی به بلخ رفت و والی آنجا را بیرون کرد.
[۴۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۹۴ – ۹۵، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر.
نصر بن سیار در بلخ، با دو هزار مرد جنگی به مقابله با او برخاست. حارث با چهار هزار تن از همراهانش، آنان را در هم شکست و بلخ را در تصرف آورد و سلیمان بن عبدالله بن خازم
[۴۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۹۵.
را بر آن گماشت و خود به جوزجان رفت.
[۴۶] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۳، ص۱۱۵، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، ط الثانیه، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
پس از چیرگی بر جوزجان و طالقان و مرو رود،
[۴۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۹۵ – ۹۶، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر.
[۴۸] ابن اعثم کوفی، ابو محمد احمد، الفتوح، ج۸، ص۲۸۲، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ط الاولی، ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۴۹] گردیزی، عبدالحی بن ضحاک ابن محمود، تاریخ گردیزی، ص۲۵۷، تحقیق عبد الحی حبیبی، تهران، دنیای کتاب، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
[۵۰] نیکپی بن مسعود، تاریخ نیک پی، ج۱، ص۳۵۳، نسخه خطی کتابخانه ملی فرانسه، بخش فارسی، ش ۶۱، نسخه عکسی کتابخانه بنیاد دایرهالمعارف اسلامی.
به مرو رفت. خبر مکاتبه و همراهی مردم مرو با حارث بن سریج را به عاصم دادند. عاصم در نزدیکی مرو، لشکرگاه زد و پلها را ویران نمود. حارث با شصت هزار تن به مرو نزدیک شد. مردان ازد و تمیم و دهاقین جوزجان و فاریاب و طالقان به حارث پیوسته و پلها را بستند. هر چند محمد بن مثنی با دو هزار تن از ازد و حماد بن عامر الحمانی
[۵۱] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۹۶، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر.
با دو هزار تن از بنیتمیم از او جدا شده، به عاصم پیوستند. در این نبرد سخت حارث شکست خورد
[۵۲] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۳، ص۱۱۵، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، ط الثانیه، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
و بسیاری از اصحاب او در نهر مرو غرق شدند. امّا به سرعت قوای خود را بازیافت.
[۵۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۹۶ – ۱۰۰، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر.
[۵۴] ابن جوزی، ابو الفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۷، ص۱۶۹، تحقیق محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الاولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۵۵] ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۸۴.
علت واگذاری خرسان به والی عراق
ناتوانی عاصم از سرکوب حارث، موجب شد تا هشام در سال ۱۱۷ هجری، ادارهی خراسان را به والی عراق بسپارد. خالد بن عبدالله قسری، والی عراق، برادرش اسد بن عبدالله را به خراسان فرستاد.
[۵۶] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۳، ص۱۱۶، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، ط الثانیه، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
تلاش هشام در مقابله با حارث
زمانی که عاصم از برکناری خویش آگاه شد با حارث مصالحه کرد. او گفت به هشام بنویسند تا به کتاب خدا و سنت رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عمل کند و اگر نپذیرفت بر ضدش به پاخیزند. اما این نامه به سبب مخالفت یکی از سران لشکر عاصم به نام (یحیی بن حضین) ارسال نشد
[۵۷] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوسالعظم، دمشق ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰.
و در نهایت، عاصم با حارث درگیر شد که نتیجه آن شکست و عقبنشینی حارث بود.
[۵۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۹۴ – ۱۰۴، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر.
هشام که متوجه خطر شده بود از خالد بن عبدالله قسری، حاکم عراق خواست تا برادرش اسد بن عبدالله را که قبلا از والیان خراسان بود برای سرکوبی حارث به امارت خراسان بگمارد.
[۵۹] ابن خیاط، ابو عمرو خلیفه، تاریخ خلیفه بن خیاط، ص۲۲۴، تحقیق فواز، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
[۶۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۹۹، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر.
حارث در نبرد با اسد بن عبدالله که سپاهی از شام و عراق او را یاری میداد و نیز جنگ با اهالی ترمذ، شکست خورد و سرانجام در سال ۱۱۸ هجری، به خاقان (لقب سلاطین ترک) ترک که با اسد در نبرد بود، پناه برد.
[۶۱] ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۰۲، بیروت، دار صادر – دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
[۶۲] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۳، ص۱۱۷، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، ط الثانیه، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
خاقان با همراهی حارث بن سریج در نبرد با سپاه اسد به سال ۱۱۹ هجری، در جوزجان شکست خورد.
[۶۳] ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۰۴، بیروت، دار صادر – دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
[۶۴] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۳، ص۱۱۷ – ۱۱۸، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، ط الثانیه، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
سپس در رجب سال ۱۲۰هجری نصر بن سیّار والی سراسر خراسان شد. وی در سال ۱۲۱ هجری برای نبرد با حارث و ترکان به چاچ لشکر کشید.
[۶۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۷۴ – ۱۷۷، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر.
حارث طی چند سال نتوانست اقدام جدی در مبارزه با نصر بن سیار انجام دهد، و تا سال ۱۲۶ در ترکستان اقامت گزید. در سال ۱۲۷ نصر از خلیفه، ولید بن یزید، برای حارث امان خواست و حارث به خراسان بازگشت.
[۶۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۰۹، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر.
در این زمان نصر حکومت خراسان را به حارث پیشنهاد کرد، امّا او نپذیرفت و بر مبارزه با ستم و عمل به کتاب خدا و سنت تاکید ورزید.
[۶۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۱۰، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر.
[۶۸] رازی، ابو علی مسکویه، تجاربالامم، ج۳، ص۲۴۲ – ۲۴۳، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، ط الثانیه، ۱۳۷۹ش.
چون مروان بن محمد به حکومت رسید، یزید بن عمر بن هبیره را به امارت عراق برگزید. نصر با مروان بیعت کرد و یزید بن عمر، او را در حکومت خراسان ابقاء نمود. حارث بن سریج که امانی از مروان نداشت به وحشت افتاد و بار دیگر به مخالفت برخاست و از نصر خواست کار امارت خراسان را به شوری واگذارد، نصر سرباز زد.
[۶۹] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۳، ص۱۴۴، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، ط الثانیه، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۷۰] ابن جوزی، ابو الفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۷، ص۲۷۹، تحقیق محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الاولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
سرانجام دو طرف نمایندگانی برگزیدند. در این هنگام حارث از جهم بن صفوان (از سران جهمیه) خواست تا مردم را به سوی خود فراخواند.
جماعت زیادی به او گرویدند و نمایندهای نزد نصر فرستادند و از او خواستند که سلم بن احوز، رئیس شرطه، را تغییر دهد. پس از گفتگو قرار شد چهار تن، یعنی مقاتل بن سلیمان و مقاتل بن حیان از جانب نصر و مغیره بن شعبه الجهضمی و معاذ بن جبله از جانب حارث، امارت سمرقند و طخارستان را به شخص برگزیدهی خویش واگذار کنند.
[۷۱] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۳۱، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر.
[۷۲] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۳، ص۱۴۴، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، ط الثانیه، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۷۳] ثعالبی مرغنی، حسین بن محمد، غررالسیر، ج۱، ص۲۶۳ـ۲۶۴، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
[۷۴] ابناثیر، عزالدین ابوالحسن علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۳۴۲۳۴۳.
[۷۵] ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۲۶۲۷، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
مناسبات میان حارث و جدیع
نصر، برای اتحاد با کرمانی؛ که میان ازد و ربیعه یاران بسیار داشت و از موافقان حارث بود، نمایندهای فرستاد.
[۷۶] دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص۳۵۳، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمالالدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸ش.
کرمانی پس از گرفتن امان نزد نصر آمد. نصر با او به درشتی سخن گفت. کرمانی به شک افتاد و بازگشت. در این روز جهم بن صفوان که با کرمانی بود، اسیر و کشته شد. حارث پسر خود حاتم را نزد کرمانی فرستاد و از او یاری خواست. یاران کرمانی گفتند: بگذار تا آن دو دشمن، یکدیگر را از پای درآورند. اما دو روز بعد کرمانی بر سپاه نصر تاخت و آنان را تار و مار کرد و بر شهر مرو چیره شد.
[۷۷] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۳، ص۱۴۵، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، ط الثانیه، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۷۸] زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۲، ص۱۴۱.
در این هنگام زمزمههای مخالفت یاران حارث از همکاری وی با کرمانی آغاز و متهم به فرو غلتیدن در تعصبات قبیلهای و نادیده گرفتن اصل مبارزه برای تحقق عدالت شد.
حارث نیز کرمانی را به سبب ویران کردن خانههای مضریان و غارت اموال آنان سخت سرزنش کرد و او را به شورا دعوت کرد. کرمانی مخالفت کرد و اتحادشان از هم گسیخت و حارث در نبردی با جدیع شکست خورد و در ۲۴ رجب سال ۱۲۸ به قتل رسید
[۷۹] ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۳۴۲ – ۳۴۳، بیروت، دار صادر – دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.