پاورپوینت جایگاه تفسیری طاووس بن کیسان
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت جایگاه تفسیری طاووس بن کیسان دارای ۵۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت جایگاه تفسیری طاووس بن کیسان،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت جایگاه تفسیری طاووس بن کیسان :
طاووس بن کیسان
ابوعبدالرحمن طاووس بن کیسان (م ۱۰۶ ق) فرزند کیسان یمانی و از مفسرین شیعه و فقهای امامیه میباشد. روایات مختلفی از وی در کتب تفسیری نقل شده است ولی جایگاه تفسیری وی با نقل روایات تفسیری در تفاسیر دیگر به معنای موجود بودن تفسیر از ایشان نمیباشد.
فهرست مندرجات
۱ – مقدمه
۲ – اقوال علمای عامه در مورد ابن کیسان
۳ – اقوال علمای خاصه
۴ – شهرت محبت به اهل بیت
۵ – وفات ابن کیسان
۶ – واقعه ابن کیسان و خلیفه هشام
۶.۱ – موضعگیری شاگرد مکتب اهل بیت
۷ – ماجرای خلیفه منصور و عبدالله بن طاووس
۸ – اختلاف نظر در مرام عبدالله بن طاووس
۹ – فرزندان عطاء
۱۰ – نظرات خاص ابن کیسان
۱۱ – نقل تفسیر روایی از ابن کیسان
۱۲ – برخورد فرزند ابن کیسان با امویان
۱۳ – تفسیر آیه۲۸ سوره نساء
۱۴ – تفسیری دیگر از ابن کیسان
۱۵ – پانویس
۱۶ – منبع
مقدمه
ابوعبدالرحمان طاووس بن کیسان خولانی همدانی یمانی از ایرانیان و یکی از چهرههای بارز تابعان بوده است. او فقیهی جلیل القدر و خوش حافظه بود.
ابن عیینه میگوید: «به عبیداللّه بن ابییزید گفتم: همراه چه کسانی بر ابن عباس وارد میشدی؟ گفت: با عطاء و اصحابش. گفتم: با طاووس چطور؟ گفت: هرگز؛ او همراه با خواص بر او (ابن عباس) وارد میشد!».
اقوال علمای عامه در مورد ابن کیسان
عمرو بن دینار میگوید: «هیچگاه فردی همچون طاووس ندیدهام».
[۱] ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۲، ص۵۰۹، شماره ۳۰۶.
[۲] ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلیه الاولیاء، ج۴، ص۹.
همچنین تعداد زیادی از دانشمندان از او به نیکی یاد کردهاند.
از ابن جریج از طریق عطاء به نقل از ابن عباس روایت شده است که گفت: «به گمانم طاووس از بهشتیان باشد!».
ابن حبان میگوید: «او از عبّاد یمن و از بزرگان تابعان است. وی چهل بار حج گزارد و مستجاب الدعوه بود».
ابن عیینه میگوید: «سه تن، از امرای زمان خود بیزاری میجستند: ابوذر، طاووس و ثوری».
ابن معین او را با سعید بن جبیر برابر میدانست.
[۳] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۵، ص۱۰- ۸.
ابونعیم میگوید: «او جزو طبقه اول یمنیان است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) درباره ایشان فرمود: «الایمان یمان؛ ایمان در یمن است». وی پنجاه نفر از صحابه و دانشمندان و شخصیتهای زمان خویش را ملاقات کرده است؛ بیشتر روایات او از ابن عباس است؛ و پیشگامان برگزیده تابعان از او روایت کردهاند».
[۴] ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلیه الاولیاء، ج۴، ص۲۳- ۳.
اقوال علمای خاصه
ابن شهرآشوب او را از اصحاب امام زینالعابدین (علیهالسّلام) شمرده و فقیهی والا معرفی کرده است.
[۵] ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۳۱۲.
[۶] طوسی، محمد بن حسن، رجال شیخ طوسی، ج۱، ص۱۱۶.
[۷] خویی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۱۶۹، شماره ۵۹۹۴.
او نسبت به امام (علیهالسّلام) مواضع شایستهای دارد؛ از جمله آنکه وقتی امام در مسجد الحرام به سجده افتاده بود، به حضرت نزدیک شده و سر ایشان را بلند کرده بر زانوی خود نهاد و آن قدر گریست که اشکهایش بر گونه امام فرو ریخت. در این هنگام امام سر برداشته، نشست و فرمود: چه کسی مرا از یاد پروردگارم باز داشت.
گفت: من، طاووس. ای پسر رسول خدا! این بیتابی برای چیست؟!
[۸] ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۹۱.
[۹] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۶، ص۸۲.
همچنین برخورد دیگری با امام (علیهالسّلام) در حجر اسماعیل دارد،
[۱۰] مفید، محمد بن نعمان، ارشاد مفید، ج۲، ص۱۴۳.
[۱۱] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۶، ص۷۶.
که بر مقام ویژه او نزد امام و قرب و منزلت وی نسبت به ایشان دلالت میکند.
شهرت محبت به اهل بیت
به طور کلی یمنیها و به ویژه قبیله همدان به دوستی اهل بیت مشهورند.
وفات ابن کیسان
روز وفات وی در سال ۱۰۶، روز نمایانی بود. عبداللّه بن حسن مثنّی که گوشه تابوت او را بر دوش نهاده بود، از فزونی جمعیت کلاه از سرش افتاد و عبای او پاره شد.
[۱۲] ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۲، ص۵۰۹، شماره ۳۰۶.
او علیه طاغوتهای زمان خویش نیز موضعگیریهای سرنوشتسازی داشت که بیانگر صلابت و استواری او در راه خداست.
واقعه ابن کیسان و خلیفه هشام
ابن خلکان میگوید:
«هشام بن عبدالملک برای انجام حج به مکه آمد. چون وارد حرم شد گفت: مردی از صحابه را نزد من آورید. گفتند: جملگی مردهاند. گفت: پس از تابعان کسی را بیاورید. طاووس یمانی را آوردند.
همین که بر او وارد شد، کفشهای خود را در کنار بساط او بیرون آورد و به او به عنوان امیرالمؤمنین، سلام نداد و او را با کنیه یاد نکرد و بدون اجازه او در کنارش نشسته گفت: حالت چطور است هشام؟! هشام از این کرده طاووس به غایت خشمگین شد و آهنگ کشتن او کرد.
بدو گفتند: تو در حرم هستی، این کار ممکن نیست! گفت ای طاووس! چه چیزی تو را بر چنین کرداری واداشت؟ گفت: چه کاری؟ خشم و عصبانیت هشام افزون شد و گفت: تو کفشهایت را کنار بساط من درآوردی و به من سلام مرسوم ندادی و مرا با کنیه یاد نکردی؛ بدون اجازه من در کنارم نشستی و گفتی: ای هشام، چطوری؟
گفت: اینکه کفشهایم را کنار بساط تو بیرون آوردم -به این دلیل بود که- من روزانه پنج بار کفشهایم را در مقابل پروردگار در میآورم و او نه مرا عتاب میکند و نه بر من خشم میگیرد.
و اما اینکه گفتی چرا بر من با عنوان امیرالمؤمنین سلام نکردی، از آنروست که همه مؤمنان به امیری تو راضی نیستند و من ترسیدم با گفتن چنین سلامی دروغ گفته باشم.
و اما اینکه گفتی چرا مرا با کنیه خطاب نکردی، از آن جهت بود که خداوند (عزّوجلّ) پیامبران خود را با نام صدا میکند و میفرماید: یا داوود، یا یحیی، یا عیسی؛ و دشمنان خود را با کنیه مخاطب ساخته میفرماید: «تَبَّتْ یَدا اَبِی لَهَبٍ؛
[۱۳] مسد/سوره۱۱۱، آیه۱.
و اما اینکه گفتی: کنار من نشستی، برای آن بود که از امیرمؤمنان علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) شنیدم که فرمود: «هر گاه خواستی به فردی از جهنمیان بنگری، به کسی بنگر که خود نشسته و عدهای در اطراف او ایستادهاند!».
آنگاه هشام گفت: مرا پندی ده! گفت: از امیر مؤمنان (علیهالسّلام) شنیدم که میفرمود: «در دوزخ مارهایی است همچون ستونهای تناور و عقربهایی بهسان قاطر.
هر امیری را که در حق زیر دستانش عدالت نورزد، میگزند». آنگاه برخاست و رفت!».
[۱۴] ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۲، ص۵۱۰.
موضعگیری شاگرد مکتب اهل بیت
توجه کنید که چگونه واژه «امیر المؤمنین» را درباره علی بن ابیطالب تکرار مینماید در حالی که از سلام کردن به هشام با این عنوان خودداری میکند؛ با این دلیل که در میان مؤمنان (امثال خودش را در نظر دارد) کسانی هستند که به امیری او رضایت نمیدهند! اینچنین موضعگیری جز از پرورشیافتگان بر ولایت اهل بیت پیامبر (علیهمالسّلام) از کسی دیگر نمیتواند باشد.
ماجرای خلیفه منصور و عبدالله بن طاووس
ابن خلکان درباره فرزند او عبداللّه هم ماجرایی را نقل میکند که نشان میدهد او نیز همانند پدرش در راه دین استوار بوده است؛ میگوید: «نقل کردهاند که ابوجعفر منصور، عبداللّه بن طاووس و مالک بن انس را به حضور طلبید.
چون بر او وارد شدند لحظهای سرش را پایین انداخت، سپس رو به ابن طاووس کرد و گفت: از پدرت برایم سخن بگو! گفت: پدرم به من گفت: معذّبترین مردم در روز قیامت کسی است که خداوند او را در سلطنتش شریک ساخته باشد، ولی او در حکومت خود بر ایشان ستم روا دارد.
منصور چند لحظه سکوت کرد. مالک میگوید: من از ترس اینکه مبادا خون او به لباسهایم برسد، دامن لباسم را جمع کردم. آنگاه منصور به او گفت: آن قلمدان را بده، و این جمله را سه بار تکرار کرد، ولی عبداللّه قلمدان را به دست او نداد.
منصور به او گفت: چرا قلمدان را نمیدهی؟ گفت: میترسم با آن معصیتی را بنویسی و من در آن شریک شوم! چون این گفته را شنید گفت: از جلوی چشمم دور شوید! عبداللّه بن طاووس میگوید: این همان بود که میخواستم. مالک میگوید: از آن روز به بعد همواره ابن طاووس را به فضیلت میشناسم».
[۱۵] ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۲، ص۵۱۱.
اختلاف نظر در مرام عبدالله بن طاووس
ولی این ماجرا با تاریخ وفات او -سال ۱۳۲- بنابر نقل ابن حجر،
[۱۶] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۵، ص۲۶۷.
سازگار نیست؛
چون اولا ابوجعفر بعد از مرگ سفاح در سال ۱۳۶
[۱۷] قمی، عباس، تتمه المنتهی، ص۱۶۷.
متصدی خلافت شد و ابن خلکان آن حکایت را از منصور با عنوان امیر المؤمنین
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.