پاورپوینت جارود عبدی


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
6 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت جارود عبدی دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت جارود عبدی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت جارود عبدی :

جارود بن معلی عبدی

جارود بن مُعَلّی، بِشر بن عَمرو بن حَنَش بن مُعَلّی ” عَبدی، صحابی پیامبر و بزرگ قبیله عبدالقیس، که در سال نهم یا دهم در مدینه به حضور پیامبر اکرم رسید و اسلام آورد.

فهرست مندرجات

۱ – شناسنامه
۲ – سبب لقب‌گذاری بشر به جارود
۳ – نیای بزرگ جارود
۴ – کنیه جارود
۵ – مادر جارود
۶ – جارود بن معلّی در روزگار جاهلیت
۷ – ویژگی‌های جارود
۸ – نخستین دیدار جارود با پیامبر
۹ – دعوت جارود به اسلام توسط پیامبر
۱۰ – مسلمان شدن جارود
۱۱ – جارود از صحابه پیامبر
۱۲ – جارود و حفظ قبیله عبدالقیس از ارتداد
۱۳ – جنگ میان قبیله عبدالقیس و مرتدان
۱۴ – حد خوردن جارود
۱۵ – شهادت جارود
۱۶ – اختلاف درباره تاریخ شهادت جارود
۱۷ – روایت حدیث
۱۸ – جارود در بصره
۱۹ – شهادت جارود بر ضد والی بحرین
۲۰ – جنگ جارود با شهریگ
۲۱ – محل شهادت جارود
۲۲ – جارود از منظر بزرگان
۲۳ – جارود از راویان حدیث
۲۴ – راویان حدیث از جارود
۲۵ – شایستگی جارود نزد عمر
۲۶ – خاندان جارود
۲۶.۱ – منذر بن پاورپوینت جارود عبدی
۲۶.۲ – عبداللّه بن پاورپوینت جارود عبدی
۲۷ – فهرست منابع
۲۸ – پانویس
۲۹ – منبع

شناسنامه

بیشتر منابع نام وی را بشر بن عمرو بن حنش قیسی از قبیله عدنانی عبدالقیس ثبت کرده‌اند که در بحرین می‌زیستند.

[۱] المعارف، ص۳۳۸.

[۲] تاریخ طبری، ج۲، ص۲۸۵.

[۳] الفتوح، ج۱، ص۳۹.

[۴] اسدالغابه، ج۱، ص۳۹۱.

برخی نیز نام جدش را به اختلاف مُعَلَّی،

[۵] الانساب، ج۴، ص۱۳۵.

[۶] التاریخ الکبیر، ج۱، ص۲۳۶.

[۷] رجال الطوسی، ص۳۴.

حَنَش

[۸] المعارف، ص۳۳۸.

[۹] التاریخ الکبیر، ج۱، ص۲۳۶.

[۱۰] قاموس الرجال، ج۲، ص۵۵۲.

و عَلاء

[۱۱] الاستیعاب، ج۱، ص۳۲۹.

[۱۲] معرفه الصحابه، ج۲، ص۶۰۱.

و کنیه اش را به اختلاف ابومنذر،

[۱۳] الطبقات، ج۶، ص۸۳.

[۱۴] الاستیعاب، ج۱، ص۳۲۹.

[۱۵] اسد الغابه، ج۱، ص۴۹۸.

ابوغیّاث یا ابوعتّاب دانسته‌اند که احتمالاً تصحیف هم باشند.

[۱۶] اسدالغابه، ج۱، ص۴۹۸.

[۱۷] الاستیعاب، ج۱، ص۳۲۹.

وی از بزرگان عبدالقیس است

[۱۸] دلائل النبوه، ج۲، ص۱۰۵.

[۱۹] الثقات، ج۳، ص۵۹.

[۲۰] قاموس الرجال، ج۲، ص۵۵۳.

از او با القابی چون جارود (شوم)

[۲۱] الصحاح، ج۲، ص۴۵۵.

[۲۲] لسان العرب، ج۳، ۱۱۶، «جَرد».

و ظِئر العَناق (گردن کوتاه) کنایه از کوتاهی قد

[۲۳] تهذیب الکمال، ج۳۵، ص۵۰.

[۲۴] المعارف، ص۳۳۸.

یاد شده است؛ گویا از این جهت به جارود لقب یافت که روزی با شتر مریض خود نزد دایی هایش « بنی شیبان » رفت و موجب مرگ شتران آنان گردید.

[۲۵] المعارف، ص۳۳۸.

[۲۶] الطبقات، ج۶، ص۸۱.

[۲۷] الصحاح، ج۲، ص۴۵۵.

نام مادر جارود را «دُرَیْمَکه»

[۲۸] اسدالغابه، ج۱، ص۴۹۸.

[۲۹] الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۰.

یا «دَرْ مکه»

[۳۰] الطبقات، ج۷، ص۵۹.

دختر رَوَیْم

[۳۱] اسدالغابه، ج۱، ص۳۹۸.

[۳۲] الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۰.

یا رؤیم

[۳۳] الطبقات، ج۷، ص۵۹.

یاد کرده‌اند.

سبب لقب‌گذاری بشر به جارود

جارود را لقب وی دانسته

[۳۴] ابن حبّان، مشاهیر علماء الامصار و اعلام فقهاء الاقطار، ج۱، ص۷۰، چاپ مرزوق علی ابراهیم، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۷.

[۳۵] سمعانی، الانساب، ج۴، ص۱۳۵.

و در باره سبب ‌این لقب گذاری گفته‌اند که در سرزمینی که قبیله عبدالقیس در آن زندگی می‌کردند، نوعی بیماری پدید آمد که شتر‌ها را از بین می‌برد. جارود با چند شتری که برایش باقی‌مانده بود، نزد دایی‌های خود ــ که از قبیله بنی هند، شاخه‌ای از قبیله بنی شیبان (بنی شیبان شاخه‌ای از قبیله بکر بن وائل) بودند ــ رفت. بیماری به شترهای آنان نیز سرایت کرد و شتر‌ها از میان رفتند، از‌این رو وی را جارود (محروم کننده) لقب دادند.

[۳۶] ابن‌سعد، الطبقات الکبرى (لیدن)، ج۵، ص۴۰۷ـ ۴۰۸.

[۳۷] ابن قتیبه، کتاب المعارف، ج۱، ص۳۳۸، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۹.

[۳۸] ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۰، ص۲۸۴، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ ۲۰۰۰.

برخی منابع متأخرتر، سبب‌ این لقب گذاری را آن دانسته‌اند که جارود در روزگار جاهلیت به قبیله بکر بن وائل حمله کرد و بر آنان پیروز شد و خلع سلاحشان کرد.

[۳۹] ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج۱، ص۳۸۳، چاپ عادل احمد رفاعی، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶.

[۴۰] محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص۲۳۹، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۱۱ـ۴۰ ه، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.

نیای بزرگ جارود

نیای بزرگ جارود را علاء

[۴۱] محمد بن اسماعیل بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، ج ۲، جزء ۱، قسم ۲، ص ۲۳۶، (بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶).

[۴۲] ابن ماکولا، الاکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف و المختلف من الاسماء و الکنی و الانساب، ج۶، ص۱۳۴، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمی‌یمانی، حیدرآباد دکن ۱۳۸۱ـ۱۴۰۶/ ۱۹۶۲ـ۱۹۸۶.

و نُعمان

[۴۳] خلیفه بن خیاط، کتاب الطبقات، ج۱، ص۶۱، روایه موسی بن زکریا تستری، چاپ اکرم ضیاء عمری، بغداد ۱۳۹۰۰.

[۴۴] خلیفه بن خیاط، کتاب الطبقات، ج۱، ص۱۸۵، روایه موسی بن زکریا تستری، چاپ اکرم ضیاء عمری، بغداد ۱۳۹۰۰.

خوانده‌اند، اما ابن حبان

[۴۵] ابن حبّان، کتاب الثقات، ج۳، ص۵۹، حیدرآباد دکن ۱۳۹۳ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۳ـ۱۹۸۳، چاپ افست بیروت، ۱۳۹۳.

معلّی را درست دانسته است. در پاره‌ای روایات

[۴۶] ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۰، ص۲۸۱، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ ۲۰۰۰.

نام جارود را مُطرّف نوشته‌اند. انتساب جارود به نیای بزرگ وی معلّی،

[۴۷] ابن حبّان، مشاهیر علماء الامصار و اعلام فقهاء الاقطار، ج۱، ص۷۰، چاپ مرزوق علی ابراهیم، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۷.

یا حذف بِشر از نام وی (مثلاً جارود بن عمرو بن…)

[۴۸] ابن هشام، السیره النبویه، ج۴، ص۹۹۷.

و هم ضبط نام نیای اعلای وی به صورت علاء یا یعلی در بعضی نُسخ،

[۴۹] محمد بن حسن طوسی، رجال الطوسی، ج۱، ص۳۴، چاپ جواد قیومی‌اصفهانی، قم ۱۴۱۵.

برخی مؤلفان را به ‌این ‌اشتباه ‌انداخته است که جارود بن عمرو بن حَنَش بن یَعلی ” عبدی و جارود بن مُعلّی ” دو شخص بوده‌اند.

[۵۰] محمد بن حسن طوسی، رجال الطوسی، ج۱، ص۳۴، چاپ جواد قیومی‌اصفهانی، قم ۱۴۱۵.

[۵۱] تستری، ج۲، ص۵۵۲ ـ۵۵۴.

کنیه جارود

کُنیه جارود بن معلّی ” را، به اختلاف، ابومُنذِر،

[۵۲] ابن‌سعد، الطبقات الکبرى (لیدن)، ج۷، قسم ۱، ص۶۱.

ابوعَتّاب،

[۵۳] خلیفه بن خیاط، کتاب الطبقات، ج۱، ص۶۱، روایه موسی بن زکریا تستری، چاپ اکرم ضیاء عمری، بغداد ۱۳۹۰۰.

[۵۴] خلیفه بن خیاط، کتاب الطبقات، ج۱، ص۱۸۵، روایه موسی بن زکریا تستری، چاپ اکرم ضیاء عمری، بغداد ۱۳۹۰۰.

ابوغیاث

[۵۵] ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۲، جزء ۱، قسم ۲، ص ۲۳۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ ۲۰۰۰.

[۵۶] محمد بن اسماعیل بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، ج ۲، جزء ۱، قسم ۲، ص ۲۳۶، (بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶).

و ابوالحَکَم

[۵۷] ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۲، جزء ۱، قسم ۲، ص ۲۳۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ ۲۰۰۰.

ذکر کرده‌اند. نسبت وی به عبدی نیز به سبب انتساب او به نیای اعلایش عبدالقیس، از سران قبایل عدنانی، است.

[۵۸] سمعانی، الانساب، ج۴، ص۱۳۵.

مادر جارود

مادر جارود بن معلّی “، دَرْمَکه/ دریمکه دختر رُوَیم بن یزید، از بنی شیبان بود.

[۵۹] الطبقات الکبرى (لیدن).

[۶۰] خلیفه بن خیاط، کتاب الطبقات، ج۱، ص۶۱، روایه موسی بن زکریا تستری، چاپ اکرم ضیاء عمری، بغداد ۱۳۹۰۰.

[۶۱] خلیفه بن خیاط، کتاب الطبقات، ج۱، ص۱۸۵، روایه موسی بن زکریا تستری، چاپ اکرم ضیاء عمری، بغداد ۱۳۹۰۰.

[۶۲] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۸، ص۵۶، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵۱۳۸۷/ ۱۹۶۵۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.

[۶۳] ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۰، ص۲۸۴، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ ۲۰۰۰.

جارود بن معلّی در روزگار جاهلیت

جارود بن معلّی در روزگار جاهلیت از‌اشراف و بر دین مسیحیت بود.

[۶۴] ابن‌سعد، الطبقات الکبرى (لیدن)، ج۵، ص۴۰۸.

[۶۵] ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۰، ص۲۸۳ ۲۸۵، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ ۲۰۰۰.

برخی روایات تعریض آمیز، جارود را کافری (عِلج) ‌ایرانی دانسته‌اند که از جزیره ابن کاوان به ساحل دریا آمد و خود را به عبدالقیس منتسب ساخت و چندی بعد خواهرش به ازدواج یکی از بزرگان فارس، مُکَعْبِر، در آمد.

[۶۶] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۶، ص۱۵۴.

ویژگی‌های جارود

به روایت محمد بن اسحاق، جارود بن معلّی ” به تفسیر و تأویل کتب، معرفت داشت و به سیرت و سخنان‌ایرانیان آگاه بود. وی فلسفه و طب می‌دانست و زیرک، ادیب، خوش سیما و توانگر بود.

[۶۷] ابن کثیر، السیره النبویه، ج۱، ص۱۴۴، چاپ مصطفی عبدالواحد، قاهره ۱۳۸۳۱۳۸۶/ ۱۹۶۴ ۱۹۶۶، چاپ افست بیروت.

بر اساس پاره‌ای روایات،

[۶۸] محمد بن یوسف شمس شامی‌، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیرالعباد، ج۶، ص۳۰۳۳۰۴، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.

جارود بن معلّی ” با افرادی همچون سَلَمه بن عیاض اسدی، که در جاهلیت بر کیش حنیفیت بود، ارتباط داشت و به اتفاق وی نزد پیامبر اکرم رسید و پیامبر آنان را از سؤالاتی که در ذهن داشتند، خبر داد و آنان‌ایمان آوردند.

نخستین دیدار جارود با پیامبر

نخستین دیدار جارود بن معلّی ” را با پیامبر اسلام، برخی منابع در سال نهم یا سَنَه الوُفود

[۶۹] ابن هشام، السیره النبویه، ج۴، ص۲۲۱، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۵/۱۹۶۳.

[۷۰] خلیفه بن خیاط، کتاب الطبقات، قسم ۱، ص ۶۵، روایه موسی بن زکریا تستری، چاپ اکرم ضیاء عمری، بغداد ۱۳۹۰۰.

و برخی دیگر در سال دهم پس از هجرت

[۷۱] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۳، ص۱۳۶.

[۷۲] محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص۲۳۹، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۱۱ـ۴۰ ه، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.

نوشته‌اند. جارود بن معلّی ” با هیئتی از قبیله عبدالقیس از بحرین به مدینه رفت و به حضور پیامبر اکرم رسید.

دعوت جارود به اسلام توسط پیامبر

پیامبر وی را به اسلام دعوت کرد و در پاسخ جارود که از پیامبر خواست در مقابل وانهادن مسیحیت و گرویدن به اسلام، ضامن دین او گردد، فرمود من ضمانت می‌کنم که خداوند تو را به بهتر از آن راهنمایی کرده است. پیامبر همچنین به وی توصیه کرد برای رفتن به سرزمین خویش، شترهای سرگردان و بی صاحب بین راه را سوار نشود.

مسلمان شدن جارود

جارود تا سال دهم هجری مسیحی

[۷۳] السیره النبویه، ج۴، ص۵۷۵.

[۷۴] الاستیعاب، ج۱، ص۳۲۹.

[۷۵] اسدالغابه، ج۱، ص۴۹۸.

ماند. در این سال همراه هیئت قبیله عبدالقیس از بحرین نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آمد. در این ملاقات آن حضرت ضمن گله مندی از تاخیر جارود در پذیرش اسلام ، از وی خواست شهادتین بگوید. جارود پس از طرح پرسش‌هایی و ضمانت پیامبر درباره عذاب نشدنش در آخرت ، به اتفاق همراهانش، اسلام آورد و با آن حضرت بیعت کرد و سپس در عظمت رسول خدا اشعاری سرود. وی همچنین مدتی برای فراگیری تعالیم اسلام در مدینه ماند.

[۷۶] الاغانی، ج۱۵، ص۲۴۷.

به روایت قتاده آیات ۵۲-۵۵ قصص درباره جمعی از اهل کتاب (مانند جارود) نازل شده است که به اسلام درآمدند

[۷۷] تفسیر ابن ابی حاتم، ج۹، ص۲۹۸۹.

[۷۸] تفسیر ماوردی، ج۴، ص۲۵۷.

[۷۹] مجمع البیان، ج۷، ص۴۴۵.

؛ اما با توجه به مکی بودن این سوره به نظر می‌رسد که این آیات را مفسران بر جارود تطبیق داده‌اند: «اَلَّذینَ ءاتَینـهُمُ الکِتـبَ مِن قَبلِهِ هُم بِهِ یُؤمِنون• واِذا یُتلی عَلَیهِم قالوا ءامَنّا بِهِ اِنَّهُ الحَقُّ مِن رَبِّنا اِنّا کُنّا مِن قَبلِهِ مُسلِمین• اُولـئِکَ یُؤتَونَ اَجرَهُم مَرَّتَینِ بِما صَبَروا ویَدرَءونَ بِالحَسَنَهِ السَّیِّئَهَ ومِمّا رَزَقنـهُم یُنفِقون».

[۸۰] قصص/سوره۲۸، آیه۵۲ – ۵۵.

در این آیات به آن عده از اهل کتاب اشاره شده که وحی را پذیرفته، در برابر آن تسلیم‌اند و در نتیجه از اجر مضاعف برخوردار خواهند بود.

[۸۱] ابن هشام، السیره النبویه، ج۴، ص۲۲۱، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۵/۱۹۶۳.

[۸۲] ابن‌سعد، الطبقات الکبرى (لیدن)، ج۵، ص۴۰۸.

[۸۳] طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۹۲-۳۹۳.

[۸۴] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۷۹.

[۸۵] ابن حبّان، مشاهیر علماء الامصار و اعلام فقهاء الاقطار، ج۱، ص۷۰، چاپ مرزوق علی ابراهیم، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۷.

[۸۶] ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۴۲۹۴۳۱، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ ۲۰۰۰.

جارود از صحابه پیامبر

در منابع از جارود بن معلّی ” در شمار صحابه یاد شده است و گفته‌اند که وی تا بازپسین دم حیات اعتقادی نیکو و استوار به اسلام داشت.

[۸۷] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۳، ص۱۳۶.

[۸۸] ابن ابی حاتم، کتاب الجرح و التعدیل، ج۲، ص۵۲۵، حیدرآباد دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۳، چاپ افست بیروت.

پاره‌ای‌اشعار باقی‌مانده از وی، مؤید‌این مطلب است.

[۸۹] ابن کثیر، السیره النبویه، ج۱، ص۱۴۴، چاپ مصطفی عبدالواحد، قاهره ۱۳۸۳۱۳۸۶/ ۱۹۶۴ ۱۹۶۶، چاپ افست بیروت.

جارود و حفظ قبیله عبدالقیس از ارتداد

جارود دوره جنگهای رِدَّه را درک کرد. پس از وفات پیامبر اکرم ــ که بسیاری از قبایل، از اسلام رو گرداندند و به کیش اول خویش بازگشتند ــ گروهی از مردم بحرین، از جمله قبیله ربیعه، نیز در سال یازدهم به رهبری غَرور (معرور) مُنذِر بن نُعمان بن منذر از اسلام برگشتند اما جارود با جدّیت مسلمان ماند و عبدالقیس را از ارتداد نگاه داشت.

[۹۰] محمد بن عمر واقدی، کتاب الرّده، ج۱، ص۲۲۴، چاپ محمود عبداللّه ابوالخیر، عمان (۱۴۱۱/ ۱۹۹۱).

[۹۱] محمد بن عمر واقدی، کتاب الرّده، ج۱، ص۲۳۰، چاپ محمود عبداللّه ابوالخیر، عمان (۱۴۱۱/ ۱۹۹۱).

[۹۲] ابن‌سعد، الطبقات الکبرى (لیدن)، ج۵، ص۴۰۸.

[۹۳] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۳، ص۳۰۱ـ۳۰۳.

[۹۴] تاریخ طبری، ج۲، ص۲۸۵.

[۹۵] شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۳۳۶.

در خلافت ابوبکر ، میان طائفه عبدالقیس به رهبری جارود و قبیله بکربن وائل که از پشتیبانی ایرانیان برخوردار بودند جنگی سخت و طولانی درگرفت که به شکست قبیله عبدالقیس انجامید، به گونه‌ای که ایشان از دولت مدینه کمک خواستند

[۹۶] الفتوح، ج۱، ص۳۹.

؛ اما اینکه به آنان کمکی رسید یا نه اطلاعی در دست نیست.

جنگ میان قبیله عبدالقیس و مرتدان

در جنگ‌هایی که میان قبیله عبدالقیس از یک سو و قبیله بکر بن وائل به سالاری حُطَم بن ضُبَیْعه (بزرگ تیره بنی قَیس بن ثَعْلَبه) در گرفت، عبدالقیس شکست خوردند و به دژ جُواثا (در سرزمین هَجَر) رفتند. بکر بن وائل ــ که اکثر نیروهایشان ایرانی و شماری از آنان عرب بودند ــ‌این دژ را سخت محاصره کردند. عبدالقیس از خلیفه یاری خواستند و او علاء بن عبداللّه حَضرَمی ‌را به عنوان والی به بحرین فرستاد، جارود به دستور علاء، همراه عبدالقیس نزدیک اردوگاه حطم پیاده شد. علاء نیز با لشکر خویش مجاور هجر مستقر گردید. پس از یک ماه جنگ، لشکر علاء پیروز شد، مرتدان شکست خوردند و حطم (سالار مشرکان) کشته و منذر بن نعمان اسیر شد.

[۹۷] خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، قسم ۱، ص ۹۷ـ ۹۸، روایه بقی بن مخلد، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۹۶۷ـ ۱۹۶۸.

[۹۸] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۳، ص۳۰۴ـ۳۱۰.

[۹۹] محمد بن احمد ذهبی، ج۱، ص۷۳ـ۷۴، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ضمن حوادث سال ۱۲، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۱۱ـ۴۰ ه، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.

[۱۰۰] محمد بن عمر واقدی، کتاب الرّده، ج۱، ص۲۳۱ـ۲۵۱، چاپ محمود عبداللّه ابوالخیر، عمان (۱۴۱۱/ ۱۹۹۱).

[۱۰۱] بلاذری (لیدن)، ج۱، ص۸۳ ـ۸۴.

حد خوردن جارود

شهادت جارود بر شرابخواری قدامه بن مظعون والی عمر بر بحرین موجب اجرای حدّ بر وی گردید.

[۱۰۲] الطبقات، ج۶، ص۸۳.

با گسترش فتوحات و جابه جایی قبایل، جارود در بصره ساکن گشت

[۱۰۳] معرفه الصحابه، ج۲، ص۶۰۱.

[۱۰۴] الاستیعاب، ج۱، ص۳۲۹.

[۱۰۵] رجال الطوسی، ص۳۴.

شهادت جارود

آنچه مسلّم است ‌این است که جارود بن معلّی ” در زمان خلافت عمر (۱۳ـ۲۳)، هنگام فتح فارس، در‌این سرزمین به شهادت رسیده است.

[۱۰۶] محمد بن اسماعیل بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، ج ۲، جزء ۱، قسم ۲، ص ۲۳۶.

وی در سال ۲۰

[۱۰۷] الطبقات، ج۶، ص۸۳.

یا ۲۱ هجری در عقبه الطین (در ساحل خلیج فارس ) یا در فتح نهاوند در همان سال کشته شد.

[۱۰۸] الاصابه، ج۱، ص۵۵۳.

[۱۰۹] الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۰.

برخی نیز مرگ او را در زمان خلافت عثمان دانسته‌اند.

[۱۱۰] الاصابه، ج۱، ص۵۵۳.

[۱۱۱] شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۲۳۴.

[۱۱۲] قاموس الرجال، ج۲، ص۵۵۳.

اختلاف درباره تاریخ شهادت جارود

اما روایات در باره تاریخ ‌این رویداد متفاوت است. بر اساس روایت سیف بن عمر، در سال ۱۷ مسلمانان از بحرین به فارس حمله کردند. علاء بن حضرمی ‌لشکر مسلمانان را بدون اذن عمر، از دریا گذراند. آنان تا اصطخر پیش رفتند. مردم فارس به سرکردگی هیربد راه را بر آنان بستند و میان مسلمانان و کشتی‌هایشان حایل شدند. در جایی به نام طاووس جنگی سخت در گرفت و جارود بن معلّی “، که فرماندهی بخشی از لشکر مسلمانان را به عهده داشت، رجز‌هایی خواند و جنگید تا کشته شد.

[۱۱۳] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۴، ص۷۹ـ۸۰.

[۱۱۴] ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج۲، ص۵۳۸ ـ۵۳۹، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، ۱۳۸۵.

روایت حدیث

در زمان خلافت امیرمؤمنان علی علیه‌السّلام آن حضرت طی نامه‌ای به منذر فرزند جارود (کارگزار ناحیه‌ای)؛ ضمن ستایش از پدرش، منذر را به جهت خیانت به بیت المال سرزنش کرد.

[۱۱۵] شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۲۳۳.

از جارود به عنوان راوی حدیث پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم

[۱۱۶] الانساب، ج۲، ص۳۴.

[۱۱۷] الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۰.

[۱۱۸] قاموس الرجال، ج۲، ص۵۵۵.

و همچنین آشنا به علوم مختلف یاد شده است.

[۱۱۹] البدایه والنهایه، ج۱، ص۱۸۴.

جارود در بصره

بنا بر پاره‌ای روایات، جارود بن معلّی ” چندی پس از جنگ‌های ردّه و تأسیس شهر بصره در سال ۱۷، در آن شهر سکنا گزید.

[۱۲۰] ابن‌سعد، الطبقات الکبرى (لیدن)، ج۷، قسم ۱، ص۶۱.

[۱۲۱] خلیفه بن خیاط، کتاب الطبقات، ص ۱۷۴، روایه موسی بن زکریا تستری، چاپ اکرم ضیاء عمری، بغداد ۱۹۶۷.

[۱۲۲] خلیفه بن خیاط، کتاب الطبقات، ص ۱۸۵،، روایه موسی بن زکریا تستری، چاپ اکرم ضیاء عمری، بغداد ۱۹۶۷.

روایتی دیگر نیز نشان می‌دهد که جارود چند سال پس از آن در قید حیات بوده است.

شهادت جارود بر ضد والی بحرین

گفته می‌شود در سال ۲۰ جارود بن معلّی ” از بحرین به مدینه آمد و نزد عمر برضد قُدامه بن مَظعون، والی بحرین، شهادت به شرب خمر داد. از‌این رو، عمر قدامه را از ولایت عزل کرد و او را حد زد.

[۱۲۳] ابن‌سعد، الطبقات الکبرى (لیدن)، ج۵، ص۴۰۸ـ۴۰۹.

[۱۲۴] ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج۲، ص۵۶۹، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، ۱۳۸۵.

جنگ جارود با شهریگ

افزون بر‌این، به گزارش ابن سعد،

[۱۲۵] ابن‌سعد، الطبقات الکبرى (لیدن)، ج۵، ص۴۰۹.

حَکم بن ابی العاص، که گویا زیردست برادرش عثمان بن ابی العاص بوده است،

[۱۲۶] خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، قسم ۱، ص ۱۲۳، روایه بقی بن مخلد، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۹۶۷ـ ۱۹۶۸.

[۱۲۷] خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، قسم ۱، ص ۱۳۴، روایه بقی بن مخلد، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۹۶۷ـ ۱۹۶۸.

جارود را به جنگ شهریگ (سهرک)، از شاهزادگان ساسانی، فرستاد.

محل شهادت جارود

جارود در سال ۲۰ در نبرد عَقَبه الطّین (جایی در فارس) به شهادت رسید و از آن پس آن‌جا را عقبه الجارود نامیدند. گزارش ابن سعد را با ‌اندکی تفاوت، منابع متأخرتر تکرار کرده‌اند، با‌این ملاحظه که تاریخ رویداد را سال ۲۱ دانسته‌اند.

[۱۲۸] خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، قسم ۱، ص ۱۴۵، روایه بقی بن مخلد، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۹۶۷ـ ۱۹۶۸.

[۱۲۹] خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۶۱، روایه بقی بن مخلد، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۹۶۷ـ ۱۹۶۸.

[۱۳۰] خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۱۸۵، روایه بقی بن مخلد، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۹۶۷ـ ۱۹۶۸.

[۱۳۱] ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۵۶، ص۵۰۰، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ ۲۰۰۰.

[۱۳۲] ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج۳، ص۲۱، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، ۱۳۸۵.

[۱۳۳] نعمان بن مُقَرِّن، محمد بن احمد ذهبی، ج۱، ص۲۳۹ـ۲۴۰: در سال ۲۱ در روز فتح نهاوند به فرماندهی سردار عرب، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۱۱ـ۴۰ ه، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.

با‌این حال، بر پایه دسته‌ای دیگر از روایات، که نخستین فتح شهر اصطخر را در سال ۲۳ نوشته‌اند، در‌این سال شهریگ شورش کرد و لشکری از فارسیان گرد آورد. لشکریان مسلمان به فرماندهی عثمان بن ابی العاص (یا برادرش حَکَم) با لشکر فارس روبرو شدند. در هنگامه نبرد، لشکر جارود بن معلّی ” که فرماندهی میمنه سپاه اسلامی ‌را برعهده داشت، از هم گسیخت اما به زودی سپاه اسلام پیروز گشت و شهریگ و پسرش در جنگی سخت کشته شدند.

[۱۳۴] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۴، ص۱۷۶ـ۱۷۷.

[۱۳۵] ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج۳، ص۴۰ـ ۴۱، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، ۱۳۸۵.

جارود از منظر بزرگان

بزرگان و علمای رجال، شخصیت جارود بن معلّی ” را ستوده‌اند. امام علی علیه‌السلام، ضمن نامه‌ای به پسر وی مُنذِر، جارود را فردی صالح خوانده

[۱۳۶] علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.

و ابن حبّان

[۱۳۷] ابن حبّان، کتاب الثقات، ج۳، ص۵۹، حیدرآباد دکن ۱۳۹۳ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۳ـ۱۹۸۳، چاپ افست بیروت، ۱۳۹۳.

از وی در شمار ثقات صحابه یاد کرده است.

جارود از راویان حدیث

جارود احادیثی از پیامبر اکرم روایت کرده است.

[۱۳۸] محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص۲۳۹، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۱۱ـ۴۰

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.