پاورپوینت تمیم داری لخمی


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
5 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت تمیم داری لخمی دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت تمیم داری لخمی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت تمیم داری لخمی :

تمیم‌ داری

‌تمیم داری از صحابی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و نخستین قصه گوی مسلمان و اهل فلسطین می‌باشد.

فهرست مندرجات

۱ – پیش از مسلمانی
۱.۱ – نسب
۱.۲ – القاب و کنیه
۱.۳ – زمان و مکان تولد
۱.۴ – محل سکونت
۲ – دوره رسول خدا
۲.۱ – زمان اسلام آوردن
۲.۲ – درخواست تمیم از پیامبر
۲.۳ – اقطاع تمیم داری
۲.۴ – همراهی پیامبر در غزوات
۲.۵ – ازدواج تمیم
۲.۶ – گزارش‌های تاریخی
۲.۶.۱ – حدیث جساسه
۲.۶.۲ – گزارش‌های دیگر
۲.۷ – تمیم در تفاسیر
۲.۸ – گردآورنده قرآن و روایت حدیث
۲.۹ – روایات منسوب به تمیم
۲.۱۰ – سازنده منبر مسجد نبوی
۳ – پس از پیامبر
۳.۱ – قصه‌گویی
۳.۱.۱ – دوره خلفا
۳.۱.۲ – محتوای قصه‌ها
۳.۲ – قضاوت امیرمؤمنان درباره همسر تمیم
۳.۳ – روایات نقل شده
۳.۴ – ترسیم چهره زاهد و عابد
۳.۵ – محل زندگی تمیم
۳.۶ – نسل تمیم
۴ – فضایل تمیم در منابع اهل سنت
۵ – تمیم از دیدگاه شیعه
۶ – تمیم در آثار نویسندگان
۷ – تمیم داری در شأن نزول
۷.۱ – گزارش اول
۷.۲ – گزارش دوم
۸ – تمیم از دیدگاه مفسران
۸.۱ – قتاده، ابن عباس و مجاهد
۸.۲ – طبرسی
۸.۳ – ابن قتیبه دینوری
۹ – درگذشت
۱۰ – فهرست منابع
۱۱ – پانویس
۱۲ – منبع

پیش از مسلمانی

نسب

تمیم بن اوس بن خارجه، از تیره بنی دار بن هانی از قبیله لخم از عرب قحطانی (جنوبی) است و از همین رو

[۱] جمهره انساب العرب، ص۴۲۲.

[۲] الانساب، ج ۲، ص۳۳ .

[۳] الانساب، ج ۲، ص ۴۴۲.

به «داری» شهرت یافته است

[۴] الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۰.

[۵] خزانه الأدب، ج ۷، ص ۳۳۰.

[۶] تاریخ الاسلام، ج ۷، ص ۴۰۴.

و چون تنها فرزندش رقیه نام داشت،

[۷] الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۰.

[۸] اسدالغابه، ج ۱، ص ۴۲۸.

به کنیه ابورقیه معروف است.

[۹] الطبقات، ج ۷، ص ۲۸۶.

[۱۰] الجرح و التعدیل، ج ۲، ص ۴۴۰.

[۱۱] الثقات، ج ۳، ص ۴۰.

اصل او را از بَنودار، از فرزندان دار بن هانی از قبیله لَخْم و اصالتاً عرب دانسته‌اند؛ اما نام وی جزو جنگجویان « عجم » شرکت کننده در جنگ بدر نیز ذکر شده است. در بیان نسبت وی برخی معتقدند که «دار» از «دیر» گرفته شده، زیرا تمیم قبل از مسلمان شدن در دیر بسیار عبادت می‌کرده است.

[۱۲] ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج۱، ص۲۵۶، چاپ محمدابراهیم بنا و محمداحمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳.

[۱۳] عبداللّه مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۱، بخش ۲، ص۱۸۶، چاپ سنگی نجف ۱۳۴۹ـ۱۳۵۲.

[۱۴] احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۶۳۸، چاپ عبداللّه انیس طبّاع و عمر انیس طبّاع، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.

[۱۵] یحیی بن شرف نووی، تهذیب الاسماء واللغات، جزء ۱، ص ۱۳۸، مصر (بی تا)، چاپ افست تهران: مکتبه الاسدی (بی تا).

نسب وی به قبیله بزرگ تر کهلان بن سبا قحطانی می‌رسید.

[۱۶] جمهره انساب العرب، ص۴۲۲.

[۱۷] الانساب، ج۵، ص۲۸۲.

نام جد او در بیشتر منابع، خارجه خوانده شده است

[۱۸] نسب معد، ج۱، ص۱۵۷.

[۱۹] الطبقات، ابن سعد، ج۷، ص۴۰۸.

[۲۰] الطبقات، خلیفه، ص۵۵۷.

و گمان می‌رود که نام‌های دیگر همچون حارثه

[۲۱] المنمق، ص۲۴۴.

و جاریه

[۲۲] اسد الغابه، ج۱، ص۲۵۶.

تصحیف آن باشد.

القاب و کنیه

به تناسب قبیله یا شهر وی، از او با نسبت‌های گوناگون همچون داری (منسوب به تیره دار بن هانی

[۲۳] جمهره انساب العرب، ص۴۲۲.

[۲۴] الانساب، ج۵، ص۲۸۲.

یا دارین در بحرین

[۲۵] معجم البلدان، ج۲، ص۴۳۲.

[۲۶] فیض القدیر، ج۳، ص۵۱۹.

)، دیری (منسوب به دیر که او پیش از اسلام آوردن در آن می‌زیسته است)،

[۲۷] صحیح مسلم، ج۱، ص۱۴۲.

[۲۸] سبل السلام، ج۴، ص۲۱۰.

لخمی،

[۲۹] الآحاد و المثانی، ج۵، ص۱۱.

شامی،

[۳۰] الجرح و التعدیل، ج۲، ص۴۴۰.

و فلسطینی

[۳۱] سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۴۲.

یاد شده است. به فراخور نام دخترش رقیه، کنیه‌اش ابورقیه بوده است.

[۳۲] تاریخ یحیی بن معین، ج۱، ص۱۵.

[۳۳] الطبقات، ابن سعد، ج۷، ص۲۸۶.

[۳۴] الاستیعاب، ج۱، ص۱۹۳.

زمان و مکان تولد

از زمان و مکان تولد تمیم آگاهی چندانی در دست نیست؛ همچنان که زندگی پیش از اسلام او نیز مبهم است. نصرانی بودن او

[۳۵] الاستیعاب، ج۱، ص۱۹۳.

تایید گشته و به سکونت او در دیر اشاره شده است.

[۳۶] صحیح مسلم، ج۱، ص۱۴۲.

[۳۷] سبل السلام، ج۴، ص۲۱۰.

در شماری از منابع، از هم پیمانی او با حارث بن عبدالمطلب، عموی پدر پیامبر، سخن به میان آمده؛ اما سبب و چگونگی آن دانسته نیست.

[۳۸] المنمق، ص۲۴۴.

محل سکونت

تمیم پیش از مسلمان شدن در منطقه شام سکونت داشت

[۳۹] الاصابه، ج ۱، ص ۴۸۸.

و از راهبان آن سرزمین به شمار می آمد

[۴۰] الاصابه، ج ۱، ص ۴۸۸.

. البته زمان هجرت او یا خاندانش به آن سرزمین معلوم نیست. آنچه مسلم است، لخمی‌ها و جذامی‌ها در زمره آن دسته از عرب جنوبی بودند که از مدت‌ها قبل از ظهور اسلام به سوریه و لبنان مهاجرت کرده بودند.

[۴۱] کنز العمال، ج ۸، ص ۳.

[۴۲] سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۲.

[۴۳] الانساب، ج ۲، ص ۳۳.

بر اساس برخی گزارش‌ها تمیم به سبب اشتغال به تجارت به حجاز رفت و آمد داشته است.

[۴۴] تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۹۶.

[۴۵] الکافی، ج ۷، ص ۵.

[۴۶] اسباب النزول، ص ۱۷۵.

دوره رسول خدا

زمان اسلام آوردن

بر پایه سخن مشهور، تمیم در سال نهم هجرت (یک سال پیش از رحلت پیامبر) پس از غزوه تبوک ، همراه برادرش نعیم و هیئتی ۱۰ نفره از بنی دار

[۴۷] السیره النبویه، ج ۳، ص ۳۵۴.

[۴۸] الطبقات، ج ۱، ص ۲۵۸.

[۴۹] جمهره انساب العرب، ص ۴۲۲.

به مدینه نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمده و مسلمان شدند

[۵۰] الطبقات، ابن سعد، ج۷، ص۴۰۸.

[۵۱] فتوح البلدان، ج۱، ص۱۵۳.

[۵۲] الاستیعاب، ج۱، ص۱۹۳.

[۵۳] الطبقات، ج ۱، ص ۲۵۸-۲۵۹.

[۵۴] الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۰.

[۵۵] تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۳۲۶.

برخی گزارش‌ها اسلام او را در سال هفتم، پس از نبرد خیبر دانسته اند.

[۵۶] السیره النبویه، ج ۳، ص ۳۵۴.

همراهان تمیم تا رحلت رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله)

[۵۷] الطبقات، ج ۱، ص ۲۵۹.

[۵۸] اسد الغابه، ج۲، ص ۳۶۵.

[۵۹] تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص ۶۴.

و خود او تا قتل عثمان (م. ۳۵ ق.) در مدینه ماندند.

[۶۰] اسدالغابه، ج ۱، ص ۴۲۸.

[۶۱] الطبقات، ج ۷، ص ۲۸۶.

[۶۲] تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص ۶۹.

تمیم الدّاری و برادرش از دوره پیش از اسلام برای تجارت به مکه آمد و شد داشتند، اما پس از هجرتِ پیامبراکرم مرکز تجارت خود را به مدینه منتقل کردند.

[۶۳] د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه.

( در شأن نزول آیات ۱۰۶ـ ۱۰۸ سوره مائده آمده است که تمیم و برادرش نعیم ــ که هر دو مسیحی بودند

[۶۴] طبرسی، مجمع‌البیان، ج۳، ص۳۹۵.

[۶۵] بحارالأنوار، ج۹۰، ص۷۵.

ــ در سفری تجاری با بُدیل بن ابی ماریه مسلمان همراه شدند و در راه با مرگ بدیل به وصیت او خیانت کرده، ظرف گران قیمتی را از اموال او برداشتند. پس از رسیدن به مدینه و با شکایت وارثانِ بدیل برای داوری نزد پیامبر اکرم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم رفتند. بر اثر داوری صادقانه پیامبر، تمیم و برادرش توبه کردند. آورده‌اند که تمیم در سال نهم هجرت در مدینه اسلام آورد اما بقیه خانواده او مسیحی باقی ماندند.

[۶۶] محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۲۵۹، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.

[۶۷] طبرسی، مجمع‌البیان، ج۳، ص۳۹۵ـ۴۰۰.

[۶۸] ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۱، ص۱۹۳، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.

[۶۹] د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه.

درخواست تمیم از پیامبر

به گزارش زهری و کلبی، در ملاقات این هیئت با پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، تمیم از آن حضرت خواست در صورت فتح شام، شماری از روستاهای محل سکونتش مانند «حبُری» (حبرون، روستایی است کنار بیت المقدس که آرامگاه ابراهیم (علیه السلام) در آن واقع است

[۷۰] معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۱۲.

[۷۱] سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۴.

) و «بیت عینون» را به او، و به نقلی به همراهان یا خاندانش اَقطاع (بخشیدن زمین برای گذراندن زندگی) دهد. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز با خواسته او موافقت کرد و در این خصوص سندی تنظیم فرمود. متن سند در بسیاری از منابع آمده است.

[۷۲] الطبقات، ج ۱، ص ۲۵۹.

[۷۳] امتاع الاسماع، ج ۱۳، ص۱۴۲.

[۷۴] تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص ۶۷.

[۷۵] معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۱۲-۲۱۳.

بنا به گفته قلقشندی (م. ۸۲۱ ق.) مکتوب رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در دست خاندان تمیم به عنوان خدام حرم ابراهیم خلیل(علیه السلام) موجود است.

[۷۶] صبح الاعشی، ج ۱۳، ص ۱۲۱.

به نقل زید بن عامر ثقفی ، رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) خود از تمیم خواست، چیزی از حضرت بخواهند و او روستاهای یاد شده را درخواست کرد و پیامبر آن‌ها را به او واگذار کرد.

[۷۷] اسدالغابه، ج ۲، ص ۳۶۵.

[۷۸] الاصابه، ج ۲، ص ۵۰۵.

برخی محققان، سند یاد شده را ساخته و پرداخته دوران خلفا یا بنی امیه دانسته اند که با توجه به اعتبار تمیم و طرفداری او از دستگاه خلافت، برای وی فضیلت تراشی کرده اند.

[۷۹] مکاتیب الرسول، ج ۳، ص ۵۱۵.

در برخی منابع، در این باره که آیا پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امام، ملکی را که در تصرفشان نیست می توانند به دیگری واگذار کنند یا نه، نظرها و توجیهاتی ارائه شده است.

[۸۰] امتاع الاسماع، ج ۱۳، ص ۱۴۲.

[۸۱] دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۹، ص ۳۷۸۷، «اقطاع».

اقطاع تمیم داری

گفته‌اند که پس از جنگ خیبر تمیم الدّاری در رأس چند تن از افراد خانواده خود نزد پیامبراکرم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم رفت و پیامبر بخشی از قلعه خیبر را به ایشان واگذار کرد. این واقعه را پس از واقعه تبوک نیز ذکر کرده‌اند. همچنین آمده است که تمیم از پیامبر اکرم درخواست کرد که قریه عَینون و حَبرون الخلیل /حَبری را در بیت المقدّس به ایشان واگذار کند تا او و خانواده‌اش در آن‌جا زندگی کنند و پیامبر پذیرفت، هرچند که فلسطین هنوز از آنِ بیزانس ( روم شرقی ) بود. این امر از این جهت که اولین اشاره به یک اقطاع رسمی است، دارای اهمیت است و مبیّن پیش بینی پیامبراکرم نیز هست.

[۸۲] ابن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۸۱۳، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.

[۸۳] ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج۱، قسم ۲، ص۲۱ـ۲۲.

[۸۴] یاقوت حموی، معجم البلدان، ذیل «حبرون»، بیروت ۱۹۹۵.

[۸۵] د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه.

مؤلفان مقاله تمیم الدّاری در د. اسلام

[۸۶] د. اسلام، چاپ اول و دوم، ذیل مادّه.

شخصیت تمیم را اسطوره‌ای دانسته‌اند. به نظر ایشان، بنا به گزارشهای موجود در منابع اسلامی ، سند اقطاع پیامبر اکرم به تمیم متعلق به دوره‌های بعدی است که فرزندان تمیم برای مشروعیت بخشیدن به تملک نواحی مذکور جعل کرده‌اند.

[۸۷] تعلیقه احمدمحمد شاکر، دائره المعارف الاسلامیه، ذیل مادّه، قاهره: دارالشعب، (۱۹۶۹)، ذیل «تمیم الدّاری تعلیقه» (از احمدمحمد شاکر).

برخی همچون بلاذری

[۸۸] احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص ۱۷۶، چاپ عبداللّه انیس طبّاع و عمر انیس طبّاع، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.

و یاقوت حموی

[۸۹] یاقوت حموی، معجم البلدان، ذیل «حبرون»، بیروت ۱۹۹۵.

غیر از دو قریه مذکور، قریه مرطوم و بیت ابراهیم را نیز جزو آن اقطاع می‌دانند که کسانی چون علی بن ابی طالب علیه‌السلام، عمر ، عثمان ، ابوبکر ، عباس بن عبدالمطلب و جَهْم بن قیس شاهد آن بودند و آن را ثبت کردند. حتی ذکر شده که دست‌نوشته حضرت علی در اقطاع حِبْرون و عینون به خط کوفی موجود است. پس از آن اقطاع، تمیم همچنان در مدینه ماند و در برخی غزوات همراه پیامبر شرکت کرد، بعد از قتل عثمان (۱۸ ذیحجّه ۳۵) به شام بازگشت و در قریه‌ای که به وی داده شده بود، ساکن و امیر آن‌جا شد؛ به این ترتیب نام وی در شمار اصحاب حضرت علی علیه‌السلام ذکر نشده است.

[۹۰] ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج۷، قسم ۲، ص۱۲۹ـ۱۳۰.

[۹۱] ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۱، ص۶۵ـ ۶۸، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵ـ۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ـ ۲۰۰۰.

[۹۲] تستری، قاموس الرجال فی تحقیق رواه الشیعه و محدثیهم، ج۲، ص۴۲۲.

[۹۳] د. اسلام، چاپ اول، ذیل مادّه.

در زمان گسترش فتوحات اسلامی نیز این زمین در دست خانواده تمیم باقی ماند و امروزه هم نگهدارندگان حرم الخلیل خود را وارث تمیم الدّاری می‌دانند.

[۹۴] احمد بن علی قلقشندی، قلائد الجمان فی التعریف بقبائل عرب الزمان، ج۱۳، ص۱۲۲، چاپ ابراهیم ابیاری، قاهره ۱۴۰۲/۱۹۸۲.

[۹۵] د. اسلام، چاپ اول، ذیل مادّه.

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به درخواست تمیم، در نامه‌ای

[۹۶] تاریخ دمشق، ج۱۱، ص۶۷.

[۹۷] سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۴۳.

روستاهایی از بیت المقدس را به اقطاع به آن دو بخشید.

[۹۸] الطبقات، ابن سعد، ج۷، ص۴۰۸.

[۹۹] فتوح البلدان، ج۱، ص۱۵۳.

[۱۰۰] تاریخ دمشق، ج۱۱، ص۶۷.

در این هنگام، شام هنوز در اختیار حکومت روم بود. نام این روستاها حبری یا حبرون، محل مرقد حضرت ابراهیم علیه‌السّلام

[۱۰۱] معجم البلدان، ج۲، ص۲۱۲.

یا بیت عینون

[۱۰۲] الطبقات، ج۷، ص۴۰۸.

[۱۰۳] معجم البلدان، ج۴، ص۱۸۰.

و یا بیت لحم، زادگاه حضرت عیسی علیه‌السّلام

[۱۰۴] معجم ما استعجم، ج۱، ص۲۸۹.

یاد شده است.
بر خلاف مشهور، برخی بر آنند که تمیم همراه شش تن، از جمله برادرش نعیم، در مکه اسلام آورد و رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بخشی از شام را به آن دو بخشید. آنان پس از هجرت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به مدینه، دیگر بار خدمت پیامبر آمدند و آن نامه را تجدید کردند.

[۱۰۵] المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۳۲۰.

پس از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم دیگر بار در دوران ابوبکر به مدینه آمدند و تجدید نامه را درخواست کردند. ابوبکر در نامه‌ای به ابوعبیده جراح، فرمانده سپاه خود در شام، از او خواست تا به محتوای نامه عمل شود.

[۱۰۶] تاریخ دمشق، ج۱۱، ص۶۶.

به سخن بکری، تا هنگام وی به سال ۴۸۷ق. قریه‌های یاد شده در دست خاندان تمیم داری بوده است.

[۱۰۷] معجم ما استعجم، ج۱، ص۲۸۹.

گفته‌اند هنگامی که بعدها برخی قصد معارضه با بازماندگان تمیم در باره این زمین‌ها را داشتند، غزالی (م. ۵۰۵ق.) به کفر معارضان فتوا داد.

[۱۰۸] سبل الهدی، ج۱۰، ص۴۳۷.

شاید بدین سبب، نامه‌ای که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نوشت، به گفته قلقشندی، تا هنگام وی به سال۸۲۱ق. همچنان در دست تمیمیان بود و هرگاه کسی با آنان منازعه می‌کرد، آنان با آوردن این نامه نزد سلطان، دادخواهی می‌کردند.

[۱۰۹] صبح الاعشی، ج۱۳، ص۱۲۹.

برخی از محققان معاصر، به دلیل آن که تمیم نیز مانند عبدالله بن سلام و کعب الاحبار، نصرانی و از هواداران حکومت بوده است، احتمال داده‌اند که خبر چنین نامه‌ای از ساخته‌های حاکمان، به ویژه معاویه، باشد.

[۱۱۰] مکاتیب الرسول، ج۳، ص۵۱۵.

برخی از شرق شناسان همانند وات و کرنکوف نیز در صحت این گزارش تردید کرده و آن را از ساخته‌های سده‌های پسین دانسته‌اند.

[۱۱۱] دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۶، ص۱۷۰.

نامه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم چندان اهمیت داشت که نوشته‌های مستقل پیرامون آن نگاشتند. از آن جمله، می‌توان به الضوء الساری فی خبر تمیم الداری نوشته مقریزی (م. ۸۴۵ق.) و الفضل العمیم فی اقطاع تمیم نوشته سیوطی (م. ۹۱۱ق.) اشاره کرد.

[۱۱۲] کشف الظنون، ج۲، ص۱۰۸۸.

[۱۱۳] کشف الظنون، ج۲، ص۱۲۷۹.

[۱۱۴] الذریعه، ج۷، ص۵۲.

[۱۱۵] مکاتیب الرسول، ج۳، ص۵۱۲.

همراهی پیامبر در غزوات

برخی سیره نویسان، چون ابن اسحاق ، بدون ذکر نام غزوات، تمیم را از کسانی دانسته اند که در برخی از آن ها، همراه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود.

[۱۱۶] الطبقات، ج ۷، ص ۲۸۶.

[۱۱۷] الاصابه، ج ۱، ص ۴۸۸.

براساس گزارش واقدی، آن حضرت از غنایم جنگ خیبر ، سهمی برای تمیم و هیئت بنی دار اختصاص داد.

[۱۱۸] المغازی، ج ۲، ص ۶۹۵.

[۱۱۹] السیره النبویه، ج ۳، ص ۳۵۴.

این گزارش فقط در صورتی می تواند مورد توجه قرار گیرد که بنابر نقل غیر مشهور، اسلام تمیم را در سال هفتم بدانیم.

ازدواج تمیم

منابع بدون اشاره به زمان مشخصی آورده اند که تمیم با ام فروه خواهر ابوبکر ازدواج کرد که دوامی نیافت و به طلاق انجامید

[۱۲۰] المحبر، ص ۴۵۲.

[۱۲۱] تهذیب الکمال، ج ۳، ص ۵۴.

[۱۲۲] المعارف، ص ۱۶۸.

. با توجه به اینکه ام فروه در سال ۱۱ هجری با اشعث بن قیس ، رهبر کندیان ، ازدواج کرد

[۱۲۳] الردّه، ص ۳۱۹.

[۱۲۴] الفتوح، ج ۱، ص ۵۵ -۶۸.

می توان طلاق او را قبل از این سال دانست. در گزارشی دیگر آمده است که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، ام مغیره یا ام حکیم، دختر نوفل بن حارث بن عبدالمطلب را به تمیم داری تزویج کرد.

[۱۲۵] اسدالغابه، ج ۵، ص ۱۴۵.

[۱۲۶] اسدالغابه، ج ۵، ص ۶۲۱.

[۱۲۷] انساب الاشراف، ج ۴، ص ۳۰۲.

[۱۲۸] الاصابه، ج ۸، ص ۴۸۰.

ابن حجر پس از ذکر این خبر، سند آن را ضعیف دانسته است.

[۱۲۹] الاصابه، ج ۷، ص ۳۰.

گزارش‌های تاریخی

گزارش‌های منابع در باره زندگانی وی در دوره مسلمانی، آمیزه‌ای از واقعیت و قصه پردازی را در خود دارد. در این میان، گاه تشخیص سره از ناسره، آسان و گاه مشکل است. در باره زندگی وی در دوران حیات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آورده‌اند که او پس از اسلام آوردن در پی غزوه تبوک، همراه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در نبرد شرکت کرد.

[۱۳۰] الطبقات، ابن سعد، ج۷، ص۴۰۹.

اما در تاریخ اسلام، غزوه‌ای پس از تبوک ثبت نشده است. نیز آورده‌اند که او اسبی به نام «ورد» را به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم هدیه کرد؛ اما زمان دقیق آن معلوم نیست

[۱۳۱] الطبقات، ج ۱. ص ۴۹۰.

[۱۳۲] مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۲۱۸.

[۱۳۳] تاریخ دمشق، ج ۴، ص ۲۲۷.

که ایشان آن را به عمر بخشید.

[۱۳۴] فتح الباری، ج۵، ص۱۷۳.

[۱۳۵] بحار الانوار، ج۱۶، ص۱۱۱.

حدیث جساسه

جنجالی‌ترین گزارش‌ها در باره وی، داستان دجال و حدیث جساسه است که به «قصه دجال»، «حدیث الجساسه» و «قصه الجساسه» شهرت یافته است. بر پایه این داستان، تمیم پیش از مسلمان شدن، همراه شماری از لخمیان و جذامیان به میان دریا رفته و با موجودی عجیب که از آن با عنوان دجال و جساسه یاد کرده، برخورد نموده است. در ادامه این گزارش‌ها آمده که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم پس از شنیدن این داستان، سخنان او را به گونه‌ای تاییدآمیز برای مردم گزارش کرده است.

[۱۳۶] المعجم الکبیر، ج۲۴، ص۴۰۲-۴۰۳.

[۱۳۷] تاریخ دمشق، ج۱۱، ص۵۳.

[۱۳۸] صحیح ابن حبان، ج۱۵، ص۱۹۴.

این گزارش افسانه گون در دوره معاصر از جانب دانشمندان سنی

[۱۳۹] اضواء علی السنه المحمدیه، ص۱۸۱-۱۸۲.

و شیعه

[۱۴۰] این سنه الرسول، ص۳۸۳-۳۸۴.

[۱۴۱] نقش ائمه در احیای دین، ج۶، ص۸۹-۹۵.

[۱۴۲] معالم المدرستین، ج۲، ص۴۹.

نقد و رد شده است.

گزارش‌های دیگر

بر پایه شماری از منابع شیعی، جنیان، گزارش بعثت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را در یکی از بیابان‌های مسیر مدینه به شام، به تمیم داده‌اند.

[۱۴۳] المناقب، ج۱، ص۷۶.

نیز برخی از گزارش‌ها که در صحت آن‌ها تردید است، ادعا دارند که تمیم داری ساخت نخستین منبر در مدینه را پیشنهاد داده است. بر پایه این گزارش‌ها، هنگامی که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به علت خستگی از ایستاده سخن گفتن شکوه کرد، تمیم که در سفرهای خود به شام، نمونه‌ای از منبر را دیده بود، پیشنهاد ساخت آن را داد. پس از ساخته شدن آن منبر، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نخستین بار بر آن نشست و سخن گفت.

[۱۴۴] الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۲۴۹-۲۵۰.

[۱۴۵] البدایه و النهایه، ج۶، ص۱۴۳.

[۱۴۶] فتح الباری، ج۲، ص۳۳۰.

این گونه گزارش‌ها دستاویز مستشرقانی همچون دلاویدا، مؤلف مقاله تمیم الداری در دائره المعارف اسلام، شده تا ساختن منبر در جهان اسلام را برگرفته از سنت مسیحی بدانند و تمیم را در آشنا ساختن مسلمانان با این گونه دستاوردهای مسیحیان مؤثر بشمارند. اما شماری از دانشوران مسلمان همچون احمد محمد شاکر به تفصیل به نقد این داستان و نقش تمیم در انتقال سنت‌های مسیحی پرداخته‌اند.

[۱۴۷] دانشنامه جهان اسلام، ج۸، ص۲۱۷.

همچنین تمیم را نخستین کسی دانسته‌اند که در مسجد مدینه چراغ برافروخت.

[۱۴۸] الوافی بالوفیات، ج۱۰، ص۲۵۲.

[۱۴۹] تهذیب التهذیب، ج۱، ص۴۴۹.

تمیم در تفاسیر

شخصیت وی به تفاسیر سنی و شیعی نیز راه یافته و برخی از مفسران شان نزول آیه ۱۰۶ مائده/۵

[۱۵۰] مائده/سوره۵، آیه۱۰۶.

را تمیم و رفیقش دانسته‌اند. آورده‌اند که این آیه که با عبارت (یا ایها الذین آمنوا شهاده بینکم اذا حضـر احدکم الموت حین الوصیه اثنان ذوا عدل منکم) آغاز شده، هنگامی نازل شد که تمیم به خیانتی که پیش از مسلمانی کرده بود، اعتراف نمود. در این داستان آمده که تمیم و رفیقش عدی بن بداء با مردی از بنی سهم همسفر شدند. در این سفر، آن مرد درگذشت و اموالش را به آن دو سپرد تا به خانواده اش تحویل دهند؛ اما آن دو بخشی از اموال را تحویل ندادند و خاندان آن مرد شکایت نزد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بردند. پیامبر آن دو را سوگند داد و آنان سوگند دروغ خوردند. پس از آن که اموال گمشده در مکه پیدا شد و صاحب آن ادعای خرید از تمیم را به میان آورد، حقیقت آشکار گشت و تمیم و رفیقش ناچار شدند قیمت آن اموال را بازگردانند. سپس این آیه نازل شد.

[۱۵۱] جامع البیان، ج۷، ص۱۵۶.

[۱۵۲] التبیان، ج۴، ص۴۲.

[۱۵۳] زاد المسیر، ج۲، ص۳۳۱-۳۳۲.

نیز برخی او را در کنار سلمان و ابن سلام، از مصداق‌های آیه (و من عنده علم الکتاب)

[۱۵۴] رعد/سوره۱۳، آیه۴۳.

دانسته‌اند.

[۱۵۵] تفسیر قرطبی، ج۹، ص۳۳۵.

[۱۵۶] البحر المحیط، ج۶، ص۴۰۲.

[۱۵۷] سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۴۴.

گردآورنده قرآن و روایت حدیث

ابن سعد،

[۱۵۸] ابن‌سعد، الطبقات الکبرى، ج ۲، قسم ۲، ص ۱۱۳.

تمیم را یکی از گردآورندگان قرآن دانسته است. بعد از مرگ پیامبر اکرم از زندگی تمیم چیزی نمی‌دانیم. وی از پیامبر اکرم حدیث نقل کرده است؛ افرادی همچون ابن عباس، عطاء بن یزید لیثی، انس بن مالک، عبدالله بن وهب، سُلیم بن عامر و شرحبیل بن مسلم، از ناقلان و راویان حدیث او بوده اند.

[۱۵۹] الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۰.

[۱۶۰] سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۲.

[۱۶۱] تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۳۲۶ -۳۲۷.

[۱۶۲] ابن حنبل، مسندالامام احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۰۲ـ۱۰۳، (قاهره) ۱۳۱۳، چاپ افست بیروت (بی تا).

[۱۶۳] ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۲، ص۴۴۲ـ۴۴۳.

[۱۶۴] محمد محمدحسن شرّاب، تمیم بن أوس الداری، ج۱، ص۲۶۶ـ۲۹۳، دمشق ۱۴۱۰/۱۹۹۰.

روایات منسوب به تمیم

با این که صحابی بودن تمیم دیری نپایید، روایات منسوب به او که از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم گزارش شده، فراوان است؛ به گونه‌ای که در بیشتر منابع اصلی اهل سنت، می‌توان به روایات او دست یافت. بیشتر این روایات در موضوعات اخلاقی و مواظبت بر نماز و قرآن هستند.

[۱۶۵] مسند احمد، ج۴، ص۱۰۲.

[۱۶۶] صحیح مسلم، ج۱، ص۷۵.

[۱۶۷] سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۳۵۴-۱۳۵۵.

سازنده منبر مسجد نبوی

تمیم و به نقل مشهور غلام وی، اولین کسی بود که در مسجد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با استفاده از روغن ، چراغ روشن کرد

[۱۶۸] الاصابه، ج۱، ص۴۴۸.

[۱۶۹] سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابی داود، ج۱، ص۲۴۳، چاپ سعید محمد لحام، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.

[۱۷۰] حسن بن عبداللّه عسکری، الاوائل، ج۱، ص۱۶۸ـ۱۶۹، چاپ عبدالرزاق غالب مهدی، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.

و بدین سبب آن حضرت در حق وی دعا کرد. پیش از آن، برای روشنایی مسجد از شاخه و برگ خرما استفاده می شد.

[۱۷۱] الخصال، ص ۲۹۴.

[۱۷۲] اسدالغابه، ج ۲، ص ۴۱۰.

[۱۷۳] الاستیعاب، ج ۲، ص ۶۸۳.

مطابق نقلی، پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) هنگام سخنرانی و خطابه، بر شاخه ای از خرما تکیه می دادند و چون احساس خستگی خود را یادآور شدند، تمیم پیشنهاد کرد برای آن حضرت منبری ساخته شود. رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) پس از مشورت با صحابه ،پذیرفت.

[۱۷۴] الطبقات، ج ۱، ص ۱۹۲.

[۱۷۵] امتاع الاسماع، ج ۱۰، ص ۱۰۶.

[۱۷۶] الاصابه، ج ۵، ص ۴۶۱.

برخی نیز ساخت منبر را در سال هفتم یا پس از آن به افراد دیگری نسبت می دهند.

[۱۷۷] امتاع الاسماع، ج ۱۰، ص ۹۶.

[۱۷۸] امتاع الاسماع، ج ۱۰، ص ۱۰۶.

[۱۷۹] نظام اداری مسلمانان در صدر اسلام، ص ۴۹ ۵۰.

دلاویدا، مؤلف مقاله تمیم الدّاری در د. اسلام

[۱۸۰] د. اسلام، چاپ اول، ذیل مادّه.

تأکید دارد ساختن منبر در عالم اسلام به تأسی از سنّت مسیحی بوده و تمیم در آشنا ساختن مسلمانان با این قبیل امور مسیحی بسیار مؤثر بوده است، اما احمدمحمد شاکر بتفصیل ادعای دالّ بر نقش تمیم در انتقال عادات و سنّتهای مسیحی و نیز روایت داستان مذکور را نقد کرده است.

[۱۸۱] تعلیقه احمدمحمد شاکر، دائره المعارف الاسلامیه، ذیل مادّه، قاهره: دارالشعب، (۱۹۶۹)، ذیل «تمیم الدّاری تعلیقه» (از احمدمحمد شاکر).

پس از پیامبر

از وی در عهد خلافت ابوبکر، خبری در دست نیست، جز فرمان خلیفه مبنی بر واگذاری اقطاع داده شده به تمیم در زمان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)

[۱۸۲] اسدالغابه، ج ۶، ص ۳۱۷.

[۱۸۳] الطبقات، ج ۱، ص ۲۵۹.

؛ اما خلیفه دوم، توجهی ویژه به او داشت، چنان که گفته اند: عمر وی را تمجید و از او با عنوان بهترین مدنی (خیر اهل المدینه) یاد می کرد

[۱۸۴] تهذیب الکمال، ج ۳، ص ۵۵.

و وی را صاحب کرامات می دانست.

[۱۸۵] دلایل النبوه، ابونعیم، ج ۲، ص ۵۸۳.

[۱۸۶] دلائل النبوه، بیهقی، ج ۶، ص ۸۰.

گویند در سال ۱۴ قمری پس از آنکه عمر دستور داد نمازهای نافله در شب های ماه مبارک رمضان به صورت جماعت (نماز تراویح ) گزارده شود در زمان رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و ابوبکر به صورت فرادی خوانده می شد به ابی بن کعب و تمیم دستور داد امامت این نمازها را بر عهده گیرند، از این رو آن دو، امامت جماعت مردان را و سلیمان بن ابی حشمه امامت جماعت زنان را عهده دار شدند

[۱۸۷] تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۴۰.

[۱۸۸] الطبقات، ج ۵، ص ۲۹۶.

[۱۸۹] الانساب، ج ۲، ص ۴۴۳.

؛ نیز آمده است که تمیم نخستین کسی بود که در مسجد پیامبر به قصه گویی پرداخت.

[۱۹۰] المصنف، صنعانی، ج ۳، ص ۲۱۹.

[۱۹۱] تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۱۱ -۱۲.

[۱۹۲] مسند احمد، ج ۳، ص ۴۴۹.

زیرا عمر به کسی اجازه نمی داد برای مردم قصه بگوید؛ ولی به او اجازه داد. بنابه گزارشی، تمیم در عهد عمر در هفته یک روز و در دوره عثمان، دو روز برای مردم قصه می گفت.

[۱۹۳] تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۱۱ -۱۲.

[۱۹۴] تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص ۸۱.

[۱۹۵] سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۷.

برخی قصه گویی او را صرفاً به زمان عثمان نسبت داده و از توجه ویژه عثمان به او سخن گفته اند.

[۱۹۶] تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۱۰.

[۱۹۷] المصنف، صنعانی، ج ۳، ص ۲۱۹.

طبق نقلی، عمر تنها در یک مورد تمیم را نکوهش کرد و او را با تازیانه زد و آن بدان سبب بود که تمیم پس از نماز عصر به رغم نهی عمر از نمازگزاردن بعد از نماز عصر تا مغرب دو رکعت نماز خواند.

[۱۹۸] کنزالعمال، ج ۸، ص ۱۸۰.

تمیم در فتح مصر (۱۶ ۲۰ ق.)

[۱۹۹] تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۹۴ -۱۹۵.

[۲۰۰] البدایه والنهایه، ج ۷، ص ۱۱۰.

شرکت داشت و مدتی بر بیت المقدس امارت کرد که زمان آن مشخص نیست.

[۲۰۱] تاریخ دمشق، ج ۱۸، ص ۲۴۳.

[۲۰۲] تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص ۱۴۰.

قصه‌گویی

مهم‌ترین ویژگی تمیم در این دوره که نام او را با تحولات فرهنگی حرمین و به ویژه مدینه گره زده است، قصه گویی به صورت رسمی است.

[۲۰۳] قصه خوانان در تاریخ اسلام و ایران، ص۲۹-۳۳.

تمیم آشنا به فن وعظ و خطابه بوده

[۲۰۴] د. اسلام، چاپ اول، ذیل مادّه.

و اولین راوی قصص دینی در مسجد بوده که از عمر بن خطاب اجازه داشته است.

[۲۰۵] حسن بن عبداللّه عسکری، الاوائل، ج۱، ص۲۶۶، چاپ عبدالرزاق غالب مهدی، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.

[۲۰۶] ابن حنبل، مسندالامام احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۹۹، (قاهره) ۱۳۱۳، چاپ افست بیروت (بی تا).

[۲۰۷] ابن جوزی، کتاب القُصّاص و المذکّرین، ج۱، ص۲۲، چاپ مارلین سوارتز، بیروت ۱۹۷۱.

او را راوی قصه دجّال و جسّاسه دانسته‌اند و حتی برخی معتقدند که پیامبر این داستان را از تمیم شنید، در حالی که پیامبر اکرم آن را قبل از شنیدن از تمیم برای اصحاب نقل کرده بود.

[۲۰۸] ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج۱، ص۲۵۶، چاپ محمدابراهیم بنا و محمداحمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳.

[۲۰۹] خواندمیر، حبیب السیر فی الاخبار افراد البشر، ج۴، ص۶۷۸.

[۲۱۰] مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۸، ص۹۲.

[۲۱۱] تستری، قاموس الرجال فی تحقیق رواه الشیعه و محدثیهم، ج۲، ص۴۲۲.

دوره خلفا

در روزگار پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و ابوبکر (حک: ۱۱-۱۳ق.) و اوایل دوره عمر، عنوانی رسمی با عنوان قصه گو (قاص) که از تایید حکومت برخوردار باشد، وجود نداشت.

[۲۱۲] مسند احمد، ج۳، ص۴۴۹.

[۲۱۳] تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۰-۱۲.

تمیم داری که قصه گویی را در سفرهای خود به شام، از کنیسه‌ها و وعاظ آن سرزمین آموخته بود،

[۲۱۴] المفصل، ج۸، ص۳۷۸.

نخستین بار در روزگار عمر قصه گویی را آغاز کرده و از او خواست تا به صورت رسمی به وی اجازه قصه گویی در مسجد مدینه را عطا کند. عمر نخست نپذیرفت و حتی وی را به قتل تهدید کرد

[۲۱۵] تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۰-۱۱.

[۲۱۶] المعجم الکبیر، ج۲، ص۵۰.

؛ اما سرانجام در برابر اصرارهای او تاب نیاورد و به وی اجازه داد تا بر پا ایستاده، قصه بگوید.

[۲۱۷] المذکر و التذکیر، ص۶۳.

در گزارشی آمده که پس از این رخصت، هنگامی که از نزدیک وی می‌گذشت، با شلاق خود او را آزرد.

[۲۱۸] تحذیر الخواص، ص۱۸۹.

بیشتر منابع بر آنند که تمیم پس از چندی قصه گویی و وعظ، جای خود را در میان مردم و حکومت باز کرد؛ به گونه‌ای که عمر در محفل وی می‌نشست و به سخنان او گوش فرا می‌داد

[۲۱۹] القصاص و المذکرین، ص۱۹۳-۱۹۴.

و بعد‌ها به وی اجازه داد تا در روزهای جمعه پیش از آن که خطبه بخواند، او در مسجد مدینه به قصه گویی بپردازد.

[۲۲۰] المصنف، ج۳، ص۲۱۹.

[۲۲۱] تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۱-۱۲.

سپس در ادامه روزگار عمر و نیز در دوره عثمان، تعداد مجالس قصه گویی او به دو یا سه بار در هفته رسید.

[۲۲۲] المذکر و التذکیر، ص۶۶.

محتوای قصه‌ها

معاصران در تحلیل محتوای قصه‌های او که بیشتر بر حدس استوار است، بر آنند که افزون بر وعظ، به دلیل پیشینه مسیحیت، از آثار اندیشه‌های مسیحی نیز بهره داشته است. از این رو، گزارش‌های او را از گونه «مسیحیات» و هم پایه «اسرائیلیات» قلمداد کرده‌اند.

[۲۲۳] اضواء علی السنه المحمدیه، ص۱۸۲.

[۲۲۴] دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۶، ص۱۷۱.

گمان می‌رود گوشه‌ای از محتوای وعظ‌ها و قصه‌های او به دست راویانش که برخی همچون ابن عباس، ابوهریره و عبدالله بن عمر از صحابه و بعضی مانند عطاء بن یزید و ابن سیرین از تابعین بوده‌اند، به کتب روایی نیز راه یافته باشد. ظهور تمیم در این دوره به عنوان واعظ و قصه گو که مردم را با این شیوه به زهد و تقوی دعوت می‌کرد و نیز سیره زندگی وی باعث شده تا از او چهره‌ای زاهد و عابد در منابع ترسیم شود تا جایی که او را «راهب الامه فی عصره» خوانده‌اند.

[۲۲۵] حسن المحاضره، ج۱، ص۱۷۷.

هنگامی که وی پس از قتل عثمان (۳۵ق.) به شام رفت و در فلسطین ساکن شد، به او عنوان «عابد اهل فلسطین» دادند.

[۲۲۶] غریب الحدیث، ج۴، ص۳۰۶.

[۲۲۷] حسن المحاضره، ج۱، ص۱۷۷.

قضاوت امیرمؤمنان درباره همسر تمیم

زمانی تمیم به مسافرتی طولانی رفت. همسرش به گمان درگذشت او با شخص دیگری ازدواج کرد و چون تمیم از سفر بازگشت برای حل مشکل، نزد امیرمؤمنان(علیه‌السلام) آمد و با قضاوت آن حضرت، زن به خانه تمیم بازگشت.

[۲۲۸] اعلام القرآن، ص ۲۰۶.

از آنجا که تمیم پس از قتل عثمان

[۲۲۹] الطبقات، ج ۷، ص ۲۸۶.

[۲۳۰] تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۳۲۶.

و در آغاز حکومت امیرمؤمنان، علی(علیه السلام) به شام رفت، لذا می توان این گزارش را مربوط به دوره قبل از حکومت آن حضرت دانست.

روایات نقل شده

از همین رو، در میان روایات او، بیشتر به مضامین عبادی و اخلاقی بر می‌خوریم؛ چنان که از میان ۱۸ روایت او از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم

[۲۳۱] تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۴۳.

[۲۳۲] غریب الحدیث، ج۴، ص۳۰۶.

[۲۳۳] الاعلام، ج۲، ص۸۷.

موضوعاتی همچون جایگاه ویژه نماز در قیامت، وجوب نماز جمعه، فضیلت قرائت ۱۰۰ آیه در هر شب، حق مرد بر زن، و فضیلت آماده کردن مرکب به دست خود را می‌نگریم.

[۲۳۴] المعجم الکبیر، ج۲، ص۴۹-۵۷.

همچنین گزارش‌های فراوان در باره سیره عبادی وی رسیده که بیشتر آن‌ها اغراق آمیز است. از آن جمله است: خواندن همه قرآن در یک رکعت نماز،

[۲۳۵] السنن الکبری، ج۳، ص۲۵.

گذراندن همه شب به قرائت قرآن،

[۲۳۶] تحفه الاحوذی، ج۸، ص۲۱۹.

تکرار آیه‌ای از قرآن (آیه ۲۱ جاثیه/۴۵

[۲۳۷] جاثیه/سوره۴۵، آیه۲۱.

[۲۳۸] تاریخ دمشق، ج۱۱، ص۷۷.

) در همه شب، ختم قرآن در یک هفته،

[۲۳۹] السنن الکبری، ج۲، ص۳۹۶.

نخوابیدن تا یک سال به علت آن که شبی برای نماز شب به پا نخاسته بود.

[۲۴۰] تاریخ دمشق، ج۱۱، ص۷۷.

نیز آورده‌اند که او حله‌ای به ارزش ۱۰۰۰ درهم برای نماز خریده بود.

[۲۴۱] تفسیر قرطبی، ج۷، ص۱۹۶.

ترسیم چهره زاهد و عابد

در باره توجه او به مداومت بر نماز آورده‌اند پس از آن که عمر از خواندن نماز مستحب پس از نماز عصر نهی کرد، تمیم اعتنا ننمود و آن گاه که عمر او را تازیانه زد، گفت: «در روزگار رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم که از تو بهتر بود، نیز پس از نماز عصر نماز مستحب خوانده‌ام.»

[۲۴۲] المعجم الاوسط، ج۸، ص۲۹۶.

ترسیم این چهره از تمیم در منابع، صرف نظر از درستی یا نادرستی گزارش‌ها، باعث شد تا او در میان مردم چهره‌ای زاهد و عابد یابد؛ به گونه‌ای که مزار او محل رفت و آمد مشتاقان شود. در سده نهم ق. دانشمندی حنبلی به نام احمد بن محمد موصلی، کتابی با عنوان تحفه الساری الی زیاره تمیم الداری نگاشته است.

[۲۴۳] هدیه العارفین، ج۱، ص۱۳۲.

همچنین در اندکی از منابع، او را از جمع کنندگان قرآن

[۲۴۴] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۵۶.

[۲۴۵] سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۴۵.

و نیز نخستین قاضی در اسلام

[۲۴۶] فتح الباری، ج۱۲، ص۳۹.

خوانده‌اند که با گزارش‌های منابع پرشمار تفاوت دارد.

محل زندگی تمیم

تمیم تا هنگام قتل عثمان (۳۵ق.) در مدینه ماند. سپس به بیت المقدس رفت و در آن جا ساکن شد و به عبادت پرداخت.

[۲۴۷] الطبقات، ابن سعد، ج۷، ص۴۰۸-۴۰۹.

[۲۴۸] تاریخ دمشق، ج۱۱، ص۵۹.

به سخن شیخ آقا بزرگ تهرانی، منزل تمیم در مدینه تا هنگام آقا بزرگ معروف بوده و زیارت می‌شده است.

[۲۴۹] الذریعه، ج۷، ص۵۲.

از برخی منابع بر می‌آید که او چندی در بیت المقدس حکمرانی داشته است.

[۲۵۰] المعجم الصغیر، ج۱، ص۱۴.

وی به سال ۴۰ق. در بیت المقدس درگذشت.

[۲۵۱] تهذیب التهذیب، ج۱، ص۴۴۹.

محل قبر او را در بیت جبرین یا بلاطه دانسته‌اند.

[۲۵۲] سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۴۸.

نسل تمیم

نام تمیم را در شمار همسران ام فروه، خواهر ابوبکر، آورده‌اند.

[۲۵۳] المعارف، ص۱۶۸.

از تمیم پسری باقی نماند و تنها یک دختر به نام رقیه داشت. به همین مناسبت، کنیه وی را ابورقیه گفته‌اند.

[۲۵۴] تاریخ دمشق، ج۱۱، ص۶۱.

در نسل‌های بعد، از احمد بن محمد داری از نوادگان او، به عنوان راوی یاد شده است.

[۲۵۵] المعجم الاوسط، ج۷، ص۳۱۵.

نسل او در سده‌های پیاپی بخشی از مناطق بیت المقدس را در تصرف خود داشته‌اند؛ چنان که ذهبی (م. ۷۴۸ق.) در سده هشتم ق. گزارشی از این تصرف در زمانه خود را به دست می‌دهد.

[۲۵۶] سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۴۳-۴۴۵.

مشهور آن است از وی نسلی نماند

[۲۵۷] جمهره انساب العرب، ص ۴۲۲.

[۲۵۸] تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۳۲۸.

؛ اما برخی او را دارای فرزند دانسته، احمد بن محمد بن یعقوب داری محدّث را به او منتسب می دانند.

[۲۵۹] معجم الاوسط، ج ۷، ص ۳۱۵.

[۲۶۰] الکامل، ج ۲، ص ۹۲.

[۲۶۱] تهذیب الکمال، ج ۲۷، ص ۲۱.

خانه تمیم داری در مدینه تا عصر حاضر محل توجه اهل سنت بوده و زیارت می شد.

[۲۶۲] الذریعه، ج ۷، ص ۵۲.

فضایل تمیم در منابع اهل سنت

منابع اهل سنت برای تمیم شأن و مقامی والا قائل اند و وی را در زمره زاهدان و اهل تهجد دانسته

[۲۶۳] اسد الغابه، ج ۱، ص ۴۲۸.

[۲۶۴] سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۵.

[۲۶۵] الاصابه، ج ۱، ص ۴۸۸.

و آورده اند که در نمازش سوره های طولانی (مئین) را تلاوت می کرد

[۲۶۶] تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۷۱۳.

، همه قرآن را در یک رکعت خوانده

[۲۶۷] المصنف، ابن ابی شیبه، ج ۲، ص ۳۸۶.

[۲۶۸] الثقات، ج ۳، ص ۴۰.

[۲۶۹] الانساب، ج ۲، ص ۴۴۲.

و ختم قرآن او در مدت ۷ روز بود.

[۲۷۰] سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۵.

[۲۷۱] صفه الصفوه، ج ۱، ص ۳۳۲.

کراماتی نیز به وی نسبت داده شده است؛ مانند هدایت آتش با دستش به دره ای یا غاری.

[۲۷۲] دلائل النبوه، بیهقی، ج ۶، ص ۸۰.

[۲۷۳] دلائل النبوه، ابونعیم،

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.