پاورپوینت تکفیر (سیره پیامبر اسلام)
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت تکفیر (سیره پیامبر اسلام) دارای ۸۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت تکفیر (سیره پیامبر اسلام)،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت تکفیر (سیره پیامبر اسلام) :
تکفیر (سیره نبوی)
تکفیر از ماده «ک ـ ف ـ ر» به معنای نهان کردن و پوشاندن و در اصطلاح به معنای نسبت کفر دادن به مسلمان است. در سخنان بسیاری که از پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، و دانشمندان مذاهب اسلامی نقل شده، مسلمانان، از نسبت کفر دادن به یکدیگر نهی شدهاند. در این نوشتار کوشش شده است موقعیت تکفیر از دیدگاه سیره نبوی و علمای فریقین، روشن شود و در پایان نوشتار، زندگی مسالمتآمیز با همه فرق اسلامی از دیدگاه اهل بیت (علیهمالسّلام) بیان میشود.
فهرست مندرجات
۱ – تکفیر در روایات
۱.۱ – روایت اول
۱.۲ – روایت دوم
۱.۳ – روایت سوم
۱.۴ – روایت چهارم
۱.۵ – روایت پنجم
۱.۶ – روایت ششم
۱.۷ – روایت هفتم
۱.۸ – روایت هشتم
۱.۹ – روایت نهم
۱.۱۰ – روایت دهم
۱.۱۱ – روایت یازدهم
۲ – تکفیر از دیدگاه علمای اسلام
۲.۱ – علمای اهل سنت
۲.۱.۱ – فقیهان قرن دوم و سوم
۲.۱.۲ – ابنزاهر سرخسی
۲.۱.۳ – بغْوی
۲.۱.۴ – قاضی عیاض
۲.۱.۵ – شهرستانی
۲.۱.۶ – ابنعساکر
۲.۱.۷ – غزنوی حنفی
۲.۱.۸ – فخر رازی
۲.۱.۹ – نووی
۲.۱.۱۰ – ابنتیمیه
۲.۱.۱۱ – ابنقیم جوزی
۲.۱.۱۲ – شیخالاسلام سبکی
۲.۲ – علمای شیعه
۲.۲.۱ – فضل بن شاذان
۲.۲.۲ – فقیه نجفی
۲.۲.۳ – شیخ انصاری
۲.۲.۴ – امام خمینی
۲.۲.۵ – آیتالله خوئی
۳ – زندگی با فرقههای اسلامی از نگاه اهل بیت
۴ – پانویس
۵ – منبع
تکفیر در روایات
احادیث فراوانی از پیامبر اسلام وجود دارد که از تکفیر کسی که شهادتین گفته است، نهی فرمودهاند، چه رسد به کسی که به انجام دستورهای دینی متعهد است. به نمونهای از این احادیث توجه کنید:
روایت اول
ابننجار از ابنعمر نقل میکند که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود:
«بُنیَ الاسلامُ علی خِصال: شَهادهُ انْ لا اله الّا اللهُ و انَّ محمّداً رسولُ اللهِ و الاقرارُ بما جاءَ مِنْ عِندِاللهِ الی…فلا تکفروهم بذنب و لا تشهدوا علیهم بشرک؛
[۱] متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنزالعمال، ج۱، ص۲۹، شماره ۳۰.
اسلام مبتنی بر چند ویژگی است: شهادت به یگانگی خداوند (لا اله الّا الله) و شهادت بر نبوت رسول خدا (محمد رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ) و پذیرفتن آنچه از جانب خداوند نازل شده است. پس کسی را که به این ویژگیها معتقد بود، به خاطر ارتکاب گناهی او تکفیر نکنید و بر شرک او گواهی ندهید.»
روایت دوم
ابوداود از نافع و او از ابنعمر نقل میکند که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود:
«ایما رجل مُسلم اکفر رجلا مسلماً، فان کان کافراً، والّا کان هو الکافر؛
[۲] سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابیداود، ج۲، ص۴۰۹، شماره ۴۶۸۷.
هرگاه مسلمانی دیگری را تکفیر کند اگر او واقعاً کافر باشد که هیچ، و گرنه خود او کافر است.»
روایت سوم
مسلم به نقل از نافع و او از ابنعمر روایت کرده است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود:
«اذا کفّر الرجل اخاه، فقد باء بها احدهما؛ (کتاب الایمان. باب من قال لاخیه المسلم کافر
[۳] نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۱، ص۷۹.
) هرگاه مسلمانی برادر دینیاش را تکفیر کند، گناه این نسبت را یکی از آن دو به دوش کشیده است.»
ابنعبدالبر میگوید:
معنای این جمله که فرمود: «فقد باء بها احدهما» این است که اگر کسی که به او گفته شده: ای کافر، واقعاً هم کافر باشد، گناه کفر برگردن خود اوست و گوینده گناهی نکرده است؛ چون راست گفته است؛ اما اگر چنین نباشد، گوینده گرفتار گناه بزرگی شده است که با گفتن این جمله به پای او نوشته میشود. این نهایت ممانعت و نهی از به کار بردن جمله «ای کافر» برای یکی از اهل قبله است».
[۴] قرطبی، محمد بن احمد، التمهید، ج۱۷، ص۲۲.
روایت چهارم
مسلم از عبدالله بن دینار و او از ابنعمر روایت کرده است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود:
«ایما امرء قال لاخیه یا کافر، فقد باء بها احدهما، ان کان کما قال، والّا رجعت علیه؛ (کتاب الایمان، باب من قال لاخیه المسلم یا کافر
[۵] نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۱، ص۷۹.
)
[۶] ابنحنبل، احمد بن محمد، مسند احمد، ج۹، ص۷۳.
[۷] ابنحنبل، احمد بن محمد، مسند احمد، ج۱۰، ص۱۵۸.
[۸] ابنحنبل، احمد بن محمد، مسند احمد، ج۲، ص۱۱۲.
اگر کسی به برادر دینیاش «کافر» خطاب کند، گناه این نسبت را یکی از آن دو به دوش میکشد، اگر راستگو باشد که هیچ، و الّا به خود او برمیگردد.»
روایت پنجم
بخاری در باب «گناهان، باز مانده دوران جاهلیت هستند و هیچکس با انجام آنها کافر نمیشود، مگر با شرک ورزیدن» از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت میکند که خطاب به فردی فرمود:
«در تو آثار جاهلیت هست» و خداوند میفرماید: «اِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ اَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ؛
[۹] نساء/سوره۴، آیه۴۸.
خداوند (هرگز) شرک را نمیبخشد و پایینتر از آن را برای هر کس بخواهد (و شایسته بداند) میبخشد».(کتاب الایمان، باب المعاصی من امر الجاهلیه
[۱۰] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۱، ص۱۳.
)
روایت ششم
ترمذی به نقل از نائب بن ضحاک روایت میکند که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود:
«لیس علی العبد نذر فیما لایملک، و لا عن المؤمن کقاتله و من قذف مؤمناً بکفر، هو کقاتله؛
[۱۱] ترمذی، محمد بن عیسی، سنن ترمذی، ج۴، ص۳۱۹.
هیچکس نمیتواند در مورد اموال دیگران نذر کند و لعن کننده مؤمن مانند قاتل اوست. و هرکس به مؤمنی نسبت کفر دهد، مانند آن است که او را کشته است.»
روایت هفتم
بخاری در جای دیگر روایتی را از اباذر نقل میکند:
قال رسول الله «لایرمی رجلٌ رجلا بالفسوق و لایرمیه بالکفر الّا ارتدّت علیه ان لم یکن صاحِبُهُ کذلک؛
[۱۲] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۸، ص۱۵.
[۱۳] ابنحنبل، احمد بن محمد، مسند احمد، ج۳۵، ص۴۵۰.
هیچکس، دیگری را به فسق و کفر متهم نمیکند، مگر اینکه به خودش بر میگردد.»
روایت هشتم
مسلم نیشابوری روایتی دیگر را از اباذر نقل میکند:
قال رسول الله «من دعا رجلا بالکفر او قال عدّو الله و لیس کذلک الّا جار علیه؛
[۱۴] نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۱، ص۷۹
هر کس شخصی را کافر بخواند و یا بگوید (به او) ای دشمن خدا، و آن شخص اینچنین نباشد. به خود گوینده برمیگردد.»
ابنحجر عسقلانی درباره این روایات میگوید:
نظر حق این است که این روایت درباره ممانعت مسلمانان از به کار بردن کلمه «یا کافر» برای برادر مسلمانش هست … و معنای حدیث این است که تکفیر به خود گوینده بر میگردد. آنچه بر میگردد تکفیر است نه خود کفر؛ مثل اینکه آن شخص خودش را تکفیر کرده باشد، زیرا او کسی را تکفیر کرده که مثل خود اوست. و طوری او را تکفیر کرده که جز کسی که اعتقاد به بطلان دین اسلام داشته باشد، تکفیر نمیشود».
[۱۵] عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، ج۱۰، ص۴۶۶.
روایت نهم
طبرانی (م. ۳۶۰) روایتی را از رسول گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند که اگر کسی گوینده لا اله الّا الله را تکفیر کند، او به کفر نزدیکتر است.
روایت دهم
سعید بن مسیب از عبدالله عمر از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند:
قال رسول الله «کفوا عن اهل لا اله الّا الله لا تکفروهم بذنب؛ فمن اکْفر اهل لا اله الّا الله فهو الی الکفر اقرب؛
[۱۶] طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۱۲، ص۲۷۲.
از اهل «لا اله الّا الله» دست بردارید و آنها را به خاطر گناه تکفیر نکنید، زیرا اگر کسی آنها را تکفیر کند، خود او به کفر نزدیکتر است.»
روایت یازدهم
طبرانی از یکی صحابی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند که آنها هیچگاه اهل قبله را تکفیر نمیکردند و نقل میکند:
ابوسفیان از جابر بن عبدالله میپرسد: آیا شما یکی از اهل قبله را تاکنون «کافر» خطاب کردهاید؟ گفت: خیر، پرسیدم آیا تاکنون به یکی از اهل قبله «مشرک» گفتهاید؟ گفت: پناه بر خدا.
[۱۷] طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، ج۷، ص۲۳۰.
تکفیر از دیدگاه علمای اسلام
از هشدارهای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و درباره کسانی که شهادتین را بر زبان دارند آگاه شدیم، اکنون فرصت آن رسیده است با هشدارهای علما و دانشمندان در مورد تکفیر اهل قبله، آشنا شویم.
علمای اهل سنت
ما در اینجا به بخشی از کلمات عالمان اشاره میکنیم. تا روشن شود که تندروترین عالمان سنی از تکفیر اهل قبله برائت میجستند.
فقیهان قرن دوم و سوم
فقیهان بزرگ اهلسنّت مانند «ابنابیلیلی» و «ابیحنیفه» و «شافعی» و «سفیان ثوری» و «داوود بن علی» همگی میگویند، مسلمانی را نمیتوان به خاطر یک عقیده یا یک فتوا، تکفیر کرد بلکه خطاکار، یک پاداش و غیرخطاکار دو پاداش دارد.
[۱۸] ابنحزم، علی بن احمد، الفِصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۲، ص۲۶۷.
ابنزاهر سرخسی
احمد بن زاهر سرخسی شاگرد ویژه ابوالحسن اشعری، رئیس فرقه اشاعره میگوید:
شیخ ابوالحسن اشعری استاد ما، در خانه من بستری بود. آنگاه که احساس کرد که مرگ او فرارسیده است به من گفت تمام شاگردان و علاقهمندان مرا احضار کن؛ من همه را خبر کردم و آنان همگی گرداگرد استاد جمع شدند. او گفت:
«اِشهدوا علیّ انّی لا اقول بتکفیر احد من اهل القبله بذنب، لانّی رایتُهم کلَّهم یشیرون الی معبود واحد و الاسلام یشملُهم و یعُّمهم».
گواه باشید من احدی از اهل قبله را بخاطر گناهی که از آنها سر میزند تکفیر نمیکنم زیرا من میبینم همگان به معبود یگانه اشاره میکنند و اسلام همگان را در برمیگیرد.
[۱۹] شعرانی، عبدالوهاب بن احمد، الیواقیت و الجواهر، ص۵۰.
بغْوی
بغوی (۵۱۶ ه. ق) در شرح حدیث بخاری «امرتُ ان اقاتل الناس حتی یشهدوا ان لا اله الّا الله …» میگوید:
«این حدیث دلیل بر این است که در معاشرت مردم، ظاهر کار آنان مقیاس ایمان و کفر است نه بواطن آنها.»
[۲۰] بغوی، حسین بن مسعود، شرح السنه، ج۱، ص۹۶.
قاضی عیاض
قاضی عیاض (م ۵۴۴ ه.) در کتاب الشفا بتعریف حقوق المصطفی مینویسد:
یحب الاحتراز من التکفیر فی اهل التاویل، فانّ استباحه دماء المسلمین الموحدِّین خطر، والخطاء فی ترک الف کافر، اهون من الخطاء فی سفک محجمه من دم مسلم واحد.
باید از تکفیر مسلمانانی که ظواهر قرآن را تاویل میکنند (لابد مقصود صفات خبریه است مانند یدالله، وجهالله) دوری جست، زیرا مباح شمردن خون مسلمانانی که موحدند بس خطرناک است؛ ترک تکفیر هزار کافر آسانتر از آن است، از مسلمانی بهاندازه خون حجامت ریخته شود.
(سپس اضافه میکند) هرگاه شهادتین را در زبان جاری کردند، به فرموده پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جان و مال آنها محترم است مگر اینکه به حق این کار انجام گیرد؛ مانند قصاص».
[۲۱] قاضی عیاض، عیاض بن موسی، الشفاء، ص۲۷۸.
شهرستانی
محمّد بن عبدالکریم شهرستانی (م ۵۴۸ ه.) نویسنده کتاب ملل و نحل که کتاب بسیار معروفی است در کتاب دیگر خود بنام نهایه لاقدام فی علم الکلام در این مورد چنین مینویسد:
آنچه که بر یک فرد عامی لازم است به آن معتقد شود، این است که بگوید خدا در ملک خود شریک ندارد و در صفات خود برای او نظیری نیست و همتایی در افعال ندارد و محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسول اوست که برای هدایت مردم خود فرستاده است، هرگاه بر همه اینها اعتراف کرد و چیزی را که پیامبر آورده و انکار نکرد، او مؤمن خواهد بود.
[۲۲] شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، نهایه الاقدام فی علم الکلام، ص۴۷۲.
ابنعساکر
حسن بن هبه الله، معروف به ابنعساکر (م ۵۷۱ ه.) مؤلف تاریخ شام، پس از نقل روایاتی در مورد تکفیر میگوید:
فهذه الاخبار تمنع من تکفیر المسلمین، فمن اقدم علی التکفیر فقد عصی سیدالمرسلین؛
این روایات مانع از آنست که مسلمانان را تکفیر کنیم، هر کس مسلمانی را تکفیر کرد، با گفتار سید رسولان به مخالفت برخواسته است.
[۲۳] ابنعساکر، علی بن حسن، تبیین کذب المفتری، ص۴۰۵.
غزنوی حنفی
جمالالدین احمد بن محمد غزنوی حنفی (م ۵۹۳ ه.) در کتاب اصول الدین مینویسد:
لا نکفّر احداً من اهل القبله بذنب مالم تستحّله ولا نُخرجُ العبدَ من الایمان الا بجحود ما ادخله فیه، والایمان واحد واهله فی اصله سواء، والتفاضل بینهم بالتقوی.
ما احدی از اهل قبله را به ارتکاب گناهی مادامی که آن را حلال نشمرده است، تکفیر نمیکنیم و فردی را از دائره ایمان بیرون نمیبریم مگر اینکه به انکار چیزی برخیزد که باعث ایمان او گشته است، ایمان حقیقت واحد است و مؤمنان در آن یکسانند، تفاوت با تقوا هست.
[۲۴] غزنوی، احمد بن محمد، اصول الدین، ص۳۰۱- ۳۰۴.
فخر رازی
فخر رازی (م ۶۰۶ ه.) پس از بیان واقعیت کفر که انکار چیزی است که بالضروره پیامبر آن را آورده است میگوید:
فعلی هذا لا نکفّر احدا من اهل القبله لانّ کونهم منکرین لما جاء
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.