پاورپوینت تقسیم میراث امام عسکری (علیه‌السّلام)


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
5 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت تقسیم میراث امام عسکری (علیه‌السّلام) دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت تقسیم میراث امام عسکری (علیه‌السّلام)،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت تقسیم میراث امام عسکری (علیه‌السّلام) :

تقسیم میراث امام عسکری

یکی از اشکالاتی که وهابی‌ها نسبت به شیعیان می‌گیرند و آن‌را دلیل بر عدم تولد حضرت مهدی (عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) می‌گیرند، قضیه پاورپوینت تقسیم میراث امام عسکری (علیه‌السّلام) بین برادرش جعفر کذاب و مادر امام عسکری (علیه‌السّلام) است و می‌گویند که اگر امام عسکری فرزندی داشت، چرا به او ارث نرسید و ارث بین مادر و برادر امام عسکری (علیه‌السّلام) تقسیم شد؟ در این مقاله، این شبهه مورد نقد و بررسی قرار شده است.

فهرست مندرجات

۱ – شبهه
۲ – نقد و بررسی شبهه
۲.۱ – محورهای شبهه
۲.۲ – تعارض در گفته‌های قفاری
۲.۳ – انتساب عقیده دروغ به علمای شیعه
۲.۳.۱ – عقیده امامیه در فرق الشیعه
۲.۳.۲ – عقیده امامیه در المقالات و الفرق
۲.۴ – استدلال باطل بر نیافتن
۲.۵ – اختلاف بین فرقه‌های اهل‌سنت
۲.۵.۱ – قائلین به کفر حنبلی‌ها
۲.۵.۲ – آشوب‌های شافعی‌ها و حنبلی‌ها در بغداد
۲.۵.۳ – ممنوعیت تغییر مذهب
۲.۵.۴ – سب و لعن حنبلی‌ها بر شافعی‌ها
۲.۵.۵ – گرفتن جزیه از حنابله
۲.۵.۶ – گرفتن جزیه از شافعی‌ها
۲.۵.۷ – جدا شدن مساجد شافعی‌ها از حنفی‌ها
۲.۵.۸ – مسجد ضرار حنابله
۲.۶ – جواب از شبهه
۲.۶.۱ – کلام شیخ صدوق
۲.۶.۲ – کلام شیخ مفید
۲.۷ – دیدگاه شیعیان درباره جعفر کذاب
۲.۷.۱ – ادعای امامت
۲.۷.۲ – تصاحب اموال برادر
۲.۷.۳ – فاش کردن اسرار خانه برادر
۳ – پانویس
۴ – منبع

شبهه

یکی از اشکالاتی که وهابی‌ها مدام تکرار می‌کنند و آن را دلیل بر عدم تولد امام مهدی (عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) می‌گیرند، قضیه پاورپوینت تقسیم میراث امام عسکری (علیه‌السّلام) بین برادرش جعفر کذاب و مادر امام عسکری (علیه‌السّلام) است و می‌گویند که اگر امام عسکری فرزندی داشت، چرا به او ارث نرسید و ارث بین مادر و برادر امام عسکری (علیه‌السّلام) تقسیم شد؟
همچنین ادعا می‌کنند که علمای شیعه؛ همچون سعد بن عبدالله (متوفای۳۰۰هـ) و حسن بن موسی نوبختی (متوفای۳۱۰هـ) نقل کرده‌اند که امام عسکری (علیه‌السّلام) درحالی از دنیا رفت که کسی فرزند او را ندیده بود و نمی‌شناخت.
ناصرالدین قفاری در کتاب اصول مذهب الشیعه در این‌باره می‌نویسد:
اذ بعد وفاه الحسن ـ امامهم الحادی عشر ـ سنه (۲۶۰هـ) لم یُر له خلف، ولم یُعرف له ولد ظاهر، فاقتسم ما ظهر من میراثه اخوه جعفر وامّه، کما تعترف بذلک کتب الشیعه نفسها، وبسبب ذلک اضطرب امر الشّیعه وتفرّق جمعهم؛ لانّهم اصبحوا بلا امام، ولا دین عندهم بدون امام، لانّه هو الحجّه علی اهل الارض….
پس از وفات (امام) حسن، امام یازدهم شیعیان، در سال ۲۶۰هـ، جانشینی برای او دیده نشد و مردم فرزند آشکاری برای او نمی‌شناختند؛ پس آن چه از میراثش مانده بود، بین برادرش جعفر و مادرش تقسیم شد؛ چنانچه کتاب‌های خود شیعیان بر این مطلب اعتراف کرده‌اند؛ به همین خاطر شیعیان دچار سردرگمی شدند و اجتماعشان بهم ریخت؛ چرا که آن‌ها امام نداشتند و از دیدگاه آن‌ها دین بدون امام معنا ندارد؛ چرا که امام حجت خداوند بر اهل زمین است.

[۱] ناصرالدین القفاری (معاصر)، اصول مذهب الشیعه، ج۲، ص۸۲۸.

و احسان الهی ظهیر در این‌باره می‌گوید:
مات الحسن العسکری بدون خلف ولا عقب، کما نص علی ذلک النوبختی حیث قال: «توفی ولم یر له اثر، ولم یعرف له ولد ظاهر، فاقتسم میراثه اخوه جعفر وامه».
(امام) حسن عسکری (علیه‌السّلام) بدون جانشین و فرزند از دنیا رفت؛ چنانچه نوبختی به همین مساله تصریح کرده؛ آن‌جا که گفته: او از دنیا رفت؛ در حالی که جانشینی برای او دیده نشد؛ و مردم فرزند آشکاری برای او نمی‌شناختند؛ پس برادرش جعفر و مادرش میراث او را تقسیم کردند.

[۲] احسان الهی ظهیر (معاصر)، الشیعه والتشیع، ص۲۶۱.

نقد و بررسی شبهه

این شبهه از جنبه‌های گوناگون مورد بررسی قرار گرفته شده است.

محورهای شبهه

الف: امام حسن عسکری (علیه‌السّلام)، در حالی از دنیا رفته است که فرزندی آشکاری برای او دیده نشده و شناخته نمی‌شده است.
ب: شیعیان، بعد از وفات امام عسکری (علیه‌السّلام) دچار سردرگمی و اختلاف شدند.
ج: بعد از وفات امام عسکری (علیه‌السّلام) میراث آن حضرت تنها بین جعفر کذاب و مادر امام عسکری تقسیم شد.

تعارض در گفته‌های قفاری

دکتر قفاری در این‌جا به صراحت ادعا می‌کند مردم برای امام عسکری (علیه‌السّلام) فرزندی نمی‌شناختند؛ اما جالب است که در جای دیگر از همین کتابش نظر شیعه را این‌گونه بیان کرده است:
اما الاثنا عشریّه فقد ذهبت الی الزّعم بانّ للحسن العسکری ولداً کان قد اخفی (ای الحسن) مولده، وستر امره؛ لصعوبه الوقت وشدّه طلب السّلطان له، فلم یظهر ولده فی حیاته، ولا عرفه الجمهور بعد وفاته.
اما دوازده امامی‌ها این اعتقاد را پذیرفته‌اند که (امام) حسن عسکری دارای فرزندی که (امام) حسن تولد او را مخفی کرده و کار او را از مردم پوشانده بوده؛ به خاطر سختی‌های زمان و این که سلطان به شدت به دنبال او بوده است؛ پس فرزندش را در زمان حیاتش آشکار نکرد؛ و اکثر شیعیان او را بعد از وفات امام عسکری نمی‌شناختند.

[۳] ناصرالدین القفاری (معاصر)، اصول مذهب الشیعه، ج۲، ص۸۲۹.

وی با گفتن این جمله به صراحت اعتراف می‌کند که دیدگاه مذهب اثنی عشریه این است که: امام عسکری (علیه‌السّلام) دارای فرزندی بود که آن را از دید دشمنان مخفی می‌کرده است؛ اما در جای دیگر به نقل از شیعیان می‌نویسد که امام عسکری فرزندی نداشت و شیعیان بدون امام ماندند و….
این دوگانه‌گویی و تعارض آشکار در نقل عقیده شیعه، نشان می‌دهد که آن‌ها به دنبال حقیقت نیستند و برای زیر سؤال بردن مذهب شیعه از هر وسیله‌ای استفاده می‌کنند.

انتساب عقیده دروغ به علمای شیعه

ناگفته پیدا است که موضوع کتاب فرق الشیعه نوبختی و کتاب المقالات و الفرق سعد بن عبدالله اشعری، نقل اعتقادات فرقه‌های منحرف شده و سپس نقل عقیده صحیح امامیه اثنی عشریه است. از این‌رو، نقل این تکه از متن از این دو کتاب و انتساب آن به تمام فرقه‌های شیعه و حتی فرقه اثنی عشریه، کاری است بر خلاف انصاف و دور از واقعیت.
درست است که این مطلب در کتاب آن‌ها آمده است؛ اما آن‌ها این مطلب را از زبان فرقه‌های منحرفه نقل و سپس عقیده اثنی عشریه را تشریح و صحت این عقیده را ثابت کرده‌اند.

عقیده امامیه در فرق الشیعه

مرحوم نوبختی در فرق الشیعه، عقیده اثنی عشریه را نقل و سپس در ادامه این عقیده را عقیده صحیح و درست می‌داند؛ آن‌جا که می‌نویسد:
وقالت الفرقه الثانیه عشره وهم الامامیه لیس القول کما قال هؤلاء کلهم بل لله (عزّوجلّ) فی الارض حجه من ولد الحسن بن علی وامر الله بالغ وهو وصی لابیه علی المنهاج الاول والسنن الماضیه ولا تکون الامامه فی اخوین بعد الحسن والحسین (علیهما‌السّلام) ولا یجوز ذلک ولا تکون الا فی غیبه الحسن بن علی الی ان ینقضی الخلق متصلا ذلک ما اتصلت امور الله تعالی ولو کان فی الارض رجلان لکان احدهما الحجه ولو مات احدهما لکان الآخر الحجه ما دام امر الله ونهیه قائمین فی خلقه…
ولا یجوز ان تخلو الارض من حجه ولو خلت ساعه لساخت الارض ومن علیها ولا یجوز شیء من مقالات هذه الفرق کلها فنحن مستسلمون بالماضی وامامته مقرون بوفاه معترفون بان له خلفا قائما من صلبه وان خلفه هو الامام من بعده حتی یظهر ویعلن امره کما ظهر وعلن امر من مضی قبله من آبائه ویاذن الله فی ذلک اذ الامر لله یفعل ما یشاء ویامر بما یرید من ظهوره وخفائه کما قال امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) «اللهم انک لا تخلی الارض من حجه لک علی خلقک ظاهرا معروفا او خائفا مغمودا کیلا تبطل حجتک وبیناتک»
وبذلک امرنا وبه جاءت الاخبار الصحیحه عن الائمه الماضین… وقد رویت اخبار کثیره ان القائم تخفی علی الناس ولادته ویخمل ذکره ولا یعرف الا انه لا یقوم حتی یظهر ویعرف انه امام ابن‌امام ووصی ابن‌وصی یوتم به قبل ان یقوم ومع ذلک فانه لا بد من ان یعلم امره ثقاته وثقات ابیه وان قلوا ولا ینقطع من عقب الحسن بن علی (علیه‌السّلام) ما اتصلت امور الله (عزّوجلّ) ولا ترجع الی الاخوه ولا یجوز ذلک وان الاشاره والوصیه لا تصحان من الامام ولا من غیره الا بشهود اقل ذلک شاهدان فما فوقهما.
فهذا سبیل الامامه والمنهاج الواضح اللاحب الذی لم تزل الشیعه الامامیه الصحیحه التشیع علیه.
گروه دوازدهم که همان امامیه هستند، اعتقاد دارند که موضوع امامت، همانند باور سایر فرقه‌ها نیست؛ بلکه برای خداوند حجتی از نسل امام حسن بن علی (علیهما‌السّلام) در روی زمین وجود دارد، فرمان خداوند در این زمینه قطعی است، و او بنا بر سنتی که در امامان پیشین جاری بوده، وصی پدرش است.
امامت پس از امام حسن و امام حسین (علیه‌السّلام) از برادری به برادر دیگر منتقل نمی‌شود، بنابراین، امامت جز در بین فرزند حضرت حسن عسکری (علیه‌السّلام) در جای دیگر ممکن نیست این اراده الهی تا پایان خلقت برقرار خواهد ماند؛ حتی اگر دو نفر بر روی زمین باقی بمانند، یکی از آنها حتما حجت خدا است و اگر یکی از آن دو بمیرد، آن که زنده می‌ماند حجت خداوند خواهد بود تا آن زمان که اوامر و نواهی الهی در میان مردم بماند.
جایز نیست که زمین از حجت خداوند خالی بماند، اگر یک لحظه این‌گونه باشد، زمین با تمام آن چه در او است، نابود خواهد شد. هیچ چیز از گفته‌های این فرقه‌ها (ی باطل) درست نیست.
امام عسکری از دنیا رفته است و جانشینی دارد که پسر اوست، پس از او ظاهر خواهد شد و مسئوولیت امامت خود را اعلان خواهد نمود؛ همان‌گونه که امامان پیشین چنین کردند. خداوند آن را اراده کرده و اراده خداوند حتما رخ دهد؛ زیرا حاکم مطلق تنها او است. او هرچه اراده کند، همان می‌شود و هرچه درباره ظهور و غیبت انجام دهد، همان خواهد شد، همان‌گونه که امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) فرموده‌اند: «زمین از حجت خداوند خالی نخواهد ماند؛ حال چه آشکار و شناخته شده باش یا پنهان و حفاظت شده تا حجت و آیات خداوند باطل نشود.»
این است آن‌چه به ما فرمان داده شده، و از امامان گذشته روایات معتبری در این‌باره برای ما رسیده است.
روایات بسیاری نقل شده است که ولادت حضرت قائم (علیه‌السّلام) از مردم پنهان نگاه داشته خواهد شد و شهرتش‌ اندک خواهد بود، ناشناخته خواهد ماند و پیش از آن که آشکار شود و امامتش اعلام گردد، قیام نخواهد کرد.
او امام پسر امام و وصی فرزند وصی است، پیش از آن که قیام کند، نظیری ندارد؛ با این حال امر او باید به افراد مورد اعتماد خود و پدرش اطلاع داده شود؛ هرچند که تعداد آن‌ها بسار کم باشد، این امر (امامت) از فرزند امام عسکری (علیه‌السّلام) قطع نخواهد شد تا زمانی که فرمان خداوند ادامه یابد، امر امامت به برادری بازنمی‌گردد، این امر جایز نیست، اشاره و وصیت از امام و و همین امر از دیگران دیگران صحیح نیست و اعتبار ندارد؛ مگر با تصدیق شاهدان که حد اقل دو نفر و بیشتر باشد.
پس این است راه امامت و روش روشن که شیعیان امامیه همواره بر آن محکم و استوار هستند و ادامه دادن این راه صحیح است.

[۴] النوبختی، الحسن بن موسی (متوفای۳۱۰ه)، فرق الشیعه، ج۱، ص۱۰۸.

عقیده امامیه در المقالات و الفرق

و همچنین سعد بن عبدالله اشعری در کتاب المقالات و الفرق بعد از نقل دیدگاه‌های متفاوت در اوائل غیبت امام عصر (عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) دیدگاه شیعه اثنی عشریه را این چنین نقل می‌کند:
ففرقه منها وهی المعروفه بالامامیه قالت: … فنحن متمسکون بامامه الحسن بن علی، مقرّون بوفاته موقنون مؤمنون بان له خلفاً من صلبه، متدینون بذلک وانه الامام من بعد ابیه الحسن بن علی، وانه فی هذه الحاله مستتر خائف مامور بذلک حتی یاذن الله (عزّوجلّ) له فیظهر ویعلن امره.
و فرقه دیگر که به امامیه مشهور هستند، می‌گویند: ما امامت امام حسن بن عسکری (علیهما‌السّلام) را قبول داریم، وفات او را پذیرفته‌ایم، و یقین و ایمان داریم به این که او جانشینی از صلب خود دارد، اعتقاد داریم که او امام بعد از پدرش حسن بن علی (علیهم‌السّلام) است، او در این زمان به دستور خداوند از دیدم مردم مخفی است تا این‌که خداوند اجازه ظهور دهد؛ پس از آن ظهور خواهد کرد و امرش علنی خواهد شد.

[۵] الاشعری القمی، ابوخلف سعد بن عبدالله (متوفای۳۰۰هـ)، المقالات والفرق، ص۱۰۲ـ ۱۰۳، تحقیق: محمدجواد مشکور، ناشر: مرکز انتشارات علمی و فرهنگی ـ قم، الطبعه: الاولی، ۱۳۶۳هـ ش.

دکتر قفاری و احسان الهی ظهیر، از مرحوم نوبختی و سعد بن عبدالله اشعری نقل می‌کنند که امام عسکری (علیه‌السّلام) در حالی از دنیا رفته است که مردم فرزند او را ندیده و نمی‌شناختند و سپس این عقیده را به تمام شیعیان نسبت می‌دهد؛ اما آن‌چه از ذیل کلام این دو بزرگوار به روشنی استفاده می‌شود، این است که شیعیان دوازده امامی هیچگاه نسبت به تولد حضرت مهدی (عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) تردید نکرده و همگی بر این مطلب اجماع داشته‌اند که امام عسکری (علیه‌السّلام) در حالی از دنیا رفته که فرزندش حضرت پنج ساله بوده است.
ولی با کمال تاسف جناب دکتر قفاری و دکتر احسان الهی ظهیر، ذیل کلام مرحوم نوبختی و سعد بن عبدالله را نقل نکرده و با تزویر و دروغ تلاش کرده‌اند که این عقیده را به این دو عالم شیعی و سپس به تمام شیعیان نسبت دهند.
این مطلب نشان می‌دهد که دستان علمای وهابی برای زیر سؤال بردن عقیده حقه شیعه، از دلیل و برهان خالی شده و تنها ابزاری که توانسته‌اند برای این منظور استفاده کنند، دروغ، تزویر و فریب است.
اگر فرقه‌های منحرفه از صراط مستقیم الهی، عقائد باطل دیگری داشته‌اند، چه ارتباطی به مذهب حقه اثنی عشری دارد؟

استدلال باطل بر نیافتن

این گفته سعد بن عبدالله و مرحوم نوبختی که «ولم یر له خلف ولم یعرف له ولد ظاهر؛ جانشین او دیده نشد و برای او فرزند آشکاری نمی‌شناختند» دلیل بر این نمی‌شود که واقعا هم امام عسکری (علیه‌السّلام) فرزندی نداشته است.
به قول مشهور: عدم الوجدان لا یدل علی عدم الوجود؛ نیافتن و ندیدن مردم دلیل بر عدم تولد حضرت مهدی نمی‌شود؛ چرا که هیچ ملازمه‌ای بین این دو نیست.
بلی اگر سعد بن عبدالله و نوبختی می‌گفتند که «لم یولد له ولد؛ اصلا فرزندی نداشته است» سخن این دو وهابی قابل قبول بود؛ ولی بین جمله: «ولم یر له خلف ولم یعرف له ولد ظاهر» و جمله «لم یولد له ولد» تفاوت از زمین تا آسمان است.

اختلاف بین فرقه‌های اهل‌سنت

دکتر قفاری، اختلاف و چند دستگی در میان شیعیان را اشکال دیگری بر مذهب شیعه می‌داند؛ در حالی که چند دستگی در میان ادیان الهی همواره و در طول تاریخ وجود داشته و حتی در زمان حضور پیامبران، پیروان آن حضرات دچار اختلاف شدید می‌شدند و فرقه‌های گوناگون و کاملا متضاد با یکدیگر تشکیل می‌داده‌اند. پس این مساله هرگز نمی‌تواند حقانیت یک مذهب را زیر سؤال ببرد؛ چرا که در هر امتی هوسبازان و دنیا پرستانی بوده‌اند که برای حفظ منافع شخصی تلاش کرده‌اند دین خداوند را به انحراف و چند دستگی بکشانند و از آب گل آلود ماهی بگیرند.
به ویژه که حاکمان بنی‌امیه و بنی‌العباس، تمام تلاششان این بود که جمعیت شیعیان را پراکنده نموده و آن‌ها را دچار اختلاف و چند دستگی نمایند. در بسیاری از موارد، فرقه‌های منحرف از مذهب حق، با بودجه و تلاش حاکمان جور و به منظور مقابله با مذهب حقه شیعه تشکیل می‌شد؛ از این‌رو، وجود فرقه‌های منحرف که البته بسیاری از آن‌ها تنها چند ماه یا چند سال بیشتر دوام نمی‌آوردند، اشکالی بر مذهب حق نیست.
از این گذشته اگر معیار قضاوت در انتساب یک عقیده به شیعیان، دیدگاه برخی از فرقه‌های منحرفه از صراط مستقیم باشد، این اختلاف و تشت و مذهب‌گرائی در بین اهل‌سنت به مراتب بیشتر از شیعیان است؛ تا جائی که برخی از فرقه‌های فرقه‌های دیگر اهل سنت را به صراحت تکفیر کرده و درگیری‌های شدیدی با هم داشته‌اند که ما نمونه‌های از آن را در ذیل نقل خواهیم کرد:

قائلین به کفر حنبلی‌ها

شمس‌الدین ذهبی در تاریخ الاسلام و سیر اعلام النبلاء و همچنین ابن‌رجب حنبلی در ذیل طبقات الحنابله می‌نویسند:
احمد بن الحسین بن محمد. المحدث الامام ابو حاتم بن خاموش الرازی البزاز. من علماء السنه… وحکایه شیخ الاسلام الانصاری معه مشهوره. وقوله: مَن لم یکن حنبلیاً فلیس بمسلم.
داستان شیخ الاسلام انصاری با احمد بن حسین بن محمد مشهور است که گفت: هر کس حنبلی نباشد مسلمان نیست.

[۶] الذهبی، شمس‌الدین محمد بن احمد بن عثمان، (متوفای۷۴۸ه)، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۲۹، ص۳۰۳، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر:دار الکتاب العربی – لبنان/ بیروت، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۷ه – ۱۹۸۷م.

[۷] الذهبی، شمس‌الدین محمد بن احمد بن عثمان، (متوفای۷۴۸ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۶۲۵، تحقیق:شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه:التاسعه، ۱۴۱۳ه.

[۸] ابن‌رجب الحنبلی، عبدالرحمن بن احمد (متوفای۷۹۵ه)، ذیل طبقات الحنابله، ج۱، ص۱۲۰.

طرفداران احمد بن حنبل کافر هستند
ابن‌اثیر جزری می‌نویسد: ذکر الفتنه ببغداد بین الشافعیه والحنابله
ورد الی بغداد هذه السنه الشریف ابو القاسم البکری المغربی الواعظ وکان اشعری المذهب وکان قد قصد نظام الملک فاحبه ومال الیه وسیره الی بغداد واجری علیه الجرایه الوافره فوعظ بالمدرسه النظامیه وکان یذکر الحنابله ویعیبهم ویقول (وما کفر سلیما ولکن الشیاطین کفروا) والله ما کفر احمد ولکن اصحابه کفروا.

آشوب‌های شافعی‌ها و حنبلی‌ها در بغداد

ابوالقاسم بکری مغربی که اشعری مذهب بود وارد بغداد شد و قصد دیدار نظام الملک را داشت که به او گرایش پیدا کرد و محبت فراوانی نمود، در مدرسه نظامیه مجلس وعظ و سخنرانی راه‌ انداخت و از حنبلی‌ها بد می‌گفت و معایب آنان را بازگو می‌کرد، و می‌گفت: احمد حنبل کافر نیست؛ ولی پیروان او کافر هستند.

[۹] الجزری، عزالدین بن الاثیر ابی‌الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰ه)، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۲۸۲.

و نویری در همین زمینه می‌نویسد:
وفی سنه خمس وسبعین کانت الفتنه بین الطائفیین، وسببها انه ورد الی بغداد الشریف ابو القاسم البکری المقرئ الواعظ وکان اشعریّ المذهب، وکان قد قصد نظام الملک فاحبّه ومال الیه وسیّره الی بغداد، واحری علیه الجرایه الوافره. وکان یعِظ بالمدرسه النظامیه، ویذکر الحنابله ویعیبهم ویقول «وما کفر سُلیمان ولکن الشیاطین کفروا» وما کفر احمد ولکن اصحابه کفروا ثم قصد یوماً دار قاضی القضاه ابی عبدالله الدامغانی فجری بینه وبین قومٍ من الحنابله مشاجره ادّت الی الفتنه.
در سال ۷۵هـ. آشوب بین دو گروه در گرفت و علت آن حضور ابوالقاسم بکری واعظ اشعری مذهب بود که قصد دیدار نظام الملک را داشت که به او گرایش پیدا کرد و محبت فراوانی نمود، در مدرسه نظامیه مجلس وعظ و سخنرانی راه‌انداخت و از حنبلی‌ها بد می‌گفت و معایب آنان را بازگو می‌کرد، و می‌گفت: احمد حنبل کافر نیست؛ ولی پیروان او کافر شدند، سپس به دیدار قاضی‌القضات ابوعبدالله دامغانی رفت که بین او و گروهی از حنبلی‌ها گفتگوی تندی صورت گرفت که نتیجه آن آشوب و فتنه بود.

[۱۰] النویری، شهاب‌الدین احمد بن عبدالوهاب (متوفای۷۳۳ه)، نهایه الارب فی فنون الادب، ج۲۳، ص۲۴۶.

ابن‌خلکان درباره دشمنی اشاعره با حنابله و کشتاری که بین آنان اتفاق افتاده می‌نویسد:
وکان ولده (ابو القاسم القشیری) ابو نصر عبد الرحیم اماما کبیرا اشبه اباه فی علومه… وجری له مع الحنابله خصام بسبب الاعتقاد لانه تعصب للاشاعره وانتهی الامر الی فتنه قتل فیها جماعه من الفریقین.
ابونصر عبدالرحیم، پسر ابوالقاسم قشیری که پیشوای بزرگی بود و در دانش نیز مانند پدرش بود، بین او که فردی اشعری مذهب و متعصب بود و حنبلی‌ها خصومت و دشمنی به جهت اعتقاداتشان بالا گرفت که در نتیجه افراد زیادی از طرفین کشته شدند.

[۱۱] ابن‌خلکان، ابوالعباس شمس‌الدین احمد بن محمد بن ابی‌بکر (متوفای۶۸۱ه)، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۳، ص۲۰۷، تحقیق احسان عباس، ناشر:دار الثقافه – لبنان.

[۱۲] الیافعی، ابومحمد عبدالله بن اسعد بن علی بن سلیمان (متوفای۷۶۸ه)، مرآه الجنان وعبره الیقظان، ج۳، ص۷۱.

[۱۳] العکری الحنبلی، عبدالحی بن احمد بن محمد (متوفای ۱۰۸۹ه)، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج۵، ص۲۷۸.

عکری حنبلی در ترجمه ابوبکر بکری می‌نویسد:
البکری ابو بکر المقرئ الواعظ من دعاه الاشعریه وفد علی نظام الملک بخراسان فنفق علیه وکتب له سجلا ان یجلس بجوامع بغداد فقدم وجلس ووعظ ونال من الحنابله سبا وتکفیرا ونالوا منه.
ابوبکر واعظ از مبلغان اشعری بود، به دیدار نظام الملک شتافت و از وی مال فراوانی دریافت کرد و نامه‌ای نوشت تا در دانشگاه‌های بغداد سخنرانی کند؛ ولی از طرف حنبلی‌ها دشنام‌ها شنید و تکفیر شد.

[۱۴] العکری الحنبلی، عبدالحی بن احمد بن محمد (متوفای ۱۰۸۹ه)، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج۵، ص۳۲۹.

نویری در ترجمه عزالدین سلمی شافعی (متوفای ۶۶۰هـ) می‌نویسد: فانه (مظفر الدین موسی ابن‌الملک العادل) کان قد عزر جماعه من اعیان الحنابله المبتدعه تعزیرا بلیغا رادعا وبدع بهم واهانهم.
مظفرالدین موسی گروهی از چهره‌های سرشناس حنبلی را شلاق زد و به آنان اهانت فراوانی نمود.

[۱۵] النویری، شهاب‌الدین احمد بن عبدالوهاب (متوفای۷۳۳ه)، نهایه الارب فی فنون الادب، ج۳۰، ص۶۹.

ممنوعیت تغییر مذهب

محمد بن اسماعیل صنعانی به نقل از ملا علی قاری می‌نویسد: اشتهر بین الحنفیه ان الحنفی اذا انتقل الی مذهب الشافعی یعزر واذا کان بالعکس فانه یخلع علیه.
در بین حنفی‌ها مشهور است که اگر حنفی مذهب به مذهب شافعی گرایش پیدا کند، تعزیر می‌شود؛ ولی اگر عکس آن اتفاق افتاد پاداش می‌گیرد.

[۱۶] الصنعانی، محمد بن اسماعیل (متوفای۱۱۸۲ه)، ارشاد النقاد الی تیسیر الاجتهاد، ج۱، ص۱۴۷، تحقیق:صلاح الدین مقبول احمد، ناشر:الدار السلفیه – الکویت، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۵ه.

سب و لعن حنبلی‌ها بر شافعی‌ها

ابن‌عساکر شافعی می‌نویسد:
ان جماعه من الحشویه والاوباش الرعاع المتوسمین بالحنبلیه اظهروا ببغداد من البدع الفضیعه والمخازی الشنیعه ما لم یتسمح به ملحد فضلاً عن موحد… وتناهوا فی قذف الائمه الماضین وثلب اهل الحق وعصابه الدین، ولعنهم فی الجوامع والمشاهد، والمحافل والمساجد، والاسواق والطرقات، والخلوه والجماعات، ثم غرهم الطمع والاهمال ومدهم فی طغیانهم الغی والضلال، الی الطعن فیمن یعتضد به ائمه الهدی وهو للشریعه العروه الوثقی، وجعلوا افعاله الدینیه معاصی دنیه، وترقوا من ذلک الی القدح فی الشافعی (رحمه‌الله‌علیه) واصحابه.
گروهی از حنبلی‌های لا ابالی در شهر بغداد اعمال ناشایست و بدعت‌هایی به وجود آوردند که هیچ انسان بی دینی انجام نمی‌دهد؛ چه رسد

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.