پاورپوینت تفاخر در سیره نبوی
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت تفاخر در سیره نبوی دارای ۵۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت تفاخر در سیره نبوی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت تفاخر در سیره نبوی :
پاورپوینت تفاخر در سیره نبوی
از اوصاف زشت و ناپسندی که در سیره و قول نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از آن به زشتی یاد شده، فخر فروشی و افتخار به حسب و نسب خویش است. این صفت زشت و نکوهیده از عوامل بسیار مخرب در روابط ایمانی بوده و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از آن به عنوان آفت بزرگی خاندان یاد کردهاند.
[۱] کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۲۹، تهران، دارالکتب العلمیه، ۱۳۶۵ش.
[۲] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۵۷، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۳.
[۳] برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج۱، ص۱۷، قم، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ق.
فهرست مندرجات
۱ – پیشینه تفاخر
۲ – فخر فروشی در سیره نبوی
۲.۱ – مبارزه با تفاخر
۲.۲ – پرهیز از تفاخر
۲.۳ – نکوهش تفاخر
۲.۴ – خطبه رسول خدا در روز فتح مکه
۳ – پانویس
۴ – منبع
پیشینه تفاخر
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حالی به رسالت برگزیده شد که جامعه عرب آن روز در فساد و تباهی دست و پا میزد و سایه شوم جهالت، تعصب، فساد و تفاخر به نسب و قبیله، بر سرتاسر جزیرهالعرب سایه افکنده بود. تفاخر و خود برتربینی در میان اعراب جاهلی اصلی خدشهناپذیر به حساب آمده بسیاری از جنگها و نزاعهای جاهلی را موجب شده بود. جنگهای جاهلی گرچه به لحاظ شدت و اهمیت متفاوت بودند؛ اما همگی دارای ویژگی مشابهی بودند و آن دمیدن روح فخر و انتقام در کالبد قبیله بود. آنان به پیروزیها تفاخر و به گاه شکست مترصد انتقام بودند.این بخش از مقاله برگرفتهای است از کتب مختلف ایام العرب، الکامل، عقد الفرید و…. غالب اوصاف و خصال پسندیدهشان نیز ریشه در احساس تفاخر و برتریجویی داشت؛ آنان شجاعت به خرج میدادند و بخشش میکردند تا به سبب این کار ستایش شوند و بر سایر رؤسا و بزرگان جامعه افتخار کنند.
در این میان قبیله قریش در تفاخر، گوی سبقت از هم قطاران جاهلی خود ربوده بود. از زمانیکه خداوند لشکر ابرهه را تار و مار کرده بود، مقام کعبه و قریش بیش از پیش در انظار عرب بالا رفته بود، از اینرو قریش رفته رفته شروع به بدعتگزاری کرده و انجام برخی مراسم حج مثل وقوف در عرفه را با اینکه میدانستند که از مشاعر دین ابراهیم (علیهالسّلام) است، را ترک کرده وقوف در آن را برای سایر اعراب، فرض کردند؛ آنان میگفتند: «ما فرزندان ابراهیم هستیم و اهل حرم و خادمان کعبه و ساکنین آن؛ برای ما سزاوار نیست که از حرم خارج شویم و غیر حرم را به مانند حرم بزرگ بشماریم، چرا که این کار از حرمت و شانمان در نزد عرب میکاهد.»
[۴] ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۹-۶۰، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۱۸.
[۵] بغدادی، محمد ابن حبیب، المنمق فی اخبار قریش، ص۱۲۷-۱۲۹، تحقیق خورشید احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، چاپ اول، ۱۹۸۵.
[۶] ابنهشام، السیره النبویه، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۳، بیروت، دارالمعرفه، بیتا.
تفاخر به کثرت نفرات و جمعیت و اموال و ثروت در میان اعراب جاهلی به جایی رسیده بود که جهت مفاخره بر دیگر قبایل و بالا بردن آمار نفرات قبیله، به گورستان میرفتند و قبور مردگان را میشمردند.
[۷] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۴۳۲.
[۸] زمخشری، جارالله، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۴، ص۷۹۱، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ اول، ۱۴۱۸ .
[۹] رازی، فخرالدین، مفاتیح الغیب، ج۳۲، ص۲۷۰، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۲۰.
[۱۰] بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۹۸، تحقیق عبدالرزاق المهدی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰، چاپ اول.
وضع همچنان بر این منوال بود تا اینکه با بعثت نبیخاتم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به رسالت نهال اسلام در بین مردم پرتعصب و فخرفروش این سرزمین به ثمر رسید.
فخر فروشی در سیره نبوی
پیامبر گرامیاسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در طول ایام رسالتش، پیوسته با احساس تفاخر و برتریجوییهای مردم به مبارزه برخاسته سرانجام موفق شدند در سایه تعالیم ناب الهی، بسیاری از دشمنیها و ستیزهجوییهایی را که در گذشته ریشه در تفاخرهای بیاساس قبیلهای داشت، خاتمه داده آن را به اخوت و برادری مبدل نماید.
مبارزه با تفاخر
این اقدام بزرگ چیزی نبود که از انظار دشمنان اسلام مخفی بماند، از اینرو کوشیدند برای تفرقه در صفوف مسلمانان از آن به عنوان حربهای کارآمد بهره گیرند. نقل شده «روزی عدهای از اوسیان و خزرجیان در نقطهای گرد آمده مشغول گفتگو بودند وحدت و یگانگی این گروه که دیروز دشمن خونآشام یکدیگر بودند، شاس بن قیس ـ از سران کینهتوز یهود ـ را سخت متاثر کرد، فوراً به جوانی یهودی که همراه او بود اشاره کرد که میان آنها رفته از جنگهای صد و بیست سالهی اوسیان و خزرجیان، سخن به میان آورد. آن جوان، خاطرات گذشته را چنان تشریح کرد که نزاع و تفاخر میان دو دسته مسلمان اوس و خزرج آغاز گردید؛ نزدیک بود آتش جنگ میان آنان شعلهور شود که خبر به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسید، پس فوراً با گروهی از یاران، خود را بدانها رسانید و فرمود: «ای گروه مسلمانان خدا را در نظر بیاورید آیا دوباره به یاد دوران جاهلیت افتادهاید؟ در صورتی که من در میان شما هستم و پس از آنکه خداوند شما را به اسلام راهنمایی فرمود و بدان گرامیداشت و به وسیله آن عادات جاهلیت را از شما دور نمود و از کفر نجاتتان داد و میان شما اتحاد و اتفاق ایجاد کرد». سخنان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آنان را به خود آورد از اینرو گریان شده، همدیگر را در آغوش کشیدند و از درگاه خداوند طلب مغفرت کردند.»
[۱۱] ابنهشام، السیره النبویه، ج۱، ص۵۵۵-۵۵۶، بیروت، دارالمعرفه، بیتا.
پرهیز از تفاخر
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با آنکه خود از نظر حسب و نسب شریفترین مردم به حساب میآمد؛ اما هیچ گاه شنیده نشد که نسبت به این امور بر دیگر مردم تفاخر ورزد، نه تنها افتخار نکرد، بلکه در بیان و رفتار خود نیز به گونهای عمل میکرد که در اذهان مردم مفاخره و برتریجویی تداعی نگردد. علی (علیهالسّلام) در این باره میفرمایند: «هر گاه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فضیلتی را از خود یاد میکردند، میفرمودند: قصدم تفاخر و فخر فروشی نیست.»
[۱۲] دیلمی، حسن بن ابیالحسن، ارشاد القلوب، ج۲، ص۴۵، قم، شریف رضی، ۱۴۱۲.
[۱۳] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۲۱۲، مشهد، مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳.
نکوهش تفاخر
نقل شده در جنگ احد جوانی ایرانی در میان لشکر مسلمانان بود؛ این جوان پس از وارد آوردن ضربتی بر یکی از دشمنان، از روی غرور گفت: «این ضربت را از من تحویل بگیر که من جوانی ایرانی هستم.» پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پس از شنیدن این سخن، فوراً آن جوان را خواسته به او فرمودند: «چرا نگفتی من جوانی انصاری هستم؟ چرا به چیزی که به آیین و مسلک است، افتخار نکردی و پای تفاخر و نژاد را به میان کشیدی؟»
[۱۴] ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج۵۳۷، ۱۹۳.
[۱۵] سجستانی، ابناشعث، سنن ابیداوود، ج۷، ص۴۴۳.
[۱۶] قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابنماجه، ج۲، ص۹۳۱، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، دارالفکر.
همچنین روایت شده مردی نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد و گفت: «یا رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) من فلانم پسر فلانی» و سپس از سر تفاخر و برتریجویی تا نه تن از پدران خود را برشمرد. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به آن مرد فرمود: «بدان که تو دهمین آنانی در دوزخ.»
[۱۷] طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، ج۱، ص۱۴۱، بیجا، دارالحرمین، ۱۴۱۵.
[۱۸] کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۲۹، تهران، دارالکتب العلمیه، ۱۳۶۵ش.
[۱۹] بن حنبل، احمد، مسند احمد، ج۲۸، ص۴۴۴.
[۲۰] کوفی، محمد بن محمد بن اشعث، الجعفریات، ص۱۶۴، تهران، مکتبه نینوی الحدیثه.
همچنین در برخی از منابع روایت شده است که «روزی عایشه و حفصه ـ همسران رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ـ به صفیه دختر حیی بن اخطب -همسر دیگر رسول خدا (صلیاللهع
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.