پاورپوینت تعلیم و تربیت فرزندان


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
7 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت تعلیم و تربیت فرزندان دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت تعلیم و تربیت فرزندان،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت تعلیم و تربیت فرزندان :

تعلیم و تربیت کودکان

از مهم‌ترین مسائل تعلیم و تربیت، شناخت عوامل و راه‌های مؤثر آن است، تا در پرتو آن آموزش و تربیت به‌درستی و به‌طور مطلوب تامین شود. برای موفقیت و دستیابی و توفیق در امر تعلیم و تربیت، شناسایی مراحل و دوره‌های آن مهم است که با توجّه به سن کودک باید مورد توجّه قرار گیرد.
با فراگیری و اجرا نمودن توصیه‌های اسلام در این زمینه تربیت و تعلیم کودک بهتر صورت می‌گیرد و سبب شکل‌گیری صحیح شخصیت کودک، کسب عزت نفس و اعتماد به نفس در زندگی، سربلندی در جامعه و رسیدن به کمال مطلوب می‌شود.
هرچه تربیت با روش‌های اسلامی از جمله: حفظ شخصیت کودک، همراه با بازی و سرگرمی، محبت و شفقت، تربیت با تشویق و … باشد والدین در تربیت فرزندان موفق‌تر خواهند بود.

فهرست مندرجات

۱ – واژه‌شناسی
۲ – اهمیت
۳ – مراحل
۳.۱ – مرحله بازی و سرگرمی
۳.۱.۱ – توصیه اسلام به بازی
۳.۱.۲ – آزادی در بازی
۳.۲ – مرحله‌ آمادگی برای تعلیم و تربیت
۳.۳ – مرحله‌ مشاوره و بروز استعدادها
۴ – احیای شخصیت کودک
۴.۱ – اهمیت
۴.۲ – عوامل
۴.۲.۱ – حق نام و هویت
۴.۲.۲ – تکریم کودک و ارزش انسانی او
۴.۲.۳ – ارضای غریزه‌ی حبّ ذاب با تکریم کودک
۴.۲.۴ – تاکید ائمه در احترام به کودک
۴.۲.۴.۱ – دسته اوّل
۴.۲.۴.۲ – دسته دوّم
۴.۲.۴.۳ – دسته سوّم
۴.۲.۴.۴ – دسته چهارم
۴.۲.۴.۵ – دسته پنجم
۴.۲.۵ – پی‌ریزی شخصیت کودک
۴.۲.۶ – محبّت به کودک
۵ – والدین الگوی تربیتی کودک
۶ – نمونه‌هایی از تعلیم و تربیت
۶.۱ – اظهار مهربانی و عطوفت به‌کودکان
۶.۱.۱ – زندگی در کنار والدین
۶.۱.۲ – بوسه بر کودک
۶.۱.۳ – مسرور نمودن کودک
۶.۱.۴ – اهمیت مهرورزی نسبت به‌دختر
۶.۲ – اجتناب از افراط در محبّت به‌کودک
۶.۲.۱ – نمونه‌های تربیتی
۶.۳ – عادت دادن کودکان به‌رفتار پسندیده
۶.۴ – عادت کردن به ارزش‌ها
۶.۴.۱ – راستگویی
۶.۴.۲ – وفای به عهد
۶.۴.۳ – ادای امانت
۶.۴.۴ – انفاق مال
۶.۴.۵ – عفّت و پاکدامنی
۶.۴.۵.۱ – جداسازی بستر خواب کودکان
۶.۴.۵.۲ – نهی از آمیزش در حضور کودک
۶.۴.۵.۳ – نهی از تماس بدنی تهییج کننده
۶.۴.۵.۴ – اجازه گرفتن برای ورود بر والدین
۶.۵ – تربیت با موعظه
۶.۵.۱ – آداب موعظه
۶.۵.۱.۱ – موعظه پنهانی
۶.۵.۱.۲ – با گفتار نیک
۶.۵.۱.۳ – با یادآوری نعمت‌های خدا
۶.۵.۱.۴ – عدم ذکر صریح اشتباه
۶.۵.۱.۵ – عامل بودن موعظه کننده
۶.۶ – تربیت با تشویق
۶.۶.۱ – نمونه‌هایی از تشویق، در قرآن و احادیث
۶.۶.۲ – فواید تشویق
۶.۶.۳ – آداب تشویق
۶.۷ – تربیت با بیان قصّه
۶.۸ – تربیت با ایجاد مسابقه بین کودکان
۷ – پانویس
۸ – منبع

واژه‌شناسی

تربیت در لغت از ماده «ربا» به معنی «زاد و نما»؛ افزایش یافت، نمّو کرد، گرفته شده است.

[۱] فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، ص۲۱۷.

[۲] طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۲، ص۱۳۸-۱۳۹.

در لسان العرب، می‌نویسد: «ربا الشیئ یربو ربواً و رباءً: ‌ای زاد و نما».

[۳] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۴، ص۳۰۴.

هم‌چنین تربیت از کلمه «ربّ» به معنی مالک، سید و مربّی اشتقاق می‌یابد و این‌گونه معنی می‌شود: انجام وظیفه کردن به شیوه نیکو و پسندیده.
«ربّ ولده و الصبی یربّه ربًا»،

[۴] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۳۹۹.

یعنی کودکِ خود را نیکو تربیت کرد و برای او به نحو شایسته انجام وظیفه نمود.
تعلیم از واژه «علم» اشتقاق یافته که به معنی ضدّ جهل است و به معنی معرفت و آگاهی نیز به‌کار رفته است.

[۵] فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، ج۲، ص۴۲۷.

[۶] طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۲۳۶.

[۷] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۱۷.

مقصود از تربیت کودک به‌طور خاص آن است که مربّی، اعم از پدر، مادر، معلّم و …، طفل را در بُعد روحی و اخلاقی پرورش دهد، به‌گونه‌ای که جسم و جان و عقل و علم او افزایش یابد و در این‌باره به‌طوری انجام وظیفه نماید که آن‌چه به‌مصلحت اوست از امور مربوط به دین و دنیای وی، انجام پذیرد.
به عبارت دیگر، معلّم با ادای کلمات، زمینه را برای فهم و درک فراگیر فراهم می‌کند. بدین‌ترتیب از آن‌چه گفته شد، روشن گردید تعلیم نیز نوعی تربیت به‌شمار می‌آید.

[۸] حجّتی، سیدمحمدباقر، اسلام و تعلیم و تربیت، ص۱۱، به بعد.

فقیهان در معنای تعلیم نیز همانند تربیت، اصطلاح خاصّی ندارند و مقصودشان از تعلیم همان معنای لغوی است. دقّت در عبارات آنان که در خصوص تعلیم ذکر نموده‌اند، این مدّعا اثبات می‌گردد.

[۹] طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۳۰۵، مساله۵۲.

[۱۰] علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکره الفقها، ج۴، ص۳۳۵، مساله ۵۹۹.

[۱۱] محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۲، ص۱۰.

[۱۲] شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۳، ص۱۲۸.

اهمیت

از مهم‌ترین مسائل تعلیم و تربیت، شناخت عوامل و راه‌های مؤثر آن است، تا در پرتو آن آموزش و تربیت به درستی و به‌طور مطلوب تامین شود. در احکام تربیتی اسلام به این مهم کاملاً توجّه شده و پیشوایان دین در این‌باره رعایت نکات دقیقی را توصیه کرده‌اند.

در قرن اخیر، دانشمندان نیز در این زمینه کتاب‌های فراوانی نوشته‌اند و در آن روش‌های صحیح تعلیم و تربیت و وظایف و رسالت اولیا و مربیان کودک را ارائه نموده‌اند. بی‌تردید ذکر دیدگاه و آموزه‌های اسلام در این خصوص حائز اهمیت است، زیرا از طرفی والدین و اولیا کودکان اسباب و عوامل توفیق و کامیابی را شناسایی نموده و در سایه عمل به توصیه‌ها و آداب و روش‌های ارائه شده، به هدف والای خویش که تربیت صحیح کودکان و آموزش علوم مفید و مؤثر در زندگی آن‌هاست، دست خواهد یافت، و از سوی دیگر امکان مقایسه بین نظریات اسلام در این زمینه و آن‌چه دانشمندان بیان نموده‌اند، فراهم می‌گردد. در ذیل بخشی از آن‌چه در آیات و روایات بیان شده، ذکر می‌گردد:

مراحل

قدم اوّل در دستیابی و توفیق در امر تعلیم و تربیت، شناسایی مراحل و دوره‌های آن است که با توجّه به سن کودک باید مورد توجّه قرار گیرد.
در آیات و روایات، مراحل تعلیم و تربیت به سه قسم تقسیم شده که عبارت است از:

مرحله بازی و سرگرمی

بازی با سرشت کودک عجین است و یکی از نیازها و حقوق او به‌شمار می‌رود، بازی بزرگترین سرگرمی کودک به‌ویژه در سال‌های پیش از دبستان است.
کودک دلیل بازی کردن خود را نمی‌داند و توانایی ندارد برای آن علّتی بیان کند، ولی با این همه نمی‌تواند از بازی کردن دست بکشد، برخی از روانشناسان معتقدند: همان‌طور که کودک نیاز به آب و هوا دارد، نیاز به بازی و سرگرمی نیز دارد.

[۱۳] محمدیان، بهرام، رحیمی، آسیه، نگاهی دیگر به حقوق فرزندان از دیدگاه اسلام، ص۱۴۱.

[۱۴] مجله الفیصل، شماره۲۳، ص۹۴.

امروزه ثابت شده است کودکانی که به‌اندازه و به درستی بازی نمی‌کنند، از رشد ذهنی مناسب بی بهره‌اند و در بزرگی نیز منزوی و گوشه‌گیر می‌گردند.

خداوند نخستین دوره رشد انسان را با بازی توام نموده است تا در ضمن بازی بتواند کار بزرگترها را تقلید کند، احساسات خود را بروز دهد و هم‌چنین بیاموزد که چگونه عواطف و علایق خود را به‌موقع ابراز یا مهار کند.
بازی علاوه بر توسعه ذهنی کودک، عقل اجتماعی او را نیز رشد می‌دهد و این امکان را برای او فراهم می‌کند که با حلّ مشکلاتی که در طول بازی با آن مواجه می‌شود، خود را برای حلّ معضلات جدّی زندگی آینده، آماده سازد.

کودک به‌وسیله بازی‌های دسته جمعی، راه همزیستی مسالمت‌آمیز، همکاری و همیاری با دیگران و رعایت حقوق آنان، مراعات نظم و قانون و دفاع از حق خود و مسئولیت‌پذیری در مقابل دیگران را می‌آموزد، او هر قدمی که در بازی برای حلّ مشکلات یا ایفای نقش مثبت برمی‌دارد، احساس خوشحالی می‌کند و نسبت به آینده بیش‌تر و بیش‌تر امیدوار می‌گردد.

توصیه اسلام به بازی

در اسلام به این نیاز طبیعی توجّه شده و در قرآن آمده است: بدانید زندگی دنیا فقط بازی و سرگرمی و تجمّل‌پرستی و تفاخر در میان شما و افزون‌طلبی در اموال و فرزندان است…. «اِعلَمُوا اَنَّمَا الحَیاهُ الدُّنیا لَعِبٌ وَ لَهوٌ وَ زینَهٌ وَ تَفاخُرُ بَینَکُم وَ تَکاثُرٌ فِی الاَموالِ وَ الاَولادِ …

[۱۵] حدید/سوره۵۷، آیه۲۰.

».

در این آیه شریفه مراحل مختلف عمر بشر و انگیزه‌های حاکم بر هر مرحله را پنج مرحله یعنی بازی و غفلت، سرگرمی، تجمّل، تفاخر و تکاثر بیان شده و نخستین مرحله، دوران کودکی است که زندگی در‌ هاله‌ای از غفلت و بی‌خبری و بازی و سرگرمی فرو می‌رود.

[۱۶] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۶۴.

[۱۷] رازی، فخرالدین، تفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۴۶۴.

[۱۸] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۳۵۱.

هم‌چنین در روایات به رعایت این نیاز طبیعی در کودکان دستور داده شده، مانند این‌که امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: بگذار فرزندت تا هفت سال به بازی بپردازد، در هفت سال دوّم به تادیب و تربیت او همّت گمار و در هفت سال سوّم مراقب او باش، «دَعِ ابنَکَ یَلعَب سَبعَ سِنینَ وَ یُؤَدَّبُ سَبعَ سِنینَ وَ اَلزَمهُ نَفسَکَ سَبعَ سِنینَ».

[۱۹] حرعاملی، حسن بن علی، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۷۵، باب ۸۳ من ابواب احکام الاولاد، ح۴.

اسلام علاوه بر این‌که، از واپس زدن این تمایل طبیعی کودکان نهی نمی‌کند، توصیه می‌نماید که پدران و مادران، امکانات لازم را برای بازی کردن کودکان فراهم کنند و در هر موقعیت و مقام اجتماعی که هستند وقتی را برای بازی با فرزندان خویش اختصاص دهند.

در روایت آمده است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن‌چنان به بازی کودکان اهمیت می‌دادند که گه‌گاه به هنگاه سجده، نوه خردسالشان امام حسین (علیه‌السّلام) بر پشت آن حضرت می‌نشیند، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن‌قدر سجده را طول می‌دهند که برخی از صحابه نگران می‌شوند و بعد از نماز در توضیح طولانی کردن سجده می‌فرمایند: فرزندم مرا سواری خود قرار داده بود، ناپسند شمردم قبل از آن‌که احتیاجش برآورده شود او را با شتاب پایین بیاورم. «قالَ: لکِنَّ ابنِی ارتَحَلَنِی فَکَرِهتُ اَن اُعَجَّلَهُ حَتّی یَقضِیَ حَاجَتَهُ».

[۲۰] نسائی، احمد بن شعیب، سنن النسایی، ج۲، ص۲۲۹، باب۸۳ من کتاب التطبیق، ح۱۱۴۱.

افزون بر این، در روایات توصیه شده، اگر کودکتان هم بازی ندارد و یا بازی با بعضی از کودکان تاثیر منفی می‌پذیرد، خود را به روش کودک در آورید و با او بازی کنید، از جمله امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «مَن کَانَ لَهُ وَلَدٌ صَبا».

[۲۱] حرعاملی، حسن بن علی، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۸۶، باب۹۰من ابواب احکام الاولاد، ح۱.

اگر پدران و مادران به بازی فرزندان خود توجّه کنند با روحیات و احساسات آن‌ها آشنا می‌شوند، زیرا کودک از طریق بازی کردن به بیان احساسات خود می‌پردازد و ترس‌ها و نگرانی‌های خود را ابراز می‌کند و گاه برای بسیاری از مشکلات خود راه حل پیدا می‌کند.

البتّه در بازی‌هایی که والدین حضور پیدا می‌کنند نباید اراده خود را به کودکان تحمیل نمایند، بلکه بهتر است اجازه دهند فرزندانشان آنان را هم‌بازی تلقّی کنند. در روایات به این نکته ظریف تربیتی اشاره شده است، مانند این‌که، پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: هر کس که کودکی نزد اوست برای او کودک شود، یعنی رفتار کودکانه انجام دهد و خود را به‌صورت هم‌بازی او در آورد، «مَن کَانَ عِندَهُ صَبِیٌ فَلیَتَصَابَ لَهُ».

[۲۲] حرعاملی، حسن بن علی، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۸۶، باب۹۰من ابواب احکام الاولاد، ح۲.

آزادی در بازی

مقصود از آزادی کودک در این مرحله این نیست که والدینِ کودک او را برای هر نوع بازی آزاد بگذارند، حتّی بازی‌هایی که برای جسم و روح او مضّر باشد؛ بلکه باید با ایجاد تنوّع و کنترل بازی‌ها در جهت رشد جسمی و روحی کودک گام برداشته شود و از بازی‌های خشن، مخرّب و آزار دهنده جلوگیری به‌عمل آید.

به بیان دیگر، والدین باید در نوع بازی و اسباب آن توجّه و دقّت کافی داشته باشند و تهیه اسباب بازی‌ها، هدف‌دار و منطبق با نیاز کودک و مناسب با ویژگی‌های رشد او باشد؛ بازی و اسباب آن باید ضمن سرگرم کردن کودک، دقّت، تفکّر و روحیه او را تقویت کند و توان بدنی و فکری را افزایش دهد. اسباب بازی‌هایی که کودک بتواند در آن دخل و تصرّف نماید و نوعی ابتکار و ابداع را موجب شود، بسیار مناسب است.

مرحله‌ آمادگی برای تعلیم و تربیت

با آن‌که بازی، نیاز و حق کودک است و والدین باید به ‌رعایت این حق پایبند باشند، ولی این بدان معنی نیست که کودک همیشه بازی کند، بلکه باید به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی شود که در دوره نوجوانی و جوانی به‌تدریج وظایف و مسئولیت‌های جدّی‌تر، جای بازی و سرگرمی را بگیرد، زیرا از دیدگاه صاحب‌نظران علوم تربیتی، دوران بازی کودک، دوره کارآموزی موقّت کودکان و مقدمه‌ای برای اشتغال به‌کارهای جدّی‌تر است.

[۲۳] امینی، ابراهیم، اسلام و تعلیم و تربیت، ج۲، ص۲۲۱.

بدین‌جهت است که در روایات، هفت سال دوّم عمر کودک را دوران تعلیم و تربیت نامیده‌اند، زیرا کودک در این سنین مفاهیم را درک می‌کند و خوب و بد، نفع و ضرر، و زشت و زیبا را می‌فهمد و به‌طور جدّی آمادگی و استعداد برای تعلیم و تربیت در او پیدا می‌شود، مربّی لایق باید از این موقعیت ممتاز بهره جوید و به تربیت صحیح کودک در زمینه‌های مختلف همّت گمارد.
در روایات بسیاری بر رعایت این نکته تاکید شده، مانند این‌که امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: کودک در هفت سال اوّل عمر به بازی سرگرم است، هفت سال دوّم به تعلیم و آموزش، و هفت سال به شناخت احکام حلال و حرام. «قالَ: اَلغُلامُ یَلعَبُ سَبعَ سِنینَ وَ یتَعَلَّمُ الکِتابَ سَبعَ سِنینَ وَ یتَعَلَّمُ الحَلالَ وَ الحَرامَ سَبعَ سِنینَ».

[۲۴] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۴۷، باب تادیب الولد، ح۳.

و روایات دیگری نیز با عبارات مختلف وارد شده،

[۲۵] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۴۶، باب تادیب الولد، ح۱.

[۲۶] حرعاملی، حسن بن علی، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۷۳، باب۸۲ من ابواب احکام الاولاد، ح۱.

[۲۷] حرعاملی، حسن بن علی، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۷۵، باب۸۳، ح۴.

[۲۸] حرعاملی، حسن بن علی، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۷۵، باب۸۳، ح۵.

[۲۹] حرعاملی، حسن بن علی، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۷۶، باب۸۳، ح۷.

البتّه در بعضی از آن‌ها دوره بازی و سرگرمی، شش سال

[۳۰] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۴۶-۴۷، باب تادیب الولد، ح۲.

تعیین گردیده است.

مرحله‌ مشاوره و بروز استعدادها

این مرحله تقریباً از اوائل بلوغ شروع می‌شود و در آن، نوجوان توان اظهار استعداد خویش را دارد، بنابراین والدین باید با مشورت و ایجاد زمینه‌های مناسب، او را در بروز استعدادهایش یاری نمایند.
زمان این مرحله، در روایات هفت سال سوّم عمر کودک تعیین شده است. از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده که فرموده است: کودک، هفت سال اوّل عمر خویش آقا و آزاد است و در هفت سال دوّم، خدمت‌گذار است (بی‌چون و چرا از پدر و مادر اطاعت می‌کند) و در هفت سال به‌منزله وزیر با او رفتار می‌شود، در این موقعیت (تا سن بیست و یک سالگی) اگر رفتار و کردار او رضایت‌بخش بود، مقصود حاصل شده، در غیر این صورت شما (والدین) به‌وظیفه خود عمل نموده‌اید و در پیشگاه پروردگار متعال معذورید. «قالَ: اَلوَلَدُ سَیِدٌ سَبعَ سِنینَ وَ عَبدٌ سَبعَ سِنینَ وَ وَزیرٌ سَبعَ سِنینَ، فَاِن رَضِیتَ خَلائقَهُ لاِحدَی وَ عِشرِینَ سَنَهً وَ اِلاّ ضُرِبَ عَلی جَنبَیهِ فَقَد اَعذَرتَ اِلَی اللهِ».

[۳۱] حرعاملی، حسن بن علی، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۷۶، باب۸۳ من ابواب احکام الاولاد، ح۷.

[۳۲] طبرسی، فضل بن حسن، مکارم الاخلاق، ج۱، ص۲۲۲ (فی فضل الاولاد).

نزدیک به همین مضمون از امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام)

[۳۳] حرعاملی، حسن بن علی، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۷۵، باب۸۳ من ابواب احکام الاولاد، ح۵.

نیز وارد شده، توضیح بیش‌تر در خصوص دو مرحله اخیر در مباحث بعدی خواهد آمد.

احیای شخصیت کودک

به طور اجمال می‌توان گفت که مقصود از شخصیت، همان است که به‌وسیله «من» و «تو» و «او» از آن یاد می‌کنیم، آن‌چه این الفاظ از آن حکایت می‌کنند، همان «شخص و شخصیت» است.
=

اهمیت

=
هر فردی در روابط خویش با مردم و در کارهای شخصی خود، دارای روش و سلیقه‌ای است که سودمند و زیان‌بخش می‌باشد، این روش‌ها سرچشمه‌ای جز شخصیت انسان و روحیه‌های مخصوص او ندارد.
در حقیقت، منشا کارها و خُلق و خوهای مختلف، اعمّ از نیک و بد، همان «شخصی» است که گاه مسئول و سزاوار کیفر شناخته می‌شود و گاه سزاوار پاداش؛ کارها و خُلق و خوهای مختلف شخص، منوط به راه و روشی است که وی در زندگی برای خود برگزیده و به آن‌ها عادت کرده است. پس شخصیت هر کسی عبارت است از «او» و رویه‌ای که به آن عادت کرده و کارآمدهایی که بدست آورده است، از همین‌جا تفاوت شخصیت‌ها روشن می‌شود که می‌گوییم شخصیت دینی، شخصیت سیاسی، شخصیت علمی، شخصیت اجتماعی و… عوامل بسیاری در پی‌ریزی شخصیت کودک مؤثرند، خانواده، مدرسه، محیط خارج و بسیاری از عوامل که در همین مثلث با او مربوط می‌شوند، شخصیت او را پی‌ریزی می‌کنند.

[۳۴] بهشتی، احمد، اسلام و حقوق کودک، ص۱۱۴-۱۱۵.

برنامه زندگی و روش‌های اخلاقی دوران عمر تمام انسان‌ها عبارت از مجموعه تربیت‌هایی است که در دوران کودکی از پدران و مادران در محیط خانواده و از آموزگاران در محیط آموزشگاه‌ها قرار گرفته‌اند، هر خوب و بدی را که آن‌ها در طفولیت به‌کودکان آموخته‌اند در بزرگسالی از خود بروز می‌دهند و در عمل به‌کار می‌بندند.
به‌عبارت دیگر، وضع روحی و اخلاقی و کیفیت رفتار و گفتار مردم هر عصری محصول بذرهای تربیتی است که در ایام کودکی در مغز آنان افشانده شده است، خوبی و بدی، پاکی و ناپاکی، قوّت و ضعف فردا را باید در روش تربیت کودکان امروز جستجو کرد.

شخصیت، استقلال اراده، اعتماد به نفس، و هم‌چنین زبونی، فرومایگی، عدم اعتماد به نفس، از صفاتی است که اساس آن در دامن پدر و آغوش مادر پی‌ریزی می‌شود. پدران و مادران که علاقه دارند فرزند با شخصیتی پرورش دهند، لازم است از دوران کودکی به آن متوجّه باشند و این خوی پسندیده را از اوّل در آن احیا نمایند. طفلی که در خانواده سست و پست، بار آمده است، کودکی که پدر و مادر، با وی معامله یک انسان نکرده و او را یک عضو محترم خانواده به حساب نیاورده‌اند، در بزرگی نمی‌توان از او توقّع استقلال و شخصیت داشت، او خود را انسان لایق نمی‌داند و برای خویش شخصیتی نمی‌بیند، او یک موجود بدبختی است که از اوّل فرومایه و زبون بارآمده و مشکل است این خوی ناپسند را در خود تغییر دهد.
تربیت صحیح و پرورش صفات پسندیده در کودک تنها در پرتو برنامه صحیح علمی و عملی میسر است، پدر و مادر باید آن‌را به‌گونه‌ای مطلوب فرا گیرند و قدم به قدم دنبال کودک خود باشند و در عمل آن‌را به‌کار گیرند.

[۳۵] فلسفی، محمدتقی، گفتار فلسفی، کودک از نظر وراثت و تربیت، ج۲، ص۷۷.

عوامل

عوامل مختلفی در ایجاد و ارتقای شخصیت در کودک تاثیر دارد که مورد سفارش اسلام قرار گرفته است، در ادامه به مهم‌ترین آن‌ها می‌پردازیم.

حق نام و هویت

تاثیر اسم زیبا و با مفهوم بلند در احیای شخصیت کودک و تربیت وی به سوی کمال غیرقابل انکار است. در روایات آمده است: مردی دست کودک خود را گرفته به نزد پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آورد و از حضرت سؤال کرد: حق این کودک بر من چیست؟ فرمودند: برایش اسم زیبا انتخاب کن و او را به نیکی تربیت کن! و در جایگاه زیبا قرار ده. «قالَ: تُحَسَّنُ اسمَهُ وَ اَدَبَهُ وَ ضَعَهُ مِوضِعًا حَسَنًا».

[۳۶] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۴۸، باب حق الولد، ح۱.

در روایت دیگری از آن حضرت نقل شده که فرموده است: بیش از آن‌که لقب‌های زشت بر فرزندانتان غلبه پیدا کند، لقب و کنیه‌های خوب بر آنان بگذارید. «بَادِرُوا اَولادَکُم بالکُنی قَبلَ اَن تَغلِبَ عَلَیهِمُ الاَلقَاب».

[۳۷] متقی هندی، علی بن حسام‌الدین، کنز العُمّال، ج۱۶، ص۴۱۹، ح۴۵۲۰۲.

تکریم کودک و ارزش انسانی او

اوّلین شرط تربیت صحیح و پرورش شخصیت و استقلال کودک آن است که پدران و مادران، فرزندان خود را بشناسند و ارزش حقیقی آن‌ها را از نظر دور ندارند، باور کنند که طفل آنها، همانند یک برّه یا یک مرغ نیست که فقط غذایی بخورد و حرکتی کند و در جایی بخوابد، بلکه طفل آن‌ها یک انسان واقعی است، ولی ضعیف و ناتوان. یک بشر حقیقی است و دارای ذخائر و سرمایه‌های بزرگ انسانی که باید به‌تدریج استعدادهای درونی‌اش شکفته شوند و از قوّه به فعلیت بیایند.

[۳۸] فلسفی، محمدتقی، گفتار فلسفی، کودک از نظر وراثت و تربیت، ج۲، ص۸۰.

ارضای غریزه‌ی حبّ ذاب با تکریم کودک

یکی از سرمایه‌های فطری و ذخائر طبیعی که در باطن هر انسان به قضای حکیمانه الهی ایجاد شده، غریزه حبّ ذات است، هر انسانی قبل از هر چیز و هر کس، به خود علاقه دارد و به‌طور فطری عاشق و شیفته‌ی خویشتن است و هیچ‌چیز در نظر آدمی به‌قدر خودش عزیز و محبوب نیست.
حبّ ذات یکی از بهترین و اساسی‌ترین پایه‌های ثابت تربیت کودک است. غریزه حبّ ذاب در مزاج کودک، نیروی مهمّی است که اگر عاقلانه و بابرنامه صحیح رهبری شود و مورد استفاده قرار گیرد، منشا خوشبختی و سعادت است و اگر به‌طور صحیح رهبری نشود بدبختی‌های بسیاری به‌بار می‌آورد.

یکی از راه‌های ارضای غریزه حبّ ذات، تکریم کودکان و توجّه به‌شخصیت آن‌ها است. طفلی که در خانواده به قدر کافی احترام شود، روحیه‌ای طبیعی و روانی معتدل خواهد داشت، از چنین کودکی می‌توان توقّع اخلاق پسندیده و رفتار عادلانه داشت. برعکس کودکی که از پدر و مادر، احترام و تکریم ندیده و در محیط خانواده خواهش طبیعی حبّ ذاتش ارضا نشده است، در خود احساس پستی و حقارت می‌کند، روحی شکست خورده و روانی افسرده دارد و بدون تردید این حالت درونی در خلال رفتار و گفتار کودک با وضع نامطلوبی آشکار می‌گردد.

چنین کودکی در معرض انحراف‌های گوناگونی است و در راه زندگی با خطراتی مواجه می‌شود. احترام به شخصیت، نه‌تنها در محیط خانواده از ارکان اساسی تربیت کودک است، بلکه این سجیه انسانی از پایه‌های مهمّ زندگی اجتماعی و از وظایف دینی و علمی همه مردم است.

تاکید ائمه در احترام به کودک

در احکام تربیتی اسلام نسبت به احترام به انسان، به‌ویژه به کودک تاکید فراوان شده است، رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمّه اطهار (علیهم‌السّلام) در تمام دوران زندگی از این روش استفاده کرده‌اند و بدون مبالغه می‌توان گفت، این خوی پسندیده از بزرگترین عوامل پیشرفت و موفقیت آنان به حساب می‌آید. همه ائمّه به‌ویژه شخص رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که به‌عنوان مربّی جامعه در بین مردم زندگی می‌کرد به تمام ظرافت‌ها و نکات روانی مردم در راه احترام به آن‌ها توجّه داشت و از کوچکترین وظیفه‌ای در این‌باره شانه خالی نمی‌کرد. از گفتار و کردار آن بزرگواران روایات بسیاری در تبیین این روش و این‌که احترام به کودک از مسئولیت‌های خطیر والدین می‌باشد وارد شده است که می‌توان آن‌ها را به چند دسته تقسیم و برای هر کدام نمونه‌هایی ذکر کرد:

دسته اوّل

روایاتی است که بیانگر سیره عملی پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در برخورد با مردم و احترام و تکریم شخصیت آن‌ها می‌باشد. در این قسم از روایات آمده است: هرکس بر آن حضرت وارد می‌شد به او احترام می‌گذاشت و چه بسا عبای خود را به‌جای فرش زیر پای او می‌گسترانید و بالشی که تکیه گاه خودش بود به او می‌داد، «رُبَّمَا بَسَطَ ثَوبَهُ وَ یُؤثِرُ الدَّاخِلَ بِالوَسَادَهِ الَّتِی تَحتَهُ».

[۳۹] ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۲۷، (فصل فی آدابه و مزاحه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم).

[۴۰] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۲۸.

در یکی از این احادیث می‌خوانیم: رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تنها در مسجد نشسته بود، مردی وارد شد و به طرف پیامبر آمد، حضرت از جا حرکت کرد و به احترام او قدری عقب رفت، آن مرد عرض کرد، جا وسیع است چرا قدمی به عقب رفتید؟ فرمود: از حقوق مسلمان برای واردین، حریم گرفتن و قدمی به عقب رفتن است. «قالَ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): اِنَّ حَقَّ المُسلِمِ عَلَی المُسلِمِ اِذا رَآهُ یُریدُ الجُلُوسَ اِلَیهِ اَن یتَزَحزَحَ لَهُ».

[۴۱] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۴۰.

[۴۲] طبرسی، فضل بن حسن، مکارم الاخلاق، ج۱، ص۶۵، (فی جلوسه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم))، ح۲.

هرگاه یکی از اصحاب به دیدن آن حضرت می‌آمد، به احترام او آن‌قدر می‌نشست تا آن مرد از مجلس خارج شود و چون کسی می‌خواست با او مصافحه کند، به او دست می‌داد و دست خود را نمی‌کشید تا وقتی آن مرد دست خود را بکشد.

[۴۳] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۳۰.

برای حفظ احترام تمام مردم، آن حضرت در مجالس عمومی نگاه‌های مودّت آمیزِ خود را به‌طور مساوی متوجّه حاضرین می‌نمود. «کَانَ رَسُولُ اللهِ یَقسِمُ لَحَظاتِهِ بَینَ اَصحَابِهِ یَنظُرُ اِلی ذَا وَ یَنظُرُ اِلی ذَا بِالسَّوِیَّهِ».

[۴۴] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۲۶۸، ح۳۹۳.

آن حضرت اگر سواره بود، به دلیل احترام گذاردن به‌دیگران، اجازه نمی‌داد کسی پیاده در رکابش راه برود، او را به تَرکِ خود سوار می‌کرد و اگر او از سوار شدن امتناع می‌ورزید به او می‌فرمود شما جلو برو و در فلان مکان مرا ملاقات کن. «اَنَّ رَسُولَ اللهِ لا یَدَعُ اَحَدًا یَمشِی مَعَهُ اِذَا کَانَ رَاکِبًا حَتَّی یَحمِلَهُ مَعَهُ فَاِن اَبَی، قالَ تَقَدَّم اَمَامِی وَ اَدرِکنِی فِی المَکانِ الَّذِی تُرِیدُ».

[۴۵] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۳۶.

دسته دوّم

روایاتی است مبنی بر تشویق احترام به مردم و بیان پاداش آن، مانند آن‌که پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: در امّت من بنده‌ای از بندگان خدا نیست که نسبت به برادر دینی خود احترام و ملاطفت و مهربانی داشته باشد، مگر این‌که خداوند خدمت‌گزاری از خدمت‌گزاران بهشت به او عطا فرماید.

[۴۶] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۲۰۶، باب فی الطاف المؤمن و اکرامه، ح۴.

در روایت دیگری آمده است: کسی که برادر مسلمان خود را که بر او وارد شده است، تکریم و احترام نماید، در حقیقت خداوند را احترام نموده است. «مَن اَتَاهُ اَخُوهُ المُسلِمُ فَاَکرَمَهُ فَاِنَّما اَکرَمَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ»

[۴۷] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۲۰۶، باب فی الطاف المؤمن و اکرامه، ح۳.

و نیز روایات دیگری که در این‌باره وارد شده است.

[۴۸] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۲۰۶، باب فی الطاف المؤمن و اکرامه، ح۵-۶ ۷.

[۴۹] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۲۰۶، باب فی الطاف المؤمن و اکرامه، ح۶.

[۵۰] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۲۰۶، باب فی الطاف المؤمن و اکرامه، ح۷.

دسته سوّم

روایاتی است که در خصوص تکریم و احترام نسبت به کودکان وارد شده، مانند این‌که پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: به فرزندان خود احترام کنید و با آداب و روش پسندیده با آن‌ها معاشرت نمایید یا به روش و آداب پسندیده آن‌ها را تربیت نمایید. «قالَ: اَکرِمُوا اَولادَکُم وَ اَحسِنُوا آدَابَهُم».

[۵۱] محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۶۸، باب۶۳ من ابواب احکام الاولاد، ح۳.

[۵۲] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۱، ص۹۵، ح۴۴.

در این گفتار جامع و پُر مغز، پیامبر عالی‌قدر اسلام با جمله «اَحسِنُوا آدابَهُم» همه وظایفی که متوجّه خانواده و مدرسه و محیط و جامعه است بیان فرموده و چیزی فروگذار نشده است.

هم‌چنین امام صادق (علیه‌السّلام) از آن حضرت نقل می‌کند که فرموده است: فرزندان خود را دوست بدارید و نسبت به آن‌ها ترحّم نمایید و اگر چیزی به آن‌ها وعده دادید به وعده خود وفا کنید، آن‌ها از مطالب خارج از خانواده چیزی نمی‌دانند، آن‌چه می‌دانند این‌است‌که شما به آن‌ها غذا و دیگر لوازم زندگی می‌دهید. «اَحِبُّوا الصَِّبیاَنَ وَارحَمُوهُم».

[۵۳] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۴۹، باب برّ الاولاد، ح۳.

به همین مضمون از امام کاظم (علیه‌السّلام) نیز روایت شده و در ادامه می‌فرماید: خداوند به هیچ‌چیز به‌اندازه‌ای که نسبت به زنان و کودکان اجحاف و بی‌اعتنایی شود، غضب نمی‌نماید.

[۵۴] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۵۰، ح۸.

دسته چهارم

روایاتی است که دلالت دارد با فرزندان در مسائل گوناگون خانوادگی مشورت نمایید و با نظرخواهی در مباحث علمی و اجتماعی، آنان را در اداره زندگی خود در آینده توانمند سازید.

دسته پنجم

روایاتی است که در آن‌ها تاکید شده به کودکان خود سلام کنید. در مباحث قبلی، روایاتی

[۵۵] حرعاملی، حسن بن علی، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۶۲-۶۳، باب۳۵ من ابواب احکام العشره، ح۱-۲.

مربوط به دسته اخیر، ذکر شد و بعد از این نیز خواهد آمد.

پی‌ریزی شخصیت کودک

مطلبی که لازم است اولیای اطفال توجّه داشته باشند این‌که پی‌ریزی شخصیت کودک زود شروع می‌شود، یعنی از همان هفته‌های اوّل ولادت، و اوقات شیرخوارگی و ایامی که طفل در گهواره زندگی می‌کند، احساسات روانی او آغاز می‌گردد، موقعی که کودک حرف نمی‌زند، قدرت راه رفتن ندارد، نمی‌تواند با انگشت‌های ناتوان خود چیزی را بگیرد و خلاصه مانند پاره گوشت متحرکی در گوشه‌ای افتاده است، تندی و خشونت و مهر و نوازش در روح او اثر می‌گذارد و نتایج مطبوع یا نامطبوع اعمال دیگران در وی منعکس می‌شود.
پدر و مادر باید از همان زمان متوجّه کودک باشند و در راه پرورش روان و احیای شخصیت وی، به‌وظایف تربیتی خویش عمل کنند.

امّ الفضل همسر عباس بن عبدالمطلب، دایه حضرت امام حسین (علیه‌السّلام) می‌گوید: روزی رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، حسین (علیه‌السّلام) را که در آن موقع شیرخوار بود از من گرفت و در آغوش کشید، کودک، لباس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را‌ تر کرد، من طفل را چنان به شدّت از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جدا کردم که گریان شد، حضرت به من فرمود: لباس مرا آب پاک می‌کند، ولی چه چیز می‌تواند غبار کدورت و رنجش را از قلب فرزندم حسین (علیه‌السّلام) برطرف نماید. «یا اُمُّ الفَضلِ! اِنَّ هذِهِ الاِراقَهَ المَاءُ یُطَهَّرُها فَاَی شَیءٍ یُزیِلُ هَذَا الغُبَارَ عَن قَلبِ الحُسَینِ (علیه‌السّلام)

[۵۶] فلسفی، محمدتقی، گفتار فلسفی، کودک از نظر وراثت و تربیت، ج۲، ص۱۱۱.

[۵۷] محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۲، ص۵۵۷، باب۴ من ابواب النجاسات، ح۵.

».

محبّت به کودک

یکی از بهترین وسائل پرورش عواطف کودکان و تربیت آنها، نوازش و ابراز مهر و محبّت نسبت به آن‌ها است، همان‌گونه که کودک به غذا، آب، هوا و خواب نیازمند است، به‌محبّت و نوازش نیز محتاج است.
نوازش مطبوع‌ترین غذای روان کودکان است، کودک از بوسیدن، بوییدن، در آغوش پدر و مادر رفتن، خشنود و مسرور می‌گردد و لذّت می‌برد.

محبّت ریشه اصلی و بنیاد اخلاق نیک و مایه اساسی سجایا و ارزش‌های انسانی است، محبّت خداوند به انسان و محبّت انسان به خدا و نیز محبّت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امام (علیه‌السّلام) به امّت و محبّت امّت به پیامبر و امام و علاقه مسلمین به یکدیگر، سرمایه اساسی دین است و در آیات و روایات، بسیار مهم تلقی شده تا جایی‌که امام صادق (علیه‌السّلام) در ضمن حدیثی فرموده است: آیا حقیقت دین، جز محبّت و دوستی، چیز دیگری است؟ «هَلِ الدَّینُ اِلاّ الحُبُّ».

[۵۸] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۸۰، ح۳۵.

[۵۹] حرعاملی، حسن بن علی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۱۷۰، باب۱۵ من ابواب الامر و النهی، ح۱۶.

تمام کوشش‌های پیامبران الهی در تبلیغ دین، و تمام فداکاری‌های سربازان باایمان در میدان‌های جنگ، و نیز تمام عبادت‌ها و فداکاری مردان الهی، از یک منشا، نیرو می‌گیرد و آن حبّ است، حبّ به خدا و حبّ به دین خدا.
محبّت و نوازش والدین به کودک، به او جرات و شجاعت و اعتماد به نفس می‌بخشد و روحیه او را در برابر مشکلات قوی می‌سازد، اکسیر محبّت، داروی بسیاری از دردها و بیماری‌های روحی، و حتّی جسمی کودک است، او با محبّت، آرام و شاداب می‌شود و غنچه دلش شکوفا می‌گردد. کمبود یا فقدان محبّت زمینه‌ساز بسیاری از بیماری‌های روانی و جسمی کودک از قبیل بی‌اشتهایی، بی‌خوابی، شب‌ادراری، تقلیدهای بی‌مورد، رفتارهای نامعقول، خواب‌های آشفته، افسردگی روانی، عصبانیت، خشونت و… است.

[۶۰] مروجی طبسی، محمدجواد، حقوق فرزندان در مکتب اهل‌بیت، ص۸۱.

در روایات اسلامی برای محبّت به کودکان تاکید فراوان شده است، مانند:
۱. رسول اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در ضمن خطبه‌ای در بیان وظایف مردم در ماه رمضان می‌فرماید: به بزرگسالان خود احترام کنید و نسبت به کودکان خود ترحّم و عطوفت داشته باشید. «قالَ: وَقَّرُوا کِبَارَکُم وَارحَمُوا صِغَارَکُم».

[۶۱] حرعاملی، حسن بن علی، وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۳۱۳، باب ۱۸ من ابواب احکام شهر رمضان، ح۲۰.

۲. و نیز فرموده است: کسی که به کودکان محبّت و شفقت نداشته باشد و بزرگسالان را احترام نکند، از ما نیست. «لَیسَ مِنّا مَن لَم یَرحَم صَغیِرَنا وَ لَم یُوَقِّر کَبِیرَنا».

[۶۲] ورام، مسعود بن عیسی، مجموعه ورّام، ج۱، ص۳۴.

۳. از وصایای امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) به فرزندان هنگام شهادتش این بود که در خانواده خود به کودکان عطوف و مهربان باشید و بزرگترها را احترام کنید.

[۶۳] شیخ مفید، محمد بن محمد، الامالی، ص۲۲۲، المجلس السادس و العشرون، اواخر حدیث۱.

[۶۴] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۲، ص۲۰۳، باب۱۲۷، (کیفیه شهادته و وصیته (علیه‌السّلام))، اواسط حدیث۷.

۴. امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید، خداوند بعضی از مردان را به خاطر شدّت محبّت و دوستی نسبت به فرزندانش مورد لطف و رحمت خویش قرار می‌دهد. «اِنَّ اللهَ لَیرحَمُ العَبدَ لِشِدَّهِ حُبَّهِ لِوَلَدِهِ».

[۶۵] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۵۰، باب برّالاولاد، ح۵.

۵. هم‌چنین آن حضرت نقل می‌کند: موسی بن عمران (علیه‌السّلام) به درگاه خدا عرض کرد، کدام اعمال نزد تو برتر است؟ فرمود: دوست داشتن کودکان، زیرا فطرت آنان را بر توحید و یگانگی خود آفریدم و اگر از دنیا بروند با رحمتم آنان را داخل بهشت می‌نمایم.

[۶۶] برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج۱، ص۴۵۷، باب المحبوبات، ح۱۰۵۷.

[۶۷] بروجردی، سیدحسین، جامع احادیث الشیعه، ج۲۱، ص۲۹۲، باب۱ من ابواب احکام الاولاد، ح۲۳.

والدین الگوی تربیتی کودک

بی‌شک اگر پدر و مادر در برخورد با کودکان، صادقانه رفتار نمایند و امانت، عفّت، سخاوت، شجاعت و دیگر صفات پسندیده در کردار آن‌ها بروز داشته باشد، به‌دلیل این‌که کودکان به‌ویژه در سال‌های اوّل عمر از پدر و مادر الگو می‌گیرند، این روش می‌تواند در تربیت بسیار مؤثر باشد. برعکس، اگر گفتار و کردارشان متفاوت باشد و صفات نکوهیده مانند دروغگویی، خیانت و بخل از آن‌ها دیده شود، این صفات به‌تدریج در روح کودک رسوخ نموده، آثار شوم و زیانبار خواهد داشت.
روش ارائه الگو در تربیت مردم یکی از برنامه‌های مهم تربیتی اسلام است که از آن با واژه «اُسوه» (اُسوه به معنی قدوه، مثل کسی که به او اقتداء می‌شود.

[۶۸] جمعی از نویسندگان، معجم الوسیط، ج۱، ص۱۹.

[۶۹] جمعی از نویسندگان، معجم الوسیط، ج۲، ص۷۲۱.

) یاد می‌شود.

قرآن کریم روی سرمشق و اسوه بودن پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و دیگر انبیاء (علیهم‌السّلام) تکیه می‌کند و به مسلمانان توصیه می‌کند از برنامه عملی آن‌ها سرمشق بگیرند و آن‌ها را الگوی خود قرار دهید. از جمله می‌فرماید: برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی است. «لَقَد کانَ لَکُم فِی رَسُولِ اللهِ اُسوَهٌ حَسَنَهٌ

[۷۰] احزاب/سوره۳۳، آیه۲۱.

» و در جای دیگر می‌فرماید: برای شما در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند سرمشق نیکویی وجود داشت، «قَد کَانَت لَکُم اُسوَهٌ حَسَنَهٌ فِی اِبراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ

[۷۱] ممتحنه/سوره۶۰، آیه۴۱.

م.

هم‌چنین رفتار پسندیده پیامبران، مانند صداقت، پایبند بودن به وعده‌ها، امانت‌داری، شجاعت و عدم ترس از دشمن و… را جهت سرمشق گرفتن مردم از آنها، بیان می‌نماید و می‌فرماید: در این کتاب از ابراهیم یاد کن، او بسیار راستگو و پیامبر خدا بود. «وَاذکُر فِی الکِتَابِ اِبرَاهِیمَ اِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَبِیّاً

[۷۲] مریم/سوره۱۹، آیه۴۱.

».
و یا می‌فرماید: در کتاب آسمانی خود از اسماعیل یاد کن که او در وعده‌هایش صادق و رسول و پیامبر بزرگی بود. «وَاذکُر فِی الکِتَابِ اِسمَاعِیلَ اِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الوَعدِ وَ کَانَ رَسُولاً نَبِیّاً

[۷۳] مریم/سوره۱۹، آیه۵۴.

».
به هرحال مساله تعلیم و تربیت از طریق سرمشق بودن والدین برای کودکان، روشی است که هم تحلیل‌های منطقی آن را تایید می‌کند و هم آیات قرآن.

نمونه‌هایی از تعلیم و تربیت

در ادامه نمونه‌هایی از تعلیم و تربیت کودکان که در روایات به آنها سفارش شده است را بیان می‌کنیم:

اظهار مهربانی و عطوفت به‌کودکان

دوست داشتن فرزند کافی نیست، بلکه آثار روانی و تربیتی این دوستی آن‌گاه ظهور می‌یابد که مهر و محبّت قلبی به عاطفه و صمیمیت در عمل و سخن گفتن مبدّل گردد، بنابراین لازم است در عمل به‌گونه‌ای رفتار شود که طفل این محبّت را با تمام وجود احساس کند و نیز در گفتار بشنود. در ادامه به بعضی از جلوه‌های محبّت والدین نسبت به کودک اشاره می‌شود:

زندگی در کنار والدین

از روشن‌ترین جلوه‌های محبّت، این است که کودک در کنار والدین به‌ویژه با مادر و در آغوش گرم وی زندگی کند. بی‌تردید ارضاع کامل تمایلات باطنی کودک و توجّه به تمام جهات شخصیت او، فقط در محیط خانواده میسّر است و آغوش گرم و دامن پُرمهر مادران می‌تواند این وظیفه سنگین را به‌عهده بگیرد.
آهنگ آرام بخش قلب مادر، از بزرگترین مواهب الهی است که انسان در دوران کودکی بدان نیاز شدید دارد و هیچ عاملی برای پرورش جسمی و عاطفی و روانی کودک بهتر و مؤثرتر از مادر نیست.

گاهی بچّه گریه می‌کند در حالی که نه دردمند است، نه گرسنه؛ گریه او برای نوازش است، او گرسنه مهر و محبّت است و برای غذای روانی خود گریه می‌کند، به محض این‌که مادر او را در آغوش می‌گیرد، به سینه می‌چسباند، دست نوازش به‌سرش می‌کشد، آرام می‌شود.
در تجربیات اخیر معلوم شده که صدای قلب مادر برای بچّه از هر آهنگ موزونی جذّاب و دلنشین‌تر است، موقعی که صورتش روی سینه مادر قرار می‌گیرد و صدای قلب مادر را می‌شنود، آرام می‌شود.

[۷۴] فلسفی، محمدتقی، گفتار فلسفی، کودک از نظر وراثت و تربیت، ج۱، ص۲۶۶.

این هم یکی از شاهکارهای خلقت است که نه‌تنها کودکان به‌وجود مادر نیازمند هستند، بلکه زنان نیز به وجود طفل نیاز مبرم دارند. هنگامی استعدادهای آنان به اوج کمال می‌رسد و می‌توانند از زندگی خویش لذّت کامل ببرند که بر مسند مقدس مادری بنشینند و فرزند و یا فرزندانی، آن‌ها را مادر صدا کنند.
دانشمندان معتقدند که اگر زنان از وظیفه اصلی و طبیعی خود باز بمانند و بخواهند مردانه زندگی کنند، ضمن این‌که «مرد» نخواهند شد، «زن» نیز نیستند و سرانجام به جنس سوّمی تبدیل می‌شوند که نه زن هستند و نه مرد.

[۷۵] بهشتی، احمد، اسلام و حقوق کودک، ص۱۲۱.

متاسفانه وضع زندگی کنونی بشر به‌صورتی درآمده است که بسیاری از کودکان به‌طور جبری و قهری از این موهبت بزرگ محروم شده، به پرورشگاه‌ها و دایه‌ها و پرستارها و مادربزرگ‌ها سپرده می‌شوند، ولی به‌جهت نیاز مبرمی که مادر و کودک به‌یکدیگر دارند، نه‌تنها کودکانِ بی‌مادر، آینده‌ای خطرناک و زندگی سرد و بی‌روح دارند، بلکه خطراتی قطعی، زنان و مادران دور از فرزند را نیز تهدید می‌کند.
به عقیده دانشمندان، سرطان پستان بیش‌تر در زنانی پدیدار می‌شود که یا بچّه ندارند یا ازدواج نکرده‌اند، هم‌چنین زنانی که بچّه داشته‌اند، ولی خودشان او را شیر نداده‌اند و نیز زنانی که کورتاژ کرده‌اند.

[۷۶] بهشتی، احمد، اسلام و حقوق کودک، ص۱۲۳.

این مسائل سبب گردیده طرفداران حقوق کودک به‌فکر چاره‌جویی بیفتند و در اعلامیه جهانی حقوق کودک تاکید کنند که کودک باید در کنار والدین خود زندگی کند. در اصل ششم این اعلامیه آمده است که کودک خردسال جز در موارد استثنایی نباید از مادرش جدا شود، جامعه و مقامات دولتی در مورد اطفال بدون خانواده و مستمند، مراقبت و توجّه خاصی مبذول دارند.
امّا اسلام در دستورات تربیتی خود بیش از سیزده قرن قبل بر این مساله تاکید نموده و پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با سیره عملی آن‌را به پیروان خود آموخته است.

بوسه بر کودک

در روایات تاکید شده است که والدین، کودک را ببوسند و با این وسیله، محبّت خود را نسبت به او اظهار نمایند، سیره پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز چنین بوده است؛ ابن عباس نقل می‌کند: در محضر پیامبر بودم، فرزندش ابراهیم را بر ران راست خود نشانده بود و بر ران چپش حسین بن علی (علیه‌السّلام)، گاهی این را می‌بوسید و گاهی دیگری را، در این هنگام جبرییل (علیه‌السّلام) از طرف پروردگار عالم به او وحی آورد.

[۷۷] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۶۱، ح۲.

در روایت دیگری آمده است: روش آن حضرت چنین بود که امام حسن و امام حسین (علیهما‌السّلام) را می‌بوسید، در یکی از روزها شخصی به نام «اقرع تمیمی» در مجلس نشسته بود به آن حضرت عرض کرد، من ده فرزند دارم و هیچ زمان آن‌ها را نبوسیده‌ام، پیامبر به او نظر نموده، فرمود: کسی که به دیگران رحم نمی‌کند، استحقاق این‌که به او رحم شود، ندارد. «مَن لا یَرحَم لا یُرحَم».

[۷۸] حرعاملی، حسن بن علی، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۸۵، باب۸۹ من ابواب احکام الاولاد، ح۴.

هم‌چنین آن حضرت می‌فرماید: کسی که فرزند خود را ببوسد خداوند به او پاداش کار نیک می‌دهد و اگر او را شاد نماید در روز قیامت او را شاد می‌گرداند. «مَن قَبَّلَ وَلَدَهُ کَتَبَ اللهُ (عَزَّوَجَلَّ) لَهُ حَسَنَهً وَ مَن فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللهُ یَومَ القِیامَهِ».

[۷۹] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۴۹، باب برّالاولاد، ح۱.

امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: اولاد خود را زیاد ببوسید، زیرا در مقابل هر بوسه، درجه‌ای از درجات بهشت به‌شما خواهند داد.

[۸۰] حرعاملی، حسن بن علی، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۸۵، باب۸۹ من ابواب احکام الاولاد، ح۳.

مفضل می‌گوید: بر امام موسی کاظم (علیه‌السّلام) وارد شدم، دیدم آن حضرت فرزند خود علی بن موسی الرضا (علیه‌السّلام) را در دامان خود نشانده و او را می‌بوسد و زبانش را می‌مکد و گاه بر شانه‌اش می‌گذارد و گاه او را در آغوش می‌گیرد و می‌گوید: پدرم فدای تو باد، چه بوی خوشی داری و چه اخلاق پاکیزه‌ای و چه روشن و آشکار است فضل و دانش تو. «… وَ هُوَ یُقَبَّلُهُ وَ یَمَصُّ لِسانَهُ وَ یَضَعُهُ عَلَی عَاتِقِهِ وَ یَضُمُّهُ اِلَیهِ وَ یَقُولُ: بِابِی انتَ، ما اطیَبَ ریِحَکَ…».

[۸۱] حرعاملی، حسن بن علی، وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۳۴۰، باب۱۰ من ابواب حد المرتد، ح۲.

و روایات بسیار دیگر که در این‌باره وارد شده است.

[۸۲] محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۷۱، باب۶۶ من ابواب احکام الاولاد، ح۱.

[۸۳] شیبانی، احمد بن حنبل، المسند، ج۱۰، ص۱۸۴، ح۲۶۶۰۲.

[۸۴] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۹، ص۲۰، حدیث۲۶.

مسرور نمودن کودک

یکی از مصادیق روشن اظهار محبّت نسبت به کودکان، مسرور نمودن آنهاست. پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: اگر کسی وارد بازار شود و هدایایی را برای زن و فرزندان خود خریداری نماید و با این‌کار آن‌ها را مسرور نماید، گویا هدیه برای گروهی نیازمند برده است و بهتر است ابتدا هدیه را به دختران خود بدهد قبل از پسران، زیرا اگر کسی دختر خود را خوشحال نماید، خداوند پاداش آزاد کردن بنده‌ای از فرزندان اسماعیل به او عطا می‌فرماید و اگر کسی فرزند خود را شادمان و مسرور نماید، پاداش گریه از خوف خدا به او داده می‌شود و کسی که از خوف خدا گریست، خداوند او را به بهشتی که دارای نعمت‌های بزرگ است، داخل نماید.

[۸۵] شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۶۷۲-۶۷۳، (المجلس الخامس و الثمانون)، ح۶.

[۸۶] حرعاملی، حسن بن علی، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۵۱۴، باب۳ من ابواب النفقات، ح۱.

اهمیت مهرورزی نسبت به‌دختر

شاید به‌دلیل این‌که آداب و رسوم غلط جاهلیت در بین مسلمانان صدر اسلام، مبنی بر اهانت و تحقیر دختران به‌طور کامل محو نشده بود و یا به دلیل ضعف دختران نسبت به پسران و یا به‌جهت این‌که اگر دختران به‌طور صحیح تربیت شوند آثار و برکات بیشتری نسبت به تربیت پسران در جامعه پیدا می‌شود، زیرا موجب می‌شود آنان نیز فرزندان خود را خوب تربیت کنند و در دستورات تربیتی اسلام به احسان و محبّت نسبت به فرزندان دختر، تاکید بیشتری شده است.

روایت اخیر که ذکر شد به این‌جهت اشاره داشت. در روایت دیگر، پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: هرکس دو خواهر و یا دو دختر داشته باشد و به آنان احسان کند من و او در بهشت همانند این دو در کنار هم خواهیم بود و به دو انگشت سبابه و میانه خود اشاره کرد.

[۸۷] محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۱۸، باب۵ من ابواب احکام الاولاد، ح۳.

[۸۸] متقی هندی، علی بن حسام‌الدین، کنز العُمّال، ج۱۶، ص۴۴۸، ح۴۵۳۶۸ الی۴۵۳۷۱.

و نیز فرموده است: هرکس دختری داشته باشد و به‌ بهترین روش، او را تربیت و تعلیم نماید و از نعمت‌هایی که خداوند بر او ارزانی داشته بهره‌مندش سازد، در برابر آتش جهنم برای خود سپری فراهم کرده است.

[۸۹] متقی هندی، علی بن حسام‌الدین، کنز العُمّال، ج۱۶، ص۴۵۲، ح۴۵۳۹۱.

و فرموده است: هرکس دختری داشته باشد و به او آزار نرساند و بی‌احترامی نکند و پسرش را بر او مقدّم نداند، خداوند او را وارد بهشت می‌سازد. «مَن کانَ لَهُ اُنثًی فَلَم یُبدِهَا وَ لَم یُهِنَها وَ لَم یُؤثِر وُلدَهُ عَلَیهَا ادخَلَهُ اللهُ الجَنَّهَ».

[۹۰] محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۱۸، باب۵ من ابواب احکام الاولاد، ح۲.

[۹۱] متقی هندی، علی بن حسام‌الدین، کنز العُمّال، ج۱۶، ص۴۴۷، ح۴۵۳۶۴.

اجتناب از افراط در محبّت به‌کودک

نکته بسیار مهمّی که در پایان این بحث لازم است یادآوری شود، این است ‌که هرچند محبّت در پرورش جان کودک همانند غذا برای پرورش جسم او ضروری و لازم است ولی متولیان تربیت کودک باید توجه داشته باشند اهمیت‌ اندازه‌گیری صحیح در کمّ و کیف محبّت و طرز اعمال آن کمتر از اصل محبّت نیست.

هدف از تربیت صحیح این است که کودک برای زندگی توام با سعادت و خوشبختی ساخته شود، زندگی سراسر مبارزه و مشکلات است، در راه زندگی، محرومیت‌ها و ناکامی‌ها، شکست‌ها و مصیبت‌ها بسیار است. مربّی لایق کسی است که جسم و جان کودک را به‌خوبی پرورش دهد و او را برای مبارزه و مقاومت در صحنه‌ی پرفشار زندگی مجهز نماید. همان‌طور که بدن کودک بر اثر مراقبت‌های بهداشتی و‌ اندازه‌گیری در غذا و خواب، حرکت و ورزش، نیرومند می‌شود، روان طفل نیز در پرتو بهداشت روحی و تعالیم اخلاقی و‌ اندازه‌گیری در اعمال مهر و محبّت، نیرومند بار می‌آید و در مقابل سختی‌ها و محرومیت‌ها در کمال قدرت، مقاومت می‌کند.
در برابر، اطفالی که بیش از‌ اندازه مهر و محبّت می‌بینند، پدر و مادر، بی‌قید و شرط تسلیم آن‌ها می‌شوند و به تمام خواسته‌های خوب و بد آنان، جامه عمل می‌پوشند و در نتیجه لوس و از خود راضی بار می‌آیند، روحی ضعیف و روانی زود رنج دارند، از دوران کودکی تا پایان عمر در مقابل کوچکترین ناملایمی و خفیف‌ترین ناکامی‌ها آزرده خاطر و ناراحت می‌شوند و در نبردهای زندگی زود شکست می‌خورند.

گروه نازپرورده در تمام دوران حیات، ناکام و متاثرند و در مشکلات عادی زندگی با زبونی و ذلّت، عقب‌نشینی می‌کنند و چه‌بسا دست به خودکشی می‌زنند.

[۹۲] فلسفی، محمدتقی، گفتار فلسفی، کودک از نظر وراثت و تربیت، ج۲، ص۲۴۳-۲۴۵.

[۹۳] علی قائمی، نقش مادر در تربیت، ص۹۱-۹۵.

نکته دیگر این‌که، لازم است در محبّت والدین، نوع محبّت نسبت به سن فرزند و جنسیت او مورد ملاحظه قرار گیرد، مثلاً گام‌برداشتن پدر با فرزند نوجوانش شاید برتر از بوسیدن او باشد، چه‌بسا ابراز محبّتی که به سن او تناسب ندارد، نتیجه معکوس بدهد.
آیین مقدس اسلام در برنامه‌های تربیتی خود، اولیاء اطفال را از زیاده‌روی در اعمال محبّت برحذر داشته است. از امام باقر (علیه‌السّلام) نقل شده که فرموده‌اند: بدترین پدران کسانی هستند که در نیکی و محبّت نسبت به فرزندان، از حدّ لازم تجاوز کنند و به زیاده‌روی و افراط بگرایند و بدترین فرزندان کسانی هستند که در اثر تقصیر و کوتاهی در انجام وظایف، پدر را از خود ناراضی نمایند. «شَرُّ الآباءِ مَن دَعاهُ البِرّ اِلَی الاِفراط وَ شَرُّ الاَبناءِ مَن دَعاهُ التَّقصیرِ اِلَی العُقوُقِ».

[۹۴] یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۲۰-۳۲۱.

کودکانی که با این روشِ مذموم تربیت می‌شوند، لوس و از خودراضی بار می‌آیند و این خُلق ناپسند، بیماری‌های خطرناک روانی و عوارضی بر جسم و جان آنان می‌گذارد و نتایج شوم آن در خلال گفتار و رفتارشان به‌خوبی مشهود خواهد بود.
امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) می‌فرماید: خودپسندی بدترین حالت روانی است. «شَرُّ الاُمُورِ الرَّضا عَنِ النَّفسِ».

[۹۵] تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم، ص۴۱۱، ح۵۱.

و نیز فرموده است: خودپسندی هرکس، دلیل نقص و کوتاهی عقل اوست. «رِضاءُ العَبدِ عَن نَفسِهِ بُرهانُ سَخافَهِ عَقلِهِ».

[۹۶] تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم، ص۳۸۹، ح۵۸.

هم‌چنین در روایات تاکید شده است، برای جلوگیری از هرگونه سوء برداشت در ابراز محبّت نسبت به‌کودکان، بین آنان عدالت رعایت نمایید، از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده که فرموده است: در بین فرزندانتان در هدیه دادن، عدالت را مراعات کنید، هم‌چنان‌که دوست دارید نسبت به‌شما در نیکی و لطف با عدالت رفتار شود. «اِعدِلُوا بَینَ اَولادِکُم فِی النُّحلِ کَما تُحِبُّونَ اَن یعدِلُوا فِی البَرَّ وَ اللُّطفِ».

[۹۷] متقی هندی، علی بن حسام‌الدین، کنز العُمّال، ج۱۶، ص۴۴۵، ح۴۵۳۴۷.

نمونه‌های تربیتی

انبیا و اولیای الهی نیز در برنامه‌های تربیتی خود از این روش بهره گرفته‌اند، به عنوان نمونه:
۱. امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) نقل می‌کند، حضرت عیسی (علیه‌السّلام) به یاران خود (حواریون) گفت: من به شما نیازی دارم آن‌را برآورده سازید، گفتند یا روح‌الله، هر حاجتی باشد برآورده خواهیم ساخت، عیسی (علیه‌السّلام) بلند شد و دست و پایشان را شستشو داد. به ایشان عرض کردند، ما به انجام این عمل سزاوارتریم، جواب داد: عالم و مربّی برای خدمت به مردم سزاوارتر است، من در مقابل شما تواضع نمودم تا بعد از این نسبت به مردم تواضع داشته باشید. «فَقالَ: اِنَّ اَحَقَّ النّاسِ بِالخِدمَهِ العَالِمُ، اِنَّما تَواضَعتُ هکَذا لَکَی ما تَتَواضَعُوا بَعدِی فِی النَّاسِ کَتَواضُعِی لَکُم».

[۹۸] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۷، (باب صفه العلماء)، ح۶.

[۹۹] حرعاملی، حسن بن علی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۷۶، باب۳۰ من ابواب جهاد النفس، ح۲.

۲. مردی از آشنایان امام سجاد (علیه‌السّلام) به درب منزل حضرت آمد و او را دشنام و ناسزا گفت، حضرت به او جواب نداد، وقتی آن مرد رفت، امام به افرادی که در جلسه حضور داشتند فرمود: شنیدید آن‌چه را این مرد درباره من گفت، دوست دارم همراه من بیایید تا بشنوید جواب مرا، گفتند: چنین خواهیم کرد و دوست داریم او را پاسخ دهی، ما نیز شرکت داشته باشیم. امام حرکت کرد و در راه حرکت به سوی او، این آیه قرآن را تلاوت می‌کرد: خداوند کظم غیظ کنندگان و گذشت کنندگانِ نسبت به مردم را دوست دارد. «وَالکَاظِمینَ الغَیظَ وَ العَافینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللهُ یُحِبُّ المُحسِنِینَ

[۱۰۰] آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۴.

» تا آن‌که به در منزل آن مرد رسیدند، اطرافیان او را صدا زدند او در حالی‌که اطمینان داشت امام برای تلافی و پاسخ به ناسزا و دشنام او به درب منزلش آمده، نزد آنان حاضر شد، در این هنگام با کمال تعجّب، امام (علیه‌السّلام) رو به آن مرد نموده و فرمود: ‌ای برادر، شما به در منزل من آمدی و آن‌چه را که خواستی گفتی، اگر آن‌چه گفتی در من بوده، به درگاه خداوند متعال استغفار می‌نمایم و اگر در من نبوده خداوند تو را ببخشد. راوی می‌گوید: آن مرد پیشانی حضرت را بوسید و گفت: آن‌چه را گفتم در تو نیست و من خود به آن کلمات سزاوارترم.

[۱۰۱] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۴۵-۱۴۶، (فضائل الامام علی بن حسین (علیه‌السّلام)).

[۱۰۲] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۵۴-۵۵، (باب مکارم اخلاقه و علمه (علیه‌السّلام))، ح۱.

۳. امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) در وصیت خود به فرزندش امام حسن (علیه‌السّلام) می‌فرماید: از کسانی مباش که امر به معروف می‌کنند، ولی خود بدان عمل نمی‌نمایند، نهی از منکر می‌کنند، ولی تارک منکر نیستند، درست‌کاران را دوست دارند ولی کردار شایسته ندارند. «لاتَکُن مِمَّن… یامُرُ بِالمَعرُوفِ وَ لا یاتَمِرُ، وَ یَنهَی وَ لا یَنتَهِی، یُحِبُّ الصّالِحینَ وَ لا یَعمَلُ بِعَمَلِهِم…».

[۱۰۳] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۵، ص۶۸، ح۱۶.

به هرحال، مغز کودک مانند فیلم عکاسی از تمام گفتار و رفتار پدر و مادر و مربّیان خود عکس‌برداری می‌کند و دیده‌ها و شنیده‌های دوران کودکی، برنامه زندگانی فردای او خواهد بود، به‌عنوان مثال، عهدشکنی با کودک علاوه بر تمام مفاسد، دارای اثر سوء تربیتی است، زیرا خلف وعده، طفل را جسور و پیمان‌شکن بار می‌آورد و او را به راه دروغ و فریبکاری سوق می‌دهد.
و به‌طور کلی، مطالب پسندیده یا ناپسندی را که کودک از پدر و یا مادر یا معلّم فرا می‌گیرد هرکدام به سهم خود شایان توجه است، گاهی طفل از دیدن یک‌کار درست و یا نادرست و شنیدن یک سخن روا یا ناروا چنان متاثر می‌گردد و در روانش ریشه می‌دواند که تا پایان عمر فراموش نمی‌کند و نتایج خوب و بد آن در تمام طول عمرش به صور مختلف ظاهر می‌گردد و چه‌بسا مسیر زندگی وی را به‌طور کلّی عوض می‌کند و او را به راه مخصوصی می‌کشاند.
با این توضیح روشن گردید، اسوه نیک قرار گرفتن والدین تا چه‌اندازه در تربیت کودک مؤثر است، به‌طوری که نتیجه آن در تمام عمر وی ظاهر می‌گردد.

عادت دادن کودکان به‌رفتار پسندیده

آن‌چه که انسان به آن خوی می‌گیرد و در وقت معین انجام می‌دهد، عادت نامیده می‌شود و جمع آن عادات است.

[۱۰۴] عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ج۲، ص۱۴۱۶.

هر کار پسندیده یا ناپسند با تکرار، خوی و عادت قرار می‌گیرد، همان‌طور که انسان با تکرار گفتار صادقانه، به صداقت و راستگویی عادت می‌کند، با گفتار کذب و دروغ نیز به دروغگویی خوی می‌گیرد، بدان‌جهت گفته‌اند: عادت طبع ثانوی انسان است. در روایات تاکید شده که خود را به‌انجام کردار نیک عادت دهید.
امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) می‌فرماید: عادت و خوی، بر رفتار هر انسانی سلطه پیدا می‌کند و آن‌را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. «لِلعادَهِ عَلی کُلَِّ اِنسانٍ سُلطانٌ».

[۱۰۵] تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم، ص۵۴۴، ح۱۰.

هم‌چنین فرموده است: نفس خود را به‌کردار پسندیده و کریمانه عادت ده، و پرداخت واجبات مالی خویش را بر نفس تحمیل کن، به شرافت و بزرگی‌خواهی رسید و خانه آخرت خود را آباد خواهی نمود و گویندگان نیک بسیار خواهی داشت. «قالَ: عَوَّد نَفسَکَ فِعلَ المَکارِمِ، وَ تَحَمُّلَ اَعباءِ المَغارِمِ، تَشرُف نَفسُکَ وَ تُعمَر آخِرَتُکَ وَ یَکثُر حامِدُوکَ».

[۱۰۶] تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم، ص۴۵۷، ح۴.

استفاده از این‌روش در تربیت کودکان از بهترین روش‌ها است، زیرا روح و روان کودک، پاک و طاهر و خالی از هر عادت است و مستعد برای پذیرش رفتار و کردار پسندیده انسانی می‌باشد. بدان‌جهت بر اولیای آن‌ها، اعم از پدر و مادر و معلم و … لازم است آن‌ها را به رفتار نیک و صفات کریمانه انسانی عادت دهند.

چه زیباست کلام امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) در وصایای خود خطاب به فرزندش امام مجتبی (علیه‌السّلام) که می‌فرماید: قلب و دل کودک، همانند زمینی بدون گیاه و آماده کشت و زرع است، هر نمونه بذر و گیاهی که در آن افشانده شود، می‌پذیرد. به همین‌جهت در کودکی به تربیت تو مبادرت نمودم، قبل از آن‌که قلبت سخت شود و به امور دیگر مشغول گردد. «اِنَّما قَلبُ الحَدَثِ کَالاَرضِ الخَالِیهِ مَا اُلقِی فِیهَا مِن شَیءٍ قَبِلَتهُ…».

[۱۰۷] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۰۰-۲۰۱.

[۱۰۸] امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، ص۲۶۸، نامه۳۱ به امام حسن (علیه‌السّلام).

عادت کردن به ارزش‌ها

در روایات تاکید شده که سزاوار است اولیا و دست‌اندرکاران تربیت کودکان، آن‌ها را به‌ارزش‌ها و خُلقیات پسندیده و صفات کریمانه، از قبیل صداقت، امانت، ایثار و فداکاری، کمک به ضعیفان، احترام نسبت به بزرگترها و … عادت دهند. در ذیل به تعدادی از این صفات اشاره می‌شود:

راستگویی

یکی از صفات پسندیده که هماهنگ با سرشت بشر است، راستگویی است؛ هر انسانی به‌طور فطری تمایل دارد راست بگوید و هم‌چنین سخنانی را که از دیگران می‌شنود، صدق باشد. دروغ گفتن انحراف از مسیر مستقیمِ فطرت و خلقت است. از این‌رو دروغ در نظر کلیه ملل و اقوام جهان و در تعالیم تمام پیامبران الهی، عملی مذموم و ناپسند است.
دروغگو به انواع معاصی دست می‌زند و وقتی از او می‌پرسند، تکذیب می‌کند و خویشتن را پاک و منزّه معرفی و در واقع دروغگویی را به‌منزله پناهگاهی برای نجات از جرائم خویش می‌داند.

امام باقر (علیه‌السّلام) می‌فرماید: پدرم علی بن حسین (علیه‌السّلام) این جمله را خطاب به فرزندان خویش تکرار می‌کرد، از دروغ بزرگ و کوچک و شوخی و جدی بپرهیزید، زیرا اگر مرد در موضوع کوچکی دروغ گفت، به‌تدریج عادت می‌کند و در امور بزرگ نیز دروغ می‌گوید. «اِتَّقُوا الکَذِبَ الصَّغیرَ مِنهُ الکَبِیرَ فِی کُلَّ جِدًّ وَ هَزلٍ فَاِنَّ الرَّجُلَ اِذَا کَذَبَ فِی الصَّغیرِ اجتَرَاَ عَلَی الکَبیرِ».

[۱۰۹] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۳۸، (باب الکذب)، ح۲.

[۱۱۰] حرعاملی، حسن بن علی، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۵۰، باب ۱۴۰ من ابواب احکام العشره، ح۱.

محیط خانواده اوّلین جایگاهی است که می‌تواند کودک را به صداقت و راستگویی و یا به کذب و دروغگویی عادت دهد، پدر و مادری که مواظب رفتار و کردار خود باشند و خلاف واقع از آن‌ها سر نزند، فرزندان نیز این روش را می‌آموزند، و برعکس، اگر زندگی آن‌ها آلوده به کذب باشد، به‌یقین کودکان را به رفتار خلاف واقع عادت می‌دهند.

وفای به عهد

یکی دیگر از صفات پسندیده که در وجود انسان ریشه فطری دارد، وفای به عهد است. کودک از موقعی که معنی عهد و پیمان را درک می‌کند، لزوم وفای به آن‌را نیز به‌طور فطری می‌فهمد، مربّیان لایق باید از این الهام طبیعی استفاده کنند و کودک را با وفای به عهد تربیت نمایند و این درک فطری را به‌طوری در او پرورش دهند که از دوران کودکی، وفای به عهد را یکی از وظایف خود بشناسد و خلف وعده را زشت بداند. در اسلام وفای به عهد از علائم ایمان است و اساس آن باید از دوران کودکی شروع شود.

پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: فرزندان خود را دوست بدارید و نسبت به آن‌ها رحم و شفقت داشته باشید و اگر به آن‌ها وعده دادید وفا کنید، آن‌ها در این پندارند که شما آن‌ها را روزی می‌دهید. «قال (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): اَحِبُّوا الصَِّبیاَنَ وَارحَمُوهُم وَ اِذا وَعَدتُمُوهُم شَیئًا فَفُوا لَهُم».

[۱۱۱] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۴۹، (باب برّ الاولاد)، ح۳.

[۱۱۲] حرعاملی، حسن بن علی، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۸۳، باب۸۸ من ابواب احکام الاولاد، ح۳.

در روایت دیگری، همین مضمون از امام کاظم (علیه‌السّلام) نقل شده و اضافه شده است: خداوند نسبت به عدم رعایت حقوق زنان و کودکان غضب خواهد نمود. «لَیسَ یغضَبُ لِشَیءٍ کَغَضَبِهِ لِلنَِّساءِ وَ الصَّبیاَنِ».

[۱۱۳] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۵۰، (باب برّ الاولاد)، ح۸.

[۱۱۴] حرعاملی، حسن بن علی، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۸۴، باب۸۸ من ابواب احکام الاولاد، ح۵.

ادای امانت

ادای امانت از صفات زیبای اخلاقی می‌باشد و سزاوار است والدین با عمل و رفتار و تاکید نسبت به انجام آن، فرزندان خود را به آن عادت دهند.

امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) خطاب به فرزندش امام مجتبی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: در امانت دیگران خیانت مکن، هرچند نسبت به تو خیانت شده باشد. «وَ لا تَخُن مَنِ ائتَمَنَکَ وَ اِن خانَکَ».

[۱۱۵] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۰، (باب مواعظه و حکمه (علیه‌السّلام))، ح۶۸.

حضرت لقمان (علیه‌السّلام) در وصایای خود به فرزندش فرموده است: ‌ای فرزندم، ادای امانت را پیشه خود قرار ده تا دین و دنیای تو سالم بماند و در زندگی امانت‌دار باش تا غنی و بی‌نیاز گردی. «یا بُنَی اَدَّ الاَمانَهَ تَسلَم لَکَ دُنیاکَ وَ آخِرَتُکَ وَ کُن اَمِینًا تَکُن غَنِیاً».

[۱۱۶] صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ج۱، ص۲۵۳، (باب معنی الخلاق و الخُلق) ح۱.

[۱۱۷] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۳، ص۴۱۶

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.