پاورپوینت تبرک به معصومین در حال حیات
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت تبرک به معصومین در حال حیات دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت تبرک به معصومین در حال حیات،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت تبرک به معصومین در حال حیات :
تبرک به معصومان در حال حیات
بحث از مشروعیت یا عدم مشروعیت تبرکجویی به آثار اولیای الهی و آثار منتسب به آنان، همچون اماکن مقدس و اشیایی از این قبیل، پیشینهای کهن دارد؛ در اینباره، شبههافکنیهای فراوانی از طریق وهابیت انجام گرفته است. آنها از شیعیان مستندهای تبرک در منابع امامیه را مطالبه کردهاند. نوشتار پیشرو صرفاً با تمرکز بر میراث حدیثی امامیه، در خصوص تبرک به معصومان (علیهمالسّلام) در حال حیاتشان به همراه بررسی ارزشمندی آنها بر پایه قواعد دانش رجال پرداخته است.
فهرست مندرجات
۱ – مفهوم شناسی
۲ – تبرک به شخص معصوم
۲.۱ – تبرک نابینا به امام سجاد
۲.۲ – تبرک جابر به امام باقر
۲.۳ – تبرک به امام جواد
۲.۳.۱ – تبرک فرد مبتلا به لکنت
۲.۳.۲ – تبرک نابینا
۲.۴ – تبرک ملائکه به امام مهدی
۳ – تبرک به اشیاء منتسب به معصوم
۳.۱ – پیامبر
۳.۱.۱ – گوشهای از جامه حضرت
۳.۱.۲ – لباس حضرت
۳.۱.۲.۱ – سند اول
۳.۱.۲.۲ – سند دوم
۳.۱.۲.۳ – سند سوم
۳.۱.۲.۴ – سند چهارم
۳.۱.۲.۵ – سند پنجم
۳.۱.۲.۶ – سند ششم
۳.۱.۳ – آب وضو حضرت
۳.۱.۳.۱ – سند اول
۳.۱.۳.۲ – سند دوم
۳.۲ – امام علی
۳.۲.۱ – خاک کف پای حضرت
۳.۲.۱.۱ – سند اول
۳.۲.۱.۲ – سند دوم
۳.۲.۱.۳ – سند سوم
۳.۲.۱.۴ – سند چهارم
۳.۲.۱.۵ – سند پنجم
۳.۲.۱.۶ – سند ششم
۳.۲.۱.۷ – سند هفتم
۳.۳ – امام رضا
۳.۳.۱ – گرفتن لباس توسط ریان بن صلت
۳.۳.۱.۱ – سند اول
۳.۳.۱.۲ – سند دوم
۳.۳.۱.۳ – سند سوم
۳.۳.۱.۴ – سند چهارم
۳.۳.۱.۵ – سند پنجم
۳.۳.۲ – گرفتن لباس توسط دعبل خزاعی
۳.۳.۲.۱ – سند اول
۳.۳.۲.۲ – سند دوم
۳.۳.۲.۳ – سند سوم
۳.۳.۳ – گرفتن لباس توسط هشام عباسی
۳.۳.۴ – مکان جلوس حضرت
۳.۳.۵ – نهال کاشته شده توسط حضرت
۳.۴ – امام جواد
۳.۴.۱ – لباس
۳.۴.۱.۱ – سند اول
۳.۴.۱.۲ – سند دوم
۳.۵ – نقره موجود نزد امام عسکری
۴ – نتیجه
۵ – پانویس
۶ – منبع
مفهوم شناسی
تبرک در لغت مشتق از برکت به معنای زیادی و فزونی است: البرکه: الزیاده والنماء.
[۱] فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۵، ص۳۶۸.
تبرک در اصطلاح به معنای درخواست برکت و زیادی از طریق بندگان صالح خدا، آثار باقی مانده از آنان و چیزهایی است که خداوند متعال برای آنها مقامهای خاص و امتیاز قرار داده است:
طلب الموحّدین افاضه النعم علیهم و زیاده البرکه من خلال التبرّک بالذوات الصالحه للنبی الاکرم و الصالحین من عباده، او التبرّک بآثارهم الباقیه.
[۲] سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ج۴، ص۱۷۸.
و التبرّک فی مفهومه الاصطلاحی یراد به طلب البرکه عن طریق اشیاء او معان میّزها الله تعالی بمنازل و مقامات خاصه، و خصّها بالتبریک، و آثرها بعنایته علی سواها.
[۳] جمعی از نویسندگان، فی رحاب اهلالبیت، ج۳۵، ص۱۴.
به دیگر سخن؛ تبرک، عبارت است از بهرهوری و انتفاع از شخص یا چیزی، که این انتفاع و بهرهوری اثر طبیعی آن شیء یا شخص نباشد و از راههایی مانند بوسیدن، دست کشیدن و خوردن حاصل میشود. در این فرایند، منشا اصلی برکت خداوند است و اشخاص و امور مقدسی که از آن برکت میطلبند تنها ظرفی برای تحقق برکت از جانب خداوند میباشند.
پیشینه تبرک و بهرهوری از آثار صالحان را میتوان در برخی امتهای پیشین پیگیری نمود. نمونهای از آن، تبرک به پیراهن یوسف توسط یعقوب (علیهماالسّلام) است که در آیه ذیل بدان سخن رفته است:
«فلما ان جاء البشیر القاه علی وجهه فارتد بصیرا؛
آنگاه که برادر یوسف (علیهالسلام) پیراهن او را آورد یعقوب آن را به روی صورتانداخت و بینا گشت.»
[۴] یوسف/سوره۱۲، آیه۹۶.
سیره مسلمانان صدر اسلام و صحابه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) هم در این باره بسیار روشن است. در کتاب بخاری که نزد اهلسنت از معتبرترین منبع حدیثی به شمار میرود، در این خصوص بابی را تحت عنوان” باب ما ذکر من درع النبی صلی الله علیه وسلم وعصاه وسیفه وقدحه وخاتمه وما استعمل الخلفاء بعده من ذلک مما لم یذکر قسمته ومن شعره ونعله وآنیته مما تبرک اصحابه وغیرهم بعد وفاته” گشوده است.
[۵] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۴، ص۸۲.
عدهای از دانشمندان اهلسنت همانند عالمان امامیه، بر مشروعیت تبرک از آثار صالحان صحه گذاشتند. پیشوای حنبلیان، احمد بن حنبل، مطابق روایتی که فرزندش نقل نموده، دست کشیدن منبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به جهت تبرک را امری کاملا مشروع میداند. او میگوید:
سالته عن الرجل یمس منبر النبی صلی الله علیه وسلم ویتبرک بمسه ویقبله ویفعل بالقبر مثل ذلک او نحو هذا یرید بذلک التقرب الی الله جل وعز فقال لا باس بذلک.
[۶] شیبانی، احمد بن حنبل، العلل ومعرفه الرجال، ج۲، ص۴۹۲.
نووی دانشمند معروف اهلسنت در شرح صحیح مسلم میگوید:
هذا نحو ما اجمعوا علیه واطبق السلف والخلف علیه من التبرک بالصلاه فی مصلی رسول الله صلی الله علیه وسلم فی الروضه الکریمه
[۷] lib.efatwa.ir/90109/13/178 نووی، یحیی بن شرف، شرح النووی علی صحیح مسلم، ج۱۳، ص۱۷۸.
ابنقدامه مقدسی هم در المغنی فی الفقه مینویسد:
ویستحب الدفن فی المقبره التی یکثر فیها الصالحون والشهداء لتناله برکتهم.
[۸] مقدسی، عبدالله بن احمد، المغنی فی فقه الامام احمد بن حنبل، ج۲، ص۱۹۳.
در ابواب گوناگون میراث حدیثی امامیه، روایتهای متنوع و قابل پذیرش مطابق با موازین دانش رجال پیرامون تبرک به معصومان (علیهمالسّلام) در حال حیاتشان به چشم میخورد. در ادامه این روایات را در دو بخش تبرک به شخص معصوم و آثارش پیگیری میکنیم:
تبرک به شخص معصوم
معصومان (علیهمالسّلام) همواره به عنوان انسانهایی پر خیر و برکت در میان مردم شناخته شده بودند. به همین سبب از برکت وجود آنان در موارد متعدد بهره میجستند. در ادامه نمونههایی از این موارد تقدیم میگردد:
تبرک نابینا به امام سجاد
مطابق روایتی که صاحب کتاب دلائل الامامه نقل میکند افرادی نابینا و… نزد امام سجاد (علیهالسلام) آورده میشد امام (علیهالسلام) دست خود را بدان میمالید و بهبودی کامل حاصل میشد. بدیهی است که آوردن این افراد نزد امام (علیهالسلام)، همچنین دست کشیدن آن حضرت، به جهت تبرک و استشفاء بوده است.
قال ابو جعفر حدثنا سفیان بن وکیع عن ابیه وکیع عن الاعمش قال قال ابراهیم بن الاسود التیمی رایت علی بن الحسین (علیهالسّلام) وقد اوتی بطفل مکفوف فمسح عینیه فاستوی بصرهوجاءوا الیه بابکم فکلمه فاجابه وجاءوا الیه بمقعد فمسح علیه فسعی ومشی.
ابراهیم بن اسود میگوید: کودکی نابینا نزد امام سجاد آوردند آن حضرت دست مبارک را بر چشم او کشید و او بینا شد. همچنین طفلی که مبتلا به لکنت زبان بوده نزد آن حضرت آورده، امام (علیهالسلام) با او تکلم نمود و او شفا یافت. در یک مورد هم فردی را که توان راه رفتن نداشت، خدمت امام (علیهالسلام) آوردند امام (علیهالسلام) دست خود را بر او مالید و او از این بیماری نجات یافت.
[۹] طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۲۰۰.
تبرک جابر به امام باقر
مطابق روایت شیخ طوسی، جابر بن عبدالله انصاری هم به جهت تبرک و تیمن شکم خود را به امام باقر (علیهالسلام) مالیده است:
اَخْبَرَنَا جَمَاعَهٌ، عَنْ اَبِی الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الْبَاغَنْدِیُّ، وَ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بَهْرَامَ مَحْمِئٌ الْمُخَرَّمِیُّ الْبَزَّازُ، قَالا: حَدَّثَنَا سُوَیْدُ بْنُ سَعِیدٍ الْحَدَثَانِیُّ، قَالَ: اَخْبَرَنَا الْفَضْلُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ اَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ، عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ)، قَالَ: دَخَلَ عَلَیَّ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ اَنَا فِی الْکُتَّابِ، فَقَالَ: اکْشِفْ عَنْ بَطْنِکَ. قَالَ: فَکَشَفْتُ لَهُ، فَاَلْصَقَ بَطْنَهُ بِبَطْنِی، وَ قَالَ: اَمَرَنِی رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) اَنْ اُقْرِئَکَ السَّلَامَ.
امام باقر (علیهالسلام) فرمود: جابر بن عبدالله انصاری بر من وارد شد و گفت: پیراهنت را بالا ببر. سپس شکمش را به شکم من چسباند و گفت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مرا مامور نموده تا به تو سلام برسانم.
[۱۰] طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۶۳۶.
تبرک به امام جواد
در اینباره دو روایت را در اینجا نقل میکنیم.
تبرک فرد مبتلا به لکنت
اسماعیل بن ابراهیم میگوید خواستم فرزندم را که مبتلا به ثقل لسان بود خدمت امام رضا (علیهالسلام) ببرم تا دستی به سر او کشیده و برایش دعا کند امام (علیهالسلام) این امر را به امام جواد (علیهالسلام) حواله کرد. ناگفته پیداست که فرستادن نزد امام (علیهالسلام)، دست کشیدن بر روی سر و دعا نمودن، به جهت تبرک و استشفاء میباشد.
الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ: سَمِعْتُ اِسْمَاعِیلَ بْنَ اِبْرَاهِیمَ یَقُولُ لِلرِّضَا (علیهالسّلام) اِنَّ ابْنِی فِی لِسَانِهِ ثِقْلٌ فَاَنَا اَبْعَثُ بِهِ اِلَیْکَ غَداًتَمْسَحُ عَلَی رَاْسِهِ وَ تَدْعُو لَهُفَاِنَّهُ مَوْلَاکَ فَقَالَ هُوَ مَوْلَی اَبِی جَعْفَرٍ فَابْعَثْ بِهِ غَداً اِلَیْهِ.
معمر بن خلاد گوید: شنیدم اسماعیل بن ابراهیم به امام رضا (علیهالسلام) میگفت: پسرم لکنت زبان دارد فردا او را خدمت شما میفرستم تا دست بسرش بکشی و برای او دعا کنی که او غلام شماست، فرمود: او غلام ابیجعفر است او را فردا نزد وی فرست.
[۱۱] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۳۲۱.
تبرک نابینا
طبری امامی روایتی نقل میکند که در آن فرد نابینایی را نزد امام جواد (علیهالسلام) آورده، آن حضرت دست خود بر او کشید و او شفا یافت.
قال ابو جعفر حدثنا ابو محمد عبدالله بن محمد قال قال لی عماره بن زید: رایت امراه قد حملت ابنا لها مکفوفا الی ابی جعفر محمد بن علی (علیهالسّلام) فمسح یده علیه فاستوی قائمایعدو کان لم یکن فی عینه ضرر.
عمارت بن زید میگوید: زنی فرزندش را که به کوری مبتلا بود نزد امام جواد (علیهالسلام) آورد آن حضرت دست مبارک را بر او کشید و او بینا شد.
[۱۲] طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۴۰۰.
تبرک ملائکه به امام مهدی
شیخ صدوق روایتی را با سلسله سند خود نقل میکند که در آن از تبرک جستن ملائکه به امام مهدی (علیهالسلام) سخن به میان آمده است.
حدثنا محمد بن علی ماجیلویه رضی الله عنه قال حدثنا محمد بن یحیی العطار قال حدثنی ابو علی الخیزرانی عن جاریه له کان اهداها لابی محمد (علیهالسّلام) تذکر انه لما ولد السید (علیهالسّلام) رات لها نورا ساطعا ورایت طیورا بیضاء تهبط من السماءوتمسح اجنحتها علی راسه و وجهه وسائر جسدهفاخبرنا ابا محمد (علیهالسّلام) بذلک فضحک ثم قال: تلک ملائکه نزلت للتبرک بهذا المولود.
ابوعلی خیزرانی از قول کنیزی که به امام یازدهم هدیه کرده بود نقل کرده است چون سید (علیهالسلام) متولد شد برای او نور درخشانی دیدم که از او آشکار شد و تا آسمان رسید و مرغان سپیدی دیده بود که از آسمان فرود میآمدند و پرهای خود را بسر و رو و سائر اعضای تنش میمالیدند و پرواز میکردند ما به امام خبر دادیم آن حضرت فرمود این فرشتگانند و برای تبرک به این مولود نازل شدند
[۱۳] صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ص۴۳۱.
تبرک به اشیاء منتسب به معصوم
انتفاع و بهرهمندی از ساحت معصومان (علیهمالسّلام) در حال حیاتشان، تنها منحصر به شخصشان نبوده بلکه هر آنچه که به گونهای به آنان انتساب داشته، مورد بهرهوری واقع میگشت. نمونههایی از این موارد به قرار ذیل است:
پیامبر
در اینباره به چندین روایت اشاره میکنیم.
گوشهای از جامه حضرت
مطابق نقل مرحوم کلینی، مردی از انصار که در خانه خود بیمار داشته کنیزش را نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرستاده تا به جهت تبرک و شفای آن مریض، گوشهای از جامه آن حضرت را برگیرد:
عِدَّهٌ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ بْنِ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ اَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ حَرِیزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ بَحْرٍ السَّقَّاءِ قَالَ قَالَ لِی اَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع… اَ لَا اُخْبِرُکَ بِحَدِیثٍ مَا هُوَ فِی یَدَیْ اَحَدٍ مِنْ اَهْلِ الْمَدِینَهِ قُلْتُ بَلَی قَالَ بَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ صذَاتَ یَوْمٍ جَالِسٌ فِی الْمَسْجِدِ اِذْ جَاءَتْ جَارِیَهٌ لِبَعْضِ الْاَنْصَارِ وَ هُوَ قَائِمٌفَاَخَذَتْ بِطَرَفِ ثَوْبِهِ فَقَامَ لَهَا النَّبِیُّ صفَلَمْ تَقُلْ شَیْئاً وَ لَمْ یَقُلْ لَهَا النَّبِیُّ صشَیْئاً حَتَّی فَعَلَتْ ذَلِکَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍفَقَامَ لَهَا النَّبِیُّ فِی الرَّابِعَهِ وَ هِیَ خَلْفَهُ فَاَخَذَتْ هُدْبَهً مِنْ ثَوْبِهِ ثُمَّ رَجَعَتْ فَقَالَ لَهَا النَّاسُ فَعَلَ اللَّهُ بِکِ وَ فَعَلَ حَبَسْتِ رَسُولَ اللَّهِ صثَلَاثَ مَرَّاتٍ لَا تَقُولِینَ لَهُ شَیْئاً وَ لَا هُوَ یَقُولُ لَکِ شَیْئاً مَا کَانَتْ حَاجَتُکِ اِلَیْهِ قَالَتْ اِنَّ لَنَا مَرِیضاً فَاَرْسَلَنِی اَهْلِی لآِخُذَ هُدْبَهً مِنْ ثَوْبِهِ لِیَسْتَشْفِیَ بِهَا فَلَمَّا اَرَدْتُ اَخْذَهَا رَآنِی فَقَامَ فَاسْتَحْیَیْتُ مِنْهُ اَنْ آخُذَهَا وَ هُوَ یَرَانِی وَ اَکْرَهُ اَنْ اَسْتَاْمِرَهُ فِی اَخْذِهَا فَاَخَذْتُهَا.
بحر سقا گوید: امام صادق (علیهالسّلام) به من فرمود: ای بحر آیا داستانی را که همه اهل مدینه میدانند برایت نقل نکنم؟ عرض کردم: چرا؟ فرمود روزی رسول خدا (صلیاللَّهعلیهوآله) در مسجد نشسته بود که کنیز یکی از انصار آمد و خود او هم ایستاده بود. کنیز گوشه جامه پیغمبر را گرفت. پیغمبر (صلیاللَّهعلیهوآله) بخاطر آن زن برخاست ولی او چیزی نگفت. پیغمبر (صلیاللَّهعلیهوآله) هم به او چیزی نفرمود تا سه بار این کار کرد پیغمبر در مرتبه چهارم برخاست و کنیز پشت سرش بود آنگاه کنیز رشتهای از جامه حضرت برگرفت و برگشت. مردم به او گفتند خدا: تو را چنین و چنان کند که رسول خدا (صلیاللَّهعلیهوآله) را سه بار نگه داشتی و چیزی به او نگفتی. از پیغمبر چه میخواستی؟ کنیز گفت: ما بیماری داریم و اهل خانه مرا فرستادند که رشتهای از جامه پیغمبر بر گیرم تا بیمار از آن شفا جوید. چون خواستم رشته را برگیرم مرا دید و برخاست من از او شرم کردم که رشته را برگیرم در حالی که مرا میبیند و نمیخواستم در گرفتن رشته با او مشورت کنم تا در مرتبه چهارم برگرفتم.
[۱۴] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۱۰۲.
لباس حضرت
مطابق پارهای از روایات، رسول خدا (صلیاللَّهعلیهوآله)، به جهت تضمین فاطمه بنت اسد از سختیهای قیامت، دستور دادند که از لباس او به عنوان کفن برای آن بانو، استفاده شود. روشن است این عمل رسول خدا (صلیاللَّهعلیهوآله) با توجه به آنکه در قیامت تنها اعمال شایسته به کار میآید، به جهت بهرمندی از لباس آن حضرت به عنوان یک ابزار نافع، میباشد.
این دسته احادیث با سندهای متفاوت در میراث حدیثی امامیه به ثبت رسیده است.
سند اول
اولین روایت را شیخ صدوق با سلسله سند خود از عبدالله بن سنان و او از امام صادق (علیهالسلام)، آورده است:
حدثنا الحسن بن محمد بن یحیی العلوی رضی الله عنه قال حدثنی جدی عن یعقوب قال حدثنی ابن ابی عمیر عن عبدالله بن سنان عن ابی عبدالله علیه السلام: لما ماتت (فاطمه بنت اسد) رضوان الله علیها نزع رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قمیصه قال: کفنوها فیه… فقال اما قمیصی فامان لها یوم القیامه.
امام صادق (علیهالسلام): آنگاه که فاطمه بنت اسد وفات نمود رسول خدا (صلیاللَّهعلیهوآله) لباسش را درآورد و فرمود از این لباس برای کفن او استفاده کنید… سپس فرمود: این لباس برای او در روز قیامت مایه امنیت و آرامش است.
[۱۵] صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ج۲، ص۴۶۹.
سند دوم
روایت دوم را هم شیخ صدوق در امالی خود از طریق عبدالله بن عباس نگاشته است:
حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ جَامِعٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ اَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیُّ عَنْ اَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ الْاَسَدِیِّ عَنْ اَبِی الْحَسَنِ الْعَبْدِیِّ عَنِ الْاَعْمَشِ عَنْ عَبَایَهَ بْنِ رِبْعِیٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: اَقْبَلَ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ ع ذَاتَ یَوْمٍ اِلَی النَّبِیِّ صبَاکِیاً وَ هُوَ یَقُولُ اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیْهِ راجِعُونَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صمَهْ یَا عَلِیُّ فَقَالَ عَلِیٌّ ع یَا رَسُولَ اللَّهِ مَاتَتْ اُمِّی فَاطِمَهُ بِنْتُ اَسَدٍ قَالَ فَبَکَی النَّبِیُّ صثُمَّ قَالَ رَحِمَ اللَّهُ اُمَّکَ یَا عَلِیُّ اَمَا اِنَّهَا اِنْ کَانَتْ لَکَ اُمّاً فَقَدْ کَانَتْ لِی اُمّاًخُذْ عِمَامَتِی هَذِهِ وَ خُذْ ثَوْبَیَّ هَذَیْنِ فَکَفِّنْهَا فِیهِما…
ابنعباس میگوید: یک روز علی بن ابیطالب (علیهالسلام) گریان نزد پیامبر (صلیاللَّهعلیهوآله) آمد و میگفت اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیْهِ راجِعُونَ. رسول خدا (صلیاللَّهعلیهوآله) به او فرمودای علی چرا گریه میکنی؟ عرض کرد یا رسول اللَّه، مادرم فاطمه بنت اسد از دنیا رفته است رسول خدا (صلیاللَّهعلیهوآله) هم گریست و فرمود اگر مادر تو بود، مادر من هم بود. این عمامه مرا با این پیراهنم برگیر و او را در آن کفن کن.
[۱۶] صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۳۹۱.
سند سوم
روایت سوم در این باره نیز توسط شیخ صدوق از عیسی بن عبدالله و او از جدش اینگونه آمده است:
حدثنا الحسن بن محمد بن یحیی العلوی رحمه الله قال حدثنی جدی قال حدثنی بکر بن عبد الوهاب قال حدثنی عیسی بن عبدالله عن ابیه عن جده: ان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دفن فاطمه بنت اسد… وَ کَفَّنَهَا رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فِی قَمِیصِهِ وَ نَزَلَ فِی قَبْرِهَا وَ تَمَرَّغَ فِی لَحَدِهَا…
رسول خدا (صلیاللَّهعلیهوآله) فاطمه بنتاسد را دفن نموده و پیراهن خود را به عنوان کفن او قرار داد.
[۱۷] صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ج۲، ص۴۶۹.
سند چهارم
روایت نخست را کلینی با عبارت “بعض اصحابنا عن ابی عبدالله (علیهالسلام) ” به ثبت رسانده است:
علی بن محمد بن عبدالله عن السیاری عن محمد بن جمهور عن بعض اصحابنا عن ابی عبدالله علیه السلام… بینما هو (رسول الله صلی الله علیه وآله) ذات یوم قاعد اذ اتاه امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) وهو یبکی فقال له رسول الله صلی الله علیه وآله: ما یبکیک؟ فقال ماتت امی فاطمه ثم امر النساء ان یغسلنها فاعطاهن احد قمیصیه الذی یلی جسدهوامرهن ان یکفنها فیه… فقال انی ذکرت القیامه وان الناس یحشرون عراه فقالت وا سواتاه فضمنت لها ان یبعثها الله کاسیه وذکرت ضغطه القبر فقالت وا ضعفاهفضمنت لها ان یکفیها الله ذلک فکفنتها بقمیصی.
روزی رسول خدا (صلیاللَّهعلیهوآله) نشسته بود که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) گریان وارد شد پیامبر (صلیاللَّهعلیهوآله) به او فرمود: چرا گریه میکنی؟ گفت: مادرم فاطمه وفات کرد. پیغمبر (صلیاللَّهعلیهوآله) فرمود: مادر من هم بود آنگاه به زنها دستور داد غسلش دهند و پیراهنی را که در زیر میپوشید و به بدنش میچسبید به یکی از آنها داد تا در آن کفنش کنند سپس فرمود من از روز قیامت یاد کردم و گفتم: مردم برهنه محشور شوند، او گفت: وای از این رسوائی، من ضامن شدم که خدا او را با لباس محشور کند و از فشار قبر یادآور شدم او گفت: وای از ناتوانی. من ضمانتش کردم که خدا کارگزاریش کند از این جهت او را در پیراهنم کفن کردم.
[۱۸] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۵۳.
این دسته روایتها، اختصاص به میراث حدیثی امامیه ندارد و پارهای از منابع روایی اهلسنت نیز به انعکاس آن پرداختهاند. که در اینجا به دو نمونه اشاره میکنیم.
سند پنجم
حاکم نیشابوری در طی روایتی اینگونه میآورد:
لما ماتت فاطمه بنت اسد بنهاشم کفنها رسول الله صلی الله علیه وسلم فی قمیصه.
[۱۹] حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۶.
سند ششم
دیگر محدث اهلسنت روایت فوق را چنین مینگارد:
لما ماتت فاطمه بنت اسد خلع رسول الله قمیصه فالبسها ایاه وکفنت فوقه.
[۲۰] طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، ج۱، ص۶۷.
آب وضو حضرت
در برخی روایات سخن از تبرک اصحاب رسول خدا (صلیاللَّهعلیهوآله) به آب وضو آن حضرت، به میان آمده است. بدیهی است این روایتها از نحوه تعامل صحابه با رسول خدا (صلیاللَّهعلیهوآله) سخن به میان آورده و بر اساس آن منعی هم از ناحیه آن حضرت متوجه اصحاب نشده است.
روایت یاد شده دست کم با دو سند متفاوت در میراث حدیثی امامیه به ثبت رسیده است:
سند اول
شیخ طوسی در طی روایتی چنین آورده است:
اخبرنی الشیخ ایده الله تعالی عن ابی القاسم جعفر ابن محمد عن ابیه عن سعد بن عبدالله عن الحسن بن علی عن احمد بن هلال عن احمد بن محمد بن ابی نصر عن ابان بن عثمان عن زراره عن احدهما (علیهماالسّلام) قال: کان النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اذا توضااخذ ما یسقط من وضوئه فیتوضؤن به.
هرگاه رسول خدا (صلیاللَّهعلیهوآله) وضوء میساخت، دیگران از غساله وضوی آن حضرت گرفته و با آن وضو میساختند.
[۲۱] طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۱، ص۲۲۱.
سند دوم
در روایت دوم همان مضمون روایت قبلی به گونهی دیگر تکرار شده است. با این اضافه که عمل یاد شده را درباره آب وضوء امام امیرمومنان (علیهالسلام) هم روایت میکند.
بهذا الاسناد «حدثنا ابو بکر محمد بن احمد بن الحسین بن یوسف بن زریق البغدادی قال حدثنی علی بن محمد بن عیینه مولی الرشید قال حدثنی دارم بن قبیصه بن نهشل بن مجمع النهشلی الصغانی بسر من رای عن علی بن موسی الرضا (علیهالسّلام) قال سمعت ابی یحدث عن ابیه عن جده (علیهالسّلام) عن جابر بن عبدالله قال: کان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و سلم فی قبه آدم ورایت بلال الحبشی وقد خرج من عندهومعه فضل وضوء رسول الله، فابتدره الناس فمن اصاب منه شیئا یمسح به وجهه، ومن لم یصب شیئا اخذ من یدی صاحبه فمسح به وجهه وکذلک فعل بفضل وضوء امیرالمؤمنین علیه السلام.
جابر انصاری روایت کرده که رسول خدا (صلیاللَّهعلیهوآله) در خیمهای که از پوست تهیّه شده بود تشریف داشتند، من بلال را دیدم که از نزد آن حضرت بیرون آمد و باقیمانده آب وضوی رسول خدا (صلیاللَّهعلیهوآله) را در دست داشت، (با دیدن این منظره) اصحاب گرد او را گرفتند و هر کس از آن آب چیزی با دست بر میگرفت و بر چهره خویش میکشید و هر کس که نصیبی نداشت از نم دیگری استفاده میکرد و بصورت خود میمالید و همین کار را با باقیمانده وضوی امیرمؤمنان (علیهالسّلام) میکردند.
[۲۲] صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۷۴.
همچنین مضمون این روایتها در پارهای از متون روایی اهلسنت از جمله در معتبرترین میراث حدیثیشان یعنی صحیح بخاری به ثبت رسیده است.
[۲۳] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۱، ص۸۰.
امام علی
مطابق دستهای از روایات اگر رسول خدا (صلیاللَّهعلیهوآله) از زیادهروی و غلو یک عده درباره امام علی (علیهالسلام) نمیهراسید، هر آینه جایگاه معنوی امام امیرمومنان (علیهالسلام) را بیان مینمود و مردم از خاک پای او به عنوان تبرک و شفای دردها، بر میگرفتند. مطابق این سری روایات رسول خدا (صلیاللَّهعلیهوآله) به گونهای عمل مذکور را مورد تایید خود قرار داد زیرا آنچه که از این روایات به دست میآید آنکه اگر آن حضرت ترس از افراط این عده نداشت، به طور قطع مقامات امام علی (علیهالسلام) را بیان نموده و مردم هم چنان عملی را انجام میدادند. اینک متن این روایت به همراه اسنادشان تقدیم میگردد:
خاک کف پای حضرت
پیامبر (صلیاللَّهعلیهوآله) به امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فرمود: اگر نبود که عدهای از امتم بگویند آنچه مسیحیان در باره عیسی بن مریم گفتند، درباره تو سخنی میگفتم که امتم در پی آثار قدمهایت در خاک باشند و آن را ببوسند.
سند اول
سلیم بن قیس هلالی روایتی را که خود از جناب سلمان شنیده چنین روایت میکند:
سمعت سلمان یقول عن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و سلم: یا سلمان لولا ان تفرط امتی فی اخی علی کافراط النصاری فی عیسی بن مریم لقلت فیه مقالهیتبعون آثار قدمیه فی التراب یقبلونه.
سلیم بن قیس میگوید: از سلمان شنیدم که میگفت: پیامبر (صلیاللَّهعلیهوآله) به امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فرمود: اگر نبود که عدهای از امتم بگویند آنچه مسیحیان در باره عیسی بن مریم گفتند، درباره تو سخنی میگفتم که امتم در پی آثار قدمهایت در خاک باشند و آن را ببوسند.
[۲۴] هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ص۴۳۰.
سند دوم
روایت دوم را کلینی از ابوبصیر و او از یکی از دو امام باقر یا صادق (علیهماالسّلام) منعکس نمود. یاد آور میشویم که تردید ما در دو معصوم یاد شده به دلیل عدم ذکر نام معصوم در کتاب کافی است که میتواند به جهت افتادگی از قلم ناسخان و… باشد
عده من اصحابنا عن سهل بن زیاد عن محمد بن سلیمان عن ابیه عن ابی بصیر قال: بینا رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ذات یوم جالسا اذ اقبل امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فقال له رسول الله صلی الله علیه وآله… لولا ان تقول فیک طوائف من امتی ما قالت النصاری فی عیسی بن مریم لقلت فیک قولا لا تمر بملا من الناس الااخذوا التراب من تحت قدمیک یلتمسون بذلک البرکه.
پیامبر خدا (صلیاللَّهعلیهوآله) فرمود: اگر چنین نبود که غالیان از امت من در مورد تو گفتاری را گویند که مسیحیان در مورد عیسی بن مریم گفتند در مورد تو سخنی را میگفتم که از هیچ جمعیتی گذر نکنی مگر این که خاک زیر پایت را گرفته و بواسطه آن برکت طلب میکردند.
[۲۵] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۸، ص۵۷.
سند سوم
سومین روایت در این باره را شیخ صدوق از طریق مکحول و او از امام امیرمومنان (علیهالسلام)، به ثبت رسانده است.
حدثنا احمد بن الحسن القطان ومحمد بن احمد السنانی وعلی بن موسی الدقاق والحسین بن ابراهیم بن احمد بن هشام المکتب وعلی بن عبدالله الوراق رضی الله عنهم قالوا حدثنا ابو العباس احمد بن یحیی بن زکریا القطان قال حدثنا بکر بن عبدالله بن حبیب قال حدثنا تمیم بن بهلول قال حدثنا سلیمان بن حکیم عن ثور بن یزید عن مکحول قال قال امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیهالسّلام): … فانی سمعت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یقول: لولا ان یقول فیک الغالون من امتی ما قالت النصاری فی عیسی بن مریم لقلت فیک قولا لا تمر بملا من الناس الا اخذوا التراب من تحت قدمیک یستشفون به.
مکحول از امام علی (علیهالسلام) نقل میکند که فرمود: حافظان از یاران حضرت محمّد (صلیاللَّهعلیهوآله) میدانند که در میان آنان کسی نیست که منقبتی داشته باشد مگر آن که من با او شریک بوده و بر او برتری دارم ولی من هفتاد منقبت دارم که کسی در آنها با من شریک نیست. عرض کردم: ای امیرمؤمنان مرا از آنها آگاه کن. فرمود… از پیامبر خدا (صلیاللَّهعلیهوآله) شنیدم که میفرمود: اگر چنین نبود که غالیان از امت من در مورد تو گفتاری را گویند که مسیحیان در مورد عیسی بن مریم گفتند در مورد تو سخنی را میگفتم که از هیچ جمعیتی گذر نکنی مگر این که خاک زیر پایت را گرفته و از آن شفا طلبند.
[۲۶] صدوق، محمد بن علی، الخصال، ص۵۷۵.
سند چهارم
روایت چهارم را هم شیخ صدوق از عامر بن واثله و او از امام امیرمومنان (علیهالسلام)، اینگونه میآورد:
حدثنا ابی ومحمد بن الحسن بن احمد بن الولید رضی الله عنهما قالا حدثنا سعد بن عبدالله قال حدثنا محمد بن الحسین بن ابی الخطاب عن الحکم بن مسکین الثقفی عن ابی الجارود وهشام ابی ساسان وابی طارق السراج عن عامر بن واثله قال: کنت فی البیت یوم الشوری فسمعت علیا (علیهالسّلام) وهو یقول… نشدتکم بالله هل فیکم احد قال له رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم کما قال لی: ” لولا ان اخاف ان لا یبقی احد الا قبض من اثرک قبضه یطلب بها البرکه لعقبه من بعده لقلت فیک قولا لا یبقی احد الا قبض من اثرک قبضه ” غیری؟ فقالوا: اللهم لا.
از عامر بن واثله نقل شده که گوید: من در روز شورا در آن خانهای که شورای خلافت تشکیل شده بود حضور داشتم، شنیدم که علی (علیهالسّلام) میفرمود… شما را به خدا! آیا در میان شما جز من کسی هست که پیامبر خدا در باره او فرموده باشد آن گونه که به من فرمود: اگر بیم نداشتم که مردم مشتی از خاک پای تو را به جهت برکت برای بازماندگانش بر میداشتند در مورد تو سخنی میگفتم که همه مشتی از خاک پای تو را برمیداشتند؟ گفتند: نه به خدا.
[۲۷] صدوق، محمد بن علی، الخصال، ص۵۵۷.
سند پنجم
شیخ صدوق روایتی دیگر با سلسله سند خودش از منصور دوانیقی و او در محضر امام صادق (علیهالسلام) مطرح نموده که متن آن اینگونه است:
حدثنا علی بن احمد بن عبدالله بن احمد بن ابی عبدالله البرقی قال: حدثنی ابی عن جده احمد بن ابی عبدالله البرقی قال حدثنی جعفر بن عبدالله الناونجی عن عبد الجبار بن محمد عن داود الشعیری عن الربیع صاحب المنصور قال: بعث المنصور الی الصادق جعفر بن محمد علیه السلام… فلما دخل قال له یا جعفر قد علمت ان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال لابیک علی بن ابی طالب لولا ان تقول فیک طوائف من امتی ما قالت النصاری فی المسیحلقلت فیک قولا لا تمر بملا الا اخذوا من تراب قدمیک یستشفون به…
ربیع میگوید که منصور دوانیقی جعفر بن محمد صادق (علیهالسلام) را خواست چون آمد… منصور گفتای جعفر تو میدانی که رسول خدا (صلیاللَّهعلیهوآله) به پدرت علی بن ابیطالب گفت اگر نبود که طوائفی از امتم در باره تو آن را میگفتند که نصاری درباره مسیح گفتند در باره تو چیزی میگفتم که از هر جمعی گذر کنی خاک زیر دو پایت را برای شفا برگیرند.
[۲۸] صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۷۰۹.
سند ششم
آخرین روایت در این باره توسط صحابی رسول خدا (صلیاللَّهعلیهوآله) جابر بن عبدالله انصاری میباشد که شیخ صدوق، ابوالفتوح کراجکی، طبری امامی، همچنین مرحوم طبرسی به نقل از کتاب ابواسحاق ابراهیم بن سعید ثقفی، آن را به ثبت رساندند. در ادامه متن روایت مطابق گرازش شیخ صدوق تقدیم میگردد:
حدثنا محمد بن عمر البغدادی الحافظ قال حدثنا عبدالله بن یزید قال حدثنا محمد بن ثواب قال حدثنا اسحاق بن منصور عن کادح – یعنی ابا جعفر البجلی – عن عبدالله بن لهیعه عن عبد الرحمن – یعنی اب
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.