پاورپوینت بهاییت


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
6 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت بهاییت دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت بهاییت،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت بهاییت :

بهائیت

بهائیت فرقه‌ای‌ دینی منشعب از آیین بابی است، که در سد ۱۳ق/۱۹م به دست حسینعلی نوری ملقب به بهاءالله، از پیروان سید علی محمد شیرازی، مؤسس بابیه پدید آمد.

فهرست مندرجات

۱ – زندگی‌نامه حسینعلی
۱.۱ – تحصیلات حسینعلی
۱.۲ – تبلیغ عقاید بابیت
۱.۳ – دستگیری و نجات
۱.۴ – وفات حسینعلی
۱.۵ – اظهار بهائیت حسینعلی
۱.۵.۱ – ندامت حسینعلی
۱.۵.۲ – تبعید بابیان
۱.۵.۳ – ادعای من‌یظهره‌الله
۲ – نزاع میان بابیان و بهائیان
۲.۱ – تبعید میرزایحیی و حسینعلی
۳ – عقاید بهائیه
۴ – خروج بهائیت از اسلام
۵ – ادعای ربوبیت و الوهیت
۶ – تألیفات حسینعلی
۷ – جانشینی عبدالبهاء
۸ – فعالیت‌های عبدالبهاء
۸.۱ – بهائیت و انگلیس
۸.۲ – تألیفات عبدالبهاء
۹ – شوقی
۹.۱ – زندگی‌نامه شوقی
۱۰ – انشعابات بهائیت
۱۱ – اعتقاد به بهائیت
۱۲ – فهرست منابع
۱۳ – پانویس
۱۴ – منابع

زندگی‌نامه حسینعلی

حسینعلی در ۲ محرم ۱۲۳۳ ق/۱۲نوامبر۱۸۱۷م در تهران متولد شد. پدرش میرزا عباس نوری، ملقب به میرزا بزرگ، از منشیان و مستوفیان خوش نویس عصر محمد شاه قاجار، و در کرمان، تهران و قزوین، وزیر، پیشکار و معلم برخی از شاه زادگان و مورد توجه و علاق قائم مقام بود. و چند نامه از او به میرزا بزرگ در دست است.

[۱] دانشنامه جهان اسلام، موسسه دائره المعارف فقه اسلامی، ج۱، ص۲۲۰۶.

[۲] ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی، منشآت، ج۱، ص۱۹-۲۵، تهران، ۱۲۸۰ق.

[۳] ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی، نامه‌های پراکنده، ج۱، ص۳۷۶، به کوشش جهانگیر قائم‌مقامی، تهران، ۱۳۵۷ش.

[۴] عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه، ج۱، ص۲۵۴، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.

[۵] عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه، ج۱، ص۲۵۶، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.

[۶] عبدالحسین آیتی، کشف‌ الحیل، ج۱، ص۲۹-۳۰، تهران، ۱۳۱۳ش.

[۷] اسدالله فاضل مازندرانی، رهبران و رهروان، ج۲، ص۴۰۳.

اینکه منابع بهایی او را از وزیران دستگاه قاجار شمرده‌اند.

[۸] نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۱۱، ترجم عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.

[۹] نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۸۶، ترجم عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.

[۱۰] عباس عبدالبهاء، مقال شخصی سیاح، ج۱، ص۶۲، تهران، ۱۳۴۱ش.

اطلاق واقعی نیست

[۱۱] عبدالحسین آیتی، کشف‌ الحیل، ج۱، ص۲۹-۳۰، تهران، ۱۳۱۳ش.

زیرا دستیاران و اتابکان شاه‌زادگان وگاه مستوفیان آن عهد را مجازاً در زمر وزرا می‌شمرده‌اند.

تحصیلات حسینعلی

حسینعلی در تهران رشد کرد و به تحصیل علم پرداخت. این معنی را برخی از منابع بابی و بهایی، خاصه خواهر او عزیه، تأیید کرده‌اند.

[۱۲] عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۴-۵.

[۱۳] عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه، ج۱، ص۲۵۶-۲۵۷، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.

با این همه خود حسینعلی و عبدالبهاء

[۱۴] عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه، ج۱، ص۶۲-۶۷، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.

[۱۵] عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه، ج۱، ص۱۱۷، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.

تصریح کرده‌اند که وی درس نخواند. ولی در مجالس مباحثه و مناظره کسی با او هماورد نبود،

[۱۶] حسینی طباطبایی، مصطفی، رهبران وادی ضلالت، ج۱، ص۱۳۰-۱۳۱، تهران، ۱۳۷۸ش.

بدین هدف که متصف به علم لدنی و پیامبرانه شود. از برخی اشارات و نیز از گزارش ایام اقامتش در سلیمانیه برمی‌آید که وی به تصوف و آثار متصوفه علاقه داشت و با صوفیان بسیار معاشرت می‌کرد.

[۱۷] محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۱۶، ترجم حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.

[۱۸] عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۴-۵.

این معنی از کتاب ایقان او هم به خوبی پیداست. این گزارش هم که گفته‌اند پس از مرگ میرزا عباس، از حسینعلی خواستند به جای پدر، وزارت را در دست گیرد،

[۱۹] اسلمنت، ج ا، بهاءالله و عصر جدید، ج ا، ترجم فارسی، حیفا، ۱۹۳۲م.

البته به کلی بی‌وجه است.

تبلیغ عقاید بابیت

میرزا حسینعلی در زمر کسانی بود که خود، علی محمد شیرازی (باب) را ندید، ولی به او گروید و با جدیت به تبلیغ عقاید او برخاست.

[۲۰] نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۸۸-۹۳، ترجم عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.

[۲۱] ER، ج۲، ص۴۰.

کوششی که وی برای خلاصی قرّهالعین از زندان قزوین به خرج داد.،

[۲۲] نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۲۲۱-۲۲۳، ترجم عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.

[۲۳] محمدعلی فیضی، حضرت بهاءالله، ج۱، ص۳۴-۳۷.

از نخستین اقدامات مهم او به شمار می‌رود. نیز آورده‌اند که وقتی علی محمدشیرازی در زندان باکو بود، گروهی از پیروانش در بدشت شاهرود گرد آمدند تا تدبیری برای رهایی وی و مقابله با مخالفان بیندیشند، مخارج اقامت و پذیرایی آنان را گویا میرزا حسینعلی می‌پرداخت. برخی از سران بابیه در همین‌جا القابی یافتند و از جمله میرزاحسینعلی را بهاءالله خواندند. (

[۲۴] عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه، ج۱، ص۲۵۷، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.

[۲۵] نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۲۳۰بب‌، ترجم عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.

[۲۶] اسلمنت، ج ا، بهاءالله و عصر جدید، ج۱، ص۲۸، ترجم فارسی، حیفا، ۱۹۳۲م.

که مدعی است سیدعلی محمد او را لقب بهاءالله داد.)
در پی بروز شورش بابیه در قلع شیخ طبرسی (۱۲۶۵ق)، میرزا حسینعلی با چند تن از بابیان برای پیوستن به شورشیان راهی مازندران شد، ولی او را دستگیر، و مدتی زندانی کردند و حتی علما حکم به قتلش دادند؛ ولی سرانجام تنبیه و آزاد شد.

[۲۷] نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۲۲۲، ترجم عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.

[۲۸] نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۴۷۵، ترجم عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.

[۲۹] محمدعلی فیضی، حضرت بهاءالله، ج۱، ص۴۷-۵۱.

پس از اعدام باب، هم بابیه میرزا یحیی، برادرکوچک‌تر میرزا حسینعلی و ملقب به صبح‌ازل را، بنا به برخی اشارات منسوب به سیدعلی محمد، به جانشینی او پذیرفتند و میرزا حسینعلی به عنوان پیشکار و نایب میرزا یحیی به کار برخاست. میرزا حسینعلی خود در کتاب ایقان به سروری و جانشینی میرزا یحیی تصریح کرده است. (

[۳۰] میرزا جانی کاشانی، نقط الکاف، ج۱، ص۲۴۴، به کوشش ادوارد براون، لیدن، ۱۹۱۰م.

[۳۱] براون ادوارد، مقدمه بر نقطه الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).

[۳۲] محمد محیط طباطبایی، عظیم پس از باب و پیش از ازل، ج۱، ص۱۸۰-۱۸۳، همان، تهران، ۱۳۵۷ش، س۶، شم‌ ۳و۴.

[۳۳] محمد محیط طباطبایی، عظیم پس از باب و پیش از ازل، ج۱، ص۲۷۱-۲۷۳، همان، تهران، ۱۳۵۷ش، س۶، شم‌ ۳و۴.

که معتقد است در این مورد ابداً نامی از میرزا یحیی و حسینعلی در میان نیست و شیخ علی ترشیزی ملقب به اعظم، جانشین علی محمد بوده است) در این زمان به سبب سرکوب شدید بابیه و فعالیت میرزا حسینعلی در تبلیغ، وی گویا به خواست میرزا یحیی به کربلا رفت (شعبان ۱۲۶۷) و تا قتل امیرکبیر در همان‌جا ماند و آنگاه به دعوت میرزا آقاخان نوری، صدراعظم جدید به تهران بازگشت.

[۳۴] نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۲۱۳-۲۲۲، ترجم عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.

[۳۵] نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۴۷۵، ترجم عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.

دستگیری و نجات

پس از سوءقصد نافرجام بابیان به جان ناصرالدین شاه، عده‌ای از بابیه، از جمله میرزا حسینعلی دستگیر و محبوس شدند. اگرچه میرزا حسینعلی مداخله در این کار را انکار کرده است. (

[۳۶] عباس عبدالبهاء، مقال شخصی سیاح، ج۱، ص۱۱۵، تهران، ۱۳۴۱ش.

نامه به ناصرالدین شاه) و منابع بهایی نیز همین را گفته‌اند

[۳۷] نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۴۷۷، ترجم عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.

عزیه نوری که از طرفداران میرزا یحیی و مخالف دعاوی بهاء بود، تصریح کرده است

[۳۸] عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۵-۸.

که این ترور با طرح و انگیزش حسینعلی صورت گرفت و با آن‌که بر اثر آن بسیاری از سران بابیه مقتول شدند، ولی حسینعلی با صرف اموال کلان و وساطت میرزا آقاخان نوری و کوشش‌ها کنسول و سفیر روسیه که پیشنهاد می‌کردند وی به روسیه برود، نجات یافت و با خانواده‌اش به بغداد رفت، در حالی که میرزا یحیی چند ماه پیش‌تر، مخفیانه و در جام درویشان به آن‌جا کوچیده بود. (

[۳۹] میرزا آقاخان کرمانی، عبدالحسین و احمد روحی، ج۱، ص۳۰۱، هشت بهشت.

[۴۰] نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۴۷۴، ترجم عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.

[۴۱] نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۵۲۲، ترجم عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.

[۴۲] عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه، ج۱، ص۳۳۹، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.

[۴۳] احمد کسروی، بهائیگری، ج۱، ص۵۵-۵۶، تهران، چاپ.

[۴۴] حسینی طباطبایی، مصطفی، رهبران وادی ضلالت، ج۱، ص۱۴۱، تهران، ۱۳۷۸ش.

[۴۵] شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۲، ص۴۳-۴۴، ترجم نصرالله مودت.

[۴۶] براون ادوارد، مقدمه بر نقطه الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).

note and introd، ص۳۲۳-۳۲۴) برای دعوی میرزا حسینعلی که می‌گفته در همین زندان بر اثر کشف و شهود، خود را مأمور دعوت به بهائیت یافت،

[۴۷] حسینعلی نوری بهاء، لوح شیخ، ج۱، ص۱۵-۱۶، لانگنهاین.

) بعدها وی نامه‌ای به الکساندر دوم، امپراتور روسیه نوشت و از کوشش‌های سفیر دولت او قدردانی کرد.

[۴۸] شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۲، ص۴۸-۴۹، ترجم نصرالله مودت.

وفات حسینعلی

اقامت میرزا حسینعلی در عکا ۲۴ سال به درازا کشید و سرانجام در ۲ ذیقعد ۱۳۰۹ ق در ۵۷ سالگی در حیفا درگذشت.

اظهار بهائیت حسینعلی

میرزا حسینعلی در آغاز محرم۱۲۶۹ وارد بغداد شد و به اطاعت از یحیی صبح ازل، و به عنوان پیشکار او به ترویج و تبلیغ عقاید باب مشغول شد. در این دوره چند تن از بابیان دعوی کردند که همان «من یظهره الله» اند که باب از ظهور او خبر داده است. (در این‌باره و خاصه اسدالله خویی، ملقب به دیان، نک‌

[۴۹] یحیی صبح‌ازل، مستیقظ، ج۱، ص۳.

[۵۰] یحیی صبح‌ازل، مستیقظ، ج۱، ص۲۸.

) اما عده‌ای از این مدعیان کشته شدند و برخی بازگشتند. (

[۵۱] میرزا آقاخان کرمانی، عبدالحسین و احمد روحی، ج۱، ص۳۰۲-۳۰۳، هشت بهشت.

برای مداخل میرزا حسینعلی در بعضی از این قتل‌ها.

[۵۲] عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۴۲-۴۴.

[۵۳] براون ادوارد، مقدمه بر نقطه الکاف، «م»، (نک‌: هم‌، کاشانی).

[۵۴] اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، ج۱، ص۸۲، تهران، ۱۹۷۸م.

) سپس میرزا حسینعلی هم که به تعبیر برخی منابع ازلیه، «با هر طایفه و مشربی… معاشرت بسیاری کرده بود، لهذا یک نوع وسعت مشرب… به هم رسانیده»، ادعا کرد که در زندان بر اثر کشف و شهود، مامور به دعوت به بهائیت است خود به اظهار همان دعوی و مقابله با میرزا یحیی برخاست. (

[۵۵] میرزا آقاخان کرمانی، عبدالحسین و احمد روحی، ج۱، ص۳۰۲-۳۰۳، هشت بهشت.

که از گزارش وی برمی‌آید که دعوی میرزا حسینعلی مقدم بر دعویهای دیگر بابیان و در دور دوم اقامت او در بغداد بوده است.) ولی با مخالفت شدید بزرگان بابیه و میرزا یحیی که این ادعا را خلاف نظر و وصیت باب می‌دانستند. (برای توقیعات سیدعلی محمد دربار صبح ازل، نک‌،

[۵۶] سیدعلی محمد شیرازی باب، قسمتی از الواح خط نقط اولی، ج۱، ص۱، گردآوری حسن کاتب.

[۵۷] سیدعلی محمد شیرازی باب، قسمتی از الواح خط نقط اولی، ج۱، ص۳-۸، گردآوری حسن کاتب.

) روبه‌رو شد. پس به ناچار بغداد را رها کرد و با نام مستعار و در جام درویشان به سلیمانیه رفت و میان کردان سکنا گزید. وی دوسال آن‌جا ماند و با صوفی مشهور مراوده یافت و در مجالس آنان حاضر شد. صاحب تنبیه‌النائمین نوشته است که میرزا حسینعلی در سلیمانیه هم به خیال ریاست بود، ولی او را به چیز نگرفتند. ناچار مدتی به تحصیل علوم غریبه پرداخت.

[۵۸] عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۱۱-۱۴.

براساس منابع بهائی، ظاهراً وی در کردستان به «درویش محمد» نام‌بردار بوده، و با صوفیان طریقت قادریه و خالدیه مراوده داشته است.

[۵۹] شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۱، ص۱۱۷، ترجم نصرالله مودت.

ندامت حسینعلی

میرزا آقاخان کرمانی آورده است که وی از آن‌جا نام تضرع و ندامت به میرزا یحیی نوشت.

[۶۰] میرزا آقاخان کرمانی، عبدالحسین و احمد روحی، ج۱، ص۳۰۲، هشت بهشت.

و سرانجام به دعوت برادر به بغداد بازگشت و خود را مطیع او خواند و در کتاب ایقان که در همین ایام نوشت، به این معنی تصریح کرد.

[۶۱] براون ادوارد، مقدمه بر نقطه الکاف، «لط، م»، (نک‌: هم‌، کاشانی).

[۶۲] عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه، ج۱، ص۳۴۲-۳۴۴، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.

[۶۳] محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۲۰، ترجم حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.

[۶۴] ER، ج۲، ص۴۰.

[۶۵] عباس عبدالبهاء، مقال شخصی سیاح، ج۱، ص۷۰، تهران، ۱۳۴۱ش.

با این همه، مدتی بعد، گویا به تحریک و مساعدت میرزآقاجان کاشی، باز به دعوی برخاست. اگرچه به نظر می‌رسد که او این‌بار بسیار احتیاط می‌کرد و بیش‌تر در پی تهی مقدمات کار بود.

[۶۶] عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۱۴.

ولی به گفت منابع بهائی در اواخر دور اقامت در بغداد، درباغ نجیب پاشا ـ که بعداً بهائیان آن را به باغ رضوان نامیدند ـ خود را «من یظهره‌الله» خواند.

[۶۷] عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه، ج۱، ص۲۵۸، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.

[۶۸] بدیع‌الله فرید، کتاب اقدس، ج۱، ص۶، تهران، ۱۳۵۲ش.

[۶۹] ER، ج۲، ص۴۰.

از مطالب لوح شیخ پیداست که از ایام اقامت در عراق خود را نبی، یعنی «نیّر آفاق» می‌دانست که «از سوی عراق، اشراق کرده است».

[۷۰] حسینعلی نوری بهاء، لوح شیخ، ج۱، ص۱۷، لانگنهاین.

تبعید بابیان

در این وقت به سبب تشدید جنگ و جدال میان شیعیان و بابیان، و توصیه‌های دولت ایران و علمای کربلا و نجف، دولت عثمانی که خود از بسط نزاع بیمناک بود، بابیان و رؤسای آنان را که اینک تابعیت عثمانی داشتند.

[۷۱] محمد محیط طباطبایی، تاریخ قدیم و جدید، ص۳۴۵، گوهر، تهران، ۱۳۵۴ش، س ۳، شم‌ ۵.

در ذیقعد ۱۲۷۹به استانبول، و چند ماه بعد، در رجب ۱۲۸۰ همه را به ادرنه تبعید کرد.

[۷۲] براون ادوارد، مقدمه بر نقطه الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).

[۷۳] بدیع‌الله فرید، کتاب اقدس، تهران، ۱۳۵۲ش.

[۷۴] اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، ج۱، ص۸۳، تهران، ۱۹۷۸م.

این دوره هم ۵ سال به درازا کشید و میرزا حسینعلی در اینجا فرصت را مناسب یافت و خود را آشکارا و به تأکید «من یظهره الله» خواند و نامه‌ها یا الواح برای دعوت به اطراف بپراکند. از جمله نامه‌ای به ناصرالدین شاه فرستاد. (برای عین نامه، نک‌:

[۷۵] عباس عبدالبهاء، مقال شخصی سیاح، ج۱، ص۱۱۴-۱۱۵، تهران، ۱۳۴۱ش.

) در این نامه خود را در واقع سوءقصد به شاه بی‌گناه خواند و از مفسدان و اشرار برائت جست و تأکید کرد که به‌رغم آزارهای بسیار که در سال‌های تبعید دیده، برخلاف مصالح دولت و ملت کار نکرده است.

[۷۶] عباس عبدالبهاء، مقال شخصی سیاح، ج۱، ص۱۲۵-۱۲۸، تهران، ۱۳۴۱ش.

نیز در این نامه، برخلاف آنچه برخی از نویسندگان آورده‌اند،

[۷۷] دانشنام جهان اسلام، تهران، ۱۳۷۷ش.

از دعاوی خویش سخن گفته، و تلویحاً آورده است که از جانب خدا سخن می‌گوید و حاضر است در حضور شاه با علما مناظره کند.

[۷۸] عباس عبدالبهاء، مقال شخصی سیاح، ج۱، ص۱۱۷-۱۲۵، تهران، ۱۳۴۱ش.

[۷۹] عباس عبدالبهاء، مقال شخصی سیاح، ج۱، ص۱۳۶، تهران، ۱۳۴۱ش.

وی همچنین از آن دسته از علمای بزرگ که متعرض او نشدند و به تعبیر او «از کأس انقطاع آشامیده‌اند»، مانند شیخ مرتضی انصاری، تجلیل کرد. وی نامه‌ای هم به پاپ، پیوس نهم، فرستاد و از او حمایت خواست. در اینجا بسیاری از بابیه به او پیوستند و کارش بالا گرفت.

[۸۰] عباس عبدالبهاء، مقال شخصی سیاح، ج۱، ص۱۴۲-۱۴۳، تهران، ۱۳۴۱ش.

[۸۱] براون ادوارد، مقدمه بر نقطه الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).

[۸۲] ER، ج۲، ص۴۰.

و این سومین بار بود که میرزا حسینعلی خود را «من یظهره الله» می‌خواند. یک‌بار در بغداد در ۱۲۶۹ق؛ بار دوم نیز در۱۲۷۵ق در بغداد که هر دو بار عقب‌نشینی کرد؛ و سوم بار در۱۲۸۰ق در ادرنه

[۸۳] محمد محیط طباطبایی، رسال خالویه یا ایقان، ج۱، ص۸۳۰-۸۳۱، همان، تهران، ۱۳۵۶ش و ۱۳۵۷ش، س۵، شم‌ ۱۱و۱۲، س۶، شم‌ ۱.

براون معتقد است که دعوی سوم در ۱۲۸۳ق رخ داد.

[۸۴] براون ادوارد، مقدمه بر نقطه الکاف (نک‌: هم‌، ج۱، ص «مج»، کاشانی).

ادعای من‌یظهره‌الله

از همین زمان، یاران میرزا حسینعلی به کوشش‌هایی برای اثبات دعوی او، خاصه در برابر یاران صبح‌ازل، دست زدند؛ چنان‌که گفتند علی محمدشیرازی اصلاً مبشر ظهور او بود، ولی برای انصراف دشمنان از سوءقصد به این «من‌یظهره‌الله»، میرزا یحیی را پیش انداخت و چنان نموده شد که وی جانشین باب و میرزا حسینعلی کارپرداز و دستیار اوست.

[۸۵] عباس عبدالبهاء، مقال شخصی سیاح، ج۱، ص۶۸، تهران، ۱۳۴۱ش.

[۸۶] محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۱۸، ترجم حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.

نیز عبدالحسین آیتی، در سال‌هایی که کاتب میرزا حسینعلی و مبلّغ بهائیت بود، نوشت که علی محمد شیرازی در آخر عمر وسایل شخصی خود را توسط ملامحمدباقر برای بهاء ـ میرزا حسینعلی ـ فرستاد و او از سخنان علی محمد چنین دریافته که مقصود از «من یظهره الله» همان حسینعلی است.

[۸۷] عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه، ج۱، ص۲۸۵، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.

در این اوان، میرزا حسینعلی القاب بسیار بر خود می‌نهاد، اما از آن میان همان لقب بهاء یا بهاءالله رواج یافت

[۸۸] محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۲۵، ترجم حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.

این خود نکته‌ای است که بهاء در این دوره، دست‌کم در برابر عموم پیروان، دعویهای گران نمی‌کرد؛ چنان که مطابق صورت جلسه‌ای که از بازجویی برخی از بهائیان توسط کارگزاران دولت عثمانی در ادرنه باقی است، هیچ‌یک از متهمان از دعوت نبوت و ربوبیت او چیزی نشنیده بودند و حتی حاجی سیاح در محاکم خود، او را یکی از اقطاب نعمت‌اللهی خوانده است.

[۸۹] محمدعلی موحد، اسنادی از آرشیو دولتی استانبول، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۹، همان، تهران، ۱۳۴۲ش، س۶، شم‌ ۱و۲.

نزاع میان بابیان و بهائیان

به هر حال میرزا یحیی صبح‌ازل در برابر ادعای برادرش، میرزا حسینعلی به مقاومت برخاست و میان طرفداران هر دو نزاع‌های سخت رخ داد و چند تن از دو طرف کشته شدند. این حوادث و برخی مسائل دیگر، کارگزاران دولت عثمانی را واداشت تا میرزا یحیی را به قبرس، و میرزا حسینعلی را به عکا تبعید کنند. آن‌گاه به هر یک از این دو عده‌ای از یاران طرف مخالف را همراه کرد تا اخبار فعالیت و دیدارهای آن‌ها را به دولت گزارش کنند. به بهائیان همراه میرزا یحیی تعرضی نشد، اما گفته‌اند که هر ۷ تن ازلیان (پیروان صبح‌ازل) همراه میرزا حسینعلی به دست بهائیان، ظاهراً بدون اطلاع و دستور میرزا حسینعلی، به قتل رسیدند. شیخ ابراهیم بهائی که این داستان را برای براون نقل کرده، و هم این ازلیان و قاتلان آن‌ها را دیده، و می‌شناخته، اضافه کرده است که پس از این واقعه، دولت عثمانی میرزا حسینعلی را با خانواده‌اش توقیف کرد، اما چون قاتلان، خود را معرفی کردند و گفتند رهبرشان از این کار بی‌اطلاع بوده است، او را آزاد کردند.

[۹۰] براون ادوارد، مقدمه بر نقطه الکاف (نک‌: هم‌، ج۱، ص۵۱۲-۵۱۴، کاشانی).

[۹۱] براون ادوارد، مقدمه بر نقطه الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).

[۹۲] حسینی طباطبایی، مصطفی، رهبران وادی ضلالت، ج۱، ص۲۲۷، تهران، ۱۳۷۸ش.

تبعید میرزایحیی و حسینعلی

براساس سندی از آرشیو دولتی عثمانی، در کشمکش‌های ادرنه، میرزا حسینعلی نامه‌ای به والی آن‌جا نوشت و در آن میرزا یحیی و پیروانش را متهم به توطئه برضد عثمانی کرد (۱۲۸۵ق). والی ادرنه نیز به توقیف و بازجویی گروهی از بهائیان و ازلیان دست زد و گزارش آن بازجویی و نام میرزا حسینعلی را به استانبول فرستاد. گویا صدراعظم نیز سلطان را مطلع گردانید و به فرمان او، میرزا یحیی و حسینعلی را به قبرس و عکا فرستاند.

[۹۳] محمدعلی موحد، اسنادی از آرشیو دولتی استانبول، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۶، همان، تهران، ۱۳۴۲ش، س۶، شم‌ ۱و۲.

گزارش شوقی افندی واژگون همان واقعه است که می‌گوید: نامه‌هایی بی‌امضا منتشر شد، حاکی از آن‌که میرزا حسینعلی و طرفدارانش با حمایت سفرای دول بیگانه، قصد طغیان دارند؛ و به علاوه، دوستی برخی از دولتمردان عثمانی با میرزا حسینعلی، مانند سلیمان پاشا که خود از سلسل قادریه بود، دولت عثمانی را بیمناک کرد و به تبعید او واداشت.

[۹۴] شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۲، ص۲۶۹-۲۷۳، ترجم نصرالله مودت.

از سوی دیگر محسن‌خان‌مشیرالدوله، سفیر دولت ایران در استانبول، به نقل از سلطان عثمانی گزارش داده است که دولت عثمانی برای سران بهائی و ازلی در ادرنه مقرری تعیین کرد و به سبب اهمیت حسینعلی، مبلغ بیشتری به او اختصاص داد و همین از اسباب نزاع طرفین شد. مشیرالدوله در گزارش دیگری نوشته است که به پیشنهاد سفیر انگلستان و موافقت سلطان، یکی را به قبرس و دیگری را به عکا فرستادند.

[۹۵] اسدالله ممقانی، اختلاف بهاء و صبح ازل، ج۱، ص۳۸۳، راهنمای کتاب، تهران، ۱۳۴۲ش س۶، شم‌ ۴و۵.

برخی منابع به مداخل مشیرالدوله و سفارت ایران در تبعید بهائیان و ازلیان هم اشاره کرده‌اند.

[۹۶] محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۱۷-۲۱۸، ترجم حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.

از آن سوی به گزارش آیتی،

[۹۷] عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه، ج۱، ص۳۸۰-۳۸۱، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.

وقتی دولت عثمانی تصمیم به تبعید حسینعلی به عکا گرفت، نایب کنسول فرانسه به ملاقاتش رفت و پیشنهاد کرد که وی تابعیت فرانسه را بپذیرد، ولی میرزا حسینعلی نپذیرفت و خود را موعود اسلام و مأمور اصلاح این دین خواند. به هر حال، میرزا حسینعلی را در ربیع‌الثانی ۱۲۸۵ به همراه چند نظامی به عکا روانه کردند.

[۹۸] شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۲، ص۲۷۷، ترجم نصرالله مودت.

[۹۹] بدیع‌الله فرید، کتاب اقدس، ج۱، ص۷، تهران، ۱۳۵۲ش.

وی از آغاز ورود به عکا (جمادی‌الاول ۱۲۸۵) ظاهراً در پادگان یا قلعه‌ای نظامی چند سال به حالت توقیف به سر برد.

[۱۰۰] عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه، ج۱، ص۲۵۸، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.

[۱۰۱] بدیع‌الله فرید، کتاب اقدس، ج۱، ص۷، تهران، ۱۳۵۲ش.

[۱۰۲] ER، ج۲، ص۴۰.

آن‌گاه آزاد گردید و مدتی بعد اجازه یافت تا به بَهجی نزدیک حیفا رود.

[۱۰۳] ER، ج۲، ص۴۰.

اقامت میرزا حسینعلی در عکا ۲۴ سال به درازا کشید و سرانجام در ۲ ذیقعد ۱۳۰۹ق/۲۹ م ۱۸۹۲م در ۵۷ سالگی در حیفا درگذشت.

[۱۰۴] ابوالفضل گلپایگانی، الفرائد، ج۱، ص۱۶، قاهره، ۱۳۱۵ق.

[۱۰۵] عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه، ج۱، ص۲۵۹، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.

[۱۰۶] براون ادوارد، مقدمه بر نقطه الکاف (نک‌: هم‌، ج۱، ص۶۰-۶۱، کاشانی).

عقاید بهائیه

دریافت بخش مهمی از عقاید بهائیه منوط به اطلاع دقیق از عقاید فرق اسلامی در باب امامت و مهدویت است. تاریخ این‌گونه دعوی‌ها، آثار و عقاید سیدعلی محمد شیرازی و برخی اصطلاحات و بیانات صوفیان و فیلسوفان، خاصه در باب «بساطت و وحدت و سریان وجود»، و مسأل «فیض» و تداوم آن است که خود از دلایل اثبات نبوت و امامت به شمار می‌رود. در حقیقت اگر دعوی‌های بهاء نسبت به نبوت و ربوبیت در میان نبود، دیگر عقاید و سخنان سیدعلی محمد شیرازی و میرزا حسینعلی، پیش از ادعای نبوت و ربوبیت، با دیدگاه‌های تأویل‌گرایان و سخنان برخی طریقه‌های صوفیانه قابل تطبیق بود؛ چنان که برخی از بابیه و ازلیه هم‌ آیین خود را به تشیع منسوب می‌کنند و این معنی به خصوص از نوشت عزی نوری

[۱۰۷] عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۱۲، جم‌.

و نیز استنادهای بی‌شمار بهائیه و شخص میرزا حسینعلی به آیات قرآن و روایات و احوال پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و امامان شیعه (علیه‌السلام)، پیش و پس از دعوی‌های جدیدتر، پیداست.

[۱۰۸] حسینعلی نوری بهاء، ایقان، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۳، ۱۳۱۰ق.

[۱۰۹] حسینعلی نوری بهاء، ایقان، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۷، ۱۳۱۰ق.

اما دعوی‌های اخیر بهاء موجب شد که این آیین را نه فقط از تشیع، بلکه از دایر اسلام نیز خارج کند. با این همه، برخی نویسندگان معاصر، لابد به سبب استنادهای بهائیه به آیات و روایات قرآنی و اسلامی و تأویل‌های عرفانی، بهائیت را مبتنی بر اسلام یا شاخه‌ای از بابیه شمرده‌اند.

[۱۱۰] شریف یحیی امین، معجم‌الفرق‌الاسلامیه، ج۱، ص۶۱، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.

[۱۱۱] The Encyclopaedia of the Qur’n، ed، ج۱، ص۱۹۷، J D McAulife، Leiden/Boston، ۲۰۰۱.

سیدعلی محمد شیرازی که مانند شیخیه، فیض الاهی در هدایت خلق را مستمر می‌دانست، قائل به استمرار دوره‌های «نبوت» بود و «خاتمیت» پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) با خاتمیت دور سابقه، و خود را مؤسس دور جدید نبوت می‌خواند. وی معتقد بود که هر «ظهور» ی قیامت ظهور قبل است. مراد از معرفت به حق، معرفت به مظهر اوست. آنچه در مظاهر ظاهر می‌گردد، «مشیت» اوست که خالق هر چیزی و نقط ظهور است و در هر دوری و کوری برحسب دور ظاهر می‌گردد.
پس ظهورات را نه ابتدایی است و نه انتهایی. وی آن‌گاه به ظهور کسی، اشرف و اعظم از خود که او را «من یظهره‌الله» خوانده، بشارت داده، و قیامت آیین خود، یعنی «بیان» را در ظهور او دانسته است.

[۱۱۲] سیدعلی محمد شیرازی باب، بیان عربی، ج۱، ص۳-۱۱.

[۱۱۳] سیدعلی محمد شیرازی باب، بیان فارسی، ج۱، ص۳۰.

[۱۱۴] سیدعلی محمد شیرازی باب، بیان فارسی، ج۱، ص۵۰.

[۱۱۵] سیدعلی محمد شیرازی باب، بیان فارسی، ج۱، ص۸۱-۸۲.

[۱۱۶] سیدعلی محمد شیرازی باب، دلائل سبعه، ج۱، ص۲-۳.

[۱۱۷] براون ادوارد، مقدمه بر نقطه الکاف، «ل ـ لا»، (نک‌: هم‌، کاشانی).

[۱۱۸] ابوالفضل گلپایگانی، الفرائد، ج۱، ص۱۲۱-۱۲۵، قاهره، ۱۳۱۵ق.

[۱۱۹] احمد شاهرودی، مرآت‌العارفین فی دفع شبهات المبطلین، ج۱، ص۱۲۱، تهران، ۱۳۴۱ش.

ه‌ د، بابیه) از این‌رو، بابیان در انتظار به سر می‌بردند. بیانات میرزا حسینعلی در ایقان که خود تکمل بیان باب است، برای اثبات همین معنی است که به خصوص‌ به‌طور گسترده با تأویلات و تعبیرات صوفیانه آمیخته شده، و بیانگر انس و هم‌نشینی او با جماعت صوفیه و تأثر از افکار آن‌هاست.

[۱۲۰] الهی ظهیر، احسان، البهائیه، نقد و تحلیل، ج۱، ص۱۱۰، لاهور ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.

افزون بر ایقان، این معنی از برخی آثار دیگر او هم‌ برمی‌آید و پیش‌تر نیز اشاره شد که برخی از معتقدانش او را از اقطاب صوفیه می‌دانستند.

[۱۲۱] حسینی طباطبایی، مصطفی، رهبران وادی ضلالت، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۵، تهران، ۱۳۷۸ش.

[۱۲۲] عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه، ج۱، ص۲۵۸، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.

[۱۲۳] محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۲۷، ترجم حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.

[۱۲۴] محمدعلی موحد، اسنادی از آرشیو دولتی استانبول، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۶، همان، تهران، ۱۳۴۲ش، س۶، شم‌ ۱و۲.

به هر حال، مضمون اصلی کتاب ایقان اثبات همان معانی از راه تأویل اصولی چون «نبوت»، «امامت»، «خاتمیت» و «قیامت»، و مسائلی چون «اسماء و صفات»، «تداوم فیض حق»، «لقاءالله»، «مراتب و سریان وجود» و مانند آن است. چنان‌که آورده است، جمیع اشیاء حاکی از اسماء و صفات الاهیه‌اند و هر کدام به قدر استعداد خود برمعرفت او دلالت دارند. به گونه‌ای که هم غیب و شهود را ظهورات اسماء و صفا احاطه کرده است. هم انبیا و اصفیا، موصوف به صفات و اسماء الاهی‌اند، خواه بعضی از این صفات و اسماء در آن «هیاکل نوریه» برحسب ظاهر، ظاهر شود و خواه نشود؛ نهایت، بعضی در بعضی مراتب «اشدظهوراً و اعظم نوراً» ظاهر می‌شوند. نه این است که اگر صفتی برحسب ظاهر از آن ارواح مجرده ظاهر نشود، نفی آن صفت از آن شود. پس برهم این «وجودات منیره و طلعات بدیعه»، حکم جمیع صفات الله جاری است. چنان‌که روایات صحیح بسیاری دربار تسلط و سلطنت «قائم» آمده، ولی آن نه سلطنتی است که هر نفسی ادراک نماید. مقصود از سلطنت، احاطه وقدرت آن حضرت است برهم «ممکنات»، خواه از عالم ظاهر به استیلای ظاهری ظاهر شود، یا نشود…

[۱۲۵] حسینعلی نوری بهاء، ایقان، ج۱، ص۷۹-۸۴، ۱۳۱۰ق.

میرزا حسینعلی آن‌گاه برای اثبات مدعای خود به رد این معنی که «ابواب رحمت الاهی مسدود گشته است و دیگر از مشارق قدس معنوی شمسی طالع نمی‌شود…» پرداخته، و آورده است که مقصود قرآن از لقاءالله در قیامت، تجلی خدا در قیامت نیست، بلکه معنای آن تجلی عام است، زیرا «هم اشیاء محل و مظهر تجلی سلطان حقیقی‌اند و آثار اشراق شمس مجلّی در مرایای موجودات، موجود و لایح است… چنان‌که هم ممکنات و مخلوقات حاکی‌اند از ظهور…». وی پس از بحثی عرفانی و اشراقی دربار تجلی خاص و تجلی ثانی، یعنی فیض اقدس و فیض مقدس، تأکید کرده که مراد از قیامت، قیام نفس‌الله است به مظهر کلی خود؛ و سپس نتیجه گرفته که ظهور پیامبران، هریک یک قیامت است و ظهور «نقطه» (باب) نیز یک قیامت.

[۱۲۶] حسینعلی نوری بهاء، ایقان، ج۱، ص۱۱۱-۱۱۷، ۱۳۱۰ق.

[۱۲۷] حسینعلی نوری بهاء، ایقان، ج۱، ص۱۳۰، ۱۳۱۰ق.

پس از آن به توجیه و تأویل مفهوم «خاتمیت» پرداخته، و دربار «اولیت و آخریت» سخن رانده است و پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را جامع جمیع انبیا دانسته، و به استناد حدیثی، او را «آدم اول و آدم آخر» خوانده و آورده است که به همین قیاس، خاتمیت انبیا به آن جمال‌الاهی نسبت داده می‌شود، «پس مقصود از اولیت و آخریت، اولیت و آخریت ملکی نیست، زیرا هنوز اسباب ملکی به آخر نرسیده… بلکه در این رتبه، اولیت، نفسِ آخریت، نفس اولیت باشد… پس مظهر اولیت و ظاهریت و باطنیت و بدئیت و ختمیت برای این ذوات مقدسه و ارواح مجرده نفس الاهیه است» (

[۱۲۸] حسینعلی نوری بهاء، ایقان، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۳، ۱۳۱۰ق.

برای بیان دیگر همو دربار خاتمیت و «غیبت»، نک‌:

[۱۲۹] عبدالحمید اشراق خاوری، گنج شایگان، ج۲، ص۸۰۳-۸۲۳، تهران، ۱۳۴۴ش.

)

خروج بهائیت از اسلام

اگرچه میرزا حسینعلی از دور اقامت در بغداد تا اوایل دور عکا خود را جز «من یظهره الله» نمی‌شمرد و می‌کوشید خود را خارج از دایر اسلام جلوه ندهد و درعکا آداب مسلمانی به جا می‌آورد، ولی سخنان وی خود مقدمه‌ای بود برای آن‌که اندک اندک دعوی نبوت عامه و نبوت خاصه و ربوبیت و الوهیت کند.

[۱۳۰] احمد کسروی، بهائیگری، ج۱، ص۶۰-۶۲، تهران، چاپ.

[۱۳۱] شریف یحیی امین، معجم‌الفرق‌الاسلامیه، ج۱، ص۶۲، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.

و به رغم تصریحات باب دربار شریعت «بیان»، خود شریعتی نو بگذارد.

ادعای ربوبیت و الوهیت

دعوی ربوبیت و الوهیتش هم ـ با آن‌که در بسیاری مواضع خود را «عبد» خوانده ـ به نوعی از بعضی نامه‌ها و الواح او که خطاب به اشخاص نوشته، و آن‌ها را کلماتی دانسته است که از «سماء مشیت نازل و ارسال شد»

[۱۳۲] حسینعلی نوری بهاء، مجموع الواح مبارکه، ج۱، ص۴، چ تصویری.

[۱۳۳] حسینعلی نوری بهاء، مجموع الواح مبارکه، ج۱، ص۱۳۵-۱۳۶، چ تصویری.

و خاصه از کتاب اقدس او برمی‌آید که در آن به تشریع و وضع احکام (مثلاً انا انزلنا لکم الاحکام؛ انا امرناکم بکسر حدودات النفس…،

[۱۳۴] بدیع‌الله فرید، کتاب اقدس، ج۱، ص۲، تهران، ۱۳۵۲ش.

) پرداخته است.

[۱۳۵] محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۸۲، ترجم حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.

با این حال، بعضی از مبلغان و طرفداران هوشمندترش که گویا توجیه نتایج چنین ادعایی را ناممکن می‌دیدند، این دعوی را نوعی تمثیل عرفانی یا کلامی، همچون عقید مسیحیان به حضرت عیسی (علیه‌السلام) قلمداد کرده‌اند. (

[۱۳۶] براون ادوارد، مقدمه بر نقطه الکاف (نک‌: هم‌، ج۱، ص۳۹۶-۳۹۷، کاشانی).

[۱۳۷] براون ادوارد، مقدمه بر نقطه الکاف (نک‌: هم‌، ج۱، ص۴۹۱-۴۹۲، کاشانی).

دربار این‌که بهائیان او را پیامبر می‌نامند، مثلاً نک‌

[۱۳۸] Thompson، J، ج۱، ص۵، Abdu’l-Bah، Illinois، ۱۹۴۸.

) اما محافل ملی بهائی امروزه تأکید می‌کنند که بهاء «یکی از مظاهر الاهیه‌ای است که با حقیقت غیبی ذات الوهیت به کلی متفاوت و متمایز است».

[۱۳۹] آیین جهانی بهائی، ۱۴ (نک‌: ما).

با این همه، بسیاری از سخنان میرزا حسینعلی را که بجا یا نابجا مشحون از اصطلاحات و تعبیرات و عبارت پردازی‌های صوفیانه است، می‌توان به چند وجه و معنی تأویل کرد. اما مدار اصلی کار و تبلیغ بهائیت، نه مباحث و جدل‌ها و استدلال‌های مجرد فکری ـ اعتقادی است که البته از عهد آن بر نمی‌آیند، بلکه اصرار بر عقاید منطبق با جهان وطنی، همچون یکی بودن آبشخور هم آیین‌های موجود، قطع نظر از تفاوت‌های ناشی از شرایط تاریخی و زبانی؛

[۱۴۰] آیین جهانی بهائی، ۱۴ (نک‌: ما).

(

[۱۴۱] عباس عبدالبهاء، مقال شخصی سیاح، ج۱، ص۱۶۶-۱۶۸، تهران، ۱۳۴۱ش.

نیز برای نام او به ناصرالدین‌شاه، نک‌

[۱۴۲] عباس عبدالبهاء، مقال شخصی سیاح، ج۱، ص۱۳۰، تهران، ۱۳۴۱ش.

[۱۴۳] براون ادوارد، مقدمه بر نقطه الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).

[۱۴۴] The Oxford Encyclopedia of the Modern Islamic World، ed JL Esposito، ج۱، ص۱۷۶، New York/oxford، ۱۹۹۵.

که به‌خصوص آیین بهائی را به نوعی بازتاب احوال اجتماعی و سیاسی سرزمین‌های اسلامی در آن عصر دانسته است)، و رد تحریف لفظی کتب عهدین است که به استناد آی «وَقَدْ کانَ فَریقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعونَ کَلامَ اللهِ ثُمَّ یُحَرِّفونَهُ…»

[۱۴۵] بقره/سوره۲، آیه۷۵.

مراد از تحریف کتب عهدین را تحریف معانی کلام الاهی دانسته است نه «محو کلمات ظاهری» آن

[۱۴۶] حسینعلی نوری بهاء، ایقان، ج۱، ص۷۰-۷۱، ۱۳۱۰ق.

این آموزه‌ها خاصه از دیدگاه غربیانی که به بهائیت گرویده‌اند، مهم‌ترین وجه آثار و عقاید میرزا حسینعلی و جانشینان او به‌شمار می‌رود.
بخشی از فعالیت بهائیان اولیه برای اثبات دعوی میرزا حسینعلی، در گردآوری تمام آثار علی محمد شیرازی و نخستین یاران او برای حذف نام و اشاره به میرزا یحیی صبح‌ازل، تحریف و تغییر آنچه با دعاوی بهاء تناسب نداشت، خلاصه می‌شد. این تحریفات و تغییرات را خاصه در کتاب معروف به نقط الکاف از یکی از بابیان اولیه، گویا حاجی میرزا جانی کاشانی، می‌توان دید

[۱۴۷] براون ادوارد، مقدمه بر نقطه الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).

برخی از نویسندگان، علاوه بر آن‌که این انتساب را درست ندانسته ـ و این البته نافی اعتبار کتاب به عنوان یکی از نخستین و مهم‌ترین منابع راجع به باب نیست ـ و آن را همان کتاب موسوم به تاریخ قدیم شمرده که بهائیان بسیارازآن یاد می‌کردند. بر آن رفته‌اند که ۴ کتاب مشهور در تاریخ بهائیت همه تحریرها و بازنگاشته‌های همان یک اثرند: تاریخ جدید که در ۱۲۹۰ق/۱۸۷۳م گویا به قلم ابوالفضل گلپایگانی نوشته شد؛ مقال شخصی سیاح که در ۱۳۰۳ق/۱۸۸۶م توسط عباس افندی، مشهور به عبدالبهاء پدید آمد؛ الکواکب الدریه اثر عبدالحسین آواره (آیتی) که در ۱۳۴۲ق/۱۹۲۴م نوشته شد؛ و متن انگلیسی تاریخ معروف به تاریخ نبیل در ۱۳۰۶ش/۱۹۲۷م.

[۱۴۸] محمد محیط طباطبایی، کتابی بی‌نام با نامی تازه، ج۱، ص۹۵۲-۹۶۰، همان، تهران، ۱۳۵۳ش، س۲، شم‌ ۱۱و۱۲.

[۱۴۹] محمد محیط طباطبایی، تاریخ قدیم و جدید، ج۱، ص۴۲۶-۴۲۷، گوهر، تهران، ۱۳۵۴ش، س ۳، شم‌ ۵.

[۱۵۰] محمد محیط طباطبایی، تاریخ نو پدید نبیل زرندی، ج۱، ص۷۰۲-۷۰۳، همان، شم‌ ۹.

در میدان تألیف، چند کتاب به قلم بهائیان مشهور اولیه نوشته شد که مهم‌ترین آنها، کتاب الفرائد اثر میرزا ابوالفضل گلپایگانی است که اصلاً برای پاسخ به شبهات و انتقادهای برخی از علمای شیعه نوشته شده وبه همین سبب، مهم‌ترین عقاید باب و بهاء را در آن می‌توان یافت

[۱۵۱] ابوالفضل گلپایگانی، الفرائد، ج۱، ص۲۵-۴۰، قاهره، ۱۳۱۵ق.

میرزا حسینعلی نوری هم خود پس از ۴۰ سال دعوی و کوشش برای استقرار عقایدش، چند کتاب و بسیاری رساله و نامه مشتمل بر پند و دعا و تبلیغ دعوی‌های خود و تفسیر برخی از آیات قرآن و احادیث پیامبر اسلام (ص) و امامان شیعه (ع) که به الواح موسوم شده است، برجای گذارد. منابع بهائی شمار این الواح را افزون بر هزار دانسته‌اند و البته گفته‌اند که بسیاری از آن‌ها از میان رفته است.

[۱۵۲] ابوالفضل گلپایگانی، الفرائد، ج۱، ص۲۵، قاهره، ۱۳۱۵ق.

[۱۵۳] شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۲، ص۱۴۵-۱۴۷، ترجم نصرالله مودت.

[۱۵۴] بدیع‌الله فرید، کتاب اقدس، ج۱، ص۴، تهران، ۱۳۵۲ش.

تألیفات حسینعلی

نخستین کتاب‌میرزا حسینعلی نوری ایقان نام دارد که را پس از بازگشت از کردستان به بغداد (ح ۱۲۸۰ق/۱۸۶۳م) نوشت. ایقان در حقیقت تکمل کتاب ناقص بیانِ علی محمد شیرازی است و درآن به آیات قرآن و احادیث و سنن پیامبر اسلام (ص) بسیار استناد کرده،

[۱۵۵] حسینعلی نوری بهاء، ایقان، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۷، ۱۳۱۰ق.

و صریحاً نبی اکرم (ص) را خاتم‌الانبیاء خوانده،

[۱۵۶] حسینعلی نوری بهاء، ایقان، ج۱، ص۳۳، ۱۳۱۰ق.

[۱۵۷] نجفی، محمدباقر، بهاییان، ج۱، ص۴۳۶-۴۳۷، تهران، ۱۳۵۷ش/۱۹۷۹م.

ولی خاتمیت و شماری از دیگر اصطلاحات و تعبیرهای قرآنی را تأویل کرده است.

[۱۵۸] عالم بهائی۱۵ (نک‌: ما).

از برخی عبارات کتاب برمی‌آید که آن را برای کسی نوشته بوده است.

[۱۵۹] حسینعلی نوری بهاء، ج۱، ص۱۰۰، ایقان، ۱۳۱۰ق.

برخی از محققان آن را همان رسال معروف به رسال خالویه دانسته‌اند که میرزا حسینعلی برای دعوت و اقناع سید محمد شیرازی، دایی باب، نوشت.

[۱۶۰] محمد محیط طباطبایی، رسال خالویه یا ایقان، ج۱، ص۸۲۹، همان، تهران، ۱۳۵۶ش و ۱۳۵۷ش، س۵، شم‌ ۱۱و۱۲، س۶، شم‌ ۱.

بعداً وی در ادرنه و سپس در اولین چاپ کتاب (بمبئی، ۱۳۰۸ق)، برخی از مطالب کتاب ایفان را ـ خاصه آنچه دربار اطاعت خود از صبح ازل نوشته بود ـ حذف کرد. در چاپ بعدی آن در ۱۳۱۰ق مطالب بیشتری از آن حذف شد.

[۱۶۱] محمد محیط طباطبایی، رسال خالویه یا ایقان، ج۲، ص۱۵-۱۷، همان، تهران، ۱۳۵۶ش و ۱۳۵۷ش، س۵، شم‌ ۱۱و۱۲، س۶، شم‌ ۱.

مهم‌ترین اثر میرزا حسینعلی که آن را در۱۲۸۷یا۱۲۸۸ق در عکا (ایام توقیف) نوشت، کتاب اقدس نام دارد که کتاب شریعت بهائیه و ناسخ بیان باب است.

[۱۶۲] اسدالله فاضل مازندرانی، اسرارالآثار، ج۱، ص۱۶۱.

[۱۶۳] ابوالفضل گلپایگانی، الفرائد، ج۱، ص۱۳-۱۴، قاهره، ۱۳۱۵ق.

[۱۶۴] بدیع‌الله فرید، کتاب اقدس، ج۱، ص۹-۱۰، تهران، ۱۳۵۲ش.

این هردو اثر در اواخر حیات بهاء و به دستور خود او توسط پسرش محمدعلی، ملقب به «غُصن اکبر» در بمبئی (۱۳۰۸ق) به چاپ رسید.

[۱۶۵] محمد محیط طباطبایی، رسال خالویه یا ایقان، ج۱، ص۸۲۴، همان، تهران، ۱۳۵۶ش و ۱۳۵۷ش، س۵، شم‌ ۱۱و۱۲، س۶، شم‌ ۱.

بسیاری از الواح او نیز، با عناوین مختلف، به چاپ رسیده

[۱۶۶] عبدالحمید اشراق خاوری، گنج شایگان، ج۱، ص۱۲۰-۱۳۳، جم‌، تهران، ۱۳۴۴ش.

و بعضی از آنها، مانند لوح شیخ و یا رسال موسوم به بدیع که رساله‌ای است در پاسخ به اعتراضات ازلیان، مستقلاً نیز طبع و نشر شده است.

[۱۶۷] اسدالله فاضل مازندرانی، اسرارالآثار، ج۲، ص۳۲-۳۳.

[۱۶۸] حسینی طباطبایی، مصطفی، رهبران وادی ضلالت، ج۱، ص۱۳۳-۱۳۵، تهران، ۱۳۷۸ش.

نامه‌های او به رؤسا و سلاطین کشورها با عنوان «بیانیه‌های بهاءالله»، به انگلیسی ترجمه و منتشر شده است. (مثلاً نامه به ملکه ویکتوریا، ۳۳، ناپلئون سوم، ۱۷، ویلهم اول، ۳۳۹)

جانشینی عبدالبهاء

پس از میرزا حسینعلی نوری، بنا بر وصیت او در لوح عهد یا کتاب عهدی،

[۱۶۹] حسینعلی نوری بهاء، لوح عهد (کتاب عهدی) (نک‌: هم‌، ج۱، ص۱۳۶، عالم بهائی).

پسر بزرگش عباس، ملقب به «غصن اعظم» و معروف به عبدالبهاء به جانشینی منصوب شد و رشت امور بهائیان را دردست گرفت. وی در جمادی‌الاول ۱۲۶۰/ژوئن۱۸۸۴ در تهران متولد شد و مقارن تبعید پدرش به بغداد، ۹ ساله بود. از برخی گزارش‌های منابع بهائی برمی‌آید که عبدالبهاء از نوجوانی در بهائیت فعال بود و در زمر نزدیکان و محرران و مشاوران میرزا حسینعلی قرار داشت و دایر ارتباطات بیرونی و درونی خود را همواره توسعه می‌داد.

[۱۷۰] شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۳، ص۱۶-۲۲، ترجم نصرالله مودت.

[۱۷۱] اسدالله فاضل مازندرانی، رهبران و رهروان، ج۲، ص۵۴۰-۵۴۲.

[۱۷۲] اسلمنت، ج ا، بهاءالله و عصر جدید، ج۱، ص۵۸، ترجم فارسی، حیفا، ۱۹۳۲م.

گفته‌اند که اختلاف میان بهاء و صبح‌ازل به تحریک و مداخل او ایجاد شد.

[۱۷۳] محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۲۹، ترجم حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.

چون عبدالبهاء به جای بهاء نشست، برادرش محمدعلی که به استناد همان لوح عهد، خود را در ریاست شریک می‌دانست، به سروری او تن نداد و مرکزی در قصر بهجی در عکا ـ که اقامتگاه بهاء بود ‌ـ تشکیل داد و به کار برخاست و رساله‌ها منتشر کرد. چند تن از یاران خاص بهاء، مانند میرزا آقاجان کاشی و محمدجواد قزوینی، و دو پسر دیگر بهاء، یعنی ضیاءالله و بدیع‌الله نیز به محمدعلی پیوستند. این نخستین انشعاب در بهائیت بود. طرفداران محمدعلی، بهائیان پیرو عبدالبهاء را «مارقین» نامیدند، و اینان هم یاران محمدعلی را «ناقضین» خواندند و سپس گروه اول به «بهائی ثابت» و گروه دوم به «بهائی موحد» نامبردار شدند.

[۱۷۴] اسدالله فاضل مازندرانی، رهبران و رهروان، ج۲، ص۵۴۴.

[۱۷۵] محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۹۹-۳۰۰، ترجم حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.

[۱۷۶] صبحی مهتدی، فضل‌الله، خاطرات زندگی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، ج۱، ص۲۰۵-۲۰۹، تهران، ۱۳۵۴ش.

[۱۷۷] احمد کسروی، بهائیگری، ج۱، ص۶۳، تهران، چاپ.

[۱۷۸] شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۱، ص۲۴۴-۲۵۰، ترجم نصرالله مودت.

[۱۷۹] ERE، ج۲، ص۳۰۴.

به گزارش برخی از منابع بهائی طرفدار عبدالبهاء، داستان نزاع بهاء و صبح ازل، اینجا تکرار شد و محمدعلی نزد کارگزاران دولت عثمانی، عبدالبهاء را متهم به تمهید مقدمات برای طغیان بر ضد دولت کرد. عثمانیان نیز از ۱۹۰۱م خروج او را از عکا ممنوع کردند و گویا بعدها هم درصدد تبعید او و بلکه مجازات‌های دیگر برآمدند؛ اما در پی تسلط ترکان جوان بر اوضاع، عبدالبهاء در ۱۹۰۸م آزاد شد.

[۱۸۰] اسلمنت، ج ا، بهاءالله و عصر جدید، ج۱، ص۶۳-۶۸، ترجم فارسی، حیفا، ۱۹۳۲م.

[۱۸۱] اسدالله فاضل مازندرانی، رهبران و رهروان، ج۲، ص۵۴۹.

عبدالبهاء به رغم توقیف، به سرعت بر کارها چیره شد و محمدعلی را عقب راند.

فعالیت‌های عبدالبهاء

از جمله فعالیت‌های عبدالبهاء، پس از رفع توقیف، تدارک سفرهای تبلیغی به مصر (۱۹۱۰م)، اروپا و آمریکا (۱۹۱۱-۱۹۱۳م) را باید یاد کرد.

[۱۸۲] اسلمنت، ج ا، بهاءالله و عصر جدید، ج۱، ص۶۸-۷۰، ترجم فارسی، حیفا، ۱۹۳۲م.

[۱۸۳] ER، ج۲، ص۴۰.

شرح این سفرها را یکی از همراهان بهائی او، به نام محمود زرقانی در کتابی به نام بدایع‌الآثار نوشته، و آورده است که وی در این سفر به تأسیس یا سازماندهی مجامع و سازمان‌های بهائی در این کشورها پرداخت.

[۱۸۴] محمود زرقانی، بدایع‌الآثار، ج۱، ص۳۶، بمبئی، ۱۳۳۲ق/۱۹۱۴م.

[۱۸۵] محمود زرقانی، بدایع‌الآثار، ج۱، ص۴۶، بمبئی، ۱۳۳۲ق/۱۹۱۴م.

وقتی عبدالبهاء در آمریکا به سر می‌برد، عمویش میرزا یحیی صبح ازل درگذشت.

[۱۸۶] اسدالله فاضل مازندرانی، رهبران و رهروان، ج۲، ص۵۵۱.

در طول جنگ جهانی اول عبدالبهاء همچنان به ادار امور بهائیان و تبلیغ و صدور رساله‌ها و الواح مشغول بود. پس از جنگ، به سبب اهمیت حیفا، عبدالبهاء آن‌جا را پایگاه بهائیت و فعالیت‌های خود قرارداد.

[۱۸۷] صبحی مهتدی، فضل‌الله، خاطرات زندگی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، ج۱، ص۱۶۴، تهران، ۱۳۵۴ش.

وی همان‌جا بود تا در ۱۳۰۰ش/۱۹۲۱م در ۷۷ سالگی در حیفا درگذشت.

[۱۸۸] شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۳، ص۳۲۰، ترجم نصرالله مودت.

[۱۸۹] عبدالحسین آیتی، کشف‌ الحیل، ج۱، ص۲۵۷، تهران، ۱۳۱۳ش.

[۱۹۰] آیین جهانی بهائی، ۱۴ (نک‌: ما).

عبدالبهاء نیز، به رغم تصریح بهاء در کتاب اقدس، مدعی بود که به وی وحی می‌شود. بهائیان پیرو او هم وی را نبی و مظهر الاهی می‌دانستند.

[۱۹۱] براون ادوارد، مقدمه بر نقطه الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).

[۱۹۲] ERE، ج۲، ص۳۰۴.

کوشش‌های عبدالبهاء برای تبلیغ و توسع بهائیت، با اتکاء بر علم و اطلاعش بر تاریخ اقوام و اتخاذ سیاست‌های خاص، این گروه را که تا پیش از او اهمیت و موقعیتی نداشتند، تا حدی شهرت بخشید.

[۱۹۳] محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۲۹، ترجم حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.

[۱۹۴] محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۹۹، ترجم حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.

سفرهای او به اروپا و آمریکا، و تشکیل یا سازماندهی مجامع بهائی در این کشورها

[۱۹۵] محمود زرقانی، بدایع‌الآثار، ج۱، ص۴۶، ب

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.