پاورپوینت بایزید بسطامی


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
9 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت بایزید بسطامی دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت بایزید بسطامی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت بایزید بسطامی :

پاورپوینت بایزید بسطامی

پاورپوینت بایزید بسطامی، همان طیفور بن عیسی بن سروشان است، او صوفی و زاهد و عارف ایرانی است.

فهرست مندرجات

۱ – مسلمان شدن سروشان جد پاورپوینت بایزید بسطامی
۲ – فتح بسطام
۳ – نظر مورخان درباره سروشان ومرگ بایزید
۴ – اشکال بر نظر سهلجی درباره مرگ بایزید
۵ – نظر بوورینگ درباره مرگ بایزید
۶ – اشکال نظر ابونعیم درباره مرگ بایزید
۷ – ابراهیم هروی یار و زائر بایزید
۸ – بایزید صحابه و شاگرد امام صادق
۹ – سقایی و ملاقات بایزید با امام صادق در کلام علما و مورخان
۱۰ – اشکال ملاقات بایزید با امام صادق ورد آن
۱۱ – نظر ابن فوطی درباره زمان تولد و مرگ بایزید
۱۲ – تولد بایزید درقرن دوم باعث رفع برخی اشکالات
۱۳ – معاصر بودن ذوالنون و یحیی بن معاذ با بایزید
۱۴ – معاصر بودن بایزید با امام صادق نزد ابن فوطی
۱۵ – مشتبه شدن چند بایزید با یکدیگر
۱۶ – کتاب سهلگی برای رفع اشتباه و کلام بایزید‌ها
۱۷ – بزرگترین ابویزید‌ نزد سهلگی
۱۸ – نام طیفور در قبیله بایزید
۱۹ – تاکید سهلگی بر صحابه امام صادق بودن بایزید
۲۰ – علت تاکید سهلگی بر صحابه امام صادق بودن بایزید
۲۱ – سخنان منسوب به بایزید
۲۲ – مهمترین نقل کننده سخن بایزید در خانواده‌اش
۲۳ – پسران پاورپوینت بایزید بسطامی
۲۴ – تفاوت کلام پاورپوینت بایزید بسطامی با دیگر بایزیدها
۲۵ – شطحیات منسوب به بایزید
۲۶ – قدیمی‌ترین مفسر شطحیات بایزید
۲۷ – کلام جنید درباره سخنان نقل شده از بایزید
۲۸ – توجیه سخنان متضاد با اعتقادات دینی مسلمانان
۲۹ – معانی سخنان بایزید طبق نظر جنید
۳۰ – معاصرین بایزید در کتاب دستورالجمهور
۳۱ – استادان بایزید
۳۲ – وفات فرزند امام صادق در بسطام و نقد آن
۳۳ – فرقه‌های منحرف منشاء برخی اقوال بایزید
۳۴ – فرق شطحیات بایزید و اعتقادات خطابیه
۳۵ – بایزید و ابو علی السندی دراللمع
۳۶ – برخی نظرات بایزید برگرفته از آرای هندو و بودا
۳۷ – نسبت دادنِ تصوف هندوا به بایزید مثل نظریه فنا
۳۸ – سخن بایزید درباره فنا و بقا
۳۹ – رد سخن سلمی درباره خراز نخستین نظریه پرداز فنا
۴۰ – سخن بایزید درباره راه وصول به یگانگی خدا
۴۱ – مبدا فکر بایزید درباره راه وصول به یگانگی خدا
۴۲ – انتقاد جنید بر اعداد مبالغه آمیز بایزید
۴۳ – نظر بایزید درباره معراج پیامبر
۴۴ – معنی شطح درکلام بایزید
۴۵ – اصول شطح نزد روزبهان
۴۶ – تفسیر شطحیات بایزید توسط روزبهان
۴۷ – ابن سالم بصری از مخالفان بایزید
۴۸ – مخالفت ابونصر سراج با ابن سالم بصری
۴۹ – توجیه شطحیات بایزید توسط ابونصر سراج
۵۰ – نظر عبدالرحمان بدوی درباره توجیه شطحیات بایزید
۵۱ – نظر عبدالرحمان درباره شطحیات بایزید
۵۲ – عبادت بایزید
۵۳ – راه تمیز قول بایزید طبق نظر ابو عبدالله دستانی
۵۴ – دعاهای بایزید
۵۵ – امی بودن بایزید و خدمت به امام صادق
۵۶ – اهل حدیث نبودن ابویزید، بر خلاف بایزید اصغر
۵۷ – سخنان بایزید اکبر مخالف کتاب و سنت
۵۸ – نظر شبلی و جنید درباره بایزید
۵۹ – نظر عبدالرحمان بدوی درباره نظر شبلی و جنید
۶۰ – اختلاف اصولی جنید و شبلی با بایزید
۶۱ – هجویری مخالف بایزید
۶۲ – نظر خواجه عبداللّه انصاری درباره بایزید
۶۳ – نظر خواجه عبدالله انصاری درباره شطحیات بایزید
۶۴ – سخن داود زاهد درباره بایزید و جواب او
۶۵ – نظر سهلگی درباره سخن داود زاهد
۶۶ – معنی تعدد بایزید در کلام سهلگی
۶۷ – بیرون کردن بایزید از بسطام
۶۸ – حسین بن عیسی درکلام ابن حجر
۶۹ – معراج منسوب به بایزید اکبر
۷۰ – توجیه معراج بایزید توسط ابونصر سرّاج
۷۱ – گزارش سهلگی از معراج بایزید
۷۲ – معراج بایزید در کتاب القصد الی الله
۷۳ – نظر نیکلسون درباره کتاب القصد و جنید
۷۴ – معراج بایزید در کلام هجویری
۷۵ – نظر عطار درباره معراج بایزید
۷۶ – توجیه شطحیات بایزید پس از قرن سوم
۷۷ – رندگی‌نامه بایزید
۷۸ – نقل کنندگان اخبار بایزید
۷۹ – شاگردان بایزید
۸۰ – نام همسر و فرزند بایزید در کتاب دستورالجمهور
۸۱ – قبر بایزید
۸۲ – ساخت قبَه بر قبر امام صادق در زمان شیخ رض
۸۳ – چند کتاب در احوال ومناقب بایزید
۸۳.۱ – کتاب النور
۸۳.۲ – کتاب دستورالجمهور
۸۴ – تحقیق محققان معاصر درباره بایزید
۸۵ – مقاله هلموت ریتر درباره سخنان بایزید
۸۶ – فهرست منابع
۸۷ – پانویس
۸۸ – منبع

مسلمان شدن سروشان جد پاورپوینت بایزید بسطامی

بنا به منابع زندگی‌نامه او، جدش سروشان از زردشتیان بسطام بود و بعد به اسلام گروید

[۱] محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، ج۱، ص۶۰ـ۶۱، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، کویت ۱۹۷۸.

در کتاب دستورالجمهور فی مناقب سلطان العارفین ابی‌یزید طیفور که ظاهراً در قرن هشتم هجری به فارسی تألیف شده است، نام کسی که سروشان به دست او اسلام آورد «ابراهیم عُرَیْنه» آمده و می‌گوید که عرینه عرب بود و به سپهسالاری به بسطام رفته بود، و نام پدر سروشان را موبد گفته است که والی قومس و از بزرگان زمان خود پیش از فتح اسلام بود. (گ ۲۵)

فتح بسطام

بسطام در ۲۲ فتح شده است

[۲] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۵، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/۱۹۶۵ ۱۹۶۶.

و اگر فرض کنیم که مانند شهرهای دیگر دو یا چندبار، به جهت عصیان، فتح شده باشد، فتح نهایی آن از سال ۵۰ تجاوز نمی‌کند. در کتب تاریخ به ابراهیم عرینه اشاره‌ای نشده است و احتمالاً اطلاعات دستورالجمهور از تاریخ محلی بسطام یا قومس ـ که اکنون در دست نیست ـ گرفته شده است. به هرحال، فتح ری و قومس ـ که بسطام از شهرهای آن است ـ و خراسان در نیمه نخست قرن اول هجری به پایان رسیده بود.

نظر مورخان درباره سروشان ومرگ بایزید

به گفته همه منابع، سروشان جد یا پدرِ پدرِ بایزید بوده و میان بایزید و او فقط یک نفر (عیسی) فاصله بوده است، و سروشان در آغاز اسلام در شهر بسطام بود و موبد، والی قومس (در زمان ساسانیان) بوده است، از این‌رو بایزید بایستی از رجال قرن دوم باشد نه سوم که منابع

[۳] محمد بن حسین سلمی، طبقات الصوّفیه، ج۱، ص۶۷، چاپ نورالدین سدیبه، قاهره ۱۴۰۶/۱۹۸۶

وفات او را در سال ۲۶۱ یا ۲۳۴ گفته‌اند.

اشکال بر نظر سهلجی درباره مرگ بایزید

سهلگی یا سَهلجی

[۴] محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، ص۸۳، کویت ۱۹۷۸

وفات او را در سال ۲۳۴ و عمر او را ۷۳ سال گفته است که اگر درست باشد، باید تولدش در سال ۱۶۱ باشد که درست درنمی آید، زیرا فاصله او و سروشان را پر نمی‌کند.

نظر بوورینگ درباره مرگ بایزید

بووِرینگ با استناد به تاریخ فوت معاصران او (شقیق بلخی، متوفی ۱۹۴، ابوتراب نخشبی، متوفی ۲۴۵، ذوالنّون مصری، متوفی ۲۴۵، یحیی بن معاذ رازی، متوفی ۲۵۸، احمد خِضرویَه، متوفی ۲۴۰) سال ۲۳۴ را برای وفات او ترجیح می‌دهد.

اشکال نظر ابونعیم درباره مرگ بایزید

اما طبق قرائن موجود، بایزید باید از رجال قرن دوم باشد، مثلاً ابراهیم هروی ، معروف به ستَنبِه یا اِسْتَنْبِه ، سخنانی از بایزید نقل کرده است.

[۵] محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، ص۱۰۰، کویت ۱۹۷۸

[۶] محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، ص۱۳۹، کویت ۱۹۷۸

[۷] محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، ص۱۷۲-۱۷۳، کویت ۱۹۷۸

اما ابونعیم

[۸] احمد بن عبداللّه ابونعیم، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج۱۰، ص۴۳، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷

، ابراهیم هروی را از مصاحبان ابراهیم ادهم و اقران بایزید خوانده است. وفات ابراهیم ادهم را درسال ۱۶۱-۱۶۶ گفته‌اند.

[۹] عبداللّه بن محمدانصاری، طبقات الصوّفیه، ص۶۸، چاپ محمد سرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ ش

بنابراین، ممکن نیست که شخصی هم مصاحب ابراهیم ادهم و هم قرین و راوی بایزید (متوفی ۲۶۱) باشد.

ابراهیم هروی یار و زائر بایزید

در کتاب النّور ابراهیم هروی از یاران و زائران بایزید خوانده شده و آمده است که بایزید او را تا قریه اِبیان (در یک فرسخی بسطام) استقبال یا مشایعت می‌کرده است.

[۱۰] محمدبن علی سهلگی ، النّور من کلمات ابی طیفور ، ص۷۳-۷۴، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی ، کویت ۱۹۷۸

(در ص۷۳ به جای الهروی اشتباهاً الهرمی آمده است).

بایزید صحابه و شاگرد امام صادق

با این مقدمات، قول دیگری که او را از اصحاب امام صادق علیه السّلام (متوفی(۱۴۸ می‌داند قوّت می‌گیرد، اگرچه محققان این قول را نادیده گرفته‌اند. به نوشته سهلگی

[۱۱] محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، ص۶۳، کویت

از قول ابوعبداللّه دستانی یا داستانی و او از قول مشایخ خود، ابویزید ۳۱۳ استاد را خدمت کرد که آخر ایشان امام جعفر صادق علیه السّلام بوده است و حضرت او را مأمور بازگشت به بسطام و دعوت مردم به خدا کرد.

[۱۲] محمد بن ابراهیم عطّار، کتاب تذکره الاولیاء، ج۱، ص۱۳۶ شمار استادان ابویزید را ۱۱۳ تن ذکر کرده است، چاپ نیکلسون، لیدن ۱۹۰۵-۱۹۰۷

سقایی و ملاقات بایزید با امام صادق در کلام علما و مورخان

او چندین سال امام را خدمت کرد و چون سقّای خانه ایشان بود، حضرت او را طیفور سَقّا می‌خواند

[۱۳] محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، ص۶۳، کویت ۱۹۷۸

[۱۴] محمد بن حسین شیخ بهائی، الکشکول، ج۱، ص۱۱۵، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳

ملاقات امام صادق علیه السّلام و پاورپوینت بایزید بسطامی و سقّایی او بر در خانه حضرت را جمعی از مورخان نقل کرده و فخررازی در کتاب‌های کلامی خود و سیّد بن طاووس در الطرائف و علامه حلّی در شرح تجرید نیز آن را آورده‌اند.

اشکال ملاقات بایزید با امام صادق ورد آن

بنابراین به آنچه در بعضی از کتاب‌ها، از جمله شرح مواقف آمده است، نباید اهمیت داد که گفته‌اند بایزید امام را ملاقات نکرده زیرا زمان او مدت درازی پس از زمان ایشان بوده است. شاید این تنافی را بتوان اینگونه از میان برداشت که گفته شود دوتن به نام طیفور بوده‌اند

[۱۵] محمد بن حسین شیخ بهائی، الکشکول، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳

کلام شیخ بهائی ناشی از تیزبینی عالمانه اوست و شهرت بایزید به ملاقاتش با امام تنها نزد صوفیه و مریدان او نبوده است. بعلاوه، مورخان و مشایخ تصوّف، که این حکایت را نقل کرده‌اند، شیعه نبوده‌اند که بخواهند مقامات بایزید را بالا برند.

نظر ابن فوطی درباره زمان تولد و مرگ بایزید

در دستورالجمهور (نسخه خطی تاشکند، گ ۴ به بعد) آمده است که ابن فُوَطی (کمال الدّین عبد الرّزاق بن احمد شیبانی) مؤلف تاریخ بغداد، به نقل از تاریخ منهاج الدّین، می گوید که بایزید در زمان عمر بن عبد العزیز، خلیفه اموی، متولد شد و محضر امام صادق علیه‌السلام را درک کرد. او ـ پس از نقل تواریخ، و این‌ که عمر بن عبد العزیز در ۱۰۱، پس از دو سال و پنج ماه و نیم روز خلافت، درگذشت ـ می‌گوید، چون تولد بایزید را در زمان خلافت عمر بن عبد العزیز گفته‌اند، پس تولد او باید در میان سال‌های ۹۹ـ۱۰۱ باشد. سپس می‌گوید بایزید در سال ۱۸۰ وفات یافت، بنابراین، عمر او در حدود هشتاد سال می‌شود.

تولد بایزید درقرن دوم باعث رفع برخی اشکالات

اگر پذیرفته شود که بایزید در قرن دوم هجری می‌زیسته و در ۱۸۰ وفات یافته است، این مشکل که نوه سروشان بوده و میان این دو تن فقط یک نفر فاصله داشته است حل می‌شود و معاصر بودن شقیق بلخی با او اشکالی ایجاد نمی‌کند، زیرا شقیق در ۱۹۰ وفات یافته است.

معاصر بودن ذوالنون و یحیی بن معاذ با بایزید

اما معاصربودن ذوالنّون مصری و یحیی بن معاذ رازی با او ممکن است تولید اشکال کند، و آن هم از این راه که مقصود از بایزیدِ معاصر ایشان، بایزید دوم یا بایزید اصغر بوده است حل می‌شود.

معاصر بودن بایزید با امام صادق نزد ابن فوطی

ابن فوطی که دستورالجمهور از او به «مورّخ مدینه بغداد» یاد کرده است، جزء کتاب مشهور خود مجمع الا´داب فی معجم الالقاب، کتابی به نام التاریخ علی الحوادث دارد که ظاهراً تاریخ بغداد را تا سال ویرانی آن به دست مغول (۶۵۶) در برداشته

[۱۶] ابن فوطی، تلخیص مجمع الا´داب فی معجم الالقاب، ص۵۹، چاپ مصطفی جواد، دمشق ۱۳۸۲ـ۱۳۸۷

و گویا از میان رفته است، به گفته دستورالجمهور موضوع معاصر بودن بایزید با امام صادق علیه السّلام باید مأخوذ از این کتاب باشد که آن هم از تاریخ منهاج الدّین نقل کرده است و از این کتاب هم اثری سراغ نداریم.

مشتبه شدن چند بایزید با یکدیگر

ظاهراً دو یا چندتن به نام بایزید باهم اشتباه شده‌اند، یکی معروف به بایزید اکبر و دیگری ابویزید بسطامی اصغر که نام او طیفور بن عیسی بن آدم بن عیسی بن علی الزّاهد بوده است،

[۱۷] عبد الکریم بن محمد سمعانی، الانساب، ج۲، ص۲۳۰، حیدرآباد دکن ۱۳۸۲ ـ ۱۴۰۲/۱۹۶۲ ـ ۱۹۸۲

و این علی که جدّ اعلای بایزید اصغر است شاید برادر بایزید اکبر باشد، زیرا به گفته سهلگی ابویزید و آدم و علی سه برادر بوده‌اند و علی برادر کوچک‌تر ایشان بوده است

[۱۸] محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، ص۵۶، کویت ۱۹۷۸

، و فرزندان علی به پایه فرزندان ابوموسی (برادرزاده بایزید) نمی‌رسند و فرزندان علی اگرچه زیاد هستند، صیت و قبولِ فرزندان ابوموسی را ندارند.

[۱۹] محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، ص۷۱، کویت ۱۹۷۸

کتاب سهلگی برای رفع اشتباه و کلام بایزید‌ها

این اظهارات را شاید بتوان به رقابت‌های خانوادگی منسوب کرد که نظایر آن در تاریخ تصوّف هم دیده می‌شود. در تاریخ، میان چند بایزید اشتباه شده است که شاید نتیجه ادعاهای کسانی باشد که خود را همان بایزید اکبر مشهور قلمداد کرده‌اند و سهلگی کتابش را، به زعم خود، برای رفع این اشتباهات و تمییز سخنان ایشان نوشته است. او در مقدمه کتاب خود

[۲۰] محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، ص۵۹، کویت ۱۹۷۸

می گوید که عده‌ای از او خواسته‌اند تا میان معروفان به کنیه بایزید (و در حقیقت مدعیان این نام) فرق بگذارد و مقام و سخنان او (بایزید حقیقی) را از مقام و سخنان ایشان تمییز دهد، زیرا بسیاری، سخنان و مقام آنان را با هم برابر می‌دانند. بنابراین، از زمان‌های قدیم معروفان یا مدعیان نام بایزید بسیار بوده‌اند و احوال و سخنان ایشان با هم خلط شده است.

بزرگترین ابویزید‌ نزد سهلگی

نیز سهلگی می‌گوید، کسانی که کنیه ابویزید داشته‌اند فراوان بوده‌اند ولی سه تن از ایشان از همه بزرگتر بوده‌اند و ابویزید طیفور بن عیسی بن سروشان از همه آن‌ها بالاتر بوده است.

[۲۱] محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، ص۶۰، کویت ۱۹۷۸

نام طیفور در قبیله بایزید

نام طیفور در قبیله و قوم او فراوان بوده است، چه در زمان خودش و چه در زمان‌های دیگر، و همه خود را، از راه تبرک و استمداد، به کنیه و نام او خوانده‌اند،

[۲۲] محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، ص۶۱، کویت ۱۹۷۸

برادرزاده بایزید هم طیفور بن عیسی نام داشته است،

[۲۳] محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، ص۹۸، کویت ۱۹۷۸

که ظاهراً مقصود همان طیفور بن عیسی نبیره علی، برادر کوچک بایزید است. این که دیگران از راه تبرک و استمداد، خود را به نام و کنیه بایزید خوانده باشند، توجیه این عمل از راه حسن ظن است، ولی در حقیقت ادعاهایی برای استفاده از نام و شهرت او بوده است.

تاکید سهلگی بر صحابه امام صادق بودن بایزید

سهلگی در تأکید بر این ‌که بایزید از اصحاب امام صادق علیه السّلام بوده است می‌گوید، دو جعفر بوده‌اند که یکی مقامی بالاتر از دیگری داشته است و آن ‌که بایزید در خدمت او بوده، جعفربن محمد صادق علیه السّلام بوده است.

[۲۴] محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، ص۶۳، کویت ۱۹۷۸

علت تاکید سهلگی بر صحابه امام صادق بودن بایزید

شاید این تأکید برای این است که آن حضرت را با جعفر بن علی بن محمد ـ معروف به جعفر کذّاب که پس از امام حسن عسگری علیه السّلام مدعی امامت شیعیان و وراثت آن حضرت شد و شیعیان او را طرد کردند ـ اشتباه نکنند. ظاهراً یکی از مدعیان نام بایزید در قرن سوم، ادعای شاگردی امام جعفر صادق علیه السّلام را کرده و چون بر او اعتراض شده است که زمانش با آن حضرت تطبیق نمی‌کند، مدعی شاگردی جعفر بن علی بن محمّد (جعفرکذّاب) شده است.

[۲۵] محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، کویت ۱۹۷۸

چنانکه از کتاب النّور برمی آید، چند شخص با کنیه ابویزید و نام طیفور وجود داشته‌اند و سخنان و اقوال ایشان نیز باهم درآمیخته است.

سخنان منسوب به بایزید

سخنان منسوب به بایزید درحدود پانصد قول است که از راه افراد خانواده یا معاصران و شاگردان او به ما رسیده است.

مهمترین نقل کننده سخن بایزید در خانواده‌اش

مهمترین فرد خانواده بایزید که سخنان او را نقل کرده ابوموسی ـ خادم و برادرزاده او یعنی پسر آدم برادر بزرگتر بایزید ـ بوده است،

[۲۶] محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، ص۶۵، در شطحات الصوّفیه از عبد الرحمن بدوی، کویت ۱۹۷۸

او گفته که چهارصد کلام از سخنان بایزید را با خود به گور می‌برد، زیرا کسی را که شایسته شنیدن آن‌ها باشد ندیده است.

[۲۷] محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، ص۶۷، کویت ۱۹۷۸

پسران پاورپوینت بایزید بسطامی

هنگام مرگ بایزید، ابوموسی ۲۲ سال داشته و چهار پسر از خود برجای گذاشته است که یکی موسی معروف به عُمَی است که بعضی از سخنان بایزید به روایت اوست، و دیگری ابویزید قاضی که چند روزی متولی منصب قضا در بسطام بوده است، و از او چهارصد کلام در طریق معرفت نقل شده است که اهل صنعت (فن تصوّف) آن را می‌پسندیدند و به او گفته بودند که سخنان تو از بایزید بیشتر است و با این معنی ملامت مردم را از او ارث می‌بری. به گفته سهلگی

[۲۸] محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، ص۶۹، کویت ۱۹۷۸

این شخص همان ابویزید ثانی است.

تفاوت کلام پاورپوینت بایزید بسطامی با دیگر بایزیدها

برای تمییز سخنان پاورپوینت بایزید بسطامی بزرگ از پاورپوینت بایزید بسطامی‌های دیگر شاید بتوان گفت، پاورپوینت بایزید بسطامی بزرگ سخنانی می‌گفته است که مردم طاقت شنیدن آن را نداشته‌اند، اما سخنان بایزید ثانی را اهل فن می‌پسندیدند و با این‌همه به او می‌گفتند که با این سخنان ملامت مردم را از بایزید بزرگ ارث می‌بری، و او ظاهراً از این ملامت ناخرسند نبوده

[۲۹] محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، ص۶۹، کویت ۱۹۷۸

، زیرا به هرحال، از نام و مقام و شأن او بهره‌مند می‌شده است.

شطحیات منسوب به بایزید

در میان سخنان منسوب به بایزید، سخنانی دیده می‌شود که بر اعتقاد او به حلول و اتحاد دلالت دارد، و درمیان عرفا به «شطحیّات» معروف است و در توجیه آن، برای انطباق با ظاهرشریعت، سخن‌ها گفته‌اند. در این میان، سخنانی از قبیل سخنان عادی و معمولی اهل تصوّف و عرفان نیز وجود دارد. شطحیات احتمالاً از بایزید بزرگ است و بیش‌تر سخنانی که از حدود سخنان عادی متصوّفه خارج نیست از بایزید ثانی یا بایزید اصغر است.

قدیمی‌ترین مفسر شطحیات بایزید

جُنَیْد، عارف و صوفی قرن سوم (متوفی ۲۹۷)، شاید قدیمی‌ترین کسی باشد که از پاورپوینت بایزید بسطامی سخن گفته و شطحیّات او را تفسیر کرده است. برخی از این تفاسیر را ابونصر سرّاج طوسی (متوفی ۳۷۸) در اللّمع نقل کرده است،

[۳۰] عبداللّه بن علی ابونصر سرّاج، کتاب الّلمع، ص۴۵۹، مصر ۱۹۶۰

و به گفته او، جنید کتابی در تفسیر کلام بایزید داشته است.

[۳۱] عبداللّه بن علی ابونصر سرّاج، کتاب الّلمع، ص۴۶۱، مصر ۱۹۶۰

کلام جنید درباره سخنان نقل شده از بایزید

جنید می‌گوید که حکایات از ابویزید مختلف است و کسانی که سخنان او را شنیده و نقل کرده‌اند با یکدیگر اختلاف دارند. به گفته او بعضی از سخنان بایزید، به جهت قوت و عمق و غور معانی، باید از «یک بحر» اقتباس شده باشد و این دریا خاص اوست.

توجیه سخنان متضاد با اعتقادات دینی مسلمانان

جنید سعی کرده است تا سخنانی را تفسیر و توجیه کند که صریحاً با معتقدات دینی مسلمانان در تضاد است، اما آن‌ها را ـ به جای این ‌که از دو یا چند شخص مختلف بداند ـ به اختلاف اوقات (در اصطلاح صوفیه) و مواردی که این سخنان در آن ایراد شده است نسبت داده و می‌گوید، اشخاص مختلف در مواطن و مواقع مختلف این سخنان را از او شنیده و نقل کرده‌اند. جنید می‌گوید که این اشخاص غور و عمق سخنان او را درنیافته‌اند و تنها کسانی می‌توانند آن را تحمل و به دیگران منتقل کنند که معنی و منبع آن را بشناسند و دریابند وگرنه مردود است.

[۳۲] عبداللّه بن علی ابونصر سرّاج، کتاب الّلمع، ص۴۵۹، مصر ۱۹۶۰

معانی سخنان بایزید طبق نظر جنید

او می‌گوید معانی سخنان بایزید او را غرق کرده و از حقیقت بازداشته است، و سخنان بایزید در آغاز اقوالش قوی و محکم و درست بوده است ولی این در «بدایات» است، اما سخنان دیگرش (شطحیّات و سخنان اغراق آمیز) از جنس سخنان دانشمندان و قابل نقل در مصنّفات نیست، و چون بعضی از مردم از این سخنان بر عقاید باطل خود استدلال کرده‌اند و بعضی دیگر او را کافر شمرده‌اند، او(جنید) خواسته است تا آن را تفسیر کند. جنید پس از آن به سخنانی اشاره می‌کند که بر حلول و اتحاد و دعوی الوهیت دلالت دارد.

معاصرین بایزید در کتاب دستورالجمهور

در دستورالجمهور (گ ۳۴) آمده است که بایزید اگرچه با حسن بصری و ابن سیرین (هردو متوفی ۱۱۰) و وَهب بن منبّه متوفی در ۱۱۴،

[۳۳] ابن عماد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج۱، ص۱۵۰، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹

معاصر بود، اما ایشان را درنیافته بود.

استادان بایزید

در سن بلوغ با نافع (ابوعبداللّه نافع دیلمی، متوفی ۱۱۷) استادِ مالک بن اَنَس و قَتادِه (ابوالخطّاب قتاده بن دعامه السّدوسی، متوفی ۱۱۷) و امام مالک بن انس و مالک دینار و زُهری و ابوحنیفه و ابن جریج معاصر بود و از هرکدام فایده‌ای گرفته بود اما استاد واقعی او امام صادق علیه السّلام بوده است، و از امام فخررازی در اربعین هم همین معنی را نقل می‌کند.

وفات فرزند امام صادق در بسطام و نقد آن

سپس می‌گوید که امام، جُبّه خود را در وی پوشانید و او را با فرزندش محمد روانه بسطام کرد، و این محمد در زمان حیات بایزید در بسطام وفات یافت، و شیخ او را در مقامی که امروز قبه اوست دفن کرد. این مطالب از جهت تاریخی محتاج تأمل و بررسی است، زیرا مثلاً محمد پسر امام صادق علیه السّلام معروف به دیباج در جرجان مدفون است، و نیز تکیه بر این‌که اقوال او مأخوذ از امام است، مستند به سندی نیست.

فرقه‌های منحرف منشاء برخی اقوال بایزید

اما احتمالاً بعضی از اقوال و شطحیّات بایزید مأخوذ از کسانی است که به حلول و اتحاد و غلو معتقد بوده و خود را از اصحاب آن حضرت شمرده‌اند ولی آن حضرت ایشان را طرد، و نفرین کرده است، مانند فرقه خطّابیّه از پیروان ابوالخطّاب محمد بن ابی زینب مقلاص الاسدی الاَجْدَع.

[۳۴] عطاملک بن محمد جوینی، کتاب تاریخ جهان‌گشای، ج۳، ص۳۴۴، چاپ محمد بن عبدالوهاب قزوینی، لیدن ۱۹۱۱ ـ ۱۹۳۷

فرق شطحیات بایزید و اعتقادات خطابیه

البته خطّابیّه فقط به الوهیّت امام صادق علیه السّلام یا حلول خداوند در ایشان معتقد بوده‌اند و شطحیّات بایزید درباره شخص خویش است، و در شطحیات او یا سخنان دیگرش، از تشیّع او و نام امام جعفرصادق علیه السّلام اثری دیده نمی‌شود.

بایزید و ابو علی السندی دراللمع

از سوی دیگر، در اللّمع از ابوعلی السندی نامی سخن رفته که بایزید گفته است با او مصاحبت داشته و به او «واجبات» (مایُقیمُ بِهِ فَرْضَه) تعلیم می‌داده و او نیز به بایزید «توحید و حقایق» می‌آموخته است.

برخی نظرات بایزید برگرفته از آرای هندو و بودا

از این گفته که ابوعلی از «سِند» بوده و از فقه و واجبات آگاهی نداشته اما به توحید و حقایق، عالم بوده، چنین استنباط شده است که بعضی از اظهارات بایزید ممکن است مأخوذ از آرای هندو و بودایی باشد.به گفته بوورینگ در این باره میان خاورشناسان قرن نوزدهم بحث مهمی درگرفته بود و عده‌ای این نظر را پذیرفته بودند، اما در قرن حاضر لویی ماسینیون و آربری در آن تردید کرده‌اند.

نسبت دادنِ تصوف هندوا به بایزید مثل نظریه فنا

مساعی زئنر در ربط دادن بایزید به تصوّف هندو قانع کننده نیست، مثلاً نظریه «فنا» که می‌گویند از نیروانای بودایی مأخوذ است، اشتباهاً به بسطامی نسبت داده شده است، در حالی که به گفته سلمی

[۳۵] محمد بن حسین سلمی، طبقات الصوّفیه، ص۲۲۸، چاپ نورالدین سدیبه، قاهره ۱۴۰۶/۱۹۸۶

اول کسی که در «علم فنا و بقا» سخن گفته ابوسعید احمدبن عیسی خرّاز (متوفی ۲۷۹) بوده است.

سخن بایزید درباره فنا و بقا

در باره مطلب اخیر باید گفت که از ابویزید هم سخنانی در «فنا و بقا» نقل شده است، مثلاً عطار

[۳۶] محمد بن ابراهیم عطّار، کتاب تذکره الاولیاء، ج۱، ص۱۵۴، چاپ نیکلسون، لیدن ۱۹۰۵ ـ ۱۹۰۷

نقل می‌کند که او را دیدند سر به گریبان فکرت فروبرده، چون سر برآورد، گفت ، «سر به فنای خود فرو بردم و به بقای حق برآوردم». و نیز پرسیدند، «مرد کی داند که به حقیقت معرفت رسیده است ؟ گفت، آن وقت که فانی گردد در تحت اطلاع حق. . . پس او فانئی بود باقی و باقئی بود فانی. . .»

[۳۷] .محمد بن ابراهیم عطّار، کتاب تذکره الاولیاء، ج۱، ص۱۶۸-۱۶۹، چاپ نیکلسون، لیدن ۱۹۰۵ ـ ۱۹۰۷

رد سخن سلمی درباره خراز نخستین نظریه پرداز فنا

شاید مقصود سلمی این بوده است که خرّاز نخستین نظریه پرداز این مسئله بوده است. اما در سخنانی که از خرّاز نقل کرده است،

[۳۸] محمد بن حسین سلمی، طبقات الصوّفیه، ص۲۲۸-۲۳۰، چاپ نورالدین سدیبه، قاهره ۱۴۰۶/۱۹۸۶

از فنا و بقا سخنی دیده نمی‌شود، بعلاوه سلمی مطلب مذکور را با «قیل» آورده است که نشانه تردید در انتساب این مطلب به اوست. اما برپایه این فرض که معروفان به بایزید متعدد بوده‌اند و سخنانشان درهم آمیخته است اظهار نظر قطعی دراین باره آسان نیست.

سخن بایزید درباره راه وصول به یگانگی خدا

از جمله سخنانی که جنید از بایزید نقل کرده آن است که گفته است، در راه وصول به یگانگی خدا به صورت مرغی درآمد و همچنان پرواز کرد تا به میدان ازلیّت رسید و درخت احدیّت را در آن دید

[۳۹] عبداللّه بن علی ابونصر سرّاج، کتاب الّلمع، ج۱، ص۴۶۴، مصر ۱۹۶۰

بعد، ریشه و شاخه آن درخت را وصف می‌کند و می‌گوید، چون نگریست، همه را خدعه و فریب دید.

مبدا فکر بایزید درباره راه وصول به یگانگی خدا

عده‌ای مبدأ این فکر را در درخت کیهانی و فریب (مایا) اوپانیشادها و فلسفه وِدا دانسته‌اند، ولی آربری آن را برپایه آیات قرآنی و سخنان اهل تصوّف دانسته است. جنید درباره این قول ابویزید، می گوید که او نهایت بلوغ خود را در راه توحید وصف کرده است، اما آن را غایت و نهایتی نیست.

انتقاد جنید بر اعداد مبالغه آمیز بایزید

انتقاد جنید بیشتر بر اعداد مبالغه آمیزی مانند صد هزار هزار بار و نظایر آن است که معانی حقیقی آن مراد نیست و مقصود ابویزید همان طیران فکری و اندیشه اوست که آن را در جای دیگر به صورت «معراج» نقل کرده است.

نظر بایزید درباره معراج پیامبر

شطح ابویزید در بیانات فوق همان گذاشتن خود به جای حضرت رسول صلی اللّه علیه وآله وسلّم در معراج و وصول به درخت «سِدره المُنتهی »

[۴۰] نجم/سوره۵۳، آیه۱۴.

است که منتها و غایت سیر آن حضرت را می‌رساند، و بایزید اقرار می‌کند که سیر او «خُدعه» است یعنی در عالم خیال و ناشی از استغراق در وجد و حال است که از مختصات حالات شطح است. به هرحال، چنانکه آربری گفته است، ربطی به درخت جهانی اوپانیشادها ندارد.

معنی شطح درکلام بایزید

اما معنی شطح، که در سخنان بایزید بزرگ از همه بیشتر است، به قول روزبهان

[۴۱] روزبهان بن ابی نصر روزبهان بقلی، شرح شطحیّات، ص۵۷، به تصحیح و مقدمه فرانسوی از هنری کُربین، تهران ۱۳۴۴ ش

ناشی از قوّت وَجد است که آتش شوق را به معشوق ازلی تیزتر می‌سازد و درآن حالت از صاحب وجد کلامی صادر شود از مشتعل شدن احوال و ارتفاع روح که ظاهر آن «متشابه» (تأویل پذیر) شود با عباراتی که کلمات آن را غریب گویند، زیرا وجه (تأویلش) را نشناسند و به انکار و طعن گوینده مفتون شوند، و اگر صاحب‌نظری توفیق یابد، آن را انکار نکند و بحث در اشارات شطح نکند.

اصول شطح نزد روزبهان

روزبهان

[۴۲] روزبهان بن ابی نصر روزبهان بقلی، شرح شطحیّات، ص۵۸، به تصحیح و مقدمه فرانسوی از هنری کُربین، تهران ۱۳۴۴ ش

اصول شطح را از سه منبع قرآن و حدیث و اولیا می‌داند و حتی حروف مقطعه قرآن را از باب شطح یا متشابهات می‌شمارد. پس در نظر روزبهان هم منبع شطح، و از جمله شَطَحات بایزید، در اصول و معارف اسلامی است نه در منابع هندی و خارجی.

تفسیر شطحیات بایزید توسط روزبهان

او بحث مفصلی در شطحیّات بایزید و تفسیر و تأویل آن دارد و او را «هایم»(سرگشته) بیابان وحدت می‌داند، و این شطح او را که ، «حق به من گفت که همه بنده‌اند جزتو» از سر وحدت و یگانگی می‌شمارد و آن را با سخنِ زنان درباره یوسف مقایسه می‌کند که گفتند، «ماهذا بَشَراً ان هذا الا ملک کریم»

[۴۳] یوسف/سوره۱۲، آیه۳۱.

از جمله شطحیّات معروف بایزید، که او را بدان جهت توبیخ کرده‌اند، آن است که چون به گورستان یهود گذشت گفت، معذوران‌اند و چون به گورستان مسلمانان گذشت، گفت ، «مغروران‌اند». روزبهان

[۴۴] روزبهان بن ابی نصر روزبهان بقلی، شرح شطحیّات، ص۸۸، به تصحیح و مقدمه فرانسوی از هنری کُربین، تهران ۱۳۴۴ ش

معذور بودن یهودیان را با اقتضای مشیت خداوندی و حدیث «الشقی شقی فی بطن امّه» مقایسه می‌کند و مغرور بودن مسلمانان را به مغروربودن به اعمال خود و غفلت از عنایت خداوندی منسوب می‌دارد.

[۴۵] محمد بن حسین شیخ بهائی، الکشکول، ج۱، ص۱۱۵، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.

ابن سالم بصری از مخالفان بایزید

ابن سالم بَصری

[۴۶] دستورالجمهور فی مناقب سلطان العارفین ابی یزید طیفور، نسخه خطی تاشکند

پیشوای فرقه سالمیّه در تصوّف،

[۴۷] عبدالکریم بن محمد سمعانی، الانساب، ج۷، ص۲۳ ـ ۲۴، حیدرآباد دکن ۱۳۸۲ ـ ۱۴۰۲/۱۹۶۲ ـ ۱۹۸۲

از جمله مخالفان بایزید است که بایزید را به جهت بعضی سخنان او، مانند «سبحانی سبحانی مااعظم شأنی» و «ضربت خیمتی بازاء العرش»، تکفیر می‌کرد.

[۴۸] عبداللّه بن علی ابونصر سرّاج، کتاب الّلمع، ج۱، ص۴۷۲ـ۴۷۷، مصر ۱۹۶۰

مخالفت ابونصر سراج با ابن سالم بصری

ابونصر سرّاج با او در این باره به معارضه پرداخته و در مجلس او با او به گفتگو برخاسته است. ابونصر سرّاج می‌گوید که ابن سالم با همه جلالت قدرش در طعن بر بایزید زیاده روی می‌کرد و او را کافر می‌دانست.

توجیه شطحیات بایزید توسط ابونصر سراج

همچنین در توجیه «سبحانی ما اعظم شأنی» گفته است که این سخن ممکن است در پی سخنان دیگری باشد و او این قول را درحکایت از قول خداوند گفته باشد. ابونصر سرّاج به بسطام رفته و از جماعتی از احفاد بایزید درباره این کلام پرسیده است و آنان انکار کرده و گفته‌اند که در آن باب چیزی نمی‌دانند. این هم دلیل آن است که شطحیّات از بایزید بزرگ بوده است و در قرن چهارم در بسطام این سخنان فراموش شده و کلمات بایزید ثانی جای آن را گرفته بود.

نظر عبدالرحمان بدوی درباره توجیه شطحیات بایزید

اما چنان‌که عبدالرحمان بدوی در شطحات الصوفیّه

[۴۹] عبدالرحمن بدوی، شطحات الصوّفیه، ص۳۲، کویت ۱۹۷۸

گفته است، تأویلات کسانی چون ابونصر سرّاج و جنید و دیگران از شطحیّات بایزید بیرون از مقصود حقیقی بایزید است و در حقیقت برای تبرئه اوست.

نظر عبدالرحمان درباره شطحیات بایزید

سخنان او ناشی از استهلاک در شهود حق و غلبه حالت سُکر است و مقاصد او یا تجرید امور دینی از حسیّات و مادیّات است، مانند مطالبی که درباره حج و کعبه یا بهشت و دوزخ، یا آنچه درباره بالاتر بودن لوای او از لوای حضرت رسول گفته است (انّ لِوائی اعظم من لِواء محمّد (صلی اللّه علیه وآله وسلّم)) یعنی لوایی که برای حضرت رسول در میدان‌های جنگ می‌افراشتند لوای مادّی و جسمانی بود، اما لوای او معنوی و روحانی است، یا از راه حصول حالتی معنوی برای اوست که در آن حالت همه را یکی می‌بیند و جز خدا چیزی نمی‌بیند و خود را با جهان و خدا متحد می‌داند، چنانکه می‌گوید ، «سی سال خدای را می‌طلبیدم، چون بنگریستم او طالب بود و من مطلوب»

[۵۰] محمد بن ابراهیم عطّار، کتاب تذکره الاولیاء، ج۱، ص۱۴۲، چاپ نیکلسون، لیدن ۱۹۰۵ ـ ۱۹۰۷

او در عبادات به ظاهر آن نمی‌نگریست و می‌گفت، «از نماز جز ایستادگی تن ندیدم و از روزه جز گرسنگی ندیدم، آنچه مراست از فضل اوست نه از فعل من »

[۵۱] محمد بن ابراهیم عطّار، کتاب تذکره الاولیاء، ج۱، ص۱۵۵، چاپ نیکلسون، لیدن ۱۹۰۵ ـ ۱۹۰۷

مریدی گفته بود، عجب دارم از کسی که خدا را شناسد و اطاعت و عبادت نکند. بایزید گفت، عجب دارم از کسی که او را بشناسد و اطاعت کند،

[۵۲] محمد بن ابراهیم عطّار، کتاب تذکره الاولیاء، ج۱، ص۱۵۵، چاپ نیکلسون، لیدن ۱۹۰۵ ـ ۱۹۰۷

یا در باب کعبه گفت،«اول بار که به خانه (خانه خدا) رفتم خانه دیدم، دوم بار که رفتم خداوند خانه دیدم، اما سوم بار که رفتم نه خانه دیدم و نه خداوند خانه »

[۵۳] محمد بن ابراهیم عطّار، کتاب تذکره الاولیاء، ج۱، ص۱۵۶، چاپ نیکلسون، لیدن ۱۹۰۵ ـ ۱۹۰۷

، و درباره اتحاد گوید، «از بایزیدی بیرون آمدم چون مار از پوست، پس نگه کردم عاشق و معشوق و عشق یکی دیدم »

[۵۴] محمد بن ابراهیم عطّار، کتاب تذکره الاولیاء، ج۱، ص۱۶۰، چاپ نیکلسون، لیدن ۱۹۰۵ ـ ۱۹۰۷

، نیز می‌گوید، «به قصد حج بیرون رفتم. در راه سیاهی را دیدم که پرسید کجا میروی ؟ گفتم به مکه می‌روم. گفت آنچه را می‌خواهی در بسطام گذاشته‌ای و نمی‌دانی. کسی را می‌خواهی که به تو از رگ گردن نزدیک‌تر است»

[۵۵] محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، ج۱، ص۱۰۸، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، کویت ۱۹۷۸

و گفته است ، «توبه از گناه یکی است و از طاعت هزار»

[۵۶] محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، ج۱، ص۱۰۴، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، کویت ۱۹۷۸

، که مقصود عبادات ریائی است، یا«در طاعات چندان آفت است که حاجت به معصیت کردن نیست».

[۵۷] محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، ج۱، ص۱۱۱، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، کویت ۱۹۷۸

عبادت بایزید

در شرح حال بایزید نوشته‌اند که عبادت او زیاد نبود و کسی در این باره از او پرسید و او خشمگین شد و گفت، «زهد و معرفت از من منشعب می‌گردد»

[۵۸] محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، ج۱، ص۱۴۳، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدو

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.