پاورپوینت باذان پسر ساسان
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت باذان پسر ساسان دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت باذان پسر ساسان،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت باذان پسر ساسان :
باذام
باذام یا باذان، فرزند ساسان جَرون، آخرین حکمران ایرانی یمن که بعد از وَهْرِز و فرزندش و دو تن از احفاد او به فرمان خسرو انوشیروان، به حکومت عدن، صنعا و حوالی آن و قسمتی از جنوب شبه جزیره عربستان برگزیده شد و سرداری ابناء یا ابناء احرار را نیز برعهده داشت.
فهرست مندرجات
۱ – بیوگرافی باذام
۱.۱ – نسب باذام
۱.۲ – اصالت باذام
۱.۳ – باذان پنجمین حاکم یمن
۲ – تحولات عصر باذان
۲.۱ – قتل خسروپرویز
۲.۲ – گسترش اسلام در حجاز
۲.۳ – انعقاد پیمان میان باذام و همدانیان
۲.۴ – ارسال خبر ظهور پیامبر
۲.۵ – نامه پیامبر به خسرو پرویز
۲.۶ – عدم انکار دعوت اسلامی
۳ – پذیرش دین اسلام
۳.۱ – ارسال نامه گرایش به اسلام
۳.۲ – تایید حکومت باذان توسط پیامبر
۳.۳ – ساخت مسجد در املاک باذان
۴ – باذام موالی یا صحابه
۴.۱ – صحابه
۴.۲ – موالی
۵ – یمن و موالی آن
۵.۱ – یمن و دولت روم
۵.۲ – سازماندهی سپاه و فتح یمن
۵.۳ – جنگ سپاه انوشیروان و حبشیان
۵.۴ – چهار ایالت یمن بعد از جنگ
۵.۵ – شرایط ازدواج بعد جنگ
۵.۶ – اداره بحرین و یمن با ایرانیان
۵.۷ – هدف خسرو از مساعدت نظامی
۵.۸ – تحویل خراج به صنعا و مدائن
۵.۹ – حکومت باذان در یمن
۶ – گزارش باذان درباره ظهور اسلام
۷ – دعوت به اسلام خسرو پرویز
۸ – خسرو در مقابل دعوت پیامبر
۹ – مسلمان شدن باذان
۹.۱ – ابقاء باذان توسط پیامبر
۱۰ – مرگ باذان
۱۱ – قتل شهر بن باذان
۱۲ – اسلام آوردن ابناء یمن
۱۳ – فهرست منابع
۱۴ – پانویس
۱۵ – منابع
بیوگرافی باذام
باذان معرب باذام است (عربی شده باذام)، برای معنی و اشتقاق،
[۱] Justi، F، ج۱، ص۵۶، Iranisches Namenbuch، Hildesheim، ۱۹۶۳.
فرمانروای ایرانی یمن از سوی خسرو پرویز مقارن ظهور اسلام میباشد.
[۲] تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ج۱، ص۳۹۸، تعلیقه ۳۶، ترجمه عباس زریاب، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۵۸ ش).
و به قولی دیگر مرکب از دو جزء باذ+ان که جزء اخیرش پسوند نسبت است و بر شهرت خانوادگی دلالت دارد.
نسب باذام
نام او در اغلب منابع عصر اسلامی باذان بن ساسان (در برخی منابع عربی صورت باذام نیز آمده،
[۳] ابن حبیب، محمد، المحبر، ج۱، ص۸، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، بیروت، دارالا¸فاق الجدیده.
و در برخی باذان بن ساسان الجرون
[۴] مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، ج۱، ص۱۷۳، تهران، ۱۳۱۷ش.
(سامان، که تصحیف است) یاد شده است.
[۵] مسعودی، علی، مروج الذهب،ج۲، ص۲۱۰، به کوشش شارل پلا، بیروت، ۱۹۶۶م.
[۶] حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، ج۱، ص۱۰۹، بیروت، دارمکتبه الحیاه.
[۷] رازی، احمد، تاریخ مدینه صنعاء، ج۱، ص۳۷، به کوشش حسین بن علی عبدالله عمری، صنعاء، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
میتوان گمان کرد که مقصود نویسندگان از ذکر ساسان در نسب او، انتسابش به خاندان ساسانی، همچون سلف او وهرز
[۸] نولدکه، تئودور، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، ج۱، ص۳۹۴، تهران، ۱۳۵۸ش.
بوده است. اما در کتاب حمزه اصفهانی نام پدر او مهران آمده،
[۹] حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، ج۱، ص ۱۱۸، بیروت، دارمکتبه الحیاه.
و هم از اینجا این احتمال مطرح شده که باذام از خاندان مهران، یکی از خاندانهای هفتگانه بزرگ و دولتمردان ایران بوده است.
[۱۰] نولدکه، تئودور، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، ج۱، ص۲۴۱-۲۴۲، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۱۱] نولدکه، تئودور، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، ج۱، ص۳۹۸، تهران، ۱۳۵۸ش.
البته این معنی که برخی از منابع کنیه باذام را ابومهران آوردهاند،
[۱۲] ابن حبیب، محمد، المحبر، ج۱، ص۸، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، بیروت، دارالا¸فاق الجدیده.
نیز میتواند مؤید این انتساب باشد.
اصالت باذام
مطابق روایتی، باذان اصلاً از مردم دیه طخرود از رستاقهای قم بود و در آنجا املاک و خانهها داشت.
[۱۳] قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ج۱، ص۸۳ -۸۴، ترجمه حسن ابن علی قمی، به کوشش جلال الدین طهرانی، تهران، ۱۳۶۱ش.
باذان پنجمین حاکم یمن
به هر حال، از روزگار خسرو انوشیروان، ایرانیانی که برای کمک به سیف بن ذییزن برضد حبشیان وارد یمن شدند، پس از پیروزی در همانجا مقام گرفتند. اینان و فرزندانشان که به «ابناء» موسوم گشتند، بر بخشهای مهمی از یمن چیره شدند و سر کرده ایشان به عنوان نایب شاه ایران، و به انتخاب یا تأیید او بر یمن فرمان میراند. شمار و نام برخی از این فرمانروایان محل اختلاف مورخان است. باذان به روایت طبری
[۱۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۱۴۸.
و ابن اثیر
[۱۵] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۴۵۱.
پنجمین حاکم یمن از ابناء و جانشین خُرّه خسرو پسر مروزان (مرزبان) یا بینجان بود
[۱۶] ابن هشام، محمد، السیره النبویه، ج۱، ص۷۱، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، بیروت، دارالقلم.
[۱۷] Justi، F، ج۱، ص۶۸، Iranisches Namenbuch، Hildesheim، ۱۹۶۳.
[۱۸] نولدکه، تئودور، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، ج۱، ص۳۶۳، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۱۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۱۷۱.
[۲۰] حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، ج۱، ص۱۱۸، بیروت، دارمکتبه الحیاه.
[۲۱] مسعودی، علی، مروج الذهب، ج۲، ص۲۱۰، به کوشش شارل پلا، بیروت، ۱۹۶۶م.
که به دستور خسرو پرویز فرمانروایی را در دست گرفت
[۲۲] ابن هشام، محمد، السیره النبویه، ج۱، ص۷۱، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، بیروت، دارالقلم.
[۲۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۱۵.
و از مرکز حکومت خود، صنعا که تختگاه تاریخی تبابعه یمن بود، بر ابناء و آن دیار فرمان میراند.
[۲۴] قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، ج۵، ص۴۶، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
تحولات عصر باذان
در عصر حکومت باذان، در ایران و شبه جزیره عربی تحولات بزرگ سیاسی پدید آمد که آینده ابناء را دگرگون ساخت.
قتل خسروپرویز
از یک سوی دولت ساسانی در پی جنگهای دراز با رومیان، و انقراض دولت دست نشانده آلمنذر که تهاجم اعراب بدوی به مرزهای ایران را به دنبال داشت، به سراشیب سقوط افتاد و قتل خسرو پرویز، این انقراض را سرعت بخشید.
گسترش اسلام در حجاز
و از سوی دیگر ظهور و گسترش اسلام در حجاز ، روابط قبیلهای و قدرتهای غالب بر مناطق مختلف شبه جزیره عربی را سخت تحت تأثیر قرار داد. یکی از نتایج این تحولات، تهدید امنیت راههای بازرگانی غرب و جنوب ایران توسط اعراب بدوی و ائتلاف آنان بر ضد ایرانیان و از جمله ابناء و شخص باذان در جنوب عربستان بود؛ چنانکه یک بار بنی تمیم بر کاروانی ایرانی که از یمنِ زیر حکومت باذان مُشک و بلکه خراج به دربار خسرو میبرد (به روایتی از ایران به یمن میرفت)، تاختند و آن را غارت کردند.
[۲۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۱۶۹.
[۲۶] یاقوت، حموی، بلدان، ج۳، ص۴۰۱.
[۲۷] حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، ج۱، ص۱۱۴، بیروت، دارمکتبه الحیاه.
[۲۸] نولدکه، تئودور، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، ج۱، ص۴۱۱، تهران، ۱۳۵۸ش.
انعقاد پیمان میان باذام و همدانیان
سیطره بنی تمیم بر راه تجاری شرق یمامه، و نیز دلیری بنیشیبان در تهاجم به مرزهای غربی ایران، اعراب جنوبی را نیز به ائتلافی از تیرههای بنیمذحج و تشکیل سپاهی بزرگ برای جنگ بر ضد باذان و ابناء کشاند و اگر انعقاد پیمانی میان باذان و همْدانیان، از نیرومندترین و پرآوازهترین قبایل جنوب، پیش نمیآمد، بقای ابناء سخت به مخاطره میافتاد. این پیماننامه در دو نسخه به زبان عربی و فارسی (مقصود پهلوی است) نوشته شد و متن عربی آن اکنون موجود است.
[۲۹] رازی، احمد، تاریخ مدینه صنعاء، ج۱، ص۳۷-۳۹، به کوشش حسین بن علی عبدالله عمری، صنعاء، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
ارسال خبر ظهور پیامبر
یکی از وظایف فرمانروایان ایرانی یمن، ارسال گزارشهایی درباره اوضاع عربستان به دربار ساسانی بود. به همین سبب، باذان نیز طی نامهای به خسرو پرویز، از ظهور پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) «در جبال تهامه» و پیروان اندک او و مخالفت عرب با دعوت جدید سخن راند.
[۳۰] حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، ج۱، ص۱۰۷، بیروت، دارمکتبه الحیاه.
حمزه تاریخ این نامه را سال ۱۹ از سلطنت خسرو، برابر با سال اول، یا اوایل سال دوم بعثت آورده است؛ ولی این گزارش میبایست دیرتر تهیه شده باشد؛ چه، دعوت اسلامی تا سال سوم پنهانی بود و مخالفتهای علنی مشرکان با پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) آغاز نشده بود. به هر حال، از واکنش خسرو خبری در دست نیست و ممکن است آن را بیاهمیت تلقی کرده باشد.
نامه پیامبر به خسرو پرویز
پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم)، پس از صلح حدیبیه ، خودنامهای به خسرو نوشت و به اسلام دعوتش کرد، خشم شاه برانگیخته شد و به باذان نامه کرد
[۳۱] بیهقی، احمد، دلائل النبوه، ج۴، ص۳۱۹، به کوشش عبدالمعطی قلعجی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
که دو تن از مردان چابک خود را برای دستگیری، یا قتل پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) به حجاز فرستد. باذان که با اوضاع منطقه، و اخبار مربوط به دعوت اسلامی آشناتر بود، دو یا چند تن از مردانش را با نامه خسرو، یا نامهای که خود نوشته بود، نزد پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) فرستاد و یکی را از آن میان دستور داد تا درست بنگرد و با پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) سخن گوید و اخبارش را به او برساند. مشرکان از اینکه خسرو ایران به کار پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) پرداخته بود، سخت خشنود شدند؛ اما پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) فرستادگان را مدتی در مدینه، و به روایتی در خانه سلمان پارسی نگاه داشت و سرانجام به آنها خبرداد که خسرو به دست پسرش شیرویه کشته شده است؛ آنگاه توسط آنان به باذان توصیه کرد که به اسلام بگرود تا پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) او را بر فرمانروایی یمن و ریاست ابناء ابقا کند؛ سپس هدیهای گرانبها به یکی از آن فرستادگان داد و آنها را بازگردانید.
عدم انکار دعوت اسلامی
بنا بر روایتها، باذان که تمایل بسیار به اطلاع از احوال و اخبار پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) نشان میداد، نسبت به دعوت اسلامی واکنشی انکار آمیز بروز نداد و حتی اعلام کرد که اگر سخن پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) راست درآید، هیچ یک از فرمانروایان در گروش به اسلام بر او پیشی نخواهد گرفت. آنگاه به انتظار نشست تا نامه شیرویه رسید که از قتل خسرو سخن میگفت و دستور میداد که پیامبر را نیازارند. باذان و بسیاری از ابناء مانند وهب بن منبّه و خره خسرو و فیروز دیلمی بیدرنگ اسلام آوردند.
[۳۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۶۵۵ -۶۵۷.
[۳۳] ابن هشام، محمد، السیره النبویه، ج۱، ص۷۱-۷۲، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، بیروت، دارالقلم.
[۳۴] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۹۹.
[۳۵] مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، ص۲۵۹، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۳م.
[۳۶] مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، ج۱، ص۲۵۱-۲۵۲، تهران، ۱۳۱۷ش.
[۳۷] مقریزی، احمد، امتاع الاسماع، ج۱، ص۵۳۵، به کوشش محمود محمد شاکر، قاهره، ۱۹۴۱م.
[۳۸] اهدلی، محمد، ج۱، ص۶۱، نثرالدرالمکنون، قاهره، مطبعه زهران.
پذیرش دین اسلام
درباره تاریخ این واقعه و گروش باذان و ابناء به اسلام که بسیاری از مورخان آن را در سال ۶ق/۶۲۷م دانستهاند، باید گفت که به نظر میرسد روایت ابن سعد
[۳۹] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۹۸.
که آن را در محرم سال ۷ دانسته، درستتر است.
[۴۰] شجاع، عبدالرحمان عبدالواحد، الیمن فی صدر الاسلام، ج۱، ص۱۲۳-۱۲۴، دمشق، دارالفکر.
از اینرو، ابن حجر باذان را نخستین فرمانروای مسلمانِ غیرعرب، و نخستین امیر مسلمانِ یمن خوانده است.
[۴۱] ابن حجر عسقلانی، احمد، الاصابه، ج۱، ص۴۶۵
با این همه، برخی از همان مورخان و دیگران در مواضع دیگر، تصریح کردهاند که باذان در سال ۱۰ق اسلام آورد،
[۴۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۸.
[۴۳] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۰۴.
[۴۴] سهیلی، عبدالرحمان، الروض الانف، ج۱، ص۳۱۵، به کوشش عبدالرحمان وکیل، بیروت، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
[۴۵] علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۳، ص۵۲۸، بیروت، دارالعلم للملایین.
در حالی که ظاهراً باذان پیش از این تاریخ درگذشته بود
ارسال نامه گرایش به اسلام
به هرحال باذان پس از دریافت خبر قتل خسرو، باز نامهای همراه با نمایندگان به مدینه فرستاد و پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) را از گروش خود و ابناء به اسلام خبر داد
[۴۶] ابن هشام، محمد، السیره النبویه، ج۱، ص۷۱، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، بیروت، دارالقلم.
(گزارش موجز این مأموریت، از طریق عبدالله پسر فیروز دیلمی که پدرش در زمره، یا رئیس نمایندگان باذان بود، روایت شده است)
[۴۷] احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۲۳۲، قاهره ۱۳۱۳ق.
تایید حکومت باذان توسط پیامبر
پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) هم حکومت او را تأیید کرد و بر تمام مخالیف یمن ولایتش داد
[۴۸] قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، ج۵، ص۲۶، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
[۴۹] علی، جواد، ج۳، ص۵۲۸، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، دارالعلم للملایین.
(که میگوید: ظهور اسلام حکومت ایرانیان را منقرض کرد)
ساخت مسجد در املاک باذان
و وَ بْر بن یُحَنّس خزاعی را برای تعلیم اسلام به یمن فرستاد.
[۵۰] رازی، احمد، تاریخ مدینه صنعاء، ج۱، ص۸۰، به کوشش حسین بن علی عبدالله عمری، صنعاء، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
نخستین مسجد یمن توسط وبر و به دستور پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) در املاک باذان ساخته شد و در عصر عمر نیز در بخشی از املاک خالصه باذان در صنعا جامع صنعا را ساختند.
[۵۱] رازی، احمد، تاریخ مدینه صنعاء، ج۱، ص۸۱، به کوشش حسین بن علی عبدالله عمری، صنعاء، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۵۲] رازی، احمد، تاریخ مدینه صنعاء، ج۱، ص۸۹، به کوشش حسین بن علی عبدالله عمری، صنعاء، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
از آن سوی ویرانی قصر غمدان در صنعا که از شگفتیهای روزگار،
[۵۳] یاقوت، حموی، بلدان، ج۳، ص۸۱۱ -۸۱۲.
و محل بتها بود، گویا در همین دوران توسط باذان و به خواست پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) رخ داده است.
[۵۴] رازی، احمد، تاریخ مدینه صنعاء، ج۱، ص۲۶، به کوشش حسین بن علی عبدالله عمری، صنعاء، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۵۵] ابن حبیب، محمد، المحبر، ج۱، ص۳۱۷، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، بیروت، دارالا¸فاق الجدیده.
[۵۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۱۲۵- ۱۲۶.
[۵۷] سهیلی، عبدالرحمان، الروض الانف، ج۱، ص۲۲۷، به کوشش عبدالرحمان وکیل، بیروت، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
علی بن زید بیهقی عنوان نامهای از پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) به باذان را در کتاب خود آورده که حضرت در آن، او را شاه یمن خوانده است.
[۵۸] بیهقی، علی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۲۷۶.
این نامه را معاذ بن جبل نزد باذان برد. با آنکه از متن نامه خبری در دست نیست، ولی برخی از محققان صحت انتساب آن را تأیید کردهاند
[۵۹] حمیدالله، محمد، مجموعه الوثائق السیاسیه للعهد النبوی و الخلافه الراشده، ج۱، ص۲۱۲، بیروت، دارالنفائس.
[۶۰] حدیثی، نزار عبداللطیف، اهل الیمن فی صدر الاسلام، ج۱، ص۹۱-۹۲، بیروت، المؤسسه العربیه للدراسات و النشر.
(که اصل آن را نادرست دانسته است). اینکه برخی از مورخان، اسلام آوردنِ باذان را در سال ۱۰ق دانستهاند، باید از آنجا برخاسته باشد که وبر بن یحنس چون وارد یمن شد، بقیه ابناء را به اسلام خواند و آنها در این زمان مسلمان شدند،
[۶۱] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۸.
و مورخان در ذکر حوادث این دوره، باذان را نیز در زمره این ابناء قرار دادهاند.
باذام موالی یا صحابه
آیا باذام از موالی بود یا از صحابه؟
صحابه
اغلب مورخان او را از جمله صحابه شمردهاند.
[۶۲] ابن حجر عسقلانی، کتاب الاءصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۱۷۰، مصر ۱۳۲۸.
[۶۳] محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۱، ص۱۵۷۵، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ ـ ۱۸۹۶.
[۶۴] ابن هشام، سیره رسول اللّه، ج۱، ص۹۱ـ۹۳، ترجمه و انشای رفیع الدّین اسحاق بن محمّد همدانی، چاپ اصغر مهدوی، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۶۵] علی بن حسین مسعودی، التنبیه و الاشراف، ج۱، ص۲۵۹، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
[۶۶] احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۵، ص۲۵، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
[۶۷] مجمل التواریخ و القصص، چاپ بهار، ج۱، ص۱۷۲، تهران ۱۳۱۸ ش.
موالی
برخی از نویسندگان، باذان را از موالی پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم)، و ابن حجر او را از اصحاب دانسته است،
[۶۸] ابن حجر عسقلانی، احمد، الاصابه، ج۱، ص۴۶۴.
ولی میدانیم که او به دیدار پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) نائل نشد و حداکثر از قول شعبی نقل کردهاند که وی قصد دیدار پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) کرد، اما در راه کشته شد.
[۶۹] ابن حجر عسقلانی، احمد، الاصابه، ج۱، ص۴۶۵.
عمرو بن دینار از راویان احادیث عمر، از موالی باذان بوده است.
[۷۰] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۹.
جالب آنکه در سده ۶ق/۱۲م نیز، ابومحمد فضل بن محمد شعرانی بیهقی ادیب و فقیه، نسب خود را به باذان میرسانده، و به آن فخر میکرده است.
[۷۱] بیهقی، علی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۲۷۶.
یمن و موالی آن
یمن دارای اوج و فرودهایی بوده است که دست به دست حاکمان شده و هر دورهای کسی بر آن حکومت کرده است.
یمن و دولت روم
سرزمین یمن، در حدود عام الفیل (۵۷۰ میلادی) یا به نوشته حمزه اصفهانی
[۷۲] حمزه بن حسن حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، ج۱، ص۱۱۴، بیروت.
۴۱ سال بعد از سلطنت خسرو انوشیروان، یا به قول ازرقی
[۷۳] محمدبن عبدالله ازرقی، اخبار مکه و ماجاء فیها مِن الا´ ثار، ج۱، ص۱۲۱، ترجمه و تحشیه از محمود مهدوی دامغانی، چاپ رشدی صالح ملحس، تهران ۱۳۶۸ ش.
دو سال بعد از ولادت پیامبر اکرم (صلیاللّهعلیه وآلهوسلّم) و یا به قول عبدالرحمان شجّاع
[۷۴] عبدالرحمان عبدالواحد شجّاع، الیمن فی صدرالاسلام، ج۱، ص۲۸، دمشق ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
و جوادعلی،
[۷۵] جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۳، ص۵۲۷، بیروت ۱۹۷۶ ـ ۱۹۷۸.
در ۵۷۵ در جنگی به امر خسرو انوشیروان، به دست سپاهیان وهرز، از چنگ حبشیان تحت حمایت دولت روم درآمد.
سازماندهی سپاه و فتح یمن
انوشیروان پس از غلبه بر خزرهای شمال و بنای (سد باب الابواب)،
[۷۶] محمد محمدی ملایری، تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی، ج۱، ص۴۲۴، تهران ۱۳۷۲ ش.
در ظاهر، به منظور پاسخ دادن به درخواست کمک یکی از امیرزادگان ذوجدن، و اشراف موجّه و خوشنام حمیری یمن (و به قول برخی از مأخذ قدیم: هاماوران )
[۷۷] محمد محمدی ملایری، تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی، پانویس ۴، ج۱، ص۴۲۶، تهران ۱۳۷۲ ش.
به نام سیف بن ذییزن، فرزند ابومره فیاض یا پسرش معدی کرب بن سیف ذییزن، و در واقع، برای ایجاد پایگاهی مطمئن در برابر روم، رقیب نیرومند ایران با مشورت موبد موبدان، سپاهی هشتصد نفری (به نوشته حمزه اصفهانی مرکب از ۸۰۹ تن و اغلب از فرزندان ساسان)
[۷۸] حمزه بن حسن حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، ج۱، ص۵۲، بیروت.
از اسیران دیلم و شهرستان های مجاور آن، به سرداری خُرزاد فرزند نرسی، از اسپهبدان دیلم
[۷۹] حمزه بن حسن حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، ج۱، ص۵۲، بیروت.
(فرزند بها فریدون بن ساسان فرزند بهمن بن اسفندیار) که دارای مرتبه وَهْرِز (برابر با هزار سوار) بود
[۸۰] مجمل التواریخ و القصص، چاپ بهار، ج۱، ص۱۷۲، تهران ۱۳۱۸ ش.
ترتیب داد که در ناوگانی مرکب از هشت کشتی
[۸۱] حمزه بن حسن حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، ج۱، ص۵۲، بیروت.
از راه دجله به سوی یمن حرکت کردند.
دو فروند از کشتیها دچار طوفان شدند و شش فروند باقی، در ساحل حَضْرَمَوت، به بندر مثوب
[۸۲] علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۸۱، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، مصر ۱۳۸۴ـ۱۳۸۵/۱۹۶۴ـ ۱۹۶۵.
[۸۳] مطهربن طاهر مقدسی، کتاب اُلْبَدْءوَ التاریخ، ج۳، ص۱۹۰، پاریس ۱۸۹۹ـ ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
[۸۴] محمد محمدی ملایری، تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی، ج۱، ص۴۱۹ـ۴۲۰، تهران ۱۳۷۲ ش.
[۸۵] آلی ایوانوویچ کولسنیکف، ایران در آستانه یورش تازیان، ج۱، ص۲۶۹، ترجمه م ر یحیایی، تهران ۱۳۵۷ ش.
رسیدند.
جنگ سپاه انوشیروان و حبشیان
در جنگی که میان سپاهیان انوشیروان و لشکریان حبشه درگرفت، مسروق فرزند دوم ابرهه اشرم، کشته شد و حبشیان از سرزمین یمن بیرون رانده شدند، و با این پیروزی، به حکومت هفتاد ودو ساله حبشیان که از سوی قیصر رومی (هراکلیوس) حمایت میشدند پایان داده شد.
[۸۶] ابن هشام، سیره رسول اللّه، ج۱، ص۹۱، ترجمه و انشای رفیع الدّین اسحاق بن محمّد همدانی، چاپ اصغر مهدوی، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۸۷] تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ج۱، ص۳۴۵، ترجمه عباس زریاب، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۵۸ ش).
[۸۸] تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ج۱، ص۳۹۲، ترجمه عباس زریاب، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۵۸ ش).
[۸۹] مجمل التواریخ و القصص، چاپ بهار، ج۱، ص۱۷۱، تهران ۱۳۱۸ ش.
چهار ایالت یمن بعد از جنگ
حضور جنگجویان اساوره) ایرانی در بندر عدن و صنعا و حومه از ۵۷۵ میلادی
[۹۰] جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۳، ص۵۲۷، بیروت ۱۹۷۶ ـ ۱۹۷۸.
[۹۱] عبدالرحمان عبدالواحد شجّاع، الیمن فی صدرالاسلام، ج۱، ص۲۸، دمشق ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
به هیئت پادگانهای نظامی درآمده بود و بقیه سرزمین یمن به چهار ایالت تقسیم شد و هر ایالت را به یکی از سران قبایل پیشین (مخلاف) سپردند تا به گونه مستقل به حکومت پردازند و خراجی را که به وسیله خسرو انوشیروان تعیین شده بود از رعایا اخذ کنند و نزد اسپهبد ایرانی که در پادگان های صنعا میزیست بفرستند.
شرایط ازدواج بعد جنگ
بنابر شرایطی که انوشیروان برای آنان مقرر داشته بود ایرانیان ساکن یمن میتوانستند از غیر ایرانیان همسر گزینند، اما غیر ایرانیان مجاز به ازدواج با زنان ایرانی نبودند.
[۹۲] علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۸۲، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، مصر ۱۳۸۴ـ۱۳۸۵/۱۹۶۴ـ ۱۹۶۵.
فرزندان ایرانیان سپاهی و همسران غیرایرانی ابناء یا ابناء احرار نامیده شدند.
اداره بحرین و یمن با ایرانیان
بحرین و یمن و جنوب عربستان که مستقیماً به دست ایرانیان و ابناء اداره میشد از آن پس در تقسیمات اداری در شمار یکی از چهار استان ایران درآمد و به نام استان نیمروز یا گستک نیمروز یا ملک هاماوران خوانده میشد و فرمانده آن را که اسپهبد بود، ناذوسپان یا مرزبان نیمروز میگفتند.
[۹۳] آلی ایوانوویچ کولسنیکف، ایران در آستانه یورش تازیان، ج۱، ص۲۵۶، ترجمه م ر یحیایی، تهران ۱۳۵۷ ش.
[۹۴] ابن خرداذبه، کتاب المسالک و الممالک، ج۱، ص۱۲۵، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
[۹۵] تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ج۱، ص۲۵۳، ترجمه عباس زریاب، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۵۸ ش).
[۹۶] محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۱، ص۱۰۵۸، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ ـ ۱۸۹۶.
هدف خسرو از مساعدت نظامی
هدف نهایی خسرو انوشیروان از مساعدت نظامی به امیرزاده حمیری یمن گسترش سلطه و استیلای سپاه ساسانی در آن منطقه بود تا هم از نظر اقتصادی خراج جنوب عربستان و یمن و بحرین به آسانی فراهم آید و هم حکام دست نشانده ایرانی یا ابن
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.