پاورپوینت انسان شناسی قرآنی
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت انسان شناسی قرآنی دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت انسان شناسی قرآنی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت انسان شناسی قرآنی :
انسانشناسی قرآنی
در این مقاله دیدگاه اسلام (بهویژه قرآن کریم) و اومانیسم، نسبت به انسان را مورد بررسی قرار گرفته است.
فهرست مندرجات
۱ – مقدمه
۲ – مهمترین رکن دیدگاه دین اسلام
۲.۱ – دیدگاه هستیشناسانه
۲.۱.۱ – محور عالم در دیدگاه اومانیسم
۲.۱.۲ – محور عالم در رویکرد اسلامی
۲.۲ – دیدگاه انسانشناسانه
۲.۲.۱ – اصالت روح
۲.۲.۲ – خودشناسی
۲.۲.۳ – هویت از اویی داشتن
۲.۲.۴ – جانشینی خداوند
۲.۲.۵ – کمال نهایی انسان
۲.۳ – دیدگاه معرفتشناسانه
۲.۴ – دیدگاه اخلاقی
۲.۴.۱ – اهداف رفتار انسان
۲.۵ – بررسی تطبیقی دو دیدگاه
۳ – پانویس
۴ – منبع
مقدمه
اسلام و بویژه قرآن کریم، نسبت به انسان رویکرد خاصی را ارائه میدهد. برخلاف دیدگاه اومانیستی که با نفی هرگونه موجود مجرد و نیز نفی روح مجرد انسان، بدن و امیال او را محور عالم قرار داده و در صدد است کل جهان را بر اساس امیال خود شکل داده و مسلط بر طبیعت گردد، در رویکرد اسلامی، محور عالم، انسان خطاکار نیست بلکه خدای متعال محور همه امور است؛ یعنی هم امور تکوینی عالم به خدای متعال بر میگردد (و در قرآن کریم، خدای متعال خالق همه اشیای عالم است و هیچ موجودی به صورت مستقل در ایجاد هیچ موجود دیگر مؤثر نمیباشد) و هم نظام تشریع با اراده حکیمانه الهی شکل میگیرد.
انسان اسلامی با واقعبینی و به دور از هرگونه تکبر و قضاوت غیر صحیح نسبت به خودش، به نقصهای معرفتی مختلف و گوناگون خویش و نیز وجود امیال، هوی و هوسهای متنوع در درون خود که عدم ایجاد اعتدال در ارضای هریک از آنها موجب تباهی انسان و اسارت عقل او میگردد، کاملا وقوف دارد و به همینجهت خویشتن را محتاج راهنماییهای موجود برتر و کاملتری (یعنی خدای متعال) میداند که به سبب برخورداری از علم، قدرت و سایر کمالات نامتناهی از هرگونه خطا و اشتباه و نیز تاثیرپذیری از هوی و هوس به دور است. و با نگاه تردیدآمیز به دستاورد عقل محدود و غیر مصون از خطا و نیز متاثر از امیال و هواهای نفسانی خویش، وصول و دستیابی به سعادت و کمال حقیقی و نهایی خویش را در سایه پیروی صادقانه از هادیانی میداند که از ناحیه آن موجود کامل نامتناهی فرستاده شدهاند.
مهمترین رکن دیدگاه دین اسلام
خدامحوری – و نه انسانمحوری – مهمترین رکن دیدگاه و رویکرد دین اسلام به همه پدیدهها و از جمله انسان است. برای روشن شدن نظر اسلام در این مساله، مباحث را در چهار دیدگاهی که در بخش اول (اومانیسم) بیان گردید، پی میگیریم:
دیدگاه هستیشناسانه
در دیدگاه قرآن کریم، محوریترین موجود در نظام هستی، خدای متعال است، به طوریکه فرض عدم این موجود، مستلزم عدم و نیستی همه نظام هستی است. به سبب همین محوریت است که در قرآن کریم، شاید هیچ واژهای بهاندازه واژه «الله» به کار نرفته است. با قطع نظر از واژههای رب، اله و نیز ضمیرهایی که در قرآن به خدای متعال بر میگردد، لفظ «الله» ۱۷۷۲ بار در قرآن ذکر شده است. برای روشن شدن مساله خدا محوری در دیدگاه اسلامی، لازم است توضیحی بیان گردد.
چنانچه در اومانیسم بیان گردید، انسان محور همه امور عالم است؛ یعنی هم نظام تکوین باید تابع امیال و خواستههای انسان تنظیم شود و هم نظام تشریع و قانونگذاری باید مطابق خواستههای او باشد. و در این امر، انسان باید صرفا به خودش، عقل و دستاورد معرفتی خویش اعتماد نموده و نیازی به موجود ماورای خود نداشته باشد.
در حقیقت، انسان در این دیدگاه، در مرکز دایره هستی قرار داشته و تمام امور غیر از انسان، در کمانهای این دایره قرار دارند و با حذف انسان، امور دیگر نیز پوچ و بیمعنی خواهد بود.
محور عالم در دیدگاه اومانیسم
اومانیسم، با حذف هرگونه موجود مجرد، و در نتیجه با حذف خدای متعال، خویشتن را مهمان خانه این جهان نمیداند بلکه مالک و صاحبخانه این جهان میداند، از اینرو به خودش حق میدهد که مطابق میل خویش، هرگونه تصرفی در جهان نماید. از ناحیه دیگر، برخلاف دیدگاه اسلامی که قائل به وجود خداوند و خلقت حکیمانه او است بهطوری که خلقت هر موجودی به بهترین وجه ممکن صورت گرفته است:
«الذی احسن کل شیء خلقه؛
[۱] سجده/سوره۳۲، آیه۷.
خدایی که هر چیز را به نیکوترین وجه خلق کرد.»
و همچنین تمام موجودات بر اساس نظم دقیق برخاسته از حکمت الهی، دارای بهترین جایگاه قابل تصور برای رسیدن به کمال خود بوده و از این جهت، به سوی کمال خویش در حرکت و به سخن دیگر هدایت یافتهاند:
«قال فمن ربکما یا موسی، قال ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی؛
[۲] طه/سوره۲۰، آیه۵۰- ۴۹.
یعنی: فرعون گفت ای موسی، خدای شما کیست؟ موسی پاسخ داد که خدای ما آن کسی است که به همه موجودات عالم، لقت خاص آنها را اعطا نموده و سپس آنها را هدایت کرده است.»
رویکرد اومانیستی با نفی هرگونه نظم پیشین الهی موجودات، با ادعای مالک و صاحبخانه بودن انسان، بر آن است که انسان باید کل موجودات جهان را بر اساس خواستههای خود نظم بخشد. جمادات عالم، کوهها، دریاها، کرات آسمانها و… باید تحت سیطره کامل انسان باشد و انسان مجاز است به دلخواه خود هرگونه تصرفی در آنها نماید. گیاهان نیز باید نظمی برخاسته از معرفت بشر و امیال او بیابند، بهویژه حیوانات نیز، صرفا ابزاری دست انسان هستند، و در حقیقت کل عالم، موش آزمایشگاهی انسان و ابزاری برای او جهت وصول به خواستههایش میباشند و چون انسان مالک و صاحبخانه جهان و آنچه در آن است میباشد اجازه دارد در هر یک از موجودات به هر صورتی که میخواهد تصرف نماید. نکته مهم این که او در تصرفات خود نباید به هیچ موجودی نیز پاسخ گوید بلکه او در حقیقت، (فعال مایشاء و لا یسئل عما یفعل) میباشد. از اینرو، هدف علوم تجربی که در دنیای سنتی، کشف نظم پیشین الهی میان موجودات بوده است تغییر نموده و صرفا در صدد قدرتمند نمودن انسان برای تسلط بر جهان طبیعت است.
«فرانسیس بیکن» (۱۵۶۱- ۱۶۲۴) که پیامبر علوم تجربی جدید تلقی میشود، با کار و تلاش خود موجب شد تا هدف و دیدگاه علم تجربی جدید، از هدف علم سنتی فاصله گیرد. هدف علم جدید تسلط بر طبیعت، و دیدگاه آن مکانیکی است.
بیکن، جهان را با چشمانی دیگر مینگریست، او نمیخواست فقط به تماشای طبیعت بنشیند، بلکه میخواست روشی برای کنترل آن بیابد. او بر آن بود که هدف صحیح علم، به دست آوردن کشفیات و قدرتهای جدید است. بیکن میگفت:
چند بار رئیس ما به ما گفته است که با جهان، چنانکه هست ارتباط برقرار کنیم نه چنانکه انتظار داریم باشد، اما به اعتقاد (من) روشی جدید برای برقراری ارتباط با جهان نیز وجود دارد و آن روشی است که میتواند حدود فرمانروایی آدمی را گسترش دهد تا بر همه چیزها کارآیی داشته باشد.
[۳] ر. ک: جرمی ریفکین ترهوارد، جهان در سراشیبی سقوط، صص ۳۷- ۳۶، ترجمه دکتر محمود بهزاد، انتشارات سروش، ۱۳۷۴.
هدف درست و معقول علم، چیزی جز اعطای کشفیات و نیروهای جدید به زندگی انسان نیست.
[۴] رندال هرمن، سیر تکامل عقل نوین، ج۱، ص۲۷۴، ترجمه ابوالقاسم پاینده، شرکت انتشارات علمی فرهنگی، تهران، ۱۳۷۶.
توماس هابز (۱۶۷۹- ۱۵۸۸) نیز مانند بیکن بر این امر تاکید میورزید که غایت دانش، قدرت و توانایی است.
[۵] ۶. copleston، frederick، Ahistory of philosophy، hobbes to hume، (search press، london)، V. 5، P. 3.
«رندال» نیز معتقد است که در عصر جدید، بر اساس تبیینهای فلسفی انجام شده، جهان، خالی از جلوههای الهی دانسته شد و در نتیجه به طبیعت با نگاهی ابزاری نگریسته شد، از اینرو، هدف علم تمجید خداوند نبود، بلکه هدف تازه آن، بسط تسلط انسان بر طبیعت بود. در این مرحله، علم بیشتر انسانی و کمتر الهی است.
[۶] رندال هرمن، سیر تکامل عقل نوین، ج۱، ص۲۷۴: “. “the end of knowledge is power
علوم انسانی در دنیای مدرن نیز سرنوشتی بهتر از علوم تجربی ندارد. روانشناسی، فلسفه، اقتصاد، سیاست، اخلاق و… بر اساس خواستههای برآمده از امیال انسانی و معرفت منحصر به همین دنیای مادیاش شکل گرفته است. منشا ارزشهای اخلاقی و نیز ارزشهای مثبت و منفی در حوزه سیاست، از خدا یا دین و یا عالمی ماورای جهان مادی بدست نمیآید بلکه معرفت برآمده از حس و مشاهده انسانی و نیز تجربههای شخصی و اجتماعی بشر، مثبت و منفی بودن ارزشها را تعیین میکند، بهطوری که هیچ امری به صورت پیشینی (پیش از تجربه انسانی) دارای ارزش مثبت یا منفی نمیباشد و اگر امری مورد خواست انسانها واقع شود، دارای ارزش مثبت و امری که انسانها از آن بیزار و رویگردان شوند، دارای ارزش منفی میباشد.
نتیجه اینکه بر این مبنا همه امور نظری و عملی بشر فقط تابع خواست و معرفت انسان بوده و بر اساس آنها تنظیم میشود و هیچ امر دیگری – اعم از خدا و ادیان و سنتهای اجتماعی – حق دخالت در این امور را ندارند.
در این بیان، دین و خداوند نیز به همین سرنوشت گرفتارند؛ یعنی با عنایت به اعتقاد اومانیستها در نفی موجودات مجرد و نیز خدای متعال، اگر برخی از اومانیستها به دین یا خداوند اعتقادی داشته باشند به خدا و دینی اعتقاد دارند که خودشان آن را بر اساس امیال و خواستههای انسان تنظیم نموده باشند. و اگر در موردی دستوری از خداوند و یا قانونی در دین با یک خواسته انسان (انسانی که خواستههای مادی او مهمترین امری است که باید در صدد ارضای آن باشد) در تعارض باشد خداوند و دین باید به نفع انسان و خواسته او کنار روند و در حقیقت دین و خداوند نیز مانند سایر امور در نقطهای از کمان دایرهای واقع میشوند که مرکز آن دایره انسان میباشد.
به سخن دیگر دین و خداوند باید انسانی باشند نه اینکه انسان مجبور باشد خواستههای خودش را با اوامر و نواهی خداوند و دستورات دینی، هماهنگ سازد و در صورت تعارض از خواستههایش دست بکشد. و به اصطلاح، دین باید انسانی باشد نه اینکه انسان دینی باشد.
محور عالم در رویکرد اسلامی
اما در رویکرد اسلامی، خدای متعال محور عالم است. و به جای اینکه خدایی که خطا در او قابل تصور نبوده و محال میباشد، مجبور باشد خود را منطبق بر خواستههای انسان نماید (انسانی که خطاکار بوده و تابع هویوهوس است)، انسان خطاکار برای رسیدن به کمالات خودش باید خویشتن را با دستورات خداوندی که اهل هویوهوس نبوده و خطا نیز در او امکان ندارد، سازگار نماید. به سخن دیگر مرکز دایره هستی، خدای حکیم و رحیم است و انسان مانند سایر موجودات عالم برای وصول به کمالات خود باید در مسیری واقع شود که خدای متعال معرفی و تبیین نموده است.
نسبت به خدا محوری، قرآن کریم تاکیدات زیادی دارد، از یک طرف خدای متعال را محور نظام تکوین میداند و از طرف دیگر، نظام تشریعی و قوانین سعادتآفرین را ناشی از علم، حکمت و رحمت بیمنتهای خداوند میداند.
قرآن، خداوند را خالق آسمان و زمین،
[۷] یونس/سوره۱۰، آیه۳.
خورشید و ماه،
[۸] یونس/سوره۱۰، آیه۵.
نور و ظلمت،
[۹] انعام/سوره۶، آیه۱.
شب و روز
[۱۰] غافر/سوره۴۰، آیه۶۱.
و مقدار آن،
[۱۱] مزمل/سوره۷۳، آیه۲۰.
ارسالکننده ابر و باد و باران،
[۱۲] روم/سوره۳۰، آیه۴۸.
نگهدارنده پرندگان در آسمان،
[۱۳] نحل/سوره۱۶، آیه۷۹.
روزیدهنده همه موجودات،
[۱۴] عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۰.
خالق انسان
[۱۵] روم/سوره۳۰، آیه۴۰.
، اعمال و ارادههای او
[۱۶] صافات/سوره۳۷، آیه۹۶.
[۱۷] انسان/سوره۷۶، آیه۳۰.
(البته روشن است که چون اراده الهی در طول اراده انسان است، مخلوق بودن فعل و اراده انسان، مستلزم اعتقاد به جبر نیست؛ زیرا فعل و اراده انسان با وصف اختیاریت معلول خدای متعال است.) و در یک سخن، خالق همه اشیا و موجودات ماسوای خودش
[۱۸] انعام/سوره۶، آیه۱۰۲.
[۱۹] رعد/سوره۱۳، آیه۱۶.
و مرجع و بازگشت همه موجودات عالم میداند.
[۲۰] شوری/سوره۴۲، آیه۵۳.
[۲۱] مائده/سوره۵، آیه۱۸.
[۲۲] نور/سوره۲۴، آیه۴۲.
به همین جهت، هیچ خالق و علت مستقلی غیر از خدای متعال در نظام عالم هستی، مورد قبول اندیشه اسلامی نمیباشد. همچنین، قرآن، احکام و قوانین را از ناحیه خدای متعال میداند.
[۲۳] انعام/سوره۶، آیه۵۷.
[۲۴] یوسف/سوره۱۲، آیه۴۰.
[۲۵] یوسف/سوره۱۲، آیه۶۷.
و کسی را که بر غیر احکام الله، حکم مینماید کافر، ظالم و فاسق خوانده است.
[۲۶] مائده/سوره۵، آیه۴۴.
[۲۷] مائده/سوره۵، آیه۴۵.
[۲۸] مائده/سوره۵، آیه۴۷.
از اینرو، هر نوع قانونی که با قوانین الهی مخالفت یا تضاد داشته باشد از نظر قرآن کریم و اسلام، کاملا مردود میباشد. علاوه بر این، در دیدگاه قرآن، موجودات مساوی با ماده نبوده و موجودات مجرد زیادی هستند که حظ آنها از وجود و کمالات آن، بیش از موجودات مادی بوده و تدبیر امور عالم ماده را در طول اراده و تدبیر خداوند و با اذن تکوینی او انجام میدهند.
قرآن کریم وجود ملائکه را امری مسلم دانسته و آنها را مطیع اوامر الهی،
[۲۹] نحل/سوره۱۶، آیه۴۹- ۵۰.
[۳۰] آل عمران/سوره۳، آیه۱۸.
تدبیرکننده امور،
[۳۱] نازعات/سوره۷۹، آیه۵.
امدادکننده مؤمنین در نبرد و جهاد علیه مشرکین،
[۳۲] آل عمران/سوره۳، آیه۱۲۵.
توفیکننده ارواح انسانها،
[۳۳] انعام/سوره۶، آیه۶۱.
نازلکننده وحی الهی و… میداند.
همچنین در رویکرد اسلامی، حیات انسان منحصر به دنیای مادی نبوده و انسان در سرای دیگر، متناسب با اعمال و رفتارهای خویش دارای زندگی ابدی میباشد.
[۳۴] یونس/سوره۱۰، آیه۵۳.
[۳۵] سبا/سوره۳۴، آیه۳.
تاکید قرآن کریم بر مساله قیامت، آنقدر زیاد است که تقریبا یک سوم آیات قرآن، بر مساله قیامت دلالت مستقیم و یا غیر مستقیم دارند.
نتیجه آنکه از جهت هستیشناختی، در دیدگاه اسلامی، خداوند – و نه انسان – محور نظام تکوین و تشریع بوده و موجودات عالم، منحصر به موجودات مادی نیستند، چنانکه عالم هستی نیز منحصر به عالم ماده نبوده و با مساله مرگ، زندگی و حیات انسان، ختم نمیشود بلکه انسان وارد مرحله یا مراحل دیگری از حیات خویش میشود که به علت ابدی و نامتناهی بودن آن زندگی، حیات دنیوی انسان در مقابل او به هیچوجه قابل قیاس نیست.
دیدگاه انسانشناسانه
در دیدگاه اسلامی، انسان از عظمت و شرافت بسیار بالایی برخوردار است و علیرغم باور خدامحوری در این دیدگاه، انسان نیز از طریق افاضه الهی، دارای اهمیت والایی در میان سایر موجودات است، بهطوری که خدای متعال، علم خاص به اسما را به انسان تعلیم داده و صرفا انسان را شایسته تعلم اسمای الهی میداند نه فرشتگان و نه هیچیک از موجودات عالم ماده را. قرآن میفرماید: «و علم آدم الاسماء کلها؛
[۳۶] بقره/سوره۲، آیه۳۱.
و همه نامها را به آدم آموخت.»
و به سبب همین شرافت، خدای متعال، موجودات عظیمی چون ملائکه خود را موظف مینماید در برابر عظمت انسان، سجده نمایند:
«فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین؛
[۳۷] حجر/سوره۱۵، آیه۲۹.
پس چون او را استوار بپرداختم و در آن از روح خود دمیدم، همگی برای او سجده کنید.»
و نیز نسبت به موجودات مادی زمینی میفرماید آنها برای انسان خلق شدهاند.
«هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا؛
[۳۸] بقره/سوره۲، آیه۲۹.
یعنی: او کسی است که آنچه در زمین است، همه را برای شما آفریده است.»
شرافت و عظمت انسان در نگاه اسلامی، آنقدر زیاد است که از یک طرف (چنانچه در ابتدای این نوشتار آمده است) در جریان خلقت موجودات عالم، فقط در مورد خلقت انسان است که خدای متعال به خودش آفرین میگوید: «ثم خلقنا النطفه علقه فخلقنا العلقه مضغه فخلقنا المضغه عظاما فکسونا العظام لحما ثم انشاناه خلقا آخر فتبارک الله احسن الخالقین؛
[۳۹] مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۴.
یعنی: آنگاه نطفه را علقه و علقه را گوشت پاره و باز آن گوشت را استخوان و سپس بر استخوانها گوشت پوشاندیم، پس از آن خلقتی دیگر انشا نمودیم، آفرین بر قدرت کامل بهترین آفریننده.»
و از طرف دیگر، در میان موجودات، هیچ موجودی شایستگی جانشینی خداوند در روی زمین را ندارد، فقط انسان این شایستگی را یافته است که خلیفه و جانشین خدای متعال – یعنی موجود کامل مطلق نامتناهی و دارای علم و قدرت و کمالات بینهایت – شود.
«و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه؛
[۴۰] بقره/سوره۲، آیه۳۰.
و چون پروردگارت به فرشتگان گفت، من گمارنده جانشینی در زمین هستم.»
از اینرو، شایسته است که به بعضی از نکات اساسی و بنیادی دیدگاه اسلام به انسان، اشاره گردد. آن امور عبارتند از:
اصالت روح
قرآن کریم، گرچه پیدایش انسان اولیه (حضرت آدم (علیهالسلام)) را از خاک و خلقت نسل او را از آبی پست میداند:
«و بدا خلق الانسان من طین ثم جعل نسله من سلاله من ماء مهین؛
[۴۱] سجده/سوره۳۲، آیه۷ – ۸.
یعنی: و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد، سپس نسل او را از چکیدهای از آبی پست مقرر داشت.» (همین مضمون در آیات فراوان دیگری از جمله: اعراف، انعام و زمر
[۴۲] اعراف/سوره۷، آیه۱۸۹.
[۴۳] انعام/سوره۶، آیه۸۹.
[۴۴] زمر/سوره۳۹، آیه۶.
نیز آمده است.)
ولی این امر به بدن انسان بر میگردد، اما حقیقت انسان به اعتقاد قرآن، همین بدن محسوس او نبوده بلکه علاوه بر بدن، انسان دارای روح مجرد نیز میباشد و این روح در انسان، هویت اصلی انسانیت انسان را تشکیل میدهد بهطوری که تمام سعادتها و شقاوتها به همین روح باز میگردد.
آیات شریفهای که در زمینه وجود روح، اصالت و تجرد آن در قرآن آمده است به دو دسته کلی تقسیم میشوند:
نخست آیاتی که اصل وجود روح را مطرح ساختهاند و دوم آیاتی که افزون بر اصل وجود روح، استقلال، تجرد و بقای آن پس از مرگ را نیز مورد عنایت قرار میدهند.
از جمله آیاتی که دلالت بر اصل وجود روح دارند عبارتند از:
«الذی احسن کل شیء خلقه و بدا خلق الانسان من طین ثم جعل نسله من سلاله من ماء مهین ثم سواه و نفخ فیه من روحه و جعل لکم السمع و الابصار و الافئده قلیلا ما تشکرون؛
[۴۵] سجده/سوره۳۲، آیه۹- ۷.
یعنی: کسی که هر چیز را آفرید نیکو آفرید، و آفرینش انسان (آدم) را از گل آغاز کرد – سپس نسل او را از چکیده آب پست پدید آورد – سپس او را استوار کرد و در او از روح خویش دمید و برای شما گوش و چشمان و دلها آفرید، چه اندک سپاس میگزارید.»
در سوره مؤمنون در آیات دوازدهم تا چهاردهم پس از ذکر مراحل جسمانی خلقت انسان میفرماید: «ثم انشاناه خلقا آخر؛
[۴۶] مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۴.
سپس خلقت دیگری آفریدیم.»
روشن است که آفرینش دیگر، پس از تکامل جنبه جسمانی، نمیتواند مرحلهای از مراحل خلقت جسمانی انسان باشد، بلکه باید خلقت امر دیگری غیر جسمانی باشد که همان روح انسان میباشد؛ زیرا در هیچیک از مراحل خلقت جسمانی، تعبیر «خلقا آخر» (خلقت دیگر) نیامده است و این اختلاف در تعبیر، حاکی از دو نوع مخلوق است: مخلوقی که همان جسم و بدن انسان است و مخلوق غیر جسمانی و مجرد که همان روح انسان میباشد، و الا اختلاف در تعبیر لغو خواهد بود.
[۴۷] ر. ک:طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج۱۵، ص ۲۶- ۲۵، دفتر انتشارات اسلامی.
اما یکی از آیات مختلفی که افزون بر وجود روح، استقلال و بقای آن پس از مرگ را نیز اثبات میکند، آیه زیر است.
«و قالوا ءاذا ضللنا فی الارض ائنا لفی خلق جدید بل هم بلقاء ربهم کافرون قل یتوفیکم ملک الموت الذی وکل بکم ثم الی ربکم ترجعون؛
[۴۸] سجده/سوره۳۲، آیه۱۱- ۱۰.
یعنی: و (کافران) گفتند: آیا آنگاه که مردیم و پوسیده شدیم و ذرات جسم ما در زمین ناپدید شد، به راستی آفرینشی دوباره خواهیم یافت؟! بلکه آنان دیدار با خداوندگارشان را انکار میکنند! بگو فرشته مرگ بر شما گمارده شده، شما را به تمام و کمال دریافت میکند، سپس به سوی خداوندگارتان باز خواهید گشت.»
با توجه به واژه «توفی» که به معنای دریافت کردن تمام و کمال یک شیء است،
[۴۹] معلوف لویس، المنجد، ص۹۱۱، انتشارات اسماعیلیان، چاپ دوم، ۱۳۶۴.
آیات یاد شده بر آن دلالت دارند که هنگام مرگ علاوه بر آنچه مشاهده میشود (جسم بدون حرکت و درک و احساس)، چیزی که حقیقت و خود انسان است و به تمام و کمال به وسیله فرشتگان الهی دریافت میشود، همان روح است؛ زیرا جسم پس از مرگ و پیش از مرگ در اختیار و در بین ما است و فرشته وحی آن را دریافت نمیکند.
نکته شایان توجه در این آیه، آن است که خداوند، پندار منکران معاد را که میپنداشتند انسان همان جسم اوست و با مرگ متلاشی شده و ذرات آن در زمین ناپدید میشوند نادرست دانسته و میفرماید: حقیقت و هویت واقعی شما امر دیگری است که به تمام و کمال به وسیله فرشته مرگ دریافت میشود و با مرگ و متلاشی شدن جسم، نابودشدنی نیست و مستقل از جسم به زندگی خود ادامه میدهد.
[۵۰] مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن (خداشناسی، کیهانشناسی، انسانشناسی)، ص۴۳۹.
[۵۱] رجبی، محمود، انسانشناسی (سلسله دروساندیشههای بنیادین اسلامی)، صص ۱۰۵- ۹۶، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمهالله، چاپ سوم، ۱۳۸۰.
خودشناسی
از امور دیگری که مورد تاکید دیدگاه اسلام و قرآن کریم میباشد. «مساله خودشناسی» است.
انسان تا هویت واقعی خویش را نشناسد، به کمال حقیقی خود وقوف و معرفت نیافته و در نتیجه نمیتواند به آن نایل شود. قرآن کریم میفرماید:
«یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم لایضرکم من ضل اذا اهتدیتم الی الله مرجعکم فینبئکم بما کنتم تعملون؛
[۵۲] مائده/سوره۵، آیه۱۰۵.
یعنی: ای کسانی که ایمان آوردهاید بر شما باد رعایت نفس خودتان، چه آنانکه گمراه شدهاند گمراهیشان به شما ضرر نمیرساند، اگر شما خود راه را از دست ندهید، باز گشت همه شما به خداست و پس از آن به آنچه عمل کردهاید آگاهتان مینماید.»
این آیه در مقام تحریک مؤمنین به این امر است که مبادا طریق هدایت را از دست بدهند. و نکته مهم این است که در مقام بیان تحریک، به الزام به طریق هدایت، امر مینماید که خودتان را دریابید (علیکم انفسکم). بنابراین، از این تعبیر قرآن به دست میآید نفس انسان مؤمن، همان طریق و راه هدایتی است که او باید در این طریق و مسیر به خدای متعال برسد.
بر این اساس، وقتی انسان به کمال واقعی خویش واصل میشود، که خودش را به صورت درست بشناسد، و از اینروست که در لسان ائمه (علیهمالسّلام) بر شناخت نفس، تاکید زیادی شده است.
حضرت علی (علیهالسّلام) میفرماید:
«کفی بالمرء معرفه ان یعرف نفسه؛
[۵۳] تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ج۱، ص۵۲۰.
یعنی: برای معرفت آدمی همینبس که خودش را بشناسد.»
«کفی بالمرء جهلا ان یجهل نفسه؛
[۵۴] تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ج۱، ص۵۲۰.
یعنی: برای نادانی آدمی همینبس که خودش را نشناسد.»
بر خلاف دیدگاه اسلامی که بر خودشناسی تاکید فراوان میورزد، اندیشه مدرن همت اصلی خود را در شناخت جهان و تغییر آن قرار داده است. (برای تحقیق بیشتر در زمینه اهمیت خودشناسی در اسلام ر. ک
[۵۵] ر. ک: طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۶، ص ۲۸۳- ۲۳۸.
[۵۶] مطهری، مرتضی، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، انسان در قرآن، ج۴- ۱، صص ۳۰۴- ۲۶۲، انتشارات جامعه مدرسین.
)
هویت از اویی داشتن
آموزه دیگر اسلام در مورد انسان این است که انسان (مانند سایر موجودات عالم) هویتی از اویی داشته و هیچگونه استقلالی ندارد. اندیشمندان و فلاسفه اسلامی این حقیقت والا را به این صورت تبیین نمودهاند که چون انسان و جمیع موجودات دیگر، مخلوق و معلول خدای متعال میباشند، هویت مستقلی از خودشان نداشته بلکه هویت حقیقی آنها هویتی تعلقی و ربطی نسبت به علت ایجادی آنها میباشد.
به عبارت دیگر، وقتی که در مورد رابطه علیت و معلولیت، نظری دقیق بیافکنیم، روشن میشود معلول، موجودی نیست که دارای ارتباط با علت باشد، بلکه حقیقت او، این است که عین ارتباط با علت است؛ زیرا اگر معلول را موجودی بدانیم که با وجود علت، ارتباط برقرار نموده است (یعنی رابطه معلول با علت را از باب اضافه مقولی بدانیم) مستلزم آن است که قبل از تحقق ارتباط، معلول مانند علت در خارج موجود باشد. و به سخن دیگر، معلول، جدای از ارتباط با علت و قطع نظر از ارتباط با علت، تحقق و وجودی داشته باشد و سپس با علت، رابطه برقرار نماید.
ولی روشن است که چنین فرضی مستحیل است؛ زیرا علت در اینجا، یعنی موجودی که به معلول، وجود بخشیده است، حال اگر معلول، قبل از ارتباطش با علت، موجود بوده است، پس در واقع، معلول این علت نمیباشد؛ زیرا وجودش را از ناحیه او دریافت نکرده است.
از طرف دیگر، با فرض این که معلول، دارای وجود است، دیگر نیازی به ارتباط با علت ندارد، زیرا او با قطع نظر از علت، موجود بوده و اگر فرض نماییم که او بخواهد از علت، وجود دریافت نماید، مستلزم تحصیل حاصل و محال است. بنابراین، معلول که از ناحیه علت ایجادیاش، وجود یافته، عین تعلق و ربط به آن علت است (نه این که دارای ارتباط با علت باشد)
[۵۷] ر. ک: ملاصدرا، الحکمه المتعالیه فی الاسفارالعقلیهالاربعه، ج۲، صص ۳۰۱- ۲۹۹، دار احیاء التراث العربی، بیروت، الطبعه الثالثه، ۱۹۸۱.
[۵۸] مطهری، مرتضی، پاورقیهای اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۳، صص ۲۰۱- ۱۸۶، انتشارات صدرا، قم.
[۵۹] مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، ج۲، صص ۳۷- ۳۶، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۵.
نتیجهای که از نکته فوق بهدست میآید این است که شناخت انسان، بدون شناخت خدای متعال میسر نیست؛ زیرا وقتی که هویت وجودی انسان، عین تعلق و ربط به خدای متعال میباشد و همانطوری که در مفاهیم اضافی، شناخت یک مفهوم به همراه مفهوم دیگر میسر است (مانند مفهوم سقف که بدون شناخت مفهوم کف قابل فهم نیست و یا مفهوم پدر که بدون شناخت مفهوم فرزند ممکن نمیباشد) در اینج
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.