پاورپوینت ابنعربی مالکی
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت ابنعربی مالکی دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت ابنعربی مالکی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت ابنعربی مالکی :
محییالدین ابنعربی
اِبْنِ عَرَبی، ابوعبدالله محییالدین محمد بن علی بن محمد بن العربی الحاتمی (۵۶۰-۶۳۸ق/۱۱۶۵-۱۲۴۰م)، معروف به شیخ اکبر، اندیشمند، عارف و صوفی بزرگ جهان اسلام.
وی در مشرق، ابن عربی خوانده میشود تا از ابوبکر ابن العربی (د ۵۴۳ق/۱۱۴۸م)، قاضی، محدث و فقیه اندلسی، متمایز گردد.
فهرست مندرجات
۱ – ولادت
۲ – نسب
۳ – زندگی و منش
۴ – تسخیر اسپانیا
۵ – هجرت به اشبیلیه
۶ – تحصیل علوم در اشبیلیه
۷ – اساتید قرآن و حدیث
۸ – اجازههای عامه
۹ – شهرت علمی
۱۰ – گرایش به عرفان
۱۱ – ازدواج
۱۲ – جایگاه زنان
۱۳ – شوق درک حقایق غیبی
۱۴ – دیدار با ابن رشد
۱۵ – شیوخ عرفانی
۱۶ – سفرها
۱۶.۱ – دیدار با ملامتیان
۱۶.۲ – شمال آفریقا
۱۶.۳ – المریه
۱۶.۴ – مراکش
۱۶.۵ – مکه
۱۶.۶ – موصل
۱۶.۷ – بغداد
۱۶.۸ – قونیه
۱۶.۹ – سفر دوباره به بغداد
۱۶.۱۰ – حلب و آناتولی
۱۶.۱۱ – دمشق
۱۷ – وفات
۱۸ – همسران
۱۹ – دیدگاه ابن عربی درباره اهل بیت
۲۰ – مذهب
۲۰.۱ – دلایل شیعه بودن
۲۰.۲ – نقد نظریه شیعه بودن
۲۰.۳ – اثبات شیعه بودن
۲۱ – دیدگاه ابن عربی درباره امام زمان
۲۲ – دیدگاه علمای معاصر شیعه
۲۲.۱ – آیت الله قاضی
۲۲.۲ – جوادی املی
۲۲.۳ – استاد مطهری
۲۲.۴ – حسن زاده املی
۲۳ – وحدت وجود
۲۴ – مقالات مرتبط
۲۵ – فهرست منابع
۲۶ – پانویس
۲۷ – منبع
ولادت
ابن عربی در ۲۷ رمضان ۵۶۰ق/۷ اوت ۱۱۶۵م در شهر مُرسیه، در جنوب شرقی اندلس به جهان چشم گشود.
در برخی از منابع زاد روز او دوشنبه ۱۷ رمضان ۵۶۰ آمده است،
[۱] ابن دمیاطی، احمد، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد ابن نجار، به کوشش قیصر ابوفرح، ج۱، ص۲۸، به نقل از ابن نجار، بیروت، دارالکتب العلمیه.
[۲] مقری، احمد، ج۲، ص۱۶۳، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
اما در یک دستنوشته که جزو کتابخانه شخصی صدرالدین محمد بن اسحاق قونوی شاگرد نزدیک و برجسته ابن عربی بوده است، به خط قونوی ۲۷ رمضان ۵۶۰ ثبت شده است.
در این زمان فرمانروای مرسیه ابوعبدالله محمد بن سعد بن مَردَنیش بوده است که از ۵۴۲ق/۱۱۴۷م تا ۵۶۷ق/۱۱۷۲م بر مرسیه، بلنسیه و شاطبه حکومت داشته است (درباره او به این منبع رجوع کنید
[۳] ابن صاحب الصلاه، عبدالملک، المن بالامامه، ص۶۵ـ۶۶، جم، به کوشش عبدالهادی نازی، بیروت، ۱۹۸۷م.
)، ابن عربی نیز خود به تولد خویش در زمان محمد بن مردنیش اشاره میکند.
[۴] ابن عربی، محمد، ج۴، ص۲۰۷، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
[۵] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۸۷، محاضره الابرار، بیروت، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۸م.
نسب
ابن عربی از دودمان عربی کهنی بوده و سلسله نسب وی به حاتم طایی میرسیده است، چنانکه خود «الطائی الحاتمی» را به دنبال نام خویش میآورد.
[۶] ابن عربی، محمد، ج۴، ص۵۵۳، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
پدرش از مردان برجسته و سرشناس مرسیه به شمار میآمده و احتمالاً یکی از نزدیکان ابن مردنیش بوده است.
فیلسوف مشهور ابن رشد (د ۵۹۵ق/۱۱۹۸م) از دوستان نزدیک پدر ابن عربی بوده است و بنا بر گزارش خود ابن عربی، ابن رشد از پدر او درخواست دیدار با ابن عربی را کرده بوده است (درباره این دیدار به این منبع رجوع کنید
[۷] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۱۵۳-۱۵۴، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
).
زندگی و منش
زندگی و منش محیالدین ابن عربی، از شگفتیهای روزگار است. برخی معتقدند در تاریخ عرفانی اسلامی، کسی در گستردگی اطلاعات، فراوانی استادان و بسیاریِ تعداد نوشته به پایه وی نمیرسد.
وی بر اثر تلاش و تکاپوی فراوان، توانست از محضر استادان سرشناس زمان خود بهره برد و از آنان اجازه نقل حدیث بگیرد که شمارشان به هفتاد کس میرسد.
او توانست نظام فکری جداگانه و ویژه ایجاد کند که هنوز هم محور بینشهای عرفانی در جهان اسلام است. برخی، تعداد نوشتههای وی را ۸۴۸ کتاب و رساله دانستهاند.
تسخیر اسپانیا
بخشی از زندگی ابن عربی در اندلس، همزمان با فرمانروایی ۳ تن از «موحدون» بوده است: ابویعقوب یوسف (حک ۵۵۸ -۵۸۰ق/۱۱۶۳- ۱۱۸۴م)، ابویوسف یعقوب المنصور (حک ۵۸۰ – ۵۹۵ق/۱۱۸۴- ۱۱۹۹م) و محمد الناصر (حک ۵۹۵ -۶۱۰ق/۱۱۹۸-۱۲۱۳م).
با وجود شکوفایی فرهنگی در آن دوران، اوضاع سیاسی اندلس آمیخته با بحرانها و درگیریهای مداوم میان مسلمانان و فرمانروایان مسیحی شمال اسپانیا بود و در پی این بحرانهای سیاسی، بخشهای مهمی از سرزمین اندلس به دست مسیحیان افتاد.
در زمان محمد الناصر نبرد مشهور عقاب در ۶۰۹ق/۱۲۱۲م میان مسلمانان و سپاهیان مسیحی به فرماندهی آلفونس هشتم پادشاه کاستیل، در گرفت که به شکست سخت مسلمانان انجامید و هزاران تن از مسلمانان در آن کشته شدند.
[۸] مراکشی، عبدالواحد، ج۱، ص۳۲۱-۳۲۳، المعجب، به کوشش محمد سعید عریان و محمود عربی علمی، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
در پی این شکست، زوال فرمانروایی موحدون در اسپانیا آغاز شد. از آن پس سرزمین اندلس اسلامی اندک اندک به چنگ فاتحان مسیحی میافتاد.
نزدیک به نیمه سده ۱۳م، آنچه اروپاییان آن را «تسخیر دوباره» اسپانیا مینامند، عملاً انجام گرفته بود. شهر قرطبه در ۶۳۴ق/۱۲۳۶م و اشبیلیه در ۶۴۶ق/۱۲۴۸م برای همیشه از دست مسلمانان بیروت رفت.
هجرت به اشبیلیه
خانواده ابن عربی تا ۵۶۸ق/۱۱۷۲م در مرسیه به سر میبرد. در این میان حکومت ابن مردنیش به وسیله موحدون برانداخته شد. خانواده ابن عربی در همان سال از مرسیه به اشبیلیه منتقل شد.
پدر ابن عربی از الطاف فرمانروای جدید اندلس، ابویعقوب یوسف برخوردار گردید. وی از نزدیکان والی اشبیلیه بوده و گویا به یک منصب دولتی نیز گمارده شده بود.
[۹] قاری بغدادی، ابراهیم بن عبدالله، ج۱، ص۲۲، مناقب ابن عربی، به کوشش صلاحالدین منجد، بیروت، ۱۹۵۹م.
[۱۰] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۱۰۸-۱۰۹، روح القدس، به کوشش عزه حصیریه، دمشق، ۱۳۸۹ق/۱۹۷۰م.
تحصیل علوم در اشبیلیه
در اشبیلیه، ابن عربی نزد استادان نامدار به آموختن قرائات هفتگانه، ادبیات، حدیث و دیگر دانشهای زمان خود پرداخت و تنی چند از استادان به وی اجازه تدریس آثار خود را دادند.
ابن عربی در اجازهای که در ۶۳۲ق/۱۲۳۴م به الملک المظفر، ملقب به الملک الاشرف (۵۷۶ – ۶۳۵ق/۱۱۸۰-۱۲۲۷م) به خط خود نوشته است، نام تنی چند از استادان خود در قرائت قرآن، فقه، حدیث و نیز عنوانهای ۲۹۰ نوشته خود را آورده است.
اساتید قرآن و حدیث
در اینجا نام بعضی از استادان برجسته و شناخته شده وی در قرآن و حدیث یاد میشود:
۱. ابوبکر محمد بن خلف بن صافی لخمی، ابن عربی در ۵۷۸ق در اشبیلیه نزد وی علم قرائت
[۱۱] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۳۳۱، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
[۱۲] ابن عربی، محمد، ج۴، ص۵۵۰، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
و همچنین الکافی در قرائات هفتگانه اثر ابوعبدالله محمد بن شریح رعینی (د ۴۷۶ق/ ۱۰۸۳م) را آموخته بود.
۲. ابوالقاسم عبدالرحمان بن غالب شراط، استاد قرائت.
۳. قاضی ابوبکر محمد بن احمد بن حمزه، ابن عربی نزد وی کتاب التیسیر در قرائات هفتگانه، اثر عثمان بن ابی سعید دانی (د ۴۴۴ق/۱۰۵۳م) را خوانده و از وی اجازه عامه دریافت کرده بود.
۴. قاضی ابوعبدالله محمد بن سعید بن زرقون انصاری، ابن عربی کتاب التقصی و دیگر آثار ابن عبدالبر مانند الاستدراک، التمهید و الاستیعاب را خوانده و از وی اجازه عامه در روایت گرفته بود.
۵. ابومحمد عبدالحق بن محمد بن عبدالرحمان بن عبدالله ازدی، ابن عربی حدیث و همه نوشتههای وی را در این علم آموخته و نیز نوشته علی بن محمد بن حزم (د ۴۵۶ق/۱۰۶۴م) را با وی خوانده بود.
۶. عبدالصمد بن محمد بن ابی الفضل حرستانی، ابن عربی نزد وی صحیح مسلم را خوانده و از او اجازه عامه گرفته بود.
۷. یونس بن یحیی بن ابی الحسن عباسی هاشمی که بسیاری از کتابهای حدیث، از جمله صحیح بخاری را به وی آموخته بود.
۸. ابو (ابن) شجاع زاهر بن رستم اصفهانی که سنن ترمذی را در مکه به وی آموخته و به او اجازه عامه داده بود.
۹. برهانالدین نصر بن ابی الفتوح بن علی حضرمی (حصری) (د ۶۱۹ق/ ۱۲۲۲م) پیشوای مکتب حنبلی. ابن عربی در مکه سنن ابوداوود سجستانی (د ۲۷۵ق/۸۸۹م) را نزد وی خوانده و از او اجازه عامه گرفته بود.
۱۰. ابوعبدالله ابن غلبون، ابن عربی نزد وی کتابهای قاضی ابوبکر محمد بن عبدالله بن العربی را خوانده و از او اجازه عامه گرفته بود.
۱۱. ابوالوائل بن العربی، عموزاده قاضی ابوبکر، ابن عربی کتاب سراج المهتدین قاضی ابوبکر را نزد وی خوانده و از وی اجازه عامه دریافت کرده بود.
۱۲. محمد بکری، ابن عربی الرساله القشیریه ابوالقاسم عبدالکریم بن هوازن (د ۴۶۵ق/۱۰۷۲م) در اصول تصوف را – با دو واسطه از مؤلف آن – نزد وی خوانده بود.
۱۳. عبدالوهاب بن علی بن سکّینه (د ۶۰۷ق/۱۲۱۰م)، شیخ الشیوخ بغداد، ابن عربی در بغداد با وی دیدار داشته و الرساله القشیریه را نزد وی خوانده و از وی اجازه عامه گرفته بود (به گفته ابن عربی هر دو ایشان از یکدیگر چیزها آموخته بودند).
۱۴. ابوالخیر احمد بن اسماعیل بن یوسف طالقانی قزوینی، ابن عربی نزد وی نوشته (یا نوشتههای) محدث نامدار بیهقی (ابو بکر احمد ابن حسین عبدالله بن موسی، د ۴۵۸ق/۱۰۶۶م) را با یک واسطه از مؤلف، خوانده و از وی اجازه عامه گرفته بود.
اجازههای عامه
از مردان نامداری که ابن عربی از ایشان اجازه عامه گرفته بود، یکی محدث و تاریخنگار مشهور ابن عساکر (د ۵۷۱ق/۱۱۷۶م) صاحب تاریخ دمشق است و دیگری ابن بشکوال (د ۵۷۸ق/۱۱۸۲م).
وی همچنین از ابوالقاسم ذاکر بن کامل بن غالب خفّاف و ابوحفص عمر بن عبدالمجید قرشی میّانشی و نویسنده نامدار ابوالفرج عبدالرحمان ابن جوزی (د ۵۹۷ق/۱۲۰۰م) اجازه عامه گرفته بود.
ابوالفرج ابن جوزی اجازه روایت همه نوشتههایش، به ویژه کتاب صفوه الصفوه یا صفه الصفوه و مثیر العرام الساکن الی اشرف الاماکن را به وی داده بود؛ ابن عربی از چند تن دیگر نام میبرد که نزد ایشان درس خوانده بوده است، مانند ابوبکر محمد بن عُبَید سَکسَکی، فقیه و محدث، عبدالودود بن سمحون (یا سمجون)، ابوزید سهیلی و عمران بن موسی بن عمران میرتُلی.
[۱۳] ابن عربی، محمد، «صوره اجازه من الشیخ الاکبر»، الاندلس، ص۱۱۲-۱۲۱.
شهرت علمی
شایان ذکر است که با توجه به استادان ابن عربی و دانشهایی که آموخته بود، دیگر جای شگفتی نیست که وی از آغاز جوانیش سرشناس شده باشد. گفته میشود که وی چندی منشی فرمانروایان اشبیلیه بوده است.
[۱۴] مقری، احمد، ج۲، ص۱۶۳، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
درباره گستردگی دامنه معلومات وی گفته شده است که «وی در هر فنی از اهل آن فن آگاهتر است»
[۱۵] ابن عماد، عبدالحی، ج۵، ص۱۹۰، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۱ق.
و انبوه نوشتههای وی بر این حقیقت گواه است.
گرایش به عرفان
درباره نخستین انگیزههایی که ابن عربی را به سوی عرفان و تصوف کشانده بوده است، آگاهی چندانی در دست نیست، اما میدانیم که در اندلس دوران نوجوانی و جوانی وی گرایشهای عرفانی و نیز محافل شیوخ تصوف و مریدان ایشان اندک نبوده است.
یکی از بزرگترین و نامدارترین شیوخ عرفان و تصوف، همزمان با جوانی ابن عربی، شعیب ابن حسین اندلسی مشهور به ابومدین (د ۵۹۴ق/۱۱۹۸م) بوده است که ابن عربی در نوشتههایش چندین بار از وی نام میبرد و او را «شیخنا و عمادنا» و «شیخ الشیوخ» و «ابوالنجا» مینامد.
[۱۶] ابن عربی، محمد، ج۲، ص۲۶۱، «التدبیرات الالهیه»، ص۱۲۶، ابن عربی، محمد، «التدبیرات الالهیه»، «عقله المستوفز»، همراه انشاء الدوائر.
ابن عربی ابومدین را «از بزرگان عارفان» مینامد و میگوید که از روی بصیرت به او اعتقاد داشته است.
[۱۷] ابن عربی، محمد، ج۴، ص۴۹۸، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
[۱۸] غبرینی، احمد بن احمد، ج۱، ص۲۲-۳۲، عنوان الدرایه، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
[۱۹] ابن قنفذ، احمد، ج۱، ص۹۰-۱۰۶، انس الفقیر و عز الحقیر، به کوشش محمد فاسی و ادولف فور، رباط، ۱۹۰۵م.
اما با وجود ارادت فراوانی که ابن عربی به ابومدین میورزیده است، به نظر نمیرسد که شخصاً با وی روبهرو شده باشد، چنانکه خود نیز به این نکته اشاره میکند.
[۲۰] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۱۱۳-۱۱۴، روح القدس، به کوشش عزه حصیریه، دمشق، ۱۳۸۹ق/۱۹۷۰م.
ابن عربی، بنا بر گفته خودش در ۵۸۰ق/۱۱۷۴م به «طریقت عرفان» داخل شده بود
[۲۱] ابن عربی، محمد، ج۲، ص۴۲۵، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
و نخستین کسی که با وی در «طریق الله» روبهرو شده بود، ابوجعفر احمد عرینی است که در آغاز آشنایی ابن عربی با «طریقت عرفان» به اشبیلیه آمده و ابن عربی نخستین کسی بوده که به دیدار او شتافته بوده است.
[۲۲] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۷۶، روح القدس، به کوشش عزه حصیریه، دمشق، ۱۳۸۹ق/۱۹۷۰م.
[۲۳] ابن عربی، محمد، ج۴، ص۵۲۹، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
ابن عربی زندگانی خود را پیش از داخل شدن به طریقت، «زمان جاهلیت» خود مینامد.
[۲۴] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۱۸۵، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
[۲۵] ابن عربی، محمد، ج۴، ص۵۴۰، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
ازدواج
ابن عربی با زنی به نام مریم بنت محمد بن عبدون ازدواج کرده بود که از او چیزی نمیدانیم، اما بنا بر گواهی ابن عربی، او اهل باطن و از سالکان طریقت و هممشرب شوی خود بوده است و ابن عربی از وی یک رؤیای عارفانه نقل میکند.
[۲۶] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۲۷۸، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
[۲۷] ابن عربی، محمد، ج۳، ص۲۳۵، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
جایگاه زنان
در اینجا شایسته است که به نظر ابن عربی به زنان در آغاز ورود وی به طریقت و پس از آن اشاره کنیم.
مضمون گفتههای او چنین است: زنان پارههای دیگر مردانند، نمیبینی که حوّا از آدم آفریده شده و دارای دو حکم است، حکم نرینگی به اصل و حکم مادینگی به عارض. انسانیت مجمع نر و ماده است.
من در آغاز ورودم به این طریق بیش از همه مردم از زنان و جماع بیزار بودم و نزدیک به ۱۸ سال بر این شیوه باقی ماندم (تا ۵۹۸ ق) تا اینکه شاهد این مقام شدم و ترس از بیزاری خداوند از من به این سبب، به سراغم آمد و آن هنگامی بود که از این خبر پیامبر اکرم آگاه شدم که خداوند زنان را محبوب پیامبرش گردانیده است (اشاره به حدیث: حُبَّبَ اِلَیَّ مِنْ دُنیاکم ثَلاث: النِساء و …).
در این هنگام آن بیزاری در من از میان رفت و خداوند زنان را محبوب من گردانید، چنانکه اکنون از هر کس دیگری شفقت من به زنان بیشتر است و بیش از همه حق ایشان را رعایت میکنم، چه من اکنون به این امر بصیرت دارم.
[۲۸] ابن عربی، محمد، ج۴، ص۸۴، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
بر این پایه میتوان دریافت که چرا ابن عربی به زنان عارف نیز ارادت میورزیده و به ایشان خدمت میکرده است، زنانی چون: فاطمه دختر ابن (ابی) المثنی در اشبیلیه که در هنگام ملاقات ابن عربی با وی ۹۵ ساله بوده است، شمس ام الفقراء در مرشانه، ام الزهرا در اشبیلیه، گلبهار مشهور به ست غزاله در مکه.
[۲۹] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۲۷۴، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
[۳۰] ابن عربی، محمد، ج۲، ص۳۴۷-۳۴۸، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
[۳۱] ابن عربی، محمد، ج۲، ص۳۵، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
[۳۲] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۱۲۶-۱۲۷، روح القدس، به کوشش عزه حصیریه، دمشق، ۱۳۸۹ق/۱۹۷۰م.
شوق درک حقایق غیبی
شواهدی در دست است نشانگر آنکه ابن عربی از همان آغاز جوانی دارای دلی تپنده در آرزوی آنچه فراسوی جهان محسوس و مادی است و روحی تشنه حقایق غیبی و عواطفی پر هیجان و اندیشهای عرفانجو بوده است، چنانکه در این رهگذر جوانههای بینش عرفانی در درونش سر بر میزده و حالات و مکاشفاتی برایش دست میداده که انگیزه شگفتی دیگران و تحسین آنان میشده است.
دیدار با ابن رشد
خود ابن عربی ، در مرحله دیگری از زندگانیش، صحنه دیدار خود را با فیلسوف ارسطوگرای بزرگ، ابن رشد تصویر میکند که بر آنچه گفته شد، گواه است.
وی میگوید: «روزی در قرطبه به خانه قاضی آن شهر ابوالولید ابن رشد رفتم. وی خواهان دیدار من بود، چون چیزهایی از آنچه خداوند در خلوت بر من آشکار کرده بود، به گوشش رسیده بود و دچار شگفتی شده بود. بدینسان پدرم که از دوستان وی بود، به بهانه حاجتی مرا نزد وی فرستاد.
من در آن هنگام نوجوانی بودم موی بر چهره نروییده و شارب بر نیاورده. چون بر وی درآمدم، برای نشان دادن مهر و احترام به من، از جایش برخاست و مرا در آغوش گرفت.
سپس به من گفت: آری! گفتم: آری. پس شادی او از اینکه من نیتش را فهمیده بودم، افزون شد.
آنگاه من از آنچه انگیزه شادی او شده بود، آگاهی یافتم و گفتم: نه. در این هنگام ابن رشد خود را کنار کشید و رنگ چهرهاش دیگر شد، (گویی) درباره اندیشیده خود دچار شک شده بود.
سپس گفت: شما امر را در کشف و فیض الهی چگونه یافتید؟ آیا همان است که (عقل و) اندیشه نظری به ما داده است؟ به او گفتم: آری – نه! میان آری و نه روحها به بیرون از موادشان پرواز میکنند و گردنها از بدنهایشان جدا میشوند! ابن رشد رنگش پرید، لرزه بر اندامش افتاد و نشست و میگفت: لاحول و لاقوه الا بالله»، زیرا آنچه را من بدان اشاره کرده بودم، دریافته بود… .
و پس از آن روز ابن رشد از پدرم خواست که من بار دیگر با او گرد آیم، تا آنچه در اندیشه دارد، بر من عرضه کند (و بداند) که آیا (اندیشههای او) موافق (با برداشت من) است یا مخالف آن، زیرا وی از صاحبان اندیشه و نظر عقلی بود.
سپس وی خدا را سپاس گزارد از اینکه در زمانی زندگی میکند که در آن کسی را دیده است که نادان به خلوت خود داخل میشود و اینگونه بیرون میآید، بیدرسی و بحثی و مطالعهای و خواندنی.
وی سپس گفت: این حالتی است که ما (وجودِ) آن را اثبات کرده بودیم، اما کسی را که دارای آن شده باشد، ندیده بودیم.
سپاس خدای را که من در زمانی هستم که در آن یکی از دارندگان این حالت یافت میشود که قفلها را میگشاید. سپاس خدایی را که ویژگی دیدار با او را نصیب من کرد».
سپس ابن عربی میافزاید که میخواسته است بار دیگر با ابن رشد دیدار کند، اما این دیدار دست نداده تا در ۵۹۵ق که در همان شهر قرطبه بر سر تابوت ابن رشد حاضر شده است.
[۳۳] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۱۵۳-۱۵۴، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
ابن عربی سالها پس از این دیدار و هنگامی که بخشی از فتوحات مکیه را مینوشته است، بار دیگر ابن رشد را به یاد میآورد.
وی پس از انتقاد شدید از «سخنگویان در حکمت» که به درگاه پادشاهان و والیان نادان پناه میبرند و حتی اینان آنان را تحقیر میکنند، از حکیمانی که به شناخت خدا از راه «فیض الهی اختصاصی» و خارج از آموختن درس معمولی، معتقدند و عقل را از لحاظ فکر و نظر در این راه ناتوان میبینند، به نیکی یاد میکند و مینویسد: «من از یکی از بزرگان ایشان که شنیده بود آنچه را خداوند از شناخت خود، بینظر و خواندن، بلکه از راه خلوتی که با خدا داشتهام، بر من گشوده بود، در حالی که من اهل طلب (آموزش نظری) نبودهام، شنیدم که میگفت: سپاس خدای را که در زمانی هستم که در آن کسی را دیدم که خداوند رحمتش را نصیب وی کرده و از نزد خود به وی دانش آموخته است».
[۳۴] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۳۲۵، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
شیوخ عرفانی
ابن عربی در مراحل سلوک و آموزش و اجتهاد عرفانی خود از شیوخ نامدار عصر خود بهره گرفته و زمانی را در خدمت آنان گذرانده است.
وی احوال و مقامات این شیوخ را در جاهای پراکنده از فتوحات وصف میکند و نیز در دو نوشته خود رساله روح القدس فی محاسبه النفس و الدره الفاخره اوصاف ایشان و روابط خود را با آنان تصویر میکند.
در رساله روح القدس از ۵۴ تن از شیوخی که با ایشان دیدار کرده است، نام میبرد.
[۳۵] ابن عربی، محمد، ج۱، ص ۷۶-۱۲۶، روح القدس، به کوشش عزه حصیریه، دمشق، ۱۳۸۹ق/۱۹۷۰م.
از برجستهترین آنان یکی ابویعقوب یوسف بن یخلف الکومی
[۳۶] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۲۵۱، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
است و دیگری ابومحمد عبدالله شکّاز از اهل باغه است که ابن عربی با وی در ۵۹۵ق در غرناطه دیدار داشته است.
[۳۷] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۱۸۷، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
سفرها
دیدار با ملامتیان
ابن عربی تا سن ۳۰ سالگی (۵۹۰ق/۱۱۹۴م) در اشبیلیه به سر برد و در این میان به شهرهای دیگر اسپانیا سفر میکرد.
در اشبیلیه وی با چند تن از شیوخ زمان خود، از جمله ابویحیی صنهاجی ضریر، صالح بربری، ابوعبدالله شرفی و ابوالحجاج شُبَربُلی دیدار داشته است.
وی میگوید با این ۴ تن که از بزرگان ملامیه (ملامتیه) بودهاند، الفت و همنشینی و دوستی نزدیک داشته است. ابن عربی به ایشان در الدره الفاخره پرداخته است.
[۳۸] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۲۰۶، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
وی از «ملامتیان» سخت ستایش میکند و ایشان را مردانی مینامد که در ولایت به بالاترین درجات آن رسیدهاند و بالاتر از درجه ایشان تنها درجه پیامبری است.
[۳۹] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
در جای دیگری در باره ملامتیان میگوید که اگر مقام و منزلت ایشان نزد خدا بر انسانها آشکار میشد، آدمیان آنان را به جای خدایان میگرفتند.
[۴۰] ابن عربی، محمد، ج۳، ص۳۴- ۳۵، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
شمال آفریقا
ابن عربی در ۵۹۰ق اندلس را ترک گفت و به شمال افریقا سفر کرد.
در آن سال وی را در تلمسان مییابیم که در آنجا پیامبر اکرم (ص) را در خواب میبیند.
[۴۱] ابن عربی، محمد، ج۴، ص۴۹۸، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
در همان سال وی به تونس میرود و در آنجا با ابومحمد عبدالعزیز بن ابوبکر بن قرشی مهدوی (د ۶۲۱ق/۱۲۲۴م) آشنا میشود که از آن پس دوست نزدیک وی بوده است.
[۴۲] یحیی، عثمان، ج۱، ص۵۰۵، استدراک و حاشیه بر الفتوحات المکیه ابن عربی، قاهره، ۱۳۲۹-۱۴۱۰ق.
ابن عربی بعدها خطبه کتاب فتوحات خود را به وی اهدا میکند و در ۶۰۰ق/۱۲۰۳م، در مکه، رساله روح القدس را به نام وی مینویسد و نیز نوشتن کتاب انشاء الدوائر، را در ۵۹۸ق در تونس، در خانه وی آغاز میکند.
[۴۳] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۹، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
[۴۴] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۹۸، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
[۴۵] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۱۲۰، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
[۴۶] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۱۹، روح القدس، به کوشش عزه حصیریه، دمشق، ۱۳۸۹ق/۱۹۷۰م.
در ۵۹۱ق ابن عربی در شهر فاس بوده است.
[۴۷] ابن عربی، محمد، ج۴، ص۲۲۰، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
[۴۸] ابن عربی، محمد، ج۴، ص۵۴۱، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
در ۵۹۲ق به اشبیلیه بازگشته و در آنجا به سر برده است.
[۴۹] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۳۲، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
در ۵۹۳ق در فاس با عبدالله بن استاذ موروری دیدار کرده است.
ابن عربی از وی با عنوان «قطب المتوکلین» یاد میکند و او را یکی از اولیاء «اهل الله» میداند.
[۵۰] ابن عربی، محمد، ج۴، ص۷۶، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
[۵۱] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۶۶۶، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
در ۵۹۴ق نیز ابن عربی در فاس بوده و خداوند در آنجا «خاتم محمدی» را به وی شناسانده و علامت او را به ابن عربی نشان داده است، ولی نام او را نمیآورد.
[۵۲] ابن عربی، محمد، ج۳، ص۵۱۴، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
[۵۳] ابن عربی، محمد، ج۴، ص۵۴۹، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
المریه
در ۵۹۵ ق ابن عربی در شهر المریه در اندلس بوده و در رمضان آن سال کتاب مواقع النجوم را در ۱۱ روز نوشته بوده است که به گفته خودش آن را در پی یک فرمان الهی نوشته و آن کتاب «خواننده را از استاد بینیاز میکند، بلکه استاد نیازمند آن است».
[۵۴] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۳۳۴، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
وی در همین سال در شهر غرناطه بوده و با شیخ خود ابومحمد عبدالله شکار دیدار داشته است.
[۵۵] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۱۸۷، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
نیز در همین سال ابن عربی را در زادگاهش مرسیه مییابیم.
[۵۶] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۷۰۸، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
مراکش
وی در ۵۹۷ق در مراکش بوده و در محرم آن سال به «مقام القربه» رسیده بوده است
[۵۷] ابن عربی، محمد، ج۲، ص۲۶۰-۲۶۱، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
و در همان سال به او الهام شده بوده است که به سوی «مشرق» روانه شود.
[۵۸] ابن عربی، محمد، ج۲، ص۴۳۶، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
در ۵۹۸ق ابن عربی در تونس بوده و در خانه عبدالعزیز مهدوی به سر میبرده است.
[۵۹] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۹۸، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
مکه
در همین سال وی با ابوعبدالله ابن جنید قَبَرفیقی (از نواحی رُنده در جنوب اندلس) که از شیوخ طائفه و معتزلی مذهب بوده است، دیدار کرده و با وی مباحثاتی داشته و سرانجام او را از نظریه «خلق افعال از سوی انسانها» منصرف کرده بوده است
[۶۰] ابن عربی، محمد، ج۲، ص۱۸۲، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
[۶۱] ابن عربی، محمد، ج۳، ص۴۵، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
وی همچنین در همان سال در بیت المقدس بوده و از آنجا پیاده روانه مکه گردیده است
[۶۲] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۹۲-۹۳، روح القدس، به کوشش عزه حصیریه، دمشق، ۱۳۸۹ق/۱۹۷۰م.
و پس از رمضان همان سال وارد مکه شده و به خدمت شیخ مکینالدین ابوشجاع زاهر بن رستم بن ابی الرجاء اصفهانی رسیده و شیفته دختر وی به نام «نظام» و ملقب به «عین الشمس» شده است و بعدها دیوان اشعار خود ترجمان الاشواق را به نام و برای او سروده است.
[۶۳] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۷ به بعد، ترجمان الاشواق، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
ابن عربی تا ۶۰۰ق در مکه به سر برده است.
موصل
در ۶۰۱ق، وی را در موصل مییابیم که با مردی به نام مهذب ثابت عنتر حلوی که مدعی معارضه با قرآن بوده برخورد داشته است.
[۶۴] ابن عربی، محمد، ج۳، ص۱۷، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
علی بن عبدالله بن جامع، شیخ ابن عربی در همان شهر «خرقه خضر» را به او پوشانده بوده است.
[۶۵] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۱۸۷، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
ابن عربی، چنانکه خود میگوید: در مکه، روح مجسم محمد پسر هارون الرشید خلیفه عباسی را در هنگام طواف کعبه دیده و با وی سخن گفته است. بعضی از یاران ابن عربی نیز در مکه نزد وی احیاء العلوم غزالی را میخواندهاند.
[۶۶] ابن عربی، محمد، ج۴، ص۱۲، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
بغداد
در همین سال ابن عربی را در بغداد مییابیم که در آنجا برای نخستین بار رساله روح القدس را در حضور جمعی از علما میخواند.
[۶۷] حصریه، عزه، ج۱، ص۹، مقدمه بر روح القدس.
قونیه
یک سال پیش از آن (در ۶۰۰ق)، ابن عربی در مکه با مجدالدین اسحاق، پدر صدرالدین قونوی (که بعدها شاگرد برجسته ابن عربی شد) آشنا شده بود.
هنگامی که غیاثالدین کیخسرو اول (حک ۶۰۱ – ۶۰۸ق/ ۱۲۰۵-۱۲۱۱م) فرمانروای قونیه (قلمرو سلجوقیان روم) شد، نامهای به دوست نزدیکش مجدالدین که در شام بود، نوشت و از وی دعوت کرد که به قونیه بازگردد.
[۶۸] ابن بی بی، حسین، ج۱، ص۲۵، الاوامر العلائیه، آنکارا، ۱۹۵۶م.
مجدالدین در راه بازگشت به قونیه، پس از رسیدن به بغداد، ابن عربی را که در آن هنگام در آن شهر بود، هم سفر خود ساخت و هر دو در ذیقعده ۶۰۱ به قونیه رسیدند و کیخسرو مقدم هر دو را بسیار گرامی داشت.
[۶۹] ابن بی بی، حسین، ج۱، ص۹۱، الاوامر العلائیه، آنکارا، ۱۹۵۶م.
[۷۰] ابن بی بی، حسین، ج۱، ص۹۳، الاوامر العلائیه، آنکارا، ۱۹۵۶م.
به گفته مقری، کیخسرو خانهای به بهای ۱۰۰ هزار درهم به ابن عربی هدیه کرده بود. چند روزی پس از آن گدایی از ابن عربی چیزی در راه خدا خواست. وی گفت: من چیزی جز این خانه ندارم، از آن تو باشد. سپس خانه را به آن گدا بخشید.
[۷۱] مقری، احمد، ج۲، ص۱۶۴، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
ابن عربی در همین سال نیز در موصل بوده است.
[۷۲] ابن عربی، محمد، ج۲، ص۴۱۹، محاضره الابرار، بیروت، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۸م.
پس از آن او را در ۶۰۲ق در بیت المقدس،
[۷۳] حصریه، عزه، ج۱، ص۱۵، مقدمه بر روح القدس.
در ۶۰۳ق در مصر
[۷۴] ابن عربی، محمد، ج۱، ص۴۱۰، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
و سرانجام در ۶۰۴ق در مکه مییابیم.
[۷۵] ابن عربی، محمد، ج۲، ص۳۷۶، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
وی در ۶۰۶ق بار دیگر به قونیه رفته و در آنجا رساله الانوار فیما یمنح صاحب الخلوه من الاسرار را نوشته بوده است.
سفر دوباره به بغداد
در ۶۰۸ق ابن عربی بار دیگر در بغداد بوده و در آنجا با صوفی مشهور شهابالدین ابوحفص عمر بن عَمّویه سهروردی (د ۶۳۲ق/ ۱۲۳۴م) صاحب کتاب عوارف المعارف دیدار داشته است.
[۷۶] ابن عماد، عبدالحی، ج۵، ص۱۹۳، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۱ق.
از سوی دیگر، ابن عربی در ۶۰۹ق از بغداد نامهای اندرزدهنده و سیاسی برای فرمانروای جدید قونیه عزالدین کیکاووس فرستاده بود که در آن وی را به سختگیری با مسیحیان تشویق میکرد.
[۷۷] ابن عربی، محمد، ج۴، ص۵۴۷ – ۵۴۸، الفتوحات المکیه، بولاق، ۱۲۹۳ق.
شاید یکی از علتهای نفرت ابن عربی از مسیحیان، در آن زمان، مصائبی بوده باشد که در همان سالها از سوی مسیحیان در جنگهای صلیبی بر سر مسلمانان آمده بود.
وی مسلمانان را از زیارت بیت المقدس که در آن زمان در دست صلیبیان بود برحذر میدارد.
[۷۸] ابن عر
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.