پاورپوینت آیه سیام سوره بقره
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت آیه سیام سوره بقره دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت آیه سیام سوره بقره،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت آیه سیام سوره بقره :
آیه ۳۰ سوره بقره
یکی از مهمترین آیاتی که ضرورت وجود حجت الهی روی کره زمین و دیدگاه شیعه درباره وجود امام زمان، به عنوان خلیفه و حجت الهی را بیان مینماید، آیه شریفه سیام از سوره مبارکه بقره است. بسیاری از مفسرین اهلسنت، با استفاده از دلالت کلمات و واژگان این آیه شریفه و به اصطلاح ظاهر این آیه، به قرار دادن مستمر حجت و خلیفه بر روی زمین، توسط خداوند متعال، اشاره کردهاند.
در این مقاله، ابتدا دلالت این آیه بر استمرار نصب و جعل حجت و خلیفه الهی بر کره زمین، از دیدگاه قواعد و قوانین ادبیات عرب بررسی گردیده و سپس تصریح برخی از بزرگان مفسرین شیعه و اهلسنت، بر دلالت آیه بر این مطلب، نقل میگردد.
فهرست مندرجات
۱ – مقدمهای بر دلالت الفاظ آیه
۲ – دیدگاه علمای ادبیات عرب
۲.۱ – دیدگاه هادی نهر
۲.۲ – دیدگاه سیدرضی
۲.۳ – دیدگاه دیگر سیدرضی
۲.۴ – دیدگاه سکاکی
۲.۵ – دیدگاه عفیف دمشقیه
۳ – دیدگاه مفسرین اهلسنت
۳.۱ – آلوسی
۳.۲ – ابنعربی
۳.۲.۱ – نکات کلام
۳.۲.۲ – واحد بودن خلیفه
۳.۲.۳ – خلاصه کلام
۳.۳ – حقی برسوی
۳.۴ – قرطبی
۳.۵ – ابنکثیر دمشقی
۳.۶ – زحیلی
۳.۷ – ثناءالله مظهری
۳.۸ – ابنعطیه آندلسی
۳.۹ – ابنجریر طبری
۳.۱۰ – نعمتالله نخجوانی
۳.۱۱ – فخر رازی
۴ – دیدگاه مفسرین شیعه
۴.۱ – مکارم شیرازی
۴.۲ – قمی مشهدی
۵ – نتیجهگیری
۶ – پانویس
۷ – منبع
مقدمهای بر دلالت الفاظ آیه
«وَ اِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ اِنِّی جاعِلٌ فِی الْاَرْضِ خَلیفَهً قالُوا اَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ اِنِّی اَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون؛
[۱] بقره/سوره۲، آیه۳۰.
و چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من میخواهم، به طور مستمر، در زمین جانشینی بیافرینم؛ گفتند: در آن جا مخلوقی پدید میآوری که تباهی کند و خونها بریزد؟ با این که ما تو را به پاکی میستائیم و تقدیس میگوییم؟ گفت من آنچه میدانم که شما نمیدانید.»
در این آیه شریفه، خداوند میفرماید که «انی جاعل فی الارض خلیفه» یعنی من در کره زمین خلیفه و جانشین منصوب مینمایم. در این عبارت، واژه «جاعل» به کار رفته که از دیدگاه علم «نحو» اسم فاعل است. این اسم فاعل، در اینجا، بدون الف و لام استعمال شده است و در واژه «خلیفه» عمل کرده و اِعراب «نصب» داده است. بر اساس ادبیات عرب و تصریح علمای علم صَرف و علم نحو عربی، اسم فاعل هرگاه بدون الف و لام بیاید و عمل نصبی انجام داده باشد، دلالت بر استمرار دارد و بنابراین در این آیه شریفه نیز، دلالت بر استمرار دارد و بر این اساس معنای این عبارت، اینچنین میشود: «من همواره و به طور مستمر، در روی زمین خلیفه و جانشین قرار میدهم»
و همانگونه که روشن است، بر اساس این قسمت از آیه مبارکه، برای همیشه و به طور مستمر – از زمان خلقت آدم تا زمان قیامت – خداوند در زمین، جانشین و خلیفه قرار خواهد داد و به بیان دیگر، تا روز قیامت زمین خالی از حجت و امام نخواهد شد و هر دورهای امام زمان خودش را خواهد داشت. در ادامه این آیات، خداوند متعال درباره اولین مصداق این خلافت و جانشینیِ الهی یعنی جناب آدم (علینبیناوآلهوعلیهالسّلام) صحبت کرده است و پس از ایشان دیگر پیامبران و جانشینان پیامبران، مصداق خلیفه الهی هستند.
دیدگاه علمای ادبیات عرب
در ادامه دیدگاه برخی از نحویها که بر دلالت اسم فاعل بر استمرار تصریح کردهاند، بیان میگردد. با شناخت این قاعده از قواعد عربی، به خوبی ظهور این آیه بر مطلبی که گذشت، آشکار میگردد.
دیدگاه هادی نهر
آقای هادی نهر، در کتاب النحو التطبیقی وفقا لمقررات النحو العربی فی المعاهد و الجامعات العربی، مینویسد: نحویها بسیار فراوان درباره این که اسم فاعل همچون فعل عمل میکند و دلیل این مطلب صحبت کردهاند و گفتهاند که فعل مضارع و اسم فاعل، هر دو دلالت بر وقوع کاری و تکرار و استمرارش دارند:«و قد اکثر النحاه فی الحدیث عن سبب عمل اسم الفاعل فی انّ کلا منهما یدلّ علی الحدوث و التجدد و الاستمرار زیاده علی توافقهما فی المعنی و اللفظ الذی اشار الیه النحاه.»
«نحویها بسیار زیاد درباره دلیل عمل کردن اسم فاعل صحبت کردهاند [و گفتهاند که] هر دو [فعل و اسم فاعل] دلالت بر حدوث، تجدد و استمرار دارند؛ علاوه بر این که در معنا و لفظ، که نحویها به آن اشاره کردهاند، نیز شباهت دارند»
[۲] نهر،هادی، النحو التطبیقی وفقا لمقررات النحو العربی فی المعاهد و الجامعات العربیه، ج۲، ص۸۹۷، عالم الکتب الحدیث، اربد – اردن، چاپ: اول.
دیدگاه سیدرضی
همچنین مرحوم رضیالدین استرآبادی در شرحش بر الکافیه، درباره دلالت اسم فاعل و اسم مفعول بر استمرار مینویسد:
«و امّا اسما الفاعل و المفعول، فعملهما فی مرفوع… جائز مطلقا، سواء کانا بمعنی الماضی او بمعنی الحال او بمعنی الاستقبال اولم یکونا لاحد الازمنه، بل کانا للاطلاق المستفاد منه الاستمرار، نحو: زید ضامر بطنه، و مسود وجهه، و مؤدّب خدّامه.»
«این که اسم فاعل و اسم مفعول، این که عمل رفعی انجام دهند، به صورت مطلق جایز است: چه این که اسم فاعل و اسم مفعول به معنای ماضی باشند یا به معنای حال یا آینده باشند و چه این که برای یکی از این سه زمان نباشند، بلکه مطلقی باشند [و قید به یکی از این سه زمان نخورده باشند] که از آن استمرار استفاده میشود؛ مانند این که زید همواره شکمش لاغر است و همواره صورتش سیاه است و همواره خادمانش را تربیت میکند.»
[۳] رضیالدین استر آبادی، محمد بن حسن، شرح الرضی علی الکافیه، ج۲، ص۲۲۱، ۴ جلد، موسسه الصادق للطباعه و النشر، تهران – ایران، چاپ:اول، ۱۳۸۴ ه. ش.
همانگونه که در متن بالا روشن است، مرحوم رضی مینویسد که اسم فاعل و مفعول اگر بخواهند عمل رفعی انجام دهند [اسم بعد از خودشان به عنوان فاعل آنها باشد]، به طور مطلق میتوانند این عمل را انجام داده و معمولشان را مرفوع نمایند چه به یکی از زمانهای سهگانه – گذشته یا حال یا آینده– قید خورده باشند، مثلا گفته شود که زید مسود وجهه امس -زید صورتش دیروز سیاه بود- یا زید مسود وجهه غدا -زید صورتش فردا سیاه است– و چه قید به یکی از این سه زمان نخورده باشند بلکه مطلق باشند و دلالت بر استمرار کنند؛ مثلا وقتی گفته میشود که زید مسود وجهه، یعنی این که زید همواره و به طور مستمر صورتش سیاه است.
اگرچه اصل مطلب ایشان، در این جا، درباره عمل رفعی اسم فاعل و مفعول است اما شاهد مثال ما، همین قسمت پایانی کلام ایشان است که نشان میدهد اسم فاعل اگر قید به یکی از سه زمان گذشته، حال و آینده نخورده باشد، مطلق است و از آن استمرار استفاده میشود.
با بررسی آیه محل بحث ما نیز، روشن میشود که اسم فاعل در این آیه قید به یکی از سه زمان گذشته، حال و آینده نخورده است، مثلا خداوند متعال نفرموده است که «انی جاعل فی الارض خلیفه الان» یعنی من الان در کره زمین خلیفه و جانشین قرار میدهم؛ بلکه به طور مطلق گفته است که من در زمین خلیفه قرار میدهم و بنابراین دلالت بر استمرار دارد و نشان میدهد که تا روز قیامت و به صورت مستمر، خداوند در زمین خلیفه و جانشین قرار میدهد.
دیدگاه دیگر سیدرضی
مرحوم رضی در جای دیگری، از عمل نصبی اسم فاعل بحث میکند و در آن جا نیز به همین مطلب تصریح مینماید:
«و امّا عمل اسمی الفاعل و المفعول، فی المفعول به، و غیره من المعمولات الفعلیه، فمحتاج الی شرط، لکونها اجنبیه؛ و هو مشابهتهما للفعل معنی، و وزنا، و یحصل هذا الشرط لهما، اذا کانا بمعنی الحال او الاستقبال، اوالاطلاق المفید للاستمرار.»
«عمل کردن اسم فاعل و اسم مفعول در مفعول به و سایر مفعولها، احتیاج به یک شرط دارد؛ به دلیل این که این مفعولها، [با اسم فاعل و مفعول] بیگانه هستند و این شرط، شباهت اسم فاعل و اسم مفعول در معنا و وزن با فعل است و این شرط هنگامی برای اسم فاعل و مفعول حاصل میشود که به معنای حال یا آینده باشند یا اطلاق داشته باشند که مفید استمرار است.»
[۴] رضی الدین استر آبادی، محمد بن حسن، شرح الرضی علی الکافیه، ج۲، ص۲۲۲، ۴ جلد، موسسه الصادق للطباعه و النشر، تهران – ایران، چاپ:اول، ۱۳۸۴ ه. ش.
مرحوم رضی در متن پیشین، درباره عمل رفعی اسم فاعل و مفعول صحبت کردند، در متن بالا، صحبت از جایی است که این دو بخواهند عمل نصب انجام دهند برای نمونه در جمله «زید ضارب عَمرا» ضارب که اسم فاعل است در عَمرو عمل کرده و آن را نصب داده است. ایشان میفرماید که در صورتی اسم فاعل و مفعول میتوانند عمل نصبی انجام دهند که به معنای گذشته نباشند بلکه به معنای حال یا آینده باشند یا این که مطلق باشند و قید به حال و آینده نخورده باشند که این اطلاق دلالت بر استمرار دارد.
جالب این جاست محل بحث ما در آیه شریفه نیز، دقیقا از همین نوع است و در این آیه، واژه «جاعل» که اسم فاعل است در کلمه «خلیفه» عمل کرده و آن را نصب داده است. حالا اگر عبارت قید به حال یا آینده خورده بود و مثلا خداوند متعال میفرمود: «من الان در زمین خلیفه قرار میدهم» یا «من در آینده در زمین خلیفه قرار میدهم» در این صورت، اسم فاعل فقط به معنای حال یا آینده بود اما از آن جا که کلام مطلق است و قید به هیچ کدام نخورده، دلالت بر استمرار دارد یعنی «من به صورت مستمر و همواره در زمین خلیفه قرار میدهم» و همین استمرار باعث شده است که اسم فاعل در کلمه خلیفه عمل نصبی انجام دهد. از طرف دیگر بر اساس متن مرحوم رضی، نمیشود که اسم فاعل در اینجا دلالت بر زمان ننماید؛ زیرا فقط زمانی میتواند عمل نصبی انجام دهد که شباهت به فعل داشته باشد و این شباهت یا به این است که به معنای حال یا آینده باشد و یا به مطلق بودن است که دلالت بر استمرار مینماید؛ و در غیر این سه صورت، اسم فاعل عمل، نمیتواند عمل نصبی انجام دهد بنابراین کسی نمیتواند ادعا کند که این آیه اصلا دلالت بر زمان ندارد.
از آن چه گذشت روشن شد که اولا: چون در آیه محل بحث، اسم فاعل عمل نصبی انجام داده، حتما باید دلالت بر زمان داشته باشد و ثانیا: چون اسم فاعل قید به حال یا آینده نخورده و مطلق است، دلالت بر استمرار دارد و نشان میدهد که قرار دادن خلیفه و جانشین در زمین، برای همیشه است و استمرار دارد.
عالم اهلسنت، آقای احمد بن قاسم الصباغ المصری، رسالهای مستقل به نام رساله فی اسم الفاعل المراد به الاستمرار فی جمیع الازمنه –یعنی رسالهای در اسم فاعلی که مراد از آن استمرار در همه زمانهاست- نوشته و با بررسی دلالت اسم فاعل بر استمرار در صورتی که مطلق باشد، همین مطالب بالا را از مرحوم رضی نقل کرده و دلالت اسم فاعل بر استمرار را تبیین کرده است.
[۵] صباغ عبادی قاهری مصری، احمد بن قاسم، رساله فی اسم الفاعل، ص۷۴، المراد به الاستمرار فی جمیع الازمنه، دار الفرقان للنشر والتوزیع – عمان، الطبعه الاولی، ۱۹۸۳ م، تحقیق:د. محمد حسن عواد.
دیدگاه سکاکی
سکاکی، نحوی و ادیب مهم اهلسنت نیز، در کتاب مفتاح العلوم تصریح مینماید که اسم فاعل در صورتی عمل مینماید که به معنای مضارع یا آینده باشد و یا این که دلالت بر استمرار داشته باشد:
«اسم الفاعل: کیف کان، مفردا او مثنی او مجموعا جمع تکسیر او تصحیح، نکره فی جمیع ذلک، او معرفه ظاهرا او مقدرا، مقدما او مؤخرا، یعمل عمل فعله المبنی للفاعل، اذا کان علی احد زمانی ما یجری هو علیه، و هو المضارع دون المضی او الاستمرار.»
«اسم فاعل هرطور که باشد چه مفرد باشد یا مثنی یا جمع مکسر یا جمع سالم، چه نکره باشد در تمام صورتهای قبلی و چه معرفه ظاهری باشد یا تقدیری، چه مقدم باشد و چه موخر، عمل فعل معلوم خودش، که مضارع است را انجام میدهد البته هنگامی که یکی از دو زمان فعل مضارع [حال یا آینده] را داشته باشد یا دلالت بر استمرار نماید.»
[۶] سکاکی، یوسف بن ابیبکر، مفتاح العلوم، ص۱۹۷، دار الکتب العلمیه – بیروت – لبنان، چاپ:اول.
دیدگاه عفیف دمشقیه
دلالت همیشگی اسم فاعل بر استمرار، در صورتی که تنوین داشته باشد.
مهمتر این که برخی از نحویها تصریح کردهاند که اگر اسم فاعل با الف و لام نباشد مثل «الضارب» یا اضافه نشده باشد مثل «ضاربُ زیدٍ» بلکه با تنوین باشد مثل «ضاربٌ» همیشه عمل نصبی انجام میدهد و دلالت بر استمرار دارد. برای نمونه عفیف دمشقیه در این زمینه مینویسد: «ان اسم الفاعل «المنوّن» یعمل النصب دائما و انه فی اساسه غیر محدّد بزمن؛ لان فیه معنی الاستمرار.»
«اسم فاعلِ تنویندار همیشه نصب میدهد و اساسا محدود به زمان خاصی نیست به خاطر این که در آن معنای استمرار وجود دارد.»
[۷] دمشقیه، عفیف، خطی متعثره علی طریق تجدید النحو العربی (الاخفش – الکوفیون)، ص۱۴۰، دار العلم للملایین – بیروت – لبنان، چاپ دوم.
همانگونه که روشن است، در متن بالا بر چند نکته تصریح شده: اول این که اسم فاعل تنویندار همیشه عمل نصبی انجام میدهد؛ دوم این که اصل و اساس در این نوع از اسم فاعل این است که محدود و مقید به زمان خاصی نیست و دلالت بر استمرار مینماید. این همان مطلبی است که پیش از این نیز گفتیم یعنی این که اگر اسم فاعل مطلق باشد و قیدی نخورده باشد، دلالت بر استمرار دارد و این اصل در اسم فاعل است، مگر این که قید بخورد به زمان خاصی که در این صورت، به خاطر آن قید خاص، فقط دلالت بر زمان خاصی مینماید. با دقت در آیه مورد بحث «انی جاعلٌ فی الارض خلیفه» کاملا روشن است که اسم فاعل در این آیه نیز دارای تنوین است و قید به زمان خاصی نیز نخورده است و بنابراین، به طور یقینی و بر اساس اصل در اسم فاعل، دلالت بر استمرار در همه زمانها دارد. فراموش نشود که بنابر سخن علمای نحو، اصل در اسم فاعل، دلالت بر استمرار است و این دلیل نمیخواهد، بلکه آن چه که دلیل میخواهد قید خوردن و دلالتش بر زمان خاصی است.
دیدگاه مفسرین اهلسنت
در ادامه دیدگاه برخی از مفسرین اهلسنت که به دلالت آیه بر استمرار نصب تصریح کردهاند، بیان میگردد.
آلوسی
وی که از مفسرین به نام و مطرح اهلسنت است و تفسیرش نیز از مفصلترین و جامعترین تفاسیر اهلسنت به شمار میآید، ذیل این آیه مبارکه در تفسیر روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم مینویسد:
«لکن لقصور المستخلف علیه لما انه فی غایه الکدوره و الظلمه الجسمانیه و ذاته تعالی فی غایه التقدس و المناسبه شرط فی قبول الفیض علی ما جرت به العاده الالهیه فلا بد من متوسط ذی جهتی تجرد و تعلق لیستفیض من جهه و یفیض باخری… و عند اهل اللّه تعالی المراد بالخلیفه آدم و هو (علیهالسّلام) خلیفه اللّه تعالی و ابو الخلفاء و المجلی له سبحانه و تعالی، و الجامع لصفتی جماله و جلاله، … و به جمعت الاضداد و کملت النشاه و ظهر الحق، و لم تزل تلک الخلافه فی الانسان الکامل الی قیام الساعه و ساعه القیامبل متی فارق هذا الانسان العالم مات العالم لانه الروح الذی به قوامه، فهو العماد المعنوی للسماء، و الدار الدنیا جارحه من جوارح جسد العالم الذی الانسان روحه. و لما کان هذا الاسم الجامع قابل الحضرتین بذاته صحت له الخلافه و تدبیر العالم.»
«لکن به خاطر این که کسانی که خلیفه برای آنها قرار داده شده [انسانها] در قعر تاریکی و ظلمت جسمانیت هستند و خداوند متعال در اوج تقدس است و بر اساس سنت الهی، وجود مناسبت [میان خداوند و کسی که فیض را دریافت مینماید] شرط در قبول فیض است بنابراین لازم است که یک واسطه [میان خداوند و خلق] باشد که هر دو جهت تجرد و تعلق دنیوی را داشته باشد تا بتواند از فیض را از یک طرف [خداوند متعال] دریافت کند و به طرف دیگر [مردم] برساند…. و نزد اهل الله این خلیفه آدم (علیهالسّلام) است و ایشان خلیفه خداوند و پدر جانشینان خداوند و تجلی خداوند و جامع صفات جمال و جلال اوست و به وسیله او اضداد جمع شد و خلقت کامل و حق آشکار گردید و برای همیشه و تا روز قیامت و لحظه قیامت این خلافت در انسان کامل وجود دارد.
بلکه اگر این انسان عالم –خلیفه خداوند– وجود نداشته باشد همه عالم نیز از میان میرود؛ زیرا این خلیفه خداوند، روح عالَم است که قوامش به اوست و او ستون معنوی آسمان است و دنیا عضوی از اعضای عالَم است که این انسان کامل روح آن است و چون این اسم جامع خداوند – انسان کامل و خلیفه الهی – قابلیت هر دو عالم دنیا و ملکوت را دارد، میتواند خلافت و اداره عالم را بر عهده داشته باشد.»
[۸] آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۲۲۲ – ۲۲۳، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۵ ق، چاپ اول، تحقیق:علی عبدالباری عطیه.
همانگونه که آشکارست، آلوسی علاوه بر این که شخصیت خلیفه الهی را تبیین نموده و او را مظهر و تجلی همه صفات خداوند میداند، تصریح مینماید که این خلافت الهی تا روز قیامت در زمین وجود دارد و انسان کامل مصداق خلیفه خداوند است. بنابراین آلوسی بر اساس این آیه مبارکه اعتقاد به وجود حجت و امام و خلیفه الهی در هر دورهای دارد، که باید انسان کامل باشد و جالبتر این جاست که آلوسی دلیل این مطلب را نیز بیان کرده و معتقد است که انسان کامل و خلیفه الهی، روح همه عالم است و ستون معنوی آسمانهاست و اگر وجود نداشته باشد، همه عالم از میان میرود و این خلیفه الهی است که قابلیت اداره همه عالم را دارد.
ابنعربی
وی نیز ذیل همین آیه شریفه تصریح مینماید که امامت تا روز قیامت در فرزندان آدم (علیهالسّلام) وجود دارد و هدف از خلقت عالم، انسان کامل یا همان خلیفه الهی است و این خلیفه باید در هر دورهای وجود داشته باشد و اگر لحظهای نباشد، همه عالم از میان رفته و خورشید و ستارگان نابود شده و آسمان به زمین سقوط مینماید و این انسان کامل است که همه دنیا را حفظ کرده و نگه میدارد. بنابراین، ابنعربی نیز قائل است که وجود امام زمان و خلیفه الهی در هر دورهای لازم است. متن ابنعربی در این زمینه بسیار طولانی و مفصل است که ما در ادامه بخشی از آن را نقل مینماییم:
«خلق آدم (علیهالسّلام) الانسان الکامل الاول، و الخلیفه الاول، بالیدین و علی الصوره الالهیه: لما اراد اللّه بالانسان الخلافه و الامامه بدا بایجاد العالم، و هیاه و سواه و عدله و رتبه مملکه قائمه، فلما استعد لقبول ان یکون ماموما انشا اللّه جسم الانسان الطبیعی و نفخ فیه من الروح الالهی، فخلقه علی صورته لاجل الاستخلاف، فظهر بجسمه فکان المسمی آدم فجعله فی الارض خلیفه، و کان من امره و حاله مع الملائکه ما ذکر اللّه فی کتابه لنا، و جعل الامامه فی بنیه الی یوم القیامه، فالانسان الکامل هو المقصود الذی به عمرت الدنیا و قامت، و اذا رحل عنها زالت الدنیا، و مارت السماء، و انتثرت النجوم، و کورت الشمس، و سیرت الجبال، و عطلت العشار، و سجرت البحار، و ذهبت الدار الدنیا بآخرها، و انتقلت العماره الی الدار الآخره، بانتقال الانسان، … و اعلم ان اللّه جمع لنشاه جسد آدم بین یدیه فقال «لما خلقت بیدی» فانه لما اراد اللّه کمال هذه النشاه الانسانیه جمع لها بین یدیه، و اعطاها جمیع حقائق العالم، و تجلی لها فی الاسماء کلها، فحازت الصوره الالهیه، و الصوره الکونیه، و جعلها روحا للعالم و جعل اصناف العالم له کالاعضاء من الجسم للروح المدبره له، فلو فارق العالم هذا الانسان مات العالم، فالدار الدنیا جارحه من جوارح جسد العالم الذی الانسان روحه، فلما قابل الانسان الحضرتین بذاته (الحضره الالهیه و الحضره الکونیه) صحت له الخلافه، و تدبیر العالم… و انزله خلیفه عنه فی ارضه، و الخلیفه معلوم انه لا یظهر الا بصفه من استخلفه، فلا مخلوق اعظم رحمه من الانسان الکامل الذی هو مجلی حقائق العالم، فهو آخر نوع ظهر، فاولیته حق و آخریته خلق….»
«خداوند آدم (علیهالسّلام) را به عنوان انسان کامل اول و خلیفه اول با دو دست و بر صورت الهی خلق کرد. هنگامی که خداوند خواست که خلافت و امامت را در انسان قرار دهد، شروع به ایجاد عالَم کرد و آن را به عنوان مملکت باقی و استوار تهیه کرده و ساخت و هنگامی که عالَم خلقت، آمادگی پیدا کرده که ماموم – پیرو – قرار گیرد، خداوند جسم انسان طبیعی را خلق کرده و در آن از روح الهیاش دمید و او را بر صورت خودش برای جانشینی خلق کرد و انسان با بدنش ظهور پیدا کرد و نامش آدم شد و خداوند او را خلیفه در زمین قرار داد و ماجراهایی با فرشتگان پیدا کرد که خداوند برایمان در کتابش بیان کرده است و خداوند امامت را در فرزندان آدم تا روز قیامت قرار داده است؛ بنابراین انسان کامل همان هدف و مقصودی است که دنیا به خاطرش ساخته شده و بر پا شده و اگر در آن نباشد، دنیا از بین میرود و آسمان نابود شده و ستارگان پراکنده گشته و خورشید خاموش شده و کوهها به حرکت در آمده و اموال باارزش و قیمتی رها شده و دریاها برافروخته شده و دنیا به پایان خودش میرسد و آبادانی با انتقال انسان، به عالم آخرت منتقل میشود… و بدان که خداوند آدم را با دست خودش خلق کرده است و میفرماید: «هنگامی که با دست خودم خلق کردم»
و هنگامی که خداوند کمال این مخلوق انسانی [آدم] را اراده کرد او را با دست خودش خلق کرد و به او تمام حقائق عالم را بخشیده و برایش همه اسماء را تجلی داد به همین خاطر صورت الهی و صورت خاکی را به دست آورد و او را روح جهان قرار داد و همه انواع مخلوقات را مانند اعضای جسم برای این روح قرار داد که آنها را اداره میکند؛ بنابراین اگر این انسان کامل در جهان نباشد، جهان نابود میشود بنابراین عالم دنیا یکی از اعضای جسدی است که انسان روح آن است و هنگامی که انسان کامل، هر دو جهت الهی و خاکی را پیدا کرد، شایسته خلافت و اداره جهان گردید… و خداوند آدم را به عنوان جانشین خودش بر زمین نازل کرد و روشن است که خلیفه باید صفات کسی را داشته باشد که او را به جانشینی انتخاب کرده است بنابراین مخلوقی گرانقدرتر از انسان کامل که تجلی حقائق جهان است وجود ندارد و او آخرین نوعی است که تجلی پیدا میکند و اولش حق است و آخرش خلق است….»
[۹] ابنعربی، محییالدین، رحمه من الرحمن فی تفسیر و اشارات القرآن، ج۱، ص۹۶، مطبعه نصر، دمشق، ۱۴۱۰ ق، چاپ اول، تحقیق: محمود محمود غراب.
نکات کلام
اول این که حضرت آدم (علیهالسّلام) خلیفه و جانشین خداوند متعال است و امامت تا قیامت در فرزندانش باقی است؛
دوم این که همه جهان و مخلوقات به خاطر خلفاء و جانشینان خداوند خلق شده و اگر آنها نباشند، لحظهای جهان باقی نمانده و در هم پیچیده میشود؛
سوم این که جانشین خداوند تمام حقائق و معارف را داراست و تجلی همه اسماء و صفات الهی است؛
چهارم این که اداره همه جهان، به اذن الهی، در اختیار جانشین و خلیفه خداوند است؛
پنجم این که از آن جا که خداوند مجرد محض است، مخلوقات نمیتوانند مستقمیا با او در ارتباط باشند و باید واسطهای میان مردم باشد که از طرفی الهی و ملکوتی باشد و از طرف دیگر مخلوق باشد و این واسطه خلیفه خداوند است که در هر دورهای وجود دارد.
هم چنین روشن است که بر اساس تصریح ابنعربی، خلیفه و جانشین الهی در جهان، نمیتواند یک انسان عادی باشد؛ بلکه آنقدر شخصیت گرانقدر و والایی دارد که خداوند متعال همه جهان را به خاطر او خلق کرده و اگر نباشد بساط جهان در هم پیچیده خواهد شد.
واحد بودن خلیفه
ابنعربی پس از این بحث مهم و دقیق، وارد این مطلب میشود که خلیفه خداوند در هر دوره یک نفر است و نمیتواند متعدد باشد:
«الخلیفه واحد: جمع الانام علی امام واحدعین الدلیل علی الاله الواحد قال اللّه عز و جل: (وَ اِلهُکُمْ اِلهٌ واحِدٌ) و قال تعالی: (لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَهٌ اِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا) و قال سبحانه: (اِنِّی جاعِلٌ فِی الْاَرْضِ خَلِیفَهً) و قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و سلم: اذا بویع لخلیفتین فاقتلوا الآخر منهما و قال صلّی اللّه علیه و سلم:[الخلفاء من قریش] و التقریش التقبض و الاجتماع، کذلک الامام ان لم یکن متصفا باخلاق من استخلفه جامعا لها مما یحتاج من استخلف علیهم و الا فلا تصح خلافته، فهو الواحد المجموع.»
«خلیفه یکی است: خداوند همه مردم را بر امام واحد گرد آورده است و او را دلیل و راهنمای بر خداوند واحد قرار داده است.
خداوند (عزّوجلّ) میفرماید: «خداوند شما خداوند واحد است» و هم چنین میفرماید: «اگر در آسمان و زمین خدایانی جز خداوند بود، هر آینه فاسد میشدند» و همچنین میفرماید: «من در زمین، به طور مستمر، جانشینی قرار میدهم». .. اگر امام متصف به همه اخلاق کسی که او را جانشین قرار داده و آن چه که برای خلافت بر جهانیان نیاز دارد نباشد، خلافتش درست نیست بنابراین خلیفه خداوند یکی است که دارای همه صفات الهی است.»
[۱۰] ابنعربی، محییالدین، رحمه من الرحمن فی تفسیر و اشارات القرآن، ج۱، ص۱۰۷، مطبعه نصر، دمشق، ۱۴۱۰ ق، چاپ اول، تحقیق: محمود محمود غراب.
همان گونه که روشن است، ابن عربی میگوید که امام و خلیفه الهی، اولا باید تجلی همه صفات الهی باشد و هر آن چه را که برای اداره جهان نیاز است داشته باشد و ثانیا به همین دلیل در هر دوره فقط یک امام وجود دارد و همان گونه که خداوند متعال یکی است امام و کسی که راهنمایی به او نیز میکند واحد است.
این عربی در ادامه در فصلی به این که خلفاء یکی پس از دیگری در کره زمین وجود دارند پرداخته و تصریح مینماید که خلفای خداوند در زمین پشت سر هم وجود دارند و در ابتدا پیامبران (علیهمالسّلام) بودهاند و پس از آنها، بازهم جانشینان خداوند یکی پس از دیگری در زمین حضور دارند:
«تتابع الخلفاء فی الارضاعلم ان اللّه تعالی لما شاء ان یجعل فی ارضه خلفاء علی من یعمرها من الانس و الجان و جمیع الحیوانات، و قدمهم و رشحهم للامامه دون غیرهم من جنسهم جعل بینه و بینهم سفیرا و هو الروح الامین، و سخر لهم ما فی السموات من ملک و کوکب سابح فی فلک، و ما فی الارض و ما بینهما من الخلق جمیعا منه، و اباح لهم جمیع ما فی الارض ان یتصرفوا فیه، واید هؤلاء الخلفاء بالآیات البینات لیعلم المرسلون الیهم ان هؤلاء خلفاء اللّه علیهم، و مکنهم من الحکم فی رعیتهم بالاسماء الالهیه علی وجه یسمی التعلق، و شرع لهم فی نفوسهم شرائع، و حد لهم حدودا، و رسم لهم مراسم، … فی منزله الرسل خلفاء من عند اللّه، … فمن هؤلاء النواب من یکشف اللّه عنه الغطاء فیکون من اهل العین و الشهود، فیدعو الی اللّه علی بصیره، کما دعا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و سلم، و لولا ان الزمان اقتضی ان لا یکون مشرع بعد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و سلم لکان هؤلاء مشرعین، و ان لم یاتوا الا بشرع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و سلم، … و لا یتمکن لهذا الخلیفه المشعور به و غیر المشعور به ان یقوم فی الخلافه الا بعد ان یحصل معانی حروف اوائل السور سور القرآن المعجمه، مثل «الف لا م میم» و غیرها الوارده فی اوائل بعض سور القرآن، فاذا اوقفه اللّه علی حقائقها و معانیها تعینت له الخلافه، و کان اهلا للنیابه، هذا فی علمه بظاهر هذه الحروف، و اما علمه بباطنها فعلی تلک المدرجه یرجع الی الحق فیها، فیقف علی اسرارها و معانیها من الاسم الباطن الی ان یصل الی غایتها… و لا یکون فی الزمان الا واحدا… و هو الذی ینفرد الحق و یخلو به دون خلقه، فاذا فارق هیکله المنور انفرد بشخص آخر لا ینفرد بشخصین فی زمان واحد، و ذلک العبد عین اللّه فی کل زمان، لا ینظر الحق فی زمانه الا الیه.»
«یکی پس از دیگری بودن جانشینان خداوند در زمین، بدان که خداوند هنگامی که خواست در زمین جانشینانی و خلفایی بر اهل زمین از انسانها و جنیان و همه حیوانات، قرار دهد و این خلفاء را، برای امامت برگزیده و پیش بیندازد و نه دیگران را، میان خودش و این خلفاء [پیامبران] پیک و رابطی قرار داد و او همان روح الامین [جناب جبرییل علیه السلام] است و خداوند برای خلفایش آنچه را که در آسمانهاست شامل فرشتهگان و ستارههایی که در مدارشان میچرخند، رام و مسخر کرده و همه آن چه که در زمین است را برایشان قرار داده تا هرگونه که میخواهند در آن تصرف کنند و این خلفاء را با نشانههای آشکار تایید ساخته تا همه بدانند که آنها جانشینان خداوند بر مردم هستند و برای خلفایش حکومت در مردم با قدرت نامهای الهی قرار داده است و برایشان شریعت و حدود الهی قرار داده و مراسم و آیینهای ویژه گذاشته است… و همانند این پیامبران، جانشینانی هستند که از سوی خداوند انتخاب میشوند… و خداوند پرده را از جلوی چشم برخی از این جانشینان کنار زده و از اهل دیدن حقیقت و شهود واقعیت شدهاند و به سوی خداوند با بصیرت دعوت میکنند؛
همانگونه که رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به سوی خداوند دعوت میکردو اگر این نبود که شرایط زمانی اقتضاء دارد که پس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، شریعتگذاری نباشد، آنها شریعتگذار بودند… و امکان ندارد این خلیفه الهی – چه این که برای مردم آشکار و ظاهر باشد و چه این که آشکار نباشد – خلافت کند مگر این که علم حروف مقطعه ابتدای سورههای قرآن هم چون «الم» را داشته باشد و هنگامی که خداوند بر حقائق و معانی این حروف آگاهش نماید، برای خلافت الهی انتخاب میشود و اهلیت جانشینی را پیدا مینماید. این کیفیت علم خلیفه خداوند به ظاهر این حروف است و اما علمش به باطن آنها، همان چیزی است که با آن به حق این حروف را تشخیص میدهد و بر اسرار و معانی باطنی این حروف دست مییابد و به غایت و نهایت این اسرار میرسد… و این خلیفه در هر دوره فقط یک نفر است و او تنهاست که حق میباشد و دیگران حق نیستند و اگر بدن نورانیاش از زمین برود [وفات یابد] شخص دیگری جایش را میگیرد و امکان ندارد که در یک زمان دو امام وجود داشته باشدو این بنده حقیقی خداوند، چشم خداوند در هر زمانی است که حق دیده نمیشود مگر به واسطه او.»
[۱۱] ابنعربی، محییالدین، رحمه من الرحمن فی تفسیر و اشارات القرآن، ج۱، ص۱۰۷ – ۱۰۸، مطبعه نصر، دمشق، ۱۴۱۰ ق، چاپ اول، تحقیق: محمود محمود غراب.
همانگونه که روشن است، در این متن نیز، ابنعربی به چند نکته تصریح کرده است:
اول اینکه خداوند همه مخلوقات و هر آن چه در زمین و آسمان است را به خاطر خلفایش خلق کرده و قدرت و اذن اداره و تصرف در همه را به خلفایش داده است؛
دوم این که در مرتبه اول، این خلفاء پیامبران الهی هستند که جبرییل امین (علیهالسّلام) واسطه میان خداوند و آنهاست؛
سوم این که پس از پیامبران، در هر دوره یک جانشین الهی در زمین قرار دارد که همانند پیامبران است و همه علوم و حقائق معارف الهی به او داده شده است و حتی میتواند شریعت بیاورد اما به خاطر شرایط زمان و مکان این کار به او واگذار نشده است؛
چهارم این که یکی از علامتهای این خلیفه الهی این است که علم ظاهر و باطن حروف مقطعه قرآن به او داده شده و با این علم بر همه حقائق عالم واقف شده است؛
پنجم این که حق تنها با این خلفا و جانشینان الهی تشخیص داده میشود.
خلاصه کلام
همانگونه که روشن است، محیی الدین ابن عربی، با استدلال به همین آیه شریفه معتقد است که امامت تا روز قیامت در زمین وجود دارد و در هر دوره فقط یک امام و حجت و خلیفه الهی در زمین وجود دارد که انسان کامل و تجلی همه صفات الهی است.
حقی برسوی
حقی برسوی، یکی دیگر از مفسرین اهلسنت نیز، در ذیل این آیه شریفه در تفسیر روح البیان تصریح کرده که خلیفه خداوند، در هر دورهای، روی کره زمین وجود دارد و خداوند متعال به وسیله او جهان را حفظ مینماید:
«اعلم ان اللّه تعالی یحفظ العالم بالخلیفه کما یحفظ الخزائن بالختم و هو القطب الذی لا یکون فی کل عصر الا واحدافالبدء کان بآدم (علیهالسّلام) و الختام یکون بعیسی (علیهالسّلام) و الحکمه فی الاستخلاف قصور المستخلف علیه عن قبول فیضه و تلقی امره بغیر واسطه لان
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.